60 سال بعد از 28 مرداد 32: میراث فرهنگی کودتا
میراث فرهنگی تنها بناها، کاخها و سایتهای باستانشناسی نیستند. میراث فرهنگی یک شهر را گاهی خطوط اولیهای که آن شهر بر اساسش شکل گرفته تشکیل میدهد، گاه، خانهای نهچندان قدیمی که شخصیتی خاص در آن میزیسته و گاه موقعیتی که در آن رویداد مهمی رخ داده است.
مثلا خیابان انقلاب، میدان آزادی، بهشتزهرای تهران، میدان شهدا و... فارغ از ویژگیهایی که قدمت این مکانها به آن میبخشد میراث فرهنگی انقلاب محسوب میشوند، هر یک به سبب رویداد بزرگی که در آن رقم خورده است. از این منظر که به شهر تهران نگاه کنیم، غنیترین میراث فرهنگی را نسبت به هر شهر دیگری در خود جای داده است. چه آنکه بیش از 200 سال بیوقفه پایتخت بوده است و این به خودی خود، یک شهر را به قلب معماری و هنر و شهرسازی تبدیل میکند و از سوی دیگر، نیمی از دوران این پایتختی مصادف است با تحولات اجتماعی سیاسی از مشروطه تا انقلاب اسلامی که هرکدام میراث ممتازی را از خود در این شهر به جا گذاشتهاند.
امروز درست 60 سال از کودتای 28 مرداد سی و دو میگذرد. بالطبع تهرانِ پایتخت، یادگاریهای بینظیری از واقعه ملی شدن صنعت نفت تا روز کودتا را در خود جای داده و نخستین آنها ساختمانی است در محوطه باغ ملی که امروز از ساختمانهای زیر مجموعه وزارت امور خارجه است و 62 سال پیش در جریان ملی شدن صنعت نفت در دولت دکتر مصدق، ساختمان شرکت نفت ایران و انگلیس بوده است؛ ساختمانی که خلع ید انگلیسیها از صنعت نفت از آن آغاز میشود و نخستین عمارتی است در ایران که از بامش، پرچم انگلیس را پایین کشیدند.
دیگر، میدان بهارستان است آنها که از دوره مصدق نیز خاطرهای ندارند اما شریک خاطرات دوران انقلاب هستند، میدان بهارستان را به عنوان محلی برای تجمع اعضای جبهه ملی میشناسند. میدان بهارستان همزمان با انقلاب مشروطه، جایگاه مهمترین میدان سیاسی اجتماعی پایتخت را از میدان توپخانه گرفت با تاسیس مجلس شورای ملی در میدان بهارستان، در حکومت مشروطه، مرکز تجمعات و جایگاه بیان خواستههای مردم، از میدانی در نزدیکی ارگ سلطنتی به میدان مقابل مجلس نمایندگان مردم تغییر کرد یکی از خاطرات این میدان از کودتا، سخنرانی شهید دکتر سیدحسین فاطمی است که در بالکن ساختمانی در ضلع شمالی میدان بهارستان که هنوز هم پابرجاست، یک روز پیش از کودتا در جمع هواداران دولت نخستوزیر وقت، دکتر محمد مصدق اتفاق افتاد.
در همین نزدیکی، در خیابان سیتیر نیز میراث ارزشمند دیگری از آن دوران باقی است. خانه قوامالسلطنه که به نوعی رهبری کودتای نخست را در سی تیر 1331 علیه دکتر مصدق برعهده اشت و امروز به نام موزه آبگینه میشناسیمش. آن روز مردم در مقابل خانه او تجمع کردند و علیهاش شعارها دادند و پای دولتی که دوستش داشتند، ایستادند. این اتفاق یک سال و 28 روز بعد تکرار شد؛ اینبار در مقابل منزل دکتر مصدق در خیابان فلسطین امروزی که اینبار نیروهای نظامی کودتا با همراهی شعبان بیمخها تجمع کردند و در خانهاش را شکستند و دیوار خانهاش را ویران کردند و مرحوم دکتر مصدق از آن خانه گریخت.
