ادامه از صفحه یک
این روزها همه آنهایی که دستی در عرصه فرهنگ دارند از ناشر گرفته تا فیلمساز از نویسنده تا بازیگر از ممنوعالقلم تا ممنوعالچهره از خود میپرسند این بحران فرهنگی که اکنون به آن دچاریم به کدام سو خواهد رفت؟ آیا مشکلات پیچیدهای که پیشپای اهالی فرهنگ و هنر است با رفتن یکی و آمدن آن دیگری برداشته میشود؟ آیا دوباره میشود کتاب خوب خواند، فیلم خوب دید و موسیقی دلنشین شنید؟ آیا دوباره میشود میزنشینان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای مراجعهکنندگان هزار حاجب و دربان نداشته باشند و هر کارمندی به صرف آنکه آن طرف میز نشسته به مراجعهکنندگانی که نه به میل خود بلکه به اجبار و به ناچار به آنان مراجعه میکنند در کمال بیحرمتی فرمان «برو بیرون» ندهند و به یاد داشته باشند که حقوق و دستمزد و اضافه کار و پاداش برنج و روغن و بستههای «مناسبی» که دریافت میکنند از صدقه سری مالیات و ثروت ملی همان مراجعهکننده بینواست. آیا میشود روزی برسد که هر ناشر که کتاب برای بررسی بیش از چاپ تحویل میدهد بیش از شش ماه منتظر نماند و عاقبت با جواب (غیرقابل چاپ) روبهرو نشود آن هم فقط به این دلیل که بررس مربوطه دچار توهم بوده و با بررسی کلمات نه محتوای جملهها درباره کتاب نظر داده و مثل همیشه ناشر بخت برگشته سرنوشت خود و کتابش در برداشت سلیقهای کسانی است که درباره کتاب فقط از منظر و دریچه عقاید خودشان نظر میدهند و این ناشر است و سلیقه بررس.
در سایر زمینههای فرهنگی هم کم و بیش همین سیاست حاکم است و جالب آنکه حتی در همین یک وزارتخانه سیاستها در شاخههای مختلف هنری و ادبی متفاوت است مثلا کتابی حتی بعد از چاپ مکرر ممنوع میشود اما از روی همان کتاب نمایشی روی صحنه میآید، به خواست علاقهمندان تمدید مدت میشود و به صورت مکتوب (نمایشنامه) هم اجازه انتشار میگیرد و بالعکس. نمایشی با نوعی دیدگاه مذهبی روی صحنه میرود به دلیل استقبال دوستداران بیش از دو ماه و نیم روی صحنه میماند اما چاپ متن به صورت کتاب (نمایشنامه) ممنوع میشود و ویدیو آن نیز اجازه انتشار و تکثیر نمیگیرد.
بهانه این است که نمایش روی صحنه خصوصی بوده اما کتاب امری عمومی است یعنی دو ماه و نیم شبی دو سانس هر بار بیش از 200 نفر نمایش را دیدند و خطری فرهنگ و اعتبار نظام را خدشهدار نکرد اما اگر همین مضمون در تیراژ اندک 500 جلد منتشر شود تمام حرمت مقدسین و نظام فرو میریزد «واقعا که جلّالخالق» اینها که گفتم نمونههایی است که خودم با آن سر و کار داشتهام و با دلیل و مدرک میتوانم ثابت کنم وگرنه موارد شنیده از دیگران که سر به فلک میزند.
این روزها اهالی فرهنگ از خود میپرسند با رفتن آن که میرود و با آمدن آن که میآید آیا حقوق مردم آنگونه که در قانون اساسی در مورد آن تاکید شده از نو مبنا و مبدا تصمیمگیری خواهد بود؟ آیا مثلا فیلمهایی که در جشنواره هم برنده جایزه میشوند ماهها در محاق توقیف نمیمانند و فیلمهایی که شهرت جهانی پیدا کردهاند برای کسب مجوز نمایش در داخل کشور نباید چندین ماه این در و آن در بزنند.
