Quantcast
Channel: صفحه ۸ - روزنامه جهان صنعت
Viewing all 1554 articles
Browse latest View live

8

0
0

یک صبح زمستانی با جمال‌زاده؛ یکی بود یکی نبود

محمدعلی جمال‌زاده در یک خانواده مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. او فرزند سیدجمال‌الدین واعظ اصفهانی بود که بیشتر اوقات برای وعظ به شهرهای مختلف می‌رفت. جمال‌زاده از 10 سالگی همراه با پدر خود سفر می‌کرد.
جمال‌زاده 12 سال داشت که پدر او را برای تحصیل به بیروت فرستاد. در دوره اقامت در این شهر بود که اوضاع سیاسی ایران در دوران مشروطیت دگرگون شده و با به توپ بسته‌ شدن مجلس توسط محمدعلی شاه قاجار شرایط برای آزادی‌خواهان و مشروطه‌طلبان دشوار شد از جمله برای پدر جمال‌زاده که خود را به همدان رساند تا بتواند راهی عتبات شود اما شانس با او یار نبود چراکه پس از دستگیری به بروجرد فرستاده شد. در نوشته‌های تاریخی آمده که امیر افخم، حاکم بروجرد حکم اعدام پدر جمال‌زاده را صادر کرد.
جمال‌زاده در بیروت با ابراهیم‌ پورداود ایران‌شناس و اوستا‌شناس معروف و فرزند ملک‌المتکلمین که بعدها با نام مهدی ملک‌زاده شناخته شد و صاحب تالیفات بسیاری در زمینه تاریخ ایران هم می‌باشد، هم دوره  بود.
جمال‌زاده برای تحصیلات دانشگاهی در 1910 میلادی (1289 خورشیدی) از راه مصر به فرانسه رسید و سپس به توصیه سفیر ایران در پاریس به شهر لوزان در سوییس رفت اما در نهایت چند سال بعد با دیپلم حقوق از دانشگاه شهر دیژون فرانسه فارغ‌التحصیل شد.
جمال‌زاده سال‌ها در برلن زندگی کرد و در اداره یکی از قدیمی‌ترین مجلات ایرانی خارج از کشور به نام کاوه همکاری داشت. پس از تعطیلی کاوه، جمال‌زاده به عنوان کارمند محلی به استخدام سفارت ایران درآمد و سرپرستی دانشجویان ایرانی به او واگذار گردید.
جمال‌زاده پس از بازنشستگی در 1956، از برلن به ژنو مهاجرت کرد و تا پایان عمر در همین شهر زندگی کرد.
***
جمال‌زاده در عمر اندکی بیش از یکصد سال خود، فقط 13 سال در ایران بود اما به گواهی تمام کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند، سراسر عمرش را با ایران زیست و با ایران هرچند از راه دور، نفس کشید.
او بدون ایستایی کتاب‌های فارسی می‌خواند، دوستان فارسی‌زبان را کم و بیش می‌دید و به‌ویژه و بدون احساس خستگی، با دوستان ایرانی‌اش نامه‌نگاری داشت.
جمال‌‌زاده تالیف و تحقیق فراوان داشت که اگر همه درباره ایران نبود اما همه آنها به زبان فارسی نگاشته شده است.
از فارسی سخن‌گفتن، بسیار لذت می‌برد و با خاطرات گذشته، با یاد آنها دلخوش و خرسند بود. جمال‌زاده در دیدار با فارسی‌زبانان، با هموطنان ایرانی، همواره از اصفهان، از خاطرات دوران کودکی خود در محله بیدآباد حکایت می‌کرد و گاه نیز از فعالیت سیاسی پدرش در دوران آزادی‌طلبی مشروطیت سخن به میان می‌آورد. بسیاری از خاطرات شفاهی جمال‌زاده در نوشته‌هایش بازتاب یافته است.
***
جمال‌زاده فعالیت فکری و نویسندگی‌اش را با پژوهش آغاز کرد و پیش از آنکه به عنوان یک داستان‌نویس بلندآوازه شود، مولف و نویسنده مسایل اجتماعی، سیاسی و تاریخی بود. گنج شایگان نخستین کتاب پژوهشی او به حساب می‌آید و به دنبال آن باید از پژوهش‌های فراوان او در زمینه رابطه ایران و روس و همچنین پانزده مقاله‌ای که در کاوه به چاپ رساند، نام برد. جمال‌زاده نویسندگی را نخست با کاوه شروع کرد و پس از تعطیلی این مجله او به همکاری با گروهی از دانشجویان ایرانی در اروپا از جمله مشفق کاشانی، حسن نفیسی، احمد فرهاد که مجله فرنگستان را در برلن بنیاد نهاده بودند، شتافت و مقاله‌هایی در آن به چاپ رساند.
پس از توقف انتشار فرنگستان، جمال‌زاده به روزنامه‌های داخل ایران روی آورد و در اطلاعات، شفق سرخ، کوشش و ایران آزاد، به نوشتن مطالب اجتماعی پرداخت. از میان نوشته‌های متعدد جمال‌زاده می‌توان از پندنامه سعدی به مناسبت جشن هفتصدسالگی سعدی، درباره فردوسی، هم‌زمان با جشن هزاره فردوسی، درباره موسیقی، درباره کتاب، ترجمه قصه‌ای از آناتول فرانس و داستانی از اسکار وایلد نام برد.
پس از شهریور 1320 که مجله‌های مختلف ادبی در ایران بنیاد نهاده شد، جمال‌زاده در بیشتر آنها مقاله نوشت و داستان منتشر کرد که می‌توان به سخن، یغما، ارمغان، وحید و راهنمای کتاب اشاره کرد.
***
محمدعلی جمال‌زاده در ادبیات داستانی ایران‌زمین، همان نقش ارزشمند و ماندگاری را در نثر دارد که نیما در شعر فارسی داشت، با این تفاوت که اگر نیما وزن و قافیه را در هم ریخت، جمال‌زاده شیوه‌ای نوآور را برپا کرد که تا آن زمان بی‌سابقه بود. جمال‌زاده را همراه با هدایت و علوی به عنوان ‌بنیان‌گذاران اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی می‌شناسند.
بسیاری بر این باورند که داستان کوتاه «فارسی شکر است» که در کتاب معروف و ماندگار او یعنی «یکی بود یکی نبود» که در 1300 خورشیدی در برلن منتشر شد، به چاپ رسیده نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوه غربی شناخته می‌شود، ضمن اینکه مقدمه جمال‌زاده در «یکی بود یکی نبود» هم در جای خود یک سند ادبی مهم و به تعبیری بیانیه نثر معاصر فارسی به حساب می‌آید. در این مقدمه جمال‌زاده بر این مهم پای می‌فشارد که کاربرد ادبیات مدرن، نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسایل و واقعیت‌های اجتماعی است.
***
جمال‌زاده در 23 دی 1274 خورشیدی در اصفهان به دنیا آمد و 17 آبان 1376 در ژنو درگذشت. بر پایه سندی که در کنسولگری ایران در ژنو به تاریخ 1370 خورشیدی به ثبت رسیده، پس از مرگ جمال‌زاده، نزدیک به 26 هزار برگ از نامه‌ها، دست‌نوشته‌ها و عکس‌های او به سازمان اسناد ملی ایران تحویل شده است.
ضمن اینکه کتابخانه و به تعبیری همه دار‌و‌ندارش را هم به دانشگاه تهران واگذار کرده است.
جمال‌زاده چندی پیش از مرگ به درخواست خودش به یک خانه سالمندان در کنار دریاچه زیبای لمان در ژنو نقل مکان کرده بود. گفتنی است «برگزیده آثار محمدعلی جمال‌زاده» به کوشش علی دهباشی که توسط انتشارات شهاب و سخن به چاپ رسیده، از جمله منابعی است که ما را بیشتر با این نویسنده بزرگ ایران‌زمین آشنا می‌کند.

 

نمایش فیلم‌ها در برج میلاد و کاهش قیمت بلیت برای مردم: بلیت جشنواره؛ 2 تا 7 هزار تومان
ایلنا- نمایش فیلم‌ها در برج میلاد برای اهالی رسانه در پنج سانس برگزار می‌شود. ابراهیم داروغه‌زاده، قائم‌مقام دبیر جشنواره فیلم فجر و مدیر کاخ جشنواره با اشاره به جزییات سانس‌بندی نمایش فیلم‌ها در برج میلاد گفت: تمامی فیلم‌های بخش‌های سودای سیمرغ؛ فیلم‌های اول و بخش خارج از مسابقه در سالن اصلی مرکز همایش‌های برج میلاد به نمایش درمی‌آید.
وی ادامه داد: امسال همچنین علاوه بر اینکه فیلم‌های مستند در خانه هنرمندان به نمایش درخواهد آمد و جلسات نقد و بررسی نیز در آنجا برگزار می‌شود در سالن‌های کوچک برج میلاد نیز فیلم‌های مستند به نمایش درمی‌آید.داروغه‌زاده افزود: همچنین به صورت تکراری در سالن‌های جنبی برج میلاد فیلم‌های بخش‌های تجربی بین‌الملل به نمایش درمی‌آید و در آخرین سانس برج میلاد که به صورت فوق‌العاده برگزار می‌شود یکی از فیلم‌های بخش بین‌الملل یا جشنواره جشنواره‌ها به نمایش درمی‌آید.
مدیر کاخ جشنواره با اشاره به ساعت آغاز نمایش فیلم‌ها در جشنواره فیلم فجر گفت: به احتمال فراوان ساعت نمایش فیلم‌ها از 10:30 صبح شروع می‌شود و در بعدازظهر نیز از ساعت ۱۴ آغاز می‌شود و ساعت ۲۲ آخرین سانس نمایش در برج میلاد است.
 البته احتمال دارد که یک سانس اضافه نیز در ساعت ۲۴ برگزار شود.وی درباره جلسات نقد و بررسی گفت: قطعا فیلم‌هایی که در بخش سودای سیمرغ حضور دارند و همچنین فیلم‌های اول در بخش سودای سیمرغ مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد و جلسه مطبوعاتی خواهند داشت اما اینکه شکل برگزاری این جلسات چگونه باشد و آیا با حضور یک مجری برگزار شود یا خیر در حال بررسی است.
داروغه‌زاده ادامه داد امسال پذیرایی مانند سال‌های گذشته در برج میلاد انجام می‌شود و همچنین برای تردد و ایاب و ذ‌هاب در حال تدبیر و برنامه‌ریزی هستیم.داروغه‌زاده درباره وضعیت فروش بلیت‌ها گفت: امسال قیمت بلیت‌‌ها کاهش پیدا کرده است و برای سینماهای جنوب شهر مانند راگا، تماشا، کیان، قیمت بلیت گیشه چهار هزار تومان و در پیش‌خرید دو هزار تومان است. برای سینماهای مرکز شهر قیمت بلیت هر گیشه شش هزار تومان و در پیش‌فروش چهار هزار تومان است و در سیمناهای بالای شهر قیمت ثابت و هفت هزار تومان است.

 

شب‌های بخارا با سید جعفر شهیدی
در آغاز هفتمین سالگرد درگذشت استاد زنده‎یاد دکترسیدجعفر شهیدی هستیم. در چنین روزی یعنی 23 دی‌ماه 1386 جامعه فرهنگی ما استادی را از دست داد که هنوز جانشینی برایش پیدا نشده است.
دکتر شهیدی شخصیتی علمی بود که در زندگی پژوهشی‎اش چند وجهی بود و در هر زمینه که کار کرد آثار یگانه‎ای خلق کرد.
شهیدی از همکاران اصلی علی‌اکبر دهخدا در دانشگاه تهران بود و در سال ۱۳۴۰ دکترای خود را در رشته ادبیات فارسی و تاریخ دریافت کرد.»
اینها را علی دهباشی در آغاز مراسم «شب سیدجعفر شهیدی» از شب‎های مجله بخارا بیان کرد. این مراسم با همکاری موسسه لغت‎نامه دهخدا، بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دایره‎المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینه پژوهشی ایرج افشار عصر دوشنبه 23 دی‌ماه 1392 در محل کانون زبان فارسی برگزار شد.
دهباشی سپس درخصوص زندگی دکتر شهیدی در ادامه گفت: «در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل علوم دینی و فقه و اصول راهی نجف شد و تحصیلات حوزوی‌اش را در شهر نجف که شهر علم نام داشت، تا حد رسیدن به درجه اجتهاد که درجه بسیار بالایی در حوزه علمیه محسوب می‌شود، بالا برد.
در علوم حوزوی از فقه و اصول نزد استادان مسلم زمان خود حضرت آیت‌‎الله خویی و آیت‎الله بروجردی در نجف و قم تحصیل و از آنان اجازه اجتهاد گرفت.
در حوزه ادبیات فارسی یک دوره همکاری مهم و موثر با علامه علی‌اکبر دهخدا تا آخرین روزهای زندگی علامه داشت و بعد در طول چند دهه بعد ادامه یافت و کار سترگ لغتنامه را با همکاری دکترمحمد معین و دکترسیدمحمد دبیرسیاقی ادامه دادند.
در حقیقت برخورد با محمد معین، باب آشنایی وی را با علی‌اکبر دهخدا فراهم کرد و بعد از تشکیل موسسه لغتنامه دهخدا، معاونت سازمان را به ‌عهده گرفت. سپس علامه دهخدا از سیدجعفر شهیدی دعوت به همکاری کرد و در نامه‌ای به دکتر آذر (وزیر فرهنگ وقت) نوشت: «او اگر نه در نوع خود بی‌نظیر، ولی کم‌نظیر است.» دهخدا در این نامه می‌خواهد که به جای ۲۲ ساعت، به او شش ساعت تدریس اختصاص دهند تا بقیه وقتش را در لغتنامه دهخدا بگذراند. بعد از مرگ محمد معین، شهیدی مسوولیت اداره سازمان لغتنامه دهخدا را بر عهده گرفت.
دکتر شهیدی درتصحیح متون نیز آثار برجسته‎ای را ارایه نمود که باید به کتاب‎های «تصحیح دره نادره» و «شرح مثنوی شریف» اشاره کنیم. در زمینه تاریخ اسلام باید به کتاب‎های ارزشمند «زندگی حضرت فاطمه»، «تاریخ تحلیلی اسلام»، «زندگی امام حسین‌(ع)»  اشاره کرد و سرانجام کار مهم ترجمه
«نهج‎البلاغه» که بدون تردید با استفاده کامل از توانایی‎های زبان فارسی بهترین ترجمه از این کتاب مهم را ارایه کردند.
دکتر شهیدی در سال 1374 منزل مسکونی‎اش را به شهرداری نارمک واگذار کرد و این خانه در همان سال به کتابخانه عمومی دکتر شهیدی تبدیل شد. پس از مرگ وی اتاقی در این کتابخانه به  نگهداری برخی از آثار او اختصاص داده شد.
پیکر وی صبح روز چهارشنبه 26 دی ۱۳۸۶ از برابر بنیاد لغتنامه دهخدا به سمت دانشگاه تهران تشییع شد.»
در ادامه دکتر سیدمصطفی محقق‌داماد به بیان خاطراتی به نقل از دکتر شهیدی از دوران تحصیل وی در نجف پرداخت و نکاتی را درباره شخصیت دینی وی بیان کرد. پس از آن متن پیام دکتر احمد مهدوی‌دامغانی توسط دکتر محمدعلی سجادی قرائت شد.
دکتر غلامرضا ستوده نیز از نقش دکتر شهیدی در تکمیل و اتمام تالیف فرهنگ معین و لغتنامه دهخدا حکایت کرد و پس از ذکر برخی نکات اخلاقی وی گفت: «از لحاظ علمی زحمات ایشان در تکمیل و اتمام دو فرهنگ بزرگ فارسی معتبر یعنی فرهنگ فارسی معین و لغتنامه دهخدا از خدمات بزرگ علمی و ماندگار استاد شهیدی است.
ترجمه روان و زیبای نهج‌البلاغه، تکمیل تالیف مثنوی شریف اثر ناتمام استاد فقید بدیع‌الزمان فروزانفر، تصحیح کتاب دره نادره با آن متن پیچیده و دشوار- که به قول استاد ایرج افشار کار هر کس نبوده، تصحیح انتقادی چند متن معتبر نظم و نثر فارسی موجب شهرت استاد دکتر شهیدی در جامعه بوده و در محافل ادبی شاخصی شناخته شده‌اند.
گاهی در جامعه نام‌آورانی پدید می‌آیند که ارزش وجودی ایشان پس از فقدانشان روز به روز بیشتر می‌شود و  آیندگان بیشتر به اهمیت آثار آنان پی می‌برند و دیری نمی‌گذرد که جای آنان را در جامعه خالی می‌بینند و برای جایگاه علمی آنان تالی نمی‌یابند.»
پس از سخنرانی جلیل تجلیل و علی افخمی، ریاست کنونی موسسه لغتنامه دهخدا نوبت به علی جعفریان بود که درباره آثار دکتر شهیدی به بیان سخنانی بپردازد.
محمدعلی مهدوی‌راد نیز از  ترجمه دکتر شهیدی بر نهج‌البلاغه گفت: آنچه اکنون موضوع این گفتار کوتاه بنده است، سخن از نهج‎البلاغه و ترجمه فاخر، گرانقدر و بی‏مانند آن بزرگوار است. روشن است که نهج‏‎البلاغه «اوج بلاغت و ستیغ فصاحت» است. از روزگارانی که سیدجلیل‎القدر، عالم فاضل مرحوم حجت‎الاسلام والمسلمین حاج سیدعلینقی فیض‌‎الاسلام نهج‌البلاغه را ترجمه کردند و آن را به متن و بطن جامعه آوردند و زنده‎یاد جواد فاضل با نشر گزیده‎ای از نهج‎‏البلاغه، حضور این مجموعه سترگ را در صحنه‎های علمی، ادبی و دانشگاهی رقم زندند. «نهج‎البلاغه» فراوان ترجمه شده است به ویژه در این سال‎های اخیر. داوری درباره این ترجمه‏ها باید گفته آید در مقام دیگری.»
آقای مهدوی‌راد در ادامه با ذکر نمونه‎هایی به وجوه متمایز ترجمه دکتر شهیدی از نهج‌‎البلاغه پرداخت.
در خاتمه نوبت به مهندس محسن شهیدی رسید و وی درباره پدرش چنین گفت: «بزرگداشت و تجلیل شخصیت‌های علمی و ادبی تنها یک تکلیف و مسوولیت فرهنگی برای افراد و نهاد‌های ذی‌ربط نیست؛ از منظر سیاسی و به تعبیر امروز «مهندسی اجتماعی» هم این دست رویدادها جایگاه مهم و تعیین‌کننده‌ای در تقویم حیات سیاسی کشور دارند که فرمود: «قلم زن نگهدار و شمشیرزن»!
زنده یاد شهیدی رسیدگی مسوولان فرهنگی کشور به خادمین علم و ادب را تکلیفی قطعی و غیرقابل اعراض می‌دانست.
 ماجرای «آرد نماند» را که تذکری طنزآمیز در خصوص وضع معیشت اهالی فرهنگ و ادب کشور به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت است، شاید بیشتر حاضرین شنیده یا خوانده باشند و همچنین توجه شخصی آن جنت مکان را به این مهم که مصداق بارز آن اهدای مکرر جوایز دریافتی خویش به آموزگاران زبان فارسی و سایر فرهنگ‌دوستان و فرهنگ‌پیشگان است.
از دیگر بخش‎های شب سیدجعفر شهیدی پخش بخش‎هایی از فیلم مستند منوچهر مشیری درباره استاد شهیدی بود و در پایان برنامه از سوی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار مجموعه کتاب‎هایی به محسن شهیدی اهدا شد.

 

کناره‌گیری زنجانپور از بخش مسابقه جشنواره تئاتر
ایلنا- اکبر زنجانپور از انصراف نمایش «دایی وانیا» از حضور در بخش مسابقه جشنواره تئاتر فجر خبر داد. اکبر زنجانپور در خصوص انصراف خود گفت: ترجیح دادم که «دایی وانیا» در بخش مسابقه نباشد تا فرصتی برای جوانان فراهم شود، نسل جوان و پویا تئاتر بتواند در این بخش رقابت کند و به حقشان برسند.
هدف از این کار این بود که بستری فراهم کنم تا این جوانان فرصت حضور در بخش مسابقه را داشته باشند.
کارگردان نمایش «دایی وانیا» ادامه داد: امیدوارم که این حرکت سرآغاز مسیری باشد برای حضور جوانان باانگیزه و خلاق در حوزه هنرهای نمایشی کشور؛ جوانانی که استعداد‌های خوبی دارند اما به دلایل مختلف کارشان دیده نمی‌شود.
بازیگر کهنه‌کار سینما و تئاتر ایران درباره حضور جوانان در سی و دومین جشنواره تئاتر فجر گفت: امیدوارم که در جشنواره پیش رو کارهایی که شایسته و لیاقت دارند دیده شوند و مسایل جانبی لحاظ نشود.نمایش «دایی وانیا» به کارگردانی اکبر زنجان پور و با بازی شمسی فضل الهی، مسعود دلخواه، اکبر زنجانپور، محسن حسینی، هوشنگ قوانلو، ماهگل مهر، لادن مستوفی، محبوبه بیات و علی سخنگو به کارگردانی اکبر زنجانپور در دو روز نخست جشنواره تئاتر فجر در تالار اصلی تئاترشهر به صحنه می‌رود.

اکران «اکباتان» از 25 دی
مهر- فیلم سینمایی «اکباتان» ساخته مهرشاد کارخانی در سینماهای تهران و شهرستان‌ها اکران عمومی می‌شود.
این فیلم که در سی‌امین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد قرار است از 25 دی‌ماه در گروه سینمایی آزاد روی پرده برود.«اکباتان» فضای اجتماعی- شهری دارد و به تلاش بی‌فرجام آدم‌های فرودست در شهر می‌پردازد. در این فیلم شاهد احمدلو، مزدک میرعابدینی، سحر قریشی، سروش صحت، مانی حیدری پوراندخت مهیمن با حضور افتخاری داود رشیدی بازی می‌کنند.این فیلم در سینماهای آزادی، اریکه ایرانیان، پردیس زندگی، پردیس ملت، پردیس سمرقند، بهمن، مرکزی، شکوفه، کانون و... در تهران روی پرده می‌رود.«اکباتان» پیش از این در جشنواره شانگهای چین، چشم سوم آسیا و... حضور داشته است.مهرشاد کارخانی فیلم‌های سینمایی گناه من، ریسمان باز و کوچه ملی را در کارنامه دارد.

حال فرزاد حسنی خوب است
ایسنا- آزاده نامداری، همسر فرزاد حسنی  حال عمومی وی را پس از سانحه‌ای که در جاده چالوس برایش پیش آمد، مناسب توصیف کرد.
این مجری تلویزیون در خصوص حال عمومی فرزاد حسنی گفت: خدا را شکر در حال حاضر حال آقای حسنی خوب است و به منزل منتقل شده است. نامداری اظهار کرد: بامداد روز یکشنبه فرزاد حسنی بر اثر سانحه تصادف در جاده چالوس، از ناحیه قفسه سینه دچار مشکل شد که به بیمارستان منتقل گردید و اکنون حال عمومی‌اش خوب است.
به گفته وی، در حال حاضر فرزاد حسنی از بیمارستان به منزل منتقل شده و در حال استراحت است.
فرزاد حسنی که به اتفاق دو نفر از دوستانش برای اجرای برنامه‌ای ارگانی به جاده چالوس رفته بود، حوالی ساعت 2:30 نیمه‌شب بامداد یکشنبه، در تونل هفت این جاده به واسطه برخورد با یک اتومبیل L90 که از روبه‌رو می‌آمد، دچار آسیب‌دیدگی از ناحیه قفسه سینه شد.

نسخه 100 دقیقه‌ای «اشباح» در جشنواره فجر
ایرنا- جهانگیر کوثری روز سه‌شنبه گفت که نسخه کامل فیلم اشباح آماده و به دبیرخانه سی و دومین جشنواره فیلم فجر تحویل داده شده است. وی یادآور شد: نسخه آماده شده 100 دقیقه‌ای است و این اثر به حتم مخاطبان را غافلگیر خواهد کرد.
تهیه کننده فیلم سینمایی اشباح تاکید کرد: اشباح با فیلم‌های اخیر داریوش مهرجویی فرق دارد و همان‌طور که قبلا اشاره کردم این اثر در راستای فیلم‌های قبلی مهرجویی همچون دایره مینا یا پستچی ساخته شده است. کوثری ادامه داد: تصور من این است که مردم فیلم اشباح را دوست دارند و این اثر با اقبال عمومی در جشنواره فیلم فجر روبه‌رو خواهد شد. وی با یادآوری اینکه فیلم اشباح اثری خاص است، ادامه داد: فیلمنامه خوب، فیلمبرداری درخشان، صدابرداری حرفه‌ای، بازی‌های قابل تامل در کنار طراحی لباس و دکور درست از ویژگی‌های فیلم اشباح است.
اشباح جدیدترین فیلم داریوش مهرجویی است که دوم  آذرماه امسال کلید خورد.در این فیلم که محمود کلاری آن را فیلمبرداری می‌کند، مهتاب کرامتی، حسن معجونی، مهدی سلطانی، ملیکا شریفی‌نیا، هنگامه حمیدزاده و امیرعلی دانایی حضور دارند.

فیلمبرداری قسمت سوم سریال پایتخت  در شمال کشور
مهر- تهیه‌کننده سری سوم «پایتخت» از ادامه ساخت این سریال در شمال کشور و آغاز تدوین همزمان خبر داد و یکی از نویسندگان نیز اعلام کرد بازیگر شخصیت ارسطو هنوز موفق نشده مقابل دوربین برود.حسن وارسته یکی از نویسندگان سریال نیز درباره وضعیت فعلی فیلمنامه توضیح داد: من و خشایار الوند تاکنون نگارش شش قسمت را انجام داده‌ایم و ادامه قصه در حال نگارش است.وی جز ماجراهایی چون ازدواج ارسطو یا مسابقه کشتی پیشکسوتان از افسرده شدن نقی به عنوان یکی دیگر از عناصر قصه‌ساز سری سوم سریال نام برد و درباره بازیگران مقابل دوربین گفت: محسن تنابنده، هدایت‌هاشمی، ریما رامین‌فر، علیرضا خمسه و دیگر دوستان اکنون مقابل دوربین هستند اما هنرمندانی چون احمد مهرانفر و مهران احمدی درگیر سریال‌هایی چون «شاهگوش» و «آوای باران» هستند و حضور آنها در پروژه «پایتخت» نیازمند هماهنگی‌هایی است که در حال انجام است.نوروز 93 قرار است سیروس مقدم سری سوم «پایتخت» را برای پخش از شبکه یک سیما آماده کند.

راه‌اندازی باشگاه مخاطبان تالار وحدت
گروه فرهنگ- سامانه اینترنتی باشگاه مخاطبان مجموعه تالار وحدت به منظور بهره‌مندی از نظرات بازدیدکنندگان راه‌اندازی شده است.
روابط عمومی و امور بین‌الملل بنیاد رودکی اعلام کرد سامانه باشگاه مخاطبان مجموعه تالار وحدت برای رفاه حال بازدیدکنندگان مجموعه تالار وحدت و بهره‌گیری از نظرات، پیشنهادات و انتقادات و اطلاع‌رسانی برنامه‌های مجموعه شروع به کار کرده است.
علاقه‌مندان به دو طریق ثبت اطلاعات روی وب‌سایت بنیاد رودکی به آدرس www.bonyadroudaki.ir و همچنین مراجعه حضوری به مجموعه‌های تالار وحدت می‌توانند عضو این باشگاه شوند.




8

0
0

تماشاگر

1) اسم و رسم داریو فو برایم جذاب است. هرجا که باشد ذهنم را معطوف خودش می‌کند. می‌دانم با یک طنز سیاسی روبه‌رو خواهم شد. شنیدم میکاییل شهرستانی بازی می‌کند، عطشم بیشتر شد. صدایش را دوست دارم. به لطایف‌الحیلی با دوستم توانستیم بلیت بخریم. منتظر ایستادیم تا اجازه ورود صادر شود. مرد نگهبان اذن دخول داد.
 الحمدلله همه شیک و مرتب بر صندلی‌های مقرر بدون چالش و تشر نشستند. از این همه نظم و ترتیب شگفت‌زده شده بودم. پیش خود می‌گفتم حتما آنهایی که در خیابان برای جای پارک آنچنان نعره می‌کشند که می‌توان با یک نگاه سطحی تمام امعا و احشا شان را دید، تئاتر تشریف نمی‌آورند. ستاره بختم دوباره درخشید. بدترین جای ممکن که ذهن، قدرت تخیل آن را دارد نصیب ما شد. مفلوک و زار نشستیم. الحمدلله سالن مملو از جمعیت بود. تا شروع نمایش در همان تاریکی- روشنایی سالن، خودم را با خواندن بروشور سرگرم کردم. صندلی‌های جلوی ما سهم آقا و خانم جوانی شد که تمام تلاششان را کرده بودند که از ظاهرشان شُرشُر هنر بیرون بریزد. ناگهان ورود آقایی جوان چشم‌ها را خیره ساخت. مرد جوان با کمک دوستش از پله‌ها بالا می‌آمد. نه عینک داشت و نه عصا. شاید هم داشت ولی من ندیدم. فکر می‌کنم ستاره اقبال مرد جوان نابینا هم درخشیدن گرفته بود. با دوستش کنار ما نشستند. نمایش شروع شد. در ذهنم این ماجراجویی رژه می‌رفت که چطور یک نابینا تئاتر تماشا می‌کند؟ او چه تصوری از تئاتر و آنچه من می‌بینم دارد؟! برخلاف انتظار، خانم و آقای جوانی که مقابل ما جلوس فرموده بودند در تمام طول نمایش بنا داشتند تمام ظرایف کار را به بوته نقد و بررسی بگذارند. از طراحی صحنه، نور، بازی‌ها و میزانسن‌ها گرفته تا نقادی ترجمه اثر. نگاه خشمگین تماشاچیان هم آنها را از رویای منتقد تئاتر بودن بیرون نمی‌آورد. فرض این را بفرمایید که پرده دوم حتی صحبتشان به نمایشنامه «خرده جنایت‌های زناشویی» اریک امانوئل اشمیت هم رسید و این دقیقا زمانی بود که من داشتم از فرم‌های کمیک اثر تمام قد محظوظ می‌شدم. مرد جوان نابینا بدون آنکه نظم حاکم بر سالن را بر هم بزند به خانم جوانی که روبه‌روی من نشسته بود، گفت: «خانم... خانم... ممکنه صحبتتون رو بزارید برای بیرون سالن. من فکر می‌کنم این جوری بهتر باشه.»
زن جوان: واقعا؟ باشه... باشه.
آنچنان با افاده و ابرو نازک کردن این جواب از دهانش بیرون جست که می‌خواستم بلند شوم و در همان سالن و در مقابل چشمان همگان محکم... «نه مرد! خشونت نه! تو باید به اعصابت مسلط باشی» (این صدای وجدانم بود و کسی آن را نشنید) همین اتفاق منجر به گپ و گفتی شد که بعد از اتمام نمایش با آن جوان نابینا زدم. یکی از حرفه‌ای‌ترین تماشاگران تئاتر و سینما بود. صداها را می‌شنید و صحنه را با تمام سلول‌های بدنش حس می‌کرد. فکر می‌کنم هیچ‌کس دیشب در سالن سایه به اندازه او قدرت تخیل و بلندپروازی نداشت. اگرچه نمی‌دید اما در قفس هنری کارگردان و عوامل دیگر نمایش هم اسیر نشده بود. آزادِ آزاد.
2) راننده تاکسی: آیا این‌طور نیست که نابیناها برای اینکه با دیگران متفاوت باشن عینک آفتابی می‌زنن.
زن نابینا: واقعا؟ نمی‌دونم. من تا حالا هیچ نابینایی ندیدم.
راننده تاکسی: شما همیشه نابینا بودید؟
زن نابینا: بله.
راننده تاکسی: اینکه آدم نابینا باشه خیلی سخته. مگه نه؟
زن نابینا: گوش کن کم عقل، من تمام کارهایی که تو می‌تونی انجام بدی را انجام می‌دم و حتی یک چیزایی رو که تو نمی‌تونی.
راننده تاکسی: اما شما نمی‌تونید رانندگی کنید.
زن نابینا: مثلا تو می‌تونی؟
راننده تاکسی: نمی‌خواستم عصبانی‌تون کنم. من چیزی راجع به نابینا بودن نمی‌دونم. فقط کنجکاوم.
زن نابینا: منم مثل توام. همه چی می‌نوشم و می‌خورم. مزه همه چیز رو می‌فهمم. موزیک گوش می‌کنم. موزیک را حس می‌کنم. من هر کاری بخوام انجام می‌دم، حتی سینما می‌رم.
(شب بر روی زمین / ساخته جیم جارموش)

 

معاون رییس‌جمهور در دیدار با رییس سازمان صداوسیما مطرح کرد؛
پیشنهاد راه‌اندازی شبکه گردشگری در تلویزیون
گروه فرهنگ- معاون رییس‌جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استفاده نکردن از پتانسیل‌های رسانه ملی برای ارتقای سطح زندگی مردم و اعتلای نظام را ظلم دانست و گفت که با کمک رسانه ملی این امیدواری وجود دارد که تغییرات اساسی در وضع موجود ایجاد شود.
محمدعلی نجفی در دیدار با عزت‌الله ضرغامی، رییس صداوسیما با اشاره به اینکه هر دو سازمان برای انجام وظایف و ماموریتشان به همدیگر نیاز دارند، گفت: اگر سازمان میراث فرهنگی بتواند برای پیشرفت کار از ظرفیت‌های رسانه ملی استفاده بیشتری کند، در پیشبرد اهداف موفق‌تر خواهد بود.
رییس سازمان میراث فرهنگی اصول کار دو سازمان میراث فرهنگی و صداو سیما را در یک راستا دانست و افزود: بنیان و اساس فعالیت‌های هر دو سازمان از جنس فرهنگ و برای اعتلای هویت فرهنگی جامعه است؛ صداوسیما با استفاده از روش‌های مختلف در مسیر شناساندن فرهنگ گام برمی‌دارد و سازمان میراث فرهنگی هم در سه حوزه ماموریت خود، فرهنگ را سرلوحه قرار داده است.
معاون رییس‌جمهور سه حوزه کاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را متصل و مرتبط به هم دانست و گفت: میراث فرهنگی در بخش شناسایی، پژوهش، صیانت، حفاظت و معرفی آثار تاریخی و تمدنی به مردم داخل و خارج از کشور فعالیت می‌کند، این مواریث در تقویت هویت ملی موثر هستند و تعریف نسبت ما با گذشته را مشخص می‌کنند.
رییس سازمان میراث فرهنگی با اشاره به اینکه توجه به میراث فرهنگی منجر به تقویت حس اعتماد به نفس جوانان می‌شود، تصریح کرد: با معرفی گذشتگان و آنچه نیاکان ما برجا گذاشته‌اند می‌توانیم از هجوم فرهنگی به داخل کشور جلوگیری کنیم.
نجفی در رابطه با صنایع دستی و لزوم توجه به این بخش توضیح داد: هرچند صنایع دستی و هنرهای سنتی از نظر اقتصادی می‌توانند ارزآور و سودآفرین باشند اما نباید از اصل و ریشه این هنرهای سنتی غافل شد.
معاون رییس‌جمهور ادامه داد: گردشگری هم به عنوان یکی از سه ماموریت اصلی سازمان ممکن است در نگاه اول با مفهوم فرهنگ بیگانه باشد اما آنچه مدنظر ماست نگاه اسلامی و فرهنگی به مقوله گردشگری است؛ مواجهه فرهنگی بین افراد و اقوام با محیط‌های فرهنگی اساس گردشگری فرهنگی را تشکیل می‌دهد.
رییس سازمان میراث فرهنگی همچنین با اشاره به اینکه حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در دنیا به عنوان یک ابرقدرت شناخته می‌شود، ادامه داد: با وجود ظرفیت‌های عظیم و بی‌نظیر ما در هر سه بخش، شان و جایگاه شایسته‌ای در دنیا نداریم؛ کمبود بودجه، ضعف مدیریتی، فقدان برنامه‌ریزی و عدم آگاهی نسبت به اهمیت سه موضوع میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، بخشی از علل رکود در این بخش‌هاست.
نجفی با بیان اینکه آگاهی و حساسیت مردم و بسیاری از دستگاه‌ها نسبت به میراث فرهنگی کم است، گفت: رسانه‌ها به‌خصوص رسانه ملی می‌توانند در این حوزه با ارایه آگاهی به مردم و تقویت حساسیت نسبت به مواریث فرهنگی و تاریخی در این مسیر تاثیرگذار باشند.
نجفی سازمان صداوسیما را مسوول و موظف به کمک برای پیشبرد اهداف سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری دانست و تاکید کرد: استفاده نکردن از پتانسیل‌های رسانه ملی در جهت ارتقای سطح زندگی مردم و اعتلای نظام ظلم است و با کمک رسانه ملی این امیدواری وجود دارد که تغییرات اساسی در وضع موجود به وجود بیاید.
وی با اشاره به اینکه سازمان میراث فرهنگی خواستار حداکثر تعامل با سازمان صداوسیماست، یادآور شد: راه‌اندازی شبکه گردشگری در دو حوزه داخلی و خارجی می‌تواند از نظر اقتصادی و فرهنگی برای سازمان صداوسیما فواید و اثرات بسیاری داشته باشد.
رییس سازمان میراث فرهنگی با تاکید بر راه‌اندازی شبکه گردشگری و معرفی ناشناخته‌های کشور گفت: ادارات استانی سازمان صداوسیما به عنوان یک ظرفیت بالقوه می‌توانند در معرفی جاذبه‌های کشور موثر واقع شوند.
نجفی با اشاره به اینکه برگزاری جلسات تخصصی معاونان سازمان صداوسیما و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری اجرای اقدامات عملی را ممکن می‌سازد، یادآور شد: با توجه به اینکه در آستانه فصل بهار و آغاز تعطیلات نوروزی هستیم، اقدامات مشترک بین دو سازمان باید با سرعت و کیفیت هرچه بیشتر اجرایی شود.

 

علی مرادخانی در افتتاحیه بخش مناطق فجر در کیش:
امیدوارم بغض پنهان‌مان درمان شود

گروه فرهنگ- افتتاحیه جشنواره تئاتر فجر با سخنرانی علی نصیریان، علی مرادخانی، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و قادر آشنا، دبیر سی‌ودومین جشنواره تئاتر فجر برگزار شد.
در افتتاحیه این جشنواره علی مرادخانی، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیام علی جنتی را خواند. در بخشی از این پیام آمده است: «نمایش، همچون هر فعالیت اجتماعی دیگری، بر پایه زمینه‌های اجتماعی موجود پدیدار می‌شود. مهم‌ترین زمینه اجتماعی جامعه‌ای پویا و رو به رشد، نیاز به نقد تضادها و کژی‌های خویش است بنابراین تئاتر همان‌گونه که در قامت هنری دانش‌گستر به مدد ذهن خلاق هنرمند، صورت نمایشی با شکوه و زیباشناسانه به خود می‌گیرد، در مقام پالایش‌گری قدرتمند می‌تواند نابسامانی‌ها را بنمایاند و در نتیجه پلشتی‌ها را بزداید. پس ناروا نیست که تئاتر را چراغی بدانیم در دست فرزانگان که در راه راستین جامعه خویش، به جنگ ظلمت می‌روند. چنین کارکردی در مناسک و آیین‌های نمایشی کهن سرزمین‌مان ریشه دارد، به‌طور مثال در تعزیه که با نمایشی کردن مفاهیمی متعالی، مبارزه مقدس خیر و شر را متجلی می‌کند و بر حقانیت نور بر ظلمت صحه می‌گذارد.»
مرادخانی در ادامه گفت: آنچه ما به عنوان مسوولان دولتی می‌توانیم انجام دهیم، فراهم کردن بستری است که هنرمندان تئاتر کشور بتوانند بی‌دغدغه کار کنند. وظیفه ما ایجاد زیرساخت‌ها برای انجام فعالیت‌ها و متناسب کردن امکانات است.
وی درباره هنر نقاد و بی‌پرده تئاتر گفت: باید شرایطی ایجاد کنیم که ابتدا نقدپذیری در مسوولان ایجاد شود و بعد جامعه نیز پذیرای نقد شود، آن زمان است که تئاتر پویا خواهد شد.
مرادخانی مهم‌ترین وظیفه بخش دولتی را ایجاد امنیت شغلی، فراهم کردن زمینه‌ای برای استمرار فعالیت‌های نمایشی، مرتب شدن اجرای تئاترها و افزایش بهره‌وری در استان‌ها دانست و اضافه کرد: امروزه یکی از مشکلاتی که وجود دارد، بغض پنهانی است که همه ما داریم اما امیدوارم این مشکل در آینده درمان شود و لحن‌های همه ما امیدوارانه باشد.
در این مراسم که در مرکز همایش‌های بین‌المللی منطقه آزاد کیش برگزار شد، علی نصیریان هنرمند پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون خواستار توجه بیشتر به ظرفیت و خلاقیت چهره‌های مستعد تئاتر و سینما شد و گفت: در حال حاضر در سراسر مملکت استعدادهای خلاق و جوان بسیاری داریم اما متاسفانه این استعدادها به ثمر نمی‌نشینند. نه تنها امکانات مادی بلکه حمایت‌های معنوی هم در تئاتر کم است در حالی که باید انگیزه لازم را برای ادامه فعالیت هنرمندان ایجاد کنیم.
نصیریان گفت: مملکت را دولت‌ها نمی‌سازند بلکه ملت‌ها می‌سازند و بنده درخواست می‌کنم کار تولید و ساخت‌وساز به بچه‌های تئاتر سپرده شود و دولت فقط حمایت کند.
در ادامه این برنامه سه قطعه تک‌گویی درباره مسایل و مشکلات مختلف تئاتر ایران از ابتدای شکل‌گیری تا به امروز اجرا شد. این قطعات توسط داریوش مودبیان، ایرج راد و محمد حاتمی اجرا شد. در این قطعات مشکلات مختلف تئاتر ایران مطرح شد و یاد هنرمندان درگذشته همچون حمید سمندریان، احمد آقالو، سعدی افشار، محمود استادمحمد، جمشید لایق، اکبر رادی و... گرامی داشته شد. همچنین مطالبی درباره مدیران پیشین مرکز هنرهای نمایشی ارایه شد و از علی منتظری یکی از مدیران پیشین تئاتر به نیکی یاد شد.
اجرای یک قطعه موسیقی تلفیقی ایران و هند و تقدیر از سه نفر از مدیران ارشاد استان‌ها از دیگر بخش‌های مراسم افتتاحیه جشنواره تئاتر بود. همچنین قرار بود جمشید مشایخی یکی از مهمانان ویژه این برنامه باشد اما از آنجا که نتوانست در مراسم حضور پیدا کند، محمد حاتمی، بازیگر و کارگردان تئاتر پیام کوتاهی را از طرف مشایخی خواند: «اثر هنری در رویا و عاطفه خلق می‌شود و در بطن خود زیباترین رازهای معرفت انسانی را به مخاطبان هدیه می‌کند. علایق و خواسته‌های ما از روح هنرمندان نشات می‌گیرد، عین صداقت بوده و به همین دلیل است که در روح و روان مخاطبان می‌نشیند، تاثیر گذاشته و آنها را به فکر فرومی‌برد.»
در این برنامه هنرمندانی همچون داریوش مودبیان، داود رشیدی، پری صابری، سیاوش تهمورث، هادی مرزبان، فریندخت زاهدی، اصغر همت، ستاره اسکندری، سهراب سلیمی، احترام برومند، شهره سلطانی، ابراهیم پشت‌کوهی، سعید پورصمیمی و... حضور داشتند.
همچنین در این برنامه مدیرانی چون حسین طاهری مدیر اداره کل هنرهای نمایشی، حمید شاه‌آبادی مشاور وزیر ارشاد و مهدی افضلی، مدیر موسسه توسعه هنرهای معاصر حضور داشتند.
اجرای این برنامه را نیما کرمی برعهده داشت.

 

200 کاریکاتور و عکس در جشنواره تجسمی فجر
هیات انتخاب رشته‌های کاریکاتور و عکاسی ششمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر 134 اثر کاریکاتور و 64 عکس از 61 هنرمند را برای جشنواره انتخاب کردند.
به گزارش روابط عمومی ششمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر،‌ از بین هشت‌هزار و 894 اثر رسیده به دبیرخانه 64 اثر از سوی هیات انتخاب برای جشنواره پذیرفته شد.
همچنین در بخش کاریکاتور از بین 845 اثر رسیده به دبیرخانه جشنواره، 134 اثر از 11 کاریکاتوریست ایرانی و خارجی به جشنواره راه یافت که 97 اثر در بخش کارتون موضوعی با موضوع «هنر» و 97 اثر کاریکاتور چهره با موضوع «سیاستمداران مطرح جهان» است.
رشته عکاسی ششمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر با موضوع «امید و شادی‌های زندگی» برگزار می‌شود و سیف‌الله صمدیان، محسن راستانی و عباس کوثری آثار را انتخاب کردند. انتخاب آثار رشته کاریکاتور در بخش کارتون موضوعی «هنر» را کامبیز درم‌بخش، مسعود ضیایی زردخشویی و بزرگمهر حسین‌پور و در بخش چهره با موضوع «سیاستمداران مطرح جهان» را جواد علیزاده، علیرضا پاکدل و نسرین عبدوشیخی برعهده داشتند.
اسامی هنرمندان راه‌یافته به ششمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر در بخش بین‌المللی در رشته‌های تصویرسازی، پوستر،‌عکاسی و کاریکاتور در سایت جشنواره به نشانی www.ivafestival.ir اعلام شده است و انتخاب نهایی آثار بخش ملی ششمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر در رشته‌های نقاشی، خوشنویسی، مجسمه‌سازی، سرامیک هنری و نگارگری هفته آینده انجام می‌شود.
ششمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر در بخش ملی (نقاشی، نگارگری، سرامیک هنری، مجسمه‌سازی و خوشنویسی)، بین‌الملل (عکاسی، پوستر، کاریکاتور و تصویرسازی) و بخش مکمل (فیلم مستند هنرهای تجسمی) 14 بهمن‌ماه تا چهارم اسفندماه سال‌جاری برگزار می‌شود.

 

اجرای موسیقی برای کودکان مبتلا به سرطان
گروه فرهنگ- کنسرت موسیقی شادمانی نواحی ایران با هدف حمایت از کودکان مبتلا به سرطان از سوی گروه موسیقی عرفان در روزهای شنبه و یکشنبه 28 و 29 دی‌ماه با دو اجرا در سالن آمفی‌تئاتر محک اجرا می‌شود.
این اجرا هر شب در دو سانس 18 تا 20 و 21 تا 23 با حضور جمعی از هنرمندان سراسر کشور برگزار خواهد شد.
تمامی عواید فروش بلیت صرف هزینه حمایت‌های رفاهی و درمانی از کودکان مبتلا به سرطان خواهد شد. علاقه‌مندان می‌توانند با حضور در این کنسرت علاوه بر لذت از هنر هنرمندان عرصه موسیقی نواحی، در اقدامی انسان‌دوستانه سهیم باشند.
جهت تهیه بلیت به موسسه خیریه و بیمارستان فوق‌تخصصی محک به نشانی ابتدای بزرگراه ارتش، بلوار اوشان، بعد از بیمارستان 505 ارتش، بلوار محک یا به سایت www.iranconcert.com مراجعه کنید.

دیدار مدیرکل حوزه ریاست سازمان  میراث فرهنگی با مردم
گروه فرهنگ- مدیرکل حوزه ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری چهارشنبه هر هفته در دیدار عمومی و مردمی به مشکلات و سوالات مراجعان پاسخ می‌دهد.
به گزارش مرکز روابط عمومی این سازمان، علیرضا تابش روز‌های چهارشنبه هر هفته از ساعت 9 تا 12 ملاقات عمومی خواهد داشت.
دیدار عمومی مدیر کل حوزه ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به منظور پاسخگویی به سوالات، رسیدگی به شکایات و همچنین پاسخگویی به مشکلات مردم در ارتباط با حوزه کاری این سازمان برگزار خواهد شد.
گفتنی است این دیدار عمومی در دفتر مدیر کل حوزه ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری واقع در خیابان آزادی، تقاطع بزرگراه یادگار امام (ره) برگزار می‌شود.
متقاضیان می‌توانند برای هماهنگی و کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن 66065701-021 تماس بگیرند.

تلویزیون «برای دخترم سمیه» را سوزاند
ایسنا- تهیه‌کننده مستند منتخب جشنواره فجر با عنوان «برای دخترم سمیه»، از پخش بدون اجازه بخش‌هایی از این مستند از شبکه‌های 3 و خبر گله کرد.
محمد شکیبانیا گفت: «برای دخترم سمیه» قرار بود بعد از پخش خصوصی با همکاری سیمافیلم از تلویزیون به روی آنتن برود اما پخش بخش‌هایی از آن از شبکه خبر و همچنین شبکه سه در قالب مستند «مقر 49»، باعث شد مستند ما بسوزد.
وی افزود: مستند «برای دخترم سمیه» تجربه یک خانواده فقیر را در یک دوره 30 ساله روایت می‌کند که در کشورهایی نظیر سوئد، کانادا، عراق و ترکیه ضبط شده است. «برای دخترم سمیه» نگاه حکومتی و تلویزیونی ندارد و حتی دارای صحنه‌هایی است که برای تلویزیون نیست؛ فردی که به تلویزیون ما اعتماد ندارد با دیدن این فیلم مستند تحت تاثیر قرار می‌گیرد.
شکیبانیا عنوان کرد: بسیاری از مخاطبان ما افرادی هستند که تلویزیون و سیاست‌های رسمی آن را قبول ندارند و این فیلم می‌توانست روی این مخاطبان تاثیرگذار باشد اما پخش بدون اجازه این مستند، آن را سوزاند.
وی خاطرنشان کرد: یکسری از مصاحبه با افراد که در مستند «مقر 49» از شبکه سه پخش شد را خود من انجام داده بودم و از این مصاحبه‌ها آن هم با روایت غلط در «مقر 49» استفاده کرد.
مستند بلند «برای دخترم سمیه» به کارگردانی مرتضی پایه‌شناس برنده جشنواره سینما حقیقت و جشنواره مستند آبادان شده است ضمن اینکه سه‌شنبه 24 دی‌ماه ساعت 17 از سالن نمایش مرکز گسترش سینمای مستند نمایش داده شد.

سازها برای عمو شلبی کوک می‌شود
مهر- فرشاد فزونی، آهنگساز تئاتر و موسیقی هشت سال پس از انتشار آلبوم «من و دوست غولم» اولین کنسرت موسیقی خود را در تالار ایوان شمس برگزار می‌کند.
این آهنگساز موسیقی که تاکنون ملودی چند اثر نمایشی از جمله ترن، محسن یک رپرتوار، پینوکیو، دو لیتر در دو لیتر صلح، دن کیشوت، ماکاندو را ساخته است با اعلام این خبر افزود: از سال 84 که موفق به انتشار آلبوم «من و دوست غولم» شدم، تمام تلاش خود را انجام دادم که بتوانم کنسرتی را براساس قطعه‌های این آلبوم برگزار کنم که خوشبختانه یا متاسفانه این تلاش پس از هشت سال نتیجه داد و ما این کنسرت را طی روزهای 26 و 27 دی‌ماه در تالار ایوان شمس برگزار می‌کنیم.
فزونی ادامه داد: آلبوم «من و دوست غولم» که برگرفته از آثار ترجمه‌شده از شل سیلوراستاین شاعر و نویسنده آمریکایی است دارای قطعاتی در سبک پاپ راک است که با همکاری رامین بهنا و سایر هنرمندان سال 84 تهیه و تولید و خوشبختانه با استقبال بسیار خوبی هم از سوی مخاطبان مواجه شد.
برنده تندیس زرین بهترین آهنگساز جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر با ساخت ملودی نمایش «خنکای ختم خاطره» در بخش پایانی صحبت‌هایش افزود: کارهایی که قرار است در این کنسرت اجرا شود از هیجان و انر‍ژی بیشتری برخوردارند و چون بحث اجرای صحنه‌ای است، سعی کرده‌ایم مخاطبان در حال و هوای خوبی قرار بگیرند.

توکلی فیلم بزرگداشت مهدی هاشمی را می‌سازد
ایلنا- امسال و در آئین افتتاحیه جشنواره فیلم فجر، برای مهدی هاشمی، هما روستا و جهانگیر میرشکاری مراسم بزرگداشت برگزار می‌شود که فیلم مربوط به مهدی هاشمی را مجید توکلی، کارگردان جوان سینما کارگردانی می‌کند.
توکلی در این‌باره گفت: در اینکه مهدی هاشمی بازیگر توانمندی است، شکی نیست ولی پیش از اینها ‌هاشمی یک کاراکتر منحصربه‌فرد است و سعی دارم در فیلمی که ساخته می‌شود وجوه مختلف این شخصیت نشان داده شود.
وی در ادامه درباره شکل اجرایی این فیلم افزود: ساخت فیلم بزرگداشت مهدی هاشمی به تازگی آغاز شده و بعد از همفکری با مهدی هاشمی تصمیم گرفتیم تا برخلاف ساختار رایج کلیپ‌های بزرگداشت، ساختاری متفاوت را درنظر بگیریم و براساس شخصیت ایشان که با شوخ‌طبعی و خوش‌اخلاقی همراه است، فیلمی متفاوت با همین فضای شخصیتی تهیه شود ولی تاکیدی که در کلیت فیلم خواهیم داشت، براساس فیلم‌های شاخص و سکانس‌های خاطره‌انگیزی است که در فیلم‌ها حضور داشتند.



8

0
0

نگاهی به کتاب  روز حلزون  به قلم  زهرا عبدی: عصای موسی است، مرد!

رمان «روز حلزون» به قلم زهرا عبدی، از انتشارات گیسا، از آن دسته کتاب‌های مرموزی است که توان قابل تاملی دارد، یعنی نخست مخاطب را به هیجان می‌آورد، او را می‌خنداند و گاه حتی تا بغض پنهانی همراهی‌اش می‌کند اما وقتی هیجان فرو نشیند اشک از گونه پاک شود و حال خوش جایش را به حالی نسبتا معمولی دهد و مخاطب پرسشگر بپرسد: «خندیدم، گریستم و خوش گذشت، بعد؟. . . » کتاب رنگ عوض می‌کند، گوشه‌ای می‌نشیند و در خود فرو می‌رود.
بگذارید دست به جنگ اول بزنم، به از صلح آخر. ملاقات دوباره زن ایرانی از پنجره هزار باره «هویت» تکراری است! قاضی که در میانه نیست، خودم می‌پرسم، خودم جواب می‌دهم، مگر نه اینکه کلیشه‌ای‌ترین کلیشه‌ها با پرداختی مناسب ماندگار می‌شوند؟ بله می‌شوند، می‌توان موضوعی را صد بار و از صد جهت نوشت و بازنوشت، می‌شود، به شرط آنکه نویسنده توانایی دیدن یک موضوع از چند پنجره مختلف را داشته باشد، مساله اینجا بیش از روش بینش است، بیش از چگونگی چیستی است.
این رمان ماهیتا یک گلایه است، بخوانید یک ناله جذاب- بر جذاب بودنش تاکید دارم- اگر به هزار زبان دست به شکوه و ناله بزنیم ناله کرده‌ایم، اگر به هزار زبان جذاب رنج گمگشتگی زنانگی شیرین را فریاد بزنیم، فریاد زده‌ایم، کاری که توده بیش و پیش از متفکرین انجام داده و می‌دهد، یک ناله غیرتکراری در بهترین حالتش مقدمه خلق اثر خواهد بود و یک ناله تکراری در بهترین حالت اثری یگانه نتواند بود.
در همین راستا کتاب «پروانه‌ها در برف می‌رقصند» از انتشارات «سفیر اردهال» و به قلم نازنین جودت را بخوانید، کتاب عینا همین موضوع را مطرح می‌کند، پسر جوانی مفقودالاثر می‌شود و معشوقه بازمانده در گمگشتگی بی‌پایانی سیر کرده، با جوان به گفت‌وگو می‌پردازد، با این تفاوت که زن در رمان نازنین جودت انفعال زن در «روز حلزون» را نداشته و عامل حرکت است، کنش و عصیان دارد، هرچند در پایان فروپاشی ذهنی گریبانش را می‌گیرد اما جودت او را از کلاف سردرگمش فقط یک قدم فراتر می‌برد. زن در رمان «روز حلزون» اما چگونه است؟ آخرین جملات شیرین/پسرک را با هم بخوانیم: «تمام زندگی تو قبلا توی یک فیلم اتفاق افتاده. حالا تو هی تهران را بدو. هزار بار از ستارخان که وسط دایره شهر است، بدو به 1360 طرف. به یک ساعت مانده به 1360 درجه» (ص: 159) و آخرین جمله افسون: « به نظر تو دمپایی‌های نارنجی‌ام را خسرو کجا انداخته؟» (ص: 160) کلاف سردرگم و تکرار دوباره گمگشتگی!
شاید خانم عبدی دارد کلافی را نشان می‌دهد که هست، ایرادش کجاست؟ ایرادش اینجاست که به نظر می‌رسد زن ایرانی امروز، بیش از آنچه هست نیازمند آن چیزی است که باید باشد و نیست، و اگر این رسالت نویسنده نیست، لااقل می‌تواند محلی برای تامل او باشد. ممکن است دغدغه‌ای بزرگ‌ترین دغدغه یک جامعه بوده و بحرانی بدیهی‌ترین بحران یک جامعه باشد و نویسنده نیز دقیقا دست بر همان بگذارد اما به شکوه و گلایه بسنده کند؟!
اسفبار‌ترین بخش این تکرار آنجاست که زن استقلال جوی ایران امروز، که به زعم اغلب متفکرین حوزه‌های جامعه‌شناسی سیاسی و روانشناسی اجتماعی جنبش نامنظم غالب را پیش می‌برد، برای تعریف و بازتعریف هویتش به سراغ مرد می‌رود! اگرچه افسون می‌گوید، اگر خسرو بود هم کسی مثل وحید شده بود، اما همچنان خواب گردو و یاد خسرو امانش را بریده، زن باز هم در این رمان هویتش را با دیگری تعریف می‌کند و این دیگری کیست؟ دوباره مرد و هزار باره مرد.
به شیوه پرداخت اثر می‌پردازم: «روز حلزون» -لااقل- با دو راوی پیش می‌رود. راوی نخست رمان، شیرین خواهر خسرو، لب مرز متولد شده، دقیقا یک دقیقه مانده به دهه شصت، انتخاب هوشمندانه‌ای است، جهان او به شکل اغراق‌آمیزی با فیلم و سینما گره‌خورده، پسر مورد علاقه‌اش فیلم می‌فروشد، آدم‌ها و وقایع اطرافش را مدام با فیلم‌هایی که دیده مطابقت می‌دهد، اینگونه و به شکل درگیرانه‌ای خود و اندیشه‌هایش را در حین روایت تولید و بازتولید می‌کند، این اغراق با آنکه در فرازهایی شخصیت‌ها را برملاکرده یا موقعیت‌هایی را می‌سازد واقعا اغراقی دلبرانه نیست، به دو نمونه از آنها اشاره می‌کنم: «دهان لیلا اندازه غار دارآباد باز مانده. . . وقتی بیدار می‌شود، مثل باربارا استرایسند توی فیلم دکتر جون سلام، یک ریز حرف می‌زند»، «این ابروهای پاچه‌بزی را فرم می‌دهد. . . مثل ابروی ماهایا پتروسیان توی فیلم ناصرالدین شاه. . . لب‌های باریکت را گوشتی می‌کند مثل آنجلینا جولی. . . » از این دست فراوان است.
شیرین با پسرک که صدایی برخاسته از درون اوست گفت‌وگو می‌کند، پسرک برآیند زنده به گور شدن دخترانگی شیرینی است که پس از مفقودالاثر شدن خسرو زنده به گور شد، پسرک تا پایان رمان، شیرین را همراهی می‌کند و آخرین جمله شیرین را هم بر زبان می‌راند، مخاطب پس از مدتی همنشینی با شیرین به آسانی ماهیت پسرک را درمی‌یابد اما نویسنده همچنان اصرار دارد تکرار کند که این پسر از دخترانگی شکست‌خورده شیرین متولد شده، «. . . لیلا خوب می‌گفت. دختری که بیشترش پسر است» (ص: 44) «دختری که نصف بیشترش پسر است. . . دارد به زور برای خودش عشق دست و پا می‌کند» (ص: 54) عدم اعتماد نویسنده به مخاطبش آزاردهنده است.
راوی دوم افسون است. دختر همسایه و عاشق/معشوقه‌ جوان مفقود، یک روانشناس توانا، مدرس دانشگاه که برنامه تلویزیونی پرطرفداری نیز دارد، او با وحید ازدواج کرده، مردی ظاهرا موفق و نه چندان عمیق که به هیچ وجه افسون و جهانش را درک نمی‌کند. کسب موفقیت اولویت زندگی وحید است، مقدار قابل توجهی از آن را نیز به دست آورده اما همچنان بیشتر می‌خواهد. نویسنده در کوتاه‌مدت شکل و شمایل رابطه افسون و وحید را می‌سازد، به خوبی هم این کار را می‌کند، هر دو شخصیت را عالی معرفی می‌کند، اما باز هم به مخاطبش اعتماد ندارد و همه چیز را برایش توضیح می‌دهد. (ص 113).
با این همه جدی‌ترین ضعف اثر را دخالت نویسنده در متن می‌دانم. همه جا و به شکل آزاردهنده‌ای ردپای نویسنده دیده می‌شود، در نامه خسرو آمده: «این شیوه نامه نگاریی که تو برپا کردی، دمار از روزگار من درآورده، یک طرف منم با تمام بی‌هنری و یک طرف تو که خدای قلمی» سختش است که نامه بنویسد، اما نویسنده قلم به دست خسرو می‌دهد و خود جای او می‌نشیند، نتیجه‌اش می‌شود نامه واقعا دلبرانه‌ای که یک نویسنده نوشته نه خسرو. لیلا و شیرین نیز مدام حرف‌های نویسنده را تکرار می‌کنند و مخاطب از خود می‌پرسد این عزیزان ساده این همه پیچیده‌گویی را از کجا می‌آورند؟ (ص: 69-62) این جمله را شیرین وسط یک مکالمه به لیلا می‌گوید: «صبرکن، دارم بالا می‌آورم تمام ناله‌های این اتاق را» (ص: 90) همین مساله درباره شکل و شیوه حرف زدن وحید و افسون نیز قابل تعمیم است، هرچند که تحصیلات آنها پوشش خوبی برای پنهان کردن این دخالت به نظر می‌رسد. شخصیت خلق‌شده توسط هر نویسنده حقوقی دارد، حرف‌هایی دارد که اگر آنها را نزند اثر ناتمام می‌ماند.
شیوه بدیع و کاملا اهلی‌شده نویسنده در توصیف و بیان آنچه می‌خواهد، نقطه قوت این اثر به شمار می‌آید: «پشت چراغ قرمز چهارراه زرتشت، خیابان ولی‌عصر دارد می‌دود. تو و خیابان زرتشت باید صبر کنید. . . » این کتاب پر است از تعابیر و توصیفات زیبا و جذاب، «روان‌نویس روی میزم را برمی‌دارم. . . سر روان‌نویس پهن است. می‌تواند جای بیل کار کند. می‌تواند تاریخ معاصر را شخم بزند. » (ص: 102) «روز حلزون» آنقدر از این اشارات دارد که هر صفحه‌اش نویسنده توانمندی را به ما یادآوری می‌کند، به خوانندگان قول می‌دهم که از هر چه لذت نبرند، از شیوه تعابیر و توصیفات کیف خواهند کرد و البته که لااقل یکبار خواندن این اثر را به همه توصیه می‌کنم. بخش جذاب دیگر، شخصیت‌پردازی بسیار دقیق افسون است، چنانکه در کنار باقی شخصیت‌ها کاملا قابل درک و لمس و ساخته و پرداخته شده است و می‌توان بابت خلقش به نویسنده تبریک ویژه‌ای گفت.
نویسنده در برخی بخش‌های داستان مخاطب را شگفت‌زده می‌کند اما مستی حاصل از این شگفت‌زدگی به نظر ماندگار نمی‌رسد و دلیل عدم مانایی این مستی را می‌توان در ذات موضوع اثر جست‌وجو و کنکاش کرد. بی‌صبرانه منتظر مطالعه اثر تازه‌ای از این قلم شیوا هستم و امیدوارم در آثار بعدی، زن ایرانی در جهان تازه‌ای قدم بردارد تا بتوانیم یکبار زن ایرانی هر دهه را بی‌نیاز به عصای موسی (مرد) و متکی بر خویش ملاقات کنیم. امیدوارم سرکار خانم عبدی به مخاطبش اعتماد بیشتری کند، اعتماد اجتماعی منجر به سرمایه اجتماعی می‌شود و شاید سرمایه‌مان آنقدر شد که توانستیم صنفی، اتحادیه‌ای، چیزی برای نویسندگان دست و پا کنیم!
منبع:
www. persiannovel. com

 

حال وخیم مترجم «صد سال تنهایی»؛ کار بهمن فرزانه به بیمارستان کشید
مهر- ستاره فرزانه، خواهر بهمن فرزانه درباره وضعیت جسمی این مترجم پیشکسوت گفت که آقای فرزانه از روز جمعه در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان طالقانی بستری شده و الان هم وضعیت خوبی ندارد. او عفونت شدید ریه دارد و وضعیت تنفسی خوبی ندارد و در واقع تنفس او با دستگاه انجام می‌شود.
وی همچنین از شدت گرفتن بیماری دیابت فرزانه همزمان با عفونت شدید ریه خبر داد و افزود: قرار است امروز پزشکان آقای فرزانه در یک جلسه مشترک به تصمیمی جامع درباره او برسند و اعلام کنند که چه کار می‌خواهند یا می‌توانند برای او بکنند؟
خواهر این مترجم پیشکسوت درباره احتمال قطع عضو او به دلیل پیشرفت بیماری دیابتش هم گفت که این موضوع هم در جلسه امروز مطرح می‌شود تا ببینند چه کاری به صلاح اوست که آنها انجام دهند.
همچنین به گفته ستاره فرزانه، برادر او در عین اینکه در بیمارستان طالقانی تهران تحت مراقبت‌های ویژه پزشکی قرار دارد در هوشیاری کامل به سر می‌برد و ممنوع‌الملاقات هم نیست او (خواهرش) به عنوان همراه کنار برادرش حضور دارد.
در همین حال مهرداد کوشا شوهرخواهر بهمن فرزانه درباره وضعیت جسمی این مترجم پیشکسوت کشورمان به مهر گفت: از حدود چند ماه پیش بیماری دیابت آقای فرزانه شدید شد طوری که دیگر نمی‌توانست سر پا بایستد و پای چپش از قسمت انگشتانش شروع کرد به سیاه شدن.
وی افزود: این سومین باری است که آقای فرزانه در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری می‌شود. دوره قبل زمانی که مرخص شد، کمی حالش بهبود پیدا کرده بود ولی این بار وضعیت او چندان تعریفی ندارد.
شوهرخواهر بهمن فرزانه، قطع عضو فرزانه (از پای چپش) را اجتناب ناپذیر خواند و در عین حال گفت: برای اینکه عمل جراحی صورت بگیرد باید همه پزشکان از جمله پزشک قلب، پزشک ریه و پزشک مربوط به بیماری دیابت، نظر موافق بدهند که فعلا دکتر ریه او نظر مثبت را نداده است.
کوشا اضافه کرد: پزشکان آقای فرزانه در حال بررسی همه جوانب موضوع هستند و ظاهرا قرار است امروز نظرشان را اعلام کنند و بگویند تا کی می‌توان او را با آنتی بیوتیک نگه داشت؟ و آیا می‌شود این عفونت را از ریه او خارج کرد؟
بهمن فرزانه سال 1317 به دنیا آمد و در حال حاضر 75 سال عمر دارد. این مترجم در کنار نگارش آثاری داستانی، کتاب‌هایی را از گابریل گارسیا مارکز، آلبا دسس پدس، گراتزیا کوزیما دلدا، لوئیچی پیراندلو، آنا کریستی، اینیاتسیو سیلونه، رولد دال، گابریل دانونزیو، واسکو پراتولینی، ایروینگ استون، جین استون و... به فارسی برگردانده  که «صد سال تنهایی» نوشته مارکز معروف‌ترین آنهاست.

 

انتصاب مدیر کل جدید اداره کتاب
اتحادیه ناشران: تجربیات شجاعی امیدوار کننده است
مهر- اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، موضع خود را درباره انتصاب علی شجاعی صائین به عنوان مدیرکل جدید اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد.
محمود آموزگار، دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران در پاسخ به این سوال که اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران چه موضعی در قبال انتصاب مدیرکل جدید در اداره کتاب وزارت ارشاد دارد، گفت: اگر به تجربه مدیریت آقای شجاعی صائین در خانه کتاب نگاهی افکنده شود، مشخص می‌شود که خانه کتاب در این دوره فعالیت‌های قابل توجهی انجام داده و پروژه‌های مفیدی را در دستور کار خود قرار داده است.
دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران سپس درباره انتصاب شجاعی صائین به سمت مدیرکل اداره کتاب یادآور شد: انتخاب فرد، تعیین‌کننده نیست بلکه مهم اجرای سیاست‌های درست و قانونی است که البته همه باید بپذیرند قوانین به صورت کامل و دقیق اجرا شوند و ما نیز همواره اجرای قانون را مطالبه کرده‌ایم.
آموزگار در عین حال گفت: البته ویژگی‌های فردی کسی که به این سمت منصوب می‌شود، می‌تواند در اجرای هر چه بهتر قوانین، مفید و موثر باشد.
وی گفت: اداره‌کل کتاب در قدم اول ناگزیر از اجرای کامل و بدون نقص ضوابط نشر مصوب فروردین 1389 شورای عالی انقلاب فرهنگی است که البته مهم‌ترین رکن آن تشکیل هیات‌های نظارت موضوع مواد «5» و «6» ضوابط نشر است که مقرر کرده ممیزی تحت نظارت و مدیریت این دو هیات (هیات نظارت بر کتاب‌های بزرگسال و هیات نظارت بر کتاب‌های کودکان و نوجوان) اجرا شوند.
دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران ادامه داد: اداره کتاب در گام دوم باید بررسی و اصلاح اشکالات حقوقی موجود در ضوابط نشر را در دستور کار خود قرار دهد و این وظیفه دیگر مدیرکل جدید اداره کتاب وزارت ارشاد است.
آموزگار سپس گفت: البته من به آقای شجاعی صائین پیشنهاد می‌کنم که همان رویه حسنه خود را در خانه کتاب ادامه دهد و از اهالی قلم و نشر به منظور بحث و بررسی انتقال فرآیند ممیزی کتاب از مجوز پیش از انتشار به نظارت و رسیدگی قوه قضاییه بر آن، دعوت به عمل آورد.
وی در پایان گفت: بدیهی است آقای شجاعی صائین در این مسوولیت به مساعدت و یاری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون فرهنگی متکی است و البته اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران نیز در اجرای موارد فوق از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد.
شجاعی صائین آبان‌ماه 1386 با حکم محسن پرویز معاون وقت امور فرهنگی وزارت ارشاد به عنوان مدیرعامل موسسه خانه کتاب منصوب شد و در شش سال گذشته در این سمت فعالیت داشته است.