در این میان کسی خانه دکتر مصدق در خیابان فلسطین را نمیشناسد. ساختمان جنب دروازه باغ ملی که میتوانست بر اساس مصوبه دولت اصلاحات- مبنی بر اینکه تمام ادارات دولتی که در محدوده باغ ملی قرار دارند، موظفند این ساختمانهای تاریخی را به موزه تبدیل کنند تا این محدوده به مجموعه موزههای ملی ایران تبدیل شود- موزه تاریخ نفت باشد، امروز همچنان ساختمانی معمولی از ساختمانهای وزارت امور خارجه است و آن بالکن میدان بهارستان را که شاید آخرین یادگاری دکتر فاطمی در این شهر است هیچ کس نمیشناسد.
دست کم امیدواری ما در این روزها به این است که وزارت خارجه جدید به تعهداتی که مصوبه هیات دولت، هشت سال پیش آن را ملزم کرده بود در قبال میراث تاریخی پایتخت که زیرمجموعههایی از این وزارتخانه است، عمل کند.
سیروس الوند در نشست بررسی سینمای کیمیایی: ما بعد از قیصر فیلمساز شدیم
گروه فرهنگ- نخستین نشست بررسی سینمای کیمیایی با نمایش و نقد و بررسی فیلم قیصر در سینما تک موزه هنرهای معاصر ایران برگزار شد. در این نشست که فیلم سینمایی قیصر برای اولینبار بعد از انقلاب در سینما تک موزه هنرهای معاصر به نمایش درآمد، سیروس الوند گفت: من در ۲۰ سالگی این فیلم را دیدم و آن زمان نقدی درباره این فیلم نوشتم امروز 40 سال از سن من میگذرد و ۴۰ سال نیز از سن کیمیایی گذشته است اما باز زمانی که فیلم را میبینم متوجه میشوم که فیلم تماشاچی را درگیر خود میکند.
الوند با اشاره به اینکه برای بررسی قیصر باید اول شرایطی که فیلم در آن شرایط ساخته شد را شناخت، گفت: فیلم در دهه ۴۰ ساخته شد؛ دههای که بسیار مهم است چه در فرهنگ و ادبیات یا شعر ایران. در نیمه اول دهه ۴۰ دو اتفاق مهم در سینما میافتد؛ ابتدا خشت و آیینه ساخته میشود و بعد گنج قارون. خشت و آیینه با وجود اینکه لحظات سینمایی خوبی دارد اما با مردم رابطه برقرار نمیکند و جریان ساز نمیشود اما گنج قارون با مردم رابطه برقرار میکند و سالها فیلمهای زیادی از روی آن کپی میشود.
وی ادامه داد: در شعر دهه ۴۰ همزمان شاعرانی مانند شاملو، اخوان و بعدها فروغ حضور پیدا میکنند و در میان رسانهها نیز مجلاتی همچون نگین و فردوسی منتشر میشود و در نیمه دوم دهه ۴۰ فیلمهایی همچون آرامش در حضور دیگران، قیصر و گاو ساخته میشود.
الوند افزود: قیصر و گاو ازسوی اداره فرهنگ آن زمان به دلیل آنچه ابتذال خوانده میشد؛ توقیف میشود و بعد در یک جلسه با حضور منتقدان فیلم قیصر نمایش داده میشود و منتقدان از فیلم خوششان میآید و شروع به نوشتن نقدهای مثبت برای فیلم میکنند. بعد نیز فیلم اکران میشود و برای اولین بار منتقد و تماشاگر کنار هم یک فیلم را دوست دارند.