آیا میشود آثار نویسندگان جهان را بدون ترس از شکستن قوانین جهانی و بدون وحشت از سانسور آنگونه که هست با حفظ حقوق صاحب اثر چاپ کنیم و متقابلا آثار نویسندگان برجسته ایرانی در چارچوب قوانین کپیرایت از سوی ناشران جهان منتشر شود؟
این روزها همه آنهایی که دستی در صنعت نشر یا صنعت سینما یا صحنهپردازی تئاتر یا نمایشگاههای هنرهای تجسمی دارند از خود میپرسند آیا با رفتن این یکی و آمدن آن دیگری چاپخانهداران مجبور نخواهند شد کارگران خود را اخراج کنند، صحافان متخصص مجبور نخواهند شد کار صحافی را رها کرده و مثلا به جای کار کتاب به کار کباب بپردازند؟ کتابفروشان به ویژه آنهایی که دستشان به جایی بند نیست و امتیازات ویژه ندارند از خود میپرسند آیا میشود کار کتاب رونق بگیرد، وضعیت پشت جلد به دلیل گرانی کاغذ و سایر ملزومات چاپ مراجعهکننده اندک را نرماند و او کتاب دلخواهش را به حسرت زمین نگذارد و فرار را برقرار ترجیح ندهد و کتابفروشان هم به این فکر نیفتند که کتابفروشی را به کبابفروشی تبدیل کنند؟
این سوالها این روزها دائما در ذهن همه آنهایی که خود را از اهالی فرهنگ میدانند میگذرد.
اشکال ما مردم این است که به دلیل سدهها زندگی در سلطه دیکتاتورها همیشه تصور کردهایم که حیات و مماتمان به دست زورمند حاکم است. حکم این حاکم همچون فرمان خداوند بیبرو برگرد و بیچون و چراست و باید حکما اجرا شود.
همیشه بر این گمان بودهایم که حق نداریم بپرسیم «چرا» به همین دلیل است که اولین وزیر دولت نهم با کمال بیپروایی حکم میدهد که حمایت او و وزارتخانه تحت وزارت او تنها از آن «خودی»هاست. اگر این گفته از دهان هر وزیر دولت دیگری در جهان بیرون میآمد آن وزیر و آن کابینه سقوط میکرد اما در اینجا آنها که سکوت کردند اهالی فرهنگ بودند و از این شخص سوال نکردند که چگونه به خود اجازه میدهد که در میان اهالی فرهنگ تفرقه بیندازد و به مجیزگویان اجازه رشد دهد؟
این روزها اهالی فرهنگ و هنر از هر رشته از خود میپرسند با رفتن آن که میرود و آمدن آنکه میآید آیا اوضاع بهتر خواهد شد؟ گمان من بر این است که راه نجات از وضعیت بحرانی همه رشتههای مربوط به فرهنگ و هنر، تغییر دیدگاه اهالی آن نسبت به حقوقی است که قانون به آنها اعطا کرده اما ما توان استفاده از آن را نداریم چون همیشه منتظریم کسی برود و کسی بیاید که بتواند همه چیز را زیر و رو کند. هیچ چیز تغییر نخواهد کرد مگر آنکه نگاه صاحبان قدرت در این سرزمین به مقوله فرهنگ و هنر عوض شود تا زمانی که از سوی یک کتاب با تیراژ زیر هزار جلد، یک فیلم با نمایش حداکثر یک ماه، یک تئاتر با تعداد اندک صندلی و مدت زمان حداکثر دو ماه روی صحنه یا نمایشگاههای یک روزه هنرهای تجسمی خطری قدرتشان را تهدید میکند امکان تحول در مقوله فرهنگ پیش نخواهد آمد.