 

شاهرخ گیوا : مدیران محافظه‌کار به مدیران تحول‌طلب ترجیح داده می‌شوند
ایلنا- شاهرخ گیوا، نویسنده وضعیت حوزه نشر و کتاب را در تضاد با امیدواری‌ها و شعارهای تحول‌طلبانه‌ای دانست و یادآور شد: این وضعیت متفاوت از شرایطی است که انتظار تحقق یافتنش را داشتیم.
وی ضمن بیان این مطلب که اگر اوضاع و احوال به همین شکل ادامه پیدا کند، طولی نمی‌کشد که سرخوردگی بزرگی گریبان نویسندگان و اهالی نشر را خواهد گرفت، گفت: البته من از همان ابتدا چندان به شعارها و ادعاها خوشبین نبودم زیرا مساله ممیزی فراتر از اختیارات یک مدیر و حتی یک دولت است.
گیوا ادامه داد: ممیزی همیشه بوده؛ حالا در دولت‌های مختلف از شدت آن کاسته یا بر آن افزوده می‌شود. دلیلش هم وجود جریان‌ها و توده‌های سازمان‌یافته یا نیمه سازمان‌یافته‌ای است که در جامعه حضور دارند و خواهان این گرفت و گیرها هستند!
وی ضمن ارایه مثالی خاطرنشان کرد: چند درصد از مردم در این مملکت خواستار آزادی قلم هستند و دغدغه این را دارند که ممنوعیت‌ها برداشته شود؟ طبیعتا وقتی این دغدغه، دغدغه اکثریت نیست، تداوم یافتن آن اتفاق دور از ذهن نیست.
نویسنده رمان «اندوه مونالیزا» و «مونالیزای منتشر» ادامه داد: در مقابل برخی از جریان‌ها هستند که اتفاقا دغدغه‌شان سانسور و همین سختگیری‌هاست. مثلا خبر دارم که یکی دو ماه قبل کتابی با مجوز رسمی ارشاد منتشر شد اما ناشر از سوی برخی افراد مورد تهدید قرار گرفت که این کتاب را باید از بازار جمع کنی!
وی گفت: با این حساب اولا ما باید انتظاراتمان را از مدیران دولتی کم کنیم. ثانیا مدیران و مسوولان هم به جای شعارهای قشنگ و امیدوارکننده، گروه‌ها و اندیشه‌های مخالف را به تحمل و اعتدال تشویق کنند. اما متاسفانه نقدی که به مسوولان در این‌باره وارد است، این است که به جای بالا بردن ظرفیت‌ مخالفان و افراطی‌ها، ترجیح می‌دهند حوزه نشر را محدود کنند.
این نویسنده که معتقد است وزارت ارشاد همواره از بیرون و توسط نهادهای دیگر تحت فشار بوده و هست، گفت: همین فشارها باعث شده که مدیران محافظه کار به مدیران ساختارشکن و تحول طلب ترجیح داده شوند. به نظر من انتصاب آقای شجاعی صائین هم به عنوان مدیرکل دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی (اداره کتاب) به همین خاطر است.

 

زندگی اسطوره منچستر یونایتد کتاب می‌شود
ایسنا- کتاب زندگینامه روی کین، ستاره پیشین تیم فوتبال منچستر یونایتد به قلم رادی دویل رمان‌نویس سرشناس نوشته می‌شود.
رادی دویل، نویسنده ایرلندی برنده بوکر قرارداد نگارش زندگینامه روی کین، هافبک سابق تیم منچستر یونایتد را امضا کرد. به نظر می‌رسد کین قصد دارد در این اثر به انتقاداتی که الکس فرگوسن در کتاب خاطرات خود به وی وارد کرده، پاسخ دهد.
دویل داستان‌‌نویس و فیلمنامه‌نویس معروف ایرلندی است که در سال 1993 جایزه معتبر بین‌المللی بوکر را به خود اختصاص داد. روی کین پیش از این، یک کتاب دیگر از شرح‌حال خود به چاپ رسانده بود که با نقدهای منفی بسیاری مواجه شد. «نیمه دوم» قرار است در فصل پاییز منتشر شود.
به گزارش گاردین‌، کین در سال 2005 پس از مصاحبه‌ای بحث‌برانگیز که در آن هم تیمی‌هایش را به باد انتقاد گرفته بود، منچستر یونایتد را ترک کرد. الکس فرگوسن که به‌تازگی کتابش را روانه بازار کرده در شرح‌حال خود، کین را «فردی افراطی» دانسته که تاثیرات منفی‌اش روی تیم روزبه‌روز افزایش می‌یافته است. مربی سابق این تیم فوتبال انگلیسی در ادامه نوشته است: سخت‌ترین بخش بدن «روی» زبانش است. او وحشی‌ترین زبانی را دارد که بشود تصور کرد.
کتاب فرگوسن تاکنون فروش فوق‌العاده‌ای داشته تا جایی که عنوان پرفروش‌ترین کتاب سال 2013 را به دست آورد. در تعطیلات کریسمس این اثر 648 هزار جلد فروخت.

«از تهران تا بهشت» نماینده ایران در  روتردام
ایسنا- دومین فیلم بلند ابوالفضل صفاری نماینده ایران در چهل و سومین دوره جشنواره فیلم روتردام است. «از تهران تا بهشت» پس از دو حضور بین‌المللی در مونترال و سیدنی، در یکی از مهم‌ترین جشنواره‌های هنری اروپا حضور دارد و صفاری به همراه چند نفر از عوامل فیلم در جشنواره روتردام حضور خواهند یافت.
طبق اعلام روابط عمومی این پروژه، چهل و سومین دوره جشنواره فیلم روتردام از دوم تا 12 بهمن‌ماه سال‌جاری در روتردام هلند برگزار می‌شود و «از تهران تا بهشت» در روزهای پنجم، هفتم و یازدهم بهمن برای علاقه‌مندان در سالن اصلی جشنواره اکران خواهد شد.
بازیگران فیلم «از تهران تا بهشت» عبارتند از: مهناز افشار، جعفر والی، علیرضا خمسه، مهران احمدی، سیدصدرا یوسفی، فرزین صابونی، اشکان صفاری، شبنم فرشادجو، مسعود مهرگان، مهدی عباسی، سروش طاهری، علی باقری، نازنین پورحدادی.

آغاز بخش رادیو تئاتر جشنواره از ۵ بهمن
ایلنا- بخش رادیو تئاتر سی و دومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر از پنجم تا 12 بهمن به مدت یک هفته برگزار می‌شود. ایوب آقاخانی، مدیر بخش رادیو تئاتر زمان برپایی اجراهای رادیویی جشنواره سی‌و‌دوم را دومین هفته برپایی جشنواره از 5 تا 12 بهمن‌ماه اعلام کرد.
وی گفت: در بخش رادیو تئاتر 93 اثر توسط هیات انتخاب متشکل از فرشاد آذرنیا، فریدون محرابی و خود من ارزیابی شده و حداکثر 14 اثر برای اجرا در جشنواره معرفی خواهند شد.
این نویسنده و کارگردان تئاتر از پخش همزمان اجراهای رادیوتئاتر در رادیو نمایش خبرداده و اظهار داشت: بخش رادیو تئاتر در تماشاخانه
«سه نقطه» برگزار می‌شود و هر نمایش به طور همزمان از شبکه رادیو نمایش و به طور سراسری پخش خواهد شد.
سی‌ودومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر با دبیری قادر آشنا از 24 دی‌ماه تا 12 بهمن‌ماه در تهران و دیگر استان‌های کشور برگزار می‌شود.

اصغر فرهادی مهمان ویژه «امیرکاستاریکا»
ایسنا- اصغر فرهادی در جشنواره فیلم امیر کاستاریکا در دهکده‌ای کوچک در صربستان حضور می‌یابد. اصغر فرهادی فیلمساز ایرانی برنده اسکار در جشنواره فیلمی که به همت امیر کاستاریکا، فیلمساز صربستانی برگزار می‌شود، حضور خواهد داشت. وی به عنوان مهمان ویژه در جشنواره‌ای که هر ساله در یک دهکده کوچک در صربستان برگزار می‌شود، شرکت می‌کند.
به گزارش این‌ساید صربیا، این جشنواره در دهکده کوستندورف که کاستاریکا آن را در سال ۲۰۰۶ ساخته و در نزدیکی مرز صربستان با بوسنی واقع شده از ۱۸ تا ۲۳ ژانویه (28 دی‌ماه تا سوم بهمن‌ماه) برگزار می‌شود و ریاست هیات داوران آن نیز بر عهده برنیس بژو، بازیگر فرانسوی فیلم «گذشته» فرهادی است که قرار است در روز نخست جشنواره به ‌نمایش درآید.
اصغر فرهادی به‌همراه فرانسوا اوزون، فیلمساز فرانسوی، پائولو سرنتینو، کارگردان ایتالیایی، تیه‌ری فرمو از مسوولان جشنواره کن و همچنین یانوش کامینسکی، فیلمبردار مشهور لهستانی در این جشنواره حضور دارند. جایزه‌های این جشنواره، تخم‌مرغ طلایی، نقره‌ای و برنز است و در کنار نمایش فیلم‌ها طی پنج روز کنسرت‌های موسیقی توسط گروه‌های مختلف از جمله یک گروه موسیقی که خود کاستاریکا در آن نوازندگی می‌کنند، برگزار می‌شوند.
فرهادی در گذشته نیز از مهمانان ویژه کاستاریکا بود که در کنار نمایش «درباره‌ الی» در بخش خارج از مسابقه، کارگاه فیلم در جشنواره او برگزار کرد. عباس کیارستمی دیگر فیلمساز ایرانی و برنده نخل طلای کن نیز در گذشته به عنوان مهمان ویژه و یکی از سخنرانان اصلی به جشنواره کاستاریکا دعوت شده و فیلم «کپی برابر اصل» وی نیز در این جشنواره به نماش درآمده است.

«انارهای نارس» برای رقابت در فجر آماده می‌شود
مهر- مراحل میکس و صداگذاری فیلم سینمایی «انارهای نارس» ساخته مجیدرضا مصطفوی به پایان رسید تا این فیلم برای حضور در جشنواره فجر آماده نمایش شود.
به گزارش مهر، مراحل میکس و صدا گذاری اولین ساخته بلند سینمایی مصطفوی کارگردان جوان سینمای ایران که هم‌اکنون در دو بخش سودای سیمرغ و نگاه نو سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر حضور دارد، توسط بهمن اردلان در استودیو بهمن به اتمام رسید.
همچنین کار ساخت جلوه‌های بصری «انارهای نارس» هم توسط فرید ناظر فصیحی به پایان رسیده است و این فیلم به زودی آماده نمایش خواهد شد.
«انارهای نارس» به همراه «چند متر مکعب عشق» ساخته جمشید محمودی تنها نمایندگان نگاه نو در بخش سودای سیمرغ فجر هستند که در کنار کارگردانان مطرح سینمای ایران به رقابت می‌پردازند.
در خلاصه داستان «انارهای نارس» آمده است: آدمی که منتظر است هیچ نشانی ندارد... هیچ نشانه خاصی... فقط با هر صدایی بر‌می‌گردد...



8

0
0

دوم بهمن‌ سالگرد تاسیس بانک بازرگانی؛ زندگی پرفراز و نشیب یک بنا

سحر موسوی - ضلع شرقی میدان توپخانه بنایی را در خود جا داده است که بوی تاریخ می‌دهد؛ بنایی 125 ساله که تنها میراث ارزشمند و باقیمانده از آن میدان قدیمی است و با نام‌های بانک شاهی، بانک بازرگانی ایران و بانک تجارت سال‌ها مرکز معاملات رسمی ایران بوده است.
بانکی که دوم بهمن، سالگرد تاسیس آن است در روزهای اخیر به واسطه بازدید احمد مسجد جامعی، رییس شورای شهر از این مکان و سایر میراث فرهنگی منطقه، نامش در میان اخبار حوزه میراث فرهنگی به چشم می‌خورد.
شکل این بانک مانند بانک‌های امروزی نیست. ساختمانش در تاریخچه بانکداری ایران طرحی یگانه داشته و یادگار دوران قاجار است. بیش از 10 سال است که به مدد مدرن شدن تهران و لرزه‌های مترو در زندان مرمت محصور شده است. ساختمان بانک پیش از آنکه تو را برای دیدن یک مرکز معاملات تاریخی ایران به میدان توپخانه (میدان امام خمینی فعلی) بکشاند، ساختمانی با معماری منحصربه‌فرد را در بن چشمانت بنا می‌کند که از تماشایش لذت خواهی برد. ساختمانی آجری و قرینه با بادگیرهای برافراشته‌اش. از میدان که ساختمان را نگاه کنی شاهد بنایی هستی با طرحی انگلیسی اما سر در ورودی آن سخن دیگری دارد از معماری ایرانی. این اعجاز به مدد شیوه کار استاد حسین لرزاده است که با مخاطب خود سخن‌ها دارد. این سَردَر نگاهی از بالا، تحقیرآمیز و از سر لطف به آدمی نمی‌کند. با مخاطب خود خودمانی است به دور از هرگونه عوام‌فریبی.
داستان ساختمان بانک بازرگانی ایران
قهرمان میرزا شاهزاده قاجار و پسر عباس میرزا که امیر لشگر ناصرالدین شاه و عاشق ساختن عمارت بود. به نقل از عبداله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من»: یکی از بلندپروازی‌های او ساخت یک عمارت وسیع و بسیار مجلل در شرق میدان توپخانه بود به همین منظور مبلغی را به ناصرالدین شاه پیشکش کرده و اجازه می‌یابد که سر در ایوان خانه‌اش را به سمت میدان توپخانه باز کند. او سردر و ایوان خانه خود را با گچبری‌ها و تجمل زیادی رو به میدان در سال 1253 ه.ش ساخت و در واقع به شکوه میدان توپخانه افزود. اما متهم به دستبرد در بودجه لشگر آذربایجان و گمرک شد و ملزم به پرداخت 15 هزار تومان جریمه به خزانه. از آنجا که این پول را نداشت خانه را در سال 1254 ش به ازای یک الماس هشت هزار تومانی و هفت هزار تومان پول نقد به علی خان امین‌الدوله فروخت. گویا بعدها قهرمان میرزا در تلاش بود تا پول بدهد و آن خانه را پس بگیرد که هیچ‌گاه موفق نشد و در نهایت این عمارت از سوی علی خان امین‌الدوله به بانک شاهی فروخته شد.
مالک جدید عمارت قهرمان میرزا بانک شاهی شد و در سال 1267 ه.ش تحت نظارت دولت انگلستان ساختمان جدیدی در همان محل احداث شد. ساختمان جدید بانک به سبک باروک و با همکاری مهندسان انگلیسی و معماران ایرانی ساخته شد. در معماری به سبک باروک دو ایده بیش از همه مدنظر بوده است؛ خلق فضاهای مناسب برای زندگی و ایجاد مکان‌های کوچکی برای تفکر و اندیشه. در این سبک برخی سازه‌های کلاسیک همچون ستون‌ها و عناصر تزئینی بن حفظ می‌شود. سال‌ها بعد بنا به درخواست کهل مسوول انگلیسی بانک تغییراتی در سردر ورودی بانک داده شد. جهت طراحی یک سردر ایرانی برای بانک مرحوم استاد حسین لرزاده مسوول اجرای این تغییر شد.
توسط 14-13 پله از سر در ورودی عبور خواهی کرد. در دو طرف پلکان ستون‌های بلندی که دیوارهای اطراف آن با گچکاری‌های زیبایی که در حال مرمت هستند، قرار گرفته است. استاد لرزاده نیم گنبد ورودی را به سبک کاسه‌سازی کارکرده است. داخل بانک تداعی‌گر عظمت معماری هخامنشی است. ستون‌های رفیع، تلفیق هنرمندانه‌اش با دوره‌های تیزه‌دار و استفاده از چوب در پوشش سقف، ترکیبی موزون را پدید آورده است.
بانکداری در ایران- عصر ناصری
بانکداری در ایران از قرون وسطی تا اوایل قرن نوزدهم منحصر به فعالیت‌های صرافی بود. صرافی‌های بزرگی در تبریز، مشهد، تهران، اصفهان، شیراز و بوشهر یعنی مراکز تجاری عمده آن دوره وجود داشتند. در این دوره هیچ موسسه دولتی یا بانک خارجی در کشور فعالیت نداشت و نقل و انتقال وجوه در داخل یا در خارج توسط صرافان انجام می‌گرفت. موسسات صرافی عمده آن روزگار شامل تجارتخانه برادارن تومانیاس، تجارتخانه جمشیدیان، تجارتخانه جهانیان و شرکت اتحادیه بودند که فعالیت اکثر آنها تا قبل از سال 1300ش متوقف گردید.
130 سال قبل حاج‌محمدحسن امین دارالضرب، صراف بنام ایران نامه‌ای مشروح برای ناصرالدین شاه فرستاد و او را از نقش ارزنده بانک ایرانی در اعتلای اقتصاد ملی آگاه ساخت. وی پیشنهاد کرد که این بانک با سرمایه مشترک دولت و ملت ایران تاسیس شود اما متاسفانه شاه اهمیتی به طرح نداد و نتیجه‌ای گرفته نشد.
اولین بانکی خارجی که در ایران تاسیس شد، شعبه یک بانک انگلیسی بود که مرکز آن در لندن و حوزه فعالیت آن جنوب آسیا به‌ویژه هندوستان بود. این بانک «بانک جدید شرق» خوانده می‌شد. بانک جدید شرق اولین بانک به شیوه امروزی بود که در سال 1266 ش بدون مجوز از دولت در عمارت شرق میدان توپخانه شعبه مرکزی خود را دایر کرد و بلافاصله شعبه دیگری در شهرهای کشور تاسیس کرد و به فعالیت‌های بانکی- اقتصادی پرداخت. این بانک بیشتر از سه سال فعالیت نکرد و با تاسیس بانک شاهنشاهی تمامی اموال و امتیازات خود را یک‌جا به این بانک واگذار کرد.
بانک شاهنشاهی ایران در سال 1267 ش توسط بارون جولیوس دورویتر، موسس خبرگزاری رویتر به‌عنوان اولین بانک دولتی ایران با تابعیت خارجی و سرمایه‌های خصوصی خارجی تاسیس شد. وی اجازه انحصاری تاسیس بانک شاهنشاهی را به مدت 60 سال از ناصرالدین شاه گرفت. مهم‌تر از همه حق انحصاری نشر اسکناس نبز به رویتر اعطا شد. این بانک معاف از مالیات بود و تنها سالانه شش درصد از سود خالص بانک ( حداقل 13 هزار تومان) به دولت ایران تعلق می‌گرفت.
پس از تاسیس بانک شاهی، امتیاز تاسیس بانک‌های دیگری با نام‌های بانک استقراضی ایران، بانک عثمانی و بانک ایران و روس به اتباع بیگانه واگذار شد و از سال 1304 ش به بعد کم‌کم بانک‌های ایرانی توسعه یافتند و با نام‌های بانک پهلوی قشون (بانک سپه)، موسسه رهنی ایران، بانک ملی ایران و بانک مرکزی ایران تاسیس شد و فعالیت‌های بانکی را شروع کردند.
بانکداری در ایران - جنگ جهانی اول تا انقلاب اسلامی
بعد از پایان جنگ جهانی اول و خروج اشغالگران از ایران، سرانجام قانون تاسیس بانک ملی ایران در جلسه 14 اردیبهشت 1306 به تصویب مجلس رسید و یک سال بعد این بانک در تهران رسما کار خود را آغاز کرد.
با وجود عدم منع قانونی تاسیس بانک در ایران و با وجود توسعه بانک‌های ملی و سپه و بانک‌های خارجی، هیچ بانک خصوصی با سرمایه ایرانی تا بعد از جنگ جهانی در کشور تاسیس نشد و در نتیجه فعالیت‌های بانکی در سراسر کشور در دست چند بانک باقی ماند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و خروج قوای بیگانه، اقتصاد کشور در راه بازگشت به مسیر عادی تغییر جهت داد. برای اولین‌بار پروژه درازمدت اقتصادی تنظیم و مقرر شد تا اجرای برنامه هفت‌ساله 21 میلیارد ریال به مصرف توسعه اقتصادی برسد بنابراین در درون جامعه بر اثر ازدیاد وسایل مبادله و افزایش حجم تولید و توسعه تجارت خارجی، شرایط عینی برای ظهور بانک‌های جدید و کشانده شدن بخش خصوصی به فعالیت‌های بانکی از تمام جهات فراهم شده بود.
با تصویب اولین طرح برنامه عمرانی کشور در سال 1327، نیاز به وجود موسسات اعتباری افزایش یافت. در تیرماه 1328 دولت به منظور کمک مالی به واحدهای تولید خصوصی بانک برنامه را ایجاد کرد. سپس «بانک بازرگانی ایران» به عنوان اولین بانک خصوصی به صورت شرکت سهامی در 02/11/1328ش تاسیس شد و در سال 1329 ش فعالیت‌های بانکی خود را آغاز کرد.
این بانک نخستین بانک خصوصی با مالکیت صددرصد ایرانی بود. این بانک در محل سابق شعبه بازار بانک شاهی واقع در خیابان بوذرجمهری تهران روبه‌روی مسجد سلطانی با 18 نفر کارمند گشایش یافت و در سال 1329 ش به علت توسعه فعالیت‌های بانک در خیابان سعدی اقدام به تاسیس شعبه کرد. مدیریت بانک بازرگانی ایران را مصطفی تجدد عهده‌دار بود. تجدد (1358- 1287) یک سرمایه‌دار و سیاستمدار ایرانی بود که در کابینه منوچهر اقبال درسال ۱۳۳۶ ش به سمت وزیر بازرگانی معرفی شد و در ادوار چهارم تا هشتم مجلس سنای ایران سناتور مازندران بود.
در سال 1331 ش بزرگ‌ترین موفقیت بانک بازرگانی ایران که خریداری محل بانک شاهی به مبلغ 5/3 میلیون تومان بود، تحقق یافت. بانک شاهی هم که به بانک انگلیس در ایران و خاورمیانه تغییر نام یافته بود به علت محدودیت ارزی ادامه کار را به صلاح خود نمی‌دانست و به این جهت به تعطیلی شعبه‌های خود در ایران مبادرت کرد.
بانک بازرگانی ایران در 29 شهریورماه 1331 ش بنای ساخته شده توسط قهرمان میرزا، امیر لشکر ناصرالدین شاه را از بانک شاهی خریداری کرد. در این سال و سال‌های بعد بانک‌های خصوصی دیگری چون بانک عمران، بانک صادرات، بانک معادن ایران، تهران، پارس، بانک کار و بانک ایرانیان راه‌اندازی شد.
بانک بازرگانی ایران فعالیت‌های چشمگیری در رقابت با بانک‌های دولتی مانند بانک‌های ملی، سپه، کشاورزی، رهنی، کارگشایی و صنعتی آغاز کرد و به ارایه انواع خدمات بانکی مبادرت ورزید. یکی از اقدامات این بانک در آن زمان افتتاح حساب سیار بود.
دارندگان این حساب به وسیله دفترچه می‌توانستند از موجودی خود در تمام شهرستان‌هایی که بانک در آنجا شعبه داشته است، برداشت کنند. علاوه بر آنکه به موجودی این حساب‌ها سود قابل‌ملاحظه‌ای نیز تعلق می‌گرفت و سالانه دوبار هم در ماه‌های مهر و بهمن قرعه‌کشی برگزار و به برندگان نیز جوایزی پرداخت می‌شد.
بانک بازرگانی ایران در سال 1335 ش به موازات افزایش شعبه‌های داخلی بانک، برای اولین‌بار اقدام به افتتاح نمایندگی در خارج از کشور و در شهر لندن کرد و سه سال بعد یعنی در سال 1338 ش نیز دومین شعبه این بانک در شهر هامبورگ افتتاح شد. در این سال، همزمان با دهمین سال تاسیس بانک بازرگانی، تعداد شعب این بانک به 28 شعبه و جمع کارکنان آن به یک‌هزار و 800 نفر رسیده بود.
بانکداری در روزگار ما
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در تاریخ هفدهم خردادماه 1358 ش، شورای انقلاب به منظور حفظ سرمایه‌های ملی، به کار انداختن چرخ‌های تولیدی کشور، تضمین سپرده‌ها و پس‌انداز مردم در بانک‌ها، بانک‌های کشور را ملی اعلام کرد و سپس به جهت کنترل و نظارت دقیق‌تر بر سیستم بانکی و اجرای صحیح سیاست‌های پولی و اعتباری برخی از بانک‌ها در یکدیگر ادغام شدند.
بانک بازرگانی ایران نیز مانند سایر بانک‌ها پس از اجرای ماده «17» لایحه قانونی ادغام بانک‌ها در سال 1358 در بانک تجارت ادغام شد.بانک دولتی «بانک تجارت»، از ادغام پنج بانک خصوصی- ایرانی (بانک‌های بازرگانی ایران، ایرانشهر، کار، شهریار، صنایع ایران) شش بانک مختلط
ایرانی- خارجی (بانک‌های ایران و انگلیس، تجارتی ایران و هلند، ایران و خاورمیانه، بین‌المللی ایران و ژاپن، اعتبارات ایران و ایرانیان) و یک بانک خارجی (بانک ایران و روس) تاسیس شد.
محل رسمی بانک تجارت در همان ساختمان بانک بازرگانی ایران واقع در میدان توپخانه قرار گرفت. این ساختمان در 12 بهمن‌ماه 1381 ش با شماره 7440 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.دیرزمانی است که دیگر صدای رد و بدل شدن اسکناس‌های ناصری و مظفری در فضای داخلی این ساختمان به گوش نمی‌رسد.
 ورود به این بانک مساوی است با پرش به سال‌های قبل تاریخ ایران، سال‌هایی که اقتصاد ایران در دست عمال استعمار بود. مالک فعلی این بنا بانک تجارت است و این ساختمان قدیمی نیز نیازمند کمک و تخصیص اعتبار از سوی بانک. بی‌شک توجه بیش از پیش به بناهای تاریخی و میراث فرهنگی تهران قدیم در حفظ هویت این شهر کمک شایانی خواهد کرد.

 

بیژن نفیسی: برگزاری جشنواره مطبوعات ضرورت ندارد
یک روزنامه‌نگار پیشکسوت معتقد است برگزاری جشنواره مطبوعات ضرورت ندارد و همین‌قدر که هر روز رسانه‌ها توسط مخاطبان دیده می‌شوند، حکم یک جشنواره را دارد.
بیژن نفیسی، مدرس رشته روزنامه‌نگاری با اشاره به هدف اولیه راه‌اندازی جشنواره مطبوعات گفت: من از ابتدای شکل‌گیری این جشنواره در هیات داوران آن بودم. هدف اولیه این جشنواره این بود که روزنامه‌نگاران مدنظر قرار گیرند و به رشد روزنامه‌نگاری کمک شود اما متاسفانه بعد از مدتی به‌جای اینکه روزنامه‌نگاران اولویت داشته باشند، رسانه‌ها بودند که در تصمیم‌گیری و انتخاب داوران تاثیر می‌گذاشتند.
وی ادامه داد: نفس بودن جشنواره مطبوعات بد نیست اما به شرط آنکه بدانیم از این جشنواره چه نتیجه‌ای می‌خواهیم بگیریم. جشنواره مطبوعات باید در راستای اعتلای روزنامه‌نگاری داخلی باشد و بتواند برای روزنامه‌نگاران فرصت‌های جدید ایجاد کند.
نفیسی با تاکید بر اینکه از جشنواره مطبوعات می‌توان برای بدعت‌گذاری در مسیر پیشرفت روزنامه‌نگاری کمک گرفت، گفت: رسانه‌ها و نام و روش آنها نباید در جشنواره مطبوعات هدف قرار گیرد بلکه این جشنواره باید وسیله‌ای باشد تا به روزنامه‌نگاران مستعد فرصتی برای یادگیری و کسب تجربه داده شود، مثلا می‌توان با استفاده از این جشنواره روزنامه‌نگاران برتر را برای یادگیری دوره‌های بین‌المللی روزنامه‌نگاری به خارج از ایران فرستاد یا فرصت ارتباط با رسانه‌های مطرح دنیا را برای آنها فراهم کرد.
نفیسی با اشاره به تصدی‌گری دولتی در برگزاری جشنواره مطبوعات بیان کرد: تصدی‌گری دولتی در برگزاری جشنواره مطبوعات یکی از موضوعاتی است که درباره‌اش سخن زیاد است. طبیعتا وقتی چنین جشنواره‌ای توسط دولت برگزار می‌شود، نتیجه خوبی ندارد چون زمینه‌ها کلیشه‌ای می‌شوند.
این روزنامه‌نگار پیشکسوت درباره ترکیب هیات داوران بیستمین جشنواره مطبوعات گفت: همه کسانی که در هیات داوران نقش دارند، از بزرگان روزنامه‌نگاری هستند و در حقیقت روزنامه‌نگاران خوبی هستند اما دست آنها در قضاوت کردن بسته است. برای تغییر در جشنواره مطبوعات باید بنیاد فکری این جشنواره تغییر اساسی پیدا کند تا ما بتوانیم تاثیرگذاری آن را بر رشد روزنامه‌نگاری ببینیم.

 

کیومرث پوراحمد: نشان دادن «آشغال‌ها...» برای وزارت ارشاد بُرد است
ایسنا- کیومرث پوراحمد گفت که «آشغال‌های دوست‌داشتنی» فیلم هنرمندانه، جذاب و بکری است و باید فرصتی فراهم شود تا تجربه‌های نو و خوش‌ساختی مثل این فیلم در سینماها اکران شود.
این کارگردان سینما ادامه داد: تمام مردمی که این فیلم را خواهند دید، این تصاویر را از نزدیک دیده‌اند و با همه وجود تجربه کرده‌اند بنابراین نمی‌دانم چرا نباید آن را بر پرده سینما ببینند، نمی‌توانم درک بکنم، واقعا نمی‌توانم درک کنم!
پوراحمد در پایان سخنانش مطرح کرد: به نظرم نشان دادن این فیلم برای ارشاد بُرد- بُرد است، اگر مردم از آن استقبال کنند، بُرد وزارت ارشاد است و اگر هم استقبال نکنند، باز هم بُرد وزارت ارشاد است.
فیلم سینمایی «آشغال‌های دوست‌داشتنی» به کارگردانی محسن امیریوسفی است و در خلاصه داستان رسمی آن آمده است: «در مورد خانواده‌ای است که یک شب فرصت دارند مشکل مادر خانواده را حل کنند.»
با وجود اینکه فیلم در تاریخ مقرر به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر ارایه شده اما به هیات انتخاب ارایه نشد.
علیرضا رضاداد، دبیر جشنواره فیلم فجر گفته بود: «فیلم تحویل دبیرخانه هیات انتخاب فجر شده اما ما هنوز فیلم را به هیات انتخاب عرضه نکردیم که خدای نکرده ملاحظاتی که درباره نمایش این فیلم وجود دارد، روی رای هیات انتخاب تاثیر نگذارد.»
وی همچنین مطرح کرده بود: «این فیلم برای نمایش ملاحظاتی دارد که فعلا مجال پرداختن به آن نیست، در صورت جمع‌بندی برای نمایش، آن را برای هیات انتخاب نمایش خواهیم داد و تعیین تکلیف می‌شود.»
رضاداد درباره تاخیر و پایان یافتن مهلت بازبینی فیلم‌ها توسط هیات انتخاب هم گفته بود: «چون فیلم به موقع در اختیار دبیرخانه قرار گرفته است از این نظر مانعی وجود ندارد.»

 

انتخاب نهایی  آثار جشنواره تجسمی فجر
ایلنا- ۱۱۰ اثر نقاشی و ۲۵۵ اثر خوشنویسی به ششمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر راه یافت.انتخاب نهایی آثار نقاشی و خوشنویسی به پایان رسید و ۱۱۰ اثر نقاشی از ۹۴ نفر و ۲۵۵ اثر خوشنویسی از ۱۸۱ خوشنویس برای جشنواره پذیرفته شد.
در رشته خوشنویسی در گرایش نستعلیق غلامحسین امیرخانی، محمد سلحشور و علی شیرازی ۱۳۳ اثر، در گرایش شکسته نستعلیق یدا... کابلی خوانساری، مجتبی ملک‌زاده و محمد حیدری ۸۸ اثر و در گرایش نسخ و ثلث احمد عبدالرضایی، سیدرضا بنی رضی و علی رضاییان ۳۴ اثر را برای جشنواره انتخاب کردند.
در رشته نقاشی با موضوع «انسان معاصر» یعقوب عمامه پیچ، احمد وکیلی، مجید حسینی راد، کاظم چلیپا و مرتضی افشاری ۱۱۰ نقاشی را برای جشنواره انتخاب کردند. اسامی هنرمندانی که آثارشان به ششمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر راه یافته در سایت جشنواره به نشانی  www. ivafestival. ir اعلام شده است.
 انتخاب نهایی آثار مجسمه‌سازی، سرامیک هنری و نگارگری تا پایان هفته جاری انجام می‌شود.ششمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر در بخش ملی (نقاشی، خوشنویسی، ‌نگارگری، سرامیک هنری و مجسمه سازی)، بین‌الملل (عکاسی، کاریکاتور، پوستر و تصویرسازی) و مکمل (فیلم‌های مستند هنرهای تجسمی) ۱۴ بهمن‌ماه تا چهارم اسفندماه برگزار می‌شود.

7 فیلم ایرانی بخش بین‌الملل جشنواره فجر
ایسنا- هفت فیلم ایرانی در بخش مسابقه بین‌الملل سی و دومین جشنواره فیلم فجر با رقبای خارجی‌شان رقابت خواهند کرد.
براساس اعلام جدول فیلم‌های بخش مسابقه بین‌الملل در پیش‌فروش بلیت‌های فجر، هفت فیلم ایرانی در زیرمجموعه‌های مختلف این بخش حضور دارند. براساس این جدول، فیلم‌های سینمایی «رستاخیز» احمدرضا درویش، «زندگی جای دیگری است» منوچهر هادی و «با دیگران» ناصر ضمیری در بخش سینمای سعادت و «چ» ابراهیم حاتمی‌کیا، «میهمان داریم» محمدمهدی عسگرپور و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» روح‌اله حجازی در بخش جام‌جهان‌نما با سایر فیلم‌های خارجی رقابت خواهند کرد. همچنین دو فیلم «ماهی و گربه» شهرام مکری و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» رو‌ح‌اله حجازی در بخش نمایش‌های ویژه فیلم‌های بخش مسابقه بین‌الملل اکران خواهند شد.

داستان طنز در ایران از مشروطه تا انقلاب
مهر- کتاب پژوهشی «داستان طنز در ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی» به قلم محمدعلی علومی از سوی انتشارات عصرداستان وابسته به بنیاد ادبیات داستانی به زودی وارد بازار نشر می‌شود.
این اثر پژوهشی جزو اولین گام‌ها در تاریخ ادبیات ایران برای بررسی داستان طنز در ایران معاصر از مشروطه به بعد و اواخر قاجار، دوره پهلوی اول، وقوع جنگ جهانی دوم و عواقب آن در ایران و سپس دوره پهلوی تا انقلاب است.شناخت انواع طنز و تسلط بر آنها و بر مبانی طنزنویسی اما در قالب و با لحنی ویژه، محتوای این کتاب پژوهشی را شکل می‌دهد که جمع‌آوری آن دو سال به طول انجامیده است.
بخش‌های «داستان طنز در ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی» شامل دوره قاجار، طنز عصر مشروطه، طنز پهلوی و طنز کودک و نوجوان است.به گفته علومی، در طرح این پژوهش، کار را به گردآوری آثار طنز منحصر نکرده‌‍‌ بلکه بر محتوا و ساختار هر داستان نقدی نوشته‌ تا مخاطب بداند که به چه می‌خندد و چرا می‌خندد و در انتخاب آثار داستان‌هایی را برگزیده که از وضع تاریخی و اجتماعی و فرهنگی در هر دوره، تصویری واقعی ارایه کرده‌اند.

سریال «پایتخت 3» در شیرگاه مازندران
ایسنا- سریال «پایتخت 3» مجموعه نوروزی شبکه اول سیما به کارگردانی سیروس مقدم و به تهیه‌کنندگی الهام غفوری اواسط دی‌ماه در شیرگاه مازندران کلید خورد و گروه کماکان مشغول کار هستند.
الهام غفوری درباره تولید این مجموعه تلویزیونی گفت: تا به حال 10 درصد از این سریال تلویزیونی در استان مازندران تصویربرداری شده و گروه تا قسمت ششم در شمال کار خواهند کرد.
گروه برای تصویربرداری قسمت هفت به بعد به تهران می‌آیند تا به حال پنج قسمت از فیلمنامه‌ها نوشته شده و گروه نویسنده مشغول نگارش قسمت ششم هستند؛ البته تدوین همزمان نیز در حال انجام است.
غفوری افزود: تمام بازیگران اصلی سریال تا امروز جلوی دوربین رفته‌اند و روند تصویربرداری طبق برنامه‌ریزی‌ها پیش می‌رود.
در خلاصه داستان سری سوم «پایتخت» آمده، در شب عروسی ارسطو، حادثه‌ای روی می‌دهد که باعث می‌شود نقی که از چند ماه قبل بیکار است، پریشان و افسرده شود.
 او با تشویق خانواده به ورزش کشتی که در جوانی به آن مشغول بوده روی می‌آورد و پا در مسابقات کشتی پیشکسوتان می‌گذارد اما ماجرایی در خلال کشتی پیش می‌آید که نقی و خانواده‌اش را وارد ماجراهایی تازه‌تر می‌کند.

رامبد جوان ویژه برنامه تحویل سال می‌سازد
ایسنا- رامبد جوان ویژه برنامه تحویل سال 93 را برای شبکه تهران می‌سازد.
عبدالرضا عالی‌زاده ضمن اعلام این خبر گفت: قرار است برای اولین بار برنامه تحویل سال شبکه تهران به صورت تولیدی به تهیه‌کنندگی و کارگردانی رامبد جوان ساخته و پخش شود.
وی افزود: این ویژه برنامه در روز 29 اسفندماه از ساعت شش تا هشت صبح شروع می‌شود و تا ساعت 24 ادامه دارد.
این مدیر تلویزیون خاطرنشان کرد: این ویژه برنامه از نظر ساختار به سه آیتم اختصاص دارد؛‌ یکی از آیتم‌ها شامل 15 قطعه نمایشی است که به زندگی یک خانواده تهرانی که می‌خواهند عید خوبی داشته باشند، می‌پردازد.
وی افزود: در یک آیتم 10 - 15 قطعه‌ای نیز رامبد جوان در نقاط مختلف استان تهران دیده می‌شود و ضمن اینکه یک فضای جذاب و فانتزی به تصویر کشیده می‌شود؛ بینندگان می‌توانند با نقاط مختلف و دیدنی استان تهران نیز آشنا شوند.
عالی‌زاده ادامه داد: در آیتم سوم نیز حدود 300 دقیقه به گزارش‌هایی اختصاص یافته که مردم می‌توانند در آنها حضور داشته باشند‌ ضمن اینکه هر کدام از این آیتم‌ها پیام‌های خاص خودشان را دارند.
مدیر گروه تفریحات و سرگرمی شبکه تهران همچنین بیان کرد: این برنامه 650 تا 700 دقیقه است که 12 ساعت به روی آنتن می‌رود و آیتم‌ها و قطعه‌های آن، میان برنامه‌های دیگر شبکه تهران پخش می‌شود.



8

0
0

تلاش کسبه قدیمی‌‌ترین بازار تهران برای احیای آن : عودلاجان، شهر موزه تهران

محبوبه حقیقی- عودلاجان قدیمی‌ترین محله تهران است. تاریخش دست‌کم به دوران صفویه می‌رسد. یعنی به یقین از زمانی که شاه طهماسب اطراف روستای تهران را حصار کشید و برج و بارو اطرافش ساخت و آن روستای کوچک در مسیر زیارت حرم شاه عبدالعظیم، شهر شده، عودلاجان بوده است. به همین دلیل است که راسته بازار آن را می‌توان قدیمی‌ترین راسته بازار تهران دانست و چند سالی است این نام و تاکید بر نجات بازارش، از دهان فعالان حوزه میراث فرهنگی نمی‌افتد. این روزها نام عودلاجان دوباره بر سر زبان‌ها افتاده. پروژه بازسازی بازارش که دست کم دو سال از کلیدخوردن آن می‌گذرد، متوقف شد. به این معنا که در همین فاز که قرار است 22 بهمن‌ماه افتتاح شود می‌ماند. رجبعلی خسرو‌آبادی، رییس میراث تهران البته می‌گوید مسوولیت بازسازی بافت‌های تاریخی بر عهده شهرداری است و میراث تنها باید نظارت کند، حرفی که بی‌راه هم به نظر نمی‌رسد. در تمام شهرهای تاریخی جهان، شهرداری‌ها با نگاه و مدیریت فرهنگی، بافت‌های تاریخی‌شان را پاس می‌دارند چرا‌که این بافت‌های تاریخی هستند که شهرداری‌ها به نوعی به آنها بدهکارند‌ زیرا وجودشان برای شهرها درآمدزا خواهد بود.
روز گذشته یک بار دیگر نام عودلاجان شنیده شد. گفته می‌شد که وجود دیوار ملکی متعلق به بانک سپه در مسیر مرمت و بازسازی بازار، سد ادامه کار شده است و وجود همین دیوار و عدم توافق بر سر آن بود که باور به پایان رسیدن این فاز از بازسازی تا 22 بهمن را ناممکن می‌کرد. روز گذشته اما کسبه خود دست به کار شدند و این مانع را با بیل و کلنگ از سر راه برداشتند.
پیشتر در نامه‌ای به شماره 64236 از طرف شهردار منطقه 12 به بانک سپه شعبه مستقل بازار تهران نوشته، آمده است: «برابر صورتجلسه بازارچه عودلاجان پیرو اقدامات اجرایی ساماندهی آن با توجه به گزارش چهارم دی، سال 92 کارشناس بازدید ناحیه به شماره 8316038 مورخ 7 دی 92 و برابر صورتجلسه 17، آذر 92 نماینده حقوقی و اداره ساختمان بانک سپه به این وسیله با احداث در جهت سایت الکترونیکی شبانه‌روزی شعبه بازار در قسمت غربی ورودی بانک از خیابان 15 خرداد در خصوص ستونگذاری ابتدای بازارچه مطابق صورتجلسه 14 دی 92 به شماره نامه 8374618 مورخ 15 دی 92 موافقت می‌شود. ضمنا کلیه مسوولیت‌های حقوقی به عهده متقاضی است و رعایت کلیه ضوابط و مقررات ایمنی الزامیست. در هنگام تخریب بروز هرگونه خسارت جانی و مالی در مجاورین به عهده مالک و اداره ساختمان و تاسیسات بانک مربوط خواهد بود. چنانچه مغایر مجوز صادره عملیات ساختمانی انجام گیرد، شهرداری راسا مجاز به رفع خلاف است.
به گزارش «میراث فرهنگی»، با وجود این نامه کسبه بازار که نزدیک به یک سال است به امید بالا رفتن قیمت مغازه‌ها و بهتر شدن کسب و کار در بازار عودلاجان با محدودیت‌های اعمال‌شده به دلیل این بازسازی کنار آمده‌اند، گفته‌اند که بانک سپه به هیچ عنوان رضایت به تخریب دیوارهای ملکش نمی‌داد و حتی کسبه می‌گفتند که اخطار داده شده و بانک در مقابله با این اقدام تهدید به استفاده از اسلحه کرده‌است. به همین دلیل روز گذشته کسبه جمع شدند که راسا این مانع را از سر راه بردارند و سرانجام دیوار را به کلی تخریب کردند.
اینکه چقدر این اقدام کسبه عودلاجان می‌تواند منجر به ثمر رسیدن پروژه احیای این بازار شود امری است که در روزهای آینده آشکار خواهد شد. به این بهانه اما نگاهی به اهمیت این بازار برای تهران امروز می‌اندازیم.
شهر‌موزه عودلاجان
سیداحمد محیط طباطبایی بازار عودلاجان را شهر موزه می‌نامد و می‌گوید: بنا بر تعریفی که ایکوم، کمیته جهانی موزه‌ها، از موزه ارایه می‌دهد و بر مبنای آن هر فضایی که بتواند مفاهیم فرهنگی و بخشی از میراث فرهنگی- تاریخی و طبیعی بشر را انتقال دهد و انسان‌ها بتوانند آزادانه وارد آن شوند، موزه شمرده می‌شود، کتابخانه‌های عمومی، باغ‌های گیاه‌شناسی و محوطه‌های تاریخی در جهان در شمار موزه‌ها محسوب می‌شوند. جانشین کمیته ملی موزه‌های ایران ادامه می‌دهد: در یک شهر نیز فضاهایی تاریخی و... هستند که با همین تعریف در شمار موزه قرار می‌گیرند. بر خلاف تصور موزه‌ها بخش زنده میراث تاریخی هستند. به این معنی که وقتی اثری، موزه‌ای می‌شود تازه می‌تواند به عنوان الگو مورد توجه قرار بگیرد. به تبع وقتی بخشی از یک فضای شهری موزه‌ای می‌شود، الگو و شناسه‌ای برای توسعه آینده است. به علت وضعیت خاصی که در عودلاجان برقرار است و هنوز بخش عمده‌ای از خطوط تاریخی آن باقی مانده است، حفظ این خطوط تاریخی و احیای مجدد زندگی به شکلی که بتواند مفاهیم فرهنگی قدیمی را احیا کند، آن‌را به یک موزه زنده شهری تبدیل می‌کند. پاریس، ونیز، صنعا هرکدام یک شهر موزه هستند. اصفهان بالقوه یک شهر موزه است که با برخورد غیر‌تاریخی آن را از بین برده‌ایم. شاید بتوانیم عودلاجان را مثل شناسنامه و اتاق معرفی تهران بزرگ در معنای شهر موزه ببینیم. در این معنا خطوط تاریخی باید حفظ شوند، هویت تاریخی مصالح باید حفظ شود و نوسازی‌ها در جهت زندگی گروه‌های اجتماعی قرار گیرند که بتوانند برای حفظ هویت فرهنگی این منطقه مفید باشند. کسب و کار در جهت تقویت این هدف باشد و حتی فضاهای کوچک‌تر موزه‌ای و تاریخی مثل خانه موزه و‌... در آن تشکیل شود که برای فرزندان، نسل‌های بعدی و تاریخ بتوانیم بگوییم که تهران قدیم کجا بود.
از صفویه تا امروز
مسیر اصلی شهر یا بازار شهر تهران محصور در حصار شاه طهماسبی، از دروازه حضرت عبدالعظیم در خیابان مولوی تا دروازه شمیران در شمال تهران آن روز در خیابان امیرکبیر فعلی، از منطقه عودلاجان می‌گذشت؛ مسیری که از بازار حضرتی می‌آید و بازار آهنگر‌ها را در پی می‌گیرد و ادامه‌اش به بازارچه عودلاجان می‌رسد و در ناحیه‌ای نزدیک پامنار به دروازه شمیران ختم می‌شود. وجود مسجد جامع قدیم در نزدیکی این مسیر نشان از تمرکز شهر در بخش شرقی می‌داد، انگار که مرکزیت تهران در شرق و در عودلاجان قرار داشت. بعدها در زمان کریمخان با گسترش ارگ به عنوان مرکز حکومتی در مکان باغ گلستان، به تدریج این مرکزیت به مرکز جغرافیایی شهر نزدیک‌تر شد. به خصوص در زمان فتحعلیشاه و با ساخت مسجد جامع جدید با نام مسجد سلطانی و تشکیل بازار بین‌الحرمین در بین این دو مسجد، این مسیر به سبزه میدان منتهی می‌شود و به این ترتیب می‌بینید که بازار تهران یک مسیر کج و غیر‌مستقیم را طی می‌کند.
از آنجا که خیابان ناصرخسرو حدفاصل ارگ سلطنتی و محله مردم بوده است، در مجاورت این خیابان و در ضلع غربی عودلاجان با خانه‌های بزرگ و بسیار گران‌قیمت و اعیانی رو‌به‌رو می‌شویم که نشان از حضور طبقه مرفه‌تر در این ناحیه می‌دهد. چنانکه هنوز خانه آقا بزرگ نوری، خوشنویس بزرگ عهد ناصری و خانه‌های نظامیان و دیگران در این محدوده به یادگار مانده است. هنوز در کوچه‌های آن ضلع مثل کوچه صوفیانی آثار این دست خانه‌های قدیمی را می‌بینیم.
محیط طباطبایی درباره سیر تغییر وضعیت عودلاجان می‌گوید: بعد از انقلاب مشروطیت با جا‌به‌جایی گروه‌های مختلف اجتماعی از عودلاجان به سایر مناطق شهر رو‌به‌رو می‌شویم. این وضعیت به تدریج تاثیری منفی روی محله ‌می‌گذارد. اما کمابیش عودلاجان با ساختار قدیمی‌اش تا زمان جنگ جهانی دوم و پس از آن تا زمان عصر 28 مرداد، با وجود آمدن مهاجران جدید به عنوان یک محله قدیمی که عده‌ای از خاندان‌های قدیمی درش حضور دارند و نقش غالب خانواده‌های قدیمی در آن محفوظ هست، هنوز به عنوان یک محله اصیل با کوچه‌ها و فضاهای تاریخی باقی مانده بود. هنوز محله‌ای بود که می‌شد در آن تهران قدیم و اصیل را یافت. اگر چه کارگران فصلی و کارگرانی که از نقاط مختلف آمده بودند در اتاق‌های خانه‌های بزرگ پامنار که به آنها اجاره داده می‌شد اقامت می‌کردند. اما به هر حال وضعیت اجتماعی و تاریخی در عودلاجان از بازار و چاله میدان و سنگلج وضعیت بهتری داشت؛ تا کودتای 28 مرداد 32.
این تهران شناس درباره آسیب‌هایی که این منطقه بعد از کودتای 28 مرداد با آن روبه‌رو می‌شود می‌گوید‌: بعد از کودتا با جا به جایی‌های شدیدی در این منطقه مواجه می‌شویم. قشرهای زیادی از مردم از این منطقه مهاجرت می‌کنند و این جابه‌جایی فضای جدیدی را به وجود می‌آورد و به تدریج جامعه شهری که در عودلاجان ساکن بود جای خودش را به اجتماعی از ساکنان جدید می‌دهد که به علت عدم گذشت نسل‌ها در آنجا هنوز به جامعه تبدیل نشده‌اند و ارزش‌های مدنی محله به این ترتیب افت می‌کند. عودلاجان تبدیل می‌شود به کالبدی با ارزش با ساکنینی که هنوز ارزش‌های اجتماعی قدیمی را پیدا نکرده‌اند.
به گفته وی در دهه چهل با ایجاد طرح جامع تهران، عودلاجان به عنوان محله‌ای که بخش‌هایی از آن تاریخی و ارزشمند است و باید باقی بماند دیده شد اما به دلیل نزدیکی به بازار بیشتر مورد توجه کسانی بود که در بازار کسب و کار تجارت داشتند و از خانه‌های آن استفاده‌هایی در راستای کسبشان می‌بردند. بعد از انقلاب و به خصوص با آغاز جنگ، ورود مهاجرین جنگ‌زده در این محل، تمام بافت اجتماعی عودلاجان را تغییر داد و آن را از سکنه اصلی‌اش- حداقل در بخش عمده‌ای از عودلاجان- خالی کرد. این وضعیت به بزرگ‌ترین تهدید برای عودلاجان تبدیل می‌شود؛ چرا‌که کسانی در آن اقامت می‌کنند که هیچ بستگی و تاریخ مشترکی با گذشته آن ندارند. کسانی به آن می‌آیند که به چشم اقامتگاهی برای کسب و کار فصلی به آن نگاه می‌کنند یا کسانی که از آن به عنوان پشتیبانی و خدمات‌دهنده به بازار استفاده می‌کنند.
عودلاجان فردا
وقتی به سیر تحول بخش‌های تاریخی شهر پاریس از زمان جنگ تا امروز نگاه می‌کنیم‌، می‌بینیم که فرانسه در دهه 70 میلادی به دنبال این است تا در فضاهای تاریخی‌اش فضاهای مدرن بسازد. در دهه 80 فضاهای تاریخی‌اش را- مثل ایستگاه راه‌آهن- به موزه تبدیل می‌کند. اما از دهه 90 تا به امروز فرانسه به نقطه‌ای ‌رسید که تمام بافت تاریخی را مرمت، احیا و به عنوان مهم‌ترین مکان به لحاظ ارزش‌های اجتماعی و اقتصادی در ‌آورد؛ به طوری‌که ثروتمندان  و خانواده‌های اصیل در این مناطق زندگی می‌کنند.

 

استعفای انتظامی از خانه تئاتر و خانه هنرمندان
ایسنا- عزت‌الله انتظامی از حضور در شورای عالی خانه هنرمندان ایران و هیات‌مدیره خانه تئاتر استعفا داد.
آقای بازیگر سینمای ایران درباره علت استعفایش گفت: با مشکلاتی که پیش‌رو است نمی‌توانم با صداقت کارم را ادامه دهم. تا‌کنون هم بدون هیچ دستمزدی فعالیت می‌کردم اما مسایلی پیش آمده که دیدم نباشم‌، بهتر است.
انتظامی درباره حضورش در موزه سینما نیز اظهار کرد: من جزو پایه‌گذاران این موزه هستم و در حال حاضر هم عضو هیات‌امنا،‌ رییس هیات‌مدیره و عضو هیات‌مدیره موزه هستم و خیلی‌ها به خاطر من به آنجا آمدند و در حال حاضر هم ترجیح می‌دهم موزه سینما تنها جایی باشد که با آن همکاری می‌کنم.
وی درباره حال عمومی‌اش گفت: تنفس‌ام خوب نیست‌ و داروهای زیادی مصرف می‌کنم و تنها راه بهتر شدنم این است که از تهران بروم.
عزت‌الله انتظامی در متن استعفای خود‌ آورده است:
‌«مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/ یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
هیات‌مدیره خانه تئاتر
شورای عالی خانه هنرمندان ایران
بیش از هفتاد سال است که با شور و شوق بسیار و بی‌دریغ برای هنر سرزمین‌ام از پای ننشسته‌ام. از دهه‌‌٢٠ در کوچه پس کوچه‌های لاله‌زار که نوجوان و عاشق بودم، تا به امروز و این روزهای خاکستری که همچنان عاشقم و خستگی‌ناپذیر.
به خود می‌بالم که از ابتدای تاسیس خانه تئاتر، هر سال با رای بالای هنرمندان تئاتر، به منصب رییس و عضو هیات‌مدیره انتخاب می‌شدم؛ و در این مدت بدون هیچ چشم‌داشتی همواره تمام توان خود را برای پیشبرد هنر تئاتر و جوانان کشورم به کار برده‌ام.همچنین مفتخرم که از ابتدای تاسیس خانه هنرمندان ایران عضو و نایب رییس شورای عالی بوده‌ام و همه تلاش خود را برای رفع مشکلات و بهبود شرایط هنرمندان ایران به کار بسته‌ام.
از آنجا که فضای کنونی سبب شده تا خستگی این سال‌ها به تن سالخورده‌ام بماند، استعفای خود را از خانه تئاتر و خانه هنرمندان ایران اعلام می‌دارم.»

 

اهالی موسیقی به یاد همایون خرم گرد هم آمدند
هنرمندی که به قلب مردم راه پیدا کردمهر- عصر روز 30 دی‌ماه، مراسم نکوداشت زنده یاد همایون خرم آهنگساز و نوازنده ویلن در موزه موسیقی با حضور علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رییس موزه موسیقی، رامین مهمانپرست سخنگوی پیشین وزارت خارجه، هنرمندانی چون شهرام ناظری، امین‌الله رشیدی، بزرگ لشکری، لوریس چکناواریان، محمد اسماعیلی، فخری ملک پور، سعید ثابت و... برگزار شد.
در این مراسم، نمایشگاه عکسی از پرتره‌های زنده‌یاد همایون خرم با تلاش فروغ بهمن‌پور نیز افتتاح شد. این نمایشگاه روایتی از زندگی همایون خرم از دوران کودکی تا آخرین سال‌های زندگی‌اش بود.
پخش مستندی از زندگی زنده‌یاد همایون خرم به کارگردانی بکتاش آبتین از دیگر برنامه‌های این مراسم بود. این فیلم مستند شامل گفت‌وگو‌هایی از زنده‌یاد همایون خرم، اعضای خانواده و دوستانش بود که بخشی از صحبت‌های زنده یاد خرم در این مستند در رابطه با زندگی هنری و شخصی او و چگونگی ساخت برخی از آثار ماندگار این هنرمند بود.
در ادامه این مراسم، سامان احتشامی و بابک شهرکی به اجرای قطعاتی از زنده‌یاد همایون خرم پرداختند. در هنگام نواختن این قطعات حاضران در سالن، ترانه‌های این قطعات را به صورت همخوانی با این دو نوازنده همراهی می‌کردند.
شهرام ناظری درباره همایون خرم در این مراسم گفت: همایون خرم در قلب همه اهالی موسیقی ایران جای دارد. همه ما با آثار او آشنا هستیم پس بهتر است من چندان درباره‌اش سخن نگویم. اکنون و در این برهه از زمان که نسیمی در عرصه فرهنگ و هنر وزیدن گرفته جای همایون خرم در جو موسیقی ایران خالی است.
وی ادامه داد: تعداد هنرمندان در هر جامعه‌ای بسیار است‌ اما در هر قرنی تنها چند هنرمند ظهور می‌کنند که هنرشان به قلب مردم راه پیدا کند و خرم یکی از این هنرمندان بود. خلق اثری که جامعه را به سمت رشد و پیشرفت ببرد کار هر کسی نیست. اما همایون خرم از جمله هنرمندانی بود که آثارش هم در دل خواص و هم در میان عموم جامعه جایگاه ویژه‌ای داشت. من با همایون خرم اثر مشترکی ندارم اما ملاقات‌های زیادی با هم داشتیم. در این مراسم‌ها من و خرم  بیشتر بیننده بودیم و دیگران می‌نواختند و می‌خواندند. من و خرم بی‌کارترین افراد این ملاقات‌ها بودیم.
ناظری گفت: در مراسم‌هایی که به بزرگداشت هنرمندان اختصاص دارد، چند بیت از مولانا را می‌خوانم. این بیت‌ها بیش از هر چیز احساس من را نسبت به بزرگان هنر ایران بیان می‌کند.
وی در ادامه شعر شاد باش ای عشق خوش سودای ما‌/ ای طبیب جمله علت‌های ما...ای دوای نخوت و ناموس ما/ ای تو افلاطون و جالینوس ما را از مولانا برای حاضران خواند.
در پایان این مراسم، مزدا انصاری برخی از قطعات همایون خرم را نواخت.
در این مراسم خانواده مرحوم همایون خرم، افلیا پرتو، گیتی خسروی، قاسم رفعتی، مهران مهتدی، سامان احتشامی، بابک شهرکی، مزدا انصاری، علیرضا میرعلی نقی، حمید اسفندیاری، مهدی علمی، دکتر حسین کلانی و خانواده مرحوم ناصر حجازی و دیگر هنرمندان حضور داشتند.

 

آیین بزرگداشت قباد شیوا در موزه امام علی (ع)
گروه فرهنگ- چهارمین نشست صمیمانه هنرمندان با عنوان
«تولد ماه» به مناسبت بزرگداشت قباد شیوا همزمان با هفتاد و سومین سالروز تولد وی، روز پنجشنبه سوم بهمن‌ماه در موزه هنرهای دینی امام علی(ع) برگزار می‌شود.این مراسم از ساعت 17 روز پنجشنبه با حضور جمعی از هنرمندان پیشکسوت طراحی گرافیک کشور و  همچنین مسوولان فرهنگی و هنری پایتخت برگزار خواهد شد.
قباد شیوا متولد سال 1319 شهر همدان است و بیش از 50 سال در عرصه گرافیک، طراحی پوستر و آرم فعالیت حرفه‌ای داشته است. وی عضو هیات موسس انجمن طراحان گرافیک و موسس مدرسه طراحی«قباد شیوا» است و تا کنون بیش از 500 پوستر از آثار وی به چاپ رسیده است.

«گس» در جشنواره بین‌المللی گوتنبرگ
مهر- «گس»، اولین ساخته بلند سینمایی کیارش اسدی‌زاده در بخش مسابقه جهان سی و هفتمین جشنواره بین‌المللی گوتنبرگ به نمایش درمی‌آید. این رویداد از 3 تا 12 بهمن‌ماه برگزار می‌شود و در بخشی از این جشنواره آثار اصغر فرهادی کارگردان سینمای ایران نیز مرور می‌شود.
در این فیلم احسان امانی، رویا جاویدنیا، صابر ابر، شبنم مقدمی، پانته‌آ پناهی‌ها، محمدرضا غفاری و بهاران بنی‌احمدی بازی می‌کنند. «گس» سال گذشته در جشنواره بین‌المللی فجر به دلیل مشکلات ممیزی نتوانست وارد بخش مسابقه شود و هنوز امکان اکران در ایران را پیدا نکرده است.
این فیلم همچنین چندی پیش در جشنواره بین‌المللی رم جایزه بهترین بازیگر را دریافت کرد که البته این جایزه به گروه بازیگران این اثر تعلق گرفت.گذشته (اصغر فرهادی)، پرده (کار مشترک کامبوزیا پرتوی و جعفر پناهی)، قاعده‌ تصادف (بهنام ‌بهزادی)، ‌گس (کیارش اسدی‌‌زاده) و دربند (پرویز‌ شهبازی) پنج فیلم بلندی هستند که از سینمای ایران در بخش‌های گوناگون جشنواره فیلم گوتنبرگ نمایش داده می‌شوند.

همراهی آدام درایور با «سکوت» اسکورسیزی
فارس- آدام درایور که هم اکنون «درون لوین دیویس» ساخته برادران کوئن (اتین و جوئل) را آماده نمایش عمومی دارد، به جمع بازیگران «سکوت» اسکورسیزی پیوست. این فیلم بر اساس قصه کتاب پرخواننده سوکاسو اندو، نویسنده ژاپنی ساخته می‌شود. این کتاب سال 1960 روی پیشخوان کتابفروشی‌ها قرار گرفت.
خط اصلی قصه فیلم در قرن هفدهم میلادی اتفاق می‌افتد و ماجراهای دو کشیش مسیحی به نام سباستیانو رودریگونز و فرانسیس گارپه را دنبال می‌کند. این دو کشیش مکزیکی‌تبار طی سفری به کشور ژاپن برای تبلیغ دینی‌ با یکسری مشکلات و دردسر خشونت‌آمیز و سخت روبه‌رو می‌شوند.در حالی که مدت‌هاست بحث تولید این فیلم مطرح است و رسانه‌های گروهی بارها درباره زمان شروع کار فیلمبرداری آن سوالاتی را مطرح کرده‌اند، اسکورسیزی می‌گوید کلید فیلمبرداری آن را ماه جولای سال جاری میلادی می‌زند. نکته جالب در ارتباط با «سکوت» این است که کل صحنه‌های آن در لوکیشن‌های مختلف کشور تایوان فیلمبرداری خواهد شد‌ این در حالی است که قصه فیلم در کشور ژاپن اتفاق می‌افتد و معلوم نیست چرا سازندگان فیلم‌ از لوکیشن‌های ژاپن برای فیلمبرداری آن استفاده نمی‌کنند.

سالار عقیلی مهمان جشنواره موسیقی فجر
ایلنا- سالار عقیلی در بخش جنبی جشنواره موسیقی فجر روی صحنه می‌رود.
در این اجرا سالار عقیلی به همراه گروه راز و نیاز متشکل از حریر شریعت‌زاده نوازنده پیانو و دف، بابک میرزایی نوازنده عود، محمدرضا اسکندری نوازنده تار باس، فردین لاهورپور نوازنده نی، کامران منتظری نوازنده تمبک، علی خشتی‌نژاد نوازنده تار، حسین محمودی‌مجد نوزانده سنتور و آرش کامور نوازنده کمانچه روی صحنه می‌رود. این گروه در بیست و نهمین جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر قطعاتی چون خاک مهرآیین به آهنگسازی علی‌اکبر قربانی با شعری از اسماعیل امینی، خوشه‌چین به آهنگسازی روح‌الله خالقی با شعری از کریم فکور، شکایت دل به آهنگسازی سعید فرجپوری با شعری از مولانا، بهار دلنشین به آهنگسازی روح‌الله خالقی با شعری از بیژن ترقی، «به اصفهان رو» به آهنگسازی علیرضا دریایی، شب طوفان به آهنگسازی آرش کامور با شعری از روح‌الله ابهری، تو کجایی به آهنگسازی آرش کامور با شعری از علیرضا بدیع و سبوی تشنه به آهنگسازی آرش کامور و شعری از اخوان ثالث را خواهند نواخت.
سالار عقیلی سال گذشته نیز به همراه ارکستر سمفونیک تهران در بیست و هشتمین جشنواره موسیقی فجر به روی صحنه رفت.
‌بیست و نهمین جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر ۲۴ بهمن تا یکم اسفندماه به دبیری حسن ریاحی برگزار می‌شود.

«یادداشت‌های یک زن خانه‌دار» بودجه ندارد
ایسنا- مجموعه نمایشی «یادداشت‌های یک زن خانه‌دار» در حالی در نوبت پخش نوروزی شبکه چهار سیما قرار دارد که این سریال هنوز در مرحله پیش‌تولید متوقف است.
تهیه‌کننده سریال «یادداشت‌های یک زن خانه‌دار» این خبر را اعلام کرد و گفت: «یادداشت‌های یک زن خانه‌دار» همچنان در مرحله پیش تولید است البته به دلیل اینکه قرار است کار نوروز امسال پخش شود، باید تولیدمان را زودتر شروع کنیم.
اسماعیل عفیفه گفت: در حال حاضر درگیر وضعیت فعلی تلویزیون هستیم تا ببینیم مساله بودجه چه می‌شود. حدود دو ماه است که «یادداشت‌های یک زن خانه‌دار» در مرحله پیش تولید مانده است‌ ضمن اینکه متن‌های این مجموعه همچنان در حال بازنویسی است.
وی با اشاره به حضور بازیگران در سریال حسن معجونی گفت: به دلیل اینکه کار هنوز در مرحله پیش‌تولید است فعلا حضور بازیگران قطعی نشده است.این تهیه‌کننده در پایان با بیان اینکه لوکیشن‌های «یادداشت‌های یک زن خانه‌دار» آماده است، بیان کرد: لوکیشن این سریال در یک آپارتمان است که ما فضا را آماده کردیم تا کار را به زودی تولید کنیم.
«یادداشت‌های یک زن خانه‌دار» به صورت اپیزودیک برای شبکه چهار سیما ساخته خواهد شد که موضوع اصلی آن استفاده از برخوردهای زندگی و مسایل روزمره است.داستان این سریال درباره یک زن خانه‌دار است که روانشناسی خوانده و به دلیل اینکه سرمایه‌ای ندارد تا کلینیکی تاسیس کند با استفاده از مهارت‌هایی که دارد تصمیم می‌گیرد یک سایت برای خود راه‌اندازی کند.
این مجموعه توسط گروهی از نویسندگان که سرپرست آنها علیرضا کاظمی‌پور است نگارش شده و حسن معجونی آن ‌را کارگردانی می‌کند.