وی ادامه داد: قیصر یک فیلم جریان ساز است و باعث میشود تا به کارگردانهای جوان نگاه تازهای شود و راه برای جوانها باز کند. خود من و داودنژاد اگر فیلمساز شدیم بعداز فیلم قیصر این اتفاق افتاد و ما مدیون فیلم قیصر هستیم. الوند با اشاره به اینکه سینمای ایران را میتوان به قبل و بعد از قیصر تقسیم کرد، افزود: در زمان ساخت قیصر بسیاری از تهیهکنندگان به شباویز میگفتند که سهم خود را از فیلم واگذار کند زیرا معتقد بودند که فلیم موفق نمیشود اما بعدها متوجه شدند اشتباه میکنند و رفتار تماشاگران خلاف حرف آنها شد. وی ادامه داد: بعداز ساخت قیصر به نوعی مسوولیت ادبیات و شعر به گردن سینما افتاد و باعث شد سینما نگاه جدیدی به فرهنگ و اجتماع داشته باشد. الوند افزود: سینما دورهای از زندگی و اجتماع را روایت میکند که درحال فراموشی بود و اولین فیلمی بود که در آن معماری ایرانی وجود داشت و از یک جغرافیایی مشخص صحبت میکرد. در سالهای ۴۸ و ۴۹ موجی از مدرنیسیم منحط وارد ایران شده بود که به جای آنکه خصلتهای خوبی فرهنگ غربی را منتقل کند فقط یک تصویر بیرونی را میخواست درست کند.
وی افزود: فیلم قیصر در زمانی ساخته شد که به بخشهای قضایی و دولتی اعتمادی نبود به همین دلیل راز فیلم قیصر در شخصیت قیصر است زیرا وی نه مانند گذشتگان خود تحمل میکند و نه توبه میکند بلکه خود قاضی و دادستان میشود و حکم را اجرا میکند.
الوند تاکید کرد: فیلم قیصر به نوعی بازتاب جامعه بود که در آن زمان وجود داشت زیرا قیصر از همه نامردها انتقام میگیرد و مردم حاضر در فیلم نیز غیرمستقیم با وی همکاری میکنند انگار که خود این انتقام را دوست دارند اما جرات انجام آن را ندارند. این کارگردان ادامه داد: در فیلم؛ ما شاهد یک انتقام هستیم این انتقام از آنجا میآید که شخصیت در فیلم به نظام حاکم اعتماد و اعتقادی ندارد و به نوعی فیلم قیصر یک واکنش به نظام حاکم و حکومتی است که میخواست آدم را تبدیل به روبات کند.
نوائی هم آهنگ باران؛ دفتر شعرهای چاپنشده فریدون مشیری
رهگذر کوچه مهتابی
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
با شعر کوچه بود که نام فریدون مشیری نزد اهالی شعر و شاعری و برای آنهایی که شعر را دوست میداشتند، بر سر زبانها افتاد.در شرایطی که در سالهای واپسین دهه 40 و آغاز دهه 50 خورشیدی، موج تعهدطلبی شعر و به تعبیری شعر اجتماعی به عنوان یک رویداد همزمان با اوضاع و احوال آن روزهای جهان از یکسو و نوعی اعتراض خزنده به پیامدهای واقعه 28 مرداد در داخل از طرف دیگر راه افتاده بود، شیوه سرودن شاعرانی عاطفهگرا و عاشق و شیفته مهر و مهربانی، باران و گل و گیاه و عاشق عشق و عشق ورزیدن به انسان و زندگی مورد هجوم منتقدانی قرار میگرفت که عاشقانه سرودن را درست نقطه مخالف واقعیتهای جاری جهان میپنداشتند؛ منتقدان ضدشعر عاشقانه، عاطفی و لطیف میگفتند و بر این باور پای میفشردند که شعر باید حرف دل گرسنگان باشد، باید با جریانهای ضداستعماری و جنبشهای انقلابی از خاورمیانه و آفریقا گرفته تا آمریکای لاتین همزبان و همراه باشد نه اینکه مهتاب و شوق دیدار و عشق و عاشقی را به رخ مردمان بکشاند.
در آن سالها، بودند شاعرانی که زور میزدند تا سوار بر موج اجتماعیگرایی و انقلابینمایی با ردیف کردن واژههایی هرچه بیشتر زمخت و انفجاری و پیچیدن به پر و پای اصطلاحاتی چون استعمارگر و استعمارزده و بمب ناپالم و جنگ و خونریزی و مرگ خود را به عنوان هنرمندی مردمگرا و جهانشمول- صد البته بدون برخورداری از ذوق و توان بالای شعر و شاعری- معرفی کنند و به قولی جا بزنند.