اولین وزیر ارشاد دولت دهم در آخرین روزهای برقراریاش اعلام حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت را کرده بیآنکه هدف و برنامه خود را برای این حضور گرانقیمت در این هنگامه بیارزی اعلام کند همانگونه که سالهای قبل هم به همراه تعداد زیادی از کارمندان ارشاد و صرف هزینه هنگفت در این نمایشگاه حاضر شده و حتی اندک تجربهای از آن همه نظم و زیبایی از آن همه احترام و تکریم به ناشر و بازدیدکننده از آن همه برنامههای متنوع فرهنگی و هنری از آن همه دیدنی و آموختنی نیندوخته تا در کولهبار آموختهها در نمایشگاههای داخل ایران به کار گیرد زیرا اصولا هدف یک سفر پرهزینه بوده و نه «آموختن و به کار بستن». به یاد داشته باشیم اگر نتوانیم در سفره گشاده آموزهها و اندوختههای فرهنگ جهانی لقمهای از خود با وزنی و وزنهای جهانپذیر بگذاریم مجبوریم چون امروز خوشهچین فرهنگهای دیگر باشیم. اگر به همه اهالی فرهنگ کشورمان بیآنکه آنان را به مطلوب و نامطلوب تقسیم کنیم حرمت نگذاریم، دیگران آنان را از ما میدزدند همانگونه که نوابغ علمی کشورمان را دزدیدهاند و میدزدند.
کندن کتیبههای فارسی از مقبره نظامی در گفتوگو با سهیل محمودی
باید از خواب زمستانی 8 ساله بیدار شویم
گروه فرهنگ- چند روز پیش در خبرها آمده بود، کتیبههای مقبره نظامی در کشور آذربایجان که مزین به شعرهای این شاعر به زبان فارسی است از مقبره او برچیده شده تا جایش را به شعرهایی با زبان ترکی بدهد . به نظر میرسد مسوولان خوشبین ما میخواهند در برابر این اتفاق نیز مانند سهتار ایرانی و همینطور مولانا جلالالدین سکوت اختیار کنند. اما این درحالی است که نظامی حتی خطی شعر ترکی ندارد و در بسیاری از اشعارش بارها از ایران سخن به میان آورده است. سهیل محمودی شاعر و ترانهسرا درباره این اقدام به «جهانصنعت» گفت: «حدود یک سال پیش بود که به گنجه سفر کردم و معماری اصیل آن جا و خطهای نستعلیق فارسی بر مزار نظامی خودنمایی میکرد. امروزه وقتی مستشرقین بعد از فردوسی و مولانا و سعدی و حافظ، نظامی را به عنوان شاعر پارسیسرای میشناسند برچیده شدن کتیبههای فارسی از مقبره این شاعر هویت او را دچار مشکل میکند، مثلا وقتی اکبر به آمریکا برود و نام خود را به الکساندر تغییر بدهد هویت ایرانی خود را زیر سوال برده است. ما برای حفظ هویتمان کارهای زیادی باید میکردیم که نکردیم. محمودی با اشاره به سهلانگاریهای دولت گذشته در زمینه میراث فرهنگی ایرانیان گفت: مجسمهسازان و اهل نظر ما باید جمع شوند و اقداماتی را که هشت سال گذشته باید انجام میشد و نشد را مجددا انجام بدهند. تا بلایی که بر سر تار ایرانی آمد بر سر شاعران پارسی زبان ما نیاید. ما هشت سال در خواب زمستانی بودیم به قول دوستی مجموعه میراث ما بنگاه شادمانی بود و حالا وقت آن شده است که از این خواب خرگوشی بیدار شویم و میراث خود را از ترکها باز پس بگیریم. چه کسی میتواند هویت نظامی را زیر سوال ببرد؟ ما باید نشان بدهیم که از حالا به بعد بر سر میراث خود با هیچ احدی شوخی نخواهیم داشت.»