8

0
0

من نمرود نیستم

با اشتیاق به سمت در می‌دوید. صدا‌ها از هر سو دوره‌اش کرده بودند. گویی آنجا دری به سمت آینده بود. شاید معنای حقیقی هستی، در بقچه‌ای گلبهی رنگ، آن سمت انتظارش را می‌کشید. گویی تمام جواب‌های دنیا آن پشت، در کیک شکلاتی درون بقچه، منتظرش بودند. هر بار که دندان‌ها بالا و پایین می‌رفت و مزه‌ها زیر و روی زبان جان می‌گرفتند، رازی از هستی برملا می‌شد، دری باز می‌شد، صدایی شنیده می‌شد و چرخ‌دنده‌ای به حرکت درمی‌آمد.
آن بقچه گلبهی رنگ و کیک درونش، هدیه‌ای بود از جزیره همه چیزدان‌ها. آنجا که می‌دانند حیات زمین کجاست. راز شمارش دانه‌های برف چیست، چرا کبک‌ها خروس می‌خوانند، درد هستی در کدام نقطه از بدن تاثیر بیشتری دارد، چرا آلبالو ترش است، چرا ترش آلبالو نیست؟ اصلا چرا پشه، پشه است و گاهی هست، گاهی نیست...
تمام فکرها مانند نواری قدیمی از جلوی چشمانش گذشتند. به در رسید. دستگیره را چرخاند، در را به آرامی هل داد و...
تتتتتق!
صدای برخورد سر امیر، با دیوار کنار تختش بود. گیج و ناآرام به این سو و آن سو نگاه می‌کرد و حیران بود. دنبال در می‌گشت. به فکر کیک شکلاتی بود و رازهای هستی اما همه دود شده بود و رفته بود هوا.
ساعت 57/4 دقیقه بود و امیر به شدت دستشویی داشت، به سمت دستشویی رفت و باز هم همان قصه تکراری، آرزو داشت اولین راز برملا شده هستی، سر انتظار همیشگی‌اش پشت در دستشویی خانه چهارنفره‌شان باشد.
پدر از دستشویی بیرون آمد و همان‌طور که دست‌های خیسش را در هوا تکان می‌داد به سمت اتاق خواب رفت، امیر پشت در ایستاده بود، محکم با کف دست به کلید لامپ دستشویی کوبید، پدر از ترس چند متر جابه‌جا شد.
توی آینه دیواری دستشویی چند ثانیه‌ای روی چهره خودش مکث کرد. موهای ژولیده، ته‌ریش کم‌پشت، چشمان قهوه‌ای و جوش‌هایی کهنه سمت راست صورتش.
او عادت داشت موقع دستشویی کردن فکر کند و موقع فکر کردن دستشویی. شاید دلیل زرد بودن چهره‌اش هم همین بود. تمام سرش پر از همین فکرهای زرد بود. بلند شد، با دست پشه‌ای را که دور سرش می‌چرخید دور کرد. شیر را باز کرد، بی‌حوصله دست‌هایش را زیر شیر آب گرفت و همان‌طور که با شلوارش خشکشان می‌کرد به سمت اتاق رفت.
چراغ روشن بود. همیشه روشن بود اما همیشه‌ای که از ابتدا همیشه نبود. نباید فکر کنیم همیشه‌ها از همیشه، همیشه بودند. همیشه روشن بودن چراغ اتاق امیر به شش ماه پیش برمی‌گردد. شبی که طاق‌باز روی تختش ولو شده بود. بی‌دلیل ترسید. شاید از تخت. شاید از طاق‌باز خوابیدن. شاید از ماشین حساب مهندسی توی طبقه چهارم کتابخانه‌اش. شاید هم از تاریکی. از آن روز همیشه امیر شروع شد، از آن روز همیشه چراغ اتاقش روشن بود.
بی‌حوصله خود را روی تخت پرت کرد، نگاهی به گوشی انداخت، ساعت 7/5 دقیقه صبح بود، خواب‌های چند مرحله‌ای را دوست داشت، اینکه  چندباری در شب بیدار شود، ساعتش را ببیند، خوشحال شود از اینکه مدتی طولانی تا ساعت بیدارباش باقی‌مانده و دوباره بخوابد، دستش را زیر متکا گذاشت و روانداز نازکی را روی بدنش کشید...
وییییزززززززز...
خیال کرد اشتباه شنیده. فصلش هنوز نرسیده بود. فصل کوچ پشه‌ها. پشه‌ها رازهای کوچک هستی‌اند، می‌آیند و می‌روند و خاطره باقی می‌گذارند، خاطراتی قرمز و کوچک دردناک با احساس خارش و ماندگار، آنقدر آن خاطرات قرمز و کوچک و دردناک با احساس خارش را می‌خارانی که برای همیشه باقی می‌مانند. همیشه‌ای که همیشه خدا به یادت می‌ماند، نگران شد که آن خاطرات قرمز و کوچک و دردناک با احساس خارش و ماندگار چند ماه زودتر به سراغش بیایند. یک متکای دیگر روی سرش گذاشت و چند باری دستش را در هوا تکان داد و روانداز را تا گردن بالا کشید.
باز هم صدای آشنایی به گوشش خورد:
ووییییزززززز
ناگهان سر جایش نشست. عینکش را از میز کنار تختش برداشت و به دقت به این طرف و آن طرف نگاه کرد. دنبال آن پشه مزاحم با خاطرات قرمز و کوچک دردناک، با احساس خارش و ماندگار می‌گشت. صدا می‌آمد. قوی‌تر از قبل اما اثری از پشه نبود. ترسیده بود، عرق می‌ریخت، نوک انگشتان دست و پایش سرد شده بود، پیش خودش گفت: «یعنی پشه رفته تو سرم، هیجا نیست، ولی صداش هست، آره اونجاست...»
لحظه ای آرام گرفت، این‌بار بلندتر از همیشه پیش خودش گفت: «خل شدی لعنتی، این همه فکر کردن به این همه مزخرف خلت کرده، آخه تو مگه نمرودی که پشه بره تو سرت، بگیر بخواب خاک بر سرت کنن.»
این را گفت و کمی خیالش راحت شد، احتیاج داشت خودش،خودش را کوچک کند و به خودش بفهماند، این راهی که می‌رود جز تیمارستان مقصد دیگری ندارد. همانطور که از حالت نشسته به حالت خوابیده کج می‌شد نگاهش به میز کنار تخت و قرص‌های ریز و درشت رویش افتاد. همه تقصیر را متوجه قرص‌ها می‌دانست. قرص‌های رنگ و وارنگی که رازهای کوچک هستی را نابود می‌کنند. گویی تک‌تکشان درست شدند تا هرکدام صد کیک شکلانی درون بقچه گلبهی رنگی را که از جزیره همه چیزدان‌ها می‌آید از بین ببرند.
سرش را روی متکا گذاشت و به پهلوی راستش دراز کشید، روانداز را سرسری روی پاهایش انداخت و سعی کرد بخوابد اما صدایی به گوشش خورد، بلندتر از قبل:
ویییییرزززززز...
درمانده‌تر از همیشه روی تخت نشست، با دقت ولی از سر ناامیدی اتاق را گشت، اثری از پشه نبود، این راز کوچک هستی آمده بود تا کار امیر را یکسره کند، هیچ چیز اثر نمی‌کرد، به این فکر کرد که چگونه می‌خواهند این موجود کوچک را از داخل مغزش بیرون بکشند؟ اگه تخم بگذارد چه؟ بچه‌دار شود، اگر بچه‌هایش شیطان باشند چه؟ اگر بخواهند تمام روز با هم جر و بحث کنند چه می‌شود؟ امیر تحمل دعوای پشه‌ها را نداشت، این را خوب می‌دانست، خود را بالای سر پدر رساند. تنها گفتن کلمه‌ای از امیر کافی بود تا پدر چنان از خواب بیدار شود که گویی با پتک به سرش کوبیدند..
پدر: ‌ها؟! چی شده!؟ چی چی شده!؟
امیر: من حالم خوب نیست.
پدر در حالی که با چشمان باز و متعجب پسر را وارسی می‌کرد و دستانش می‌لرزید، در کوتاه‌ترین زمان ممکن خود را به کمد لباس‌ها رساند و مشغول پوشیدن شلوارش شد، از تکاپوی پدر تمام اهل خانه بیدار شدند، مادر و خواهرِ امیر صحنه را تماشا می‌کردند، اما از تعجب خبری نبود، این داستان همیشگی بود، از همان همیشه‌هایی که یکی دو سال است سراغ خانواده امیر آمده.
مادر: چی شده باز؟ فشارت رفته بالا؟ چقدر گفتم انقدر فکر و خیال نکن.
خواهر: هیچی نیست، همش الکیه، هیچیش نیست.
امیر: من حالم بده.
پدر: پاشو، زود باش آماده شو بریم دکتر.
مادر: پاشو یه ذره آبلیمو بخور فشارت میاد پایین.
امیر: فشارم بالا نیست، نمی‌دونم چجوری بگم؟ یه پشه توی سرم گیر کرده یه راز کوچیک از هستی توی سرم بالا و پایین می‌ره. ویز ویز صدا می‌کنه. باز اگه زبونشُ می‌دونستم خوب بود. با هم حرف می‌زدیم. ولی فقط ویز ویز می‌کنه. این خوب نیست.
سه جفت چشم با حالتی آمیخته از تاسف، عصبانیت و تعجب امیر را نگاه می‌کردند، ضربه اول را خواهر وارد کرد..
خواهر: برو خودتو مسخره کن دلقک.
این را گفت و به سمت اتاق خوابش راه افتاد، در را پشت سرش کوبید و رفت که بخوابد.
بعد از او نوبت مادر خانواده بود..
مادر: لوس شدی، اصلا انگار نه انگار ما هم آدمیم، باید به ساز این آقا برقصیم،حالم بده حالم بده، پشه رفته تو سرم! برو تو مخت عیب داره، برو خودتو نشون بده!
امیر منتظر ضربه سوم و پایانی بود که پدر بر پیکره نیمه جانش وارد کند، اما پدر چیزی نگفت، چند ثانیه پسرش را نگاه کرد، به سمت میز ناهارخوری رفت، کشویش را باز کرد، سویچ ماشین را داخلش گذاشت و درش را بست، با آرامشی که امیر تا به حال از پدرش ندیده بود از کنارش گذشت و  به سمت اتاق راه افتاد.
امیر تنها بود، امیر و پشه با هم تنها بودند، کم کم ویز ویز کردن‌هایش را از هم تفکیک می‌کرد، گویا راز کوچک هستی، سعی در ارتباط برقرار کردن با امیر داشت.
امیر در اتاقش به حرف‌های مادرش فکر می‌کرد... «برو خودتو نشون بده»
امیر: آره! من باید برم خودمو نشون بدم. یه کنفرانس مطبوعاتی راه می‌ندازم. من آدم بخشنده‌ای هستم. خودمو با یه پشه قسمت کردم. گذاشتم یه پشه تو مغزم زندگی کنه، صدا در بیاره، ورجه وورجه کنه، من باید خودمو نشون بدم!
اما چند ثانیه غفلت، امیر را از کنفرانس مطبوعاتی به دفتر روانپزشک برد.
دکتر: تو خیال می‌کنی پشه‌ای؟
امیر: نه، نه! یه پشه تو سر منه، درست مثل نمرود، همون که خواست با خدا در بیوفته، یه پشه دهنشو صاف کرد، حالا اون پشه تو منه، البته من نخواستم با خدا در بیفتم، پس احتمالش کمه که دهنم صاف بشه، منتظرم به صداش عادت کنم.
دکتر: فقط مشکلت با صداشه؟
امیر: آره آقای دکتر، پشه‌ها  رازهای کوچک هستی‌اند، اگه فقط یه ذره صداشون بهتر بود، حضورشون هیچ ضرری نداشت، اونا رو آدم خاطرات قرمز و کوچک و دردناک با احساس خارش و ماندگار می‌ذارند. پس موجودات خاطره بازی هستند. فقط صداشون اذیت می‌کنه. ولی در عوض بعضی چیزا اگه صدای خوبی هم داشته باشن، حضورشون باعث اذیت آدمه. مثلا یکی مثل خودت. اون تنه لشتو انداختی پشت میز، با اون لبخند مزخرف هی می‌خوای ادای ادمای آروم رو دربیاری. ولی انگشت شصت پاتو هر دو ثانیه یک بار میاری بالا. تو هر پنج ثانیه سه بار شکمتو می‌دی جلو، یه بار خودت رو جابه‌جا می‌کنی. سرای خودکارای آبیتو می‌جوی، سرای خودکارای قرمزتو می‌کنی تو گوشت. موقع نسخه نوشتن، بعد هر کلمه یه بار خودکارو می‌کوبی رو کاغذ و هزار تا ادا و اصول دیگه، بعد مریضای بدبختتو می‌بندی به قرصای ریز و درشت و رنگ و وارنگ که هرکدوم می‌تونن صد تا کیک شکلاتی توی بقچه گلبهی رنگی که از جزیره همه چیزدون‌ها میان رو از بین ببرن.
حرف‌هایش که تمام شد از مطب دکتر هم بیرون انداختنش. برگشته بود روی تختش، همه چیز مثل قبل بود، تخت، متکا، روانداز، میز کنار تخت، قرصای روی میز و آن مهتابی لعنتی.
داشت کم‌کم به صدای پشه عادت می‌کرد، نگاهی به ساعت انداخت، 7:23 دقیقه بود، دو ساعت گذشته بود،گوشی را روی میز کنار تختش گذاشت، دستش روی میز ماند، یک نگاه به قرص‌ها کرد، یک نگاه به دستش، پیش خودش جوری که ما بشنویم، گفت: «نظر تو چیه پشه جون؟ بزنیم بره؟!»
ووویییزززززز..
دستش را محکم روی میز کشید و قرص‌ها را کف اتاق پخش کرد. درست همانجا کف اتاق بودند. ولی انگار که نبودند. انگار که برای همیشه رفته بودند. از آن همیشه‌ها که همان لحظه سراغ آدم‌ها می‌آید.
احساس بهتری داشت. به پهلوی چپش چرخید. در حالی که دراز کشیده بود دستش را به طرف کلید مهتابی دراز کرد، چند سانتیمتر کم داشت. می‌خواست بعد از همیشه، همیشه‌ای که شش ماه پیش شروع شده بود مهتابی اتاقش را خاموش کند، ذره‌ای از تخت بالا آمد و کلید را زد...
وووزز!
نور، صدا، کات!

 

معرفی اعضای جدید شورای عالی خانه هنرمندان ایران
ایلنا- دومین مجمع عمومی خانه هنرمندان ایران در سال ۹۲ با حضور بیش از دوسوم اعضا سه‌شنبه اول بهمن‌ماه در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران تشکیل شد.
در این مجمع عمومی، نمایندگان هیات‌مدیره خانه‌ها و انجمن‌های هنری عضو خانه هنرمندان ایران جهت عضویت در شورای عالی خانه هنرمندان به مدت دو سال معرفی شدند.عزت‌الها انتظامی به عنوان نماینده خانه تئا‌تر، امیر اثباتی به عنوان نماینده خانه سینما، محمد سریر به عنوان نماینده خانه موسیقی، سیف‌الهد صمدیان به عنوان نماینده انجمن عکاسان ایران، علی رشیدی به عنوان نماینده انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، فاطمه راکعی به عنوان نماینده انجمن شاعران ایران، علی هاشمی شهرکی به عنوان نماینده انجمن فرهنگی هنری تصویرگران، غلامحسین امیرخانی به عنوان نماینده انجمن خوشنویسان ایران، بهزاد اژدری به عنوان نماینده انجمن هنرمندان سفال و سرامیک، معصومه مظفری به عنوان نماینده انجمن هنرمندان نقاش ایران و طاهر شیخ الحکما به عنوان نماینده انجمن مجسمه‌سازان، اعضای جدید شورای عالی خانه هنرمندان ایران را تشکیل می‌دهند.
لازم به ذکر است عزت‌الله انتظامی پیشتر از خانه تئاتر استعفا داده بود.

 

شگفتی مدیر کل جدید اداره کتاب از انتخابش: شجاعی صائین: سیاست‌های کلان کشور را در بحث ممیزی دنبال می‌کنیم
گروه فرهنگ- معارفه علی شجاعی صائین، مدیرکل جدید اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که انتخابش حاشیه‌های زیادی را به دنبال داشت، با حضور سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد، جمعی از مدیران حوزه معاونت فرهنگی و دست‌اندرکاران اداره کتاب و نیز تعدادی از ناشران در سالن اجتماعات دبیرخانه شورای فرهنگی عمومی کشور در تهران برگزار شد.
سخنان شجاعی صائین در این نشست اما نشان از آن داشت که او، خود نیز از این انتخاب شگفت‌زده است.
وی گفت: اتفاقی که رخ داد (انتصابش به عنوان مدیر اداره کتاب) تنها چیزی بود که من تصور نمی‌کردم در دوره جدید برای من رخ بدهد.
 من در رویاهای خودم بودم که بعد از شش سال و سه ماه حضور در خانه کتاب فرصتی برایم پیش بیاید که بتوانم با کتاب خلوت کنم. روزی که نتایج انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد، در منزل ما جشن بود به علت اینکه اعضای خانواده مطمئن شدند که من دیگر هیچ‌گاه هیچ سمتی در معاونت فرهنگی نخواهم داشت! وی ادامه داد: از حسن اعتماد وزیر محترم ارشاد و آقای صالحی تشکر می‌کنم و از خداوند می‌خواهم که بتوانم پاسخ مناسبی به این اعتماد بدهم.
شجاعی صائین اضافه کرد: درباره اداره کتاب و بحث‌های ممیزی و صدور مجوز انتشار کتاب همواره بحث‌های داغی در جامعه وجود داشته و در چند ماه گذشته دیدگاه‌های متفاوتی در این‌باره ارایه شده است. از هنگامی که خبر انتخاب بنده به عنوان مدیر این اداره مطرح شد، بحث‌های متفاوت دیگری طرح شد و من تقریبا همه این اظهارنظرها را دیدم و خواندم و از آنها پرینت گرفتم تا در فرصت مناسبی از آنها یک جمع‌بندی داشته باشم. من از بعضی از عزیزان هم به صورت تلفنی تشکر کردم و امیدوار هم هستم که این روند ادامه داشته باشد و من بتوانم از دیدگاه‌های فرهیختگان حوزه نشر در این خصوص مطلع شوم. من از همه این عزیزان که در این ایام دیدگاه‌هایشان را مطرح کردند، تشکر می‌کنم، من از مخالفانم هم چیزهای زیادی آموختم و نظرات آنها مدنظرم خواهم بود. امیدوارم بتوانم راهکارهای اجرایی مناسبی برای نزدیک شدن به این دیدگاه‌ها طراحی کنم.
مدیر جدید اداره کتاب سپس تلویحا به نگرانی‌های مطرح شده درباره انتخاب او به این سمت پاسخ داد و گفت: حرف اصلی این است که سیاست‌های کلان کشور و وزارت ارشاد و معاون فرهنگی در حوزه کتاب به معنای اعم آن از جمله بحث ممیزی و نحوه رسیدگی به کتاب‌ها و صدور مجوز آنها، در سرلوحه کار ما باشد. که در این زمینه هم واقعیت‌های فرهنگی و سیاسی کشور حتما مدنظر خواهد بود و امیدوارم مجموعه این واقعیت‌ها و سیاست‌ها بتواند فضا را به سمتی ببرد که مشکلات این حوزه را کمتر کنیم و تصمیمات را به سمت تصمیمات مشترک با حضور نمایندگان صنعت نشر اعم از انجمن‌های تخصصی فعال در حوزه نشر و نیز نویسندگان ببریم.
وی با تاکید بر لزوم استفاده از تجربیات سالیان گذشته در اداره کتاب و با ابراز امیدواری نسبت به ایجاد فضایی تازه در حوزه نشر کتاب در کشور گفت: حتما باید تصمیم‌گیری‌ها را به سمتی سوق دهیم که با مشارکت همه عزیزان اتخاذ شود. باید هم مقتضیات قانونی و هم سیاست‌های وزارت ارشاد جدید را مدنظر داشته باشیم و باید این امکان را فراهم کنیم که نظراتی که از جانب شورای علمی اداره کتاب بیان می‌شود، امکان مفاهمه و گفت‌وگو با نظرات بدنه صنعت نشر را داشته باشد.
در این برنامه همچنین محمود آموزگار، دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران در سخنانی با بیان اینکه هر چند برای چنین سمتی (مدیرکل اداره کتاب) یک مجری مقتدر لازم است، این موضوع  چندان هم تعیین‌کننده نیست به همین خاطر بنده از آقای وزیر و آقای صالحی خواستم موضوع مهم این حوزه را که همان تشکیل هیات‌های نظارت بر ضوابط نشر است، در دستور کار قرار دهند و کارگروه‌های تخصصی و تشکیلاتی هم برای آن در اداره کتاب به وجود بیاید. چون اگر این کار انجام نشود آقای شجاعی هم کاری از پیش نمی‌برد.
سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در ابتدای سخنان خود با اشاره به وظایف اداره کتاب گفت: اداره کتاب یا دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی وظایف متنوعی دارد اما به نحوی این وظایف مهم به یک وظیفه تقلیل یافته که آن هم نظارت و بررسی یا‌‌ همان ممیزی است. این مساله در قالب یک آسیب مورد بررسی است زیرا تمام ضعف‌ها و قوت‌های این اداره تنها از این زاویه نگریسته شده است.
وی افزود: البته ممیزی از مسایل پنج گانه اصلی حوزه نشر کتاب است یعنی اگر آزادی نشر فراهم آید بسیاری از مشکلات حل می‌شود. من خودم به آنچه بر اهل اندیشه گذشته است واقفم و می‌دانم برای جمهوری اسلامی ایران که شعارش شعار آزادی فکر و بیان است پیشامدهای اخیر پیشامدهای خوبی نبودند. در این حوزه نقطه‌های کدری به وجود آمده که باید حل و رفع شوند و در این راستا باید تلاش کرد تا اهل فکر قدر و حرمت ببینند و احساس نکنند که باید در تاریک‌خانه‌ها و گلخانه‌ها به تولید اندیشه بپردازند.
معاون امور فرهنگی ارشاد با اشاره به معضلات حوزه ممیزی در دوره‌های پیشین گفت: یکی از مشکلات ممیزی عدم وجود هیات‌های نظارت بوده است که طی اقدامات صورت‌گرفته هیات نظارت‌ها با ترکیبی قابل دفاع به شورای انقلاب فرهنگی پیشنهاد شده‌اند و در اولین جلسات مصوب خواهند شد. بنابراین یکی از دلایل اقبال پیدا نکردن آقای اللهیاری در اداره کتاب همانا عدم ساختار قوی در هیات‌های نظارت بر نشر بوده اما آقای شجاعی این فرصت را خواهد داشت.
وی ادامه داد: عامل دیگری که بر روند کار این اداره تاثیرگذار بود ایجاد فضای امنیتی در کشور بود. ما نباید ضعیف‌کشی کنیم و بنا به دلایل مختلف رده‌های پایین جامعه را تحت فشار بگذاریم اما متاسفانه بعد از اتفاقات ۱۳۸۸ فشارهای سیاسی در جامعه زیاد شد و سلیقه‌هایی برسر کار بودند که می‌پنداشتند در هر حوزه‌ای باید با دخالت کردن امنیت را ایجاد کرد.
وی ضمن بیان این مطلب که چنین تفکراتی نتایج منفی به همراه داشت، گفت: این فضا باعث می‌شد احتیاط‌ها بالا برود و جرات تصمیم‌گیری کمتر شود. اما ما معتقدیم اگر تقصیری بوده باید در جای خودش مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد نه اینکه به حوزه‌های دیگر صدمه وارد کند.

 

تقدیر امیر کاستاریکا از اصغر فرهادی
ایسنا- امیرکاستاریکا، کارگردان سرشناس اروپا ضمن تجلیل از سینمای اصغر فرهادی از این سینماگر ایرانی با کلیپی که از فیلم‌های او ساخته بود، تقدیر کرد.
اصغر فرهادی که در جشنواره فیلم «امیر کاستاریکا» (صربستان) به عنوان مهمان ویژه حضور دارد، مورد استقبال این فیلمساز قرار گرفت.
این جشنواره که کاستاریکا آن را در سال ۲۰۰۶ در نزدیکی مرز صربستان پایه‌گذاری کرده هر ساله از ۱۸ تا ۲۳ ژانویه (28 دی‌ماه تا سوم بهمن‌ماه) برپاست.امسال فیلم «گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی به عنوان فیلم افتتاحیه جشنواره به نمایش درآمد و پس از نمایش فیلم «گذشته» در مراسمی، امیر کاستاریکا ضمن تجلیل از سینمای اصغر فرهادی و فیلم «گذشته» جایزه‌ای به این فیلمساز اهدا کرد.
وی کلیپی را که به عنوان هدیه به او براساس فیلم‌های فرهادی ساخته بود با همراهی موسیقی زنده گروه موسیقی‌اش به نمایش گذاشت. اصغر فرهادی در این جشنواره برای دانشجویان کارگاه آموزشی برگزار کرد.
این فیلمساز ایرانی به همراه پائولو سرنتینو (کارگردان ایتالیایی)، فرانسوا اوزن (فیلمساز فرانسوی)، برنیس بژو (بازیگر فیلم گذشته)، تیدری فرمائو (از مسوولان جشنواره کن) و همچنین یانوش کامینسکی (فیلمبردار لهستانی که فیلم «فهرست شیندلر» را در کارنامه خود دارد) در این جشنواره حضور دارند.

پیشنهاد دست‌اندرکاران «چ» به مدیران جشنواره
ایسنا- مدیر پروژه فیلم «چ» خبر داد که برای نمایش این فیلم در سی و دومین جشنواره فیلم فجر پیشنهادی داده‌اند.
پژمان لشگری‌پور گفت: در صحبتی که با آقای رضاداد داشتیم، پیشنهاد شد در یک سانس ویژه از نمایش فیلم «چ» در جشنواره، این فیلم برای مخاطبان کم‌شنوا با زیرنویس فارسی به نمایش درآید.
وی ادامه داد: فیلم «چ» به دلیل موضوع خاصی که دارد می‌تواند با بخش گسترده‌ای از جامعه ارتباط برقرار کند. با اجرای این پیشنهاد مخاطبان خاصی که شاید دوست داشته باشند فیلم مورد علاقه‌شان را در سینما تماشا کنند اما هیچ‌گاه امکانش را نیافته بودند، بتوانند فیلم را در سینما ببینند.لشگری‌پور در ادامه افزود: «چ» در حالی که بخشی از تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی ایران را روایت می‌کند به نوعی با شاخصه‌های وقایع روز نیز در ارتباط است. وی ابراز عقیده کرد: حُسن انتخاب دبیرخانه جشنواره فیلم فجر در انتخاب «چ» در بخش بین‌الملل گام مهمی است. همان‌طور که مدیران جشنواره اعلام کردند، جشنواره فیلم فجر قرار نیست کپی جشنواره‌های دیگر باشد و طبعا در جست‌وجوی هویت مستقل خویش است. این هویت‌یابی در عرصه بین‌المللی این جشنواره نیز باید پیگیری شود و انتخاب فیلم‌های ایرانی این بخش نشان‌دهنده حساسیت مدیران جشنواره به اهدافی که در بخش بین‌المللی دنبال می‌کنند، است. این بخش جایگاه ویژه خود را پیدا کرده و مخاطبان و مهمانان خارجی نیز می‌توانند فیلم را در جشنواره ببینند.

«طبقه حساس» و «ملبورن» در راه جشنواره
مهر- نسخه نهایی فیلم سینمایی «طبقه حساس» ساخته کمال تبریزی دهم بهمن‌ماه به دفتر جشنواره فیلم فجر تحویل داده می‌شود.
جوادنوروز بیگی، تهیه‌کننده دو فیلم «طبقه حساس» و «ملبورن» که در این دوره از جشنواره فیلم فجر حضور دارند، گفت: «طبقه حساس» هم‌اکنون در مراحل پایانی فنی قرار دارد و در استودیو پیشگامان آریا مراحل تصحیح رنگ را می‌گذراند. با برنامه‌ریزی‌های انجام شده این فیلم تا دهم بهمن‌ماه آماده و تحویل دفتر جشنواره فجر می‌شود.
وی افزود: «ملبورن» هم مدتی است آماده نمایش شده است و نسخه نهایی را به دفتر جشنواره فجر ارایه کرده‌ایم.«طبقه حساس» ساخته کمال تبریزی در بخش سودای سیمرغ سی و دومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درمی‌آید. این فیلم نوشته پیمان قاسم خانی، داستان مردی را روایت می‌‌کند که بعد از مرگ همسرش او را در یک قبر دو طبقه دفن می‌‌کند اما پس از مدتی که سر مزار همسرش می‌‌رود و متوجه می‌‌شود به اشتباه مردی غریبه‌ای در طبقه دیگر قبر دفن شده است.

علیخانی در ویژه برنامه تحویل سال شبکه 3
ایسنا- شبکه سه سیما امسال برخلاف سال گذشته قرار است احسان علیخانی را مجری برنامه تحویل سال اعلام کند تا بینندگان ساعات پایانی 92 را با مجری «ماه عسل» بگذرانند.
علیخانی در نوروز سال ۹۱ هم مجری برنامه تحویل سال شبکه دو سیما بود. او که در برنامه تحویل سال 92 غیبت داشت، اجرای اصلی ویژه برنامه تحویل سال 92 را به سیدعلی ضیا سپرد. براساس این گزارش، تاکنون شبکه تهران نیز رامبد جوان را به عنوان سازنده‌ برنامه تحویل سال 93 معرفی کرده است.برای اولین‌بار برنامه‌ تحویل سال شبکه تهران به صورت تولیدی به تهیه‌کنندگی و کارگردانی رامبد جوان تولید و پخش می‌شود. این ویژه برنامه در روز 29 اسفندماه از ساعت شش تا هشت صبح شروع می‌شود و تا ساعت 24 ادامه خواهد داشت.
هر سال شبکه‌های تلویزیونی پیش از تحویل سال برنامه‌های زنده‌ای را با حضور مجریان مطرح تلویزیون به روی آنتن می‌برند تا با حضور مهمانان ویژه، ساعاتی پیش از فرا رسیدن سال جدید، اوقات خوشی را برای مخاطبان رقم بزنند.رقابت برای ارایه‌ بهتر و جذاب‌تر ویژه برنامه‌های تحویل سال نیز میان شبکه‌ها و سازندگان این برنامه‌ها دیده می‌شود.

رقابت نمایش‌ها در روز ششم تئاتر فجر
مهر- پنجشنبه سوم بهمن‌ماه ششمین روز جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر است.در بخش مسابقه تازه‌های تئاتر ایران، سه نمایش در تالارهای چهارسو، سایه و کارگاه نمایش اجرا می‌شوند.
نمایش «فرجام سفر طولانی طوبا»  کار محسن حسن‌زاده در نوبت‌های 18 و 20:30 تالار چهارسو اجرا می‌شود. در تالار سایه نیز نمایش «قصه ظهر جمعه» کار سیدمحمد مساوات در نوبت‌های 17و19 روی صحنه خواهد رفت. کارگاه نمایش نیز میزبان نمایش «رضا» کار جابر رمضانی در نوبت‌های 16:30 و 18:30 می‌شود. در تالار قشقایی نیز نمایش «سنگ بست» به کارگردانی محمد‌مهدی خاتمی در نوبت‌های 17:30و19:30 روی صحنه می‌رود.در بخش مسابقه بین‌الملل نیز نمایش «مرد بالشی» کار محمد یعقوبی و آیدا کیخانی در نوبت‌های 17و19:30 سالن استاد ناظرزاده کرمانی به اجرا درمی‌آید. نمایش «تنها در میان جمعیت» کار آنادورادورنو از ایتالیا نیز در سالن استاد سمندریان به اجرا درمی‌آید. این نمایش دو اجرا در ساعت‌های 18و20:30انجام می‌دهد.
نمایش «خیال بی‌خیال» کار احسان فاضلی در ششمین روز جشنواره در سالن استاد انتظامی و در نوبت‌های 17 و 19 اجرا می‌شود. تالار فردوسی نیز در این روز میزبان علاقه‌مندان « اپرای عروسکی لیلی و مجنون» کار بهروز غریب‌پور خواهد بود که در ساعت 19 اجرا می‌شود.اجرای نمایش‌های خیابانی، جلسات نقد و بررسی نمایش‌های خیابانی و آغاز کارگاه‌های آموزشی این بخش از جمله برنامه‌های روز ششم جشنواره است.


8

0
0

رییس شورای شهر  تهران  به جهان صنعت گفت: افزایش سرانه فضای سبز، 6 متر به ازای هر نفر

ادامه از صفحه یک
رییس شورای شهر تهران درباره مناطقی از تهران که در حال حاضر کمترین فضای سبز را دارند، گفت: در حال حاضر مناطق 7، 8، 12، 11، 10، 9 و 17 پایین‌ترین سرانه فضای سبز را در تهران دارا هستند به این ترتیب که در منطقه 10 شهرداری تهران به ازای هر نفر ساکن این منطقه، 2/2 متر مربع، فضای سبز موجود است. در منطقه 7، 9/3، منطقه 8، 3/4، منطقه 11، 7/2، منطقه 17، 5/3 و در منطقه 19، 5/5 متر مربع است.
به گفته احمد مسجدجامعی در برنامه پنج ساله توسعه شهر تهران این میزان در تمام مناطق یادشده به بالای شش متر مربع به ازای هر نفر، افزایش می‌یابد و این اولویت این برنامه توسعه در حوزه فضای سبز است.
رییس شورای شهر تهران درباره رویکرد این برنامه به توسعه فضای سبز در سایر مناطق نیز گفت: افزایش سرانه فضای سبز در مناطق شهر تهران تنها به مناطقی که کمبود فضای سبز دارند، محدود نمی‌شود همچنان که براساس این برنامه توسعه، سرانه فضای سبز در منطقه 22 شهرداری تهران نیز که به دلیل کمی سکنه در این منطقه، 9/59 متر مربع به ازای هر نفر است در پایان دوره پنج ساله این برنامه به دو برابر این میزان افزایش خواهد یافت.
تهرانگردی‌های جمعه به جمعه احمد مسجدجامعی را می‌توان نقطه عطفی در تاریخ مدیریت شهری این پایتخت 200 ساله دانست. وی که نخستین رییس تهرانی شورای شهر تهران است برای نخستین‌بار نگاه فرهنگی را به مدیریت این شهر افزوده و برخلاف اینکه تا امروز کار شهرداری‌ها، تراکم فروختن و خراب کردن و اتوبان ساختن و امثال این عملیات‌های عمرانی، بدون توجه به روح و تاریخ و فرهنگ شهر بوده این‌بار تماشای زیبایی‌های به‌جامانده در این شهر تاریخی، آدم‌های بزرگ گمنام و نام آورش، خانه‌های تاریخی متروک یا خانواده‌های اصیل مانده در محله‌های کهن را نیز سهم کوچه‌پس‌کوچه‌های این شهر کرده است.
این تهرانگردی‌ها که ابتدا با حضور رییس شورای شهر تهران و تنها چندنفر از اطرافیان او آغاز شد در هفته‌های اخیر به جمعیت بزرگی تبدیل شده که در بین آنها از مسوولان میراث تهران و شورای شهر و شهرداری‌های مناطق دیده می‌شود تا خبرنگاران تلویزیون، خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها و تا عکاسانی که تنها به عشق عکاسی از بناهایی همراه این جمع می‌شوند که شاید اگر پای رییس شورای شهر تهران در میان نباشد، کسی نتواند به دیدنشان برود.
وقتی مقصد تماشای تهران در جمعه‌ای، محله ده‌ونک باشد، نام مستوفی‌الممالک در آن روز از دهان نخواهد افتاد. تمام مدت که در این محدوده قدم می‌زنید، حتی به جز اوقاتی که سر از خانه آبا و اجدادی مستوفی‌ها درمی‌آورید یا آرامگاه خانوادگی این خاندان را زیارت می‌کنید در املاک مستوفی‌الممالک گام برمی‌دارید. داستان از این قرار است که از زمان محمدشاه قاجار به خصوص در زمان ناصرالدین شاه مقرر می‌شود که هر که از رجال که زمین‌های بایر اطراف تهران را آباد کند، زمین‌ها به نام او و از آن او خواهد بود. برای همین است که روی محل‌های حسن‌آباد، یوسف‌آباد، بهجت‌آباد، عباس‌آباد، امیرآباد و ونک که همه از باغ‌های مستوفی‌الممالک بودند این نام‌های تاریخی از پدران و پسران این خاندان مانده است.
روز گذشته رییس شورای شهر تهران بعد از آغاز بازدید از مسجد جامع ونک و حمام تاریخی متروک این محله، به خانه مستوفی، بیت مرحوم استاد علامه کرباسچیان موسس مدرسه علوی، آرامگاه امامزاده قاضی الصابر ده‌ونک، کلیسای میناس مقدس، آرامگاه خاندان مستوفی در دانشگاه الزهرا و کلیسای باشگاه آرارات و... رفت که شرح تمام آن بازدیدها در این مجال ناممکن است. تنها برای اینکه سهمی از این تماشایی‌های تهران نصیب شما نیز شود به دو مقصد دیروز رییس شورای شهر پایتخت اشاره می‌کنیم.
علی‌اصغر کرباسچیان معروف به علامه کرباسچیان، زاده ۱۲۹۳ در تهران و درگذشته نهم مردادماه ۱۳۸۲ از بنیان‌گذاران مدرسه علوی و مدرسه نیکان بود. احمد مسجدجامعی بنا به شیوه عرض ادب به بزرگان و خاندان‌های اصیل و خوشنام محله‌های تاریخی اینبار به بیت این مرحوم سر زد که خود روزگاری از شاگردان وی در مدرسه علوی بود. خانه او خانه‌ای ساده، صمیمی با در و پنجره‌های چوبی و حوض سنگی در میانه حیاط است. خانه‌ای که علاوه بر اینها از انفاس مردی که به گفته فرزند و شاگردانش همه عمر برای خدا زیست، سرشار از آرامش و روحانیت بود.
کلیسای میناس مقدس به نشانی ونک، کوچه قلعه ارامنه، بن‌بست کلیسا یکی دیگر از دیدنی‌های بازدید روز جمعه رییس شورای شهر تهران بود. اگرچه در ورودی کلیسا تاریخ بنای آن سال 1875 میلادی ثبت شده اما به گفته هیات امنای این کلیسا، سال‌ها پیشتر از آن به شکل عبادتگاهی کوچک در قلعه ارامنه در منطقه ده‌ونک برپا بوده است تا زمانی که مستوفی‌الممالک زمین وسیع‌تری را در همان محدوده به ارامنه منطقه به جهت ساخت کلیسا اهدا می‌کند و صلیبی نیز به کلیسای جدید هدیه می‌کند. تاریخی که امروزه به عنوان تاریخ بنای این کلیسا اعلام می‌شود در حقیقت تاریخی است که روی آن صلیب معروف نقش بسته است. مصالح به کار رفته در آن آجروخشت است. دیوارهای داخلی آن با گچ پوشانده شده است. سقف کلیسا توسط شش ستون که قبلا از جنس چوب بوده است، محافظت می‌شود. بنای کلیسا دارای نورگیرهایی در سه سمت بناست و سه ورودی در سمت غربی و جنوبی دارد که در بالای ورودی جنوبی ناقوسخانه کوچک کلیسا قرار گرفته است. قبرستان اهالی روستا در تپه‌های مشرف به کلیسا بوده است که در حال حاضر در محل آن ورزشگاه آرارات بنا شده است.

 

در نشست خبری نجفی، در فیتور 2014: علاقه‌مندان به تجربه‌های جدید به ایران سفر کنند
دکتر محمدعلی نجفی، معاون رییس‌جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری عصر چهارشنبه دوم بهمن‌ماه در جمع خبرنگاران فعال در نمایشگاه فیتور 2014 حاضر شد و به سوالات آنان پاسخ گفت.
در این نشست که مرتضی صفاری سفیر جمهوری اسلامی ایران در اسپانیا و مرتضی رحمانی موحد معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز حضور داشتند، نجفی اظهار امیدواری کرد به زودی مناسبات ایران و اسپانیا در حوزه‌های مختلف و به ویژه در زمینه گردشگری از سر گرفته شود. وی گفت: اسپانیا در عین حال که در چارچوب اتحادیه اروپا سیاست‌هایش را تنظیم می‌کند اما همواره جزو دوستان ایران بوده و خوشحالیم که این رابطه در سال‌های گذشته هرگز خصمانه نبوده است. در بخش گردشگری اسپانیا از کشورهای قوی و باتجربه به شمار می‌رود و ما می‌توانیم از تجربه اسپانیا برای توسعه گردشگری در ایران استفاده کنیم. البته حدود 12 سال پیش قرارداد همکاری گردشگری میان ایران و اسپانیا منعقد ولی اجرایی نشده است که در همین رابطه تصمیم گرفتیم برنامه عملیاتی همکاری‌های دو کشور را تنظیم کنیم.
وی درخصوص مشکلات پیش رو برای جذب گردشگرخارجی گفت: دسته اول مشکلات سیاسی است و به فضای عمومی بین‌المللی بازمی‌گردد که با شروع فعالیت دولت جدید این مشکلات به سمت حل شدن پیش می‌رود. طی سه ماه اخیر، تقاضا برای سفر به ایران از رشد قابل توجهی برخوردار شده و حتی برخی نشریات اروپایی پیش‌بینی کرده‌اند که ایران در سال 2014 از مقاصد اصلی گردشگری در جهان خواهد شد. دسته دوم مشکلات به مدیریت و سازماندهی توریسم در کشور بازمی‌گردد؛ موضوعاتی نظیر تعیین بازار هدف و برنامه‌ریزی برای بازاریابی، صدور روادید، تامین امکانات رفاهی برای عزت بیشتر گردشگران در سفر به ایران و استفاده از فضای مجازی. در همه این زمینه‌ها برنامه‌هایی را شروع کرده‌ایم که آثارش به تدریج مشاهده خواهد شد.نجفی گفت: برقراری این پرواز از نظر اقتصادی کاملا قابل دفاع است و وزیر صنعت، انرژی و گردشگری اسپانیا هم ابراز امیدواری کردند که موضوع از سر گرفته شود.وی در پایان بیان کرد: ایران از نظر جذابیت‌های توریستی، پرجاذبه و دارای تنوع اقلیمی و آب و هوایی زیادی است به گونه‌ای که در ایامی از سال تفاوت دما بین جنوب و شمال کشور به 40 درجه می‌رسد. همچنین ایران بهشت گردشگران علاقه‌مند به مسایل فرهنگی و تمدنی و نیز برای کشورهای همسایه، مکان مناسبی برای گردشگری سلامت و مذهبی است. در ایران 350 نوع صنایع دستی داریم که همه‌شان سابقه تاریخی دارند. من از همه کسانی که به تجربه‌های جدید علاقه‌مندند دعوت می‌کنم به ایران سفر کنند.

 

شب‌های بخارا با والتر میتل هولتسر، هوانوردی که به ایران سفر کرد: روایت‌هایی از سرزمین فروخفته کهن
گروه فرهنگ- «در واپسین سال‌های حکومت قاجار و درست در زمانی که ایران دستخوش شرایط سختی بود، حکومت ایران از خلبانی به نام والتر میتل هولتسر خواست که برای تعیین خطوط هوایی خود به ایران سفر کند. این خلبان سوییسی در اصل عکاس و فیلمبرداری بسیار ماهر بود. وی همچنین از سال 1919 شرکتی در سوییس دایر کرد که وظیفه آن مسافرت هوایی و نیز عکسبرداری و فیلمبرداری بود. این شرکت بعدها همان شرکت هواپیمایی سوییس شد.»
این‌ها سخنانی است که علی دهباشی در آغاز صدوچهل‌وهشتمین شب از شب‌های بخارا، شب «والتر میتل هولتسر»، در معرفی این خلبان سوییسی بیان کرد. او در ادامه گفت: «میتل هولتسر به سرزمین‌های بسیاری با هواپیما سفر کرده است و حاصل این سفرها کتاب، عکس و ساعت‌ها فیلم است. این فیلم‌ها به‌تازگی از محبوبیت زیادی در اروپا برخوردار شده‌اند. او از خاطرات خود کتابی هم نوشته که دکتر سعید فیروزآبادی آن را ترجمه کرده است و به زودی توسط انتشارات فرهنگ معاصر منتشر خواهد شد. نکته جالب در مورد میتل هولتسر آن است که چندان چهره شناخته شده‌ای در ایران نیست. در هر حال زمان سفر این هوانورد سوییسی مصادف با دوره‌ای خاص در تاریخ ایران است.
سفر میتل هولتسر به ایران از دیدگاه عکاسی و اکتشاف جغرافیایی اهمیت بسیاری دارد،. در هر حال این خلبان سوییسی با گذر از ایتالیا، یونان، ترکیه  به ایران می‌آید و از مسیر کرمانشاه، همدان، قزوین به تهران می‌رسد و درنهایت سفری به بوشهر می‌کند. در این سفر از شهرهای قم، کاشان، اصفهان و شیراز می‌گذرد و در راه عکس‌هایی از مردم و زندگی آنها می‎گیرد که در نوع خود بی‎نظیر است.»
پس از سخنان جولیو‌هاز، سفیر سوییس در ایران و کریستینا فیشر، دبیر دوم سفارت سوییس در ایران، فیلم مستند ساخته میتل هولتسر از ایران به نمایش درآمد و دکتر فیروزآبادی زیرنویس‎های این بخش را برای حاضران ترجمه کرد. در ادامه دکتر سعید فیروزآبادی از میتل هولتسر و زمانه او سخن گفت: «هرچند یک‌هزار سال پیش از این، فردوسی شاعر بزرگ این سرزمین، آرزوی پرواز مردمان را با کیکاووس و تخت و عقاب‌های تیزپرواز عظیمش به نظم درآورده بود، ظاهرا میل ایرانیان به پرواز حدود سال 1293 هجری قمری حاج حسین آقای تهرانی را که مدت‌ها «در فرنگستان درکار ساختن و پرداختن کشتی هوایی» بود، بر آن داشت که بالن خود را از باغ لاله‌زار در تهران به پرواز دربیاورد و در باغ شاه به زمین  بنشاند.
اما نخستین هواپیما را در سال 1332 هجری قمری خلبانی روسی یا لهستانی به نام کوزمینسکی به ایران آورد. ورود این هواپیما برای مردم تهران بسیار جذاب بود و چون مکانی برای فرود درنظر گرفته نشده بود، هواپیما ناگزیر در محل مشق دیویزیون قزاق یا همان وزارت امور خارجه فعلی فرود آمد. احمد شاه و مردم به این مکان آمدند و عکسی هم به یادگار گرفتند. ظاهرا خلبان نمایشی هوایی نیز داده و پولی هم از بابت آن دریافت کرده و در راه بازگشت سقوط کرده بود.
اما نخستین خطوط هوانوردی ایران در واقع با حمایت کمپانی آلمانی یونکرس فعالیت خود را آغاز کرد. دلیل حضور یونکرس در ایران آن بود که ایران به دلیل همسایگی دیرینه با دو ابرقدرت آن دوران، یعنی انگلستان و روسیه و شرایط خاص جغرافیایی و سیاسی، پیوسته به دنبال ارتباط با کشورهایی جز این دو ابرقدرت بود. از این‌رو دولت ایران اولین هواپیمایی که خرید، یونکرس اف 13 بود. این رخداد در سال 1301 اتفاق افتاد و هواپیما از قلعه مرغی که نخستین فرودگاه ایران شد، به هوا برخاست.
در هر حال در سال 1302 ایران با کمپانی یونکرس قراردادی عقد کرد و نمایندگی این کمپانی در تهران تاسیس و با وارد کردن چند هواپیما خطوط هوایی تهران، مشهد، شیراز، بندر انزلی و بوشهر برقرار شد. وظیفه اصلی این هواپیماها حمل محموله‌های پستی و مسافر بود. درضمن مردم تهران نیز در روزهای تعطیل می‌توانستند با مبلغی حدود 50 ریال یا سه دلار بر فراز آسمان تهران گشتی بزنند و به تماشای آن بنشینند.
از جمله خلبانانی که در آن سال‌ها برای تحویل هواپیما و بررسی مسیرهای هوایی سفر به سرزمین‌های شرقی به ایران آمدند، والتر میتل هولتسر سوییسی بود. این خلبان سوییسی که عکاس و فیلمبردار نیز بود، نخستین شرکت هوانوردی سوییس را در سال 1919 تاسیس کرد. پرواز او به ایران در سال 1924 و به سفارش دولت ایران بود. همان گونه که میتل هولتسر در مقدمه کتابش «سفر به ایران» شرح می‌دهد، تقریبا هیچ حمایت رسمی از سفر او نشد. به همین دلیل نیز باوجود درخواست کتبی از وزارت امور خارجه سوییس هیچ‌کس برای کسب مجوز از دولت‌های مسیر حرکت او اقدامی نمی‌کند و به همین خاطر هم هواپیمای او را دو هفته در ازمیر توقیف می‌کنند و سفر او به تاخیر می‌افتد.
تصویرهای هوایی موجود از ایران و مسیر حرکت او در میان مردم و شهرها جذابیت‌های فراوانی دارد. آنچه در کتاب «سفر به ایران» میتل هولتسر توجه خواننده را جلب می‌کند، نثر دشوار نویسنده و گاه بس شاعرانه است. این نثر ریشه در شیوه اندیشه و نگاه رومانتیک او به مشرق‌زمین از یکسو و نگرش یک هوموفابر، انسان صنعت‌زده، از دیگر سو دارد. در همان آغاز کتاب او ایران را مهد بشریت عنوان می‌کند و با نگاه رومانتیک به شرق و ایران به دنبال آن است که گوشه‌های شگفت‌انگیز از زندگی مردم ایران را نشان دهد، هرچند یکسره از ضرورت راه‌های هوایی بین فواصل طولانی شهرهای ایران سخن به میان می‌آورد و در عین حال نگاه او نگاه اروپایی‎ها به آسیایی‌هاست، در دوره سخت بین دو جنگ جهانی که گوشه‌هایی از آن را در فیلم هم می‌توان مشاهده کرد.
میتل هولتسر در بخشی با عنوان خاطرات من از ایران می‌نویسد: «برای آنکه تصویری صحیح از زندگی مردم ایران ارایه کنم، بی‌تردید باید زبان فارسی را کامل یاد بگیرم و چندین سال با مردم طبقات مختلف این کشور ارتباط داشته باشم.
هر تازه‌واردی در برابر فرهنگ کنونی متنوع ایرانی شگفت‌زده می‌شود. فراوانی و تنوع این فرهنگ غنی هر مشاهده‌گری را مسحور خود می‌کند...» با این حال میتل هولتسر به‌خوبی از وضعیت ایران آگاه است: «ایران، این سرزمین کهن با تاریخی افتخارآمیز تا همین چندی پیش به خوابی طولانی فرورفته بود و در حالی که در غرب عصر فرهنگی جدیدی آغاز شده بود، در ایران همان شرایط کهن وجود داشت.»
پس از این مقدمه انتقادی شدید از رفتار مردم ایران می‌شود که بخشی از آن به دلیل وجود فساد فراوان در نظام اداری و اخلاقی اواخر دوره قاجار است. بی‌تردید بخشی از این انتقادها درخصوص وضعیت اخلاقی قدرتمندان این دوره و به تبع آن کسانی که میتل هولتسر با آنان رابطه داشته است، درست به نظر می‌رسد. با این حال بخش پایانی این فصل کتاب سفر به ایران درباره اصلاحات آن دوره است. میتل هولتسر می‌نویسد: «تاریخ حوادث اخیر به ما آموخته است که ترقی و رشد ایران تنها با اتکا به نیروهای درون ایران امکان‌پذیر است زیرا رقابت بین روسیه و انگلیس بزرگ‌ترین مانع بر سر راه ترقی ملت ایران است.»
با تمام این اوصاف، این سفرنامه و مجموعه عکس‌های آن ارزش تاریخی والایی دارد. از این‌رو امیدوارم کتاب هر چه زودتر به فارسی ترجمه و منتشر شود.»
سپس مهشید میرمعزی بخشی از «پرواز بر فراز دماوند» را برای حاضران خواند. پخش بخش‌های دیگری از فیلم میتل هولتسر پایان‌بخش این برنامه بود که با همکاری سفارت سوییس در ایران، بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دایره‌العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینه پژوهشی ایرج افشار عصر روز چهارشنبه، دوم بهمن‌ماه 1392 در محل کانون زبان فارسی برگزار شد.

 

گردهمایی هنرمندان و سیاستمداران
ایلنا- شنبه پنجم بهمن‌ماه طی همایشی، میثاقنامه‌‌ای میان سازمان‌های مردم‌نهاد و سازمان حفاظت محیط‌زیست با حضور هنرمندان و سیاستمداران، برای بهبود وضعیت زیست‌محیطی کشور نوشته می‌شود.
چندی پیش جمعی از اهالی فرهنگ و هنر، در نامه‌ای به رییس سازمان حفاظت محیط‌زیست، با اهدای یارانه‌های خود به این سازمان خواستار بهبود وضعیت زیست‌محیط کشور و جلب مشارکت مردم در این زمینه شدند.منیژه حکمت، کارگردان و تهیه‌کننده سینما و یکی از امضاکنندگان این نامه گفت: پیرو نامه‌ای که ۲۰۰ نفر از اهالی فرهنگ و هنر به رییس سازمان محیط‌زیست نوشته بودند خانم ابتکار، رییس این سازمان نیز به این نامه پاسخ دادند و قرار شد که میثاقنامه‌ای با همکاری مسوولان مربوطه و نهادهای مدنی در این رابطه نوشته شود.
وی افزود: در این همایش وزیر نیرو، نفت و صنعت و معدن حضور خواهد یافت تا صحبت سازمان‌های مردم‌نهاد و سخنرانان این برنامه که از طیف‌های مختلف هستند را بشنود تا با همکاری هم بتوانیم از این شرایط سختی که در حال حاضر وجود دارد رهایی پیدا کنیم.
این همایش در سالن همایش‌های سازمان حفاظت محیط زیست واقع در پارک پردیسان برگزار می‌شود.

زوزه ۱۰۰ میلیون دلاری «گرگ» اسکورسیزی
فارس- «گرگ وال‌استریت» طی چهار هفته اکران عمومی در سینماهای آمریکای شمالی 90 میلیون دلار فروش کرده و پیش‌بینی می‌شود تا هفته‌ آینده فروش آن از مرز یکصد میلیون دلار بگذرد.
این کمدی سیاه طی هفته قبل با یک فروش 27 میلیون دلاری در سطح بین‌المللی ‌لقب پرفروش‌ترین فیلم جدول گیشه نمایش بین‌المللی را در خارج از آمریکا از آن خود کرد.
فروش فیلم در حدود 40 کشور جهان تا به حال به حدود 60 میلیون دلار رسیده و این رقم فروش باعث خشنودی تهیه‌کنندگان آن شده است.به دنبال مراسم جوایز گلدن گلوب که لیونارد دی‌کاپریو در آن به عنوان بهترین بازیگر مرد بخش کمدی و موزیکال انتخاب شد،‌ تهیه‌کنندگان فیلم اعلام کردند تعداد سالن‌های نمایش‌دهنده فیلم را این هفته افزایش خواهند داد.به نوشته سایت اینترنتی باکس آفیس،‌ «گرگ وال استریت» با هزینه تولید یکصد میلیون دلاری تهیه شده و فیلمنامه اقتباسی آن  براساس کتاب خاطرات جردن بلفورت نوشته شده است.بلفورت یک کارگزار معمولی بازار بورس منطقه وال‌استریت بود که با زرنگی و شیادی‌ پله‌های ترقی را در  این محل طی کرد و ثروت زیادی به جیب زد.پلیس فدرال پس از جمع‌آوری مدارک زیاد وی را دستگیر و زندانی کرد. وی پس از تحمل چند سال زندان دوباره به زندگی عادی برگشت.

ساخت مستند زندگی مادر ترزا
مهر- ونی کرانتس، تهیه‌کننده ویژه سریال مشهوری چون «24» قصه زندگی مادر ترزا را در قالب فیلمی مستند با عنوان «من تشنه‌ام» راهی پرده سینماها می‌کند.کر پیرسون، نامزد اسکار برای نوشتن فیلمنامه «هتل رواندا» به عنوان نویسنده فیلمنامه این مستند انتخاب شده است تا ماجرای زندگی این خواهر روحانی متولد آلبانی را که زندگی‌اش را وقف خدمت به نیازمندان کرد، در برابر دید عموم قرار دهد.
دست‌اندرکاران این فیلم ابراز امیدواری کرده‌اند که تا آخر سال 2014 کار ساخت آن را آغاز و بتوانند فیلم را در بهار یا تابستان 2015 راهی پرده‌های سینماها کنند.مادر ترزا با ایجاد خیریه‌ای مذهبی در اوایل دهه 1950 به نیازمندان، یتیمان و بیماران کمک کرد و در سال 1965 اولین شاخه بین‌المللی بنیادش را در ونزوئلا به راه انداخت. تا اواخر دهه 70 شمار بنیادهای بین‌المللی او از 10 بنیاد هم فراتر رفته بود. او برای این خدمات در سال 1979 جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.
این فیلم کاملا زندگینامه‌ای نیست که از ابتدای زندگی مادر ترزا را در برابر دوربین قرار بدهد و بیشتر بر فعالیت‌های وی در دهه 50 و زمانی که او وارد کلکته شد، تمرکز دارد.

مازیار پرتو در کالیفرنیا به خاک سپرده می‌شود
ایسنا- مازیار پرتو (فیلمبردار قدیمی سینمای ایران) در کالیفرنیا به خاک سپرده می‌شود.
ویشکا آسایش (خواهرزاده مازیار پرتو) گفت: به دلیل اینکه بستگان درجه یک ایشان در آمریکا زندگی می‌کنند، این هنرمند در همان‌جا به خاک سپرده خواهد شد. به گفته وی، مراسم خاکسپاری مازیار پرتو طی چند روز آینده انجام خواهد شد.آسایش ادامه داد: مازیار پرتو طی یک سال گذشته به دلیل مشکلات قلبی در بستر بیماری بوده است.
مازیار پرتو که بیش از شش سال است در آمریکا زندگی می‌کرد آخرین‌بار چهار سال پیش به ایران سفر کرد تا فیلمی را جلوی دوربین ببرد اما آن فیلم به سرانجام نرسید. گفته می‌شود خانه سینما در تدارک برگزاری بزرگداشتی برای این هنرمند است.
پرتو متولد 1311 بود و در سینما کارش را با فیلمبرداری فیلم کوتاه «شقایق سوزان» آغاز کرد.از فیلم‌هایی که او فیلمبرداری کرده است می‌توان به «قیصر»، «طوقی»، «باباشمل»، «برزخی‌ها»، «جعفرخان از فرنگ برگشته»، «روز واقعه»، «کفش‌های میرزانوروز»، «سفر جادویی»، «آدم‌برفی»، «اصحاب کهف» و... اشاره کرد.
مجموعه‌های تلویزیونی نظیر «امام علی (ع)» و «هزاردستان»، «مردان آنجلس» از جمله آثاری است که او آنها را ثبت کرده است.

محمد رحمانیان «صدام» را به صحنه می‌برد
ایسنا- محمد رحمانیان قصد دارد نمایش تازه‌ای را با نام «صدام» اجرا کند.
این نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر درباره این نمایش گفت: نمایش «صدام» زندگی صدام حسین دیکتاتور عراق است که از ابتدای زندگی تا زمان اعدام او و پیامدهای بعد از اعدامش را روایت می‌کند.
او اضافه کرد: این نمایش پروژه بسیار سنگینی است که با 80 بازیگر به صحنه خواهد رفت و مدت‌زمان تقریبی اجرای آن حدود چهار ساعت خواهد بود.
رحمانیان احتمال داد: این نمایش پاییز آینده در ایران اجرا شود.
رحمانیان با اشاره به نقش مهم موسیقی در نمایش«صدام» اضافه کرد: در این نمایش نیز مانند آثار برشت یا همه آثاری که رنگ و بوی اپیک دارد، موسیقی عنصر مهمی است. به همین دلیل از همان ابتدا با آقای فردین خلعتبری هنرمند آهنگساز صحبت کردم تا در اجرای این نمایش در کنار ما باشد.
محمد رحمانیان این روزها مشغول تمرین و آماده‌سازی دو نمایش«آرش ساد» و «در روزهای آخر اسفند» است، نمایش اول براساس برخوانی «آرش» نوشته بهرام بیضایی روزهای 10 و 11 بهمن‌ماه در دو روز پایانی جشنواره تئاتر فجر در تالار وحدت به صحنه می‌رود و پس از آن نیز از روزهای 21 تا 23 بهمن‌ماه در همین سالن اجرا دارد.



8

0
0

نگاهی به سرگذشت طنز در مطبوعات ایران : از مُلک ادب طنزنویسان همه رفتند...

  مقدمه: طنزپردازان خوب یا مرده‌اند یا از زندان برگشته‌اند و افسرده‌اند یا فرار (مهاجرت!) کرده‌اند به خارج از کشور یا اینکه ترجیح می‌دهند دیگر به‌جای فوت به چشم‌زخم‌های جامعه، سکوت کنند و دنبال روزنه کوچکی برای کسب یک لقمه نان معمولی باشند. بگذریم از یک عده قلیل که هنوز می‌نویسند و قلم خوبی دارند. پوریا عالمی، شهرام شهیدی و البته آیدین سیار سریع که بسیار مستعد و فعال است و اگر به‌همین منوال پیش برود، آینده درخشانی در این عرصه خواهد داشت. آنچه اما در کل به‌نظر می‌رسد این است که تا دیروز هر کس از مادرش قهر می‌کرد، خواننده می‌شد. حالا هر کس عشقش می‌کشد، می‌رود سراغ پرداختن به طنز! به‌همان اندازه که ایرانی‌ها شاعر و دکتر سرخود بودند، طنزپرداز سرخود هم شده‌اند. نمی‌دانم این‌همه اسم کی و از کجا آمدند و از چه فیلترهایی رد شدند. تنها یادم می‌آید که وقتی نوجوان بودم، برای چاپ یک پاراگراف طنز از نسل ما در نشریات «گل‌آقا» پدربزرگ و حتی مادربزرگ آدم را درمی‌آوردند! شاهد ماجرا هم گلنسا؛ دختر گل‌آقای خدابیامرز. حالا اما طنز را ریخته‌اند توی آب‌کش و همین‌طور دم‌نکشیده به خورد ملت می‌دهند. کسانی در مقام مدیرمسوول و سردبیر و دبیر یا بهتر بگویم آقابالاسرهای طنزنویسان قرار گرفته‌اند که شایستگی این سمت را ندارند و به‌همین‌خاطر نتیجه کاروبار آنها قابل توجه نیست. در چنین اوضاع و احوالی آدم تنها می‌تواند آهی بکشد برای عمران صلاحی‌هایی که نیستند و با تلخی بخندد به روزهای گریه‌دار طنزنویسی در ایران. ملک‌الشعرای بهار گفته بود: «از ملک ادب حکم‌گزاران همه رفتند...». من می‌گویم: «از ملک ادب طنزنویسان همه رفتند!». در ادامه به‌همین مناسبت نگاهی اجمالی به سرنوشت طنز داشته‌ام:
چاقوی جراحی با غرض اجتماعی
طنز؛ نیش و نوش مطبوعات. واژه‌ای عربی به‌معنای استهزاء و تمسخر که در انگلیسی معادل واژه  satira است. عمران صلاحی در تعریف آن می‌گوید: «شکل تکامل یافته هجو است، اما برخلاف هجو غرض شخصی نداشته و غرض اجتماعی دارد.» تعاریف ارایه شده از طنز فارسی در کتب مختلف ادبی فراوان و متنوع بوده اما این کامل‌ترین و مقبول‌ترین تعریف از طنز فارسی به‌خصوص در ادبیات معاصر است که به نوعی می‌تواند دیگر تعاریف را نیز در خودش جای دهد. مثلا تعریف کیومرث صابری‌فومنی (گل‌آقا) که می‌گوید: «طنز چاقوی جراحی است؛ نه کارد سلاخی.»
توفیق بی‌توقیف
«توفیق» نخستین نشریه فکاهی و سیاسی ایران به مدیریت حسین توفیق بود که اولین شماره‌اش در سال 1301 منتشر شد. نشریه‌ای که باوجود خواست حکومت پهلوی و به‌خصوص رضاشاه با استقبال فراوانی روبه‌رو شد و علاوه بر عوام، توجه بسیاری از شخصیت‌های برجسته را قبل و بعد از انتشار خود برانگیخت. از جمله دکتر محمد مصدق که از آن با عنوان بهترین مجله دوره خودش یاد کرد.  انتشار توفیق اما به‌هردلیل تا سال 1350 ادامه پیدا کرد و شاید این یک توفیق اجباری بود برای خداحافظی این نشریه در اوج...
طنز یعنی سوپاپ اطمینان!
«دو کلمه حرف حساب» ستون طنزی که بعد از انقلاب به‌قلم گل‌آقا در روزنامه «اطلاعات» منتشر شد و پرطرفدارترین ستون این روزنامه در بین مخاطبان خودش بود. شاید همین انگیزه کیومرث صابری ‌فومنی برای تاسیس «موسسه گل‌آقا» و انتشار نشریات گل‌آقایی از اول آبان‌ماه سال 1369 بود. حالا دیگر «هفته‌نامه گل‌آقا» شاخص‌ترین نشریه‌ای بود که روی دکه روزنامه‌فروشی می‌آمد و بالاترین مقامات سیاسی جمهوری‌ اسلامی نیز مخاطب آن بودند. با در نظر گرفتن پست‌های سیاسی صابری در حوزه سیاست، خیلی‌ها گل‌آقا را سوپاپ اطمینان حکومت و دولت می‌دانستند. سوپاپ اطمینانی که برای هدفمندکردن لبخندهایی آمده بود که گاه در حد و اندازه یک طرح باقی می‌ماند و جسارت روزنامه فکاهی توفیق را نداشت. آبان‌ماه سال 1381 این هفته‌نامه در دوازدهمین سالگرد انتشار خودش به دلایلی نامعلوم تعطیل شد. هرچند که انتشار نشریات دیگر گل‌آقا همچنان ادامه داشت. بعد از درگذشت صابری در 11 اردیبهشت‌ماه سال 1383 پوپک صابری‌‌فومنی (گلنسا) مسوولیت اداره این موسسه را برای انتشار ماهنامه، سالنامه و هفته‌نامه «بچه‌ها گل‌آقا» بر عهده گرفت و گهگاهی نیز با انتشار کتاب سعی کرد تا چراغ موسسه‌ای را که یادگار پدرش بود، روشن نگاه دارد اما طنز گل‌آقایی با ظهور نشریات تازه‌ و آوانگارد حتی قبل از اواخر عمر صابری و بعد از دوم خردادماه سال 1376 دیگر خریدار نداشت به‌خصوص که دختر صابری نمی‌خواست هیچ تغییر و تحولی در سبک و سیاق نشریات گل‌آقایی ایجاد کند و هرگونه پیشنهاد یا انتقاد به موسسه را نادیده می‌گرفت و اجرای آن را خیانت به پدرش و موسسه گل‌آقا می‌دانست. این مسایل باعث شد که دختر صابری خبر تعطیلی انتشار تمامی نشریات گل‌آقایی را در سوم دی‌ماه سال 1387 اعلام کند. او در یادداشت خود انگیزه اصلی این تصمیم خودش را دلایل مالی دانست که این نکته برای اغلب مخاطبان قابل‌باور نبود و اکثریت متفق‌القول بودند که موسسه گل‌آقا به‌دلیل بی‌تجربگی و ناکارآمدی سرپرستان تازه آن و در نتیجه عدم فروش نشریات، از فعالیت‌های فرهنگی خودش بازماند و باعث پژمردگی نام و نشان گل‌آقا در میان مطبوعات شد.
ما گل‌های خندانیم/ نشریات ایرانیم
به همان اندازه که گل‌آقا در گذر زمان از حافظه تاریخی طنز ایران به فراموشی سپرده شد، دوره جدیدی از انتشار طنزهای مطبوعاتی با تغییرات فراوان در فرم و محتوا آغاز به کار کرد و اغلب روزنامه‌های اصلاح‌طلب و میانه‌رو در صفحه آخر خودشان ستونی را به طنز و کارتون اختصاص ‌دادند. هفته‌نامه  «چلچراغ» و «همشهری جوان» نیز از مجلات برتر در زمینه طنز بودند. ابراهیم رها و امیرمهدی ژوله در چلچراغ و احسان ناظم‌بکایی در همشهری جوان از جمله طنزنویسان محبوب این دو نشریه بودند. این فصل تازه گل‌هایی بود که می‌خواستند در نشریات ایران خندان باشند اما دیگر سوپاپ اطمینانی برای حمایت از جلوگیری اعتراض‌ها و رفع سوءتفاهم‌های سیاسی و اجتماعی نداشتند.
توقیف پشت توقیف
با روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد در سال 1384، سوژه‌‌یابی برای پرداختن به طنز بسیار فراوان شد و طنزپردازان تنها با نگاهی گذرا به اخبار روز و سخنرانی‌های رییس‌جمهور و کابینه‌اش به‌راحتی قادر به نوشتن ستون‌های طنز ثابت برای روزنامه‌ها و نشریات بودند اما نگاه خشک و جدی این دولت به طنز و طنزپردازی، باعث توقیف اغلب نشریات به‌دلیل سوءبرداشت از طنز و کارتون توسط مسوولان شد. حالا دیگر طنز در پرانتز بسته‌ای قرار داشت که باید برای فرار از نگاه‌های اخمو، قالب تازه‌ای برای انعکاس حرف‌های خودش می‌یافت. به‌ همین ‌دلیل مدیران‌مسوول نشریات، محافظه‌کار شدند و ستون‌های طنز نشریه خودشان را به افرادی ‌سپردند که بتوانند حرف‌های خودشان را به‌صورت غیرمستقیم به مخاطب القا کنند. با این وجود هرچند وقت یک‌بار، خبر تعطیلی یک نشریه تازه به دلیل انتشار یک طنز یا یک کاریکاتور به‌ گوش می‌رسید و طنزپردازان و کاریکاتوریست‌ها را نگران‌تر از پیش می‌کرد. از طرفی حوادث بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1388 به بدبینی مسوولان در نگاه به طنز و کاریکاتور بیشتر دامن زد به‌خصوص که بیشتر کسانی که در این حوزه فعالیت می‌کردند، اصلاح‌طلب بودند. در این دوره علاوه بر توقیف نشریات؛ جرائم نقدی، محاکمه در دادگاه قضایی و زندانی شدن طنزپردازان و کاریکاتوریست‌های مطرح ایرانی به فضای بسته این حوزه اضافه شد و طنز در فضای مجازی از جمله وبلاگ‌ها و فیس‌بوک نمود تازه و بیشتری پیدا کرد و همچنین باعث بی‌انگیزگی و در نتیجه مهاجرت طنزپردازان و کاریکاتوریست‌های مطرح ایرانی و حضور آنها در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور شد.
هیس! کتاب‌ها که نمی‌خندند!
در دوران هشت‌ساله ریاست‌جمهوری  محمود احمدی‌نژاد و به‌خصوص دوره دوم آن، سهم کتاب‌ها در پرداختن به طنز حتی در حد و اندازه مطبوعات هم نبود. ناشران کمتر ریسک پذیرفتن انتشار کتب طنز را می‌پذیرفتند و در غیر این صورت نیز، بیشتر کتاب‌ها در وزارت ارشاد یا غیرقابل انتشار اعلام می‌شدند یا به‌دلیل ممیزی‌های فراوان از انتشار بازمی‌ماندند. یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها در این میان، کتاب تحقیقی «طنز وبلاگی» به‌کوشش رویا صدر بود که قرار بود توسط نشر «چشمه» منتشر شود اما به‌طور کامل غیرقابل انتشار اعلام شد و به‌نشانه اعتراض به وزارت ارشاد، فایل آن برای دانلود در فضای مجازی قابل دسترس بود.
امید به روییدن لبخند دوباره
نگاه امیدوارانه‌ به وزارت ارشاد دولت حسن روحانی، فصل تازه‌ای را برای انتشار طنز و کارتون در حوزه مطبوعات و کتاب به‌وجود آورده است. انتظار می‌رود وعده‌های علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی عملی بشود و ممیزی‌های سلیقه‌ای حذف شوند. ستون‌های طنز و کارتون در روزنامه‌های اصلاح‌طلب و میانه‌رو دوباره رونق گرفته‌اند. ماهنامه طنز و کاریکاتور «خط‌خطی» به انتشار قدرتمند خودش ادامه می‌دهد و نشر «مروارید» با انتشار بیشترین کتاب طنز از لحاظ کمی و کیفی به فعالیت خودش ادامه می‌دهد. حالا می‌شود کمی امیدوار بود که طنز و کارتون از چنبره حکومتی و دولتی خودش بیرون بیاید و علاوه بر کادر بسته «دفتر طنز حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی»، طنزپردازان دیگر هم با تفکرات دیگر مجال انتشار آثار خودشان را داشته باشند. حالا امید به روییدن لبخند در چشم‌ها دیده می‌شود اگر ناگهان ناامیدی بر این امید غلبه نکند.

 

کتاب نیمه تمام ساراماگو را نویسندگان دیگر کامل می‌کنند
کتابی که در زمان درگذشت ژوزه ساراماگو نویسنده پرتغالی برنده جایزه ادبی نوبل نیمه‌تمام مانده بود، توسط شماری از نویسندگان مطرح جهان تکمیل و منتشر می‌شود.
به گزارش میلنیو، انتشار کتابی با عنوان «ناچخ‌ها» (ترکیبی از نیزه با تبرزین) با همکاری روبرتو ساویانو نویسنده مشهور ایتالیایی، لورا رسترپو نویسنده کلمبیایی، میا کوتو نویسنده موزامبیکی، گونزالو او تاوارس نویسده آنگولایی و هنینگ مانکل سوئدی ممکن می‌شود.
در سال 2010 وقتی ساراماگو درگذشت، او حدود 30 صفحه از رمان «ناچخ‌ها» را نوشته بود. به گفته مارسلا گونزالس دوران مدیر انتشارات آباندنت مکزیک، این صفحات داستانی فردی را بیان می‌کنند که در کارخانه مهمات‌سازی کار می‌کند.
به گفته وی، از آنچه از اندیشه ساراماگو در این کتاب می‌توان دریافت تمرکز بر نقش وجدان در مسایل جنگی و ویرانی زندگی انسان‌های دیگر است.
این کتاب با همکاری پیلارد دل ریو بیوه برنده جایزه نوبل 1998 در نیمه دوم سال 2014 به دست انتشار سپرده می‌شود.
پیش از این به مناسبت صدمین سال تولد کورتاسار نویسنده مشهور آرژانتینی قرار شد تا کتابی با همکاری نویسندگان دیگر درباره او منتشر شود. در سال 2014 که صدمین سال تولد اوکتاویو پاز است، کتابی درباره این شاعر مشهور اسپانیایی زبان نیز منتشر خواهد شد.
ژوزه ساراماگو، برنده جایزه ادبی نوبل در سال 1998، سال 2010 در اسپانیا و در 87 سالگی درگذشت. اگرچه بسیاری از منتقدان ادبی وی را در ردیف نویسندگان پیرو سبک رئالیسم جادویی قرار می‌دهند و آثار او را با نویسندگان اسپانیایی زبان آمریکای لاتین مقایسه می‌کنند اما او خود را ادامه دهنده ادبیات اروپا و تاثیرپذیری خود را بیشتر از گوگول و سروانتس می‌دانست.