در این میان البته بودند شاعرانی که در عین عاشقانهگویی ناب، میتوانستند و توانستند توان و تفکر اجتماعیگرایی و جهانشمولی را در شعرشان به نمایش بگذارند.
فریدون مشیری که با شعر کوچه به عنوان یک عاشقانهسرا معروف شده بود، بدون آنکه بخواهد با موج اجتماعیسرایی، بهطور مصنوعی کنار بیاید با همان شیوایی که کوچه را سروده بود شعر معروف «اشگی در گذرگاه تاریخ» را از خود به یادگار گذاشت تا شقاوت تاریخی بشریت را با امید بر اینکه روزی روزگاری جای خون با گل عوض شود به رخ منتقدان خود کشد.
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود...
تابستان سال 70 بود، برای نخستینبار فریدون مشیری را در خانهاش در فاز 5 شهرک غرب دیدم؛ پیش از این یعنی از 25 سال پیش اما با او آشنا شده بودم «کوچه» آغاز کار بود و «آخرین جرعه این جام»، «دلتنگی»، «جادوی بیاثر» و «ریشه در خاک»، ادامه راه... و همان یکبار دیدن کافی بود تا انسانی را بیابم که شاعر به دنیا آمده بود.
در آن روز نیمهگرم شهریور 70 از زندهیاد مشیری پرسیدم کوچه چگونه سروده شد و او پس از تاملی یکی دو دقیقهای با کلامی سرشار از عاطفه جواب داد: «با تمام وجود عاشق موجود عزیزی بودم که هنوز هم هستم و جوشش این عشق بود که آتش به جانم انداخت که حاصل آن کوچه بود... حال و هوای شعر کوچه، یعنی حدیث نفس سراسر زندگی من و هنوز هم در شبهای مهتابی به دنبال گمشده خود هستم...»
دو سه هفته پیش با پسرم در یکی از کتابفروشیهای تهران و درحالی که لابهلای قفسهها میگشتیم و سرک میکشیدیم در بخش شعر چشمم به یک عنوان ناب، یکجوری گویا و حدیث نفسگونه افتاد؛ نوائی هم آهنگ باران و کمی که جلوتر رفتم تا چشمهای کمسویم بهتر ببیند، تازه فهمیدم که جذبه کتاب بیهوده نبوده، چراکه نام شاعر فریدون مشیری بود.
نوائی هم آهنگ باران، شعرهای چاپنشده فریدون مشیری را دربرمی گیرد و توسط نشر چشمه بر پایه شناسنامه، کتاب یک سالی از انتشارش میگذرد، اما من که آن را تازه پیدا کردهام هوایی شدم و یاد فریدون مشیری در درونم دوباره جوشید. در مقدمه کتاب میخوانیم:
«روانی و زیبایی شعر مشیری برخاسته از خلق و خوی زیبا و انسانی او است. این خلق و خوی زیبا میراث گرانبهای بزرگان شعر ما در طول قرنهاست. جای خالی مشیری روز به روز در میان علاقهمندان به شعرهای او بیشتر به چشم میآید...»
بهطور قطع چاپلوسی و گزافه نیست بلکه واقعیت است که جای خالی مشیری در شعر امروز ایران روز به روز بیشتر احساس میشود.
در «نوائی هم آهنگ باران» شاعری را میبینم که نامش فریدون مشیری است، با همان عشق و امید به زندگی به فردا و به بودن، شاعری را میبینم که همچنان عاشق ایران است و همچنان عاشق عشق؛
نگاه کن به درخت
هزار شاخه، چو آغوش- باز کرده به شوق
که آسمان را مانند جان به بر گیرد
نگاه کن به پرنده که با هزار سرود
به روی شاخه، لب بام
با هزار سرود
برای دوست
برای آن که نگاهش به اوست میخواند
...