انتشار گزارش مرکز پژوهش ها درباره خانه سینما؛ 18 ماه بعد
وکیل خانه سینما: این یک شانتاژ خبری است
گروه فرهنگ- روز گذشته خبرگزاریهای فارس و سینماپرس اقدام به چاپ گزارشی به نقل از مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی کردند که اعلام کرده بود بازگشایی خانه سینما غیرقانونی است. نکته جالب توجه اینجاست که این گزارش 18 ماه پس از انتشار توسط این مرکز روی این سایتها قرار گرفته بود.جمال خندان، وکیل خانه سینما در گفتوگو با خبرنگار «جهانصنعت» در واکنش به انتشار این خبر این جوابیه را در اختیار ما گذاشت:
«گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی درخصوص عدم ثبت قانونی خانه سینما مربوط به دیماه سال ١٣٩٠ است که متاثر از اطلاعات نادرست ارایهشده از سوی مسوولان وقت معاونت سینمایی وزارت ارشاد تنظیم شده بود اما به هر حال دیوان عدالت اداری به موجب رای مورخ خردادماه سال ٩١ یعنی سه ماه پس از آن گزارش، استدلالهای مندرج در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس که عینا نظرات وزارت ارشاد بود را فاقد وجاهت حقوقی دانست و صراحتا تاسیس و ثبت خانه سینما در اداره ثبت شرکتها و موسسات غیرتجاری را مطابق قانون اعلام کرد که متن کامل رای دیوان عدالت اداری در این خصوص پیش از این منتشر شده است و علاقهمندان میتوانند مفاد آن را روی سایتهای خبری ملاحظه نمایند بنابراین من مطمئنم این شانتاژهای خبری هدف دار که احتمالا برای فرافکنی مسوولان جدید وزارت ارشاد صورت میپذیرد برای ساماندهیکنندگان آن سودی نخواهد داشت و اتفاقا ظلم پیشین روا داشته شده به خانه سینما را نزد مسوولان جدید وزارت ارشاد بیشتر نمایان خواهد کرد.»
مخاطبان چشمه چه کتابهایی میخوانند: گسستها و پیوندها
گروه فرهنگ- نخستین عنوان کتاب از فهرست پرفروشهای نشر چشمه در هفته گذشته چنین کنند بزرگان، ترجمه نجف دریابندری و دومین آن، هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست، اشعار گروس عبدالملکیان است اما چون پیشتر این دو عنوان را در پرفروشهای هفته معرفی کرده بودیم، اینجا ادامه فهرست پرفروشهای این کتابفروشی را میخوانید.
1- «آقای سفیر» را نشر نی به تازگی منتشر کرده است این اثر مصاحبه محمدمهدی راجی با محمدجواد ظریف، سفیر پیشین ایران در سازمان ملل متحد و وزیر امور خارجه دولت یازدهم است.
مصاحبه محمدمهدی راجی گفتوگو با دکتر محمدجواد ظریف را بهگونهای ارایه کرده است که مخاطبان با بیوگرافی کامل، زیر و بم زندگی شخصی، سیاسی و کاری این دیپلمات آشنا میشوند.
این گفتوگو در دو بخش اصلی تنظیم شده است؛ بخش نخست، بیان رخدادها و خاطرات با دورنمایهای آسیبشناسانه است و بخش دوم، مباحث مربوط نظری در حوزه دانش روابط بینالملل و سیاست خارجی با تاکید بر تخصص آکادمیک دکتر ظریف را دربردارد.
مخاطبان با مطالعه این اثر با خصلت عام و ویژه مناسبات ایران و جهان، گسستها و پیوندهای تاریخی در سیاست خارجی، عنصر ژئوپلتیک و تاثیر آن در قدرت منطقهای ایران، خوانش انقلابی رویدادهای بینالمللی؛ برگرفته از آموزههای مکتب تشیع، تمایز آشکار دیپلمات و دیپلماسی ایرانی در مقایسه با هنجارهای پذیرفته شده جهانی، آیین گفتوگوی منحصربهفرد و درجاتی از تقابل و تعارض تا تعامل و همکاری آشنا میشوند. نوشتن این کتاب از زمستان 1389 تا بهار 1391 به طول انجامید.