 

غلامرضا موسوی در تشریح جزییات نمایش فیلم‌های جشنواره در استان‌ها:  تب و تاب سینما به شهرستان‌ها باز می‌گردد
ایسنا- سیدغلامرضا موسوی گفت: «محسنات نمایش فیلم‌های منتخب جشنواره در 30 استان کشور بسیار بیشتر از معایب احتمالی آن است.» او در عین حال مطرح کرد که «باید حقوق مادی و معنوی تهیه‌کننده لحاظ شود وگرنه با معضلی روبه‌رو خواهیم شد که قاعدتا دودش به چشم کسانی خواهد رفت که این حقوق بحق همکارانم را ندیده بگیرند.»
رییس شورای‌عالی تهیه‌کنندگان سینما درباره اینکه گفته می‌شود نمایش بعضی از فیلم‌های جشنواره فجر در همه استان‌های کشور مشکلاتی را به همراه دارد،‌ اظهار کرد: نمی‌توان بدون بررسی و کارشناسی چنین چیزی را مطرح کرد چراکه نمایش 20 فیلم منتخب جشنواره فجر در استان‌های مختلف باعث اتفاقات مهمی می‌شود که شاید برخی از دوستان کمتر به آن توجه کرده‌اند.
وی ادامه داد: به عنوان مثال ما در چهار مرکز استان سالن نمایش فیلم نداریم و حالا نمایش‌های استانی فیلم‌های جشنواره فجر باعث می‌شود در این چهار مرکز استان، سینماهایی به نمایش فیلم اختصاص یابد که به نظرم این نکته بسیار مهمی است و ما براساس تفاهم به عمل آمده در این استان‌ها صاحب سالنی برای نمایش فیلم شویم.رییس شورای‌عالی تهیه‌کنندگان سینما افزود: به نظرم موضوع بسیار مهم دیگر این است که نمایش‌های استانی جشنواره فجر باعث می‌شود که برای برگزاری جشنواره 30 استان کشور به همراه سینماهای تهران به سیستم و نمایش دیجیتال مجهز ‌شود و این دستاورد بسیار بزرگی است چراکه در حالت عادی تجهیز بیش از 60 سینما به این تکنولوژی‌، ماه‌ها زمان می‌برد.
موسوی ویژگی دیگر نمایش فیلم‌ها در تمام استان‌های کشور را همکاری وزارت کشور با سینمای ایران دانست و یادآور شد: اینکه وزارت کشور برای جشنواره فجر پای کار آمده موضوع بسیار مهمی است که نباید ساده از کنار آن بگذریم. آقای دکتر مرتضی میرباقری، قائم‌مقام وزیر کشور در جلسه‌ای که با ایشان داشتیم، تاکید کردند که نمی‌توانند بین استان‌ها تبعیض قائل شوند و همکاری وزارت کشور با جشنواره فجر را منوط به برگزاری آن در تمام استان‌ها کرده بودند. ما نیز این موضوع را در شورای‌عالی تهیه‌کنندگان مطرح کرده و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که محسنات نمایش فیلم‌های منتخب جشنواره در 30 استان کشور بسیار بیشتر از معایب احتمالی آن است.
موسوی در ادامه سخنانش با تاکید بر اینکه نمایش‌های استانی می‌تواند توجه هموطنان شهرستانی را مجددا به سینمای ایران جلب کند‌، گفت: نمایش 20 فیلم شاخص جشنواره فجر در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر آنکه به روحیه مردم کمک می‌کند و باعث تداوم روحیه خوب پس از انتخابات می‌شود همچنین نمایش این فیلم‌ها در جشنواره باعث می‌شود که رسانه‌های گروهی منطقه و رادیو و تلویزیون محلی در سراسر کشور در طول 10 روز کاملا به سینمای ایران بپردازند و این خود تبلیغی بسیار موثر برای سینمای ملی است که در این سال‌ها به دلیل اتفاقات مختلف تضعیف شده است. مطرح شدن سینما در سطح کشور می‌تواند آن را از انزوا خارج کند.
این تهیه‌کننده سینما در واکنش به سخنان بعضی که معتقد هستند نمایش بعضی از فیلم‌ها در سطح کشور می‌تواند به ضرر اکران در سال 93 باشد‌، گفت: نظر من در این مورد کاملا برخلاف نظر برخی از کارشناسان است چراکه فکر می‌کنم ایجاد دوباره تب و تاب سینما رفتن در مراکز استان‌های کشور می‌تواند کمک شایانی به مجموعه سینمای ایران کند. رییس شورای‌عالی تهیه‌کنندگان سینمای ایران با تاکید بر اینکه  تنها هزینه‌ یک سانس نمایش فیلمشان در شهرستان‌ها را دریافت می‌کنند، گفت: واقعیت این است که در نمایش‌های شهرستانی هم ما امسال باتوجه با شرایط اقتصادی و صندوق خالی که به ارث برای دولت یازدهم مانده فقط حق نمایش یک سانس را دریافت می‌کنیم و سانس اضافه هدیه تهیه‌کنندگان سینمای کشور به مردم عزیزمان است تا خدای نکرده شرایط اقتصادی به‌جا مانده از دولت دهم باعث نشود در این تصمیم مشترک شورای‌عالی تهیه‌کنندگان و وزارت کشور کمبودی متوجه آنها شود.

 

آغاز جشنواره کن با فیلم جدید نیکول کیدمن
ایسنا- شصت‌وهفتمین جشنواره فیلم کن با نمایش فیلم «گریس از موناکو» ساخته اولیور داهان آغاز به کار خواهد کرد. این فیلم اولین نمایش خود را روز 14 می‌و در مراسم افتتاحیه شصت‌وهفتمین جشنواره فیلم کن تجربه خواهد کرد و به طور همزمان در فرانسه‌ و چند کشور دیگر نیز اکران خود را آغاز می‌کند.در این فیلم نیکول کیدمن در نقش شاهزاده «گریس کلی» ستاره‌هالیوودی و تیم راث نیز در نقش شاهزاده «رینر سوم» مقابل دوربین الیور داهان رفته‌اند.این فیلم زندگینامه مربوط به زمان و زندگی شاهزاده «گریس» است که پس از ازدواج به‌هالیوود دعوت می‌شود تا در فیلم «زیردریایی» ساخته آلفرد هیچکاک ایفای نقش کند و بعدها به یک ستاره‌هالیوودی تبدیل می‌شود.امسال جین کمپیون، کارگردان سرشناس نیوزیلندی ریاست هیات داوران جشنواره کن 2014 را برعهده دارد.شصت‌وهفتمین جشنواره فیلم کن طی روزهای 14 تا 25 می‌برگزار خواهد شد.

شجریان برای «آرایش غلیظ» می‌خواند
مهر- سهراب پورناظری آهنگساز و همایون شجریان خواننده موسیقی ایرانی در پروژه سینمایی «آرایش غلیظ» حمید نعمت‌الله به عنوان آهنگساز و خواننده قطعه‌ای موسیقایی حضور دارند. او با بیان این مطلب افزود: امسال سومین سال پیاپی است که با همایون شجریان همکاری می‌کنم. نزدیک بودن سبک و سلیقه کاری و شناختی که از فعالیت حرفه‌ای یکدیگر داریم این همکاری را از پروژه‌ای به پروژه دیگر هدایت می‌کند. البته حمید نعمت‌الله نیز هنرمند توانایی است که دید و تفکر ویژه‌ای دارد و نگاه متفاوت او به مسایل مختلف جذابیت کارهایش را بالا می‌برد.
پورناظری درباره قطعه ساخته شده برای  فیلم «آرایش غلیظ» گفت: این فیلم داستان پیچیده‌ای دارد که شاید مخاطب تا لحظه آخر داستان واضحی را پیش چشم نبیند به همین دلیل آهنگسازی برای چنین فیلمنامه‌ای هم پیچیدگی‌های خود را دارد. در واقع چون داستان خط قالبی ندارد موسیقی ساخته شده رمز‌آلود است و باید با قصه هماهنگی داشته باشد.فیلم «آرایش غلیظ» به کارگردانی حمید نعمت‌الله، نویسندگی‌ هادی مقدم‌دوست و تهیه‌کنندگی سعید سعدی است که قرار است در سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر به نمایش درآید. در این فیلم حبیب رضایی، طناز طبابایی و حامد بهداد ایفای نقش می‌کنند.

فاطمه معتمدآریا؛ حامی گروه موسیقی  «وصل یار»
ایلنا- فاطمه معتمدآریا حامی گروه موسیقی  «وصل یار» شد. این بازیگر با سابقه سینما و تئا‌تر از گروه موسیقی «وصل یار» به سرپرستی ابراهیم اثباتی حمایت می‌کند. با پیوستن معتمدآریا به این گروه این دومین بار است که یک بازیگر مطرح سینما و تئا‌تر اسپانسر «وصل یار» می‌شود.
سال گذشته نیز آنا نعمتی به عنوان اسپانسر همراه این گروه پرکار بود.اعضای گروه «وصل یار» به دلیل موسیقی‌شان و افکت‌های ویژه‌ای که در کنسرت‌هایشان اجرا می‌شود، به نوعی قصد دارد سینما و تئا‌تر را به موسیقی پیوند بزنند و راغب هستند هنرمندان سینما و تئا‌تر را با این گروه همراه کنند.اثباتی، مدیر این گروه در این‌باره می‌گوید: وصل یاری‌ها می‌دانند که کنسرت‌های ما تلفیقی از موسیقی و تئا‌تر و حتی به لحاظ جلوه‌های ویژه بصری سینماست بنابراین ما علاقه داریم هنرمندان سینما و تئا‌تر را نیز وصل‌یاری کنیم و از آنها بخواهیم که تاثیر درآمیختن این هنر‌ها را نادیده نگیرند.گروه موسیقی وصل یار، سال ۱۳۸۲ شکل گرفته، کنسرت خود را از ۱۳ تا ۱۵ بهمن‌ماه در تالار وحدت به صحنه می‌برد و علاقه‌مندان به خرید بلیت می‌توانند از طریق سایت بنیاد رودکی و گیشه تالار وحدت و بنیاد رودکی اقدام کنند.

نسخه نهایی تمشک اواسط هفته آماده می‌شود
فارس- شهروز وظیفه‌شناس مشغول ساخت جلوه‌های ویژه رایانه‌ای فیلم «تمشک» است و کار تصحیح رنگ هم در استودیو ایران‌نوین‌فیلم تحت نظارت محمود کلاری، مدیر فیلمبرداری در حال انجام است.
با تمام شدن مراحل فنی پایانی فیلم «تمشک» اواسط هفته برای حضور در بخش سودای سیمرغ سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر آماده نمایش می‌شود.
در این فیلم نیکی کریمی، مهدی پاکدل، مهران احمدی، حبیب دهقان‌نسب، سمیرا حسن‌پور، شعله مرادی، سیدعلی موسویان، تبسم‌ هاشمی، بیژن افشار، محمود نظرعلیان، سهی بانو ذوالقدر، شیرین بیده، منصور نوبخت، رومینا سوری به ایفای نقش می‌پردازند.

بهمن فرزانه همچنان تحت مراقبت‌های ویژه
مهر- مهرداد کوشا، همسر خواهر بهمن فرزانه درباره وضعیت جسمی این مترجم پیشکسوت بعد از عمل جراحی پای چپش در پی کبود شدن آن به سبب پیشرفت بیماری دیابت گفت: آن‌گونه که پزشکان گفتند این عمل که در آن پای چپ آقای فرزانه تا بالای زانو قطع شد، موفقیت‌آمیز بوده و آنها و البته ما نیز امیدوار هستیم عفونت‌های بعد از این عمل جراحی به مرور برطرف شود.
همچنین به گفته وی، نمونه‌هایی در رابطه با بیماری عفونت ریه بهمن فرزانه از او گرفته شده که برای بررسی و اعلام نظر نهایی در این باره به بیمارستان فوق تخصصی ریه مسیح دانشوری ارسال شده است.
بهمن فرزانه از جمعه گذشته و با عود کردن بیماری دیابت و نیز عفونت شدید ریه در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان طالقانی در تهران بستری است.
این مترجم 75 ساله در کنار نگارش آثاری داستانی، کتاب‌هایی را از گابریل گارسیا مارکز، آلبا دسس پدس، گراتزیا کوزیما دلدا، لوئیچی پیراندلو، آنا کریستی، اینیاتسیو سیلونه، رولد دال، گابریل دانونزیو، واسکو پراتولینی، ایروینگ استون، جین استون و... به فارسی برگردانده که «صد سال تنهایی» نوشته مارکز معروف‌ترین آنهاست.

تحویل بلیت‌های فیلم فجر آغاز شد
گروه فرهنگ- با توجه به استقبال علاقه‌مندان از پیش‌فروش بلیت‌های جشنواره، تحویل بلیت‌ها از ساعات ابتدایی صبح شنبه آغاز شده و به نظر می‌رسد تا پاسی از شب ادامه داشته باشد.
علاقه‌مندان می‌توانند بلیت‌های خود را در روزهای پنجم، ششم و هفتم بهمن ماه از ساعت ۹ صبح تا ۱۹ شب در محل پردیس سینمایی ملت تحویل بگیرند.
تمامی امکانات برای آسایش و آرامش علاقه‌مندان سینما در نظر گرفته شده و با توجه به تعدد بیش از حد مراجعان وضعیت در شرایط عادی به سر می‌برد.
سامانه فروش بلیت‌های  جشنواره فیلم فجر در راستای مدیریت بر رضایت مندی علاقه‌مندان سینما، تلاش می‌کند فضای آرام و صمیمانه‌ای را برای مراجعان حضوری مهیا کند.




8

0
0

استوانه استوار معماری تهران : تئاتر شهر 41 ساله شد

سحر موسوی - غیرممکن است از چهارراه ولی‌عصر عبور کنی و آن استوانه شکوهمند زیبا، نگاهت را چند لحظه‌ای با خود نبرد؛ عمارتی با مساحت 3000 متر‌مربع که اهل فرهنگ و هنر برایش‌ ارزش و جایگاه ویژه‌ای قائل هستند.
ساختمان تئاتر‌شهر‌ یکی از زیباترین بناهای پایتخت، زیارتگاه اهالی تئاتر، آبروی معماری این شهر و یکی از نمادهای شهر تهران، امروز 41 ساله شد.
در حالی که بعد از سال‌ها بی‌توجهی و نادیده گرفتن و انجام عملیات‌های عمرانی توسط شهرداری تهران در اطرافش، ضربات جبران‌ناپذیری به آن وارد شد و تنها اتفاق خوشامد‌ حذف ورودی بدقواره مترو از مقابل چشم‌انداز آن بود، نگاهی به سرگذشت پرفراز و نشیبش در دهه‌های اخیر انداخته‌ایم.
تاریخچه بنا
در گذشته‌ای نه چندان دور‌ مردم تهران یا به عبارتی پایتخت‌نشینان تفرجگاه‌های مختلفی داشتند. یکی از مهم‌ترین این تفرجگاه‌ها مکانی به نام کافه بلدیه یا کافه شهرداری در تقاطع دو خیابان اصلی پایتخت یعنی پهلوی (‌ولیعصر‌) و شاه رضا (انقلاب‌) بود. در سال 1311 خورشیدی‌‌ هتل بلدیه (کافه بلدیه یا بلدی) را در جنوب شرقی چهارراه پهلوی جایی که امروز پارک دانشجو و تئاتر شهر قرار دارد ساختند.
در این محل عصرهای پنجشنبه و جمعه‌، بازی‌سازان و نمایشگران‌، سیرک‌بازان و معرکه‌گیران جمع می‌شدند تا از هنرنمایی آنها تهرانی‌ها اوقات فراغت خود را پر کنند و برای لحظاتی از دغدغه‌های روزانه به دور باشند.
کافه شهرداری در اواخر دهه 30 و اوایل دهه 40 یکی از مهم‌ترین پاتوق‌های روشنفکرانی چون فروغ فرخزاد‌، جلال آل‌احمد‌، دکتر سعید نفیسی و ده‌ها متفکری بود که بعدها عرصه‌های مختلفی از فرهنگ و هنر این کشور را رقم زدند. فروغ فرخزاد در نامه‌هایی که حدود سال ۱۳۳۷ نوشته است، از کافه شهرداری و اینکه جای مناسبی برای بازی بچه‌ها دارد سخن گفته است.
داستان تاسیس ساختمان
با گسترش تهران و مرکزیت این منطقه، ارزش کافه شهرداری بیشتر شد. در سال ۱۳۴۴، شهرداری تهران تصمیم به تخریب کافه شهرداری و تغییر کاربری آن گرفت و در همان زمان چند گروه آمریکایی، فرانسوی و ایتالیایی پیشنهاد ساخت یک هتل لوکس ۴۰۰ اتاقه را در محل کافه شهرداری ارایه دادند. این درست زمانی بود که تئاتر ایران با حضور نسل جدید هنرمندان مانند آربی آوانسیان، عباس نعلبندیان، اکبر رادی، علی نصیریان، غلامحسین ساعدی، بهرام بیضایی، بیژن مفید، پرویز صیاد و هنرمندان کارگاه نمایش، دوران اوج خود را طی می‌کرد و با به حاشیه رفتن سالن‌هایی چون تئاتر هنر، تئاتر سعدی و تئاتر تهران و کمبود ظرفیت تالار سنگلج و اختصاص تالار رودکی (وحدت) به اجرای موسیقی نیاز به یک سالن نمایش در تهران به شدت احساس می‌شد.
با پیشنهاد وزارت فرهنگ و هنر و اداره هنرهای دراماتیک و تلاش گردانندگان کارگاه نمایش مانند آربی آوانسیان، عباس نعلبندیان و آشوربانی پال، شهرداری با ساخت چند سالن مخصوص با ظرفیت بالا و انواع سن‌های اجرایی در محل کافه شهرداری موافقت کرد.مقدمات ساخت تئاتر شهر در سال ۱۳۴۶ در دوران شهرداری منوچهر پیروز آغاز شد.طراحی نقشه و نظارت بر ساخت آن را مهندس «امیر علی سردار افخمی» و «بیژن انصاری» از معماران مکتب نوین ایران و یکی از شاگردان هوشنگ سیحون‌ برعهده گرفت. او ساختمانی را طراحی نمود که شباهت بسیاری با ساختمان تالار تئاتر بکمن در محل انستیتو تکنولوژی آمریکا دارد طوری که شباهت در معماری و ساخت آن، این دو مرکز را دوقلوی معماری تئاتری نامیده‌اند.
سرانجام مجموعه تئاتر شهر با افتتاح سالن اصلی در هفتم بهمن ۱۳۵۱ افتتاح شد. زمان افتتاحیه ساختمان مقارن بود با روی صحنه رفتن نمایش «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف به کارگردانی آربی آوانسیان و با بازی داریوش فرهنگ، سوسن تسلیمی، مهدی‌ هاشمی، فهیمه راستکار و پرویز پور‌حسینی.
در ابتدا تئاتر شهر و اجرای تئاترها زیر سرپرستی سازمان جشن هنر شیراز بود ولی پس از چندی به سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران واگذار شد. این مجموعه از معماری زیبایی برخوردار است و به شماره 12276 در لیست سازمان میراث فرهنگی قرار دارد.
تئاتر شهر در منطقه‌ای از مرکز شهر است و به واسطه وجود دانشگاه تهران و کتابفروشی‌های خیابان انقلاب وجهه فرهنگی دارد و به همین دلیل با بافت زمینه و همسایگانش هماهنگ است‌. ساختمان تئاتر شهر نیز در گوشه‌ای از پارک دانشجو واقع شده است‌.
مشخصات ساختمان تئاتر شهر
فضاهای داخلی این بنا با پیچ و خم‌های حاصل از پیروی طرح از هندسه غالب حالت رمز و رازگونه به خود گرفته و گویی فرد را در هزارتوی خود اسیر و مسحور کرده، آن چنان که خصیصه هنر است. طراح، هوشمندانه امکاناتی را که بالطبع، پلان دایره به همراه دارد در جهت استفاده بهینه از حداکثر فضا در اختیار گرفته و در طراحی جزییات دکوراسیون داخلی و تزیینات بدنه‌ها نیز نهایت سعی و کوشش در رسیدن به هماهنگی و تناسب انجام شده است.
ستون‌های باریک و بلند تئاتر شهر که شکل تزیینی آن جلب توجه می‌کند‌ به طناب‌های دربرگیرنده بالونی شبیه است که بنا را به زمین دوخته است. این عناصر از سطح زمین شروع می‌شوند و به زیر بیرون‌زدگی پشت‌بام می‌رسند. بین هر سه ستون، دو طاق که تیزه آن در وسط پیش‌آمدگی بام ختم می‌شود و طاق سومی که دو طاق زیرین را در برمی‌گیرد و تیزه آن به لبه انتهایی پیش‌آمدگی می‌رسد در لطیف بودن نمای ساختمان و القای سبکی حجم آن بسیار موثر است. قرینه بودن ستون‌ها به سبک ستون‌های تخت جمشید طراحی شده است که باعث می‌شود ساختمان شباهت زیادی با خیمه داشته باشد. استفاده از آجر در نما و ترکیب آن با کاشی فیروزه‌ای و سبز و نیز به‌کارگیری عناصر تزیینی آجری، ایجاد حسی آشنا با بنای تئاتر شهر را تشدید می‌کند.
در ساختمان تئاتر شهر، ترکیب جالبی از کاشی و آجر داریم.ترکیب کاشی به شکل انتزاعی و استفاده از آجر برجسته که در دوره‌های مختلف تاریخی وجود داشته در این مجموعه به کار رفته است. کاری که هنر استاد اصغر کاشی‌تراش اصفهانی است. همچنین در بالای ساختمان گنبد نیم‌مدوری طراحی شده است که یادآور «برج طغرل» و معماری دوره ایلخانیان است.
مهم‌ترین ویژگی تئاتر شهر در پلان دایره‌شکلی آن است. این پلان ترکیبی از معماری یونان و روم قدیم و شبیه بناهای مربوط به نمایش مانند پانئوم و کلوسئوم است. این نوع پلان در دوره قاجار وارد معماری ایران می‌شود. زمانی که ناصرالدین شاه به فرنگ رفته و در آنجا سالن تئاتر پاریس و لندن را می‌بیند، دستور ساخت تکیه دولت را می‌دهد که ما آن را به عنوان نخستین سالن تئاتر کشور می‌شناسیم. بعد از تخریب تکیه دولت، علی سردار افخمی برای طراحی رسمی‌ترین تئاتر کشور آن هم به شکل مدرن و با استفاده از مصالح بتن و فلز از پلان دایره استفاده می‌کند.
تالار اصلی که مهم‌ترین هدف سازندگان تئاتر شهر بود در دو طبقه با ظرفیت حدود ۵۷۹ نفر طراحی شده است. این تالار از تمامی تجهیزات فنی از جمله صحنه‌گردان الکتریکی به قطر ۵/۱۱ متر، آسانسور دکور، سیستم‌آویزهای بالارونده برای دکور، دهنه متحرک صحنه، پرده و امکانات سینمایی، سیستم کامل نور و صدا و دستگاه‌های کنترل‌کننده برخوردار است و پرده آن نیز به صورت طولی بسته می‌شود. عمق صحنه ۱۵ متر، ارتفاع پرده صحنه ۱۰ متر، پهنای صحنه از جلو ۱۹ متر، پهنای صحنه از دهانه ۱۶ متر، پهنای صحنه از وسط ۲۶ متر و طول دهانه آن از ۱۲ تا ۱۴ متر تغییرپذیر است. در مراسم افتتاحیه این سالن محمد‌رضا پهلوی و همسرش شرکت داشتند و فهیمه راستکار، داریوش فرهنگ، سوسن تسلیمی، مهدی‌هاشمی، پرویز پورحسینی، شکوه نجم‌آبادی، مهوش افشارپناه، فریده سپاه‌منصور و... باغ آلبالو را روی صحنه بردند. مدتی بعد، دو سالن چهارسو و تالار شماره ۲ نیز راه‌اندازی شدند.
تالار چهارسو در طبقه زیرین، پشت ساختمان اصلی با طراحی آوانسیان، خاص نمایش‌های ایرانی که احتیاج به سن مدور دارد با ظرفیت ۱۲۰ تا۳۵۰ تماشاگر ساخته شد. در سال ۱۳۵۹ با توجه به نیاز به سالن‌های جدید یکی از انبارهای تئاتر شهر تغییر کاربری داده شد و به نام شهید حسن قشقایی نام‌گذاری شد. این تالار با شکلی سه گوش‌ در حدود ۲۵۰ نفر گنجایش داشت و برای اجراهای نمایش سنتی- ایرانی مناسب بود. با فعال شدن تالار سنگلج و به دلیل نامناسب بودن عمق صحنه تالار قشقایی و وجود دو نقطه کور برای تماشاگران، این تالار مدتی تعطیل شد اما در سال ۱۳۸۱ با گنجایش ۱۵۰ نفر و عمق صحنه مناسب مجددا راه‌‌اندازی شد.
ساختمان تئاتر شهر در روزگار ما
طی سال‌های گذشته با وجود اینکه نمای مجموعه تئاتر شهر آسیب‌ ‌دیده ولی هیچ‌گاه مورد مرمت و بازسازی قرار نگرفته و این در حالی است که این آسیب‌ها و تخریب‌ها در حال رشد است. متاسفانه توجه درخوری به شرایط و آسیب‌هایی ایجاد شده برای تئا‌تر شهر نشده است.
اینکه تئاتر شهر چگونه باید از خود در مقابل آسیب‌ها و صدمات متعدد محافظت کند جای سوال است. گاهی شهرداری تهران و سازمان متروی شهری با حفاری و ساخت و سازهایی که در فضای شمالی فضای باز مجموعه انجام داده و می‌دهد به نوعی تنها مجموعه حرفه‌ای تئا‌تر ایران را تحت‌ تاثیر خود قرار می‌دهد و گاهی سرقت از نمای مجموعه؛ سرقتی که ترمیمش گویا زمانبر است و تصمیم‌گیری برای آن دشوار.
آیا با چنین روندی می‌توان امیدوار بود که مجموعه تئا‌تر شهر در چند سال آینده خیلی بیشتر از حال حاضر تخریب نشود؟ آیا باید شکاف‌هایی عظیم بر بدنه تئا‌تر شهر ایجاد شود تا به فکر ترمیم آن باشیم؟ آیا می‌توان بدون هیچ کار‌شناسی و در نظر گرفتن اهمیت این بنای هنری، بدنه آن را تخریب کرد؟

 

موزه امام علی در یکصد و چهاردهمین گفتمان هنر و معماری بررسی می‌کند؛ نام‌ها و نشان‌ها در گلستان

گروه فرهنگ- در یکصد و چهاردهمین گفتمان هنر و معماری که در روز چهارشنبه 9 بهمن در موزه هنرهای دینی امام علی (ع) برگزار می‌شود به نام‌ها و نشان‌های معماری استان گلستان پرداخته می‌شود.
به گزارش روابط عمومی موزه هنرهای دینی امام علی(ع)، ورکانه یا هیرکانیا (گرگان)‌ که امروزه استان گلستان‌ نامیده می‌شود چهره‌ای فرهنگی و تاریخی دارد و شمار فراوان مشاهیر آن موید این نکته است. این دیار خاستگاه سلسله‌های ایرانی چون زیاریان است که با تعالی فرهنگی ایرانی شناخته شده‌اند‌ چنانکه دیرزمانی نیز در دوران پهلوانیان (پارتیان‌= اشکانیان) سرزمین رزم و دلیری بوده است. با این همه‌ تاریخ این دیار در سده‌های اخیر به ویژه از زمانی که ترکمنان در آن رخت اقامت افکندند‌ سربلندی خویش را در پیوند فرهنگی میان این هم‌تباران دینی و فرهنگی رقم زده است‌ به گونه‌ای که تنی چند از مشاهیر نامدار آن از ایرانیان ترکمن به شمار می‌آیند که پیشتاز آنان مختوم قلی فراغی شاعر و عارف متعهد و مبارز ترکمنی است و با اشعار شیوای خود به مردمان درس ایثار و استقامت و فروتنی آموخته است.
از دیگر نام‌آوران این خطه، فخر‌الدین اسعد گرگانی، میرداماد استرآبادی، ابوالقاسم میرفندرسکی، دولت محمد آزادی، نورمحمد عندلیب، عنصر المعالی کیکاووس، شیخ محمدحسین مقصودلو، قابوس بن وشمگیر، لامعی گرگانی، مسیح ذبیحی، ملا محمد امین استرآبادی، میرسید شریف جرجانی، خلیفه قاجار استرآبادی، عبدالقاهر گرگانی، بی‌بی خانم استرآبادی، حکیم جرجانی، ابوسلیک گرگانی، ادریس استرآبادی و.... را می‌توان نام برد. بی‌تردید این سرزمین اگر در صدر داشتن بیشترین و مهم‌ترین مشاهیر ایران زمین نباشد، در ردیف اول آن قرار دارد. در عصر حاضر نیز علاوه بر داشتن بزرگان و نام‌آوران در حوزه‌های مختلف علوم و فنون، در حوزه معماری و شهرسازی، دارای شخصیت‌های صاحب نام چون محمدامین میرفندرسکی و ایرج اعتصام است.
از نشان‌های گلستان نیز می‌توان به میراث جهانی برج قابوس، برج رادکان، دیوار دفاعی قزل آلان، مدرسه عمادیه، مسجد و مدرسه کریم ایشان، مسجد‌جامع گرگان، پل آق قلا، شهر باستانی جرجان، شهر باستانی تمیشه، امامزاده نور، آرامگاه خالد نبی، آرامگاه یحیی بن زید، امامزاده روشن، بهاءالدین نقشبندی، گبری قلعه، قلعه ماران، قلعه شاه‌نشین، دشت قلعه، تورنگ تپه، شاه‌تپه و‌... اشاره داشت که در یکصد و چهاردهمین گفتمان هنر و معماری به تعدادی از این نام‌ها و نشان‌ها توسط خوبچهر کشاورزی، فریبرز جبارنیا، اشکان غلامپور، کاوه منصوری و علیرضا عظیمی پرداخته می‌شود. این مراسم همچنین با سپاس از فرشاد فدائیان مستند‌ساز ترکمنان ایرانی و نمایش فیلم از ایشان همراه است.
موزه هنرهای دینی امام علی(ع ) در خیابان ولیعصر(عج)، تقاطع بزرگراه نیایش، بلوار اسفندیار، شماره 35 واقع شده است.

 

ششمین نمایشگاه ترافیک و رسانه افتتاح شد: حل مشکل ترافیک با کمک مطبوعات
گروه فرهنگ- ششمین نمایشگاه ترافیک و رسانه عصر روز شنبه در تالار تابستان خانه هنرمندان افتتاح شد.
سیدجعفر تشکری‌هاشمی، معاون شهردار تهران در حاشیه این نمایشگاه گفت: هدف از برگزاری جشنواره ترافیک و رسانه و نمایش آثار برگزیده در قالب نمایشگاه، ایجاد تعامل رسانه‌ها در موضوعات ترافیکی و اصلاح فرهنگ ترافیکی شهر است تا با اطلاع‌رسانی از وضعیت موجود فرهنگی ترافیک، جامعه را با خطرات و پیامدهای نامطلوب آن اشنا کنند.
کاظمی‌دینان، مسوول برگزاری نمایشگاه نیز درخصوص هدف برگزاری از این نمایشگاه به خبرنگار «جهان‌صنعت» گفت: این نمایشگاه در راستای جشنواره ترافیک و رسانه برگزار شده است. هرسال پس از جشنواره، عکس، کاریکاتور و تیترهای برگزیده که از طرف خبرنگاران با موضوع ترافیک به دستمان رسیده، به نمایش گذاشته می‌شود تا هم خود روزنامه‌‌نگاران و رسانه‌ها آثار خود را ببینند و انگیزه‌ای برای کارهای بعدی داشته باشند، هم مردم نسبت به معضل ترافیک حساس شوند چون این معضل زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مردم را دچار مشکل کرده است. باید این مشکل توسط رسانه‌ها به نوعی گفته شود تا در بین مردم نهادینه گردد.
 امیدوارم در آینده نزدیک با همکاری مطبوعات، تحول خوبی را ایجاد کنیم.
وی تاکید کرد: درست است که مسوولان و اعضای شورای شهر هم از این نمایشگاه دیدن می‌کنند اما اصل، مردم هستند و ما دلمان می‌خواهد که مردم بیایند. چون ارزشش بیشتر است و به هدف خود خواهیم رسید.
تا مردم وارد میدان نشوند و نسبت به این مساله حساس نشوند، کاری از پیش نخواهیم برد.

 

امید به بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران
ایلنا- بیش از 700 روزنامه‌نگار و فعال مطبوعاتی در نامه‌‌ای به رییس‌جمهور‌ خواستار تسریع در بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران شدند.‌آنها در بخشی از نامه آوردند:‌ احتراما به استحضار می‌‌رساند جامعه روزنامه‌نگاران کشور همچنان چشم انتظار فک پلمب دفتر انجمن صنفی خود هستند که دلایل بسته‌ ماندن آن بر جنابعالی کاملا روشن است.حضرتعالی از همان فردای روزی که با رای قاطع ملت ایران در 24 خرداد ماه به مقام ریاست جمهوری انتخاب شدید، وعده تلاش برای بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران را دادید.
در ادامه  آمده: ‌«انتظار ما این بود که بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران به‌ عنوان یکی از اقدامات انجام شده در کارنامه صد روز اول فعالیت دولت تدبیر و امید اعلام می‌‌شد که متاسفانه این اتفاق به هر دلیلی رخ نداد. با این حال ما هنوز امیدوار تحقق این وعده جنابعالی هستیم. تقاضا داریم دستور فرمایید موضوع بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران تسریع شود.امیدواریم پیش از پایان صد روز دوم دولت جنابعالی، انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران بازگشایی شود تا نسیم تدبیر و امید بیش از هر زمانی در کالبد روزنامه‌نگاری کشور دمیده شود.»

دفن پیکر ناصر میناچی در بلاتکلیفی
ایسنا- هنوز تکلیف محل دفن پیکر ناصر میناچی، اولین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و عضو کابینه‌ دولت موقت مهندس بازرگان، مشخص نشده است. محمد بسته‌نگار از دوستان نزدیک مرحوم ناصر میناچی گفت: طبق وصیت خود مرحوم میناچی قرار بود او در محل حسینیه ارشاد دفن شود. حتی مکان آن را از پیش تعیین کرده بود‌ اما شنبه‌شب (پنجم بهمن‌ماه) ماموران‌ امنیتی جنازه‌ او را به بهشت زهرا (س) انتقال داده‌اند.
وی افزود: طبق آخرین تماسی که با خانواده ایشان داشتم، گفته شد که در تدارک بردن پیکر مرحوم به قم و دفن او در این شهر هستند اما این مساله نیز هنوز قطعی نشده است.
ناصر میناچی متولد سال ۱۳۱۰ در تهران و تحصیلکرده رشته حقوق، از یاران و همراهان علی شریعتی و از موسسان حسینیه ارشاد بود. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت، در کابینه مهندس بازرگان سمت «وزارت تبلیغات و جهانگردی» را عهده‌دار بود که به خاطر تعلق خاطرش به نام حسینیه ارشاد، نام این وزارتخانه را به وزارت «ارشاد ملی» تغییر داد. با این حال امور مربوط به عرصه فرهنگ و هنر (تولیدات ادبی و هنری) در آن زمان زیرمجموعه وزارتخانه تحت امر میناچی نبود و عهده‌دار آن وزارت آموزش عالی بود.
میناچی همچنین یکی از اعضای شورای تهیه پیش‌نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود که جلسات این شورا نیز در حسینیه ارشاد برگزار می‌شد. ناصر میناچی صبح روز شنبه (پنجم بهمن‌ماه) در سن ۸۲ سالگی و بر اثر عارضه قلبی درگذشت.علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی درگذشت میناچی را تسلیت گفت.

رونمایی از «مینیاتورهای سیاه» کامبیز درم‌بخش
ایسنا-کتاب «مینیاتورهای سیاه» شامل گزیده‌ای از طرح‌های کامبیز درم‌بخش در شهر کتاب مرکزی رونمایی می‌شود.
این هنرمند درباره‌‌ این کتاب اظهار کرد: این کتاب شامل طرح‌هایی است که در فاصله سال‌های 1352 تا 1354 تحت عنوان «مینیاتورهای سیاه» خلق شده‌اند. اولین طرح از این مجموعه حدود 40 سال پیش چاپ شد. این طرح‌ها جزو بهترین آثار من هستند که گزیده‌ای از آنها در این مجموعه به چاپ رسیده است.
وی افزود: نزدیک به 30 سال است که در انتظار چاپ این کتاب بودم و بالاخره میسر شد. برخی از طرح‌های این مجموعه در موزه هنرهای معاصر نگهداری می‌شد و تعداد زیادی هم در کلکسیون مرحوم محمد زهرایی بودند.«مینیاتورهای سیاه» از زیباترین کارهای گرافیکی من است که هم‌اکنون در یک کتاب گردآوری شده است.
درم‌بخش همچنین عنوان کرد: موضوع اصلی این طرح‌ها، طنز سیاسی و اجتماعی دوران قبل از انقلاب است. دلیل این نام‌گذاری هم نگاهی هنرمندانه به مسایل سیاه سیاسی آن دوران است.
کتاب «مینیاتورهای سیاه» را نشر تاش در 120 صفحه و در قطع رحلی منتشر کرده است.
مراسم رونمایی این کتاب روز سه‌شنبه، هشتم بهمن‌ماه همراه با سخنرانی آیدین آغداشلو، ابراهیم حقیقی و پرویز کلانتری ساعت 16:30 در شهر کتاب مرکزی واقع در خیابان شهیدبهشتی، خیابان شهید احمد قصیر(بخارست)، نبش کوچه‌‌ سوم برگزار می‌شود.

ایوبی: سینما را قربانی مسایل سیاسی نمی‌کنیم
ایسنا- حجت‌الله ایوبی درباره اینکه فیلم‌ها برای حضور در جشنواره فیلم فجر، پروانه نمایش موقت یا دائم می‌گیرند،گفت: فیلم‌ها برای حضور در جشنواره فیلم فجر، پروانه نمایش موقت می‌گیرند.
او همچنین در پاسخ به این پرسش که شنیده می‌شود برخی فیلم‌ها برای حضور در جشنواره فیلم فجر دچار ممیزی هستند و همین مساله سازمان سینمایی را در حالی که به نظر می‌رسد بر برگزاری جشنواره کم حاشیه تاکید دارید، با چالش رو‌به‌‌رو کرده فقط گفت: ما قصد نداریم سینما را قربانی مسایل سیاسی کنیم.
حجت‌الله ایوبی همچنین درباره اظهار نگرانی برخی از نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی درباره روند برگزاری جشنواره فیلم فجر بیان کرد: متوجه دغدغه‌های نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس هستیم، هیچ‌کس نگران نباشد، ان‌شاءالله یک جشنواره فجر پرامید و بسیار خوب برگزار خواهد شد.
معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: امیدواریم که سال 93، آغاز یک حرکت جدید برای اکران بهتر سینماها و آشتی مردم با سینمای ایران باشد. سازمان سینمایی در این راستا، پروژه‌هایی از جمله طرح «یک روز سینمای رایگان؛ سینما سلام» را (که پنجشنبه 10 بهمن‌ماه اتفاق می‌افتد) پایه‌ریزی کرده است. همه طرح‌ها و دغدغه‌های سازمان سینمایی برای آشتی مردم با سینماست.

«بوف کور» به سینماتک خانه هنرمندان رسید
ایلنا- بیست و دومین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش فیلم «بوف کور» ساخته کیومرث درم‌بخش اختصاص دارد.
پس از نمایش فیلم نیز کیومرث درم‌بخش، هوشنگ مرادی کرمانی، پرویز شهبازی و احمد طالبی‌نژاد درباره آن صحبت خواهند کرد.
این فیلم 55 دقیقه‌ای را کیومرث درم‌بخش در سال 1353 بر پایه رمان «بوف کور» صادق هدایت برای تلویزیون ملی ایران ساخت و در آن «پرویز فنی‌زاده» نقش راوی را ایفا کرده است.
اعضای سینماتک خانه هنرمندان ایران و علاقه‌مندان به عضویت می‌توانند امروز دوشنبه هفتم بهمن ساعت 17 به تالار استاد ناصری خانه هنرمندان ایران مراجعه کنند.






8

0
0

نگاهی به جشنواره فیلم فجر و رکورد‌دارانش: آشیانه‌های سیمرغ

محمدجواد تاج‌الدین - چهار روز دیگر سی و دومین دوره از جشنواره فیلم فجر کلید می‌خورد. جشنواره‌ای که جدی‌ترین ویترین سینمای ایران است. اولین دوره از جشنواره فیلم فجر در سال 1361 شروع به کار کرد. آن دوره که سینمای ایران بعد از انقلاب اسلامی دنبال هویت تازه‌ای می‌گشت و می‌خواست خودش را در جامعه انقلابی آن روزها جا بیندازد، جشنواره فیلم فجر با پشتیبانی بنیاد سینمایی فارابی و وزارت فرهنگ و ارشاد وقت کارش را آغاز کرد. در اولین دوره خبری از رقابت نبود و سیمرغ و جایزه‌ای به کسی داده نشد. حتی فیلم‌هایی که در آن دوره نمایش داده شد هم هیچ‌وقت اجازه اکران عمومی پیدا نکرد.از دوره دوم تا دوره ششم بود که منتخبین جشنواره لوح زرین دریافت می‌کردند و از دوره هفتم به بعد سیمرغ بلورین روی دوش منتخبین سینمای ایران نشست و جشنواره فیلم فجر هویت تازه‌ای پیدا کرد.
از آن سال این جشنواره با فراز و فرودهای زیادی دست و پنجه نرم کرده است. سال‌های کم‌رونق و سال‌های طلایی. علاقه‌مندان سینمای ایران نیز تمام این سال‌ها با وجود کاستی‌های فراوان چه در اجرا و برگزاری جشنواره و چه در فیلم‌های ساخته شده با علاقه‌ای توصیف‌نشدنی در صف‌های تهیه بلیط سینما زیر برف و باران بهمن‌ماه ایستاده‌اند و به سینمای ایران رونق تازه‌ای بخشیدند.
در این گزارش نگاهی می‌اندازیم به رکوردداران جشنواره فیلم فجر. بزرگان سینمای ایران که توانسته‌اند دل هیات‌های داوری را در سال‌های مختلف ببرند و سیمرغ‌ها را در قفسه کتابخانه‌هایشان زندانی کنند.
سیمرغ بهترین فیلم اهدا می‌شود به...
ابراهیم حاتمی‌کیا را باید پر‌افتخار‌ترین سینما‌گر ایران در جشنواره فیلم فجر دانست. حاتمی‌کیا توانسته با هفت سیمرغ بلورین و دو دیپلم افتخار جایگاهی دست‌نیافتنی برای خودش دست و پا کند. در این بین پنج سیمرغ حاتمی‌کیا در بخش بهترین فیلم‌ها به او داده شده. مهاجر، از کرخه تا راین، آژانس شیشه‌ای، به نام پدر و به رنگ ارغوان فیلم‌هایی است که حاتمی‌کیا برای آن به روی سن جشنواره فیلم فجر دعوت شده تا سیمرغش را تحویل بگیرد.
حاتمی‌کیا توانسته با فیلم‌های به رنگ ارغوان، آژانس شیشه‌ای و ارتفاع پست جایزه بهترین فیلم از دید تماشاگران را هم به خودش اختصاص بدهد. پس سلیقه مخاطبان سینما و هیات داوران خیلی هم از هم دور نبوده است. فیلم‌های حاتمی‌کیا‌، هر کدام که در دوره خودش اکران و دیده شده توانسته در جامعه جایگاه خودش را پیدا کند. مهم‌ترینش را باید آژانس شیشه‌ای دانست. هرچند اگر به رنگ ارغوان هم در زمان خودش اکران می‌شد همانقدر تاثیر‌گذار بود.
 بهترین کارگردان این دوره از جشنواره کسی نیست جز...
در بخش بهترین کارگردانی کسی سر آمد است که این روزها در سکوت و شاید هم هیاهو یکی از بزرگ‌ترین تولیدات سینمایی ایران را در مراحل پایانی آماده‌سازی دارد. مجید مجیدی. او که در این سال‌ها مشغول ساختن فیلم زندگی پیامبر(ص) است در بخش بهترین کارگردانی جشنواره فیلم فجر رکورددار است. او توانسته با فیلم‌هایش چهار بار عنوان بهترین کارگردان جشنواره را به نام خودش ثبت کند. بچه‌های آسمان، باران، بید مجنون و آواز گنجشک‌ها فیلم‌هایی است که مجیدی به خاطر آنها سیمرغ بهترین کارگردانی را از آن خودش کرده است. فیلم‌هایی که در خاطره خیلی از ایرانی‌ها باقی مانده و تاثیر‌گذار است. بعد از مجیدی داریوش مهرجویی و کیانوش عیاری هستند که هر کدام با دو سیمرغ بلورین در رده‌های بعدی قرار می‌گیرند.
و اما بهترین فیلمنامه...
در بخش رکورد‌داران فیلمنامه هم نام‌های آشنایی به چشم می‌خورد. داریوش مهرجویی، کامبوزیا پرتویی، پرویز شهبازی و رخشان بنی‌اعتماد. داریوش مهرجویی برای نوشتن فیلمنامه فیلم‌های‌ هامون و سارا سیمرغ بلورین دریافت کرده و کامبوزیا پرتویی برای نوشتن فیلمنامه فیلم‌های کافه‌ترانزیت و من ترانه 15 سال دارم. رخشان بنی‌اعتماد برای نگارش فیلمنامه‌های روسری آبی و خون‌بازی، و پرویز شهبازی هم برای نوشتن نفس عمیق و به آهستگی سیمرغ بهترین فیلمنامه را دریافت کرده است.
 بهترین بازیگر نقش اول
حدس زدن رکورددار این بخش از جشنواره خیلی سخت نیست. پرویز پرستویی بازیگر نام‌آشنایی که در نقش‌های مختلف توانسته روی سن جشنواره فیلم فجر برود و سیمرغ‌ها را شکار کند. او توانسته چهار بار سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کند. لیلی با من است، آژانس شیشه‌ای، به نام پدر و بید مجنون فیلم‌هایی است که پرستویی توانسته به خاطر نقش‌آفرینی در آنها جایزه بگیرد. بعد از پرستویی فرامرز غریبیان با سه سیمرغ و بعد از آن هم استاد انتظامی، مرحوم خسرو شکیبایی و بهرام رادان هر کدام با دو سیمرغ در رده‌های بعدی قرار دارند.
حدس زدن رکوردار بهترین بازیگر نقش اول زن هم کار سختی نیست و حس ششم قوی نمی‌خواهد.
 فاطمه معتمد‌آریا، بازیگر توانمند سینمای ایران در این بخش رکوردار است. همسر، هنرپیشه، برهوت و اینجا بدون من فیلم‌هایی است که معتمد‌آریا توانسته به خاطرشان سیمرغ را اسیر خود کند. بعد از معتمد‌آریا هم پروانه معصومی و هدیه تهرانی قرار دارند هر کدام با دو سیمرغ بلورین.
- بهترین بازیگر نقش مکمل
در بخش مردان سعید پورصمیمی رکورددار است و توانسته دو بار این عنوان را کسب کند. به خاطر بازی در فیلم‌های ناخدا خورشید و تحفه‌ها. در بخش زنان هم باز معتمد‌آریا صدر‌نشین است با دو سیمرغ، البته در کنارش هم مرحوم خردمند و مهتاب نصیر‌پور قرار دارند.
نور، صدا، تصویر
محمود کلاری، فیلمبردار پیشکسوت سینمای ایران در این بخش بهترین تصویربردار‌ بی‌رقیب است. کسی که بسیاری از سینما‌دوستان اشک‌هایش را پشت دوربین فیلمبرداری فیلم جدایی نادر از سیمین سر سکانسی که پیمان معادی پدرش پیرش را در حمام می‌شست، به خاطر دارند. سرب ساخته مسعود کیمیایی و جدایی نادر از سیمین شاخص‌ترین فیلم‌هایی است که کلاری توانسته به خاطر آنها سیمرغ بلورین را دریافت کند.
در بخش تدوین ‌هایده صفی‌یاری صدر‌نشین است. تدوینگر خوش‌ذوق سینمای ایران توانسته چهار بار سیمرغ بلورین بهترین تدوین را از آن خودش کند. آژانس شیشه‌ای، روبان قرمز، عروس آتش و ارتفاع پست فیلم‌هایی است که صفی‌یاری توانسته به خاطر آنها جایزه را از دست هیات داوران دریافت کند.
در بخش صداگزاری محمد‌رضا دلپاک فرمانروایی می‌کند. هفت سیمرغ بلورین او را بهترین صداگذار ایران کرده است. دلپاک حتی برای فیلم‌هایی که در خارج از ایران هم ساخته می‌شود، کار می‌کند. به عنوان مثال فیلم مثل یک عشق عباس کیا‌رستمی را او صدا‌گذاری کرده است.
اگرچه صحبت از عوامل پشت صحنه و تاثیر‌گذاری آنها در فیلم بسیار کلیشه‌ای است اما چه کسی است که نداند کار صدای فیلم در موفقیت آن تا چه حد تاثیرگذار است. در بخش صدا‌برداری جهانگیر میشکاری و یدالله نجفی هر کدام با چهار سیمرغ پر‌افتخار‌ترین صدابرداران سینمای ایران هستند.
مجید انتظامی، پسر عزت‌الله انتظامی آقای بازیگر سینمای ایران رکورد‌دار برنده شدن سیمرغ بهترین موسیقی متن فیلم است. او به خاطر فیلم‌های دیوانه از قفس پرید، بایسیکل ران، روز واقعه و آژانس شیشه‌ای توانسته سیمرغ بلورین بهترین موسیقی را دریافت کند.
دیدنی‌ها
در بخش طراحی صحنه امیر اثباتی و ایرج رامین‌‌فر توانسته‌اند هر کدام چهار بار سیمرغ را به خانه‌شان ببرند. از فیلم‌های خاطره‌انگیزی که اثباتی بهترین طراحی صحنه را برایش انجام داده می‌توان به سرزمین خورشید احمدرضا درویش و بانوی اردیبهشت رخشان‌بنی‌اعتماد اشاره کرد.
اما وقتی صحبت از چهره پردازی در سینمای ایران به میان می‌آید، نمی‌شود اسم عبدالله اسکندری فراموش شود. اسکندری توانسته با چهار سیمرغ رکورد‌دار این بخش از جشنواره فیلم فجر باشد. سعید ملکان هم در این بخش توانسته چهار بار سیمرغ را از آن خودش کند.اسکندری برای فیلم‌های مادر، بلندی‌های صفر، ساحره و روز واقعه این سیمرغ‌ها را دریافت کرده است.
همین چند روز پیش بود که خبر تکان‌دهنده‌ای سینمای ایران را عزادار کرد. پنج نفر از دست‌اندر‌کاران فیلم جدید مسعود ده‌نمکی به خاطر سهل‌انگاری جان خودشان را از دست داده‌اند.
جلوه‌های ویژه در سینمای ایران بخش نوپایی است که برای رسیدن به استانداردهای جهانی راه درازی دارد. در هر حال محسن روزبهانی با هشت سیمرغ در این بخش رکورد‌دار است و به نظر نمی‌رسد کسی بتواند به این زودی‌ها به او نزدیک شود.
اگر به دنبال نام کیارستمی در این فهرست می‌گردید، اینجاست
 این کارگردان نام آشنا و بین‌المللی کشورمان که جایزه نخل طلای جشنواره کن را هم در کارنامه‌اش دارد رکورد‌دار دریافت جایزه ویژه هیات داوران است. او با یک سیمرغ و سه لوح زرین بیشتر جایزه را در این بخش از آن خودش کرده است.
در بخش بین‌الملل جشنواره فجر هم نام کارگردانان ایرانی به چشم می‌خورد. ابراهیم حاتمی‌کیا و رضا میرکریمی هر کدام دو بار توانسته‌اند سیمرغ بهترین فیلم در بخش بین‌الملل را از آن خودشان کنند. داریوش مهرجویی هم توانسته دو بار جایزه بهترین فیلم بخش بین‌المذاهب را در‌یافت کند.
ترین‌های فجر
گلشیفته فراهانی در 14 سالگی به خاطر بازی در فیلم درخت گلابی توانسته سیمرغ بگیرد و نام خودش را به عنوان جوان‌‌‌ترین دریافت‌کننده سیمرغ ثبت کند. البته جایزه او در بخش بین‌الملل بوده و سیمرغ بهترین بازیگری را ترانه علیدوستی در 18 سالگی به خاطر بازی در فیلم من ترانه 15 سال دارم، دریافت کرده است.
رقیه چهره‌آزاد مادر سینمای ایران در 82 سالگی و به خاطر بازی در فیلم به یادماندنی علی حاتمی‌، یعنی مادر توانست سیمرغ بگیرد.

 

در راستای بازگشایی انجمن صنفی روزنامه نگاران؛  شمس‌الواعظین : دولت به تقاضای ما پاسخ دهد
ایرنا- ماشاءالله شمس‌الواعظین، فعال مطبوعاتی از دولت خواست تا به تقاضای روزنامه‌نگاران مبنی بر بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران پاسخ دهد.روز یکشنبه نیز 772 نفر از روزنامه‌نگاران با ارسال نامه‌ای به رییس‌جمهور‌ تحقق این وعده و بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران را خواستار شدند.
انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران سال 88 و توسط سعید مرتضوی، دادستان وقت پلمپ شد‌.
شمس‌الواعظین روز دوشنبه گفت: حجت‌الاسلام حسن روحانی در نخستین نشست خبری خود پس از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری از بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران حمایت کرد.وی ادامه داد: انجمن صنفی روزنامه‌نگاران با هزینه روزنامه‌نگاران تاسیس شده و به نهادهای بین‌المللی مرتبط است از این رو بازگشایی این انجمن حق مسلم ماست.
وی تعطیلی این انجمن را امری غیر‌قانونی خواند و توضیح داد: پس از اتفاقات سال 88 ما اعلام کردیم که باید جلسه‌ای برای بررسی اوضاع تشکیل شود که پس از اعلام این خبر با شکایت وزارت اطلاعات و دستور سعید مرتضوی این انجمن تعطیل شد.
وی ادامه داد: مقامات مختلف برای بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران قول‌های مساعدی داده‌اند اما تا‌کنون این انجمن بازگشایی نشده است.
شمس‌الواعظین گفت: وزارت اطلاعات به ما اعلام کرده است که شکایت خود را پس خواهد گرفت که اگر این امر محقق شود هیچ دلیلی برای تعطیلی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران باقی نخواهد ماند. باید از مسوولان پرسید چرا زمانی که من را می‌خواستند دستگیر کنند با یک تلفن کار انجام شد اما هم‌اکنون که تمامی موانع قانونی برای بازگشایی انجمن صنفی برداشته شده است، اقدامی در این زمینه انجام نمی‌شود.
شمس‌الواعظین یادآور شد: براساس خبرهای رسیده عده‌ای در نهاد‌های دولتی به دنبال تاسیس انجمنی هم‌راستا با انجمن صنفی روزنامه‌نگاران با قوانینی متفاوت هستند، از این رو باید به آنها توصیه کنم که پیگیر این موضوع نباشند زیرا این کار از نظر قوانین داخلی و بین‌المللی امکان‌پذیر نیست.
وی اعلام کرد: پس از بازگشایی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران جلسه هیات‌رییسه تشکیل و زمینه‌های لازم برای واگذاری انجمن به هیات‌رییسه جدید انجام خواهد شد.

 

علیدوستی داور جشنواره «وزول» فرانسه شد
ایسنا- ترانه علیدوستی برای داوری جشنواره فیلم «وزول» فرانسه راهی این کشور می‌شود.
جشنواره «وزول» یکی از قدیمی‌ترین جشنواره‌های مربوط به سینمای آسیاست که در اروپا برگزار می‌شود. این جشنواره امسال نیز از 11 تا 18 فوریه (22 تا 29 بهمن‌ماه) برپا می‌شود.
در این دوره از جشنواره وزول، فیلم «برف روی کاج‌ها» به کارگردانی پیمان معادی به عنوان نماینده‌ای از ایران در این جشنواره به نمایش درمی‌آید.در کنار ترانه علیدوستی بریلنت مندوزا، فیلیپ چی، ونگ چائو هیات‌داوران بین‌المللی این جشنواره را تشکیل می‌دهند.
ترانه علیدوستی سال گذشته به خاطر بازی در فیلم «پذیرایی ساده» کار مانی حقیقی جایزه ویژه هیات داوران جشنواره «وزول» را دریافت کرده بود.این بازیگر سینما و تئاتر پیش از این نیز به عنوان داور در جشنواره فیلم «هانوی» ویتنام که سال گذشته برگزار شد، حضور داشت و داوری جشنواره وزول دومین حضور بین‌المللی او به عنوان داور است.
جدیدترین فیلم ترانه علیدوستی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» به کارگردانی روح‌الله حجازی است که قرار است امسال در بخش مسابقه بین‌الملل سی‌ودومین جشنواره فیلم فجر به نمایش دربیاید.
وی همچنین فیلم «آسمان زرد کم‌عمق» را اخیرا روی پرده داشت.

«دو ساعت بعد، مهرآباد» تحویل جشنواره شد
ایلنا- نسخه نهایی فیلم سینمایی «دو ساعت بعد، مهرآباد» به کارگردانی علیرضا فرید تحویل جشنواره فیلم فجر شد. مراحل پایانی فنی این فیلم سینمایی در استودیو روشنا انجام شده است.
«دو ساعت بعد، مهرآباد» اولین فیلم بلند سینمایی علیرضا فرید است که در بخش نوعی تجربه سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر به نمایش در‌می‌آید. این فیلم روایت تازه‌ای دارد و بازیگران آن نیز بازی‌های متفاوتی ارایه کرده‌اند.این فیلم در تهران قشم و مسیر ریلی تهران- بندرعباس فیلمبرداری شده است.فیلمبرداری فیلم سینمایی «دو ساعت بعد، مهرآباد» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا فرید از روز بیستم تیر‌ماه در جزیره قشم آغاز شد و پس از 30 روز در تهران به اتمام رسید.
بازیگران این فیلم عبارتند از: اندیشه فولادوند، پژمان بازغی، حدیثه تهرانی، محسن حسینی، رابعه مدنی، کیومرث غفاری، نگار حسن‌زاده، انسیه کمالیان، آیسان کاظمی.
علیرضا فرید پیش از این ۲۰ سال سابقه کارگردانی و ساخت آثار مستند در قالب مجموعه و فیلم‌های بلند داشته است.

نقش فرعون مصر به بن کینگزلی رسید
مهر- شاون لوی، کارگردان سومین قسمت از فیلم‌های پرطرفدار «شب در موزه»، بن کینگزلی را به عنوان یکی از اعضای گروه بازیگران انتخاب کرد.
کینگزلی در این فیلم در نقش یک فرعون مصری ظاهر می‌شود که در موزه بریتانیا حضور دارد. رابل ویلسون، بن استیلر، رابین ویلیامز، اوون ویلسون، استیو کوگان و ریکی گرویس دیگر بازیگران این فیلم هستند.
«شب در موزه» که توسط شاون لوی کارگردانی می‌شود بر مبنای فیلمنامه‌ای که توماس لنون، رابرت بن گرانت، دیوید گوئیون و مایکل هندلمن نوشته‌اند، ساخته می‌شود.
فیلمبرداری قسمت سوم این مجموعه در ماه فوریه 2013 آغاز می‌شود. این فیلم را کمپانی فوکس می‌سازد و آن را برای نمایش در سال 2014 آماده می‌کند.
رابین ویلیامز که در دو فیلم اول مجموعه یعنی «شب در موزه» و «شب در موزه: نبرد اسمیتسونیان» نقش تدی روزولت را بازی کرده بود، در فیلم سوم که داستانش در لندن اتفاق می‌افتد نیز همین نقش را ایفا می‌کند.
کینگزلی که تاکنون در نقش‌های نمادینی چون گاندی ظاهر شده، در نقش‌های فانتزی چون ماندارین در فیلم «مرد آهنی 3» نیز بازی کرده است.
بن کینگزلی 70 ساله‌ جایزه یک عمر دستاورد سینمایی بفتا را در کارنامه دارد و سال 1982 برای «گاندی» جایزه اسکار گرفت.

سه کتاب ساعدی مجوز نشر گرفت
مهر- سه کتاب «آی باکلاه آی بی‌کلاه»، «ضحاک» و «وای بر مغلوب» ساعدی (گوهرمراد) برای تجدید چاپ مجوز نشر گرفته و در انتشارات نگاه منتشر خواهند شد.«آی باکلاه‌ آی بی‌کلاه» یک نمایشنامه است که شخصیت‌های آن عبارتند از خبرنگار و راننده.
نمایشنامه «ضحاک» نیز هجویه‌ای علیه دیکتاتوری است که زبانی تمثیلی دارد و در آن به دست‌نشاندگان بیگانه‌ای اشاره می‌شود که از خارج از کشور به داخل می‌آیند.«وای بر مغلوب» هم دیگر نمایشنامه ساعدی است که در سال 1349 نوشته و چاپ شده است.غلامحسین ساعدی 24 دی‌ماه 1314 در تبریز به دنیا آمد و تحصیلات خود را در زمینه روان‌پزشکی تا درجه دکترای پزشکی در تهران به پایان رساند. او در نهایت در روز دوم آذرماه ۱۳۶۴ در پاریس از دنیا رفت و پیکرش در گورستان پرلاشز در کنار آرامگاه صادق هدایت به خاک سپرده ‌شد.از این نویسنده بجز «عزاداران بیل»‌ آثار دیگری از جمله «کاربافک‌ها در سنگر»، «کلاته گل»، «ده لال‌بازی»، «چوب به‌دست‌های ورزیل»، «بهترین بابای دنیا»، «پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطیت»، «آی باکلاه‌ای بی‌کلاه»، «خانه روشنی»، «دیکته و زاویه»، «پرواربندان»، «وای بر مغلوب»، «ما نمی‌شنویم»، «جانشین»، «چشم در برابر چشم»، «مار در معبد»، «عاقبت قلم‌فرسایی»، «هنگامه‌ آرایان»، «ضحاک» و «ماه عسل» به جا مانده است.

اثری از «ویسنی‌یک» در چهارسو
ایلنا- روح‌الله جعفری سرپرست و کارگردان گروه تئا‌تر «گیتی» پس از سه سال فاصله از اجرا، نمایش «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟»، نوشته «ماتئی ویسنی‌یک» را با ایفای نقش 30 بازیگر از ۲۵ بهمن‌ماه‌ به صحنه می‌برد.متن این نمایش، اورژینال است و تینوش نظم‌جو کار ترجمه نمایش‌نامه را برعهده داشته که شامل ۲۰ صحنه است و بیش از ۳۰ بازیگر در آن به ایفای نقش می‌پردارند.
«من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» داستان کودکی را روایت می‌کند که هنگام تولد به جای دست راست یک بال دارد و همین موضوع موجب سوء‌استفاده دیگران از او می‌شود تا موقعیت خود را در جامعه ارتقا دهند.جعفری چند سالی است که به طور پیوسته آثار ویسنی یک را کار می‌کند. او نمایش‌نامه «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» را خرداد ماه سال‌جاری در تالار «حافظ» خوانش کرد که با استقبال قابل توجه هنرمندان، هنردوستان و اهالی رسانه رو به رو شد.پیش فروش بلیت‌‌های نمایش «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» در سایت
(تیوالWWW. TIWALL. COM) و
(ایونتو WWW. EVENTO. IR) آغاز شده است.
این نمایش از ۲۵ بهمن‌ماه‌ تا ۲۲ اسفندماه ۱۳۹۲ و فروردین‌ماه ۱۳۹۳ در تالار «چهارسو» تئاترشهر، ساعت ۱۹:۳۰ دقیقه به صحنه می‌رود.

 

همه چیز درباره جشنواره موسیقی فجر هیاهو در بنیاد رودکی
گروه فرهنگ- بیست‌و‌نهمین جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر از 24 بهمن‌ماه در حالی شروع می‌شود که وحدت، رودکی و سالن اصلی برج آزادی میزبان گروه‌های موسیقی بسیاری هستند.
تالار وحدت به بخش جنبی اختصاص دارد و میزبان یک گروه از بخش استعدادهای درخشان و دو اجرای بین‌الملل نیز هست.کنسرت‌های ارکستر و کر‌ای سو به سرپرستی مازیار یونسی در روز 24 بهمن، محمد اصفهانی در روز 26 بهمن، رستاک به سرپرستی سیامک سپهری در روز 27 بهمن، رامیز قلی اف از کشور آذربایجان در روز 28 بهمن، راز و نیاز با صدای سالار عقیلی در روزهای 29 و 30 بهمن ساعت 18:15 و کنسرت‌های همنوازی پیانو و کمانچه با هنرمندی پیمان یزدانیان و حسام اینانلو در روز 24 بهمن، محمد اصفهانی در روز 26 بهمن، ارکستر آکادمیک تهران با هنرمندی امین سالمی و حمید خزایی در روز 27 بهمن، عبور با هنرمندی علی قمصری و محمد معتمدی در روز 28 بهمن وAnouar Brahem Quartet از کشور تونس در روزهای 29 و 30 بهمن ساعت 21 در تالار وحدت اجرا می‌شود.
سالن رودکی یک سانس را به استعدادهای درخشان، یک سانس به آثار رسیده در بخش رقابتی و یک سانس را به آثار بخش جنبی و بین‌الملل اختصاص داده است.
در سانس 15:30 گروه‌های تکنوازی ویلنسل با هنرمندی یاسمن کوزه‌گر، تکنوازی گیتار با هنرمندی مهرداد نجفیان، تکنوازی ویلنسل با هنرمندی نیکی خبازواحد، تکنوازی فلوت با هنرمندی هلیا گل مقانی آذر، تکنوازی گیتار با هنرمندی حمیدرضا سبزواری در روز 24 بهمن، تکنوازی ویلن آلتو با هنرمندی کیمیا حسابی، تکنوازی ویلن با هنرمندی نگین باقری، تکنوازی کلارینت با هنرمندی پانیذ شفایی، تکنوازی پیانو با هنرمندی اشکان لایق در روز 25 بهمن، تکنوازی ویلنسل با هنرمندی ماکان خوی نژاد، تکنوازی گیتار با هنرمندی پارسا سنجری، تکنوازی پیانو با هنرمندی آرمان فهیمی، کوارتت زهی مهر با هنرمندی کیمیا حسابی در روز 26 بهمن، تکنوازی گیتار با هنرمندی نیکا خسروی، تکنوازی ویلن با هنرمندی سروین حزین، تکنوازی ابوا با هنرمندی نوژن معروفی، تکنوازی پیانو با هنرمندی متین لادانی در روز 27 بهمن، تکنوازی ویلنسل با هنرمندی کیوان حبیب زاده، تکنوازی ویلن با هنرمندی امیرحسین نوروزناصری، تکنوازی هورن با هنرمندی سید حسام الدین آقاسید احمد، تکنوازی ویلن با هنرمندی امیر باورچی در روز 28 بهمن، آنسامبل نیواک به سرپرستی گلریز زربخش، تکنوازی فلوت با هنرمندی سهراب بابکی راد، تکنوازی گیتار با هنرمندی آزاده حداد، تکنوازی ویلن با هنرمندی آوا شادمانی در روز 29 بهمن و تکنوازی پیانو با هنرمندی سروش زالی، تکنوازی ویلن با هنرمندی مهسا قربانی، ارکستر زهی هنرستان موسیقی دختران به سرپرستی پانیذ فر یوسفی در روز 30 بهمن آثار خود را تقدیم حاضران می‌کنند.
سالن رودکی در سانس 18:30 میزبان گروه‌های تریوی گیتار رزت به سرپرستی بهاره عصار، کوارتت گیتار سدار به سرپرستی بابک رستمی در روز 24 بهمن، خانه سازدهنی به سرپرستی شهرام شادان فر، تریوی کاکتوس به سرپرستی رسول نجفیان در روز 25 بهمن، ارکستر مجلسی رسا به سرپرستی مظفر نبیلی، آنسامبل بادی تهران به سرپرستی افشار حشمتیان در روز 26 بهمن، کر گرگان- آداک به سرپرستی ابوذر اسماعیلی ثالث، کر آرارات به سرپرستی آراکس خاچاطوریان در روز 27 بهمن، کر انجمن موسیقی خراسان رضوی- صبا به سرپرستی محمد یوسفی، کر صمات به سرپرستی آزاده عظیمی در روز 28 بهمن، آوازی سونات به سرپرستی محسن بافنده، کر آرپا به سرپرستی آربی بابومیان در روز 29 بهمن و کر فرهنگسرای بهمن به سرپرستی آرش فلاحی در روز 30 بهمن خواهد بود.
در ساعت 21:30 نیز گروه‌های دونوازی پیانو و ویولن با هنرمندی سامان احتشامی و بابک شهرکی در روز 24 بهمن، رسیتال فلوت و پیانو ایران- اتریش با هنرمندی علی باستانی‌نژاد در روز 25 بهمن، دوئت پیانو و فلوت با هنرمندی فیروزه نوایی در روز 26 بهمن، رسیتال پیانو از کشور روسیه در روزهای 27 و 28 بهمن، ارکستر زهی ایران با هنرمندی منوچهر صهبایی و روزبه تابنده در روز 29 بهمن، ارکستر موسیقی نو با هنرمندی علیرضا مشایخی در روز 30 بهمن در تالار رودکی به روی صحنه می‌روند.
در این شب‌ها گروه‌های موسیقی در برج آزادی نیز به هنرنمایی در بخش رقابتی می‌پردازند.
گروه‌های مهر استان مرکزی به سرپرستی امیر کزازی مجد، باران شیراز به سرپرستی امیرحسین دادور در روز 24 بهمن، همنوازان فاخته به سرپرستی خشایار پارسا، ردیف به سرپرستی محمدجواد صانعی در روز 25 بهمن به دل‌آرا به سرپرستی محسن کیمیایی‌فر، سرشک به سرپرستی یحیی علوی در روز 26 بهمن، روح‌افزای قم به سرپرستی سید احمد کاشانی‌مقدم، نسیم به سرپرستی نسیم احمدیان در روز 27 بهمن، آواز نو به سرپرستی سجاد توکلیان، ماهان- مرکز آموزش هنری بنیاد رودکی به سرپرستی جلال امیر پورسعید در روز 28 بهمن، گردانیه به سرپرستی امیر ذاکر، شمسا به سرپرستی نیما طیرانی بطحائی در روز 29 بهمن، کر فروهر به سرپرستی دادبه اورنگی و کر انجمن کلیمیان ایران به سرپرستی پویا دانیالی ساعت 19 در برج آزادی میزبان مخاطبان هستند.