به من نگاه کن ای جان چگونه در همه حال
صبورتر از درخت
گشوده دست به سویت، ز عشق سرشارم
پرنده وار به هر جا، به صد هزار سرود
ترانه خوان توام، با تو گرم گفتارم
دگر چگونه بگویم دوستت دارم
اگر تو نیز ندانی، خدای میداند
در «سفر بر فراز ستاره» عشق، احترام و غرور شاعر نسبت به ایران به میراث تمدن و فرهنگ آن موج میزند؛
ای عقاب در افتاده بر خاک
شهپرت گرچه بسته باز است
ای همای پر افشانده بر سنگ
بالهای تو در اهتزاز است
ای ستونهای سر سوده بر ابر
جای تو همچنان بر فراز است
مهر تو در دل ما فزون باد
...
تختجمشید
تاج تاریخ
ای فروغ به ظلمت نشسته
ای شکوه به هم در شکسته
...
ای ارس، ای سهند، ای دماوند
ای همه شوکت بیهمانند
ای ستیغ فلکسای البرز
ای بهشت سمنزار الوند
...
ای دلیران مرز نیشابور
ای بخارا
ای سمرقند
ای چراغ همه روزگاران
مهر و ناهید
جام و جمشید
شیر و خورشید
ای فروزان به هر سینه پاک
عشق این مردم، این آب، این خاک
...
نام پر نورتان جاودانه
جان ما را در این تیرگیها
تا بلندای پیروزی و مهر
رهنمون باد، رهنمون باد
شاعر گاه که دلش میگیرد، ذوق اجتماعی گونهاش دوباره گل میکند که آن را با واژههایی همچنان زیبا و شریف مانند شعر «نه آوا، نه ترنم» پیش چشمهای ما میگستراند؛
شهر است چو مرداب، نفس بسته، صدا گم
خاموشی محض است، نه آوا، نه ترنم
نه روزنهای تا سحری سر کشد از دور
نه پنجرهای تا که کند صبح، تبسم
با همه این تفاصیل، اما شاعر امید خود را به فردا از دست نمیدهد؛
یک روز چو دریا شود این پهنه خاموش
جوشان و خروشان همه فریاد، تلاطم
مشیری، سالها پس از سرودن «کوچه» اینبار شعر «با یاد کوچه» را اما با تلخکامی میسراید؛
دوستی میگفت:
شعر کوچهات
هر زمان روشنگر دلهای ماست
گفتمش: از کوچه دیگر دم مزن
زان که شهر از عشق، از شادی جداست
نیک بنگر هر طرف، در هر گذر
نام خونآلودهای بر کوچههاست
از فریدون، از مشیری، از شعر او، از نوائی هم آهنگ باران، میتوان و میتوان و باز هم میتوان گفت و نوشت؛ بماند برای مجال و زمانی دیگر...
این نوشته را با بخشی از آخرین شعر این مجموعه با نام نور عشق به پایان میرسانم؛
رهروان کوی جانان سر خوشاند
عاشقان در وصل و هجران سر خوشاند
جان عاشق، سر به فرمان میرود
سر به فرمان سوی جانان میرود
...
دوستان! ما آشنای این رهیم
میرویم از این جدایی وارهیم
نور عشق پاک او در جان ما
مرهم این جان سرگردان ما
کتابی که کسی جرات ترجمهاش را نداشت
ایسنا- محمدرضا قانونپرور از ترجمه «علویه خانم» صادق هدایت به زبان انگلیسی خبر داد. این استاد ایرانی دانشگاه تگزاس گفت: داستان «علویه خانم» را اخیرا ترجمه کردهام. این اثر در شمار کتابهایی است که به خاطر دشواری اصطلاحات عامیانه، کسی جرات ترجمه آن را نداشت.
از آخرین ترجمههای انجامشده از آثار صادق هدایت، ترجمه «بوف کور» به زبان یونانی است که به قلم تورج یزدانی انجام شده است. «بوف کور» مطرحترین اثر این نویسنده است که به چندین زبان ترجمه شده است. محمدرضا قانونپرور متولد سال 1322 در اصفهان، در چهار دهه گذشته مقیم آمریکا بوده است. او در پایان این سال تحصیلی بعد از دو دهه تدریس ادبیات فارسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاههای تگزاس، ویرجینیا و میشیگان بازنشسته میشود. قانونپرور آثار متعددی از ادبیات معاصر ایران را به زبان انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر کرده است؛ از جمله کتابهای «نون والقلم» جلال آلاحمد، «سنگ صبور» صادق چوبک، «سووشون» سیمین دانشور و نمایشنامههایی از غلامحسین ساعدی، بهرام بیضایی و...