چاپ نخست کتاب «آقای سفیر» اثر محمدمهدی راجی با شمارگان هزار نسخه و 368 صفحه از سوی نشر نی راهی بازار شده است.
2- دفتر بزرگ اولین رمان از «آگوتا کریستف» نویسنده سوییسی، مجاری تبار است که توسط اصغر نوری به فارسی برگردانده شده است. رمان در واقع روایت دو بچه است که مادر نه چندان خوشنامشان در گیر و دار جنگ دوم جهانی آنها را نزد مادربزرگشان در ده میبرد تا از جنگ در امان بمانند. مادربزرگی که پشت سرش حرفهای زیادی هست و در ده او را به نام جادوگر میخوانند. مادربزرگ با نوههایش رفتاری غیرانسانی دارد و همین موضوع سبب میشود که دو برادر کمکم تمرین کنند و خودشان را برای روزهای سختتر آماده کنند آنها همه سعیشان را میکنند تا احساس را در خودشان بکشند آنها تمام وقایعی را که بر آنها میگذرد در دفتری بزرگ و با زبانی کودکانه مینویسند و همین دفتر است که خواننده مشغول خواندنش است. رمان سعی دارد تاثیر جنگ را بر احوالات آدمهای درگیر جنگ کندوکاو کند. درندهخویی، فراموش شدن انسانیت و نکبت و خودخواهی و خوی حیوانی آدمهایی که مستقیم و غیرمستقیم درگیر جنگ هستند به خوبی در این رمان نمایش داده شده است. رمان روایتی مینیمال دارد و همین مینیمال بودنش است که این رمان را جذاب میکند. «دفتر بزرگ» اولین قسمت از سهگانهای است که آگوتا کریستف نوشته است. دو قسمت دیگر هم ترجمه شده و با ترجمه اصغر نوری از سوی نشر مروارید منتشر شده است.
3- کتاب «پنجشنبههای سالن» رمانی نوشته ملیحه صباغیان است که به تازگی وارد بازار نشر شده است. نویسنده این اثر را در سال 88 به پایان رسانده است.
«شهر رنگ و عطر و صدا. . . و باز هم صدا»، «خواب را از سیاهی شب گرفتن»، «پایانهای آبی: چیزهایی که با هم آغاز میشوند... »، «لامپهای ریسهای زرد و قرمز و آبی... »، «عروسیهای سرخ: بساط آینده را کجا پهن کند؟»، «به کبودی میزند انگار... »، «جیغهای بنفش: روند یادگیری، همین اشتباهات است»، «یک فکر موذی میپرد وسط مغز سربی»، «خوشبختیهای نیلی: حتی اگر کاه دیوار باشد»، «میشود سبز شد وسط چارچوب... میانهال»، «سکوت خاکستری: پرده نورهای مشجر»، «آدم به اضافه سمند قهوهای ضربدر... »، «ناامیدیهای زرد: فضای لایتناهی و سوسکها»، «دخیل بستن به دستگیره در... به دندان طلا»، «افسونهای کهربایی: روزهای رنگی لنز»، «... بیا دیوارهارا فیلی کنیم»، «خیالهای نارنجی: بازگشت آرزوها»، «گیج و ویج عبایی شتریرنگ»، «آرزوهای سپید: نگاه خداحافظی عمق دیگری دارد» بخشهای مختلف این کتاب هستند.
4- مجموعه شعر «و عجیب که شمسام میخوانند» دربرگیرنده 63 ترانه عاشقانه شمس لنگرودی است که از سوی انتشارات نگاه منتشر شده است.