8

0
0

نگاهی به حاشیه‌سازترین آثار جشنواره‌های گذشته که توقیف شدند: مرگ یک جشن در خیابان‌های آرام

المیرا حسینی- لیست فیلم‌های جشنواره فیلم فجر امسال در یک نظر، هیجان انگیز به نظر می‌رسد. از یک طرف حضور و به عبارتی درست‌تر آشتی سینماگران سال‌های دورتر را شاهد هستیم و از طرفی دیگر فیلمسازان جوانی که شنیده می‌شود کارهای خوبی ارایه کرده‌اند، به میدان آمده‌اند. اینها را بگذارید در کنار «قصه‌ها» و «خانه پدری» که در گذشته مورد بی‌مهری مسوولان سینمایی وقت قرار گرفته‌اند و امسال فرصت حضور یافته‌اند. می‌شود امیدوار بود که جشنواره خوبی داشته باشیم اما یک نکته باقی می‌ماند و آن مساله پروانه نمایش فیلم‌هاست. موضوعی که هر سال با نزدیک شدن به جشنواره مورد پرسش قرار می‌گیرد؛ پروانه موقت یا دائم؟ هرچند مدیران در دوره‌های متفاوت قول‌هایی را برای صدور پروانه نمایش دائم فیلم‌های حاضر در جشنواره داده‌اند اما امسال ایوبی، رییس سازمان سینمایی از همان اول آب پاکی را روی دست سینماگران ریخت و اعلام کرد پروانه نمایش فیلم‌ها به صورت موقت صادر می‌شود. هرچند تجربه ثابت کرده حتی داشتن پروانه نمایش دائم نیز نمی‌تواند تضمینی برای اجازه اکران باشد. مجموعه این عوامل سبب شده تا بعضی فیلم‌ها که اتفاقا در ایام جشنواره مورد توجه قرار گرفته‌اند، هرگز امکان نمایش عمومی نیابند. فیلم‌هایی که در این گزارش به آنها اشاره می‌شود مشتی هستند نمونه خروار.
مرگ یزدگرد
شاید بتوان گفت همه چیز از جشنواره اول کلید خورد. مرگ یزدگرد که به سرمایه شبکه اول سیما و به کارگردانی بهرام بیضایی ساخته شده بود، اولین و آخرین نمایش خود را در اولین جشنواره فیلم فجر در سال 1361 تجربه کرد و هرگز اکران عمومی نشد. حالا پس از گذر سالیان که این فیلم دست به دست چرخیده و نمایشنامه‌ای که فیلم براساس آن ساخته شده و نوشته خود بیضایی است، به چاپ‌های مکرر رسیده است، اما فیلمی که حول محور کشته شدن یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی به دست آسیابانی فقیر می‌گذرد، سال‌هاست که در محاق توقیف مانده است.
ایران سرای من است
پرویز کیمیاوی، فیلمساز سال‌های پیش از انقلاب پس از سال‌ها به ایران برمی‌گردد و «ایران سرای من است» را می‌سازد، فیلمی که در هفدهمین دوره جشنواره به نمایش درمی‌آید و جایزه ویژه هیات داوران را هم می‌گیرد. در خلاصه داستان آن آمده است: سهراب نویسنده جوان کرمانی در تدارک تالیف کتابی درباره تاریخ شعر کهن ایران است و برای دریافت مجوز چاپ کتابش در راه تهران در کویر گم می‌شود و در راه با شخصیت‌های عجیبی آشنا می‌شود و شاعران قدیمی در برابر او ظاهر می‌شوند. عاقبت از طریق قنات‌های خشک کویر از راهروهای متروی تهران سر درمی‌آورد.
زمزمه‌های اکران فیلمی که سال 77 ساخته شده، 13 سال بعد شنیده می‌شود. پرویز کیمیاوی و رامین رحیمی از تلاش برای نمایش عمومی می‌گویند، نمایشی که هیچ‌گاه میسر نمی‌شود.
چند سال بعدتر مانی حقیقی است که به سرنوشت گذشتگان خود دچار می‌شود. او که برای دومین اثر سینمایی خود، «کارگران مشغول کارند» جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره بیست و چهارم می‌گیرد، موفق نمی‌شود فیلمش را برای عموم مردم به نمایش بگذارد و پرونده کار در همان جشنواره بسته می‌شود. فیلمنامه این اثر به گفته خود فیلمساز براساس طرحی از عباس کیارستمی بوده است.
دو سال بعد از مانی حقیقی نوبت به سامان مقدم می‌رسد. وی که با «صد سال به این سال‌ها» در سال 86 در جشنواره فیلم فجر حضور دارد و در جشن خانه سینما در سال 87 می‌تواند نامزد چند جایزه و برنده بهترین چهره‌پردازی شود، هرگز موفق به نمایش عمومی این فیلم نمی‌شود. همان روزها شمقدری، رییس سازمان سینمایی وقت می‌گوید «صد سال به این سال‌ها» برای نظام اصلا ارزشی ندارد که بخواهیم آن را توقیف کنیم و نگران دیده شدنش توسط مردم نیستیم. با وجود همه این حرف‌ها جواد شمقدری که در دوران تصدی‌گری خود امکان نمایش عمومی «به رنگ ارغوان» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا را پس از چند سال فراهم کرده و دایم از غلط بودن توقیف فیلم «سنتوری» مهرجویی سخن می‌گوید، اجازه اکران به این اثر سامان مقدم را نمی‌دهد. «صد سال به این سال‌ها» درباره زنی به نام ایران با بازی فاطمه معتمدآریاست که دوران مختلفی چون زمان حکومت پهلوی، دوران انقلاب، هشت سال دفاع مقدس و دوران اصلاحات را پشت‌سر می‌گذارد.
بدشانسی‌های کمال تبریزی
شاید بداقبال‌ترین و در عین حال امیدوارترین فیلمساز، کمال تبریزی باشد که دو فیلم او پشت سر هم عملا توقیف شدند؛ «پاداش» در سال 87 و «خیابان‌های آرام» در سال 89. هرچند فیلم «پاداش» حتی نتوانست مجوز حضور در جشنواره را بیابد اما یکی از پرحاشیه‌ترین فیلم‌های سال‌های اخیر بود. «پاداش» داستان مردی را روایت می‌کند که با سفر به حج ناخواسته در موقعیتی متفاوت از جایگاه اجتماعی خود قرار می‌گیرد. این فیلم که به گفته منتقدان شباهت زیادی با اثر پیشین این کارگردان «لیلی با من است»، دارد، در روزهای اخیر نمایشی برای اهالی رسانه داشته است. اما «خیابان‌های آرام» به رغم داشتن مجوز نمایش همچنان بلاتکلیف است، فیلمی که براساس فیلمنامه کامبوزیا پرتوی ساخته شده و تمامی صحنه‌ها در کشور ارمنستان فیلمبرداری شده است، داستان خبرنگاری است که در یک روز کاری خود با حوادثی در سطح شهر روبه‌رو می‌شود. «خیابان‌های آرام» که قرار بود به عنوان اولین فیلم در تاریخ سینمای ایران در سکوت و بدون هیچ تبلیغی اکران شود، باز هم با بدعهدی مواجه و این فرصت هم از آن گرفته شد. کمال تبریزی امسال هم با «طبقه حساس» در جشنواره حضور دارد.
زادبوم و گزارش یک جشن
فیلم «زادبوم» ساخته ابوالحسن داودی که توانسته بود با نامزدی در پنج رشته و بردن سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و فیلم برگزیده تماشاگران به کار خود در جشنواره فیلم فجر سال 87 پایان دهد، موفق به اکران عمومی نشد. این کارگردان در مهر 92 در گفت‌وگو با روزنامه بهار امیدوار به حل مشکل این فیلم بود. او درباره مشکل اصلی مدیران قبلی با فیلم «زادبوم» که منجر به توقیف آن شد، گفته بود: «اگر شما مشکل این فیلم را فهمیدید ما هم می‌فهمیم. یک‌بار به ما گفتند صدای خواننده زن را حذف کنید. در حالی که اصلا چنین صدایی وجود نداشت.»
فیلمی که برخی از رسانه‌ها آن را ضدانقلابی می‌خوانند و از رفع توقیف آن در دولت جدید بیمناکند با الهام از پژوهشی علمی که نشان می‌دهد لاک‌پشت‌های جزایر ایران پس از ۳۰ سال مهاجرت دوباره به زادگاهشان برمی‌گردند، نوشته شده‌است.
«گزارش یک جشن» برای حاتمی‌کیا دردسرساز شد. او که پیشتر با «به رنگ ارغوان» نیز با چنین مشکلی مواجه شده بود، مالکیت فیلمش را به سازمان سینمایی فروخت. بهانه شمقدری این بود که با خرید فیلم، خیال کارگردان را راحت کند تا با آسودگی به ساخت پروژه بعدی خود، «چ»، بپردازد. این فیلم که گفته می‌شود اشاراتی به وقایع پس از خردادماه 88 دارد، در سال 89 در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و تنها توانست در دو رشته نامزد شود. حاتمی‌کیا در همان سال‌ها در مصاحبه معروف خود با شهروند امروز در واکنش به اکران نشدن فیلمش گفته بود: «یک سکانس قشنگ در فیلم گوزن‌های کیمیایی هست که بهروز وثوقی برای زدن کسی که می‌دونه زورش بهش نمی‌رسه، میاد التماس می‌کنه که اون بابا اجازه بده که چند تا چک از بهروز بخوره تا دل نامزدش خنک بشه و اون بابا هم مردی می‌کنه و اجازه می‌ده. الان حکایت ما با این آقایون از همین جنسه. یه وقتی با خواهش و همدردی می‌گفتن کوتاه بیا و کوتاه کن، ولی الان باهات دست میدن، بغلت می‌کنن و تو گوشت هم نجوا می‌کنن که خیالت از این فیلم راحت، برو سراغ کار بعدی اما از در که میزنی بیرون، دیگه اعتباری توی کار نیست. بعضی وقتا دلم براشون می‌سوزه. مگه این میز تاریخ اعتبارش چند وقته. یه روز برای اکران «به رنگ ارغوان» تو شیپورشون دم می‌دن که ما اومدیم موانع رو برداریم، ولی هنوز پژواک صداشون نخوابیده، بعدی رو معلق کردن. من ایمان دارم این فیلم یه روزی اکران می‌شه. یه روزی از شبکه‌های تلویزیون همین مملکت پخش خواهد شد. فقط نمی‌فهمم این تیزی شمشیر که همیشه رو گردنمونه، چه لذتی برای این آقایون داره.»
حرفی که شاید حرف دل بسیاری از فیلمسازان دیگر در طی این سال‌ها نیز بوده است. فیلمسازانی که اغلب حتی فرصت دیده شدن در جشنواره را هم نداشته‌اند.
نظر دیگران
فرزاد موتمن که امسال با «سایه روشن» در جشنواره سی و دوم حضور دارد، درباره وضعیت تولید فیلم در ایران به «جهان صنعت» می‌گوید: واقعیت این است که شرایط تولید در کشور ما غیرطبیعی است. یعنی سینمای ایران مطابق با ظرفیت‌هایش تولید نمی‌کند. چون بافت اقتصادی مشخصی ندارد. در تمام دنیا یا فیلمی متعلق به بخش خصوصی است یا دولتی. چیز بینابینی وجود ندارد ولی الان 35 سال است که ما داریم این وضعیت بینابینی را تجربه می‌کنیم. همین باعث شده تا تولید تبدیل به امری اتفاقی شود. بخش خصوصی‌ای که وجود دارد، دست در جیب نمی‌کند و پول ساخت فیلم را از دولت می‌خواهد. پول دولتی هم توسط افراد و گروه‌هایی که به دولت نزدیک‌تر هستند، بلوکه می‌شود. این چنین تمام بودجه بلعیده می‌شود و باقی سینماگران هم دست و پا می‌زنند. بنابراین هر کسی که بتواند به طریقی پولی به دست بیاورد، فیلمی می‌سازد. فیلم‌هایی که از ظرفیت نمایشی، بیشتر هستند و از طرفی هم ممیزی و پخش‌کننده‌های گداصفت و سوداگر هستند. هر فیلمی که بیشتر کاسه گدایی جلوی مردم دراز کند، امکان نمایش موفق‌تری خواهد داشت. هر چقدر تهیه‌کننده‌ یک فیلم با صاحبان سرمایه و سینماداران رابطه بهتر و نزدیک‌تری داشته باشد، امکان اکران بهتری نیز خواهد داشت. این‌گونه می‌شود که برخی از فیلم‌ها اصولا از امکان اکران محروم هستند.این کارگردان که معتقد است شرایط به‌گونه‌ای است که همه را ناامید می‌کند، ادامه می‌دهد: حالا با تمام این مشکلات گاهی بدون هیچ توضیحی، فیلم توقیف می‌شود. سوال این است که بر چه اساسی پروانه ساخت صادر می‌شود؟ مگر براساس فیلمنامه نیست؟ پس چرا باید فیلمی که فیلمنامه آن پیشتر تایید شده در گرفتن پروانه نمایش به مشکل بخورد؟ البته متاسفانه گاهی می‌بینیم که یک فیلم با داشتن پروانه نمایش هم اجازه اکران نمی‌یابد آن هم بدون آنکه توضیحی داده شود. چون شفاف نیستیم و این عدم شفافیت یکی از ویژگی‌های جامعه ماست.
مهرداد فرید، منتقد و فیلمساز نیز عقیده مشابهی دارد: اصولا نمایش یک فیلم در جشنواره و اکران عمومی آن دو مبحث جداگانه هستند و خیلی به هم مربوط نمی‌شوند. اکران تابع عوامل دیگری چون جذابیت و اقبال مردمی است. البته در این میان هم برخی فیلم‌ها دچار توقیف دولتی می‌شوند و این‌گونه از نمایش عمومی بازمی‌مانند. اینکه فیلمی حتی با داشتن پروانه نمایش هم اجازه اکران نیابد به شدت بر سینما تاثیر منفی می‌گذارد چون فیلمساز برگه‌ای در دست دارد که آن قانونی‌ترین سند برای نمایش فیلم است. اگر این برگه هم از درجه اعتبار ساقط شود، سینما صدمه می‌بیند. در کشور ما متاسفانه بسیاری از نهادهای قدرت خود را در سینما، ذی‌مدخل می‌دانند و سینمای ما آنقدر قامت محکم و استواری ندارد که بتواند از پس این نیروهای صاحب قدرت بربیاید. شاید اگر روزی سینما بتواند بر صاحبان قدرت چیره شود، وضعیت تفاوت پیدا کند.

 

«وزیری امیر حسنک»، آخرین اثر
محمود دولت‌آبادی منتشر شد
«وزیری امیر حسنک» که آخرین اثر نوشتاری دولت‌آبادی بر اساس «تاریخ بیهقی» است به همراه لوح فشرده صوتی با صدای این نویسنده پیشکسوت منتشر شده است.
بازخوانی دولت‌آبادی از «وزیری امیر حسنک» و وزارت کلاسیک در ایران با سرفصل‌هایی همچون مقدمه، وزیری امیر حسنک و ذکر بر دار کردن حسنک وزیر همراه است.نسخه صوتی این اثر نیز به این موارد می‌پردازد: وزیری امیر حسنک، گفتار سالار حاجب علی قریب درباره آنچه‌ با آمدن مسعود به عنوان زمینه وقایع پیش رو رخ خواهد داد، داستان حسنک، ذکر بر دار کردن و پایان داستان بر دار کردن جعفر برمکی.
دولت‌آبادی بر این کتاب مقدمه کوتاهی نوشته درباره انتخاب «تاریخ بیهقی» با ویرایش علی‌اکبر فیاض و نسخه ویرایش محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی.
مجموعه «وزیری امیر حسنک» با قیمت 29 هزار تومان از سوی انتشارات فیروزی منتشر شده و علاقه‌مندان می‌توانند برای خرید آن به سایت انتشارات به آدرسhttp://firoozipress.com  مراجعه کنند.
محمود دولت‌آبادی انجام این کار را ادای دین به ابوالفضل بیهقی می‌داند. با فرض دشوارخوان بودن بیهقی، به نظر می‌رسد دولت‌آبادی می‌خواهد با این کار شگرد خواندن بیهقی را به کسانی که خواندن این کتاب به نظرشان دشوار می‌آید و جوانان معرفی کند تا به این ترتیب نشان داده شود که بیهقی زیاد هم دشوار نیست.
محمود دولت‌آبادی در حال حاضر رمان‌های «کلنل» و «طریق بسمل شدن» را در وزارت ارشاد در انتظار کسب مجوز نشر دارد.

 

درباره‌ فیلم «سر به مهر» ساخته هادی مقدم‌دوست
چقد بده خونه آدم خونه خود آدم نباشه!

نماز، این راز سر به مهر اولین فیلم‌هادی مقدم‌دوست است. شاید اگر اسم کارگردان را که پیش از این در کارنامه‌اش نویسندگی چند اثر موفق را داشته، فاکتور بگیریم و محوریت اصلی فیلم را در یک کلمه برای مخاطب تعریف کنیم، گمان کند که با یک فیلم سفارشی و شعارزده دیگر طرف خواهد بود که هیچ‌گونه تازگی و خلاقیتی در آن وجود ندارد. حالا اما آن اسم فاکتور گرفته کارگردان را دوباره برمی‌گردانیم به فیلم و حتی اگر مخاطب نیمه‌حرفه‌ای سینما هم باشیم، مطمئن می‌شویم که هادی مقدم‌دوست به هر قیمتی اهل ساختن فیلم سفارشی و به‌خصوص شعارزده نیست.
خلاقیت فیلم اول هادی مقدم‌دوست از نام آن که ایهام به «رازی سر به مهر» و همچنین «نماز» دارد، آغاز می‌شود و بعد با تیتراژ فیلم ادامه پیدا می‌کند، وقتی که به مخاطب کدهایی درباره اینترنت‌زدگی لیلا حاتمی نشان داده می‌شود و اسامی دست‌اندرکاران فیلم نیز همزمان با حروفی که بازیگر نقش اول آن تایپ می‌کند، معرفی می‌شوند. به‌خصوص تصویر آشنای سایت «بلاگ‌اسکای» که عکس‌العمل مثبت و سریع مخاطبان را به‌همراه دارد چراکه بعد از مدت‌ها اُبژه‌ای از زندگی امروز خودشان (جوانان) را در فیلم می‌بینند. صبا (با بازی لیلا حاتمی) دختر جوانی است که سن او از ازدواج گذشته، درحالی‌که هم‌خانه‌اش؛ لیلا (با بازی خاطره اسدی) باوجود اینکه سن بسیار کمتری از او دارد، در حال آماده شدن برای تدارکات جشن عروسی‌اش است. متاهل شدن یک دوست هم‌خانه مجرد و در نتیجه احساس تنهایی و غربت دوست دیگر در فیلم من را یاد فیلم تحسین شده «فرانسیس‌ها»ی نوآ بامباک انداخت با این تفاوت که فرانسیس‌ها بعد از اندکی ناامیدی راه خودش را پیدا کرد و به این درک رسید که باید زندگی‌اش را باامید ادامه بدهد و به کمبودهای عاطفی‌ کمتر فکر کند.
کاراکتر صبا کاملا از لحاظ مسایل روان‌شناختی قابل بررسی است. دختری نسبتا سن بالا که از مجرد بودن خودش راضی نیست، به اینترنت و وبلاگ‌نویسی اعتیاد بیش از اندازه دارد و گاه و بیگاه افسرده می‌شود، بغض می‌کند و می‌زند زیر گریه. اینها را اضافه کنید به روحیه حساس و بدبینی صبا نسبت به تمام اطرافیانش که برآمده از همان تنهایی و احساس کمبود یا احساس تفاوت با همنسلان خودش است. لیلا با وجود اینکه مشغول مقدمات عروسی‌ خودش شده، صبا را فراموش نمی‌کند و با او مهربان است. وقتی او را توی لاک خودش می‌بیند، به‌هرنحوی (حتی شده با این جمله که لامپ مهتابی سرطان‌زاست!) می‌خواهد دوستش را از انفعال نجات بدهد اما صبا در پست‌های وبلاگ خودش غیبت او را می‌کند! خانه‌ای که لیلا و صبا در آن زندگی می‌کنند، متعلق به پدر لیلاست و از این جهت نیز به او مدیون است، اما پیوسته از این خوبی‌ها دور می‌شود و تنها با عینک بدبینی به دوروبرش نگاه می‌کند. این بدبینی نه تنها نسبت به لیلا بلکه نسبت به حامد (برادر لیلا) نیز وجود دارد و همچنان با وجود حسن‌نیت حامد و کمک برای استخدام صبا در اوج بیکاری و بی‌پولی‌اش ادامه پیدا می‌کند. حامد اگرچه خودش می‌گوید: «از آن مردهای عاشق دل‌خسته‌ نیست و به ازدواج به چشم یک قرارداد نگاه می‌کند» اما ماه‌هاست که صبا را برای ازدواج زیر نظر داشته و این یعنی صبا برای او قرارداد مهمی است! درصورتی که صبا مدام بهانه‌جویی می‌کند و تحت تاثیر همان روحیه حساس و لطیف در ذهن خودش با دیگران دعوا دارد! واقعیت بیرونی اما چیز دیگری است. در سکانسی که حامد و صبا در برج میلاد مشغول صحبت‌های اولیه برای شروع کار هستند، ناگهان صدای اذان زیبایی (که لااقل نمونه‌اش را در صدا و سینما نشنیده و ندیده‌ام!) به گوش می‌رسد و صبا که تازه شروع به خواندن نماز کرده، به فکر فرو می‌رود. چرا؟! چون به‌اشتباه گمان می‌کند اگر بگوید می‌خواهد برود و نمازش را بخواند، او را مسخره می‌کنند یا موقعیت کاری و همچنین ازدواجش را از دست می‌دهد. در این صحنه حامد که می‌بیند حواس صبا به حرف‌های او نیست، به‌طور کاملا طبیعی می‌گوید: «می‌خواین بعد از نماز صحبت کنیم؟» و بعد صبا با خیالات وهم‌انگیز خودش این جمله حامد را توهین و تمسخر تلقی کرده و قهر می‌کند. درحالی که حامد باید بابت گوش ندادن او به حرف‌هایش ناراحت می‌شد! اینها را به‌عنوان ویژگی‌های منفی شخصیت صبا نمی‌گویم. نه! نه! اصلاً! صبا دختر معصوم و مهربانی است که به‌خاطر همین لطافت روح دچار مشکلات ذهنی و عاطفی شده و وقتی تماشاگر خودش را در موقعیت او قرار می‌دهد، با وی همراه می‌شود و همذات‌پنداری می‌کند. تمامی خصوصیات صبا که از او شخصیتی منزوی و معتاد به دنیای مجازی می‌سازد، به‌خاطر پاکی اوست و ریشه‌ در مسایل روان‌شناختی دارد. در صحنه‌ای از فیلم خودش حتی تلفنی با یک مشاور بعضی از مشکلاتش را در میان می‌گذارد. مشاور روانشناس مشکلات او را در حدی می‌بیند که توصیه می‌کند حضوری برای درمان آن به دفترش مراجعه کند اما در یک کلمه به او می‌گوید ترسش از گفتن اینکه نماز می‌خواند،‌ ناشی از اعتمادبه‌نفس کم اوست. یعنی این به خودکم‌بینی صبا ربط دارد، نه به یک جمله ساده و بی‌غرض حامد و... همه اینها از صبا کاراکتری خاص و جذاب درست می‌کند. خاص‌ترین و جذاب‌ترین نکته هم علاقه زیاد او به میوه پرتقال است که به زیبایی در فیلم نشسته؛ به‌خصوص در صحنه‌ای که او پوست پرتقالی را که خورده، به‌شکل یک گل درآورده است.
هادی مقدم‌دوست بعد از تجربه نویسندگی فیلم «بی‌پولی» به‌کارگردانی حمید نعمت‌الله نشان داد که از پس نوشتن فیلمنامه کمدی نیز برمی‌آید. برای همین بعضی از سکانس‌ها و دیالوگ‌های فیلم خودش هم طنزآمیز از آب درآمده است. مثل سکانس گفت‌وگوی حامد با صبا درباره لیست آدم‌هایی که از آنها خوشش نمی‌آید! البته کارگردان به‌همان اندازه که در پرداخت بار کمدی فیلم موفق بوده، در ساخت بار تراژدی فیلم نیز چیزی کم نگذاشته است. مثل سکانس تاثیرگذار صبا با خواهرش که نابیناست. وقتی خواهرش در پاسخ به صبا که چرا به او نگفته برای عمل چشم نیاز به پول دارد، گریه می‌کند و در کمال مظلومیت می‌گوید که من به این وضعیت عادت کرده‌ام و تو به فکر خودت باش.
من اما در کل سوژه فیلم سر به مهر را کمدی می‌دانم. خبر ندارم که خود کارگردان چقدر در این امر عمد داشته است اما نمی‌توانم به داستان دختری که یکباره در اوج مشکلات مالی و روحی نمازخوان می‌شود (مثل اغلب جوانان ایرانی!) و انتظار دارد همه آرزوهایش در همین مدت کوتاه برآورده شوند (که می‌شوند!)، با ذره‌بینی خشک و جدی نگاه کنم.
بازی لیلا حاتمی در فیلم چه در سکانس‌های طنزآمیز و چه در سکانس‌های تراژدی، مثل همیشه خوب بوده و آرش قادری (در نقش حامد) هم بهترین بازی کارنامه سینمایی خودش را در همین فیلم به نمایش گذاشته است.
نکته‌ مثبت دیگر فیلم دیالوگ‌های دلنشین آن است که خیلی از آنها در ناخودآگاه ذهن مخاطب ضبط می‌شود. مثل عنوانی که من برای این یادداشت انتخاب کردم و یا این دیالوگ زیبا که: «چرا هر کی به من می‌رسه، فک می‌کنه من از اون آدمایی هستم که می‌شه بهش توهین کرد؟!».

 

پرتو مهتدی درگذشت
ایلنا- پرتو مهتدی، مترجم، منتقد و روزنامه‌نگار باسابقه درگذشت. پرتو مهتدی یک مطبوعاتی پیگیر و عاشق سینما بود که در فرانسه درس خوانده بود، در دهه‌های 60 و 70 در 12 فیلم با عنوان منشی صحنه و دستیار کارگردان فعالیت کرد. او سال‌های سال، آرام و باوقار کارش را کرد تا توانست نوشت، تا توانست ترجمه کرد، تا توانست روزنامه‌نگار و مترجم تربیت کرد، کتاب منتشر کرد و کوشید اثرگذار باشد و الحق که بود. زیرنویس برخی از معتبرترین فیلم‌های ایرانی کار این مترجم چیره‌دست است که سال‌ها مترجم بسیاری از مهمانان خارجی سینمای ایران نیز بود. پرتو مهتدی همچنین در زمان سفر 10 روزه اعضای هیات‌رییسه آکادمی علوم و هنرهای سینمایی (اسکار) به ایران که به دعوت محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه سینما صورت پذیرفت نقش چشمگیری در ترجمه و ایجاد پیوند بین سینماگران ایران و اعضای آکادمی ایفا کرد و خاطره آن دوران همواره در حافظه تاریخ سینمای کشورمان محفوظ خواهد ماند.
پرتو مهتدی متولد 1330 و عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران بود و بیش از 40 سال از عمر خود را به نقد و نوشتار و ترجمه سینمایی گذراند. مراسم تشییع پرتو مهتدی صبح امروز چهارشنبه ساعت 9 صبح از خانه سینما انجام می‌شود. همچنین مراسم ختم این منتقد ارزشمند روز جمعه 11 بهمن‌ماه از ساعت 18 تا 19:30 در مسجد الجواد برپا خواهد بود.

غیبت «کلاه قرمزی» در نوروز 93
ایسنا- ایرج طهماسب در یادداشت کوتاهی نوشته است: «اینجانب- ایرج طهماسب- در طول یک‌سال گذشته هیچ جلسه‌ای با هیچ مدیری از سازمان صداوسیما نداشته‌ام و نمی‌دانم وقتی صحبت و قراری گذاشته نشده است، چرا باید شایعه تولید و پخش «کلاه قرمزی 93» از اخبار سراسری پخش شود.
آرزومندم برنامه‌سازان دیگر سازمان جهت ساخت مجموعه جذاب دیگری برای کودکان اقدام کنند تا نوروزی شاد در پیش‌رو داشته باشیم.
امیدوارم در فرصتی دیگر امکان خدمتگزاری برای مردم عزیز کشورمان را داشته باشم.»ایرج طهماسب در حالی با این نامه آماده‌سازی کلاه قرمزی برای نوروز 93 را منتفی می‌داند که پیش از این علی بخشی‌زاده، مدیر شبکه 2 از پخش قطعی مجموعه «کلاه قرمزی» در نوروز 1393 خبر داده بود.
علی زارعان، مدیر گروه کودک و خردسال شبکه 2 هم تابستان امسال درباره تولید «کلاه قرمزی 93» گفته بود: در حال مذاکره با تهیه‌کننده و عوامل مجموعه برای تولید پروژه ویژه نوروز 93 هستیم تا شیوه تولید و مسایل پیرامونی آن مشخص شود. سال آینده پروژه‌ای بزرگ‌تر از حد معمول خواهیم داشت و در همین زمینه مذاکرات ادامه دارد.

تکمیل فهرست بازیگران فیلم بهمن فرمان‌آرا
ایسنا- با نزدیک شدن به زمان کلید خوردن فیلم «دلم می‌خواد» فهرست بازیگران و عوامل پشت دوربین اولین فیلم از سه‌گانه «زندگی» بهمن فرمان‌آرا تکمیل شد.تاکنون حضور رضا کیانیان، مهناز افشار، آرمینه زیتون‌چیان، رضا بهبودی، ندا مقصودی و پیام دهکردی در این فیلم قطعی شده و برخی دیگر از بازیگران سینما و تئاتر از جمله صابر ابر، رویا نونهالی، علی سرابی، بهناز جعفری،فرزین صابونی، سحر دولتشاهی، احمد ساعتچیان، مریم بوبانی و... نیز در این فیلم نقش‌آفرینی خواهند کرد.
فیلمنامه فیلم «دلم می‌خواد» را امید سهرابی به نگارش درآورده و علی تقی‌پور تهیه‌کنندگی آن را برعهده دارد.
از عوامل پشت دوربین که حضورشان در فیلم قطعی شده می‌توان به افراد زیر اشاره کرد: مدیر فیلمبرداری: داوود امیری، تدوین: عباس گنجوی، طراح صحنه و لباس: کیوان مقدم، صدابردار: عباس رستگارپور، مدیر تولید: فرهاد کی‌نژاد، طراح گریم: مهرداد میرکیانی، دستیار اول کارگردان: علیرضا شمس. و برنامه‌ریز: مانفرد اسماعیلی.

ستاره «بریکینگ بد» رییس‌جمهور آمریکا می‌شود
مهر- برایان کرنستون، ستاره سریال محبوب «بریکینگ بد» به زودی با ایفای نقش بیندون بی جانسون، رییس‌جمهور آمریکا در نمایشی تاریخی به نام «تا پایان» اولین اجرایش در برادوی را تجربه می‌کند.
این نمایش که توسط رابرت شنکان نوشته شده، داستان اولین سال ریاست‌جمهوری جانسون بعد از ترور جان اف کندی در سال 1963 را به نمایش می‌گذارد. کرنستون که تا به حال برنده سه جایزه امی شده است درباره بازی در این نمایش گفت که می‌خواست منتظر اثری باشد که واقعا معنی‌دار و طنین‌انداز باشد.این نمایش روز ششم ماه مارس در تئاتر نیل سایمون روی صحنه می‌رود. شنکان، نویسنده نمایش گفت: دو موضوع درباره بازیگری که می‌خواهد نقش رییس‌جمهور جانسون را بازی کند باید مدنظر باشد؛ شما کسی را می‌خواهید که بسیار جذاب و گیرا باشد و در عین حال کسی که کاملا ترسناک باشد و در برایان کرنستون ما هر دوی این خصوصیت‌ها را داریم.شنکان که در سال 1992 برای «چرخه کنتاکی» برنده جایزه پولیتزر نیز شده بود در ادامه گفت: این نقش در اندازه «شاه لیر» است و کرنستون عملا تمام‌مدت روی صحنه است.کرنستون 57 ساله همچنین در اوایل هفته کنونی نیز برای ایفای نقشش در آخرین فصل سریال «بریکینگ بد» برای بازی در نقش والتر وایت، استاد شیمی که تبدیل به تولیدکننده مواد مخدر شد، برنده جایزه اتحادیه بازیگران آمریکا شد.

«شکلک» پیش‌فروش می‌شود
گروه فرهنگ- پیش‌فروش بلیت‌های نمایش «شکلک» از تاریخ 25 دی‌ماه آغاز و با استقبال مخاطبان روبه‌رو شده است. بلیت 10 روز اول نمایش «شکلک» از طریق سایت‌های تیوال و تئاترتیکت به‌طور کامل به فروش رسیده و هم‌اکنون گروه اجرایی پیش‌فروش هفته سوم را آغاز کرده است. گفتنی است بلیت نمایش شکلک برای دانشجویان در روزهای یکشنبه، دوشنبه و سه‌شنبه هر هفته با تخفیف ویژه 40 درصد یعنی با قیمت 12هزار تومان به فروش می‌رسد.
این اثر در اجرای قبلی 10 سال پیش مورد استقبال منتقدان قرار گرفته و جایزه بهترین متن نمایشی و همچنین بهترین موسیقی برای حیدرساجدی را از بیست و دومین جشنواره تئاتر فجر دریافت کرده است. همچنین این نمایش بجز ایران در هند و فرانسه نیز اجرا رفته است.
نمایش «شکلک» نوشته «نغمه ثمینی» به کارگردانی «کیومرث مرادی» روی صحنه می‌رود. پانته‌آ بهرام، امیر جعفری، ستاره پسیانی، نوید محمدزاده در این نمایش ایفای نقش می‌کنند.
«شکلک» از هشتم بهمن‌ماه با همراهی «موسسه فرهنگی هنری کارنامه» هر شب ساعت 20 در تالار شمس (اکو) به آدرس خیابان موحددانش (اقدسیه)، شرق به غرب بعد از آجودانیه، کوچه نیلوفر، پلاک 3 اجرا شده و علاقه‌مندان می‌توانند جهت خرید اینترنتی بلیت به سایت‌های تئاترتیکت (theaterticket.ir) و تیوال (tiwall.com) مراجعه و یا با شماره‌های 09386183421 و 09373340794 تماس حاصل کنند.


8

0
0

یک روز معمولی

سال پیش بود، بهمن‌ماه. هوا خاکستری بود و سرمای استخوان‌سوزی داشت. پشت در سینما بهمن ایستاده بودیم. روزهای جشنواره بود و معطلی توی صف‌های بی‌قاعده. اصلا نمیفهمی اول و آخر صف کجاست. امیدی هم نداری چند دقیقه بعد روی صندلی کج و کوله سینما جاگیر شوی و فیلم را ببینی. فقط می‌ایستی. گاهی ایستادن و گپ زدن با آدم‌هایی که کمی اوضاع و احوالشان به تو شبیه است لذتی بیشتر از فیلم دیدن دارد. فیلم حوض نقاشی بود انگار. سر و صدای زیادی به پا کرده بود آن روزها. جمعیت هر لحظه بیشتر می‌شد و فشار مضاعف. آسمان هم طاقتش طاق شده بود، گریه می‌کرد به حال ما. انگار زیر شکم ابرها را چاقو کشیده باشی و دانه‌های بارانشان را بریزی روی سر همه آنهایی که توی صف منتظرند.روزنامه را بالای سرم گرفتم تا کمتر خیس شوم. برنامه جشنواره را توی دستم بالا و پایین می‌کردم، ببینم سانس بعدی به زمانم می‌خورد یا نه. این سانس که جای ازمابهتران بود. گیشه‌داران دوست و آشناهاشان را دانه‌دانه رد می‌کردند و سر امثال من بی‌کلاه می‌ماند.
یک لحظه چشمم گیر کرد به نگاه خیره پیرمردی که پشت باجه بلیت‌فروشی سیخ ایستاده بود. مسخ شده بود انگار. مثل برده‌داری وسواسی که می‌خواست بهترین‌ها را جدا کند. تک‌بلیتی دستش بود و تکانش می‌داد. با سر به من اشاره کرد، توجه نکردم، سرم را انداختم پایین. دانه‌های باران روی شیشه بزرگ عینکم مثل سیل، نگاهم را با خودش می‌برد. چند لحظه بعد دستی روی شانه‌ام نشست. پیرمرد بود، با نگاهی خیره بلیت را جلوی صورتم گرفت و گفت: اینم قسمت تو.
همه چپ‌چپ نگاهم می‌کردند. نفهمیدم کی بلیت را از دستش قاپ زدم و از نگاه‌های تند اطرافیانم فرار کردم. خودم را به زور از میان جمعیت رساندم به سالن ورودی سینما. باید می‌رفتم سالن شماره 2. بالاخره در ورودی را پیدا کردم، پرده قهوه‌ای رنگی جلوی در آویزان بود و بقیه سالن توی سیاهی گم شده بود. عینکم را در آوردم و با گوشه پیراهنم خشک کردم و پا گذاشتم توی سالن.
سرم پایین بود که کسی محکم به پهلویم خورد. انگار با ماشین تصادف کردم. نفسم قطع شد. به پهلو افتادم روی زمین،نور بالای سرم چشمم را می‌زد. فکر کردم هنوز چراغ‌های سینما را خاموش نکردند و این جار و جنجال به خاطر دعوایی، چیزی است. عینکم را روی چشمم گذاشتم و نشستم. خیال کردم مردم و قیامت شده.آفتاب صلات ظهر بود و رطوبت شمال. گرد و خاک و دود و آتش توی هوا این طرف و آن طرف می‌رفت. خشکم زده بود. انگشتانم گرمای چیزی را حس کرد. نگاه کردم. دست راستم روی ریل آهنی قطار بود و کنارم واگن سیاه قطاری باری. نگاهم حیران دنبال مردمی بود که با لباس‌های عربی این طرف و آن طرف می‌دویدند و فریاد می‌کشیدند. صدای گلوله و توپ و تفنگ می‌آمد. کنارم جوانکی که چهره سبزه‌ای داشت روی زمین افتاده بود و از پهلوش خون می‌آمد. دستم را نزدیکش بردم و خونش را لمس کردم. سرخ و گرم. از جا پریدم و فریاد زدم: کمممک،کمممک.
سربازها روی قطار ایستاده بودند و به آسمان شلیک می‌کردند. هر ثانیه صدای سوتی می‌آمد و بعدش گرد و خاکی به هوا می‌رفت. پسری از روی سقف قطار داد کشید: طیااااره! اومممد! مراقب باشیــــــد...
صدایی مثل صدای سوت توی فضا پیچید. بعدش رگبار آتش بود که کنارم می‌بارید. پریدم روی زمین. دو هواپیما کنار ریل راه‌آهن را زدند و رفتند. خاک جلوی چشمانم را گرفته بود. گیج بودم که به سربازی که طرف قطار می‌دوید خوردم و هردو افتادیم زمین. چشم باز کردم. پژمان بازغی بود. زبانم بند آمد. اینها را قبلا دیده بودم. اما نه توی خواب و رویا. روی پرده بزرگ سینما.
آقای بازغی، اینجا چیکار می‌کنید؟ من اینجا چیکار می‌کنم. چجوری...
حرفم را قطع کرد: بازغی کدوم خریه؟ تو از بِچه‌های جهان آرانی؟
گفتم: من، من. نه! بابا این فیلمه. مگه نه. جهان‌آرا که شهید شده. منو مسخره کردی. کامبیز کجاست؟ سلیمه چی شد؟
آمد طرفم و یقه‌ام را چسبید: خودوم الانه باهاش حرف زدم. تو مسچِد جامع پناه گرفته خو. بهم بگه این گاوصندوق لعنتی مال کجانه. تو اصلا سِلیمه رِ از کجا می‌شناسی بچه قرتی؟
گفتم: من هیچی، فقط...
گفت: حالا من من نکن. این سوییچ رو بگیر ببر سمت اتاق نگهبانی تحویل ابراهیم بده خو. گردن خودتون.
سوییچ را کوبید تخت سینه‌ام و رفت. چشمانم به قدم‌هاش بود. گرمای انفجار که به صورتم خورد، حالم سر جاش آمد. از ترس جانم دویدم سمت اتاق نگهبانی که چند متری با ریل راه‌آهن فاصله داشت. با سر پریدم توی اتاق.
صورتم روی زمین بود و همه تنم را خاک برداشته بود. چشم باز کردم. کف اتاق پارکت قهوه‌ای بود و صدایی نمی‌آمد. خیال کردم برگشتم به سالن سینما. سر چرخوندم. خانه به‌هم ریخته‌ای بود با دیوارهای خاکستری. نور کمش شبیه اتاق‌های بازجویی بود. سر چرخوندم که صدای خش‌داری از جا پراندم.
تو کی هستی اومدی تو؟
چشمانم به گوشه اتاق خیره شد. کسی به دیوار تکیه داده بود و نشسته بود. نور ایوان صورتش را روشن می‌کرد. چهار دست و پا روی پارکت خزیدم و جلوی صورتش ایستادم.
بهرام، تویی؟
گفت: بهرام کدوم خریه؟ تو خودت کدوم خری هستی اومدی تو؟ کی راهت داده، حالا اشکال نداره. بیا اینو بگیر...
سرنگی را طرفم دراز کرد. از دستش گرفتم و خیره ماندم. کشی پلاستیکی دور بازوش بست و با دندان گره‌اش زد. زیر لب می‌گفتم:
علی سنتوری. خودتی...
گفت: پش منو می‌شناشی. آره. خودمم.
هق هق کرد و دماغش را بالا کشید و گفت: ببین. ببین دیگه رگام پیدا نیست. دست خودم جون نداره. با دست بزن رو رگام تا پیدا بشه.
دستان لرزانش را جلو آورد و دستم را گرفت. گفت: حالا بزن رو دستم، محکم بزن. آفرین پشر خوب. محکم بزن.
روی دستش ضربه می‌زدم و چشمانش را نگاه می‌کردم. انگار که پرت شده باشی توی پرده سینما، ولی دور و اطرافم هیچ‌کس نبود. نه دوربینی، نه بومی نه آدمی.
گفت: خوبه، حالا سرنگ رو فرو کن تو رگم، آروم، آروم...
سرنگ را توی رگ لت و پارش فروکردم و سرش را فشار دادم، کله‌اش را تکیه داد به دیوار و سیاهی چشمانش بالا رفت. بعد هم به پهلو دراز کشید. بلند شدم، هوای تازه می‌خواستم. رفتم سمت ایوان. در را باز کردم و چشمانم را بستم به هوای اینکه توی ایوان نفس عمیقی بکشم.
نفسم را با تمام توان فوت کردم بیرون. بخارش را توی هوا دنبال کردم. پاهام یخ زد. چشمانم دوخته شد به زمین. تا زانو توی برف بودم. سرما یک آن تا مغز استخوانم رفت. همه جا سفید بود. تا چشم کار می‌کرد. انگار خدا تینر ریخته باشد روی تمام رنگ‌های بوم دنیا.چشمم فقط سفیدی می‌دید. صدای ناله دردناکی از کنارم شنیدم. نزدیک شدم، صدای خش‌داری می‌گفت:
داشتم نون زور و بازوم رو می‌خوردم. دستم رو علیل کردی. از پهلوونی انداختیم. گفتم تو خدایی، خودت دادی، خودتم گرفتی. ولی دیگه به اینجام رسیده. مگه من چی می‌خوام ازت؟ گفتم یه ذره برف بیاد تا اینی که خودت دادی نگه دارم. همش آفتاب، همش آفتاب. چرا دست از سرم بر نمی‌داری؟ چی می‌شه این برف رو زمین بمونه؟
دویدم سمت صدا. با تمام وجودم این سکانس را دوست داشتم. برای فیلم چند کیلو خرما بود. سامان سالور ساخته بودش. رفتم سمت مردی که ایستاده بود و با آسمان حرف می‌زد. داد زدم: آقای تنابنده! ببخشید! آقا صدری! خیلی ماهی به خدا!
سرش را پایین آورد. چشم‌هاش مثل چشم میرغضب شد. کلاهش را از روی زمین برداشت و دوید طرفم. خنده احمقانه‌ای گوشه لبم خشک شد. هنوز نرسیده چکی سمتم پرتاب کرد و با صورت توی برف غلط خوردم. روی قفسه سینه‌ام نشسته بود و سرم را تکان می‌داد و می‌گفت: کدوم خری تو رو فرستاده؟ اینجا چی می‌خوای؟ کار اون یدی بی‌شرفه؟
درد صورتم دویده بود توی تمام تنم. صدام درنمی‌آمد. تمام زورم را جمع کردم و از دستش خلاص شدم. پرتش کردم گوشه‌ای و توی برف دویدم. پشت‌سرم را هم نگاه نکردم. دویدم توی سوراخ گودی که توی دل کوه هنوز برف به آن نرسیده بود.
چشمانم به تاریکی عادت نداشت. کوری را یک لحظه با تمام وجودم حس کردم. انگار صدای صدری هنوز توی غار می‌پیچید. به خودم آمدم، مردی فریاد می‌زد:
یعنی بچه شما فقط بچه آدمه!؟ بچه‌های ما توله سگن!؟
توی اتاق دادگاه بودم، قاضی به من اشاره کرد و گفت: سرباز! این آقا رو ببر بیرون!
نگاهی به خودم انداختم، لباس سبزی تنم بود. لباس سربازان نیروی انتظامی. خشکم زد، مرد سمت میز رفت و زنش آستینش را می‌کشید و ناله می‌کرد. دوباره داد کشید: ببین آقای قاضی، من سه سال تو یه کفاشی کار کردم، آخر سر پرتم کردن بیرون، گفتن برو حقتو از قانون بگیر.
داد و بیدادهای مرد فشارم را بالا برد، پریدم طرف میز قاضی و محکم با مشت‌هام کوبیدم روی میز. فریاد زدم: ما رو از چی می‌ترسونی؟ برو از خدا بترس!
حجت و راضیه و نادر و سیمین خشکشان زده بود. همیشه دوست داشتم این دیالوگ شهاب حسینی را خودم بگویم اما اینجا که فیلم نبود. قاضی از سر جایش بلند شد و فریاد زد: این دو تا دیوونه رو با هم بندازین بازداشتگاه. این سربازا رو کی میاره اینجا!
دستانم را گرفته بودند و می‌کشیدنم، رو به حجت کردم و گفتم: من بکوبم یا تو می‌کوبی؟
خشکش زده بود، گفت: چی؟
گفتم: هیچی بابا! بعد هم محکم سرم را کوبیدم به در، جوری که چاله‌ای تویش افتاد، گیج شدم و تلوتلو می‌خوردم، از اتاق پرتم کردند بیرون.
صدای تشویق و جیغ و داد گوشم را کر کرد. کت و شلوار مشکی تنم بود و ویولنی به دست راستم آویزان. پشت پایه نتی ایستاده بودم. جمعیت چنان رعشه‌ای به تنم انداخت که انگار درونم زلزله‌ای هشت‌ریشتری اتفاق افتاده.خانمی که جلوی ما ایستاده بود اشاره‌ای کرد و همه سازها را بالا بردند. من هم بی‌اختیار ویولن را توی دست چپم گرفتم و به شانه‌ام تکیه دادم. آهنگ شروع شد. آرشه انگار مدت‌ها بود رفیق گرمابه و گلستانم است. مثل باد روی سیم ویولن تکان می‌خورد و آواز می‌خواند. پسرک پشت پیانو شروع به خواندن کرد: کاشکی می‌شد بهت بگم چقد صداتو دوست دارم/چقدر مث بچگیام لالای‌هاتو دوست دارم/سادگی‌هاتو رو دوست دارم، خستگی‌هاتو دوست دارم/چادر نماز و زیر لب خداخدا تو دوست دارم...
چشمانم پر اشک شد. مثل اولین‌بار که فیلم میم مثل مادر را دیدم. سوم دبیرستان بودم. توی خلوت اتاق جوری که کسی نبینتم چراغ را خاموش کردم و برای صحنه پایانی فیلم اشک ریختم. حالا هم گریه می‌کردم و ویولن می‌زدم. آهنگ تمام شد و همه ایستادند و تشویقمان کردند. راه افتادیم پشت صحنه. داشتم از پله‌ها پایین می‌آمدم که پام لیز خورد و روی هوا رها شدم.
چشم که باز کردم آب داشت از پله‌ها هولم می‌داد پایین. راستم را نگاه کردم دیدم اکبر عبدی با چشمان از حدقه بیرون زده کنارم غلت می‌خورد، پایین پایم ایرج راد با سر بانداژ شده و پای گچ‌گرفته ناله می‌کرد و روی آب شناور بود. رضا رویگری هم از طبقه دوم به ما پیوست. توی راه‌پله ساختمان قل می‌خوردیم و پایین می‌رفتیم. من هم فریاد می‌زدم و سرم به پله‌ها می‌خورد و چشمانم سیاهی می‌رفت. رسیده بودیم نزدیک در ورودی، اکبر عبدی اول از همه به در خورد و آن را شکست و همه پرت شدیم پایین ساختمان.
نای بلند شدن نداشتم. تمام تنم درد می‌کرد. انگار زیر مشت و لگد عده‌ای اوباش لت‌وپار شده باشم. صدای شلپ شلپ آب حواسم را پرت کرد. سرم را بلند کردم. صدای سیب‌هایی بود که فریماه فرجامی توی حوض خانه می‌ریخت. امین تارخ و رقیه چهره‌آزاد و محمد علی کشاورز و اکبر عبدی و بقیه هم بودند. نور آفتاب مثل اکسیر حیات به تنم تابید و از جا بلندم کرد. مادر داشت برای بچه‌ها وصیت می‌کرد. از حلوای مراسم می‌گفت و گوشت‌های قیمه. محمد ابراهیم که روی تخت نشسته بود و تخمه می‌شکست رو به من کرد و گفت: هوی بچه! به بابات سپردم، گوشتای خوب برای خورشت مراسم ختم بیاره، بگو آبروداری کنه جلوی در و همسایه، شنفتی؟
با سر تایید کردم. جلال‌الدین بالای سرم آمد و با لبخند دستم را گرفت و بلندم کرد.ایستادم و نفسی کشیدم. ماه طلعت سیب قرمزی دستم داد و زیر گوشم گفت: اگه اوس مهدی رو دیدی، بگو دم شوم، یه سر بزنه برای خودشو بچه‌ها غذا بدم.
سیب را گرفتم و رفتم سمت در. غلامرضا اسپند دود می‌کرد و می‌چرخید. اسپنددان را بالای سرم گرفت و چیزی گفت که نفهمیدم. دودش اذیتم کرد، چشمانم را سوزاند و به سرفه انداختم. دستم را گره کردم به کلون در و بازش کردم.
دود بیشتر شد، چشمانم از حدقه داشت بیرون می‌زد. افتادم زمین. طاق باز ولو شدم. صدای شکستن در و پنجره می‌آمد. یک نفر از پشت سرم فریاد زد: حاج کاظم! چرا خشاب رو خالی کردی؟ چرا حاجییی؟!
اصغر بود، کلاشینکف را ول کرد روی زمین و دستاش را برد پشت سرش. مامورها ریختند دورش. یکی‌شان دست من را هم گرفت و از زمین بلندم کرد. داد زدم: اصغر! به حاج کاظم بگو عباس دووم نمیاره! بگو وسط راه تموم می‌کنه! نذار ببرتش فرودگاه. اصغررر!
مامور هولم داد سمت در خروج و تلو تلو خوردم بیرون. چند سرفه بلند کردم و ایستادم. پشت میدان انقلاب بودم. هنوز باران می‌بارید و هوا سوز داشت. مردم از در سینما بیرون می‌آمدند و از فیلم می‌گفتند. سرم گیج می‌رفت، پسری سمت من آمد و گفت: به نظرت فیلمش چطور بود؟
چند لحظه نگاهش کردم، نفس عمیقی کشیدم و گفتم: مثل همیشه معمولی!

 

مروری بر آمد و رفت 8 رییس سازمان: محمدعلی نجفی از استعفا منصرف شد
گروه فرهنگ- سه‌شنبه شب با انتشار خبر غیررسمی تصمیم به استعفای معاون رییس‌جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، موجی از گمانه‌زنی در رسانه‌ها  و سیلی از نگرانی در فعالان میراث فرهنگی راه افتاد. با تکذیب نشدن این خبر از سوی سازمان و سکوت روابط عمومی، خبر به تیتر یک رسانه‌ها تبدیل شد اما سرانجام حدود ساعت دو بعد از ظهر روز گذشته، منابع غیررسمی از سازمان میراث فرهنگی خبر دادند که آقای دکتر محمدعلی نجفی در جلسه اضطراری شورای معاونان از تصمیمش اعلام انصراف کرده است.
اگر این استعفا روز گذشته اتفاق می‌افتاد، نجفی، هشتمین رییسی بود که در طول 10 سالی که از تاسیس این سازمان می‌گذرد، کرسی ریاست را رها می‌کرد. هشت نفری که پنج تای آنها در دوران احمدی نژاد عزل و نصب شدند و این خود اساسی‌ترین ضربه‌ای بود که در دوران دو دولت گذشته بر میراث فرهنگی کشور وارد شد.
۱۶ فروردین‌ماه ۱۳۸۵ شورای عالی اداری کشور در یکصدمین جلسه خود، سازمان صنایع دستی کشور را از وزارت صنایع و معادن با تمامی اختیارات، تعهدات، امکانات، نیروی انسانی و... جدا و به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری الحاق کرد تا این سازمان تحت عنوان «سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» به فعالیت خود ادامه دهد.حسین مرعشی در سال ۱۳۸۳ و در اواخر دولت دوم خاتمی به عنوان ریاست میراث فرهنگی منصوب شد. او با رییس‌جمهور شدن احمدی‌نژاد، اولین عضو از کابینه بود که از کار برکنار شد.
اسفندیار رحیم مشایی، سومین رییس این سازمان است که از طرف احمدی‌نژاد برای این پست منصوب شد. او در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی اصفهان تحصیل کرده بود و نزدیک‌ترین فرد به احمدی‌نژاد محسوب می‌شد.
حمید بقایی، چهارمین رییس این سازمان بود که مدرک تحصیلی‌اش در زمینه IT بود. او با گرفتن تصمیم انتقال سازمان میراث فرهنگی از تهران آسیب‌های غیرقابل جبرانی به میراث فرهنگی و اسناد و اموال این سازمان وارد کرد.
پس از او روح‌الله احمدزاده کرمانی به مدت شش ماه در این سمت مشغول به کار شد و پس از استعفای دو یار دیرین خود در دانشکده خبر و استانداری فارس که به سمت‌های معاون گردشگری و سرمایه‌گذاری منصوب شده بودند خود او نیز به دلایل نامعلوم استعفا داد و در مراسم تودیع خود نیز شرکت نکرد.
سیدحسن موسوی، معاون سرمایه‌گذاری اسبق سازمان  درزمان ریاست مشایی، بعد از احمدزاده تا ۱۱ آذرماه ۱۳۹۱ رییس سازمان بود اما در این تاریخ با حکم رییس‌جمهور برکنار و به جای مشایی به سمت رییس دفتر رییس‌جمهور گماشته شد.از آن تاریخ محمدشریف ملک‌زاده تاسال ۱۳۹۲ و پایان کار دولت احمدی‌نژاد به مدت کمتر از یک‌سال عهده‌دار ریاست این سازمان بود.

 

نگاهی به کتاب مامون و قلاق‌های آغا شازده نوشته غزل تاجبخش
 تابستان امسال فرصت‌های کوتاهی پیش آمد برای مرور کتاب‌های تازه که هر لحظه‌اش دریچه‌ای بود به سوی اندیشه‌ای نو، دور از هجوم مخرب تکنولوژی و توفان‌های مسموم اخبار، یک از آنها کتابی بود با گذر از دوران پرطراوت و شاد کودکی.
این کتاب «مامون و قلاق‌های آغا شازده» نوشته غزل تاجبخش است، بانوی شاعری که روحش از واژه‌های شاعرانه سیراب است و با تخیلی غنی و زبانی ساده و روان به بیان حدیث نفس در هستی درخشان کودکی و نوجوانی خود می‌پردازد، در روستایی که چشمه‌ها و جویبارهایش طراوتی حیات بخش دارد و باغ‌های سرسبزش روح زندگی را سیراب می‌کند.
روستایی که هر روز قطاری از نور و زندگی از ایستگاه کوچکش می‌گذرد و آدم‌های تازه‌ای بر زمین‌های آن پا می‌گذارند.
در فصل ادبیات اقلیمی و روستایی حسن میرعابدینی، محقق گرانقدر ادبیات داستانی ایران از این شکل داستان‌نویسی یاد می‌شود. عابدینی می‌نویسد «ادبیات اقلیمی و روستایی سال‌های 50-40 زاده شرایط اجتماعی و باورهای روشنفکری خاصی بود که از اصلاحات ارضی و تبعات آن ناشی می‌شد».
غزل تاجبخش که با واقعبینی روشنگری به ثبت رویدادهای پیرامونش می‌نشیند نیز از همین شرایط برخوردار است. علاوه بر این افزودن واژه‌نامه، اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های مکان داستان که نقش و خاطره آن روزگار کودکی نویسنده را رنگین کرده است نیز از جذابیت‌های کتاب به شمار می‌رود.
بیان واقعیت‌های زندگی مردم محروم روستایی و رنجی که از فقر، جهل و خرافات این مردم به چشمه اندیشه ناب او می‌رسد، اندوهی است که نویسنده را در خود فرو می‌برد بی‌آنکه بتواند کاری انجام دهد از فصول برجسته کتاب است.
اما آنچه مرور این کتاب را برای مخاطب جذاب و پرکشش می‌کند تصویر روشنی از کودکی اوست که بافت نخستین کتاب را می‌سازد. نویسنده با واژه‌هایی که به روانی جویباران این روستاست از خصلت‌های مردمی سخن می‌گوید که درگیر ابتدایی‌ترین مشکلات هستی‌شان هستند و قطاری که هر روز گروهی را می‌برد و گروهی را می‌آورد و ماجراها با همین رفت‌وآمدها شکل می‌گیرد و مشکلاتی که دانای آبادی با معیارهای آن روزگاران به حل آنها می‌پردازد.راوی با روشن‌بینی از آداب و رسوم، شیوه ساده زیست مردم و تغییر هستی آنها در فصول مختلف سال پرده برمی‌دارد و نقش مادربزرگ باتدبیر را که زنی از تبار مادرسالارهای آن سال‌هاست بازگو می‌کند.
نام کتاب نیز از باورهای روستاییان شکل می‌گیرد که می‌پندارند همه کلاغ‌های ده هر غروب به سوی باغ‌های سرسبز مادربزرگ نویسنده پرمی‌گشایند.«چقدر دلت می‌خواست با لوطی برقی بدوی، بدوی و امامزاده را دور بزنی و بروی تا پای برجی بایستی که کنار منزل کاهگلی سید عنایت‌الله ساخته شده بود و همیشه خدا دو تا حاجی لک‌لک در لانه‌ای که آن بالا درست کرده بودند در رفت و آمد بودند و به جوجه‌های‌شان دانه می‌رساندند. دلت می‌خواست جای آنها بودی و آن بالا، بالای بالا آنقدر بروی که دستت به ابرها برسد. یا دوست‌داشتی جای کلاغ‌های سیاهی بودی که تنگ غروب آسمان را سیاه می‌کردند و با صدای قارقار خود فضای غروب دهکده را روی سر می‌گذاشتند و دهاتی‌های خسته‌ای که بیل بر دوش از مزرعه برمی‌گشتند، سر را به آسمان بگیرند و با همه خستگی و بی‌خیالی لبی به لبخندی بگشایند و بگویند: هی سی کو، قلاق‌های آغا شازده دارن می‌رن اربابی! به راستی کلاغ‌ها گویی به ضیافت صنوبرهای بلند منزل مادربزرگ دعوت داشتند که اینقدر پرکشان و پرقیل و قال آسمان را در دایره‌های تو در توی سیاه هی دور می‌زدند، دور می‌زدند تا حتی کوچک‌ترین و جوان‌ترین کلاغ نیز برسد و همه با هم خود را بچسبانند به بالاترین شاخه‌ها و یکباره درخت‌های بلند را از بالا تا پایین زغالی کنند.»نویسنده هر صبح با آوای رازآلود طبیعت بیدار می‌شود و هر شب با قصه‌های مادربزرگ به خواب می‌رود. آداب و سنن سال‌های نو جوانی نویسنده حتی بر سرنوشت او که دخترکی آزاد و رهاست سایه می‌افکند و او بی‌آنکه برای فردای خود نقشی داشته باشد در ناباوری به کابین مردی درمی‌آید که شناختی از او ندارد و هنگامی که بانگ دلنواز چشمه‌ای در باغ او را فرا می‌خواند حتی در غروب عروسی به آن چشمه پناه می‌برد و با اشک راز سرگشتگی خود را با چشمه بازگو می‌کند.ساختار اصلی کتاب گذر از زندگی روستاییان و رابطه خانواده نویسنده با این مردم است.جست‌وجوی نویسنده با مکاشفه‌ای درونی همراه است که از عمق فاجعه زندگی آدم‌های اطرافش حکایت می‌کند.
در بخش پایانی کتاب تلخی فقدان عزیزان راوی لحنی افسرده می‌گیرد و گذر از دوران شکرین کودکی به تلخی سال‌های بلوغ فکری نویسنده با شتاب می‌گذرد.
آدم‌های تبهکار داستان با چهره‌هایی زشت که فراتر از باور نویسنده است نمایان می‌شود و از سرنوشت تاریک زنان و دختران جوانی که لگدکوب خواسته‌های بی‌شرمانه مردان می‌شوند پرده برمی‌گیرد، انگار آنها از آغاز برای قربانی شدن زاده شده‌اند.
روشن‌ترین تصاویر کتاب مربوط به رشد و بلوغ فکری نویسنده است که دلتنگی‌هایش را برای طبیعت و کودکی‌اش بازگو می‌کند.

 

«رد کارپت» تحویل جشنواره فیلم فجر شد
ایلنا- فیلم سینمایی «رد کارپت» ساخته رضا عطاران تحویل دفتر جشنواره فیلم فجر شد. این فیلم که دومین ساخته بلند سینمایی رضا عطاران است به تازگی آماده نمایش شده است و برای حضور در بخش سودای سیمرغ سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، تحویل دفتر این رویداد شده است. به احتمال زیاد این فیلم ۱۵ بهمن‌ماه در جشنواره فجر به نمایش درمی‌آید.«رد کارپت» با یک نگاه تجربه‌گرا در ایران و فرانسه در حاشیه جشنواره بین‌المللی کن فیلمبرداری شده است. مراحل پایانی فنی این فیلم در استودیو ایران نوین فیلم انجام شده است.
رضا عطاران، سوسن پرور، مارک انصاری، امیر نوری، کریستین بی‌فورت، حسین سلیمانی، ماجین موسوی، جمال هاشمی،‌هانی صالحی، ماریلو می‌نگ لانا، حسین یاریار، عبدالله صالحی، راد پورجبار، اندی کروک، فرشاد نجفی اسداللهی، محمدجواد علینقیان، عبدلیا صالح، امیر فلاحت‌نژاد، ملیحه خسروانی، مطهره کثیری و علی سرتیپی بازیگران این فیلم هستند.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: شما که غریبه نیستی، من ۳۸ سال از خدا عمر گرفتم، ۱۳ سال تئاتر کار کردم، هنوز وضعیتم اینه، هیچی به هیچی، بالاخره باید کاری می‌کردم دیگه، اونور فکر می‌کنم می‌تونم کار کنم، می‌تونم شکوفا بشم.

جزییات افتتاحیه جشنواره فیلم فجر
گروه فرهنگ- مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر عصر روز جمعه یازدهم بهمن‌ماه ساعت 18 در تالار وحدت برگزار می‌شود.
محمد حیدری کارگردانی این مراسم را برعهده دارد و تاکنون مجری برنامه قطعی نشده است، البته حسین پاکدل و فرزاد جمشیدی گزینه‌های اجرای مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر هستند.جلیل اکبری صحت، مدیر روابط عمومی سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در این‌باره گفت: مدت زمان برگزاری این مراسم بیش از دو ساعت خواهد بود. در این مراسم تقریبا سخنرانی نخواهیم داشت و همه چیز بر مبنای اجراهای تصویری و صحنه‌ای خواهد بود. حتی سخنرانی دبیر جشنواره هم قالبی متفاوت دارد و تلفیقی از کلیپ و سخنرانی خواهد بود.
وی در پایان گفت: ظرفیت برگزاری این مراسم، 800 نفر طبق ظرفیت تالار وحدت است.
همچنین شنیده می‌شود فیلم سینمایی «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا در پایان مراسم افتتاحیه به نمایش درخواهد آمد.
برنامه‌های کاخ جشنواره نیز با نمایش فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» به کارگردانی روح الله حجازی افتتاح خواهد شد.

معرفی اعضای هیات‌های نظارت بر نشر کتاب
ایسنا- اعضای هیات نظارت بر نشر کتاب بزرگسال از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به این شرح معرفی شدند: احمد واعظی، محمدعلی مهدوی راد، محمدتقی سبحانی، رضا مختاری، علیرضا اعرافی، محمود گلزاری، عماد افروغ، علیرضا صدرا، صادق آئینه‌وند، محسن مومنی، علی معلم دامغانی، حسن کچوئیان، محمود آذربایجانی، مهدی خاموشی و فریبا علاسوند. همچنین اعضای هیات نظارت بر نشر کتاب کودک و نوجوان این افراد هستند: محسن چینی‌فروشان، جواد محقق، مظفر سالاری، عبدالله حسن‌زاده و مهنوش مشیری.
این اعضا در جلسه 741 شورای عالی انقلاب فرهنگی که سه‌شنبه، هشتم بهمن‌ماه به ریاست حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی و با حضور روسای قوه قضاییه و مجلس شورای اسلامی برگزار شد، معرفی شدند.اعضای هیات‌های نظارت بر نشر کتاب بزرگسال و کودک و نوجوان از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشنهاد و توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تایید و معرفی می‌شوند.

از فریبرز عرب‌نیا تجلیل شد
ایلنا- مراسم تجلیل از فعالیت‌های بازیگری فریبرزعرب‌نیا هشتم بهمن‌ماه در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
داود میرباقری در این مراسم با اشاره به همکاری خود با عرب‌نیا در ساخت مختارنامه گفت: امروز از عرب‌نیا تجلیل می‌کنیم زیرا وی شایسته این تجلیل است و این مجلس باید زود‌تر برگزار می‌شد و جای گله است که چرا صدا و سیما چنین برنامه‌ای برگزار نمی‌کند.
وی در ادامه افزود: من و عرب‌نیا شش سال کار مستمر و سخت در مجموعه تاریخی مختارنامه داشتیم و اگر عشق عرب‌نیا به این کار نبود؛ قطعا نمی‌توانستیم این فیلم را ثبت کنیم.بهروز خوش‌رزم، تهیه‌کنننده سینما و تلویزیون نیز گفت: من به عنوان یک تهیه کننده به بیشتر بازیگران بدهکارم اما ارزش بازی عرب‌نیا زیاد است. عرب‌نیا در کار فقط به فکر کیفیت آن است.بهزاد خداویسی بازیگر نیز گفت: عرب‌نیا همیشه با لبخند وارد می‌شود همیشه بازیگری بود که در کار خود استقامت داشت و آدم بسیار جدی است و به کارش اهمیت می‌دهد اما بداخلاق نیست.
در این مراسم داود میرباقری، بهزاد خداویسی، بهروز خوش رزم، امین زندگانی، الیکا عبدالرزاقی، افشین زارعی، آرش مجیدی، سعید پیردوست و حامد باقری حضور داشتند.اجرای مراسم را رضا درستکار برعهده داشت و شروین مهدیزاده آهنگساز قطعاتی را با پیانو نواخت.

تاجیک گزینه‌ جدی خوانندگی در جام‌جهانی
مهر- خواننده موسیقی پاپ از دریافت پیشنهاد فدراسیون فوتبال برای خوانندگی سرود رسمی تیم ملی فوتبال کشورمان در جام‌جهانی خبر داد.امیر تاجیک افزود: پیشنهاد خوانندگی برای سرود رسمی تیم ملی فوتبال کشورمان در مسابقات جام‌جهانی مدتی است که از سوی فدراسیون فوتبال به من داده شده و تا آنجا که می‌دانم من به همراه تعدادی دیگر از دوستان به عنوان گزینه‌های اصلی انتخاب شده‌ایم.
وی ادامه داد: فعلا غیر از ارایه پیشنهاد به ما برای سفارش و ساخت قطعه مورد نظر جزییاتی بیشتری مورد مذاکره قرار نگرفته است اما حتم دارم به دلیل حساسیت‌ها و تجربه‌ای که یک خواننده در خوانش چنین آثاری دارد دوستان حساسیت‌های زیادی برای انتخاب خواننده مورد نظرشان خواهند داشت.
این خواننده موسیقی پاپ کشورمان گفت: من تا به حال چندین اثر در این زمینه تهیه و تولید کرده‌ام که از آن جمله می‌توانم به ساخت موسیقی بازی‌های ایران و آلمان، ایران و بحرین، پرسپولیس و بایرن مونیخ، ایران و ژاپن و تیم کشتی بزرگسالان کشورمان در سال 2002 اشاره کنم.