رحمانیان «ترانههای قدیمی» را به صحنه میبرد
ایلنا- محمد رحمانیان نمایش «ترانههای قدیمی» را از 12 شهریورماه در تالار شمس موسسه اکو روی صحنه میبرد.
به گزارش ایلنا، علی عمرانی، مهتاب نصیرپور، حبیب رضایی، افشینهاشمی، علی سرابی، اشکان خطیبی، بهاره مشیری و معصومه رحمانی بازیگران این نمایش هستند که به نویسندگی و کارگردانی رحمانیان از 12 تا 22 شهریورماه در موسسه اکو اجرا خواهد شد. نمایش «ترانههای قدیمی» از تعدادی قطعات کوتاه نمایشی درباره تهران و مردم این شهر تشکیل شده که به نوعی تئاتر موزیکال با بهرهگیری از ترانههای قدیمی ایرانی محسوب میشود و پاساژهای نمایشی وصلکننده قطعات اثر به یکدیگر هستند. این هنرمند همچنین مدتی قبل نمایش «آرش/ ساد» را که تلفیقی از برخوانی «آرش» بهرام بیضایی و «ماراساد» نوشته پتر وایس بود در کشور کانادا اجرا کرد.
احمدرضا احمدی دوران نقاهت را میگذراند
مهر- احمدرضا احمدی که چندی پیش مورد عمل جراحی قلب قرار گرفت، این روزها دوران نقاهت را طی میکند. شهره تبریزی، همسر احمدرضا احمدی گفت: چند روز پیش از عمل جراحی و کارگذاری باتری دایمی در قلب همسرم، او مدتی در بخش CCU بیمارستان آتیه بستری بود و بعد از انتقال به بخش عمومی، در حال حاضر حال عمومی احمدی مناسب و در منزل بستری است.
احمدرضا احمدی، شاعر شناختهشده عرصه ادبیات کودک و نوجوان متولد اردیبهشت 1319 کرمان است. راهاندازی جایزه ادبی طرفه با همکاری نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری از موارد موجود در کارنامه ادبی اوست.
مدیر انتشارات کارنامه درگذشت
مهر- محمد زهرایی، مدیر انتشارات کارنامه و از ناشران مطرح و پیشکسوت کشورمان بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت.
شاهرخ تندرو صالح، نویسنده و منتقد ادبی و از دوستان نزدیک محمد زهرایی اعلام خبر درگذشت محمد زهرایی، مدیر انتشارات کارنامه گفت: آقای زهرایی حوالی ساعت 11 صبح 27 مرداد بر اثر سکته قلبی درگذشت. زندهیاد محمد زهرایی، مدیر انتشارات کارنامه از ناشران فعال و پیشکسوت کشورمان بود که کتابهای مهم و مطرحی را به مخاطبان و علاقهمندان آثار به ویژه ادبی عرضه کرده است. زهرایی همچنین ناشر انحصاری کتابهای نجف دریابندری، مترجم مطرح و پیشکسوت کشورمان بود. کتاب «مستطاب آشپزی» تالیف دریابندری که انتشارات کارنامه آن را چاپ کرده است در طول این سالها چندین بار تجدید چاپ شده است. زندهیاد زهرایی به دقت بیش از حد در کتابآرایی و عرضه آثاری که کمتر نقدی به آن از هر جهت چه محتوایی چه فرمی وارد باشد، معروف بود و به همین جهت بسیاری از ناشران او را به عنوان یک ناشر پروسواس در کار کتابسازی میشناختند.