به گفته شاعر، این کتاب قرار بوده در 63 سالگی او چاپ شود و به این دلیل عنوانش را گذاشته «63 ترانه عاشقانه»، اما در 62 سالگی او به چاپ رسیده است.
او درباره «و عجیب که شمسام میخوانند» گفته است: این عنوان بخشی از شعرم است؛ «بخش نازکی از زبانم/ رودباریست با جلبکهای سخنگو/ و عجیب که شمسام میخوانند». به دو دلیل این عنوان را برگزیدم؛ نخست به خاطر وجه شاعرانه و اغراقآمیز است. من درحالی که خودم را بخشی از طبیعت میدانم در شعرم میگویم گویی جلبک سخنگو هستم، اما نمیدانم چرا شمسام میخوانند. دیگر آنکه خواستم از وجه اسطورهای «نام» آشناییزدایی کنم. در اسطورهها برای «نام» ارزش بسیار قائلاند، درحالی که من بر آن بودم بگویم «نام» هم امری اعتباری است و لزوما جنبههایی از آدمی را نمینماید.
این شاعر که در 53 سالگی کتاب «53 ترانه عاشقانه» را منتشر کرده بود، بعد از گذشت حدود یک دهه، «63 ترانه عاشقانه» را منتشر کرده و درباره اینکه آیا این کتاب دنباله کتاب قبلی است، میگوید: تا حدی در ادامه هم هستند، اما در مجموعه نخست یعنی «53 ترانه عاشقانه»، شور، عصیان و سرکشی نسبت به وضعیت زندگی وجود دارد، ولی در مجموعه اخیر، نگاه سوررئال و طنز و فلسفی غلبه بیشتری دارد.
سیمین غانم در تالار وحدت میخواند
گروه فرهنگ- سیمین غانم در آخرین ماه تابستان در تالار وحدت برای بانوان میخواند. این اجرا 6 و 7 و 8 شهریورماه به روی صحنه میرود و سیمین غانم قطعاتش را برای مخاطبان اجرا خواهد کرد. این کنسرت هر روز در ساعت 15 و با اجرای قطعاتی چون «گل گلدون من»، «مرد من»، «آسمون آبی» و... همراه خواهد بود و به لحاظ طراحی صحنه و لباس با تمام کارهای سیمین غانم تا امروز متفاوت خواهد بود. سیمین غانم در سال ۱۳۲۳ از پدری تهرانی و مادری ساروی در شهر تنکابن زاده شد. او از ۹ سالگی در جشنهای مدرسه میخواند. غانم در سال ۱۳۴۱ در مسابقههای آموزشگاههای ایران در رشته آواز اول شد. نخستین اجرای تلویزیونی سیمین غانم ترانه «موج خروشان» با تنظیم مرتضی حنانه و تهیه عباس زندی در سال ۱۳۴۷ بود. سیمین غانم فعالیت رسمی خود را از ۲۵ سالگی و در سال ۱۳۴۸ آغاز کرد. او دوره موسیقی سنتی و ردیف را زیر نظر محمود کریمی گذراند مدتی نیز نزد استاد مرتضی حنانه قواعد موسیقی و سلفژ را آموخت و با استاد علی تجویدی نیز در زمینه موسیقی کار کرد.
کتاب خاطرات معصومه آباد روایت میشود
گروه فرهنگ- راوی کتاب «من زندهام» در مجمع بانوان راوی دفاع مقدس از سالهای اسارت خود میگوید.
سیویکمین نشست از سلسله نشستهای هماندیشی بانوان راوی دفاع مقدس با حضور معصومه آباد راوی کتاب «من زندهام» روز یکشنبه سوم شهریورماه ساعت 16 در حوزه هنری استان تهران برگزار میشود.