8

0
0

نسرین مقانلو در پشت صحنه سریال عصر پاییزی: تلویزیون قصه‌ و بازیگر خوب را خراب می‌کند

از آخرین حضور نسرین مقانلو در تلویزیون حدود سه سال می‌گذرد تا سرانجام با مجموعه عصر پاییزی که از 28 دی‌ماه روی آنتن شبکه یک رفت، به این دوری سه ساله پایان داد‌. از او که نزدیک به سه سال است با هیچ رسانه‌ای گفت‌وگو نکرده، درباره چرایی دوری‌اش از تلویزیون و دلیل همکاری‌اش با سریال عصر پاییزی پرسیدیم و او با ما از دلایل ریزش مخاطبان تلویزیون گفت‌. نسرین مقانلو در این گفت‌وگو بارها تاکید کرد که کارش و مخاطبانش را عاشقانه دوست دارد و در کنارش از شرایط سختی که تلویزیون با اعمال سانسورهای بی‌مورد و عدم حمایت مالی از پروژه‌ها برای او و همکارانش ایجاد‌کرده، گله‌ها کرد‌.
خانم مقانلو قبل از آغاز این گفت‌وگو متوجه شدم که از تلویزیون و شرایطی که به پروژه تحمیل کرده، بسیار گله‌مندید‌. خوب است اینها را با مخاطبانتان هم در میان بگذارید‌.
قبل از اینکه کارگردان این کار آقای اصغر نعیمی باشند، دو نفر دیگر از کارگردانان عزیزمان تماسی با من داشتند و برای همین نقش سناریو را برای من فرستادند‌. اما از آنجا که من باید تمام یک قصه را بخوانم و بعد درباره پذیرفتنش تصمیم بگیرم با آن دو تا دوست دیگر به توافق نرسیدیم‌. بعد از چند ماه با من تماس گرفتند و گفتند که سریالی هست که آقای اصغر نعیمی کارگردانی‌اش را برعهده دارد و طبق معمول که باید ابتدا قصه را بخوانیم، وقتی برای من فرستادند دیدم که این همان قصه قبلی است که دو دفعه قبل دو تا کارگردان متفاوت برای من فرستاده بودند‌. با این تفاوت که آن موقع شاید 10 قسمتش آماده بود ولی وقتی با آقای نعیمی صحبت کردیم حدود 25 قسمتش آماده شده بود‌. وقتی به من گفتند که مدتش شش ماه است، واقعا نمی‌توانستم قبول کنم چون برای رفتن پیش خانواده‌ام سفر در پیش داشتم‌. وقتی با اصرار دوستان روبه‌رو شدم گفتم مشکل دیگر در پذیرفتن کار برای من این است که این قصه 50 قسمت است و 25 قسمتش بیشتر نوشته نشده و این برای من واقعا سخت است چون نمی‌دانم که بعد چه اتفاقی در قصه خواهد افتاد و چه چیزهایی عوض خواهد‌شد‌. به ما گفتند نه، خیالتان راحت باشد، یک قصه اجتماعی و طنز موقعیت است و خیلی هم شیرین است و اسپانسرش وزارت کار و سازمان صداوسیماست‌. از آنجا که کار مال شبکه یک ملی ما بود و من همیشه با این شبکه همکاری‌های خیلی خوبی داشتم، قبول کردم و 25 قسمت را خیلی خوب کار کردیم ولی بعد از 25 قسمت من احساس کردم که یک تزلزلی لااقل در نقش من دارد به وجود می‌آید، یعنی یکسری آدم‌های جدید که ما نمی‌دانیم از کجا دارند وارد قصه می‌شوند و انگار اصلا این خانواده‌ای که توی این ساختمان زندگی می‌کنیم، نقش‌هایشان کم و کمرنگ می‌شود و از هم پراکنده می‌شوند. در صحبتی که با نویسنده کار داشتم یک سوالی از ایشان کردم، گفتم که خیلی برای من مهم است که شخصیت مهشید، نقش این زنی که در این خانه دارد همه را اداره می‌کند، سرانجامش چه می‌شود، چه اتفاقی برایش می‌افتد؟ آقای میرمیرانی به من گفت که این زن یک مرکز آشپزی می‌زند و یک خانم خیلی مستقلی می‌شود و‌.‌.‌. ما کار را ادامه ‌دادیم و پنج قسمت بعدی قصه را دادند و ما هر دفعه می‌دیدیم تا بیاید قصه تصویب شود، زمان زیادی می‌برد و ما باید سرکار بیاییم و کار کنیم اما یک دفعه می‌گفتند نه این را نگیرید بایستید دوباره متن تایید نشده و دوباره بیایید و دوباره تکرار کنیم‌.‌.‌. این واقعا باعث اذیت ما شد‌. به مرور من و دیگر دوستان از نقش‌هایمان ناراضی شدیم‌. طبق آن چیزی که به ما گفته‌ بودند، اینها خانواده‌ای هستند که زندگی‌شان در این ساختمان با همدیگر شکل می‌گیرد و زندگی هرکدامشان در جایگاهی نشان داده ‌می‌شود، اما با ورود یکسری آدم جدید و یکسری چیزهای پرت در بعضی از سکانس‌ها- حالا کمیت کار ممکن است مهم نباشد، ولی- من نگاه کردم و دیدم که مثلا من در هر قسمتی دو تا سکانس دارم ولی همه دیالوگ‌ها تکراری است، یعنی دایم مهشید را در حال شیرینی پختن در خانه دارم می‌بینم و تکرار و تکرار‌. می‌دانید این مرا مکدر کرد، بی‌نهایت دل گرفته ‌شدم از این مساله تا به اینجا که دیگر گفتند سریال 50 قسمتی به دلیل کمبود بودجه‌ای که آوردند تعداد قسمت‌هایش کم شده و...
پس آسیب‌های کمبود بودجه تلویزیون به بازیگران هم رسیده است‌.
واقعا این کمبود بودجه تلویزیون دارد زندگی‌های ما را مختل می‌کند، یعنی ما می‌آییم برای یک کارقرداد پنج-شش ماهه می‌بندیم، جاهای دیگر کار نمی‌کنیم، می‌گوییم خب ما از اینجا بنا بر آن چیزی که دریافت می‌کنیم تامین هستیم و بعد تعهدات پرداخت نمی‌شود، گروه عصبی می‌شوند، این مساله باعث می‌شود که دوستان خوبی که سالیان سال است در کنار یکدیگر دارند خیلی خوب کار می‌کنند، با همدیگر تنش و برخورد داشته باشند‌. این از آن دل گرفته شود‌ این از آن ناراحت شود، آن یکی، دو تا جمله‌ای بگوید که اصلا شایسته رفاقت‌های درون کاری ما نیست و این کدورت‌ها را به وجود بیاورد و دست آخر به اینجا برسد که قصه در سه قسمت به دلیل کمبود بودجه تلویزیون جمع شود‌. این واقعا باعث ناراحتی است‌. می‌دانید من از آنجا که خداوند لطفی به من کرده- این را دلم می‌خواهد حتما بگویید- هر آنچه دارم اول از همه لطف خداوند است و بعد علاقه مردم خوب من است نسبت به من‌. همیشه گفتم که عاشقانه حرفه‌ام را دوست دارم و حرفه من حرفه مقدسی است‌. من برایش ارزش قائلم چون واقعا زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم‌. این‌جور نبوده که یک شبه ره صد ساله را بروم‌. ولی دلشکسته می‌شوم وقتی می‌بینم با همه این 25- 26 سالی که تمام زندگی‌ام را برای این کار گذاشته‌ام و حتی خانواده‌ام را که در آن طرف دنیا زندگی می‌کنند، گذاشتم و آمدم در جامعه خودم که بتوانم مثمر ثمر باشم برای مردمم، برای اینکه آنها بتوانند به جای اینکه کانال‌های دیگری را در شبکه‌های دیگرببینند، کارهای تلویزیون خودمان و فرهنگ خودمان را تماشا کنند، برخورد با ما این‌گونه است‌. ما تلاش می‌کنیم که مردم را دوباره برگردانیم و با تلویزیون خودمان آشتی بدهیم اما واقعا نمی‌دانیم که چرا آن اتفاق خوبی که می‌خواهیم بیفتد، نمی‌افتد‌. قصه خوب، خراب می‌شود، نوع متن تغییر می‌کند، کدورت بین بچه‌ها به وجود می‌آید حالا چه از لحاظ مالی چه به لحاظ تغییر نقش‌ها و‌.‌.‌. واقعا اینها مسوولیتش پای کیست؟ من جوابی برای مردمم ندارم اگر یک روزی به من بگویند که خانم مقانلو شما چرا این کار را کردید چرا آخر سریال این‌جوری شد من نمی‌دانم که باید چه بگویم‌. متاثر می‌شوم واقعا‌. من کارهای بسیار خوبی داشتم در شبکه یک ملی‌. همیشه گفتم به دلیل اینکه تلویزیون قصه‌هایش تداوم حسی دارد مردم می‌توانند به سادگی با آن همذات پنداری کنند‌. هفته‌ای سه بار یا هر روز یا هر هفته مردم را بکشاند پای تلویزیون و وقتی این وسط یک چیزی لق می‌زند، انگار من لق زده‌ام و این من بازیگر هستم که دست آخر باید جوابگوی مردمی باشم که در کوچه و خیابان می‌بینم‌. واقعا باید فکری درباره‌اش بشود‌. وقتی که پروانه ساخت یک قصه را می‌دهند به نظر من مسوولان باید همکاری کنند و تا آخر پای پروانه‌ای که داده‌اند بایستند‌. چون ما شبانه‌روز داریم زحمت می‌کشیم برای حرفه‌مان، برای مردم‌مان که از ما انتظاراتی دارند، از من مقانلو، از دوست ایکس، از خانم ایگرگ که سال‌ها کارکرده‌اند می‌خواهد که واقعا یک کار بهتر ببینند‌.
 دلیل اینکه نمی‌بینند چیست و این شده برای من یک سوال که چرا من مثلا حس سوم را هشت سال پیش در 10 قسمت آن‌طور کار می‌کنم که هنوز در ذهن همه مانده و همه از من این توقع را داشته‌باشند که یک کار بهتر ببینند و چرا امروز به اینجا رسیده که نقشم حتی خود من را هم ارضا نمی‌کند و و این مرا به فکر می‌برد‌. چون واقعا برای من چیزهایی که نوشته می‌شود مطرح است، روی آن بحث می‌کنم با کارگردانم حرف می‌زنم و این اتفاق در این سریال هم افتاد و بسیار باعث تاسف است که نتیجه با آنچه قرار بود باشد متفاوت است‌. واقعا ما اکیپی بودیم که دست به دست هم دادیم، با شرایط مالی بد چون امید داشتیم کاری در 50 قسمت انجام می‌دهیم که مردم‌مان را شاد می‌کند‌. در عوض من می‌آیم می‌بینم که می‌گویند این متن اجازه کار کردن ندارد، خب چرا متن به این خوبی باید عوض شود؟
به نظر شما چقدر این ممیزی که اعمال می‌شود باعث می‌شود هم شما ناراضی باشید و هم مردم ناراضی باشند و هم مخاطب تلویزیون ریزش کند؟
این خیلی در کار ما دارد تاثیر می‌گذارد‌. برای همین است که شاید مردم ما خیلی تلویزیون نمی‌بینند‌. بعد می‌گویند چرا مردم می‌روند کانال‌های دیگر را می‌بینند، چرا شبکه‌های دیگر را می‌بینند برای اینکه آنچه را که قبل می‌دیدند دیگر در تلویزیون نمی‌بینند‌. خود من 12 سال است که دارم به‌طور مداوم در تلویزیون کار می‌کنم ، نقش‌های خوبی داشتم، سریال‌های خیلی خوبی را کار کردم که من را تا الان ارضا کرده، من واقعا دو- سه سال بود که با تلویزیون کار نمی‌کردم برای اینکه قصه خوبی نمی‌دیدم، درحالی که همیشه ایده‌ام این بود که تلویزیون مخاطب را بهتر می‌تواند بکشاند. مخاطب هر روز می‌تواند با آن همذات‌پنداری کند ولی در حال حاضر این اتفاق نمی‌افتد‌. همه مردم به ما می‌گویند که نمی‌دانیم آخر سریال‌ها چرا اینجوری تمام می‌شود‌، واقعا بفهمیم دست کیست که این اتفاق می‌افتد‌. این را من نمی‌گویم این را افراد جامعه ما که در بیرون ما را می‌بینند، می‌پرسند برای چی این‌قدر قشنگ سیرش طی شد ولی یک دفعه جور دیگری شد؟‌! و واقعا پاسخی ندارم‌. من فکر می‌کنم مسوولان بیشتر باید به این قضیه بپردازند، یک مقدار این بسته بودن و سانسور را در کار ما کنار بگذارند چون ما باید در یک طنز موقعیت کاری بکنیم که بتوانیم مخاطب را جذب کنیم و این از دست این عزیزان برمی‌آید‌. از طرفی ما را در مضیقه مالی هم قرار می‌دهند انگار که ما هیچ کاری نکردیم، بعد از این زحمت شش، هفت ماهه که کشیدیم‌. خود من واقعا خسته‌ام از لحاظ روحی و جسمی، یعنی با خودم می‌گویم که پس من چرا این کار را گرفتم، خب می‌توانستم بروم پیش خانواده‌ام، سه تا چهار تا کار کوتاه رسانه‌ای- تصویری هم می‌کردم و تمام می‌شد ولی امروز می‌دانم که قطعا جوابگوی مردم خواهم شد و چرا؟‌! من چرای این را هم نمی‌دانم و این اذیت می‌کنید‌.
براساس آن چیزی که گفتید برداشت من این بود که شما در ابتدا نصف قسمت‌ها را کاملا پسندیدید و از آنجا به بعد این سانسور هی تنگ و تنگ و تنگ‌تر شد و اساسا پایان‌بندی هم دیگر چیزی نشد که شما توقع داشتید‌.
بله 25 قسمت اول فوق‌العاده بود اما شما حساب کنید مثلا همکار من، آقای عمرانی که پارتنر مقابل من هستند، بنابر مشکلات مالی دیگر سرکار حضور پیدا نمی‌کند‌. به نظر من حق هم دارد چون دو، سه ماه است آمده و عملا کار نکرده‌ است. ما زندگی داریم، زندگی ما از این راه می‌گذرد‌. این برخورد تلویزیون واقعا زشت است اصلا درست است با ما اینجور برخورد شود؟ مایی که از بچه و زندگی و خانواده و همه چیزمان می‌زنیم و با عشق داریم این کار را می‌کنیم‌.‌.‌.
و مردم هم به خاطر شما کار را می‌بینند‌.‌.‌.
و شاید کار ما سخت‌تر از همه آدم‌های دیگر باشد‌. ما نه تعطیلات داریم، نه اگر سرمابخوریم و مریض شویم مرخصی داریم‌. اصلا کسی به این چیزها فکر نمی‌کند‌. چون همه به این فکر می‌کنند اگر این بازیگر نیاید امروز این‌قدر درصد ما ضرر می‌بینیم‌ پس مایی که با همه حس و حال می‌آییم کجای این معادله‌ایم؟ مثلا الان که پارتنر مقابل بنده نیامده‌است، لطمه‌اش به من می‌خورد، من گیجم، وسط پلان، توی سکانس منگم، همه‌اش باید بگویم عطا مسافرت است، عطا نیست و این من را اذیت می‌کند، همکارهای دیگر من را اذیت می‌کند‌. حضور ایشان واجب است برای این کار، حتی اگر باید در سه قسمت دیگر جمع می‌شد، حالا 50 قسمت نه 34 قسمت، 35 قسمت‌. ما باید ساپورت شویم، یعنی این حق را به ما بدهند که وقتی سه ماه، دو ماه ما حقوق نمی‌گیریم، معترض باشیم‌. ما هم زندگی داریم، من می‌روم خرید بکنم قسطی و نسیه به من چیزی نمی‌دهند، من می‌خواهم اجاره خانه بدهم کسی نمی‌داند که من الان مشکل دارم‌. اگر من می‌آیم یک درصدی را از نصف قیمتم کمتر می‌گیرم برای شش ماه، نباید برای شش ماه با من قرارداد ببندند و دو ماه بعد شروع کنند و آن دو ماه را به من ندهند، بگویند شما که کار نکردید‌. هیچ جای دنیا کار به این فرم نیست و اینها واقعا دل آدم را آزرده می‌کند‌. من معمولا وقتی می‌گویم در کاری هستم واقعا تا آخر می‌ایستم یعنی آدمی نیستم که نیمه‌کاره رها کنم ولی واقعا مکدرم، دل شکسته‌ام، می‌بینیم حق من این نیست، حق همکارهایم این نیست، مایی که می‌آییم با جان و دل با این شرایط کار می‌کنیم توقع داریم که لااقل ساپورت شویم‌. یک بازیگر فقط تمرکزش باید به کارش باشد نه هیچ چیز دیگر دلیلی ندارد من برای کسی توضیح بدهم این مشکل را دارم‌. الان به جایی رسیده که وادارت می‌کنند که این را بگویی و این بسیار کار ناپسند و زشتی است‌. خب خیلی راحت بگویید که اصلا کار نکنید و ما هم تکلیف خودمان را بدانیم، یعنی واقعا بدانیم که داریم چه کار می‌کنیم نه اینکه به جای اینکه یک بازیگر تمرکز داشته باشد بیاید سر کار و به کارش فکر کند، به مسایل حاشیه‌ای، مساله تولید و مسایلی که به ما ارتباطی ندارد فکر کند‌. مساله آقای تهیه کننده به من ارتباطی ندارد، من یک بازیگرم، در یک ساعتی باید بیایم، تمرکزم را روی کار بگذارم و با همکارم کارم را بکنم‌.
بنابر آنچه گفتید دو مشکل عمده است که به کار شما در تلویزیون آسیب می‌زند، یکی همان بحث سانسور که صحبتش را کردیم و یکی بحث بودجه کم تلویزیون‌. کدامش به نظر شما بیشتر در این کم اقبالی مردم به تلویزیون تاثیرگذار است‌.
هردواش‌. ببینید هر چیزی اگر در جای خودش نباشد، ضررهایش را در هر کاری به جا می‌گذارد‌. یک دکتر وقتی می‌خواهد برود اتاق عمل، اگر یکی از وسایل جراحی‌اش کم باشد قطعا مشکل پیدا خواهد کرد، عین کار ما، ما وقتی که می‌آییم سر صحنه و این مشکلات روی دوشمان سنگینی می‌کند روی همه چیز تاثیر خودش را می‌گذارد‌.
در این سال‌هایی که شما کار کردید هیچ وقت شرایط آن‌قدر سخت بود و فشار این‌طور که می‌گویید بر شما و همکارانتان اینقدر زیاد بود؟
اصلا، شما خودتان می‌دانید که من سریال‌هایی که کار کردم واقعا با اساتید بزرگی بوده‌. ما واقعا این مشکلات را هرگز به این حد نداشتیم‌. اصلا من نمی‌دانم چه اتفاقی دارد می‌افتد‌. به جای اینکه الان ما را حمایت کنند تا ما بتوانیم دوباره مردممان را بیاوریم به سمت تلویزیون ملی خودمان، درست برعکس رفتار می‌کنند‌. ببینید ما ایرانی هستیم، ما نویسندگان بسیار خوبی داریم، بازیگران فوق‌العاده خوبی داریم، با همه کمبود امکانات بچه‌ها واقعا عاشقانه کار می‌کنند‌. می‌دانید اگر پشت ما بایستند و کمک بکنند قطعا ما می‌توانیم دوباره سریال‌های خوب بسازیم و من به شما قول می‌دهم هیچ کس کانال‌های دیگر را نگاه نخواهد کرد‌ ولی می‌دانید وقتی قصه‌ای نیست، وقتی که رو راستی نیست توی یک کار‌.‌.‌.
وقتی مردم خودشان را در یک قصه پیدا نمی‌کنند...
بله وقتی مردم خودشان را در یک قصه نمی‌بینند، حوصله‌شان سر می‌رود آن را نگاه کنند‌. از طرفی من نوعی اگر ایکس تومان پول می‌گیرم به خاطر اینکه نمی‌توانند آن مبلغ را به من بدهند مجبور می‌شوند شخص دیگری را بیاورند که پول کمتری می‌گیرد و این به ضرر کار است و این به خاطر آن است که مردم با یکسری افراد ارتباط بهتری می‌گیرند‌. ما آدم‌هایی نیستیم که اجحاف کنیم و بگوییم خیلی مبلغ بالایی می‌خواهیم؛ در حدی مطالبه می‌کنیم که عرف است و اندازه نوع کار و شخصیتمان؛ هر چیزی یک قیمتی دارد‌. بالاخره من هم در سن میانسالی می‌روم، دوستان جوانی جای من می‌آیند‌. من خودم جزو کسانی هستم که کمکشان می‌کنم چون دلم می‌خواهد رشد کنند‌. برایشان ارزش قائلم، هیچ وقت از بالا نگاهشان نمی‌کنم، چون تازه آمده‌اند، می‌گویم من هم یک روز از یک جایی شروع کردم، اینها هم می‌توانند شروع کند‌. منتها متاسفانه مسوولان‌ کمک نمی‌کنند، یعنی چه از لحاظ مادی، چه از لحاظ کمک به پروژه‌ برای قصه، سانسور، چون اینها واقعا ما را اذیت می‌کند، فشار می‌آورد روی ما‌. وقتی من می‌آیم می‌بینم که قصه یک چیز دیگری برای من تعریف شده و یک چیز دیگری دارد در می‌آید، من یک آن با خودم می‌گویم که من اشتباه کردم این کار را پذیرفتم؟ چون بالاخره ما هم در جایی هستیم که حق انتخاب داریم‌. من که نمی‌توانم بدون اینکه این را بخوانم، خوشم نیاید، انتخاب کنم پس دوستش داشتم که آمدم‌، پس توقع دارم که بعد از آن هم یک پایان زیبایی داشته باشد، کدورتی در کل گروه نباشد، مشکلات نباشد، ما گروهمان بسیار بچه‌های خوب و همراهی هستند ولی یک ماه کار پروژه ما تعطیل شد به خاطر مسایل مالی چون واقعا همه دو ماه، سه ماه، چهارماه نتوانسته بودیم حقوق بگیریم و حالا دوستان تولیدمان مکدر می‌شدند که چرا بعضی از بچه‌ها می‌روند سر کار دیگر، خب چه کار باید بکنند‌. کاری از دست ما برنمی‌آید، ما از همه طرف می‌سوزیم و هیچ کس نیست این وسط حرف ما را متوجه شود‌. انگار آخر هم ما بدهکار می‌شویم، اکیپ بازیگر بدهکار می‌شود‌. واقعا این درست نیست آدم را خسته می‌کنند و آدم انگیزه خوبش را از دست می‌دهد‌.
برگردیم به عصر پاییزی‌. بعد از مدت‌ها که در تلویزیون نبودید چطور این کار را پذیرفتید؟
آقای نعیمی- خیلی به من لطف دارند‌. به من گفتند که دلم می‌خواهد شما این نقش را بپذیرید، من گفتم اجازه بدهید که بخوانم بعد تصمیم بگیرم‌. 25 قسمت را خواندم و دیدم که خیلی خوب است، خیلی قصه شیرین و جذابی است، یک طنز موقعیتی است‌. چیزی است که ما مدت‌ها نداشتیم، قشنگ است و دوستان خوبی همه ماشاءالله استاد برای اینکار دعوت شده‌اند‌. احساس کردم کاری است که کشش دارد، احساس کردم که مردم با آن همذات‌پنداری می‌کنند و خیلی خوب بود تا 25 قسمت‌ ولی همه این 25 قسمت به کنار واقعا 8،9 قسمت آخر، انگار که ما 10 سال کار کردیم‌؛ آنقدر که اذیت شدیم و فشار به ما آمد‌. متن عوض می‌شد، باور نمی‌کنید من بارها می‌آمدم و کار می‌کردم بعد از یک هفته آقای نعیمی می‌آمد می‌گفت این صحنه باید دوباره تکرار شود‌. به خاطر فشارها و سانسور و‌.‌.‌. اینها آدم را اذیت می‌کند می‌گویید من چی فکر می‌کردم، چی از آب درآمد‌.
چطور می‌شود از این سانسور و فشار کم شود و اوضاع دست کم به 10 سال قبل بازگردد؟
همیشه می‌گویند هنر نزد ایرانیان است و بس‌. ما واقعا کشوری هستیم که در هنر، موسیقی، شاعرهای خوب، اساتید بزرگ در همه رشته‌ها، ریاضیات، نجوم و‌.‌.‌. سرآمد بوده‌ایم‌. مسوولان باید از ما پشتیبانی کنند، باید مثل قدیم این اعتماد را به ما داشته باشند، بیایند راه را برایمان باز کنند تا ما دوباره کاری بکنیم تا مردم را با خودمان و با قصه‌های خوب تلویزیونی آشتی بدهیم تا این کانال‌های جم و فارسی وان و امثال اینها را نبینند‌. از دوستان خوب که مردم خیلی دوستشان دارند‌ دعوت کنند بیایند وقتی کانال تلویزیون را باز می‌کنند استادی مثل رضا کیانیان را ببینند ایستاده همان جا میخکوب بشوند، بایستند، بخواهند دنبالش کنند‌. اینها خیلی مهم است نه اینکه به خاطر کمبود بودجه یکسری ناشناخته را بیاورند که هر آدمی نگاه می‌کند با خودش بگوید اینکه الان معلوم نیست کیه، معلوم نیست چیه، ولش کن‌. می‌دانید ما همه باید دست به دست هم بدهیم، ما از طرف مسوولان‌مان باید حمایت شویم، در قصه‌پردازی‌هایمان سختگیری‌ها را کمتر کنند، این اجازه را بدهند که ما واقعا بتوانیم برای مردم مثل سابق همان‌طور که کار می‌کردیم، همان کار را انجام دهیم‌.

 

پوستر انگلیسی فیلم متروپل رونمایی شد
ایلنا- پوستر انگلیسی فیلم «متروپل» جدید‌ترین ساخته مسعود کیمیایی برای بازار فیلم و اکران خارج از کشور رونمایی شد‌. پوستر ایرانی این فیلم که برای اولین بار در بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره بین‌المللی فیلم فجر به روی پرده می‌رود در روزهای آینده آماده خواهد شد‌.  طراحی این پوستر را احمدرضا شجاعی انجام داده است که تاکنون طراحی پوستر فیلم‌هایی از قبیل وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی)، سنتوری (داریوش مهرجویی)، دایره زنگی (پریسا بخت‌آور) را به عهده داشته و امسال نیز با پوستر فیلم خانوم (تینا پاکروان) در جشنواره فیلم فجر حضور دارد‌. فیلمبرداری بیست و نهمین فیلم مسعود کیمیایی با نام موقت «متروپل» شامگاه ۲۹ تیر ماه در تهران آغار شد‌. این کارگردان در افتتاحیه این فیلم اعلام کرد که شخصیت اصلی فیلمش یک زن است چراکه دیگر مردهای فیلم‌های او پیر شده‌اند و در‌‌ همان سینمای تخریب‌شده «متروپل» مانده‌اند‌. او درباره دلیل انتخاب سینما «متروپل» به عنوان لوکیشن اصلی فیلمش نیز گفت: این سینما تاثیر بسیاری بر روحیه من گذاشت و آرام آرام به سمت سینمای از دست رفته، خیابان از دست رفته و محله از دست رفته، رفتیم و این کمک زیادی به من کرد‌. مهناز افشار، محمدرضا فروتن‌، پولاد کیمیایی‌، ساعد سهیلی، شقایق فراهانی‌ و سحر دولتشاهی از بازیگران اصلی فیلم هستند‌.

رفیعی «مردی که مادرم عاشقش بود» را می‌سازد
مهر- علی رفیعی، کارگردان باسابقه تئاتر و سینما قصد دارد سومین فیلم بلند سینمایی خود را با نام «مردی که مادرم عاشقش بود» بهار سال 93 کلید بزند‌. فیلمنامه این فیلم به تازگی ثبت و تلاش برای دریافت پروانه ساخت نیز آغاز شده است‌. شنیده‌ها حاکی از آن است که حضور محمود کلاری به عنوان مدیر فیلمبرداری و پیمان جعفری به عنوان مدیر تولید در این پروژه قطعی است‌. این دومین همکاری کلاری با رفیعی بعد از «ماهی‌ها عاشق می‌شوند» است‌. با توجه به سختگیری و وسواس کارگردان برای انتخاب سه نقش اصلی فیلم، پیگیری‌ها و مذاکرات برای گزینش نهایی بازیگران در کنار بازنویسی فیلمنامه در جریان است‌. این روزها از مهناز افشار و لادن مستوفی برای ایفای نقش زن فیلم بیشتر نام برده می‌شود ولی هنوز انتخاب قطعی انجام نشده است‌. رفیعی تاکنون ساخت فیلم‌هایی همچون «ماهی‌ها عاشق نمی‌شوند» و «آقا یوسف» را برعهده داشته است‌. وی مدتی پیش تئاتر «یرما» را روی صحنه برد‌.

یحیی مافی به خاک سپرده شد
ایسنا- یحیی مافی صبح چهارشنبه (9 بهمن 1392) از دنیا رفت‌. مافی سال‌ها عضو موثر هیات‌مدیره شورای کتاب کودک، نماینده شورای کتاب کودک در شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودک و نوجوان و یکی از پایه‌گذاران انجمن پژوهش‌های آموزشی پویا بود‌.
مراسم تشییع و خاکسپاری یحیی مافی روز پنجشنبه، 10 بهمن، ساعت 8 صبح از مقابل منزل شخصی‌اش واقع در خیابان مقدس‌اردبیلی برگزار و پیکر او در امامزاده طاهر در کرج به خاک سپرده شد‌. طبق اعلام شورای کتاب کودک، قرار است در مراسم پایانی 50 سال خدمات فرهنگی شورای کتاب کودک که 18 بهمن 1392 از ساعت 9:30 صبح تا 18:30 در تالار اجتماعات روزنامه اطلاعات برگزار می‌شود، یاد و خاطره‌ یحیی مافی گرامی داشته شود‌. یحیی مافی متولد سال ۱۳۰٢ در رودبار الموت و همسر معصومه سهراب بود‌. او به همراه همسرش از جمله پیشگامان گشایش مدرسه‌های ملی بودند که مدرسه‌ مهران را بنا نهادند‌. مدرسه‌ مهران از پیشگامان تشویق و عادت دادن دانش‌آموزان به کتابخوانی است‌.

دل تورو از داستان ارواح می‌گوید
مهر- گیلر مو دل تورو اعلام کرد که فیلم جدیدش با عنوان «اوج رنگ خون» را در سال 2015 اکران می‌کند‌.
این کارگردان 49 ساله که این فیلم را در نهایت سکوت ساخت به تازگی اعلام کرد این فیلم یک اثر رمانس کلاسیک گوتیک خواهد بود و بر داستان‌های ارواح تمرکز دارد‌. «اوج رنگ خون» که یونیورسال سازنده‌اش است، در ژانر ترسناک در تاریخ شانزدهم اکتبر 2015 راهی سینماها می‌شود‌. در «اوج رنگ خون» میا واسیکوسکا، جسیکا چاستن، تام هیدلستون و چارلی‌هانام بازی کرده‌اند‌. فیلمنامه این فیلم با همکاری دل تورو و متیو رابینس نوشته شده است‌. دل تورو در سال 2013 با فیلم «حاشیه‌ اقیانوس آرام» به تنهایی در چین بیش از 100 میلیون دلار فروش کرد‌. او در این فیلم روبات‌های غول‌آسا و نبرد بین آنها را تصویر کرده بود‌. گیلرمو دل تورو که در سکوت کامل ساخت پروژه سینمایی «اوج رنگ خون» را به پایان برد، چندی پیش اعلام کرده بود قصد دارد فیلمی نیز با اقتباس از رمان «سلاخ خانه شماره پنج» نوشته کورت ونگات بسازد‌.
این کارگردان پرطرفدار همواره چند پروژه را با هم جلو می‌برد‌.

گذشته  در 5 بخش نامزد جوایز سزار شد
ایسنا- نامزدهای جوایز فیلم سزار 2014 به عنوان معتبرترین جایزه سینمای فرانسه جمعه 11 بهمن‌ماه معرفی شدند و فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی در پنج بخش اصلی نامزد دریافت جایزه است‌.
آکادمی علوم و هنرهای سینمایی فرانسه نامزدهای دریافت جایزه اسکار سینمای فرانسه را اعلام کرد که فیلم «گذشته» علاوه‌بر نامزدی در بخش بهترین فیلم، در بخش‌های بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه غیراقتباسی ، بهترین بازیگر زن (برنیس بژو) و بهترین تدوین نامزد جایزه سزار شده است‌. در بخش بهترین فیلم علاوه‌بر فیلم «گذشته»، فیلم «آبی گرمترین رنگ است»، «ونوس در پوست خز»، «من خودم و مادرم»، «9 ماه طولانی»، «غریبه‌ای در کنار رودخانه» و «جیمی پی» حضور دارند‌.
در بخش بهترین کارگردانی اصغر فرهادی (گذشته)، رومن پلانسکی (ونوس در پوست خز)، عبداللطیف کشیش (آبی گرمترین رنگ است) ،«آرنائود دسپلچین» (جیمی پی‌)، آلبرت داپونتل (9 ماه طولانی)،‌ آلن گوییرادی (غریبه‌ای در کنار رودخانه) و همچنین ژیلمه گالینه (من، خودم و مادرم) نامزد دریافت جوایز سزار هستند‌.
در بخش بهترین فیلم خارجی «یاسمن غمگین» ساخته وودی‌آلن،‌ «جانگوی آزاد شده» ساخته کوئنتین تارانتینو، «جاذبه» ساخته آلفونسو کوآران،‌ «زیبایی بزرگ» ساخته پائولو سورنتینو‌، «صحبت مرد مرده» ساخته پاتریک ریدرمونت، «سپیدبرفی» ساخته پابلو برگر و «آلاباما» ساخته اندی تنانت نامزد شده‌اند‌.
امسال کوین کاستنر، بازیگر سرشناس هالیوودی به پاس یک عمر دستاورد سینمایی جایزه سزار افتخاری را دریافت خواهد کرد‌.
سی‌ونهمین مراسم سالانه اعطای جوایز فیلم سزار امسال با ریاست فرانسوا کلوزت روز 28 فوریه (9 اسفندماه) برگزار خواهد شد‌.



8

0
0
چه کسی کلید درهای برج میلاد را جابه جا کرد؟!

مُردن به وقت جشنواره یا هر چی Red Carpet  خوبه مال تو‌!

اصلا توجه نمی‌کنند که ما یک «طبقه حساس» هستیم و خیلی زود چینی نازک همه ‌جایمان می‌شکند‌! جشنواره شده «خانه پدری» یک عده خاص‌. دولت تدبیر و امید یا دولت غیرتدبیر و امید هم ندارد‌! وضع روزنامه‌نگار جماعت همیشه همین بوده است‌. انگارنه‌انگار که ما در طول سال این فیلم‌ها را معرفی و نقد می‌کنیم‌.
 بدبختی‌اش برای ماست‌. کارت چند منظوره‌اش برای ازمابهتران‌. به ما که می‌رسند می‌گویند در صدور کارت جشنواره دچار ترافیک شده‌اند و اگر بخواهند بیشتر از این کارت صادر کنند باید «متروپل» بزنند‌! معلوم نیست اما خودشان چه‌جوری جواز عبور از «خط ویژه» را گرفته‌اند‌! زنگ زده‌ام به دوستی که سال‌هاست در مجله فیلم و سایر نشریات تخصصی سینما قلم می‌زند‌. خیلی قاتی کرده است‌! می‌خواهد سَرِ من خالی کند‌! اشکال ندارد‌. دوست است دیگر‌! دوست به‌درد همین سَرِ همدیگر خالی کردن‌ها می‌خورد‌! بنده خدا می‌گوید نمی‌دانم برای ما کارت صادر نمی‌کنند،‌ برای کی می‌کنند؟‌! می‌گویم من هم نمی‌دانم برای کی می‌کنند‌! می‌گوید مگر ما چند تا سینمایی‌نویس در مطبوعات داریم؟‌! من هم همین را تکرار می‌کنم‌! بعد می‌گوید من برای بولتن جشنواره، گزارش افتتاحیه‌ را نوشتم، آن‌وقت خودم کارت ندارم‌! می‌گوید «Red Carpet» را پهن کرده‌اند فقط برای خبرگزاری فارس و تسنیم و اهالی جشنواره عمار‌! راست می‌گوید‌! برای ما حتی «Yellow Carpet» هم پهن نکرده‌اند‌! کم مانده بنویسند از پذیرفتن بانوان یک‌ذره کم‌حجاب هم معذوریم یا اگر یک بازیگر متمول با اندکی «آرایش غلیظ» آمد به جشنواره، دستش را بگذارد توی دست گشت ارشاد‌! شانس ما «امروز» که «برف» نمی‌بارد و هوا خوب است، به‌جای برج‌نشینی، تمرگیدیم توی خانه‌! «انارهای نارس» راه افتاده‌اند به سمت سالن‌های برج میلاد و کرورکرور فیلم می‌بینند، بعد ما که برای خودمان بادمجان‌های بمی هستیم، پشت دَرْهای بسته‌ مانده‌ایم‌! اعتراض هم کنی، زود می‌گویند ما آنقدر «مهمان داریم» که دیگر نمی‌توانیم پاسخگوی شما چلمنگ‌ها باشیم‌! همه نقشه‌هایمان نقش بر آب شد‌. من با «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» کلی قرارمدار گذاشته بودیم که برویم روی ماه رخشان بنی‌اعتماد را نگاه کنیم همین‌طوری تا انرژی مثبت بگیریم‌.
اندازه «گنجشکک اشی‌مشی» هم نبودیم که لااقل لب بومشان بنشینیم و فیلم ببینیم‌. شیطونه می‌گه «کلاشینکف» را بردارم و تلقی بزنم توی «شیار 143» مبارکه‌شان‌! خیال می‌کنند خونشان از بقیه رنگین‌تر است‌. خیال می‌کنند «شهابی از جنس نور» هستند‌! خود«شیفتگی» را از حد گذرانده‌اند‌. نوه مادربزرگ همسایه عمه مسعود ده‌نمکی هم کارت دارد، آن‌وقت منتقدان سینما کارت ندارند‌! من یکی که از حق خودم نمی‌گذرم‌. روز «رستاخیز» خودم یکی‌یکی جلویشان را می‌گیرم و از پل صراط پرتشان می‌کنم به جنهم تا بسوزند از نواحی گونه‌گون و بفهمند «زندگی جای دیگری است»‌. ما را با جشنواره «بیگانه» کرده‌اند‌. هیچ‌کس پاسخگو نیست‌! من واقعاً خواهش می‌کنم مسوولین رسیدگی کنند‌! این بانیان جشنواره که فقط می‌گویند به‌ما«چ»ه‌! چیه؟‌! چرا باید الکی‌پلکی بگویم‌: «عصبانی نیستم»؟‌! درحالی که هستم‌! اگر اجنه و «اشباح» بودیم،‌ این‌طور با ما رفتار نمی‌کردند‌! امیدوارم فریدون جیرانی با موهای پریشان و مسعود فراستی با هزار و سیصد و نود و دو تا عینک بیاید به خواب این «خواب‌زده‌ها» تا بفهمند چوب خدا صدا ندارد‌! ایسنا نوشته بود کیومرث پوراحمد مشغول تدوین فیلم «پنجاه قدم آخر» بوده است و نتوانسته در افتتاحیه حضور را به هم برساند‌! حالا می‌ترسم به‌بهانه تاخیر به پوراحمد کارت که ندهند هیچ‌! موهای سَرَشْ را هم از ته بتراشند‌! امیدوارم «چند متر مکعب عشق» به اهالی رسانه در دل این مسوولین احداث شود‌! «همه‌چیز برای فروش» بلیت هم مهیا نیست‌! حکایت فراموشی اینها حکایت «فصل فراموشی فریبا»ست‌! تازه خوب است مشکلات «زندگی خصوصی آقای محمودی و بانو» را ندارند‌! ‌ای بابا‌! چه می‌شود کرد؟‌! «قصه‌ها» داریم ما با این جشنواره‌!
پی‌نوشت:تمامی اسامی داخل گیومه عناوین فیلم‌های بخش مسابقه سی‌و دومین جشنواره فجر است.

 

تغییری که نارضایتی و ناامیدی به دنبال داشت: نجفی، سلطانی‌فر را به میراث آورد
گروه فرهنگ- محمدعلی نجفی، رییس پیشین سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری و مسعود سلطانی‌فر رییس جدید، صبح دیروز همراه هم وارد سازمان شدند و به این ترتیب سلطانی‌فر پس از ورود به سازمان میراث فرهنگی نخستین روز کاری خود را با همراهی نجفی آغاز کرد‌.
براساس این گزارش، جلسه شورای معاونان سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری نیز ظهر امروز با حضور روسای پیشین و جدید این سازمان برگزار می‌شود‌.
همچنین نجفی و سلطانی‌فر شامگاه دیروز برای رونمایی از پیراهن تیم ملی جمهوری اسلامی ایران در بازی‌های جام‌جهانی که منقش به لوگوی یوز ایرانی است در هتل المپیک تهران حضور یافتند‌.
این حجم همراهی نجفی با سلطانی‌فر را می‌توان ناشی از انتقادهای وارد به این جابه‌جایی دانست که انعکاس‌هایی در رسانه‌ها داشت‌ چراکه سلطانی‌فر، دهمین مدیری است که طی 10 سال گذشته به صندلی ریاست این مجموعه تکیه می‌زند و این جابه‌جایی و بی‌ثباتی مدیران و حضور افراد غیرمتخصص در راس این مجموعه گلایه متخصصان این حوزه را سال‌هاست که برانگیخته است‌. حال گویی محمدعلی نجفی که با آن حجم استقبال و تایید اساتید، پژوهشگران و کارشناسان سازمان میراث فرهنگی در هنگام ورودش به سازمان روبه‌رو شده بود، می‌خواهد این اعتبار را به جانشینش واگذار کند‌.
با این حال انجمن‌های علمی دانشجویان باستان‌شناسی دانشگاه‌های کشور معتقدند که این اقدام دولت در راستای استمرار و تکرار اشتباهات هشت سال گذشته در قبال میراث فرهنگی کشور است‌؛ اشتباهاتی که مسوولان سازمان میراث فرهنگی از جمله حجت و نجفی به صورت مداوم از آن صحبت می‌کردند به همین دلیل سازمان میراث فرهنگی را لگدکوب شده می‌دانستند‌.
جامعه باستان‌شناسی ایران نیز با صدور بیانیه‌ای مخالفت خود را با شرایط پیش آمده اعلام کرد‌. باستان‌شناسان گفته‌اند که جابه‌جایی مدیران سازمان میراث فرهنگی ضربه بزرگی به این سازمان می‌زند درحالی که آنها احساس می‌کردند با آمدن نجفی‌، حجت و سیدمحمد بهشتی بالاخره این سازمان بعد از هشت سال روی خوش به خود می‌بیند اما با تغییرات انجام شده، عملا این اتفاق نیفتاد‌. همچنین سازمان میراث فرهنگی یک سازمان تخصصی است اما گویا با انتصاب رییس جدید، سازمان به سمت غیر تخصصی بودن پیش می‌رود‌.

 

شش فیلمی که می‌توانند شگفتی‌سازان جشنواره سی‌و‌دوم باشند پیش‌بازی‌!
همه چیز برای فروش‌: دومین فیلم امیرحسین ثقفی پس از «مرگ کسب و کار من است» که در جشنواره دو سال پیش توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد، می‌تواند یکی از مهم‌ترین غافلگیری‌های جشنواره امسال باشد‌.
 ثقفی که گویی علاقه بسیاری به روایت داستان‌هایی عجیب در جغرافیایی دورافتاده دارد، این‌بار نیز در یکی از شهرهای مرزی داستانش را تعریف می‌کند و گفته می‌شود صابر ابر یکی از متفاوت‌ترین نقش‌آفرینی‌های کارنامه هنری‌اش را در این فیلم ارایه داده‌. باید منتظر ماند و دید که ثقفی پس از تجربه نسبتا موفق پیشین، آیا چیزی به ذائقه هنری‌اش افزوده یا خیر؟
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو‌: هرچند که فیلم پیشینِ روح‌الله حجازی، «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» با وجود انتظارات و تبلیغات بسیار در نهایت اثر چندان مورد قبولی از کار درنیامد اما طبق شنیده‌ها اثر جدید وی که چهار نفر از موفق‌ترین هنرپیشگان این سال‌های سینمای ایران را جلو دوربین خود دارد، اثر غافلگیرکننده و جسوری از کار درآمده که می‌تواند جایگاه حجازی را به عنوان یکی از فیلمسازان خوش‌آتیه سینمای ایران تثبیت کند‌.
رد کارپت‌: رضا عطاران اگرچه سابقه سال‌ها فعالیت تلویزیونی را در کارنامه خود دارد اما در چرخشی کاملا مثبت در سه سال اخیر به سمت بازی و کارگردانی در سینما آمده و سطح کاری خود را بالاتر برده‌ است.
پس از تجربه نیمه موفقِ عطاران در «خوابم میاد»، حال بسیاری منتظر اثر شبه مستندِ جدید وی تحت عنوان «رد کارپت» هستند که به ماجراجویی‌های یک عاشق سینما در سفرش به کن در بحبوحه فستیوال مهم سینمایی کن می‌پردازد‌. اگرچه تم اصلی فیلم کمی یادآور فیلم موفق «مستربین در تعطیلات» است اما باید دید عطاران با نگاه طنازانه‌اش آیا می‌تواند مخاطبان سینمای ایران را غافلگیر کند یا خیر؟
خط ویژه‌: مصطفی کیایی با ساخت «بعد از ظهر سگی سگی» که به یک هجویه نه چندان موفق بر فیلم معروف «بعد از ظهر سگی» تبدیل شده بود وارد سینما شد و سپس با ساخت فیلم دومش «ضد گلوله» که این‌بار یک کمدی جسور و بامزه در باب دفاع مقدس بود، مورد توجه منتقدان و مخاطبان سینمای ایران قرار گرفت و نام خود را بیش از پیش مطرح کرد‌.
 وی امسال «با خط ویژه» در جشنواره فجر حضور دارد که یک درام شهری است با بازی چند نفر از بهترین هنرپیشگان جوان سینمای ایران‌. باید دید دقت کیایی در خلق بزنگاه‌های داستانی که در «ضدگلوله» تا حدودی شاهدش بودیم، اینجا نیز می‌تواند با سر و شکلی بهتر به کمکش بیاید و اثری قابل توجه به مخاطبانش عرضه دارد یا خیر‌.
عصبانی نیستم‌!‌: رضا درمیشیان پس از سال‌ها حضور در پشت صحنه آثار چندی از مهم‌ترین فیلمسازان سینمای ایران با «بغض» پا به عرصه فیلمسازی گذاشته بود و هرچند که خود فیلم چندان قانع کننده از کار درنیامد اما تصویرپردازی‌های به شدت آوانگارد و نسبتا موفق درمیشیان، نوید حضور فیلمسازی خوش‌ذوق در سینمای ایران را می‌داد‌. او امسال با فیلم جدیدش که سر و شکلی کاملا متفاوت نسبت به «بغض» ساخته پیشینش دارد و با بازیگران عرصه تئاتر در جشنواره فجر حضور دارد‌. ذائقه بصری مناسب درمیشیان و کستینگ به ظاهر غیرمتعارفش می‌تواند یکی از مهم‌ترین غافلگیری‌های جشنواره امسال را رقم بزند‌.

 

رونمایی از آلبوم  چه آتش‌ها
ایسنا- همایون شجریان، خواننده با آتیه موسیقی سنتی کشورمان آلبوم جدیدش را با نام «چه آتش‌ها» روانه بازار کرد. شجریان که صبح 12 بهمن‌ماه در موسسه دل‌آواز سخن می‌گفت،‌ بیان کرد: آلبوم «چه آتش‌ها» مربوط به کنسرت پاییز سال 90 است که سازبندی خاص خود را داشت و بازتاب‌های متفاوتی هم از سوی مخاطبان دریافت کردیم و امیدوارم این آلبوم مورد استقبال مخاطبان قرار گیرد.
خواننده هوای گریه همچنین گفت: خیلی‌ها از آن کار انتقاد کردند و می‌گفتند که چرا باید ساز گیتار وارد چنین کنسرتی می‌شد که البته نظرشان هم محترم بود اما نظرات مثبتی هم وجود داشت. البته کارهای علی قمصری همیشه خاص است و شنونده خود را دارد. این در حالی است که دی‌وی‌دی این کار نیز به‌زودی منتشر می‌شود.
وی افزود: آلبوم صوتی که امروز 13 بهمن‌ماه منتشر می‌شود، اجرای همان کنسرت است که هیچ تغییری در آن داده نشده است.
در بخش دیگری از این نشست علی قمصری، آهنگساز آلبوم «چه آتش‌ها» در سخنانی گفت: این آلبوم حاصل کنسرتی است که دو سال پیش در تالار وحدت و در پنج سانس به همراهی هم‌نوازان حصار روی صحنه رفت و فضایی تلفیقی داشت و گفت‌وگوی موسیقی ایرانی و موسیقی بین‌الملل را در‌بر‌می‌گرفت.
این آهنگساز ادامه داد: در این کنسرت اتفاقات تازه‌ای در سازبندی بود و بهرام آقاخان نیز در آن کنسرت گیتار فلامنکو را نواخت. همراهی کمانچه و ویولن‌آلتو‌، بم‌کمان و ویولن‌سل و... تقابلی را ایجاد کرد که از این فضا استفاده کنیم و این فضا هم در ادامه تفکراتم بود.
قمصری افزود: ایده‌ اصلی این کار در آن زمان مایه‌گردی‌های متداوم بود. به طوری که یکی از قطعات را در بیات ترک شروع می‌کردیم و بلافاصله وارد همایون می‌شدیم اما از آنجا که سعی کرده بودیم در این پروژه از پل‌های هارمونیک استفاده کنیم‌ در هر دستگاه چند راه محدود برای مایه‌گردی داشتیم.
آلبوم موسیقی «چه آتش‌ها» به آهنگسازی علی قمصری و با صدای همایون شجریان از 12 بهمن‌ماه در بازار موسیقی منتشر شده است.

 

ابطحی طنزهای آخوندی‌اش را منتشر می‌کند
مهر- حجت‌الاسلام محمدعلی ابطحی، رییس دفتر رییس‌جمهور اسبق شب جمعه، 11 بهمن در مراسم اختتامیه دومین جایزه ادبی فهرست در سخنانی گفت‌: زندگی همه ما به نوعی به قبل و بعد از سال 88 تقسیم می‌شود‌. من هم در سال‌های قبل از 88 مجموعه‌ای از قصه‌های کوتاه زیر 200 کلمه‌ا‌ی خودم را که همگی به صورت طنز نوشته بود، جمع‌آوری و برای کسب مجوز نشر به ارشاد فرستادم‌. تا قبل از سال 92 این مجموعه برای انتشار با 35 مورد حذف از داستان‌ها روبه‌رو شد و من هم ترجیح دادم که از چاپش منصرف شوم‌.
وی ادامه داد‌: این مجموعه اما در سال‌جاری و پس از روی کار آمدن دولت تازه با حذف تنها یک داستان برای کسب مجوز مواجه شد که این اتفاق افتاد و کتابم مجوز گرفته است‌. ابطحی گفت‌: داستان‌های این کتاب روایت‌های به هم پیوسته‌ای است از خاطراتم که قبل از این در وبلاگ من نیز برخی از آنها منتشر شده بود‌. موضوع آنها نیز گاهی شامل طنزهای آخوندی می‌شود که برای خیلی از مخاطبان نو و تازه است‌. این کتاب به زودی با عنوان «الاحقر فداتون» منتشر می‌شود‌. راوی تمام داستان‌های این کتاب فردی است با عنوان مدیا باشی که با دستگاهی با عنوان اسطوخودوس سِوِن دائم در رفت و آمد و خلق این داستان‌هاست‌.

محمد رحمانیان از بهرام بیضایی یاد کرد
ایلنا- شب جمعه، (11 بهمن) نمایش‌های جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر برای آخرین روز به صحنه رفتند که آرامش حاکم بر سالن‌های تئاتری را می‌توان یکی از ویژگی‌های آخرین روز از برگزاری این رویداد محسوب کرد‌.
گرچه برگزاری اختتامیه سی‌ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در ایجاد این آرامش بی‌تاثیر نبود اما اجرای نمایش (آرش/ ساد) نوشته و کارگردانی محمد رحمانیان در تالار حافظ یکی از آثاری بود که تا حدودی موجب شد گرمای جشنواره‌ در آخرین شب نیز ادامه پیدا کند‌.
یکی از ویژگی‌های اجرای این شب، آرامش حاکم بر فضای بیرونی سالن هنگام ورود تماشاگران برخلاف پنجشنبه‌شب بود‌.
رحمانیان این اثر را براساس نمایشنامه «آرش» نوشته بهرام بیضایی و «مارا ساد» نوشته پیتر وایز نوشته که پیش از این در کانادا روی صحنه رفته بود‌. بازیگران این نمایش محصول کارگاه‌های بازیگری مهتاب نصیرپور در ایران و کانادا هستند که با اجرای بی‌نقص خود موجب استقبال تماشاگران حاضر در سالن شدند‌. در پایان این اجرا محمد رحمانیان در میان استقبال تماشاگران در کنار گروه قرار گرفت و با پخش پرتره‌ای از بهرام بیضایی روی صفحه یاد چهره سفر کرده تئاتر ایران به خارج از کشور را گرامی داشت‌. مخاطبان نیز همراه با رحمانیان دقایقی در برابر چهره بهرام بیضایی به تشویق این هنرمند پیشکسوت پرداختند‌.

50 نویسنده برتر تاریخ کدامند؟
ایسنا- رتبه‌بندی چهره‌های شاخص یک حوزه همیشه از علایق عموم جامعه بوده است‌‌. «گاردین» با بررسی بیش از 800 هزار صفحه ویکی‌پدیا و اولویت‌های نتایج موتور جست‌وجوی گوگل، فهرستی از 50 نویسنده بزرگ تاریخ جهان را منتشر کرده است‌.
حدس زدن نام صدرنشین این جدول چندان سخت نیست؛ بی‌شک جز ویلیام شکسپیر کسی نمی‌تواند رتبه نخست را در این فهرست به خود اختصاص دهد‌. پس از بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویس و شاعر تاریخ ادبیات انگلیس نام چارلز دیکنز رمان‌نویس کلاسیک آثاری چون «اولیور توییست» و «آرزوهای بزرگ» به چشم می‌خورد‌.
اولین نویسنده آمریکایی که در میان 50 چهره برتر ادبی جهان قرار گرفته، «مارک تواین» نویسنده داستان‌های معروف «تام سایر» و «هاکلبری فین» است‌. «ادگار آلن پو» و «ولتر» رتبه‌های پنجم و ششم را از آن خود کرده‌اند و پس از آنها «اسکار وایلد»، «ولفگانگ ون گوته» و «دانته الیگیری» قرار دارند‌. مقام نهم و دهم فهرست 50 نویسنده تاثیرگذار جهان نصیب «لوییس کارول» خالق رمان به یادماندنی «آلیس در سرزمین عجایب» و «هنری دیوید تورو» شده است‌. نام «جین آستین» به عنوان نخستین زن نویسنده‌ در این فهرست خودنمایی می‌کند‌. خالق شاهکارهای کلاسیکی چون «اما» و «غرور و تعصب» رتبه یازدهم را دارد و بعد از وی «سموئل جانسون» و «هومر» بزرگ‌ترین شاعر یونانی حماسه «ایلیاد» و «اودیسه» در این رده‌بندی قرار دارند‌.

روایت تازه گای ریچی از  آرتورشاه
فارس- نسخه تازه‌ای از «آرتور شاه» ساخته می‌شود‌. گای ریچی، فیلمساز غیرمتعارف سینمای انگلستان کارگردانی این درام حماسی و تاریخی را به عهده دارد‌. کمپانی برادران وارنر تهیه‌کننده این فیلم پرخرج تاریخی است‌. فیلم با هزینه‌ای 100 میلیون دلاری جلوی دوربین خواهد رفت‌. به گفته تهیه‌کنندگان «آرتورشاه»، این اکشن ماجراجویانه حال و هوایی فانتزی خواهد داشت و نگاه تازه و متفاوتی به زندگی و فعالیت‌های این پادشاه کلاسیک انگلستان می‌اندازد‌.
از آنجا که بحث تولید فیلم تازه شروع شده و در مراحل اولیه تولید قرار دارد هنوز اطلاعات دقیقی از چند و چون آن در دست نیست‌.
تنها نکته‌ای که مسوولان کمپانی برادران وارنر گفته‌اند، این است که «آرتور شاه» یک فیلم شش قسمتی خواهد بود و هر یک از آنها قصه‌ای مستقل خواهند داشت‌. در حال حاضر مشخص شده است که فیلمنامه اولین فیلم را جابی‌ هارولد (نویسنده فیلمنامه «بیداری») خواهد نوشت و آن را طی چند ماه آینده تحویل تهیه‌کنندگان خواهد داد‌.

پیمان معادی با دخترش روی صحنه تئاتر
ایسنا- پیمان معادی که به زودی با بازی در نمایش «در انتظار گودو» به صحنه می‌رود، در این نمایش با دخترش «باران» همبازی می‌شود‌.
نمایش «در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت است که با طراحی و کارگردانی همایون غنی‌زاده به صحنه می‌رود‌. در اجرای این اثر نمایشی علاوه بر بازیگران بزرگسال، سه کودک هم به ایفای نقش می‌پردازند و این کودکان نقش پسر بچه نمایشنامه «در انتظار گودو» را بازی می‌کنند‌.
از آنجا که احتمال می‌رفت برای یک کودک سخت باشد که هر شب در این تئاتر بازی کند، گروه اجرایی سه کودک را برای بازی در این نقش انتخاب کردند که یکی از این کودکان باران معادی دختر پیمان معادی است‌. پیمان معادی با بازی در نمایش«در انتظار گودو»، کار همایون غنی‌زاده دومین حضور خود را روی صحنه تجربه می‌کند‌.
بازیگران نمایش «در انتظار گودو» به ترتیب حروف الفبا عبارتند از‌: رضا بهبودی، علی سرابی، رامین سیاردشتی و پیمان معادی‌.
در کنار این بازیگران نلی کاظمی، آرین کشاورز و باران معادی سه کودکی هستند که در این اثر نمایشی بازی می‌کنند‌. نمایش «در انتظار گودو» با ترجمه نجف دریابندری و به عنوان اثری از گروه تئاتر «مونگو» بهمن و اسفندماه امسال در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر اجرا می‌شود‌.
این نمایش که تهیه‌کننده آن نورالدین حیدری ماهر است از تاریخ 18 بهمن‌ماه هر شب راس ساعت 20:30 اجرا می‌شود‌.



8

0
0

رونمایی از فیلم تازه بنی‌اعتماد در روز دوم جشنواره فجر: قصه‌های رخشان

بعد از هفت سال رخشان بنی‌اعتماد با قصه‌هایش به سینما آمد. او که بارها گفته بود به تحریمی خودخواسته رفته برای بازگشتش به سینما راه خوبی را انتخاب کرده است. به سراغ قهرمان‌هایش رفته تا قصه امروز آنها را بگوید‌ تا برای مخاطبی که قصه‌‌های او را دیده و از بر است، حال و روز امروز قهرمان‌هایش از روسری آبی و طوبی و زیر پوست شهر تا نرگس و گیلانه و خون‌بازی می‌‌گوید. رخشان بنی‌اعتماد به عنوان یک فیلمساز اجتماعی‌ در دنبال کردن سرنوشت قهرمان‌هایش انگار قصد دارد به مخاطبش یادآوری کند که این قصه‌های بیشتر تلخ، اما واقعی، صفحه‌های از زندگی آدم‌های معمولی روزگار ما بود‌ که هنوز هستند و هنوز روایت می‌کنند. فیلم با عباس زیر پوست شهر شروع می‌شود که محمدرضا فروتن نقشش را بازی می‌کرد. او ادامه قصه‌اش را از همان جا که دیده بودیم برای کسی تعریف می‌کند و آن‌که شنونده ادامه قصه زیر پوست شهر است، حبیب رضایی، مستندسازی است که می‌شود نخ تسبیح روایت این هفت قصه. مستند‌سازی که هنوز می‌خواهد روایتگر قصه‌ها از زیر پوست این شهر باشد.
این تصویر مرا به یاد 13 سال پیش انداخت که تازه دانشجو شده بودم و برای اولین بار کلاسم را پیچاندم و رفتم به دیدن زیر پوست شهر. آن روز وقتی از سینما بیرون آمدم تصمیم گرفتم همین امروز دوباره این فیلم را ببینم. برای همین به خانه رفتم و بی‌آنکه اعتراف کنم برای رفتن به سینما دانشگاه نرفته‌ام با آب و تاب برای خواهر بزرگم تعریف کردم که فیلم جدید رخشان بنی‌اعتماد چنین و چنان است و شنیده‌ام که می‌خواهند زود از اکران پایین بیاورندش و او را مجاب کردم که همان شب با من به سینما بیاید...
چند روز بعد درجلسه پرسش و پاسخی که با حضور خانم بنی‌اعتماد در دانشگاه برگزار شده بود‌ با اشاره به پذیرفته شدن استعفای وزیر فرهنگ وقت‌ از خانم بنی‌اعتماد پرسیدم: فکر می‌کنید با رفتن این آقای وزیر بازهم می‌توانیم به آمدن فیلم‌هایی چون زیر پوست شهر، بر پرده سینماها امیدوار باشیم و او پاسخ داد: افراد به خودی خود مهم نیستند مهم تفکر است. مهم این است که ما فکر می‌کنیم و فیلم می‌سازیم و سرانجام فیلم‌هایمان دیده می‌شود.
این همان حرفی است که مستند‌ساز فیلم قصه‌ها یکبار دیگر تکرارش کرد و قصه خود مرا به یاد من آورد. مستند‌سازی که به دلیل فیلمبرداری از صحنه‌های اعتراضات کارگری دوربینش، ضبط شده بود، پای تلفن به کسی گفت: «هیچ فیلمی برای همیشه تو کمد نمی‌مونه.»
قصه‌های رخشان بنی‌اعتماد بیشتر از همیشه شبیه زندگی است. گاهی کسالت بار می‌شود، گاه اعصاب خرد کن، گاه خنده‌‌دار و گاه نفس‌گیر.  قصه‌ها کسی را از قلم نمی‌اندازد. قصه‌ها، هیچ‌کدام شیرین نشده‌اند. جایی از تماشای سرنوشت قهرمانت شوکه می‌شوی، گاهی بغض می‌کنی و گاهی خیالت برایش راحت می‌شود.
اما از همه اینها مهم‌تر، امیدی است که سکانس پایانی به مخاطب می‌دهد؛ آنجا که تو را با سرنوشت هولناک سارای خون بازی روبه رو می‌کند اما نشانت می‌دهد که زندگی تمام نشده و می‌شود شبیه آدم‌های عادی زندگی کرد و عادی زندگی کردن را دوست داشت.

 

داوران نباید در موضع انفعالی قرار بگیرند

در حالت کلی وجود نام‌ها و عناوین بزرگ در حوزه سینما در جریان یک جشنواره می‌تواند رقابت حرفه‌ای را به وجود بیاورد. در عین حال اثری می‌تواند در یاد‌ها باقی بماند که قواعد سینمایی را رعایت کرده باشد‌ حال می‌خواهد این اثر ساخته یک کارگردان کار کشته باشد، خواه یک جوان فیلم اولی.
در جریان داوری‌های جشنواره، باید داوران و صاحبنظران با یک اثر رو به رو باشند نه یک اسم. باید فیلم تعریف درستی از مدیوم سینما و ذات سینما داشته باشد و قابلیت درست در پردازش مفاهیم و قصه. آنگاه است که می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد.
وجود نام‌های بزرگ در جشنواره نباید موجب انفعال کار داوران شود و تاثیری روی قضاوت آنها داشته باشد. هرچند احترام و ارج نهادن به کارگردانان با‌سابقه جای خودش را دارد. در عین حال جشنواره‌ای می‌تواند مورد توجه مخاطبان و کنجکاوی آنان قرار بگیرد که در تولید سالانه‌اش تنوع و جذابیت لازمه را چه در مضمون آثار و چه در نام‌های سازندگانش ایجاد کرده باشد. این جذابیت در بخش نگاه تماشاگران است، اما داوران در هر صورت باید نگاه سینمایی صرف به فیلم‌ها داشته باشند.
خوشبختانه در جشنواره امسال تا حد زیادی این تنوع رعایت شده است. کارگردانان کهنه‌کاری مثل مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی در جشنواره حضور دارند و در کنارشان فیلمسازانی که از نسل کارگردانان بعد از انقلاب هستند و موجودیت و هویتشان را در این سال‌ها کسب کردند.
 این ویژگی می‌تواند ویترین مناسبی باشد برای جلب مخاطب و آشتی مردم با جشنواره‌ای که بعد از سی و دو دوره قواعد بازی را رعایت کرده و در تعریف موجودیت خود و نحوه برگزاری به یک ثباتی دست یافته است.
حالا اینکه این تنوع و حضور این نام‌ها چه حد می‌توانند به رونق جشنواره کمک کنند بستگی به موضوعاتی دارند که فیلم‌های امسال به آنها پرداخته است.
 امیدواریم امسال شاهد رقابتی سالم و به دور از حاشیه در جشنواره فیلم فجر باشیم که معیار داوری‌ها شایستگی فیلم‌ها باشد.

 

محمود دولت‌آبادی در شب «نلسون ماندلا» به کوشش مجله بخارا: زندان، وهن بشری است
عصر شنبه 12 بهمن‌ماه 1392 شب «‌نلسون ماندلا»‌، صد و چهل و نهمین شب از شب‏های مجله بخارا بود که با همکاری سفارت آفریقای جنوبی در تهران، دایره‎المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، انتشارات گرایش تازه و شرکت جی‌اس‌اس برگزار شد.
علی دهباشی در آغاز این مراسم از نلسون ماندلا چنین گفت‌: ماندلا نخستین رییس‌جمهور آفریقای جنوبی است که در انتخابات عمومی برگزیده شد. وی پیش از ریاست‌جمهوری از فعالان برجسته مخالف آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود‌ به همین  خاطر  محاکمه و زندانی شد. اما او همواره پایبند به عدم توسل به خشونت بود.
ماندلا در طول ۲۷ سال زندان‌ که بیشتر آن را در یک سلول در جزیره روبن سپری کرد، مشهورترین چهره مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی شد. ماندلا پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۹۰، سیاست صلح‌طلبی را در پیش گرفت‌ و در سال 1993 جایزه صلح نوبل به وی تعلق گرفت.
ماندلا در هفت سالگی، نخستین عضو خانواده خود بود که به مدرسه پا گذاشت، وی در مدرسه توسط یک معلم متدیست‌ با تبعیت از نام هوراسیو نلسون دریاسالار انگلیسی «نلسون» نام نهاده شد‌. ماندلا در 19 سالگی‌ در سال ۱۹۳۷‌ به هلدتون، دانشکده وسلی در فورت بیوفورت که بیشتر خانواده سلطنتی در آن مشغول به تحصیل بودند عزیمت کرد‌ و به ورزش‌های بوکس و دو و میدانی علاقه‌مند شد و سپس در دانشگاه فورت‌هار به تحصیل در علوم انسانی پرداخت و در همین دانشگاه بود که با با اولیور تامبو، آشنا شد و این آشنایی به دوستی پایدار انجامید.
ماندلا در پایان سال اول تحصیلات خود‌ در تحریم شورای نمایندگی دانشجویان که در اعتراض به سیاست‌های دانشگاه انجام گرفت شرکت کرد‌ و پس از آن از فورت‌هار اخراج شد و پس از آن زندگی پر فراز و نشیبی را در پی گرفت که همگان از آن واقفیم.
زمانی فرا رسید که آفریقای جنوبی میزبانی جام جهانی راگبی ۱۹۹۵ را بر عهده داشت، نلسون ماندلا اتباع غیرسفیدپوست آفریقای‌جنوبی را به حمایت از تیم اتحادیه ملی راگبی آفریقای جنوبی که پیش از آن مورد نفرت همگان بود، دعوت کرد. پس از آنکه تیم اسپرینگبوک با پیروزی بر نیوزیلند به قهرمانی رسید، ماندلا با پوشیدن لباس اسپرینگبوک جام قهرمانی را به کاپیتان سفید‌پوست این تیم، فرانکو پینار اهدا کرد. این اقدام ماندلا به روزی مهم در تقویم بین‌المللی بدل شد. روز ماندلا، آیینی است که هر ساله در ۱۸ ژوییه به افتخار ماندلا جشن گرفته می‌شود. این روز در نوامبر ۲۰۰۹ رسما توسط سازمان ملل متحد نامگذاری شد. ۱۸ ژوییه زادروز ماندلاست و همین روز مبنای برقراری آشتی میان سیاهان و سفیدپوستان آفریقای‌جنوبی محسوب شد.
سپس محمود دولت‌آبادی از «زندان، وَهن بشری» سخن گفت: در دوره‎هایی از تاریخ آدم‎هایی به دنیا می‎آیند، زندگی می‎کنند و زندگی‏شان را به انجام می‎رسانند تا آدم‎های دیگری از نومیدی دق نکنند‌ و ماندلا یکی از آن نمونه‏های درخشان دوره ما بود که خوشبختانه ما او را شناختیم.
 این خیلی مهم است که ما شانس داشتیم با او یک لحظاتی را بگذرانیم. وقتی از من دعوت شد که به اینجا بیایم و صحبت کنم‌، یک عبارتی که در ذهنم مانده بود برای بیان و نشده بود بار دیگر به یادم آمد و آن اینکه اشاره به زندگی ماندلا در زندان هست و اینکه به واقع معتقدم که زندان یک وهن بشری است‌.
چنین حسی با عین این عبارت وقتی به ذهن من رسید که بیش از دو هفته‏‎ای از صبح بازداشتم نگذشته بود و چندی نگذشت که فکر کردم زندان نه فقط برای متهم بلکه برای زندانبان هم یک وهن است‌ اما چون در بندهای عمومی به جوانانی برخوردم که حتی تا 33 ماه را در تک‌نمره یعنی انفرادی گذرانیده بودند فکر کردم تحمل و پایداری در برابر چنان وهنی خود یک ظرفیت ناشناخته بشری است نیز.
سپس شنیدم مردی واداشته شده سه ماه بر نیمکتی نشانده بماند. فکر کردم چنان شکنجه‎ای علیه یک انسان هم یک صنع بشری است، از آن مایه‏ای که ما احیانا به آن می‎گوییم اهریمنی و چون شنیدم که آن شخص نشانده شده در آن مسیر سه‌ماهه تاریخ فلسفه را در ذهنش بازخوانی کرده است، فکر کردم این هم توانشی است خود ویژه ظرفیت‏های ناشناخته بشری‌ و البته حیرت نکردم زیرا از لحظه‏ای که به درک هست و نیست رسیده‏ام دیگر از ناممکن‏ها حیرت نمی‏کنم.
آقای ماندلا‌، شما هم حیرت مکنید که در نیستی‎تان شما را می‏نامند. تصویرنامه زندگی شما را که می‏دیدم خوشبختانه اشاره‏ای ندیدم از رفتاری که در زبان فارسی ما به آن «‌شکنجه» می‏گوییم. توامانی از برخورد خصمانه با تن و جان یک انسان در سه کنج آن بی‎پناهی عظیم که لحظه‏‌ آرزوی پندار بازگشت به سلول چیزی است همسان تخیل در بهشت.
به نظر می‎رسد دشمنان شما اندکی از پرتو شرم دست‌کم در قبال شما برخوردار بوده‎اند‌ اما در کنار شما، در آنجا، در رواندا مردمان را به دراز و کوتاه طراحی کردند. درست شبیه آنچه برتولت برشت دیده بود در کله‌گردها و کله‌تیزها. وقتی در احوال نزع بودی، باز هم کارگران معدن شما را به گلوله بستند، آقای ماندلا.
و چون پیشنهاد شد عزایم‌گونه‏ای برایتان بنویسم شوخی‏‎وار با خود گفتم نه، شاید اثر کند و مرد از پای‌نیفتاده سربرآورد، پلک بگشاید و در خانه روشنانَش متوجه شود که در دور تازه چه محشری به راه انداخته‏اند غول‏های از شیشه به در‌آمده. و این بار ماندلا بار دیگر دق کند‌ زیرا آنچه ما شاهدش هستیم تعریف متعارف ندارد، این بلوغ جنینی بشر است. این بلوغ جنینی است و کار جنین خون‎آشامی است.
 باری ای مرد عامی عارف، ای فیلسوف واقعیت چه خوب دریافته بودی زمانه و موقعیت و حریفان را با وجودی کردن تجربه‏هایی چون پاتریس لومومبا ، محمد مصدق و آن مرد عزیز ایرلندی که نام او را هرگز به خاطر نمی‏آورم و مهاتما گاندی و خوب درک کرده بودی ذات نفرت‎انگیز خشونت را‌ و اینکه از کینه بجز نفرت نمی‏زاید. پس مهار نفرت‌، همان هنر و مهارت اندیشنده تو شد به سالیان امکان تمرکز و تفکر‌.
همانچه تو نلسون ماندلا‌، همانچه تو را خود ویژه می‏سازد در عین سادگی که عین کمال است‌. بخت رنج و صبوری و شکفتن لطف سهم هر کس نمی‏شود با چنان هستی‎‏مندی و بودنی در زمانه و نسبتی معین. شما آقای ماندلا، توانستی بشریتی را مجاب کنی که وجه غالب آن رغبتی به تولد خود ندارد‌، بشریتی که اشتیاقی به کشف ظرفیت‏های انسانی خود نشان نمی‎دهد یا مجال آن را پیدا نمی‏کند. شما آقای ماندلا توانستید خونبارش بشری را در برشی از تاریخ و بخشی از جغرافیا مهار کنید با تحمل و تحمل و تامل و صبوری و صبوری و سرانجام چیرگی بر آن وهن بشری. آری همچنان زندان یک وَهن بشری است و مباد‌، امیدوارم.  
پس از دولت‎آبادی نوبت به دکتر صادق زیباکلام رسید و موضوع سخنرانی وی «‌ماندلا‌» بود: «من فکر می‎کنم که بعد از صحبت‏های آقای دولت‏آبادی حرف زیادی برای گفتن نمی‏ماند. مثل غزل حافظ که بعد از آن آدم نمی‏داند اصلا چی بگوید‌، چه طور شعری را بعد از شعر حافظ می‏شود گفت ولی خوب این هم بد‌اقبالی من بوده که من درست بعد از آقای دولت‏آبادی باید صحبت کنم. پناه بر خدا!
نگاه من به نلسون ماندلا بیشتر یادآور دوران دکترای من می‏‎شود‌ در دهه 60. تز من در دانشگاه برادفورد در خصوص انقلاب اسلامی ایران بود‌ و بالطبع در خصوص انقلاب، ماهیت انقلاب و ذات انقلاب را از نظر صاحبنظران مختلف باید بررسی می‏کردم‌. در آن بررسی‏ها بود که با نویسنده‏ای به نام اچ.جی.ولز آشنا شدم. ولز در حقیقت یک رمان‎نویس بود. چندین رمان علمی- تخیلی نوشته بود و یک رساله کوتاه درباره انقلاب داشت و آن رساله کوتاه بود که من باید می‎خواندم.‌»
در ادامه دکتر زیبا‌کلام به رساله اچ.جی ولز و پیامدهای انقلاب کمونیستی در روسیه اشاره کرد: «‌ولز قطعا وقتی اثرش را می‎نوشت‌، زمانی را که خاندان رومانف توسط لنین و رهبران انقلاب اکتبر تیرباران می‎شدند، کاملا در برابر دیدگانش مجسم کرده بود. تزار ایستاده، در کنارش همسرش و هفت بچه قد و نیم قد تراز و از همه جالب‏‎تر طفل شیرخواری که در بغل ملکه هست و لحظه بعد همه آنها به دست بلشویک‎ها تیرباران می‎شوند‌. ولز قطعا اعدام‎های ژاکوبن‎ها را در تاریخ دیده بود که چطور سرها به زیر گیوتین می‏رفت، سر بسیاری از انقلابیون و غیر انقلابیون به دست انقلابیون فرانسه. دقیق نمی‏دانم آیا ولز کشتار انقلابیون کمونیست را وقتی در چین به قدرت می‏رسند می‏بیند یا نه.»
و سپس دکتر زیباکلام به ماندلا و واسلاو‌هاول پرداخت‌: «و آنگاه ما به نسلی از انقلابیون رسیدیم که به نظر من تئوری ولز را ابطال کردند‌ زیرا این بار با انقلابیونی رو‌به‌رو شدیم که اصراری در گرفتن انتقام نداشتند‌. وقتی واسلاو‌هاول در چک به قدرت رسید قرار منع تعقیب تمام کسانی را صادر کرد که با پلیس مخفی چکسلواکی همکاری کرده بودند‌‌، دقیقا همان عملی که ما از نلسون ماندلا می‎بینیم. البته حقیقتش این است که من فکر می‏کنم این دو وامدار مرد بزرگی هستند به نام مهاتما گاندی. شاید اگر امروز اچ.جی ولز زنده بود و اینها را به چشم خود می‏دید‌، در نگاه خود تجدید‌نظر می‏کرد.»
و جاوید قربان اوغلی، سفیر سابق ایران در آفریقای‌جنوبی سخنران بعدی بود و از آرمان‌های ماندلا سخن گفت که برای آن مبارزه کرد. در بخشی دیگر از این مراسم دقایقی از فیلم مستندی که زندگی نلسون ماندلا را تصویر می‎کرد به نمایش درآمد.