برخی واژههای فرهنگستان به درد طنز میخورد
ایسنا- محمدعلی سپانلو معتقد است، اگر فرهنگستان زبان واژههای خوب هم میسازد که ممکن است جا هم بیفتند، اما برخی از این واژهها تنها به درد طنز میخورند. این شاعر و مترجم پیشکسوت درباره واژههایی که فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در برابر واژههای بیگانه میسازد، گفت: از زمانی که فرهنگستان در ایران ایجاد شد و حتی زمانی که ادیبان قدیم ما مانند سعدی گاه واژهها و ترکیبهای تازهای را بنیان میگذاشتند، باید مدتی میگذشت تا مشخص شود کدام واژهها مورد اقبال مردم قرار میگیرند. اما این واژهسازیها هم حساب و کتابی دارد و باید خیلی چیزها را درنظر گرفت؛ اینکه آیا کلمه به قانون زبان فارسی میخورد یا نه؟ برای مثال، واژه «خمیراک» که در مقابل «پاستا» قرار داده شده، خوشآوا نیست. اما من در شعری از رودکی دیدم که او کلمه «آفروشه» را به کار برده که میتواند معادلی برای «پیراشکی» باشد؛ خوشآوا هم هست. سپانلو در ادامه گفت: برای انتخاب یک واژه باید دید به آهنگ و ساختار زبان فارسی میخورد یا نه. برخی از این واژههای فرهنگستان فقط به درد طنز میخورند اما برای بقیه این واژهها باید صبر کرد که ببینم چه میشود و مردم آنها را میپذیرند یا نه. واژههایی چون «رایانه» و «یارانه» موفق بودهاند. اما یکی از راههای جا افتادن واژهها، این است که بلافاصله ساخته شوند، چون اگر دیر ساخته شوند، در میان مردم جا نمیافتند ولی گاهی واژههایی که خوب هم ساخته شدهاند، بین مردم رواج پیدا نمیکنند، مثلا فرهنگستان برای «سوییچ اتومبیل» واژه «افروزه» را قرار داده، که خوب است اما جا نیفتاده است.
نشست علی جنتی با اهل فرهنگ و هنر
ایسنا- نشست صمیمانه علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اهل فرهنگ و هنر، فرهیختگان، نویسندگان، اصحاب فکر و اندیشه کشورمان برگزار میشود.
این مراسم از سوی مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روز پنجشنبه 31 مردادماه ساعت 17:30 در تالار وحدت برگزار میشود.
جنتی پس از گرفتن رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی در گفتوگویی کوتاه با ایسنا، گفته بود: نیاز است با اهالی فرهنگ و هنر گفتوگوهای بیشتری داشته باشیم و قول میدهم روند گفتوگوها از اولین روزهای فعالیتم آغاز شود و تا حصول شرایط مطلوب ادامه داشته باشد. سخنرانی علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و یکی از مقامهای عالیرتبه کشوری از جمله برنامههای مراسم روز پنجشنبه خواهد بود. همچنین در این مراسم قرار است هفت نفر از هنرمندان به نمایندگی از رشتههای مختلف فرهنگی و هنری، انتظارها، دغدغهها و خواستهای خود را در حوزههای مربوطه بیان کنند.
آخرین خبرها از دوبله «گذشته» فرهادی
ایسنا- دوبله فیلم «گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی تا پایان هفته جاری به پایان میرسد. دوبله این فیلم با مدیریت اصغر فرهادی در استودیو موسسه فرهنگی هنری «رها فیلم» و توسط مانیهاشمیان در حال انجام است و پس از پایان دوبله توسط ایرج شهرزادی صداگذاری خواهد شد. علی مصفا در نقش (احمد)، ساره بیات (ماری با بازی برنیس بژو)، علی سرابی (سمیر با بازی طاهر رحیم)، سحر دولتشاهی (لوسی با بازی پائولین بورلت)، آزاده صمدی (نعیما با بازی سابرینا وازانی)، بابک کریمی در نقش (شهریار) و بازیگران خردسال نیکی نصیریان (لئا)، دانیال آبدارباشی در نقش (فواد).مانی حقیقی و برخی همکاران سینمایی دیگر نقشهای کوتاه فیلم را خواهند گفت. پخشکننده فیلم «گذشته» پیش از این گفته بود: اگر دوبله فیلم آماده شود، یک اکران مجدد خواهند داشت و در شهرستانها علاوه بر نسخه زیرنویس، با نسخه دوبلهشده هم اکران میشود.