در این نشست علاوه بر نقد و بررسی کتاب «من زندهام»، حجتالاسلام والمسلمین محمد اخوان از اساتید حوزه و دانشگاه به تفسیر آیات جهاد در قرآن کریم میپردازد. سیویکمین نشست بانوان راوی دفاع مقدس در گالری اتفاق حوزه هنری استان تهران به نشانی میدان آرژانتین، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، خیابان دوازدهم، شماره 3 برگزار میشود. جلسات هماندیشی بانوان راوی دفاع مقدس به صورت ماهانه و با حضور راویانی چون سیده زهرا حسینی راوی کتاب «دا»، شمسی سبحانی راوی کتاب «از چندهلا تا جنگ»، معصومه رامهرمزی راوی کتاب «یکشنبه آخر»، زهره ستوده راوی کتاب «پاییز 59»، شهلا غیاثوند راوی کتاب «اینک شوکران3»، مینا کمایی راوی کتاب «دختران اُ پی دی»، فرشته ملکی راوی کتاب «اینک شوکران1» و. . . برگزار میشود.
ادعای کپی بودن فیلمنامه «پل چوبی» کذب است
مهر- یک شاکی خصوصی با ادعای کپی بودن فیلمنامه «پل چوبی» از روی فیلمنامه وی، از مهدیکرمپور کارگردان «پل چوبی» شکایت کرد ولی کرمپور میگوید این فرد عادت دارد هر چند وقت یکبار با همین ادعا از کارگردانان سینما چون رخشان بنیاعتماد، فریدون جیرانی و... شکایتهای بینتیجه کند.
حمید نجاتی، وکیل کورش رحمتی شاکی پرونده فیلم سینمایی «پل چوبی» با بیان این مطلب که فیلم سینمایی «پل چوبی» برگرفته از فیلمنامه «عشق، سیگار، قهوه» به نگارش کورش رحمتی است، گفت: کورش رحمتی در سال 1385 فیلمنامهای با نام «عشق، سیگار، قهوه» در بانک فیلمنامه خانه سینما به ثبت رسانده است اما بعد از مدتی مهدی کرمپور فیلمی با نام «پل چوبی» به تهیهکنندگی علی سرتیپی میسازد که بعد از اکران در جشنواره فیلم فجر موکل من متوجه میشود این فیلم از روی فیلمنامه او ساخته شده است.
وی ادامه داد: فیلمنامهنویس «پل چوبی» با تغییر جنسیت بعضی شخصیتها سعی در ایجاد تغییر فیلمنامه «عشق، سیگار، قهوه» کرده اما گره اصلی فیلم و همچنین پایانبندی آن برگرفته از فیلمنامه «عشق، سیگار، قهوه» است که سازندگان فیلم فوق تنها موضوع انتخابات سال 88 را به قصه فیلمشان اضافه کردهاند.
اما مهدی کرمپور، کارگردان این فیلم سینمایی با بیان این مطلب که هیچ توضیحی درباره صحبتهای موکل و شاکی این پرونده ندارد، ادامه داد: آنچه من در رابطه کورش رحمتی شنیدهام، نشان میدهد او تجربههای زیادی در رابطه با شکایت از کارگردانان مختلف از جمله رخشان بنیاعتماد و فریدون جیرانی دارد که هیچ کدام از ادعاهای او در دادگاهها ثابت نشده و همیشه رای دادگاه به نفع کارگردانان بوده است. وی ادامه داد: آنچه مشخص است کورش رحمتی یک شاکی حرفهای است که هر چند وقت یک بار از یک کارگردان شکایت میکند.
«پارک ژوراسیک» هم به جمع میلیارد دلاریها پیوست
مهر- با عبور فروش نسخه سه بعدی فیلم «پارک ژوراسیک» ساخته استیون اسپیلبرگ از مرز یک میلیارد دلار، این فیلم هم در باشگاه آثاری با فروش بالای یک میلیارد دلار قرار گرفت. «پارک ژوراسیک» در سال 1993 ساخته شد و دنیای دایناسورهای عظیمالجثه را پیش چشم مخاطبانش قرار داد. البته در آن زمان نمیشد به موفقیتهایی تا این اندازه دست یافت اما این روند تا امروز هم ادامه دارد و به مدد فروش نسخه سه بعدی آن در باشگاه میلیاردیها قرار گرفته است.