 

«قصه‌ها» در صدر آرای مردمی روز اول جشنواره
ایلنا- نخستین روز از سی‌و‌دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در حالی دیروز 12 بهمن‌ماه به پایان رسید که مردم در سینماهای مختلف سطح کشور به تماشای آثار حاضر در این رقابت
سینمایی نشستند.
اما در شهر تهران که شمارش آرای مردمی از سوی خانه سینما انجام می‌گیرد در روز نخست فیلم «قصه‌ها» به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد با 3/28 درصد بالاترین میانگین را در میان آرای مردمی دارد.
فیلم‌های «خط ویژه» به کارگردانی مصطفی کیایی با 3/ 4 درصد، فیلم «چند متر‌مکعب عشق» به کارگردانی جمشید محمودی با 2/79 درصد و فیلم «میهمان داریم» به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور با 2/50 درصد در رتبه‌های بعدی قرار دارند.
شمارش آرای مردمی در کل سینماهای تهران جشنواره فیلم فجر امسال توسط خانه سینما انجام می‌شود. این میانگین روزانه درنظر گرفته می‌شود و مدیر اجرایی و برنامه‌ریزی ستاد شمارش محسن ‌هاشمی است.

افتتاح نمایشگاه عکس و پوستر در زیرگذر ولیعصر
گروه فرهنگ- نمایشگاه عکس و پوستر «ایران ما» همزمان با سی و ششمین سال پیروزی انقلاب اسلامی روز سه‌شنبه 15 بهمن به همت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در زیرگذر چهار‌راه ولیعصر(عج) افتتاح می‌شود.
این نمایشگاه شامل 27 پوستر برگزیده جشنواره فرهنگی هنری پرچم و همچنین 35 عکس از مجموعه «قاب انقلاب» متعلق به قاسم حاجی‌محمدی است که از وقایع سال‌های پیروزی انقلاب تهیه شده است.
نمایشگاه عکس و پوستر «ایران ما» ساعت 10 صبح روز سه‌شنبه 15 بهمن با حضور جمعی از عکاسان و هنرمندان عرصه هنر‌های تجسمی در زیرگذر چهارراه ولیعصر(عج) افتتاح می‌شود و تا 22 بهمن‌ماه ادامه خواهد داشت.

ماکسیمیلیان شل بازیگر اسکاری درگذشت
مهر- ماکسیمیلیان شل، بازیگری اتریشی که در سال 1961 جایزه بهترین بازیگر مرد اسکار را دریافت کرده بود جمعه در 83 سالگی درگذشت.
این بازیگر مطرح که برای فیلم «داوری در نورمبرگ» اسکار برده بود‌ از یک بیماری طولانی‌مدت رنج می‌برد.
شل که متولد سال 1930 در وین بود‌ پس از حمله نازی‌ها به کشورش و اشغال آنجا در سال 1938 با خانواده‌اش راهی سوییس شد و پس از تحصیل در دانشگاه بازل شروع به بازیگری روی صحنه نمایش کرد.
او در سال 1955 برای نخستین بار در فیلم آلمانی «فرزند، مادر و یک ژنرال» بازی کرد و بعد در درام تلویزیونی «داوری در نورمبرگ» بازی کرد. این فیلم درباره محاکمه نازی‌ها برای جنایت‌های جنگی بود.
 بازی او در این فیلم آنقدر تاثیرگذار بود که از میان همه گروه بازیگران، تنها از وی درخواست شد تا در فیلم سینمایی اقتباسی از این اثر در سال 1961 و در کنار بازیگرانی چون اسپنسر تریسی، برت لنکستر، جودی گارلند، مارلین دیتریش، مونتگومری کلیفت و ویلیام شاتنر بازی کند. او با بازی در این نقش برای اولین بار نامزد کسب اسکار شد و این جایزه را نیز دریافت کرد.
آخرین فیلم ‌هالیوودی وی «برادران بلوم» در سال 2009 بود.

سُمی رمانی از جوزف‌ هیلر را ترجمه می‌کند
ایلنا- سهیل سمی از تجدید چاپ ترجمه‌های قبلی و انتشار ترجمه‌های جدیدش خبر داد. این مترجم دو رمان از ساوئل بکت را آماده انتشار دارد و درحال حاضر مشغول ترجمه‌ آثار دیگری ا‌ست.
این مترجم در مورد تصمیم تازه‌اش برای ترجمه گفت: دو سال پیش ترجمه رمانی ۵۰۰ صفحه‌ای را آغاز کرده بودم از نویسنده‌ای به نام «جوزف هیلر» اما بعد از ترجمه ۱۵۰ صفحه از آن به دلیل پیش‌آمد کردن کارهایی مهم‌تر آن را کنار گذاشتم. قصد دارم به زودی ترجمه این رمان را از سر بگیرم.
وی ضمن بیان این مطلب که جوزف هیلر تنها دو رمان داشته، ادامه داد: رمان اول این نویسنده آمریکایی «ماده ۲۲» نام دارد که در مورد ارتش آمریکاست. اما رمان دومش که آن را در دست ترجمه دارم، «یه اتفاق ساده» است. این نویسنده از طنز سیاه استفاده کرده و در این رمان به تحلیل طنزآمیزی از زندگی متوسط مردم آمریکا در دهه‌های میانی قرن بیستم دست زده. امیدوارم به زودی ترجمه این رمان را به اتمام برسانم و ارشاد نیز با انتشار آن موافقت کند.

خبری از حضور «چارتار» در جشنواره فجر نیست
مهر- مدیر برنامه‌‌‌های گروه موسیقی «چارتار» اخباری مبنی بر حضور احتمالی این گروه در جشنواره موسیقی فجر را رد کرد.
مهدی سوفالی، مدیر تولید گروه موسیقی «چارتار» با بیان این مطلب افزود: هنوز هیچ پیشنهاد یا خبری برای برگزاری کنسرت در چارچوب بیست‌و‌نهمین جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر به دست ما نرسیده است و ما از همین‌جا هرگونه خبری که مبنای آن حضور ما در این دوره از جشنواره است، تکذیب می‌کنیم زیرا همان‌طور که گفتم تاکنون هیچ دعوتنامه رسمی از مرکز موسیقی وزارت ارشاد یا دبیرخانه جشنواره موسیقی فجر به دست ما نرسیده است.
وی با اشاره به فعالیت‌های دیگر گروه «چارتار» گفت: طی این روزها به شدت مشغول آماده‌سازی مراحل نهایی آلبوم «باران تویی» هستم که به زودی در بازار موسیقی منتشر خواهد شد. البته سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه تیزر رسمی اولین آلبوم گروه ما با بازی مهناز افشار منتشر خواهد شد. این بازیگر در آلبوم گروه هم به دکلمه برخی از اشعار آلبوم و هم به عنوان بازیگر در کنار اعضای گروه در این تیزر حضور خواهد داشت.
گروه موسیقی «چارتار» فعالیت خود را از دو سال پیش با انتشار تک‌آهنگ‌هایی در فضای مجازی آغاز کرد.
 اشعار و ترانه‌ها و همچنین لحن و صدای خواننده که برگرفته و استوار بر ادبیات و موسیقی کلاسیک ایرانی است از یکسو و همچنین ملودی‌های پویا و تنظیم‌های مدرن از سوی دیگر، فضای متفاوتی را در موسیقی این گروه به وجود آورده که مخاطبان زیادی را نیز علاقه‌مند خود کرده است.




8

0
0

روایت اوج یک قهرمان: «چ» مثل چمران

محبوبه حقیقی- به قول کیوان کثیریان که با چند دقیقه تاخیر توانست از ازدحام جمعیت بیرون سالن برگزاری نشست فیلم، خودش را به تریبون اجرای برنامه برساند، «چ»، نه تنها اتفاق بزرگی در سینمای حاتمی کیاست بلکه یک اتفاق در سینمای ایران است.
با توجه به اینکه گزارش یک جشن بعد از حضور درجشنواره فجر سال 89‌، هرگز اجازه اکران عمومی پیدا نکرد، می توان گفت پس از اکران فیلم «دعوت»، حاتمی کیا بعد از پنج سال به پرده سینما بازگشته است؛ آن هم با فیلمی که صحنه‌های جنگی دارد وداستانش در دل جنگ اتفاق می‌افتد که می‌توان آن را بازگشتی باشکوه برای حاتمی‌کیا دانست.
همچنان که نزدیک به سه سال است که رسانه‌ها از آن سخن می‌گویند، «چ»، روایت 48 ساعت از زندگی مهدی چمران است. این خود نخستین تصمیم هوشمندانه حاتمی‌کیا بوده در زمانی که تصمیم به ساختن اثری با چنین محتوایی گرفته است. شرح دو ساعته یک برش از زندگی یک قهرمان بی‌تردید تصویر کامل‌تری از او به دست می‌دهد تا روایت خلاصه گذرا از تمام زندگی او. هوشمندانه‌تر آنکه، «چ» برخلاف تصور، نمی‌خواهد روزهای منتهی به شهادت چمران را به تصویر بکشد. «چ» پایان یک قهرمان نیست‌ بلکه اوج او را به تصویر می‌کشد.
همانطور که ابراهیم حاتمی‌کیا خود اعتراف کرد، اینکه درباره شخصیتی که می‌شناسیم و مردم روزگارمان میشناسندش، فیلم بسازیم کار بسیار سختی است. چرا‌که بیشتر، کار و شخصیت‌پردازی را در معرض قضاوت قرار می‌دهد حتی آدم‌هایی که آن شخصیت آشنا را می‌شناسند، روی تک‌تک کلمات و واژگانی که در دیالوگ‌ها می‌گوید، روی لحن و آکسان‌هایش، روی شیوه نگاه کردن و گام برداشتن و‌... حساسیت ویژه‌ای به خرج می‌دهند و به این سادگی‌ها نمی‌پذیرندش. برای همین به شخصیت‌های اصلی و تاثیرگذار فیلم نگاه کرده‌ام:
1- اگر قرار باشد به سلیقه خودم و البته بسیاری از آنها که فیلم را روز گذشته در کاخ جشنواره با هم دیدیم، تنها یک ایراد از «چ» حاتمی‌کیا بگیرم خود چمرانش است. مصطفی چمران یکی از اسطوره‌های دوران دفاع مقدس است.
 شخصیت پیچیده‌ای که از هر سو نگاهش می‌کنی، بیشتر شگفت‌زده می‌شوی و بیشتر برایت دست نیافتنی می‌شود. اما اشکال اینجاست که این مرد دست نیافتنی را قریب به اتفاق مخاطبان این فیلم می‌شناسند.
 صدایش را هر جا بشنوند می‌گویند: «‌این صدای دکتر چمرانه.» همگان بارها و بارها فیلم‌های اندکی را که تلویزیون از او پخش کرده، دیده‌اند. همین است که فریبرز عرب‌نیا را با آن گریم تمام عیار و بازی بسیار خوب و حتی محبوبیتی که در مخاطبان سینما دارد، گزینه مناسبی برای چمران نمی‌کند.
 شاید مهم‌ترین مشکل، صدای این بازیگر است؛ صدایی که خود به خود هویت دارد و هر کس که بشنود، می‌شناسدش، لحنی که مخصوص اوست و اصلا برای شبیه لحن چمران شدن مناسب و موفق نیست. چمران وقتی حرف می‌زند مخاطب چشم بسته می‌تواند فکر کند این سلطان است که دارد دیالوگ می‌گوید؛ شاید کمی آهسته‌تر و شمرده‌تر.
2- اصغر وصالی از معروف‌ترین فرماندهان جبهه کردستان است. او و بچه‌های گروهش که به خاطر بستن دستمال‌های سرخ به دور گردنشان‌ به دستمال سرخ‌ها معروف بودند پیش از شروع جنگ و در غائله کردستان‌ به جنگ با جدایی خواهان رفتند و کنار چمران جنگیدند.
اصغر وصالی «چ» با آنچه درباره‌اش خوانده‌ایم و شنیده‌ایم شباهت دارد. شاید تفاوت اصلی‌اش با شخصیت چمران اینجاست که مردم صدا و لحن شهید اصغر وصالی را نمی‌دانند پس با این جوان پرشور پاکبازی که نقشش را هم بابک حمیدیان بازی می‌کند، ارتباط برقرار می‌کنند و باورش می‌کنند.
 حتی اگر گاهی شعار بدهد و شعارهایش خیلی رو باشد اما از دید مخاطب خرده‌ای بر او وارد نیست‌ چرا‌که این ادبیات متعلق به چند ماه بعد از پیروزی انقلاب است.
3- «هانا»ی کردستان. مریلا زارعی بارها ثابت کرده که دست‌کم در جمع بانوان بازیگر از بهترین‌هاست. در «چ» یک بار دیگر این را به رخ مخاطب می‌کشد. زن جوان کردی که کودک چند‌ماهه‌اش را بی‌وقفه در بغل دارد و نماد شایسته‌ای از مردم کردستان است، قربانیان جنگ؛ خواه داخلی باشد خواه با بیگانه. زنی که برادرش از سویی و همسرش که عاشقانه دوستش می‌دارد‌ از سوی دیگر درگیر این جنگ هستند.
 درخشان‌ترین سکانس «چ» که بی‌تردید در ژانر فیلم‌های جنگی ایران‌ بی‌رقیب است در نگاه او رقم می‌خورد، سکانسی که به سکانس هلیکوپتر معروف شد؛ هلیکوپتری که هدف تیرهای دشمن قرار می‌گیرد و چند ثانیه نفسگیر را خلق می‌کند که انگار تا آخر جهان ادامه دارد و هر‌قدر به این پرده بزرگ سینما چشم می‌دوزی، تمام نمی‌شود تا نفست دوباره بالا بیاید.
 زنی که هم‌چونان زنان کرد دلاور است و هم مادر است و به زندگی احترام می‌گذارد.
از این شخصیت‌ها اگر بگذریم، «چ» گویی پرده‌ای از جنگ را به رویت باز می‌کند. دست‌کم من سراغ ندارم فیلمی را که این چنین نزدیک و بی‌پرده به فاجعه‌ای که در خانه مردمان کردستان و به‌ویژه پاوه در آن سال‌ها رخ داد، پرداخته باشد. «چ»، مثل چمران داستانش که بیشتر هوادار گفت‌وگوست و از جنگ تا آنجا که ممکن باشد، پرهیز می‌کند و از کشتن تا جایی که بتواند‌ بیزار است، نشان می‌دهد که جنگ تا چه اندازه هولناک و خانمان برانداز و انسان‌سوز است که این ویژگی‌ها را می‌توان به همه ویژگی‌های نازنین این فیلم افزود.

 

پس از ورود رییس جدید سازمان میراث فرهنگی به این سازمان
متن استعفای محمدعلی نجفی منتشر شد
گروه فرهنگ- بعد از گذشت چند روز از استعفای محمد‌علی نجفی از ریاست سازمان میراث فرهنگی، روز دوشنبه، 14 بهمن متن استعفای وی در اختیار رسانه‌ها قرار گرفت. متن استعفایی که تاریخ آن‌ نشان از گرفته شدن این تصمیم‌ بسیار پیش از این روزها دارد.
متن استعفا به شرح زیر است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
حضرت حجت‌الاسلام و‌المسلمین جناب آقای دکتر روحانی
رییس محترم و محبوب جمهوری اسلامی ایران
با تقدیم سلام؛
همان‌طور که قبلا به استحضار رسانده‌ام، اینجانب خدمت در دولت جمهوری اسلامی ایران را نه‌تنها افتخار بلکه تکلیفی برای خویش می‌دانم و به خصوص در شرایط کنونی که انبوهی از مشکلات و چالش‌های داخلی و خارجی کشور را احاطه کرده است و ملت بزرگ ایران برای عبور از این وضعیت دشوار‌ بعد از خدای متعال به جنابعالی و یاران گرانقدرتان دل بسته‌اند، همکاری و همراهی با دولت از ضرورت و وجوب بیشتری برخوردار می‌باشد. براساس این اعتقاد، پس از پیشنهاد حضرتعالی مبنی بر پذیرش مسوولیت سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری امتثال امر کردم و در طول حدود پنج ماه گذشته در حد توان از هیچ کوششی برای سر و سامان بخشیدن به اوضاع سازمان و برنامه‌ریزی جهت سوق دادن فعالیت‌ها در راستای سیاست‌ها و رویکردهای دولت تدبیر و امید دریغ نورزیدم و بحمدالله بخش عمده‌ای از معضلات سازمان در حال حل و فصل است‌ اما متاسفانه از حدود دو ماه قبل مشکلات ناشی از بیماری قلبی و برخی فشارهای کاری تدریجا شدت یافته و عرصه را بر اینجانب تنگ نموده است.
در طول این مدت بنده تلاش کردم که این امر بر روند انجام امور تاثیر منفی ایجاد نکند و بر مدیریت سازمان خللی وارد نسازد‌ اما اکنون بیم آن دارم که با ادامه این وضع و به علت ضعف جسمانی نتوانم مسوولیت‌های مربوط را به نحو شایسته‌ای به انجام برسانم و امانتی را که بر دوش گرفته‌ام به سلامت به سرمنزل مقصود برسانم و نهایتا به مجموعه فعالیت‌ها و برنامه‌های سازمان لطمه وارد آید. لذا با کمال پوزش از اینکه ناگزیر از توفیق خدمت در کنار آن برادر بزرگوار و سایر برادران و خواهران عضو کابینه محروم می‌شوم، تقاضا دارم با انتخاب فرد شایسته و توانمندی برای انجام مسوولیت‌ها و ماموریت‌های سازمان، اینجانب را از این مسوولیت معاف فرمایید. بدیهی است که اینجانب براساس اعتقاد راسخ خود، در آینده نیز همچون گذشته و در حد توانایی جسمی و فکری خویش، در همکاری با دولت در هر سطحی که لازم و ضروری دانسته شود ذره‌ای تردید نخواهم کرد. از خداوند تبارک و تعالی توفیق روزافزون جنابعالی و دولت تدبیر و امید را در تحقق اهداف مقدس نظام جمهوری اسلام ایران مسالت دارم.
با احترام
محمدعلی نجفی
پانزدهم دی‌ماه هزار و سیصد و نود و دو

 

نگاهی به فیلم «پایان خدمت» ساخته حمید زرگرنژاد از فیلم‌های حاضر در بخش مسابقه «نگاه نو»
از پادگان که رفتم، جز وحشتم نیفزود!

فیلم‌های خوب جشنواره همیشه از دل دوربین کارگردان‌های فیلم اولی (نگاه نو) بیرون می‌آید. در نمونه‌های قدیمی‌تر‌ «نفس عمیق» پرویز شهبازی مثلا. اغلب فیلم‌های این بخش چه‌بسا بهتر از فیلم‌های بخش اصلی (سودای سیمرغ) باشد. برای اینکه کارگردان فیلم‌ بیشتر از آنچه سودای گرفتن سیمرغ داشته باشد، سودای ساختن یک فیلم خوب را داشته است. یک کارگردان جوان که بعد از هرگز، فرصتی یافته تا در میان زدوبندهای سینمایی‌ بتواند محصول هنری خودش را عرضه کند.
فیلم خوب «پایان خدمت» به‌کارگردانی حمید زرگرنژاد یکی از همین فیلم‌های مهم امسال است. یک فیلم خوش‌ساخت با درون‌مایه‌ای تازه و بدون ادا و اطوارهای نامتناسب فرمی. این تازگی حتی در قاب‌بندی‌های دوربین فیلمبردار دیده می‌شود. قاب‌بندهایی بکر و نماهایی شاعرانه که نظیرش را در هیچ فیلم ایرانی دیگری ندیده‌‌ام. یعنی کپی‌پیست شده نیست. فیلم با یکی از همین نماهای فوق‌العاده شروع می‌شود. نمایی از یک پادگان نظامی با صدای سعید راد در حال حرف زدن با همسرش که معلم است و اظهار دلتنگی همسر از دوری او و اعتراض به 40 ساعت کار بی‌وقفه‌‌ و مسوولیت‌پذیری بیش از اندازه‌اش...
سکانس بعدی سه تا سرباز داریم. دو سرباز ترک‌زبان و یک سرباز مشهدی که همگی بازی باورپذیر و شیرینی دارند. در فیلم اما با یکی از سربازهای ترک‌زبان به‌نام پوریا سروکار داریم که از آن کاراکترهای جذاب و خاص و البته ماندگار سینمای ایران است. هر سه سرباز مسوول تحویل دختری دانشجو به‌نام مینا هستند که او را با پسری (احتمالاً در وضعیتی نامناسب) دیده‌اند و دختر دستگیر شده و پسر فرار کرده است. پسر نه دوست و همکلاسی خوبی بوده و نه عاشق دل‌باخته‌ای... تنها قصد سوءاستفاده‌ای کوتاه‌مدت از دختر را داشته و حالا قسر در رفته و حوصله دردسر هم ندارد. خبر دست‌گیری دختر به خانواده‌اش داده شده، پدری متعصب و سنتی که دنبال اوست و آن‌طور که (احتمالا با کمی اغراق!) می‌گوید: «قصد کشتنش را دارد!.»‌
پوریا که از آن سربازهای جوان بامعرفت است و نظیرش در دنیای امروز کم پیدا می‌شود، دلش به حال دختر سوخته، دختر در انتظار مجازات نیروی انتظامی و بعد خانواده است. از حال کسی که فکر می‌کرده دوستش دارد، خبر ندارد و نمی‌داند چه تقدیر شومی در انتظار اوست. همه‌ اینها حس ترحم سرباز مهربان و دل‌نازکی مثل پوریا را جلب می‌کند. این لطافت طبع در چهره پوریا مشخص نیست و همین فیلم را مرموزتر می‌کند. جلوتر که می‌رویم، متوجه می‌شویم که خیر! قضیه از احساس ترحم فراتر رفته و حالا با سرباز عاشقی طرف هستیم که حاضر است دو ماه خدمت باقیمانده از دوران سربازی‌اش را رها کند و با دختری که به او دل باخته است، پا به فرار بگذارد... شما قبلا چنین مضمون بکر و تازه‌ای در سینمای ایران سراغ داشته‌اید؟!
این تازه اول ماجراست. دختر بعد از فرار هنوز به همکلاسی‌‌اش امید و اعتماد دارد و برای همین چند باری می‌خواهد پوریا را رها کند و برود. در ادامه اما متوجه می‌شود نه تنها آن دوست همکلاسی‌ دوستش ندارد و موضوع چیزی جز یک هوس کوتاه‌مدت و گذرا نبوده‌ بلکه با آدم نامرد و دروغگویی طرف است که می‌تواند هر لحظه اشک او را دربیاورد!
در مقابل این کاراکتر‌ پوریا را داریم که دختر با همه سرسختی و به‌قول پوریا، «چموش!» بودنش به مرد بودن او گواهی می‌دهد. این اما به‌قول فروغ «ابتدای ویرانی است». یک فرار بدون مجوز... آدم‌های درمانده این قصه به‌جایی رسیده‌اند که حتی برای فرار کردن از تقدیر تلخ خودشان باید مجوز داشته باشند. یکی تهرانی و یکی ترک‌زبان. نمی‌خواهم در یک نگاه کلیشه‌ای و اشتباه، سادگی و مهربانی پوریا را به قومیت او ربط بدهم. پوریا مهربان است، چون مهربان است! این به خودش ربط دارد. همان‌طور که بابکان (با بازی سعید راد) لهجه تهرانی دارد و به‌همان اندازه دلسوز سرباز خودش است. دختر و پسر اگرچه در ظاهر هیچ شباهتی به همدیگر ندارند، اما حالا هر دو به ته خط رسیده‌اند و احساس می‌کنند چیزی برای از دست دادن ندارند. این حس تفاهم با رها کردن پوریا و مینا در جاده‌ای پرت توسط راننده تاکسی (با بازی طبق‌معمول خوب رامین راستاد) بیشتر می‌شود. شب و سرما و صدای زوزه گرگ‌ها و به‌قول حافظ قدم‌هایی که جز وحشت نمی‌افزایند. برای همین است که دختر ترجیح می‌دهد در میانه راه پسر را رها کند و مدام می‌گوید: «من به دهات شما نمی‌آم». این می‌تواند نماد درست و راستی باشد برای اختلاف فرهنگ بزرگی که میان آنهاست. یک دختر شهری و یک پسر دهاتی که به‌شهادت پسر حتی بلد نیستند مثل همدیگر حرف بزنند، با یک زبان و با یک دل...
این قصه، قصه تنهایی است، قصه‌ای که منجی ندارد. منجی هم اگر باشد، منجی تو نیست. آن منجی که تو می‌خواهی نیست. دختر رویاهای خودش را در آبادی این پسر متمول ارباب‌زاده نمی‌بیند. روی تخته‌سنگی منتظر او می‌نشیند و پسر تنهایی به خانه می‌رود تا به وعده‌اش عمل کند و با ماشین پدرش او را به شهر برساند. پسر اما دیر می‌رسد؛ مثل همه عاشق‌ها. وقتی که دختر هر چیز از او به امانت داشته، روی تخته سنگ رها کرده و رفته است...
فیلم از زاویه دیدهای گوناگون روایت شده است بدون اینکه مخاطب را دچار گمراهی کند یا احساس فرم‌زدگی به او دست بدهد. پایان خدمت ساده و روان پیش می‌رود. با داستانی معین که البته نمی‌توانی پایان غافلگیرانه آن را حدس بزنی. این شگفتی تنها در پایان فیلم نمود پیدا نکرده و لحظه‌به‌لحظه فیلم پر از شگفتی و دنباله‌های غیرقابل حدس است.
در فیلم کاراکتر منفی مطلق نداریم. منفی‌ترین کاراکتر شاید همان پسرک دانشجو و همکلاس مینا باشد. منتها حتی وقتی خودت را در جایگاه آن پسر قرار می‌دهی، انرژی منفی مطلقی از او نمی‌گیری. با پسری طرف هستی که نمونه‌اش در همه‌جای شهر و دهات و کشور زیاد است. از آن پسرهای رند و زبان‌باز که به هر چمن که می‌رسند، گلی می‌چینند و می‌روند و پشت سرشان را هم نگاه نمی‌کنند. مینا باید عاقل‌تر از این حرف‌ها می‌بود و به او دل نمی‌بست. مابقی کاراکترها هم چنین وضعیتی دارند و در جایگاه خودشان‌ قابل توجیه هستند. مثل راننده تاکسی که مسلما وقتی اسلحه سربازی پوریا را در آن مسیر پرت می‌بیند، حق دارد بترسد و برای همین بدون آسیب به آنها‌ پا به‌ فرار می‌گذارد. یا اگر مینا پسر را رها می‌کند و می‌رود، نشانگر قدرنشناسی او نیست.
مینا راه چاره دیگری پیش روی خودش نمی‌بیند. همیشه رودست خورده. همیشه بدی دیده؛ آن هم از طرف مردها. فرقی ندارد تعصب پدر و برادر باشد یا سوءاستفاده دوست همکلاسی. دیگر حتی اگر خودش بخواهد نمی‌تواند این عینک دودی را از چشمش بردارد به‌خصوص که پوریا مشغول حرف زدن با پدرش است و ناخواسته گوشی تلفن همراهش را جواب نمی‌دهد. مینا ترجیح می‌دهد دنباله سرنوشت خودش را به ابهام و تلخی گره بزند، اما دیگر چشم انتظار پسر دیگری نماند. این قصه باید تلخ تمام می‌شد، با اشک‌های مردانه و دردمندانه پسر که اصلا هندی نبود و مخاطب را متاثر می‌کرد.
با توضیحاتی که دادم‌ حتما متوجه‌ شده‌اید که نظرم راجع به فیلمنامه فیلم چیست! یک فیلمنامه قوی و منسجم که نویسنده آن بهروز افخمی است. می‌توانم اما با صراحت بگویم این موفقیت تنها مدیون افخمی نیست! اگر حتی خودش می‌خواست این فیلم را بسازد، با سابقه‌ای که در چند سال اخیر از او به‌یاد داریم، سوژه را هدر می‌داد!
وقتی فیلمنامه خوب باشد، کارگردانی خوب باشد، بازیگران هم طبیعتا خوب بازی می‌کنند. همه بازیگران فیلم پایان خدمت حرفه‌ای بازی می‌کنند و زندگی و واقعیت بیرونی در درون بازی آنها جاری است. حالا چه فرقی می‌کند که نابازیگر باشند یا بازیگر تازه‌کار... یا بازیگر تئاتر باشند و پیشکسوت. مهم این است که همگی خوبند. در این میان بازی بازیگران نقش پوریا و مینا یعنی امیری جدیدی و هدی زین‌العابدین بسیار درخشان است. گریه‌ها و ضجه‌های دختر در جاده خوفناک اواخر فیلم نوید یک بازیگر زن آینده‌دار را به سینمای ایران می‌دهد و اما بهترین بازی فیلم بدون هیچ تملق و اغراقی از آن جمشید مشایخی در نقش پدر پوریاست؛ پیرمرد متمولی که در آبادی خودش حسابی سرشناس بوده و این از وضع ظاهری خانه و ماشین و دیگر ظواهر زندگی‌اش مشخص است. جمشید مشایخی که در فیلم با زبان ترکی صحبت می‌کند، یک‌بار دیگر فرصت یافته تا در نقشی هرچند بسیار بسیار کوتاه، نشان بدهد که همچنان دود از کنده بلند می‌شود.

 

سعید آقاخانی روزهای بد را دَر می‌کند
ایسنا- تهیه‌کننده سریال نوروزی شبکه سه سیما از روند ساخت «روزای بد در» ابراز رضایت کرد و گفت: ساخت این سریال بدون شتابزدگی خوب پیش می‌رود.ایرج محمدی گفت: تصویربرداری سریال «روزای بد در» به کارگردانی سعید آقاخانی در لوکیشن مدرسه واقع در ازگل ادامه دارد و این روزها با مرحله تدوین همزمان شده است.وی ادامه داد: هومن برق‌نورد، مریم امیرجلالی، بیژن بنفشه‌خواه، مهرناز بیات، امیررضا میرآقا و مهران رجبی از جمله بازیگرانی هستند که اکنون در لوکیشن مدرسه یکی از دبستان‌های منطقه ازگل جلوی دوربین سعید آقاخانی هستند.این سریال به کارگردانی سعید آقاخانی و تهیه‌کنندگی ایرج محمدی و مهران مهام هفته قبل در منطقه ازگل تهران کلید خورد و گروه در حال حاضر در مدرسه‌ای در همین منطقه در حال تصویربرداری هستند.مراحل تدوین «روزای بد در» آغاز شده است و تدوین آن همزمان توسط حسین غضنفری انجام می‌شود.این سریال داستان سرایدار مدرسه و خانواده‌اش را روایت می‌کند که در واپسین روزهای سال و در حالی که مقدمات مراسم عروسی پسرشان در همان مدرسه را فراهم می‌کنند، به یکباره با حکم بازنشستگی روبه‌رو می‌شود و باید خانه سرایداری را تخلیه کنند.

اهدای تندیس مهر به «شوالیه آواز ایران»
ایسنا- دومین مراسم اهدای تندیس مهر از سوی کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری استان‌های کرمانشاه و ایلام یکشنبه‌شب برگزار شد. در این مراسم شهرام ناظری در میان تشویق‌های بی‌امان کرمانشاهیان روی سن رفت و گفت: سال‌هاست که به دلیل مشکلات بسیاری همچون مجوزها و‌... من کمتر توانسته‌ام در دیار خود حضور پیدا کرده و اجرای کنسرت داشته باشم.وی با بیان اینکه با روی کار آمدن دولت جدید نسیم خوشی از فرهنگ و هنر به مشام می‌رسد، افزود: امیدوارم با روی کارآمدن دولت جدید، شرایطی و امکاناتی مهیا شود که من بتوانم بیشتر به شهر و دیارم سر بزنم و کار موسیقی و دیگر فعالیت‌های فرهنگی هنری را انجام دهم.شوالیه آواز ایران‌ با بیان اینکه من در خواندن آواز خیلی خسیس هستم و تنها در کنسرت‌های آماده و رسمی می‌خوانم، گفت: اما امشب برای شما همشهریانم می‌خوانم و...سپس شهرام ناظری به صورت زنده چند بیتی را برای مردم شهرش خواند که بسیار مورد تشویق قرار گرفت.در پایان این مراسم تندیس مهر سال 92 به پاس خدمات انسان دوستانه شهرام ناظری در برگزاری کنسرت‌های خیرخواهانه‌‌ برای جزامی‌های مهاباد و کودکان سرطانی شین آبادی به او اهدا شد.

اجرای «ساعت شنی یا آب، خشت درچهار نگاه»
ایلنا- پرفورمانس- چیدمان مفهومی «ساعت شنی یا آب، خشت در چهار نگاه» به طراحی و کارگردانی ‌آرش فنائیان‌ تا بیست بهمن‌ماه در گالری زمستان خانه هنرمندان اجرا خواهد شد.
این پرفورمانس که تلفیقی از هنرهای تجسمی، کورئوگرافی و موسیقی است، بر بسترهنرهای مفهومی طراحی شده و درقالب «هنراتفاق» کارگردانی می‌شود تا مخاطبان بتوانند در مواجهه با اثر؛ خود را به عنوان واریاسیونی ازکاردریابند.پرفورمانس- چیدمان مفهومی ساعت شنی اجرای خود را از پنجشنبه، سوم بهمن، در گالری زمستان خانه هنرمندان آغازکرده و طی اجراهای هفته اول با استقبال زیاد و بدون شرط مخاطبان همراه بوده است.تاکنون علاوه بر عموم مخاطبان و هنردوستان، چهره‌های سر‌شناسی چون دکترحمیدرضا اردلان (موزیکولوگ)، جمشید حقیقت‌شناس (نقاش)، علی رضا نادری (نمایشنامه نویس) و ناصر پلنگی (نقاش) به دیدن این اثررفته‌اند.علی‌رضا نادری درحین دیداراز این پرفورمانس متاثر از فضای اثر‌ با ساز یکی از نوازنده‌ها قطعه‌ای را به آوازخواند و برتکه کاغذی که جزو این چیدمان بود برای این اثر نوشت: «و شرابی که در سکوت شما بود، نوشیدم.. کهنه بود و اصیل...».. ناصرپلنگی هم برکاغذی دیگراین پیغام را برای کارگردان نوشت: «صدای جادوی جاری در این فضا، نغمه‌های ناهید بود، که مهر را آفرید تا عشق جاری باشد».

فیلیپ سیمور‌هافمن درگذشت
مهر- فیلیپ سیمور‌هافمن، بازیگر مشهور آمریکایی و برنده اسکار در 46 سالگی درگذشت. بنا بر گزارش‌ها این بازیگر شناخته شده یکشنبه به دلیل مصرف بالای دارو در آپارتمانش در نیویورک جان باخت.
جنازه فیلیپ سیمور‌هافمن که جایزه بهترین بازیگر مرد اسکار را برای بازی در نقش ترومن کاپوتی کسب کرده بود‌ در حمام خانه‌اش و در حالی که یک سرنگ احتمالا هروئین در بازوی چپش بود، پیدا شد. به گفته پلیس، شش بسته خالی هروئین و دو بسته هنوز مصرف نشده در نقاط مختلف آپارتمان وی پیدا شد.
یکی از دوستان‌هافمن وقتی وی دنبال بچه‌هایش نرفت، به پلیس زنگ زد.هافمن در گذشته برای ترک مواد مخدر بستری شده بود و به مدت 23 سال پاک زندگی کرد.
 با این حال او در سال 2012 دوباره اسیر مواد شد و پس از آن یک دوره 10 روزه را برای پاک شدن پشت سر گذاشت.
وی سه فرزند دارد و شریک زندگی‌اش طراح لباس میمی اودانل است.‌هافمن که یکی از محبوب‌ترین بازیگران نسل خود بود برای بازی در فیلم «جنگ چارلی ویلسون» در سال 2007، فیلم «شک» در سال 2008 و «استاد» در سال 2012 نیز نامزد دریافت اسکار نقش مکمل شده بود. او در سال 2000 برای فیلم «غرب واقعی»، در سال 2003 برای «سفر روز دراز به شب» و در سال 2012 برای «مرگ یک فروشنده» نامزد دریافت جایزه تونی شده بود.
جورج کلونی که با‌هافمن در «عید مارس» در سال 2011 همبازی بود درباره این واقعه گفت: هیچ چیز نمی‌توان گفت. واقعا دردناک است.

حاتمی‌کیا عصبانی شد
ایرنا- ابراهیم حاتمی‌کیا در نشست خبری فیلم «چ» درباره این اثر سینمایی گفت که نزدیک سال 80 این ایده مطرح شد و حدود 10 تا 12 سال این موضوع در ذهن ما بود اما در نهایت در سه سال اخیر به سرانجام رسید.
وی با اشاره به اینکه این فیلم براساس یک واقعه شکل گرفته است، یادآور شد: این فیلم سه برابر یک اثر سینمایی عمر و وقت و انرژی ما را صرف خود کرد.کارگردان فیلم سینمایی درباره بازگشت خود به سینمای دفاع مقدس تاکید کرد: برخی چیزها مرا عصبانی می‌کند و اخیرا دیدم که داریوش مهرجویی نیز واکنشی داشته است. من لفظ بازگشت را نمی‌فهمم و این مرا عصبانی می‌کند اینقدر مرا در قاب‌های سخت خود جا ندهید من برخی مواقع دور و زمان نیز به این ژانر نزدیک می‌شوم که به معنای نزدیک یا دور شدن به یک حیطه نیست.
سعید راد، بازیگر این فیلم نیز در این نشست گفت: با تشکر خالی نمی‌توانم از حاتمی‌کیا قدردانی کنم. وی ادامه داد: وقتی برای بازی در «چ» دعوت شدم دچار شعف شدم. قرار بود دست تنها کار کنم و وقتی به کیمیایی گفتم او گفت که چه شانسی داری.
سعید راد به احترام ابراهیم حاتمی‌کیا ایستاد و دست زد تا حاضران در نشست نیز این‌کار را انجام دهند.



8

0
0
مروری بر معماری نماد علمی پایتخت به بهانه تولدش؛78 سال دانشگاه تهران
سحر موسوی - کمتر کسی است که گذرش به بورس کتاب تهران در خیابان انقلاب نیفتاده باشد. دلیل وجود این راسته تاریخی کتابفروشان در این خیابان وجود بنایی است که ورود به آن هشت دهه رویای جوان‌ها بوده است. این مکان که با نرده‌های سبز رنگ دور تا دورش شخصیت‌های مهمی را در خود پرورانده جایی نیست جز دانشگاه تهران که این روزها 78 ساله می‌شود.
داستان تاسیس دانشگاه در ایران
نخستین بار به همت میرزا تقی خان امیرکبیر با تاسیس دارالفنون در سال 1230 ه.ش فکر ایجاد مرکزی برای آموزش عالی در ایران عملی شد. اگرچه دارالفنون توسعه چندانی نیافت اما فرصت مناسبی را برای افرادی که در آرزوی آشنایی ایرانیان با دانش‌های جدید و پیشرفت اروپاییان در صنعت، اقتصاد، سیاست‌، طب و... بودند‌؛ فراهم ساخت.
اولین بار فکر تاسیس دانشگاه تهران در سال 1305 ه.ش توسط دکتر سنک نماینده مجلس، پدیدار شد. کلیات طرح تاسیس دانشگاه تهران از سال 1307 ه.ش توسط پروفسور محمود حسابی با وزیر فرهنگ وقت، آقای دکتر علی‌اصغر حکمت در میان گذاشته شد. طرح تفصیلی تاسیس دانشگاه نیز در سال 1310 ه.ش تهیه و به وزیر فرهنگ تقدیم و با تلاش‌های دکتر حسابی و مذاکرات وی با نمایندگان مجلس، این طرح در سال 1312 ه.ش به مجلس شورای ملی رفت و در سال 1313 از تصویب مجلس گذشت.
در بهمن ماه 1312 ه.ش جلسه هیات دولت موقت تشکیل و موضوع مطرح می‌شود. با اختصاص بودجه‌ای به میزان 250 هزار تومان به وزارت معارف اجازه داده شد تا زمین مناسبی برای تاسیس دانشگاه بیابد. علی‌اصغر حکمت با کمک و مشاوره آندره گدار، معمار چیره‌دست فرانسوی که در آن روزگار به عنوان مهندس در خدمت وزارت معارف بود، دست به کار می‌شود.
تعیین زمین دانشگاه و طراحی پردیس
آنان پس از جست‌وجوی بسیار در میان بناها، باغ‌ها و زمین‌های فراوان آن روز اطراف تهران، باغ جلالیه را برای احداث دانشگاه انتخاب کردند در همین حال برخلاف امروز که یافتن زمین مناسب در شهر تهران برای ایجاد دانشگاهی عظیم تقریبا ناممکن است‌ در آن روزها زمین‌های فراوانی وجود داشت که صاحبان آنها نه تنها برای فروش آنها مشکلی نداشتند بلکه برای چنین سود کلانی، سر و دست می‌شکستند. البته اراضی بهجت آباد هم جزو مکان‌های پیشنهادی بود اما به دلیل تنگ بودن عرصه و موقعیت سیل‌گیر آن مورد تایید مهندس فرانسوی قرار نگرفت.
باغ‌جلالیه در شمال تهران‌ ما‌بین قریه امیرآباد و خندق شمالی تهران قرار داشت. این باغ زیبا که پوشیده از درختان کهنسال مثمر و غیرمثمر بود‌ حدود سال 1300.ق در آخرین سال‌های حکومت ناصرالدین شاه قاجار به فرمان شاهزاده‌ای به نام جلال‌الدوله بنا یافته و در آن روز در مالکیت تاجری ترک به نام حاج رحیم آقای اتحادیه تبریزی بود.
به هر حال باغ جلالیه از قرار متری پنج ریال و جمعا به مبلغ 100.000 تومان از این تاجر خریداری شد و موسیو گدار به سرعت مامور تعیین حدود، نرده گذاری، طراحی و اجرای عملیات ساختمانی در آن شد. دانشگاه تهران براساس موسسات آموزش عالی فرانسه الگوبرداری شد و حتی طراحان ساختمان‌های دانشگاه تهران مهندسان فرانسوی بودند و دروس و برنامه‌های هنرکده (دانشکده هنرهای زیبای فعلی) پردیس و بناهای این دانشگاه توسط معماران اروپایی رولاند دوبرول، ماکسین سیرو، مارکوف، آلکساندر موزر، آندره گدار و محسن فروغی طراحی شد.
طراحی پردیس دانشگاه را نیز همان معمار فرانسوی بر عهده گرفت. او نخست طرح خیابان‌های اطراف و داخل دانشگاه را ارایه کرد و پس از تایید در پانزدهم بهمن‌ماه 1313، عملیات اجرایی با کاشت نهال‌های درختان سایه‌گستر و با شکوه چنار در کنار خیابان‌ها آغاز شد. اکنون آن نهال‌های نحیف عمری به درازای دانشگاه یافته و 70 ساله شده‌اند.
پردیس دانشگاه تهران که از جنوب به خیابان انقلاب، از شمال به خیابان پورسینا و از شرق و غرب به ترتیب به خیابان‌های قدس و 16 آذر محدود است در سال 1313 در مساحتی به وسعت 21 هکتار تاسیس شد. در این مجموعه ساختمان دانشکده‌های هنرهای زیبا، ادبیات و علوم انسانی، علوم، فنی، حقوق و علوم سیاسی، پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و ساختمان کتابخانه‌مرکزی (که از مهم‌ترین کتابخانه‌های کشور به شمار می‌آید‌) و مسجد دانشگاه واقع شده است.
نخستین ساختمان دانشگاه
تالار کالبد شکافی، نخستین ساختمان دانشگاه بود. قرار شد که ساختمان دانشگاه از دانشکده پزشکی آغاز شود. ساخت این ساختمان از اوایل اردیبهشت‌ماه 1313 آغاز و تا اواخر دی‌ماه خاتمه یافت. دکتر امیراعلم که رییس کرسی تشریح بود و دکتر ابوالقاسم بختیار جراح و معاون دانشکده پزشکی و دکتر بلر جراح بیمارستان آمریکایی تهران کوشش فراوانی در این راه به خرج دادند. همزمان با گشایش تالار کالبدشکافی‌ در پانزدهم بهمن‌ماه 1313 لوح یادبود تاسیس دانشگاه با حضور مقامات دولتی در محلی که اکنون پلکان جنوبی دانشکده پزشکی است در دل خاک به امانت گذاشته شد. بنای دانشگاه تهران در تاریخ 18 آبان 1378 ثبت ملی گشت.
دانشگاه تهران با ادغام کردن مدرسه دارالفنون، مدرسه علوم سیاسی، مدرسه طب، مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی، مدرسه فلاحت مظفر (‌اولین مدرسه کشاورزی ایران)، مدرسه صنایع و هنر (موسس کمال‌الملک)، مدرسه عالی معماری، مدرسه عالی حقوق و چند مرکز آموزش عالی دیگر تهران دایر شد. این بنا در حال حاضر متعلق به وزارت علوم است.
تاسیس دانشگاه تهران که با آغاز آشنایی جدی ایرانیان با مغرب زمین مقارن بود این دانشگاه را به بستر اصلی ارتباط با تمدن غرب و علوم جدید تبدیل کرد. از آغاز فعالیت‌های آموزشی دانشگاه تهران، تاکنون، همواره افراد شایسته و شخصیت‌های برجسته و چهره‌های صاحب‌نامی در آن به تدریس یا تحصیل پرداخته‌اند . افرادی چون استاد جلال‌الدین همایی، عبدالعظیم قریب، بدیع‌الزمان فروزانفر، پروفسور محمود حسابی، استاد علی‌اکبر دهخدا، دکتر محمد معین، مهندس مهدی بازرگان، شهید دکتر‌مصطفی چمران، دکتر‌یدالله سحابی، شهید دکتر محمدمفتح، استاد شهید مرتضی مطهری، دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، دکتر کریم ساعی، دکتر احمد حامی و....
نشان رسمی دانشگاه‌ تهران، نشانی به قدمت تاریخ ایران
نقشی که امروز به عنوان نشان رسمی دانشگاه تهران انتخاب شده است از نقوش تاریخی کشور است که سابقه ممتدی در آثار صنعتی داشته و مقام شامخی در فرهنگ ایران باستان داشته و حائز اهمیت بوده است. این آرم یا نشان دانشگاه تهران که توسط دکتر محسن مقدم، استاد فقید دانشکده هنرهای زیبا طراحی شده است‌ برداشت و تقلیدی است از پلاک گچ‌بری شده مکشوفه از شهر ساسانی تیسفون.نمونه منشا‌ آن در کاخ ساسانی مشکوفه از دامغان در دست است. هم در این مورد و هم در موارد مشابه آن در مهرهای ساسانی، نشان‌ها عموما در میان دو بال تزئینی (که می‌تواند بال عقاب باشد) قرار داده شده‌اند که کاربرد آن را در دیگر نقوش این دوره و شکل تاج‌های ساسانی مخصوصا در اواخر این دوره شاهد هستیم. در شاهنامه فردوسی نیز این گونه تاج‌ها با عنوان تاج‌های دوپر یاد شده است.
گویا نشان اصلی، مانند آرم بیشتر دانشگاه‌های غربی‌ داخل قابی به شکل سپر رومی قرار گرفت و عنوان دانشگاه تهران به خط لاتین و نیز شعار «میاسای ز آموختن یک زمان» بر آن اضافه شد. شکل جدید علاوه بر اینکه هیچ‌گونه تناسبی با نقش‌های اصیل ایرانی نداشت‌ اهداف و فعالیت‌های گسترده دانشگاه را در شعار «آموختن» منحصر کرده بود که با رسالت مهم تربیتی، پرورشی و انسان‌ساز دانشگاه مغایرت داشت؛ در حدود سال 1350 نیز در شکل اصلی نشان دانشگاه تغییراتی گرافیکی اعمال شد و مدتی هم با آن شکل به کار رفت‌ ولی به منظور حفظ اصالت نشان قدیم، مجددا همان نشان به کار برده شده که هنوز هم پا بر‌جاست.
سردر دانشگاه تهران، سمبل علم و معرفت
بی‌شک ارزش بین‌المللی دانشگاه تهران، شهرت جهانی سردر اصلی آن را نیز به ارمغان آورده است. این بنای تاریخی‌ علاوه بر اینکه در سطح ملی سمبل تمام نمای علم، دانش، معرفت و نماد زندگی شیرین دانشجویی در زیر سقف مرکز نمادین علمی کشور است، در خارج از ایران نیز معرف یک دانشگاه نامدار در منطقه ماست. برخی بر این عقیده‌اند که طرح سردر دانشگاه، الهام گرفته از تصویر خیالی دو پرنده‌ای است که بال‌هایشان را برای اوج گرفتن و برخاستن از زمین، باز‌کرده‌اند (‌علم و دانش به عنوان بال‌هایی برای صعود به مدارج بالاتر)؛ عده‌ای دیگر آن را به عنوان کتابی که به صورت باز در مقابل دیدگان گذارده شده باشد می‌دانند که بیانگر ارزش مطالعه و تحقیق است.
بنابر قولی در سال‌های 1346- 1345 به دستور ریاست وقت دانشگاه طرحی در میان دانشجویان و طراحان مختلف به مسابقه گذاشته شد. طرح کوروش فرزامی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به عنوان طرح برتر از میان طرح‌های رسیده برگزیده شد. محاسب این طرح سیمون سرکیسیان بود. کار اجرای طرح، ابتدا به یک شرکت پیمانکار سوئیسی واگذار شد که به دلیل نواقص مربوط به مراحل قالب‌بندی از ادامه کار توسط این شرکت ممانعت شد و یک شرکت پیمانکاری ایرانی به نام شرکت آرمه اجرای طرح را به عهده گرفته و به اتمام رساند. بنابر آخرین صورت‌حساب و وضعیت شرکت آرمه هزینه اجرای طرح مبلغ 500/24 تومان بوده است. اگر‌چه تاریخ ساخت سر‌در را در سال‌های 46-45 می‌دانند‌ اما تا سال 1348 هیچ سندی در خصوص آن در آرشیو دانشگاه مشاهده نشده است. این سردر طی شماره 2445 به عنوان اثری فرهنگی تاریخی در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
وقایع تاریخی
افتخارات عظیم و با شکوه تاریخ تمدن و فرهنگ ایران‌زمین، بیانگر وجود مراکز دانش، معارف، مطالعه و تحقیق در انواع علوم بوده است. مراکزی چون مدرسه نصیبین و مدرسه جندی‌شاپور، در ایالت خوزستان که در سال 530 میلادی، به فرمان خسروانوشیروان تاسیس شد و تا زمان عباسیان دوام داشت، دلیلی بر این مدعاست. همچنین اندیشمندان دوره اسلامی، همچون، ابن‌سینا، رازی، بیرونی و... در ارتقای تفکر و تعالی مدارج سیر و سلوک جامعه بشری، در سطح جهان شناخته شده هستند
این دانشگاه در زمان انقلاب نیز شاهد درگیری‌های زیادی در خیابان‌های اطراف خود بوده است. پس از دو سال تعطیلی اجباری در سال‌های 1359 تا 1361 به واسطه انقلاب فرهنگی ایران توسط جمهوری اسلامی، در سال 1364 دانشکده‌های علوم پزشکی از دانشگاه تهران رسما به دستور بخشنامه جدید دولت جدا و مستقل گردیدند و دانشگاه علوم پزشکی تهران را تشکیل دادند.
اما نکته‌ای که در کنار تمام مطالب فوق قابل توجه است این است که عمر دانشگاه با شکل نوین آن در کشور ما تنها به 70 سال می‌رسد. باوجود اینکه بسیاری از دانشگاه‌ها در کشورهای اروپایی عمری چند صد ساله دارند، جامعه علمی کشور ما نیز با وجود جوان بودنش راه زیادی را پیموده و توانسته است جایگاه‌های خوبی را در رده‌بندی‌های بین‌المللی از آن خود سازد.

 

 

ویژگی‌های  یک جشنواره بین المللی؛ جشنواره بهانه ای برای همکاری استادامه از صفحه یک
... از آنجا که در طول همین سال‌ها در بسیاری از جشنواره‌های خارجی شرکت داشته‌ام شاید بتوانم مختصری درباره آنچه در رابطه با جشنواره‌ها می‌دانم و در خصوص اینکه اصولا یک جشنواره بین‌المللی باید دارای چه فاکتورهایی باشد، بازگو کنم.
اصولا اینکه چرا و به چه منظور اولین‌بار جشنواره فیلم در دنیا به وجود آمد باید بگویم که عده‌ای از هنرمندان سینما در اروپا دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند فضایی را به وجود آورند که در آن همه ساله به مدت یک هفته تا 10 روز فیلمسازان متفاوتی که در دنیا به عنوان سینماگران پیشرو محسوب می‌شدند و به دنبال کشف تازه‌هایی در این هنر بودند با اندیشه‌ها و افکار گوناگون فیلم‌هایشان را به نمایش گذاشته و ضمن جلسات و گفت‌و‌گو‌ها و نقد و بررسی آثارشان از حال و روز سیاسی، هنری و اقتصادی همدیگر مطلع گردند.به همین منظور در آغاز جشنواره‌هایی مثل «ونیز»، «کن»، «لوکار نو»، «برلین» و امثالهم شکل گرفت تا بعدها که رسید به فستیوال‌هایی نظیر «رتردام» «سن سباستین»، «مونترال»، «نانت» و... که همه ساله صدها فیلم از سراسر دنیا در آنها به نمایش درمی‌آید.
در این فستیوال‌ها به تدریج که جا افتاده‌تر و به عبارتی مشهورتر می‌شدند گاهی فرصتی هم داده می‌شد به برخی از فیملسازانی که در کشورهای خودشان ممانعت‌هایی در خصوص اجازه نمایش فیلم‌هایشان داشتند که به عنوان مرور بر آثار بتوانند تعدادی از کارهایشان را در آن جشنواره به معرض تماشای تماشاچیان خارجی قرار دهند مثل مرور بر آثار فیلمسازانی چون تارکوفسکی کارگردان روسی در فستیوال‌هایی نظیر «کن» و «ونیز» یا کیسلوفسکی و بسیاری دیگر.
و باز تشکیل بخش‌هایی تحت عنوان «فوند» در برخی از فستیوال‌ها‌ به این منظور که در این «فوند»‌ها تصمیم‌گیری‌هایی می‌شد مبنی بر اینکه بخشی از بودجه و درآمد این فستیوال‌ها به عنوان کمک به برخی از فیلمسازان خاص که در کشور خودشان امکان تهیه بودجه برای ساخت فیلمشان نداشتند که در این خصوص می‌توان به جشنواره‌ای نظیر جشنواره فیلم «رتردام» در هلند اشاره کرد یا مرکز ملی سینمای فرانسه که همه ساله به بیش از حدود یکصد تا یکصد و بیست فیلمساز در کشورهای گوناگون برای ساخت آثارشان کمک می‌کند و نکته جالب توجه در این فستیوال‌ها این است که از زمانی که شما در هر کدام از این فستیوال‌ها موفق به دریافت جایزه می‌شوید خصوصا اگر دریافت جایزه یا شرکت در بخش مسابقه در این فستیوال‌ها از یکبار تجاوز کند، شما به عنوان خانواده فستیوال محسوب می‌شوید و هر ساله از دو ماه قبل از برگزاری تمامی برنامه‌ها و حتی بلیت فستیوال به نام و برای شما ارسال می‌شود و مسوولان مربوطه پیگیر تداوم کار شما هستند که چه کار می‌کنید، آیا بیکار هستید، فیلم می‌سازید، سناریو می‌نویسید، مشکل خاصی در تهیه فیلمتان دارید؟ ندارید؟ آیا برای جشنواره کار تازه‌ای دارید و امثالهم که بازتاب این پیگیری‌ها به عنوان مثال کمک‌هایی بود که کارگردانانی نظیر اسکورسیزی و اسپیلبرگ و برخی از دست‌اندرکاران سینمای آمریکا کردند تا «کوروساوا» در ژاپن بتواند زمانی که امکان تهیه بودجه برای یکی دو فیلمش را نداشت، فیلم بسازد.
یا کمک‌هایی که کارگردانان فرانسوی و ایتالیایی کردند تا تارکوفسکی بتواند فیلم‌های «نوستالژیا» و «ایثار» را در اروپا بسازد. یا کیسلوفسکی فیلم‌های «قرمز» و «آبی» را در فرانسه بسازد یا خیلی از فیلمسازان دیگر که من نامشان را نمی‌دانم. حتی برخی از استعدادهای جوان و به این صورت فستیوال‌ها، یکی پس از دیگری در کشورهای مختلف جهان شکل گرفت. در کشور ما ایران نیز قبل از انقلاب جشنواره‌ جهانی فیلم تهران که من درباره آن زیاد نمی‌دانم اما همین‌قدر می‌دانم که همه ساله بسیاری از بزرگان سینمای جهان را به ایران می‌کشاند و فیلم «کاروان‌ها» نیز محصول مشترکی بود حاصل این جشنواره. بعد از انقلابمان «فستیوال فیلم فجر» که اگرچه در شروع خیلی ابتدایی شکل گرفت اما خیلی زود به همت مسوولان وقت رشد کرد و خودش را همپای بسیاری از جشنواره‌های بزرگ جهان کرد همراه با بازتابی فرهنگی و بسیار غنی تا به امروز. اما هیچ‌وقت هیچ‌کس از مسوولان آن نگران تعدادی از فیلمسازان کشورش از جمله خود من نبود، اگر در هشت سال گذشته نتوانستم حتی یک فریم فیلم بسازم هیچ‌وقت هیچ  مسوولی از من نپرسید کجایی و چه‌کار می‌کنی؟ اگر سال‌ها به فستیوال فجر راه پیدا نکردم هیچ‌وقت هیچ مسوولی زنگ نزد که ‌چرا به فستیوال نمی‌آیی اما هر سال نوروز بسیاری از مسوولان فستیوال‌های فیلم از سراسر دنیا وقتی برایم تبریک سال نو می‌فرستند سوال می‌کنند کجایی؟ چه می‌کنی؟ آیا از ما برای اینکه بتوانی فیلم‌ بسازی کمکی ساخته است‌ و من در جواب می‌گویم همه چیز خوب است، خودم کمی سختگیر شده‌ام. ان‌شاءالله امسال!... چراکه دکتر ایوبی معاونت محترم سینمایی وزارت ارشاد چندی پیش محبت کردند و زنگ زدند...
برای همه فیلمسازان کشورم آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم که اگرچه امسال هم نتوانستم در جشنواره حضور پیدا کنم‌ اما سال آینده با کاری جدید در خدمت سینما و اندیشه انقلاب باشم و آرزو کنم که بتوانم همچنان مستقل بمانم. چراکه متعهد بودن خیلی سخت است.یک خبر جدید هم برای جوانان دارم که تصمیم دارم طی یک ورک شاپ چهل و پنج روزه قبل از شروع کار جدیدم تعدادی از علاقه‌مندان به رشته بازیگری را تعلیم دهم و از میان آنها تعداد 10 بازگیر مستعد و هنرمند توانا به سینما و تلویزیون ایران معرفی کنم که اولین کارشان بازی در فیلم جدیدم می‌باشد و قرار است ان‌شاء‌الله با کمک یک اسپانسر قوی این ورک شاپ و نحوه انتخاب بازیگران آن هر شب طی 40 برنامه از صدا‌و‌سیما به نمایش گذاشته شود.

 

«نجات سرباز رایان» در فرهنگسرای ملل
ایلنا- فیلم نجات سرباز رایان که توسط استیون اسپیلبرگ ساخته شده است در فرهنگسرای ملل نمایش داده می‌شود.
داستان این فیلم در طول نبرد نرماندی در جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد. ۲۷ دقیقه آغازین فیلم که رسیدن نیروهای متفقین به فرانسه در ششم ژوئن ۱۹۴۴ را نشان می‌دهد، بسیار مشهور است. تام هنکسدر در نقش کاپیتان جان میلر به همراه هفت سرباز دیگر ماموریت می‌گیرند تا سرباز جیمز فرانسیس رایان را پیدا کنند و به خانه برگردانند. او سه برادر داشته که همگی در جنگ کشته شده‌اند و به دستور فرمانده کل ارتش، رایان می‌تواند پیش مادرش بازگردد.
علاقه‌مندان جهت شرکت در سلسله نشست
«سینمای ملل» می‌توانند 16 بهمن‌ماه ساعت 16 به نشانی بزرگراه صدر، بلوار قیطریه، بوستان قیطریه فرهنگسرای ملل مراجعه کنند یا با شماره 22671718 تماس بگیرند.

روایت موزیکال پارسایی از اولیور تویست
ایلنا- حسین پارسایی در تازه‌ترین تجربه تئاتری خود قصد دارد براساس رمان «اولیور تویست» شاهکار چارلز دیکنز نمایشی موزیکال را در پاییز 93 تالار وحدت به صحنه ببرد.
این نمایش با همکاری از عوامل شناخته شده تئاتر و موسیقی تولید خواهد شد و علاوه بر بازیگران حرفه‌ای، از حضور جمعی از بازیگر- نوازنده‌ها نوجوان نیز استفاده خواهد کرد.
مراحل پیش‌تولید این اثر در حال حاضر آغاز شده و نسخه اولیه نمایشنامه در حال نگارش است.
پارسایی پیش از این در مقام کارگردان نمایش‌هایی نظیر «قصیده بلند باران»، «بانوی آب و آینه»، «خواهرانه به وقت نیرزان»و «این فصل را با من بخوان» را به صحنه برده است.

همکاری شهرام و حافظ ناظری در یک آلبوم
ایسنا- اثر شماره یک پروژه «سمفونی رومی» فوریه 2014 در سراسر جهان منتشر می‌شود.
«بُعد یازدهم» اثر شماره یک «سمفونی رومی» است که «حافظ ناظری» حدود 10 سال برای تولید آن وقت صرف کرده و پس از تکمیل مراحل تولید و ساخت آن، این آلبوم در آستانه انتشار جهانی قرار دارد.
«سمفونی رومی» نام پروژه جدید حافظ ناظری است که در ادوار مختلف در آن سعی دارد با ترکیب موسیقی ملی ایران و موسیقی کلاسیک غرب گونه جدیدی از موسیقی را معرفی کند که می‌توان نام موسیقی فراکلاسیک ایرانی را روی آن نهاد؛ اثری که بتواند گفت‌وگوی فرهنگی ما با جهانیان باشد. نام این پروژه نمادی است از آمیزش فرهنگ شرق و غرب.
واژه سمفونی به عنوان سمبل فرهنگ موسیقایی غرب برگرفته از واژه سمفونیا و مولانا به عنوان اسطوره و سمبل فرهنگ مشرق زمین است. با وجود اینکه ماهیت و ساختار اصلی این‌گونه موسیقی بر پایه اصالت‌های موسیقی ملی ایران است، از لحاظ ارکستراسیون، ‌هارمونی، الگوهای ریتمیک و ترکیبات ملودیک و همنوایی با آن متفاوت است.
این موسیقی نه 100 درصد شرقی است، نه 100 درصد غربی که در واقع همخوانی بسیاری با فلسفه فکری مولانا برای گسترش و ستایش وحدت، صلح، عشق و یگانگی میان انسان‌ها از نژادها و فرهنگ‌های مختلف دارد.
«شور رومی» (که در ایران به اسم مولویه منتشر شده‌ است)، «سه‌تارنوازی در کنسرت۷۷» (شهرام ناظری و کامکارها)، «دف‌نوازی در اثر آواز اساطیر» (شهرام ناظری و فیض بشی‌پور) و «دف‌نوازی در اثر حیرانی» (شهرام ناظری و گروه شمس) آثار و تجاربی است که تاکنون با حضور حافظ ناظری در ایران منتشر شده است.

استقبال خارجی‌ها از «رد کارپت»
مهر- فیلم سینمایی «رد کارپت» ساخته رضا عطاران قرار است در چندین کشور اکران عمومی شود. مرجان علیزاده، مدیر پخش بین‌المللی این فیلم گفت:  ما در بازار جشنواره بین‌المللی این فیلم در غرفه کانون ایران نوین برای «رد کارپت» با چندین مدیر و نماینده جشنواره‌های خارجی مذاکره کردیم.
وی افزود: مدیر جشنواره مونترال درباره این فیلم پس از نمایش آن عنوان کرد که رد کارپت تنها فیلم کمدی ایرانی است که مولفه‌های محکم بین‌المللی دارد.علیزاده ادامه داد: این فیلم مورد توجه نماینده‌های جشنواره‌های بمبئی، چنای، کلکته و... که متعلق به سینمای هند هستند، قرار گرفت. همچنین برای اکران این فیلم در چندین کشور خارجی هم مذاکره کردیم.وی تاکید کرد:  البته حضور این فیلم در جشنواره فیلم‌های کمدی شهر پراگ هم قطعی شده است.
رد کارپت دومین ساخته بلند سینمایی عطاران به تهیه‌کنندگی احمد احمدی است که سرمایه‌گذاری آن برعهده احمدی و مریم شفیعی است. این فیلم که در بخش سودای سیمرغ سی و دومین جشنواره فیلم فجر حضور دارد، در نمایش‌های مردمی این رویداد نیز با استقبال زیادی روبه‌رو شده است.

پیمان یزدانیان در جشنواره موسیقی فجر
ایرنا- پیمان یزدانیان، آهنگساز موسیقی فیلم و نوازنده پیانو در بخش نسلی دیگر بیست و نهمین جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر به صحنه می‌رود. او در نخستین روز جشنواره به همراه حسام اینانلو کنسرت دونوازی پیانو و کمانچه را به صحنه می‌برد.
کنسرت دیالوگ بیانی تازه از همنشینی دو فرهنگ و دو نسل، برخاسته از ریشه‌ای مشترک برای ارایه گفتمانی موسیقایی است.
دیالوگ در فضای بداهه صورت می‌گیرد و روایتی با دو راوی برای بیان یک داستان است.
یزدانیان در زمان فعالیت خود آثار متعددی را در عرصه موسیقی مستقل و موسیقی فیلم منتشر کرده است که از آن جمله می‌توان به آلبوم برداشت اشاره کرد.
یزدانیان متولد سال 1347 از شش سالگی نواختن پیانو را آموخت و پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی صنایع فعالیت در زمینه موسیقی را به‌طور جدی ادامه داد.وی در سال 1377 موفق به کسب رتبه نحست در کنکور موزیکال فرانسه در رشته نوازندگی پیانو شد.این هنرمند جوان در سال‌های اخیر آهنگسازی فیلم‌های کارگردان‌های مطرح سینمای ایران از جمله مسعود کیمیایی، عباس کیارستمی و کمال تبریزی را بر عهده داشته و موسیقی متن فیلم کوتاه تولد نور ساخته عباس کیارستمی برای افتتاحیه جشنواره فیلم لوکارنو سوییس را نیز ساخته اشت.
یزدانیان موسیقی متن چهار فیلم «گاهی به آسمان نگاه کن»، «چهارشنبه سوری»، «سیمای زنی در دوردست» و «پرنده باز کوچک» را در قالب آلبوم گذر منتشر کرده است.

8

0
0

نگاهی به فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» ساخته بهروز افخمی: آدم اگه فرشته بود که آدم نمی‌شد!

«آذر، شهدخت، پرویز و دیگران». یک داستان از مرجان شیرمحمدی. یک داستان به‌معنای واقعی. یک داستان ایرانی. خب! مگر می‌شود مرجان شیرمحمدی داستان بنویسد، بهروز افخمی آن را تبدیل به فیلمنامه کند و حاصل کار، خوب از آب درنیاید؟! فیلم تازه بهروز افخمی شاهکار است. یک شاهکار کمدی. بهروز افخمی که پیش از این با فیلم‌های خوب «روز فرشته» و به‌خصوص «سن‌پترزبورگ» نیز ثابت کرده بود که می‌تواند در ژانر کمدی بدرخشد، این‌بار سراغ یکی از داستان‌هایی رفته که همسرش نوشته است و نتیجه کار، اثری بی‌نظیر و پر از ظرافت است.
مهدی فخیم‌زاده مثل همیشه می‌درخشد. نشان می‌دهد که فرقی ندارد نقش «عمربن‌سعد» را داشته باشد یا یک نقش کمدی. هنرمندی که استاد است از عهده هر نقش متفاوتی برمی‌آید. بعد از مهدی فخیم‌زاده بهترین بازی از آن شهین تسلیمی (در نقش خاله پری) و نعیمه نظام‌دوست (در نقش گلی، دختر پرویز) است. هرچقدر در سینمای ‌هالیوود به بازی‌های خوب نقش‌های دوم یا سوم اهمیت می‌دهند و هیچ کاری هم به چهره یا شهرت بازیگران ندارند، در ایران اغلب به اسم فرد جایزه می‌دهند. این نکته اما در ‌هالیوود جاذبه که ندارد‌ هیچ، دافعه هم دارد. بازیگر خوبی مثل لئوناردو دی‌کاپریو که بارها نامزد جایزه اسکار شده، هنوز نتوانسته این جایزه را ببرد و خیلی‌ها دلیل آن را چهره و شهرت او می‌دانند و ترس داوران از اینکه منتقدان به این دلیل‌ قضاوت آنها را زیر سوال ببرند. البته دیگر امسال خیلی بعید است که بتوانند دی‌کاپریو را به‌خاطر بازی در فیلم «گرگ وال‌استریت» مارتین اسکورسیزی نادیده بگیرند. در نظر بگیرید فیلم «خدمتکار» و جایزه‌ای را که به‌عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل زن به بازی خوب یک زن سیاه‌پوست به‌نام اکتاویا اسپنسر دادند. در حالی که رقیب سرسختی مثل جسیکا چستین را که در همین فیلم با او هم‌بازی بود، در کنار اسم خود داشت. در فیلم بهروز افخمی هم شهین تسلیمی و نعیمه نظام‌دوست خیلی خیلی بیشتر از کسی مثل رامبد جوان (که البته بازیگر و کارگردان بی‌نظیری است) درخشیده‌اند. این دو در فیلم‌های قبلی خود نیز بازی‌های خوبی داشته‌اند. از نعیمه نظام‌دوست بیشتر فیلم‌های کمدی دیده‌ایم که در همه آنها حتی وقتی نقش کوتاهی داشته، خوش درخشیده است. مثل نقش خدمتکار در فیلم «سن‌پترزبورگ». از شهین تسلیمی اما بازی‌های جدی هم دیده‌ایم. هم خوب بلد است گریه کند و هم خوب بلد است از مخاطب خنده بگیرد. نقش او در این فیلم اما برخلاف دیگر نقش‌های اوست. سر و ظاهری امروزی و مدرن دارد و به‌خوبی از پس این تفاوت برآمده است. همین می‌تواند بهانه خوبی برای نامزدی او در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل زن باشد.
فیلمنا‌مه فیلم تازه بهروز افخمی داستانی در ظاهر ساده را روایت می‌کند که در دل هر یک از شخصیت‌های آن‌ قصه‌ای متمایز وجود دارد. داستان فیلم منسجم و بدون سکته است. هیچ‌جای فیلم مکث یا شتاب‌زدگی ندارد. همه‌چیز روان و حرفه‌ای پیش می‌رود و طنز با بالاترین بسامد در لحظه‌به‌لحظه فیلم جاری است. چه طنز کلامی و چه طنز موقعیت. با یک آغاز کنجکاوکننده، دنباله‌ای جذاب و پایانی هوشمندانه و البته شیرین. کارگردان به‌جای اینکه فیلم را با رودرویی بهرام کیانی (رامبد جوان) در مقابل آذر (مرجان شیرمحمدی) و خواستگاری از او تمام کند. کدهایی برای همین مضمون به مخاطب می‌دهد و قبل از رسیدن آذر، شهدخت، پرویز و دیگران از آسانسور به سالن اصلی فرودگاه، فیلم را تمام می‌کند.
جملات داخل فیلم آنقدر بی‌نظیر است که گاهی آدم را یاد جملات قصار و دیالوگ‌های آثار وودی آلن می‌اندازد. جملات بسیار بسیار عمیق و جدی که در پوسته طنز روایت می‌شوند. بهترین آنها وقتی که آذر و پرویز از کوهنوردی برمی‌گردند و  پرویز مشغول نه نصیحت که گپ زدن دوستانه‌ای با دخترش است. پرویز در این گپ و گفت می‌فهمد که دخترش تحت‌تاثیر شوهرش گیاه‌خوار شده و بسیار ناراحت می‌شود! کارگردان در این سکانس با یک نگاه وودی آلنی و با کمک قلم شگفت‌انگیز مرجان شیرمحمدی، به‌جای شعارهای حقوق‌بشرزده و روشنفکرمآبانه از قول پرویز چنان جملات عمیقی را مطرح می‌کند که می‌تواند در تاریخ سینمای ایران ماندگار شود. اینکه آدم وقتی زیادی خوب شد، باید به او شک کرد. اینکه خدا نیش و دندان را برای چی به انسان داده است. اینکه انسان نمی‌تواند اینقدر خوب باشد که گیاه‌خواری کند و  جنایت‌های بزرگ از سوی کسانی رخ می‌دهد که دچار همین مسایل پیش‌وپا افتاده هستند و از اصل قضیه دور می‌ماند و بالاخره اینکه انسان، انسان است و فرشته نیست...  
آذر که حالا به‌دلیل جدایی از همسر انگلیسی‌اش «فیلیپ» که پدرش او را «فیلیپس» می‌خواند (این هم یک نمونه خوب از بازی‌های کلامی فیلم که با استقبال شدید تماشاگران مواجه شد)، افسرده شده، به ایران بازگشته است تا به‌توصیه دکتر مشاورش در کنار خانواده روحیه بگیرد و آرامش روحی و روانی پیدا کند. آذر بعد از چهار سال زندگی با فیلیپ‌ متوجه می‌شود که او به جنس موافق خود تمایل دارد و با هم‌کلاسی خودش در این زمینه ارتباط دارد! چنین مضمون جسورانه‌ای قبلا در هیچ فیلم کمدی ایرانی مطرح نشده یا لااقل به این ظرافت نبوده است. مثلا نقش احمد مهران‌فر در فیلم «آتش‌بازی» تهمینه میلانی که اگرچه مهران‌فر به‌خوبی از عهده آن برآمده بود‌ اما از لحاظ شخصیت‌پردازی و کارگردانی دچار مشکل و البته توهین بود.
 سفر آذر به ایران برای او آنقدر لذت‌بخش است و خاطرات خوب کودکی و نوجوانی‌اش را زنده می‌کند که باعث تردید در تصمیم او برای برگشت به لندن می‌شود. او اما جسارت وانمود کردن این تصمیم را ندارد یا لااقل دنبال بهانه‌ای بزرگ‌تر برای ماندن است.
آذر، شهدخت، پرویز و دیگران یک فیلم به‌معنای واقعی ایرانی است و خانواده ایرانی را بدون غلو و اغراق و شعارزدگی و بدون حالت ساختگی و نمایشی نشان می‌دهد؛ درست برعکس فیلم «یه حبه قند» که متاسفانه بهروز افخمی آن را دوست دارد!
کمدی اصیل یعنی این فیلم، نه سریال «شوخی کردم»!
در نقد فیلم «پایان‌خدمت» گفته بودم که بهروز افخمی در فیلم‌های اخیرش (بجز سن‌پترزبورگ) موفق نبوده‌ اما حالا برای ساخت چنین فیلم باشکوهی به او تبریک می‌گویم و به ‌احترامش بلند می‌شوم. کاش بهروز افخمی دیگر به‌جای حرف‌های سیاسی یا طنعه و کنایه به کارگردان مورد علاقه من یعنی اصغر فرهادی‌ دیگر فقط فیلم بسازد!
شاید برای همین مانی حقیقی هم که تا چندی پیش در ماهنامه سینمایی «24» با بهروز افخمی دعوای لفظی داشت، با وی آشتی کرده و حتی در این فیلم نقش یک کارگردان به ‌نام مانی راد را بازی می‌کند. چقدر خوب است که سینما، سینماگران را با هم آشتی بدهد.  

 

نگاهی به فیلم اول جمشید محمودی: چند متر‌مکعب عشق، چند سانت داستان
محمد‌جواد تاج‌الدین - در این روزها که برف امان مردم را بریده و سرما تا مغز استخوانشان نفوذ کرده، جشنواره فیلم فجر‌ گرما‌بخش هنردوستانی است که ساعت‌ها در صف‌های سینما می‌ایستند تا شاید بلیتی بهشان برسد و فیلمی ببینند.
جشنواره امسال را، جشنواره بزرگان نامیده بودند‌؛ نام‌هایی که هرکدام بخشی از هویت سینمای ایران را می‌سازند، چه بعد از انقلاب مثل ابراهیم حاتمی‌کیا و محمد‌رضا درویش و کیومرث پوراحمد‌ چه قبل از انقلاب و امثال کیمیایی و مهرجویی.شرایط جشنواره و فیلم‌هایی که تا به حال به نمایش در آمده شاید خیلی‌ها را راضی نکرده، مخصوصا از کارگردانانی که انتظار داریم فیلمی در حد خودشان بسازند، نه بیشتر. بجز فیلم «چ» ابراهیم حاتمی‌کیا که هم منتقدان و هم تماشاگران از دیدنش راضی‌اند، بقیه بزرگان در امتحان جشنواره این دوره نمره خوبی نگرفتند.جشنواره این دوره را باید‌ جشنواره فیلم اولی‌ها بدانیم. اگر چرخی در سایت‌ها و روزنامه‌ها بزنید، می‌بینید اکثر منتقدان از دیدن فیلم‌های اول راضی‌اند. فیلم چند متر‌مکعب عشق‌ ساخته جمشید محمودی‌ یکی از این فیلم‌هاست، فیلمی عاشقانه و خوش ساخت که هرچند قصه خیلی گیرا و جدیدی ندارد‌ اما به قدری با ذوق کارگردانی شده که تماشاگران را راضی از در سینما به خانه می‌فرستد.
ماجرا فیلم درباره کارگران افغانی است که در یک کارگاه به صورت قاچاقی و بدون برگه اقامت کار می‌کنند و در خانه‌هایی که شبیه حلبی‌آباد قدیم است خانه و زندگی دارند. ماجرای عشق کارگر ایرانی و دختر افغان که قرارشان هر روز در کانتینری گوشه کارگاه است. سادگی روابط و پاکی احساسشان قابل باور است و توی ذوق نمی‌زند. نه حرف‌های گنده‌تر از دهانشان می‌زنند و نه قرار است لیلی و مجنون باشند. فیلم در حد خودش کارکرد دارد و قصه‌اش را می‌گوید، هرچند باز هم باید بگوییم داستانی ندارد که بیننده را در صندلی‌اش میخکوب کند.
اما کادرها و طراحی صحنه و فیلمبرداری چند قدمی از سینمای ایران جلوتر است.گویی کارگردان عکاس ماهری بوده که توانسته اجزای تصویر را به درستی سر جایش قرار دهد و تصاویر چشم‌نوازی بسازد. گاهی اوقات آنقدر تصاویر مجذوبت می‌‌کند که کاری به دیالوگ‌ها نداری، گویی کارگردان که خودش کار را نوشته بیشتر وقتش را روی اجزای صحنه گذاشته، نه داستان.
با این همه چند متر‌مکعب عشق داستان روانی دارد که با بازی‌های خوبی همراه است. نادر فلاح کارگر افغانی که افسردگی آشکاری دارد و از وضع زندگی خودش راضی نیست، دوری از وطن و ناراضی بودن از طرز نگاه ایرانی‌ها به کارگران و خانواده‌های افغانی ساکن ایران را به خوبی به نمایش در می‌آورد و وقتی هرشب گوشه‌ای از محوطه کارگاه می‌نشیند و به رادیو افغانستان و آهنگ‌هایش گوش می‌دهد گویی مردی است که تمام اجزای وجودش هوای خانه را دارد. نقش دختر فیلم هم توانسته از پس کارش بر بیاید، گویی نابازیگری است که از اداهای این روزهای بازیگران حرفه‌ای به دور است و خودش را بازی می‌کند، ساعد سهیلی هم مثل همیشه معمولی است.
فیلم در مجموع نمره قبولی می‌گیرد، هرچند باز هم جای خالی قهرمان در سینمای ایران خالی است‌ که انگار قرار نیست هیچ‌وقت و به دست هیچ‌کس پر شود. هجوم فیلم‌های اجتماعی و تراژیک جای نفس کشیدن برای بینندگان نمی‌گذارد. اما باید قدر همین‌ها را هم دانست، فیلمسازان بزرگمان که انگار دیگر برای دل خودشان هم فیلم نمی‌سازند، انگار هیچ وقت قیصر و لیلی و شوکرانی ساخته نشده، اتوبوس شب در جاده‌های پر‌پیچ و خم این روزها گم شده و شب یلدایمان پایانی ندارد. حالا انارهای نارسند که باید طعم دهانمان را شیرین کنند، هرچند اگر سر و شکل درستی نداشته باشند.

 

بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر به کار خود پایان داد
سیمرغ روی شانه حاتمی‌کیا نشستگروه فرهنگ- مراسم اختتامیه بخش بین‌الملل سی‌ودومین جشنواره بین‌المللی جشنواره فیلم فجر با اهدای جایزه سیمرغ به ابراهیم حاتمی‌کیا،
محمد‌مهدی عسگرپور، رضا میرکریمی و استفان واربک، آهنگساز اسکاری فیلم رستاخیز به کارگردانی احمدرضا درویش پایان یافت.شامگاه 15 بهمن‌ماه، بخش بین‌الملل مراسم اختتامیه سی‌ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر با حضور جمعی از هنرمندان ایرانی و چهره‌های سرشناس سینمای دنیا ازجمله استفان واربک، بروس برس فورد و ویتوریو استرارو در هتل پارسیان آزادی تهران برگزار شد.
در بخشی از این مراسم، علیرضا رضاداد، دبیر سی‌ودومین جشنواره فیلم فجر‌ با تشکر از اعضای هیات انتخاب و داوران بخش بین‌الملل جشنواره گفت: «جشنواره فیلم فجر با پیروزی انقلاب اسلامی متولد شد‌ اما گسترش سینمای ایران در دنیا باعث شد این انقلاب وجه بین‌المللی یابد. این جشنواره در جست‌وجوی آن است که نقش و سهم بیشتری در اعتلای فرهنگ جهانی پیدا کند. سینمای ایران در جهان به گونه‌ای متفاوت و ممتاز شناخته شده است و چون پیام انقلاب علاقه‌مند به گسترش فرهنگ به دنیا بود‌ به ترویج ویژگی‌های انسانی پرداخت و بر‌خلاف سینمای جهان که برای جذاب کردن فیلم‌ها به ترویج سکس و خشونت می‌پردازند از آن پرهیز کرد و این تمایز مورد توجه جهان قرار گرفته است.»
در بخش دیگری از مراسم که اجرای آن را علیرضا شجاع‌نوری برعهده داشت، حجت‌الله ایوبی، رییس سازمان سینمایی‌ با خوشامدگویی به حاضران‌ به ویژه میهمانان خارجی گفت: سینما و جشنواره‌ها فرصتی برای دیدار چهره به چهره و دور هم نشستن است و این همان چیزی است که جهان امروز با وجود ارتباطات فشرده به آن نیازمند است.
وی ادامه داد: ما گاهی فکر می‌کنیم که همدیگر را می‌شناسیم، چون در دنیای مجاز با هم در ارتباطیم اما جهان امروز با وجود پیشرفت‌های زیاد دچار سوء‌تفاهم است، برای اینکه این ملاقات‌های چهره به چهره کمتر اتفاق می‌افتد.
ایوبی خاطرنشان کرد: جای خوشحالی است که در ایران پیروزی روزهای انقلاب اسلامی با فرهنگ و هنر جشن گرفته می‌شود‌ در حالی که معمولا در کشورهای دیگر چنین مناسبت‌هایی با رژه‌های نظامی همراه است اما ما در ایران فستیوال‌های هنری برگزار می‌کنیم.
وی با بیان اینکه این ایام، ایام فرهنگ و هنر است، ادامه داد: «اگر می‌خواهید با روح ایرانی آشنا شوید یک بار دیگر سمیرغ منطق‌الطیر عطار را بخوانید. ایرانی‌ها همان سمیرغی هستند که رنج‌ها می‌کشند و سفرها می‌کنند و حتی حاضر هستند که برای به دست آوردن حقیقت به قله قاف بروند.»
در بخش دیگری از این مراسم، شجاع‌نوری با بیان اینکه بزرگ‌ترین افتخار زندگی‌اش، ایفای نقش عبدالمطلب در فیلم حضرت محمد (ص) به کارگردانی مجید مجیدی است، از این کارگردان سینما دعوت کرد تا برای تقدیر از استرارو، فیلمبردار اسکاری این پروژه و صحبت درباره او روی صحن حضور یابد.
مجید مجیدی در این بخش با ابراز خوشحالی از حضور در این جمع‌ گفت: صحبت کردن در مورد ویتوریو خیلی سخت است. او تنها یک سینماتوگراف نیست، بلکه یک فیلسوف، شاعر و نقاش است و از آن بزرگ‌تر، یک انسان متعالی است.
مجیدی همچنین درباره پروسه همکاری با این فیلمبردار توضیح داد: «وقتی کارهای او را دنبال کردم دیدم شاید تنها کسی که بتواند این پروژه را انجام دهد او باشد. بعد فکر کردیم که او را از کجا پیدا کنیم و مساله بعدی این بود کسی که متعلق به فرهنگ دیگر است چگونه می‌توان او را با فرهنگمان تطبیق داد.»
وی ادامه داد: «برای پیدا کردن او از طریق آژانس پیگیری کردیم. او بعد از یک هفته رزومه خود را فرستاده که این از ادب، معرفت و شخصیت او بود. بلافاصله جواب دادم و گفتم که خوشحال می‌شوم در این پروژه باشید. فردای آن روز ایمیلی دریافت کردم که اول آن نام‌الله بود. با او ملاقات کردم و درباره مسایل مختلف حرف زدیم. ویتوریو گفت فکر کن که من دعوت شده‌ام، گفتم همه ما دعوت شده‌ایم ولی دوست دارم بدانم کارت دعوت شما چطور به دستتان رسید.»
پس از صحبت‌های مجید مجیدی تابلوی نفیسی به خط استاد ملک‌زاده توسط حجت‌الله ایوبی و مجیدی به ویتوریو استرارو اهدا شد.
این فیلمبردار که جوایز اسکار و همچنین جایزه‌های بین‌المللی زیادی را در کارنامه خود دارد بعد از دریافت تابلو‌خط به زبان ایتالیایی صحبت کرد و گفت: «در زندگی وقتی یک چیزی را عمیقا آرزو می‌کنید، آن را به دست می‌آورید. سه سال پیش برای پروژه یک فیلم در الجزایر بودم؛ فکر کردم که باید با فرهنگ آنجا آشنا شوم. کتاب‌هایی خریدم که درباره اسلام و حضرت محمد(ص) بود. نیاز داشتم که آنها را به تصویر دربیاورم. ممکن است باور نکنید، کتاب‌هایم که تمام شد،کامپیوترم پیغام داد که ایمیلی آمده و از من به این پروژه دعوت شده است. این بهترین چیزی بود که می‌شد آرزو کرد.»
جوایز جشنواره نیز به شرح زیر اهدا شد:
جایزه بیرق طلایی (جایزه ویژه مصطفی عقاد) به احمدرضا درویش برای «رستاخیز»؛
سیمرغ بلورین جایزه ویژه بین‌الملل به ابراهیم حاتمی‌کیا برای نویسندگی و کارگردانی فیلم «چ»؛
دیپلم افتخار بهترین دستاورد فنی هنری به محمود بهرازنیا برای فیلم «شاهزاده» محصول مشترک آلمان و افغانستان و سیمرغ بلورین به استفان واربک برای موسیقی متن فیلم «رستاخیز»؛
سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه به زازا یوروشاتزه برای فیلمنامه فیلم «فصل برداشت» از گرجستان و استونی؛
سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی به هانی ابواسد برای کارگردانی فیلم «عمر» از فلسطین و دیپلم افتخار ویژه هیات داوران به ناصر ضمیری، نویسنده و کارگردان فیلم «با دیگران» و سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران به امیر بایگازین، نویسنده و کارگردان فیلم «درس‌های هم‌آوازی» محصول مشترک قزاقستان، فرانسه و آلمان؛
سیمرغ بلورین بهترین فیلم به زازا یوروشاتزه و ایوو فِلْت برای فیلم «فصل برداشت» از گرجستان و استونی؛
سیمرغ بلورین بهترین دستاورد فنی هنری به یرمک تورسونف برای فیلم «مرد پیر» از قزاقستان و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن به بیانکا کریکزمن برای فیلم «جهان تازه» از هلند؛
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد به ایساکا ساوادوگو برای فیلم «جهان تازه» از هلند؛
محمدمهدی عسگرپور سیمرغ بلورین بهترین فیلم آسیایی برای کارگردانی فیلم «مهمان داریم»؛
سمیرغ بلورین بهترین فیلم مارک بَری برای تهیه‌کنندگی فیلم «جهان تازه» از هلند؛

 

برف «پایتخت» را تعطیل نکرد
ایسنا- گروه «پایتخت 3» که این روزها با وجود شرایط نامساعد آب‌ و‌ هوایی در شمال کشور مشغول کار هستند، با بارش شدید برف همچنان به کارشان ادامه می‌دهند و تصویربرداری را تعطیل نکردند.
مجری طرح سریال نوروزی شبکه اول در این خصوص گفت: گروه همچنان در حال کار کردن هستند و حتی برف هم کار ما را تعطیل نکرد.نجف‌زاده همچنین توضیح داد: ما طی دو روز آینده در دمای 12 درجه زیر صفر هم در شمال کار خواهیم کردیم و کارمان را تعطیل نکردیم. در حال حاضر هم که برف همچنان در نقاط کشور‌ به ویژه در شمال در حال بارش است، مشغول گرفتن صحنه‌های خارجی و داخلی‌مان هستیم‌ چرا‌که شرایط پخش به گونه‌ای است که ما نمی‌توانیم کار را در هیچ شرایطی تعطیل کنیم‌ ضمن اینکه ما تصویربرداری‌مان را دیر شروع کردیم و امکان تعطیلی نیست.
وی با بیان اینکه گروه «پایتخت 3» با وجود بارش برف، با جان و دل کار می‌کنند، ادامه داد: شرایط در شمال کشور با توجه به آب و هوای حال حاضر، مشکل است اما همچنان گروه با جان و دل کار می‌کند. جا دارد بگویم ما از روز سه‌شنبه پانزدهم بهمن‌ماه تا صبح چهارشنبه به مدت 12 ساعت همراه با مردم شمال بی‌آبی کشیدیم و آب شهر قطع شد که خود این مساله شرایط سختی را به همراه داشت.

پایان غیبت 10 ساله احمدرضا درویش
ایرنا- احمدرضا درویش، کارگردان پیشکسوت‌ پس از 10 سال دوری از سینما با فیلم روز رستاخیز در سالن همایش برج میلاد حضور یافت. درویش به همراه دست‌اندرکاران فیلم روز رستاخیز چهارشنبه‌ در جمع حاضران گفت: برای نخستین بار است که دراین مجموعه حضور می‌یابم، باید بگویم تمام لحظاتی که دراین دوران پر‌فراز و نشیب 10ساله گذراندم، برایم خاطره‌انگیز بوده است. لحظات شیرین این سال‌ها را به حاضران تقدیم می‌کنم‌.فیلم سینمایی روز رستاخیز به کارگردانی احمدرضا درویش در پنجمین روز از سی و دومین جشنواره فیلم فجر در برج میلاد در ساعت 10 اکران شد‌. مدت زمان این فیلم 2ساعت و 50 دقیقه است.داستان روز رستاخیز درباره واقعه عاشوراست که با همراهی بکیر(فرزند حر ابن یزید ریاحی) به قیام امام حسین (ع) و حوادث واقعه عاشورا می‌پردازد. این فیلم مقطع زمانی مرگ معاویه تا قیام امام حسین (ع) و شهادت آن حضرت را روایت می‌کند.تدوین فیلم سینمایی روز رستاخیز را طریق انور، تدوینگر معروف و نامزد دریافت اسکار (برای فیلم سینمایی سخنرانی پادشاه) در لندن انجام داده است.موسیقی فیلم را استیفن واربک ساخته و تمام مراحل فنی این فیلم در استودیو مولینر لندن انجام گرفته است.

«یک بزرگداشت باشکوه» در تئا‌تر شهر
ایلنا- نمایش «یک بزرگداشت باشکوه» به کارگردانی رحمت امینی با برگزاری افتتاحیه‌ای با حضور هنرمندان آغاز می‌شود.
داستان «یک بزرگداشت باشکوه» درباره یک مراسم بزرگداشت برای نمایشنامه‌نویسی شناخته شده‌ است که برای سخنرانی در این مراسم دعوت می‌شود و در ادامه اتفاقات دیگری می‌افتد.
در این نمایش کلیپی پخش می‌شود که در آن هنرمندان و نمایشنامه‌نویسانی از جمله اسماعیل خلج‌، داریوش ارجمند، ‌ ایوب آقاخانی‌، حمیدرضا نعیمی‌، منوچهر اکبرلو‌، فرهاد آئیش‌، نادر برهانی مرند و حسین پارسایی‌ حضور دارند.نمایش «یک بزرگداشت باشکوه» براساس طرحی از رحمت امینی است که توسط غلامرضا سلیمان‌تاش نوشته شده و محمد‌علی سلیمان‌تاش تنها بازیگر این نمایش است.
همچنین فرهاد آئیش مشاور کارگردان، نیما گودرزی دستیار کارگردان‌، رامین یحیی‌زاده‌ دستیار دوم کارگردان و مرتضی میرمنتظمی طراحی صحنه این نمایش را برعهده دارند.نمایش «یک بزرگداشت باشکوه» از ۱۸ بهمن ماه ساعت ۱۸ در کارگاه نمایش تئا‌تر شهر به صحنه می‌رود.

«آشغال‌های دوست‌داشتنی» را نشان دهید
مهر- شورای مرکزی کانون کارگردانان سینمای ایران در نامه‌ای به دبیر جشنواره فیلم فجر درخواست کرد یک نوبت نمایش به فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» ساخته محسن امیریوسفی اختصاص دهند. در متن این نامه نوشته شده آمده است: از آنجا که عدم امکان نمایش فیلم سینمایی «آشغال‌های دوست‌داشتنی» ساخته آقای محسن امیر یوسفی که در دوره مدیران و مسوولان قبلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حمایت حداکثری بنیاد سینمایی فارابی در دوره قبل به تولید رسیده‌ باعث ایجاد سوءتفاهم و ابهامات متوالی گشته است.
از این رو اعضای شورای مرکزی کانون در جلسه‌ای فوق‌العاده، پس از بحث و گفت‌وگو به این نتیجه رسیدند که با توجه به حضور طیف گسترده‌ای از سلایق و دیدگاه‌های مختلف سینمایی در جشنواره سی و دوم، نمایش این فیلم در سینمای اهالی رسانه و سینماگران حاضر در جشنواره‌ می‌تواند به شفافیت نظرات مختلف که در‌ هاله‌ای از ابهام اظهار می‌شود، کمک کند.بنابراین از جنابعالی تقاضا می‌کنیم که در صورت امکان‌ ترتیبی اتخاذ کنید تا فیلم یادشده حداقل در یک سانس ویژه در سینمای برج میلاد به نمایش درآید. پیشاپیش از عنایات ویژه‌ای که مبذول می‌دارید سپاسگزاریم.

فرش قرمز جشنواره برلین پهن می‌شود
ایسنا- جشنواره فیلم برلین به عنوان سومین رویداد معتبر سینمایی جهان از پنجشنبه میزبان فیلم‌ها و سینماگران مطرح سراسر جهان خواهد بود.شصت‌وچهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین از 6 فوریه با نمایش فیلم «هتل بزرگ بوداپست» ساخته جدید «وس اندرسون» آغاز به کار خواهد کرد.علاوه‌بر فیلم‌های «هتل بزرگ بوداپست» وس اندرسون و «مردان تاریخی» جورج کلونی که پیش از این حضورشان در بخش رقابتی جشنواره برلین قطعی شده بود،‌ فیلم‌های «71» به کارگردانی «یان دمانگ» از انگلیس، «زندگی رایلی» ساخته «آلن رنه» از فرانسه، «بر فراز» ساخته «کلودیا لیوزا» محصول مشترک اسپانیا،‌ کانادا و فرانسه،‌ «استراتوس» به کارگردانی «یانیس اکونومیدس» محصول مشترک یونان‌، آلمان و قبرس دیگر فیلم‌های حاضر در بخش رقابتی جشنواره برلین خواهند بود.همچنین فیلم سینمایی «عصبانی نیستم!» ساخته‌ رضا درمیشیان تنها نماینده سینمای ایران در شصت‌وچهارمین جشنواره فیلم برلین خواهد بود که در بخش پانورامای این جشنواره شرکت می‌کند. این فیلم اجتماعی داستان دو جوان به نام‌های نوید و ستاره است که در تهران زندگی می‌کنند.نمایش نسخه کامل فیلم جدید «لارس فون تریه» در بخش غیررقابتی جشنواره و از سویی دیگر نمایش فیلم‌های «راشامون» ساخته «آکی‌را کوروساوا»، کارگردان سرشناس ژاپنی، «خوشه‌های خشم» ساخته «جان فورد» و «همشهری کین» از «اورسن ولز» در بخش مرور آثاز جشنواره از دیگر رویدادهای مهم امسال جشنواره برلین خواهد بود.طبق اعلام مسوولان برگزاری جشنواره برلین، «کارل بومگارتنر»، تهیه‌کننده پرآوازه‌ای که استعدادهایی چون «جیم جارموش» و «آندری تارکوفسکی» را به دنیای سینما معرفی کرد، جایزه دوربین جشنواره فیلم برلین را دریافت می‌کند.



8

0
0

تجلیل از نیم‌قرن حضور پری صابری در تئاتر ایران در سالروز تولدش : ملاقات با بانوی 80 ساله

گروه فرهنگ - خانم صابری این امکان و شانس و شرایط را داشتند که با هنرمندان مهمی همکاری و همفکری و نشست و برخاست داشته باشند. دوستی و همکاری نزدیک با فروغ فرخزاد که در نمایش «شش شخصیت در جستجوی نویسنده» پیراندللو متبلور شد همچنین آشنایی با اوژن یونسکو که نخست در فرانسه بود و سپس در سفر یونسکو به ایران همچنین با دیگر شخصیت‏ها همچون سهراب سپهری و بسیاری دیگر.
مجموعه این مناسبات و همکاری‌ها و بعد آشنایی و مطالعه جدی در تئاتر جهان این امکان را به ایشان داد که بتوانند با توانایی‎های بیشتر در حوزه اقتباس از آثار کلاسیک ادبیات فارسی همچون شاهنامه و مولانا و دیگر متون کلاسیک همچون عطار آثار مدرن و خلاقی را ارایه کنند که بسیاری از حاضران این نمایشنامه‏ها را دیده‎اند که از جمله موفق‎ترین آثار نمایشی تئاتر ایران است.
وجه دیگر خانم صابری ترجمه‏های ایشان است؛ از آثار نمایشنامه‎نویسان مهم فرانسه‌زبان همچون کامو، یونسکو، ژان پل سارتر و... خانم صابری آثار دیگری نیز در کارنامه خود دارد از جمله «هفت شهر عشق»، «شمس پرنده»، «2 قصه برای فیلم لیلا در نصف جهان» و... .
این همه را گفتم و کوتاه می‏کنم که مجموعه این کارنامه زرین و درخشان خانم پری صابری به راحتی به دست نیامده است و تنها شاید عده معدودی بدانند که چه مایه رنج و رنج را متحمل شده‌‎‎اند و با سینه پردرد اما با لبی خندان به کار خود همچنان ادامه می‎دهند.
اینها بخشی از سخنان علی دهباشی در جشن تولد پری صابری بود. دهباشی که در غالب برنامه شب‌های بخارا هر بار به سراغ یک شخصیت فرهنگی می‌رود این بار به بهانه هشتادمین سالروز تولد صابری به سراغ وی رفت. در تولد این نمایشنامه‌نویس بزرگ، افرادی چون فرزندان پری صابری، مریم و تیمور شیرین‌لو، خسرو سینایی، دکتر توفیق سبحانی، ماندانا صدیق‌بهزادی، پوران صلح‌کل، گلی امامی، فریده زندیه، تورج اتحادیه، فرهاد مشار، آناهیتا قبائیان، دکتر حسن حاج سیدجوادی، دکتر حمیده مروج، صدیق تعریف، دکتر خوشنویس، مهندس کورش زعیم، ‌هایده مشایخ، فروزنده اربابی، فروغ بهمن‌پور، ترانه شایگان و همچنین احمد مسجد‌جامعی، ریاست شورای شهر تهران و علی مرادخانی، معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حضور داشتند.
دکتر ژاله آموزگار سخنران بعدی این نکوداشت بود که از «بانوی نستوه» حکایت کرد: به همت آقای دهباشی عزیز گرد هم آمده‎ایم تا سالروز تولد بانویی را شادباش بگوییم که کارنامه کاری و اخلاقی درخشانس او را در جرگه زبدگان جامعه ما قرار می‎دهد که با وجود تنگناها در این زمینه کم نمی‎آوریم.
کیست که از سابقه پربار تحصیلی و علمی پری صابری آگاه نباشد. زمانی که خانواده روشنفکرش این مجال را برای او فراهم می‎کنند که تحصیلات دانشگاهی‎اش را در پاریس در رشته تئاتر و سینما ادامه دهد، دری از پیشرفت به سوی او گشوده می‎شود که برای بسیار کسان آرزویی دست نیافتنی است. او قدر این موقعیت را می‏داند، فرصت را هدر نمی‏دهد. خوب می‎آموزد و خوش می‏درخشد. اولین فیلم کوتاهش درباره خیام در 1954 در پاریس بهترین فیلم دانشجویی شناخته می‏شود.
مانند بیشتر دانش‏آموختگان آن زمان با بار اندوخته‎هایش به ایران بازمی‏گردد تا صفحات کارنامه‏اش را با کارهای برجسته‎اش در سرزمین خودش زرین کند.
به نظر من آنچه بیش از همه در کارهای پری صابری تحسین‌برانگیز است همت، جرات و تحمل اوست. او می‎توانست در شرایط نامطلوب با امکاناتی که داشت و دارد به دور از هر قیل و قالی به کناری بنشیند و کتاب بخواند، موسیقی گوش کند، دور جهان بگردد و کار به کاری نداشته باشد، چنانکه بسیار کسان چنین راهی را برگزیدند.
اما او چنین نکرد. فراموش نکنیم آن زمان پرتنشی را که او با عزمی زنانه پا به میدان گذاشت و در شرایط سختی که همه به یاد داریم هنرمندان زن و مرد را با همه دلزدگی‏ها و زودرنجی‎‏هایشان به کار گرفت با ظرایف و حساسیت‏های شغلی آنها مدارا کرد و شرایط ناگواری را گردن نهاد که از تحمل بسیار کسان خارج است و نتیجه‏اش آثار هنری ارزنده‏ای شد که در آن سال‌ها همه را با اشتیاق به سالن‏های نمایشش کشاند.
دکتر امید روحانی در بخشی دیگر از این مراسم از دوران 50 ساله هنری خانم صابری سخن گفت: این دوره را می‎توان به دو دوره مشخص تقسیم کرد؛ این دوره‎بندی در آثار بسیاری از هنرمندان میسر است ولی فکر نمی‏کنم این دو دوره در هیچ هنرمندی به اندازه خانم صابری مشخص باشد.
دوره اول دوره‎ای که از بازگشت ایشان از فرانسه آغاز می‏شود و عملا تا زمان انقلاب به طول می‎انجامد. خانم صابری به ایران برمی‏گردند به همراه بسیاری از هنرمندان که در آن سال‎ها پس از فارغ‎التحصیل شدن به ایران برمی‎گشتند و هنر ایران بسیار مدیون این هنرمندان است. عملا آنچه ما در سینمای ایران داریم بخش عمده‏ای از آن حاصل فعالیت هنرمندانی است که در این سال‎ها که مصادف است با دهه 60 میلادی به ایران برمی‏گردند. در زمینه تئاتر به خصوص خانم پری صابری و زنده یاد حمید سمندریان شاخص‏اند؛ این دو نفر همان کاری را می‏کنند که زمانه از آنها انتظار دارد. ما صاحب یک سنت تئاتری بودیم در سال‎های دهه 20، سال‌های طلایی تئاتر لاله‏زار.
امید روحانی در ادامه سخنانش اشاره کرد: «آن پدیده جدیدی که خانم صابری و زنده‌یاد حمید سمندریان به تئاتر ایران می‏آورند، دراماتورژی است، یعنی خوانش جدید از آثار قدیمی. کشف امکانات نمایشی در آثار قدیمی، کشف امکانات جدید سپس دکتر امید روحانی به کارهای خانم صابری پس از انقلاب اشاره دارد و به نظر من خانم صابری در دوران پس از جنگ چیزی را بنا می‏کند که بسیار مهم‎تر از دوران اول است. یعنی خلق اُپرت ایرانی. کوشش برای پیدا کردن اپرت که خودش باز ریشه قدیمی دارد و 20 سال گذشته و خانم صابری همچنان خستگی‌ناپذیر کار می‎کند. »
پس از سخنان محمد حاتمی، خسرو خورشیدی و رامین آزادآور نوبت به پری صابری، این بانوی 80 ساله رسید تا با دوستان و مخاطبان خود سخن بگوید: پری صابری هستم، زاده آب و خاک ایران. حرفه‎ام تئاتر، نویسندگی و گردش در باغ هنر است. تئاتر دلبستگی من است. جایگاه شناخت آدمی است. خودشناسی است. نمایش بزک‌نشده تقواها و شرارت‎هاست. ادراک حس بلوغ و آزادی است. غوغای زندگی است! کجا می‎توان دلپذیرتر از تئاتر به آگاهی رسید، به پناهگاهی علیه دلمردگی! کجا انسان‌ها می‎توانند در لحظه‎ای که تنها به لبان یک نفر چشم دوخته‎اند و با حسی مشترک به تصرف درآمده‎اند و ربوده شده‏اند، این چنین به برادری یکدیگر واقف شوند. آن دیگری که خود من است و رنج می‌برد و لذت می‌برد و تار‌وپودم را با همدردی به ارتعاش در می‌آورد. بازیگری که تقوا و شرارت را هم قدرت سیم‌های لخت فشار قوی، هر روز تجربه و زندگی می‌کند و زیبایی و زشتی را در اقتدار کاملشان با قدرتی هم‌طراز به تماشاگران منتقل می‌کند. کجا می‌توان پنداشت تقوایی والاتر موجود است؟ در کجا، «یگانگی» معنی بیشتری پیدا می‌کند؟
ما کارگزاران تئاتر به تعهد عشقی رو‌در‌رو و کارساز، گردن نهاده‌ایم و باور داریم هنر، مولد بروز استعدادهای غیرمنتظره آدم‌هاست! به انسان امکان زیستن می‌دهد. امکان شاعر شدن. امکان معرفت! هر انسانی می‌تواند به خلاقیت دست پیدا کند و به آگاهی برسد و استعداد‌های نهفته‌اش را باور کند و از سرچشمه خرد توشه بردارد که: خرد سرچشمه خوشبختی است.
در خاتمه کیک تولد پری صابری بریده شد و پرتره او، کار فخرالدین فخرالدینی به وی اهدا شد. بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار نیز کتاب‌هایی به ایشان اهدا کرد و نیز دکتر توفیق سبحانی پژوهشی از مولوی را به خانم صابری اهدا کرد و هدیه‎ای نیز از سوی شبکه بین‌المللی میراث فرهنگی ناملموس در کره جنوبی ICCN وابسته به یونسکو توسط نماینده این سازمان، خانم صدری شریفی با امید به حضور پری صابری در اجلاس زنان و میراث فرهنگی در اکتبر 2014 / مهرماه 1393 در اصفهان به وی داده شد.

 

دولت تا کجا می‌تواند در سینما داخل شود؟
نظارت با دیکته تفاوت دارد
در بررسی رابطه دولت با سینما و جشنواره باید بگویم دولت در ارتباط با جشنواره فیلم فجر، کار خاصی نمی‌تواند انجام دهد. جشنواره ثمره یک‌سال فعالیت سینماگران است که مورد قضاوت و ارزیابی قرار می‌گیرد. مردم فیلم‌ها را می‌بینند و نظرات مثبت و منفی در افواه عموم دهان به دهان می‌چرخد و روی روند سینما تاثیر می‌گذارد. رابطه امروز دولت و سینما ریشه در گذشته دارد و به روزهای اوایل انقلاب بازمی‌گردد. در آن سال‌ها، سینمایی از گذشته به ارث مانده بود که بخش بزرگی از آن را حکومت جدید قبول نداشت پس درصدد پایه‌گذاری سینمای جدید برآمد و برای آنکه در این سینما حرفی برای گفتن داشته باشد به این حوزه پول تزریق کرد تا بتواند نیروهای متخصص تربیت کند و فیلم‌ بسازد. این تزریق پول طی سال‌ها تبدیل به عادت شد و استمرار دولت در این کار، دردسرساز شد.
چون وقتی دولت پول می‌دهد تا نیروها تربیت شوند و آموزش ببینند و فیلم بسازند، اجازه ندارند فرامین ذهنی خود را به تصویر بکشند بلکه باید دستورات دولت را هم در کار خود لحاظ کنند و فرامین دولتی بالای سرشان است. این فرامین در بعضی فیلم‌ها جواب داد ولی بعد که ادامه پیدا کرد به کلیشه تبدیل شد و نوآوری خود را از دست داد. در این 35 سال، سینما فراز ‌و فرودهای بسیاری به خود دیده است اما در 10 سال اخیر، افت زیادی داشتیم. دخالت‌های گسترده دولتی باعث شد تا سینما خنثی شود و نتواند با مردم ارتباط برقرار کند. از سویی دیگر در کنار بخش تولید، بخش عرضه نیز در این حوزه نقش مهمی را ایفا می‌کند که مشکل سالن‌های سینما به این بخش نیز آسیب زد.
مسلم این است که نباید سینما مصادره شود. در این سال‌ها دست دولت در کار بود و مدیریت خود را به مناسبت‌های مختلف دولتی اعمال می‌کرد ولی نتوانست سرویس خوبی بدهد و مخاطب را نگه دارد. از یکسو سالن‌های کم و نامناسب و از سویی دیگر شکل سینمای دولتی و فیلم‌هایی که با بودجه‌های دولت ساخته می‌شوند، دست به دست هم دادند و ریزش عجیب و غریب مخاطب را رقم زدند.
البته در همه جای دنیا کم و بیش نظارت بر ساخت آثار سینمایی وجود دارد ولی بحث نظارت با دیکته کردن دیدگاه‌ها متفاوت است. متاسفانه در دوره‌هایی این دیکته کردن خیلی غلیظ بود اما امیدوارم در دوره جدید شرایط بهتر شود و از آن اوضاع فاصله بگیریم و شاهد استقبال مردم از محصولات سینما باشیم.

 

نگاهی به فیلم خانه پدری ساخته کیانوش عیاری خانه را خراب کن
محمدجواد تاج‌الدین - چند سالی بود که آخرین ساخته کیانوش عیاری با حاشیه‌های فراوانی همراه بود. خانه پدری از همان ابتدا سر‌وصداهای زیادی به پا کرد و آخرش هم به محاق توقیف رفت. فیلمی که با بودجه نیروی انتظامی ساخته شده بود و بعد از تکمیل شدن به دل مدیران سینمایی دولت قبلی ننشست و روی هوا معلق ماند.
امسال اما با باز شدن فضا و تغییر نگاره مدیران بالادستی بالاخره فرصت دیده شدن پیدا کرد؛ سرنوشتی که برای فیلم آشغال‌های دوست‌داشتنی اما اتفاق نیفتاد. اگر حاشیه‌های پیرامون فیلم را کنار بگذاریم و یکسره به سراغ ساخته آخر کیانوش عیاری برویم با فیلمی خوش‌ساخت و شوکه‌کننده طرفیم. فیلم در همان
 10 دقیقه ابتدایی میخش را می‌کوبد. عیاری روی زخمی قدیمی و ترومایی دردناک دست گذاشته؛ دخترکشی. تعصب و تحجر جاهلانه که قربانیانش دخترانند. اگر نگاه‌های کاریکاتوری و افراطی فمینیستی را کنار بگذاریم و با واقعیت جامعه روبه‌رو شویم، زنان که نیمی از جامعه ایرانی را تشکیل می‌دهند همیشه جنس دوم بوده‌اند و مظلوم واقع شدند، این اتفاق در دهه‌های گذشته نمود بیشتری داشته است.
خانه پدری هم در زمانی حدود 100 سال پیش آغاز می‌شود، اگر صحنه اول فیلم را تکان‌دهنده‌ترین صحنه این چند سال سینمای ایران ننامیم، حداقل در پنج سکانس برتر جای می‌گیرد. کشش قصه از همان ابتدا شروع می‌شود، وقتی فیلمنامه و کارگردانی هر کدام به طور جداگانه‌ای روی بیننده تاثیر بگذارند، نتیجه‌اش فیلمی سرپا و خوش ساخت می‌شود. عیاری با چیدمان درست بازیگران و کادر بندی‌های زیبا باز هم ثابت کرده کارگردان توانمندی است.
هرچند ما انتظار نداریم به همین راحتی قصه دفن دختر خانواده در زیرزمین خانه پدری لو برود اما انگار کارگردان واهمه ندارد مشتش را برای بیننده باز کند. آنقدر ماجرا گفته نشده دارد که دفن و مرگ دختر شروع آن است. عیاری از نماد‌ها هم استفاده درستی داشته هرچند گاهی می‌شود آن را زیاده‌روی بدانیم. پنجره‌های مشبک زیرزمین که هربار پدر بزرگ و پسر خانواده از یکی از آنها به دختری که روی تاب حیاط بازی می‌کند نگاه می‌اندازد، می‌فهمیم سرنوشت آن دختر هم تباهی است.
 تنها زمانی نخ این تسبیح شوم پاره می‌شود که دیگر اثری از خانه نمانده و می‌خواهند خرابش کنند، آن زمان که دختران خانواده هم انگار دیگر نیستند که دوباره طعم زجر و بدبختی را بکشند. مرد‌سالاری و نگاهی آمرانه نسل به نسل با خانواده جلو می‌آید و وارث آخرش معلمی است که آن هم با وجود مدرن شدن دنیای اطرافش کم و بیش همان نگاه را دارد؛ وارثی که می‌خواهد از شر استخوان‌های توی زیرزمین خلاص شود و این قصه را برای همیشه به پایان برساند اما خون به ناحق ریخته شده تا ابد دامنگیر ظالم می‌شود و آرامش نمی‌گذارد.
در کنار تمام جذابیت‌های فیلم، بازی مهدی هاشمی و دیگر بازیگران را نباید فراموش کنیم. ‌هاشمی نمونه یک بازیگر تمام عیار است، کسی که حالا و در دهه ششم زندگیش به مرز پختگی رسیده و بیننده را میخکوب می‌کند وقتی با قاشق غذایی در دست زمانی که داستان به اوج هیجان می‌رسد به زیر زمین پا می‌گذارد و با دخترش و بقیه بر سر باز کردن در آن زیر زمین نفرینی دعوا می‌کند اما قاشقش را رها نمی‌کند؛ سکانسی که می‌تواند تا مدت‌ها در خاطره‌ات بماند. مهران رجبی هم در این فیلم بهتر از کارهای قبلیش است و نقش پدر بزرگ را به خوبی بازی می‌کند. باز هم نباید از کارگردانی کیانوش عیاری و راهنمایی بازیگران به سادگی گذشت.
خانه پدری می‌توانست همان سال ساخته شدنش به نمایش در بیاید، وقتی آشکارا با پدیده دختر کشی در جامعه روبه‌رو شویم، فکری به حالش می‌کنیم. باید ظرفیت خودمان را بالا ببریم، راهش توقیف و بستن دهان هنرمند نیست. جامعه ما هنوز هم گرفتار چنین مسایلی است پس باید مستقیم و بدون واهمه در این راه قدم برداریم و ساکت نمانیم.

 

اظهارنظر شهرام ناظری درباره موسیقی پاپ
ایسنا- شهرام ناظری در خصوص علت تولید بیش از حد موسیقی پاپ نسبت به موسیقی سنتی، عملکرد نادرست رسانه‌ها را موجب این اتفاق دانست و گفت که خط‌مشی درستی برای فرهنگ و هنر نداشتیم که حالا وضعیت موسیقی سنتی ما به این صورت در آمده است.
وی با تاکید بر اینکه هر سبک موسیقی باید در جای خودش حفظ شود، بیان کرد: نباید وضعیت به جایی برسد که فاصله تولیدات موسیقی پاپ و سنتی به شدت وضعیت موجود برسد و به این شدت روی موسیقی پاپ که آن را هم نمی‌توان موسیقی ملی نامید، کار شود.
شوالیه آواز ایران اشکال واحدهای فرهنگی را علت ایجاد وضعیت موجود عنوان کرد.
وی در ادامه مشکل در زمینه صدور مجوز را علت اصلی لغو کنسرتش در کرمانشاه عنوان کرد و گفت: قطعا در آینده‌ای نزدیک در صورت رفع این مشکلات در کرمانشاه کنسرت برگزار خواهم کرد.
ناظری گفت: کسب تندیس حقوق بشر توسط کانون وکلای کرمانشاه و نیز گرامیداشت یاد شهید مشروطه «یارمحمد خان کرمانشاهی» فرصتی دست داد تا به کرمانشاه بیایم.
وی ابراز امیدواری کرد بتواند به همراه برخی دیگر از کرمانشاهیان مرمت و بازسازی مقبره یار محمدخان کرمانشاهی را بعد از نیم قرن انجام دهد.

خاکسپاری فرزانه در انتظار موافقت ارشاد
مهر- ستاره فرزانه، خواهر بهمن فرزانه درباره زمان و مکان تشییع پیکر این مترجم فقید کشورمان گفت که ما امروز آمده‌ایم بیمارستان که کارهای اینجا را انجام دهیم و فردا نامه‌های ناشران کتاب‌های آقای فرزانه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌رود تا کارهای مربوط به اخذ مجوز خاکسپاری ایشان در قطعه نام‌آوران انجام شود.
وی افزود: از آنجا که قطعه هنرمندان پر شده است، ناشران کتاب‌های آقای فرزانه شامل ققنوس، ثالث و چشمه به دنبال اخذ مجوز جهت تدفین ایشان در قطعه نام‌آوران هستند البته اگر اجازه بدهند و اگر نه، ما مجبوریم خودمان قبری تهیه کنیم و در آنجا خاکسپاری را انجام دهیم. زمان و مکان دقیق مراسم خاکسپاری تا فردا شنبه (امروز) مشخص خواهد شد.
بهمن فرزانه که پس از یک دوره طولانی بیماری و انجام عمل جراحی پا به دلیل پیشرفت بیماری دیابت، روند رو به بهبودی را در بیمارستان طالقانی طی می‌کرد، دیروز به ناگاه دچار حمله قلبی شد و در سن 75 سالگی درگذشت.
وی در کنار نگارش آثاری داستانی، کتاب‌هایی را از گابریل گارسیا مارکز، آلبا دسس پدس، گراتزیا کوزیما دلدا، لوئیچی پیراندلو، آنا کریستی، اینیاتسیو سیلونه، رولد دال، گابریل دانونزیو، واسکو پراتولینی، ایروینگ استون، جین استون و... به فارسی برگردانده ‌است که «صد سال تنهایی» نوشته مارکز معروف‌ترین آنهاست.

پاسخ علی معلم به اظهارات حاتمی‌کیا
ایلنا- به دنبال سخنان ابراهیم حاتمی‌کیا درباره هیات انتخاب سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر علی معلم، سخنگوی این هیات با انتشار متنی پاسخ حاتمی کیا را داد.
متن کامل پاسخ علی معلم بدین شرح است:
با توجه به حضور رسمی فیلم «شیار 143» در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر انگیزه گفته‌های آقای ابراهیم حاتمی‌کیا (که در اجرای نمایش‌های اینچنینی در جشنواره فیلم فجر سابقه دارند) برای ایجاد یک جبهه جدید در موقعیت ملتهب سینمای ایران پرسش‌برانگیز و پاسخ‌ساز است. ضمن ابراز تاسف از بیانات تبلیغاتی و سوزناک ایشان در مورد هیات انتخاب جشنواره،به احترام دست‌اندرکاران فیلم «چ»، جشنواره فیلم فجر و خانواده شهدا پاسخ سخنان ایشان را به بعد از جشنواره موکول خواهیم کرد. برای فیلم ایشان و همه یارانش دریافت جوایز عالی و آتی را آرزومندیم.
ابراهیم حاتمی‌کیا پس از تماشای فیلم دفاع مقدسی «شیار 143» از اینکه این فیلم با اما و اگرهای زیادی وارد بخش مسابقه فیلم فجر شده است ابراز تاسف کرده و هیات انتخاب را مورد نقد قرار داده بود.

سانس فوق‌العاده برای «چ» و «طبقه حساس»
مهر- فیلم سینمایی «چ» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا روز 17 بهمن‌ماه در سینما آزادی روی پرده رفت و با استقبال بسیار خوبی روبه‌رو شد. این در حالی است که به دلیل استقبال زیاد از این فیلم مسوولان سینما آزادی یک سانس فوق‌العاده برای آخر شب در نظر گرفتند.
همچنین «طبقه حساس» کمال تبریزی هم به تازگی در سینماهای مردمی روی پرده رفته است و شب گذشته در سینما آزادی به دلیل استقبال خوب مردم به سانس فوق‌العاده رسید.
البته فیلم «چ» روز گذشته در شمارش آرای مردمی در ردیف سوم قرار گرفته بود. ژانر این دو فیلم کاملا با هم متفاوت هستند و مخاطبان در کنار فیلم‌های دفاع مقدس از آثار طنز هم استقبال کردند.



8

0
0

پست بانک پیشرو  در ارائه خدمات بانکی در روستاها

پست بانک ایران با دارابودن 14هزار و 500 شعبه و دفترخدمات بانکی و ایجاد بسترهای بانکداری الکترونیک در شبکه مویرگی توانسته است مسئولیت خدمت رسانی شبکه بانکی کشور را در مناطق روستائی به تنهائی و بدون توجه صرف به کسب سود و درآمدزائی دراختیار داشته باشد و این خود مصداق بارزی از خدمتگزاری و عدالت گستری این بانک در جامعه است که همه و همه، حاصل تلاش و کوشش بی‌وقفه کارکنان و کارگزاران آن می باشد.
مهندس ضیائی با بیان مطلب فوق اظهار کرد: اعضای هیات مدیره و مدیران این بانک همواره بر خود می بالند و افتخار می کنند در کنار کارکنان و کارگزاران صدیقی قرار گرفته اند که در جای جای ایران اسلامی، هدفی جز خدمتگزاری ندارند. گواهان این ادعا، مسئولان بلندپایه نظام، دولتمردان، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، استانداران و معاونان آنان، فرمانداران، ائمه جماعات، مدیران و مسئولان دستگاه‌های اجرائی، بخشداران، دهیاران و فعالان عرصه‌های اقتصادی و تولیدی هستند که بارها و بارها از طُرق مختلف بر آن مهر تائید گذاشته و بر حمایت همه جانبه از این بانک مردمی تاکید دارند.
وی افزود: ایجاد اشتغال برای بیش از 30هزار نفر در سطح کشور، توسعه و گسترش مستمر خدمات بانکداری الکترونیک از جمله؛ فراهم نمودن ارسال حوالجات الکترونیکی بین بانکی از طریق سامانه پایا در 3هزار دفترخدمات بانکی در روستاها و مناطق دوردست، افزایش دستگاه‌های کارتخوان(POS)  از 11هزار به 61 هزار دستگاه، نصب بیش از 10هزار دستگاه پایانه شعب(pinpad) در دفاترخدمات بانکی و پشتیبانی از آن با خدمت دهی به شبکه شتاب، نصب بیش از یک هزار و 700دستگاه خودپرداز(ATM)، پرداخت یارانه بیش از 6/1 میلیون سرپرست خانوار و کسب رتبه اول پرداخت آن در مناطق روستائی و رتبه پنجم در سطح کشور و دریافت تقدیرنامه از سازمان هدفمندسازی یارانه ها در همین راستا، ایجاد سایت پشتیبان، برگزاری مجامع معوق سال های 89،90 و همچنین سال 91، انجام تجدید ارزیابی دارائی‌های بانک، مشارکت در امر ماندگار و خداپسندانه مدرسه سازی، انعقاد تفاهم نامه ایجاد «صندوق تامین مالی خرد روستائی» در 10 هزار روستای کشور با مرکز توسعه روستائی و مناطق محروم ریاست جمهوری به منظور رونق تولید و اشتغال زائی و توسعه روستاها با پرداخت وام های قرض الحسنه در زمینه های اشتغال زائی، تولید و همچنین رفع احتیاجات ضروری با کارمزد حداکثر 4 درصد، اخذ عاملیت از صندوق توسعه ملی به منظور کمک به توسعه کشاورزی، اشتغال و تولید، کسب رتبه اول پرداخت سود سهام عدالت در بین بانک های کشور با 5/2 میلیون نفر، کسب رتبه برتر «توسعه دولت الکترونیک» در اجرای بانکداری الکترونیک به ویژه در زمینه ICT، دریافت تندیس «دومین اجلاس جهانی نشان منتخب»، دریافت تندیس و لوح «اولین همایش بین المللی صنعت و صادرات فناوری اطلاعات»، دریافت نشان «اعتماد مشتریان (TBA)» در صنعت بانکداری از ششمین اجلاس مدیران و روسای شرکت‌های بزرگ تولیدی و خدماتی نمونه سراسر کشور(ITEC)، دریافت نشان «برند محبوب مشتریان (PCB)» در صنعت بانکداری از ششمین اجلاس مدیران و روسای شرکت های بزرگ تولیدی و خدماتی نمونه سراسر کشور(ITEC)، کسب نشان‌های تکنولوژی برتر و خوشنام ترین نام تجاری در صنعت‌بانکداری و نوآوری در‌ خدمات بانکی در دومین اجلاس اکوایت(ECOIT)، دریافت تقدیرنامه از شهرداری تهران و خانه اندیشمندان ایران به جهت حمایت تحصیلی از کودکان و نوجوانان کم توان ذهنی، دریافت تقدیرنامه از استاندار تهران به جهت اقامه نماز جماعت، دریافت تندیس از اولین همایش فن آفرینان و کارآفرینان برتر کشور، تلاش برای لغو تحریم بانک از سوی دادگاه عمومی اروپا، دریافت لوح و تندیس از اولین جشنواره تولید کنندگان هوشمند در شبکه های کسب و کار، دریافت «نشان ارتباطات انسانی» در نهمین دوره سمپوزیوم بین المللی روابط عمومی و همچنین کسب رتبه دوم ملی گزارش نویسی در هشتمین جشنواره ملی انتشارات روابط عمومی‌های سراسر کشور، دریافت «نشان تعالی روابط عمومی» و «تندیس و لوح نشان مسئولیت اجتماعی» در دومین دوره آئین سرآمدان روابط عمومی، دریافت نشان «نوآوری در مدیریت روابط عمومی» از ششمین اجلاس مدیران و روسای شرکت های بزرگ تولیدی و خدماتی نمونه سراسر کشور(ITEC)، کسب رتبه برتر «تکریم ارباب رجوع» در دهمین دوره جشنواره برترین‌های روابط عمومی ایران و بسیاری از موارد دیگر از مهمترین افتخارات و دستاوردهای بانک طی سال جاری است که همه آنها مرهون تلاش ها و زحمات بی شائبه کارکنان و کارگزاران بزرگوار و ارزشمند این بانک می باشد.
ضیائی تصریح کرد: ایجاد 10 هزار صندوق تامین مالی خرد روستائی در دفاترخدمات بانکی پست بانک ایران با مشارکت مرکز توسعه روستائی و مناطق محروم ریاست جمهوری، اخذ عاملیت صندوق توسعه ملی در بخس کشاورزی و همچنین اجرای طرج جامع بیمه روستائی با همکاری بیمه ایران در سطح کشور از طریق دفاتر مذکور برگ زرین دیگری از خدمات بیمه ای و بانکی است که از طریق این بانک مردمی اخیراً به مرحله اجرا درآمده است.
وی در پایان اظهار داشت: کارکنان، کارگزاران، سهامداران و مشتریان پست بانک ایران، به‌حق در بلندای شبکه بانکی قرار گرفته و با کمال افتخار و با روحیه بسیجی و خدمتگزاری، هیجدهمین سال فعالیت آن را آغاز کرده و عزم خود را برای ایجاد تحول و پیشرفت و همچنین تحقق EPS معنوی(همان خدمت به خلق و ایجاد اشتغال در روستاها و مناطق دوردست) و EPS مورد انتظار سهامداران جزم کرده اند.

 

شرکت فولاد خوزستان  سرآمد صنعت در استان خوزستانشرکت فولاد خوزستان بزرگ‌ترین عرضه‌کننده شمش فولاد در بازار داخلی، جایگاهی ممتاز و منحصربه‌فرد در بخش صنعت کشور و به‌خصوص در حوزه معدن و صنایع معدنی یافته است‌.
پیشرفت‌های این مجموعه بزرگ در سال‌های اخیر و دستاوردهای درخشان آن در سال حماسه سیاسی حماسه اقتصادی گواه صادقی بر روند اطمینان بخش توسعه پایدار در این شرکت است‌.
بالاترین سطح به‌کارگیری ظرفیت
در فولاد خوزستان‌
رشد تولید این شرکت تا پایان سال 91 در مقایسه با سال 86، بیش از 60 درصد بوده درحالی که میزان رشد تولید جهانی فولاد طی مدت یادشده، حدود 15 درصد اعلام شده بود.
شرکت فولاد خوزستان با سهم 25 درصدی تولید فولاد خام کشور قطعا به عنوان یکی از قطب‌های صنعتی کشور در برنامه پنج‌ساله پنجم توسعه و افق چشم‌انداز 1404 خواهد بود‌‌.
 میزان تولید فولاد شرکت فولاد خوزستان تا پایان سال 91 با 4/4 درصد رشد نسبت به مدت مشابه سال قبل‌، به مرز 5/3میلیون تن رسید‌‌. افزایش پیوسته تولید طی چند سال گذشته‌، زمینه تحقق هدف استراتژیک «رشد پایدار و افزایش سودآوری» را از طریق استراتژی‌های رشد درآمد و افزایش بهره‌وری با همت جمعی کارکنان و مدیریت اصولی فراهم ساخته است‌‌.
شرکت فولاد خوزستان در راستای حمایت از تولید ملی و تامین مواد اولیه کارخانجات‌نوردی داخل کشور حداکثر توان خود را به کار گرفته و تمامی تولیدات خود را روانه بازار داخلی کرده است‌‌.
افتخارات ملی و بین‌المللی
* تنها تندیس سیمین جایزه ملی تعالی سازمانی در سال 1391 به شرکت فولاد خوزستان اهدا گردید و این بنگاه بزرگ اقتصادی را به عنوان یکی از پیشگامان مسیر تعالی در کشور معرفی کرده است‌.
* همزمان با این رقابت تنگاتنگ، شرکت فولاد خوزستان صاحب رتبه نخست تعالی منابع انسانی در کشور است و دراین افتخار همتایی ندارد‌‌.
* فخر بزرگ دیگری که شرکت فولاد خوزستان را در حوزه معدن و صنایع معدنی در جایگاهی منحصربه‌فرد قرار داده‌، کسب تندیس طلایی رعایت حقوق مصرف‌کنندگان است‌‌.
 شرکت فولادخوزستان بزرگ‌ترین عرضه‌کننده شمش فولادی تنها نماینده فولادسازان و صنایع معدنی کشور در این رقابت است و از سوی نهادهای ذی‌ربط در عرصه رعایت حقوق مصرف‌کنندگان در نهم اسفندماه سال 91‌، روز ملی حمایت از مصرف‌کنندگان، واجد شرایط دریافت بالاترین سطح رعایت حقوق مصرف‌کنندگان معرفی گردید‌.
* این شرکت پس از درخشش در رقابت‌های ملی سرآمدی‌، درسطح بین‌المللی نیز به نمایندگی از صنعت فولاد کشور حضوری چشمگیر داشته و موفق گردید در دومین دوره جایزه سرآمدی کشور‌های اسلامی
(MECC Award) در بین بنگاه‌های موفق اقتصادی از 16 کشور اسلامی، حائز رتبه شده و لوح تقدیر دریافت کند‌.
شرکت پیشرو در عرصه بومی‌سازی
 فناوری فولاد‌
شرکت فولاد خوزستان در حرکت جهادگونه و مقدس بومی‌سازی فناوری فولاد درکشور، سهم عمده‌ای را به خود اختصاص داده است‌.
 احداث نخستین واحد احیای مستقیم ایرانی، ساخت کوره‌های پاتیلی صددرصد ایرانی، ساخت اولین ترانسفورماتور کوره پاتیلی ایرانی و ساخت ماشین‌های الکتریکی سنگین و تجهیزات ماشین‌های ریخته‌گری و ده‌ها پروژه مهم دیگر که منجر به ساخت داخل بیش از هشت هزار تجهیز مهم فرآیند فولادسازی شده به عنوان دستاوردهای غرورآفرین در کارنامه متخصصان و کارشناسان این مجموعه به ثبت رسیده است‌. بسیاری از این پروژه‌ها برای نخستین‌بار درکشور به اجرا‌ گذاشته شده‌اند و هرکدام تجربه‌ای نوین و ارزشمند در این زمینه به‌شمار می‌آیند‌‌.
روند صعودی ارزش تدارکات این شرکت از 71 درصد تامین از داخل در سال 1387 به 86 درصد داخلی کردن تدارکات تا پایان سال 91، حاکی از عزم جدی پولادمردان فولاد خوزستان در کاهش بیش از پیش وابستگی به خارج و اتکا به توانمندی‌های داخلی است‌‌.
موفقیت بزرگ در خصوصی‌سازی
به گواه ناظرین بازار سرمایه، فرآیند خصوصی‌سازی شرکت فولاد خوزستان یکی از مهم‌ترین و موفق‌ترین عرضه‌های سهام در بازار سرمایه کشور قلمداد می‌شود که در سرآغاز سال حماسه سیاسی حماسه اقتصادی محقق شد‌‌. اکنون با عرضه و فروش بلوک مدیریتی سهام شرکت در بورس‌ در چارچوب اجرای اصل «44» قانون اساسی و برنامه خصوصی‌سازی‌، افق تازه‌ای پیش‌روی این مجموعه پرافتخار گشوده شده است‌‌. تغییر مالکیت شرکت زمینه تسریع در فرآیند توسعه و امکان اجرای طرح‌ها و پروژه‌های سرمایه‌گذاری با توجیه اقتصادی بالا را فراهم کرده و ان‌شاءالله روند فزاینده توسعه با شتابی بیش از پیش ادامه خواهد داشت‌، در این راستا توسعه زنجیره ارزش و ورود به صنایع بالادست و پایین‌دست از راهبردهای اصلی خواهد بود‌‌.
تولید سبز و مسوولیت‌پذیری اجتماعی
شرکت فولاد خوزستان همواره نسبت به ملاحظات زیست‌محیطی و صیانت از این امانت الهی توجهی ویژه داشته است‌‌. این شرکت با سرمایه‌گذاری‌های لازم، بالغ بر 500 هکتار فضای سبز مناسب را طراحی و احداث کرد که بیش از پنج برابر الزامات قانونی است‌.
اجرای پروژه‌های متعدد زیست‌محیطی در زمینه‌های گوناگون از جمله جمع‌آوری غبار و کاهش مصرف منابع و انرژی همچنین کنترل آلاینده‌های صنعتی باعث شده است تا شرکت فولادخوزستان بتواند ضمن استقرار نظام مدیریت زیست‌محیطی و همچنین نظام مدیریت ایمنی و بهداشت حرفه‌ای از سال‌های گذشته موفق به دریافت گواهینامه بین‌المللی براساس استاندارد
 2004 :14001 ISOو همچنین گواهینامه
 2007 :18001 OHSAS شود‌.
احداث تصفیه‌خانه پساب صنعتی یکی از ده‌ها پروژه زیست‌محیطی اجرا شده در این شرکت است که از سال 1387 به بهره‌برداری رسیده و پساب صنعتی شرکت را مطابق با استانداردهای محیط‌زیست تحت کنترل قرار داده و زمینه مناسبی جهت آبیاری فضای سبز اطراف شرکت را فراهم کرده است‌.
مسوولیت‌پذیری اجتماعی و توجه به جامعه یکی دیگر از راهبردها و سیاست‌های شرکت فولاد خوزستان است‌. در این زمینه اقدامات متعددی به اجرا درآمده است‌. طراحی‌، ساخت و نصب پل فولاد به عنوان یکی از پروژه‌های مهم اجتماعی شرکت فولادخوزستان است که از زمان اجرا تاکنون ضمن انتقال بخش قابل توجهی از ترافیک ماشین‌آلات سنگین از محورهای مرکزی شهر به محوری ایمن و حاشیه‌ای نسبت به مناطق پرتراکم شهری در اهواز‌، دسترسی مناسب و آسانی را برای اهالی این مناطق فراهم کرده و نقش تعیین‌کننده‌ای در تسریع جابه‌جایی اهالی و نیز جریان دایمی حمل محصول و مواد اولیه کارخانجات صنعتی منطقه داشته است‌.
پروژه ساخت بیمارستان 96 تختخوابی صنایع یکی دیگر از اقدامات فولاد خوزستان در حوزه خدمات‌رسانی به اقشار جامعه است که عملیات اجرایی آن با مشارکت و مسوولیت عمده شرکت فولاد خوزستان آغاز شده و به سرعت در حال پیگیری است‌.
طرح‌های توسعه‌
طرح‌های توسعه شرکت فولاد خوزستان تا پایان سال 95‌ شامل‌: افزایش ظرفیت تولید به میزان
یک میلیون و 800 هزار تن و تحقق ظرفیت سالانه پنج میلیون تن شمش فولادی‌، تامین انرژی پایدار، احداث خط نورد 500 هزار تنی میلگرد‌، احداث کارخانه کنسانتره سنگ‌آهن، تملک خطوط نورد‌، تملک و تکمیل پروژه‌های فولادی نیمه‌تمام و مجموعه‌ای از پروژه‌های توسعه‌ای از جمله طرح‌های استراتژیک شرکت است‌‌.
به‌طور کلی مجموع سرمایه‌گذاری‌های
برآورد شده جهت اجرای طرح‌های توسعه در شرکت فولاد خوزستان بالغ بر33 هزارمیلیارد ریال پیش‌بینی
شده است.

Viewing all 1554 articles
Browse latest View live




Latest Images