نسخه سهبعدی «پارک ژوراسیک» از آوریل امسال اکران جهانیاش را آغاز کرد و فروش این فیلم را به 9/1 میلیارد دلار رساند. رسیدن به این رقم به معنی این است که این فیلم در فهرست پرفروشترین فیلمهای تاریخ در مکان سیزدهم قرار گرفته و با فیلمهایی چون «آواتار» و «تایتانیک» رقابت میکند. بخش مهمی از این فروش در چین به دست آمده و این فیلم همین هفته در افتتاحیه نمایشش در چین فروشی3/6 میلیون دلاری را ثبت کرد. «پارک ژوراسیک» با اقتباس از رمانی به همین نام نوشته مایکل کرایتون، پزشک و نویسنده آمریکایی ساخته شد. این فیلم درباره جزیرهای است که یک دانشمند موفق میشود در آنجا دایناسورهایی را بازسازی و تولید کند. او این جزیره را پارک گردشی میکند اما وقتی کنترل آنها از دست کامپیوترها خارج میشود، دایناسورها آدمها را میخورند. استیون اسپیلبرگ بعدا چندین فیلم دیگر در ادامه همین داستان ساخت.
نمایشگاه کتاب تهران فعلا در مصلا میماند
ایسنا- علیاکبر اشعری گفت، با اینکه برای انتقال نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به باغ کتاب در سال آینده تلاش میشود اما نمایشگاه کتاب سال 93 در مصلا میماند. مدیر باغ کتاب تهران درباره مذاکره با علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای انتقال نمایشگاه کتاب تهران به باغ کتاب گفت: از آنجا که ایشان از دوستان ما هستند، پیش از انتخابشان به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، من درباره این انتقال با ایشان صحبت کرده بودم. اما اکنون ایشان مشغول کارهای دیگر هستند و هنوز فرصت برای گفتوگو درباره این موضوع دست نداده است.
وی افزود: شهرداری مصمم است که این اتفاق بیفتد و به مدیریت تپههای عباسآباد هم گفته شده که طرح این انتقال بررسی شود اما با توجه به زیرساختهای مصلا که برگزاری نمایشگاه کتاب به آن نیاز دارد، بعید میدانم که برگزاری نمایشگاه کتاب سال آینده در این مکان ممکن شود. به هر حال، امسال دوره جابهجایی دولت و همچنین جابهجایی در شهرداری است و زمان کافی نبوده است.
اشعری با اشاره به ماندن نمایشگاه کتاب در مصلا گفت: با توجه به حضور من در برخی جلسههای وزارت ارشاد، فکر میکنم با توجه به اینکه جای مناسبتری برای برگزاری نمایشگاه نیست، دوستان تصمیم داشته باشند نمایشگاه کتاب سال 93 در مصلا برگزار شود. برای برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در باغ کتاب، سیدمحمد حسینی، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی در اواخر دوران وزارتش، از ابلاغ زیرساختهای مورد نیاز برای برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در باغ کتاب خبر داد. «باغ کتاب تهران» طرحی است که از سال 1383 از سوی شهرداری تهران در حال اجراست. باغ کتاب در تپههای عباسآباد قرار دارد و از شرق با کتابخانه ملی ایران، از شمال شرقی با فرهنگستان علوم و فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، از شمال غربی با باغ هنر و از غرب با باغ- موزه دفاع مقدس همسایه است. این باغ 110 هزار مترمربع وسعت دارد که 65هزار مترمربع آن ساختمان نمایشگاهی، تالارهای همایش و فضای اداری است و بقیه این مساحت را فضای سبز و یک دریاچه مصنوعی تشکیل میدهد.