نگاهی به کتاب روز حلزون به قلم زهرا عبدی: عصای موسی است، مرد!
رمان «روز حلزون» به قلم زهرا عبدی، از انتشارات گیسا، از آن دسته کتابهای مرموزی است که توان قابل تاملی دارد، یعنی نخست مخاطب را به هیجان میآورد، او را میخنداند و گاه حتی تا بغض پنهانی همراهیاش میکند اما وقتی هیجان فرو نشیند اشک از گونه پاک شود و حال خوش جایش را به حالی نسبتا معمولی دهد و مخاطب پرسشگر بپرسد: «خندیدم، گریستم و خوش گذشت، بعد؟. . . » کتاب رنگ عوض میکند، گوشهای مینشیند و در خود فرو میرود.
بگذارید دست به جنگ اول بزنم، به از صلح آخر. ملاقات دوباره زن ایرانی از پنجره هزار باره «هویت» تکراری است! قاضی که در میانه نیست، خودم میپرسم، خودم جواب میدهم، مگر نه اینکه کلیشهایترین کلیشهها با پرداختی مناسب ماندگار میشوند؟ بله میشوند، میتوان موضوعی را صد بار و از صد جهت نوشت و بازنوشت، میشود، به شرط آنکه نویسنده توانایی دیدن یک موضوع از چند پنجره مختلف را داشته باشد، مساله اینجا بیش از روش بینش است، بیش از چگونگی چیستی است.
این رمان ماهیتا یک گلایه است، بخوانید یک ناله جذاب- بر جذاب بودنش تاکید دارم- اگر به هزار زبان دست به شکوه و ناله بزنیم ناله کردهایم، اگر به هزار زبان جذاب رنج گمگشتگی زنانگی شیرین را فریاد بزنیم، فریاد زدهایم، کاری که توده بیش و پیش از متفکرین انجام داده و میدهد، یک ناله غیرتکراری در بهترین حالتش مقدمه خلق اثر خواهد بود و یک ناله تکراری در بهترین حالت اثری یگانه نتواند بود.
در همین راستا کتاب «پروانهها در برف میرقصند» از انتشارات «سفیر اردهال» و به قلم نازنین جودت را بخوانید، کتاب عینا همین موضوع را مطرح میکند، پسر جوانی مفقودالاثر میشود و معشوقه بازمانده در گمگشتگی بیپایانی سیر کرده، با جوان به گفتوگو میپردازد، با این تفاوت که زن در رمان نازنین جودت انفعال زن در «روز حلزون» را نداشته و عامل حرکت است، کنش و عصیان دارد، هرچند در پایان فروپاشی ذهنی گریبانش را میگیرد اما جودت او را از کلاف سردرگمش فقط یک قدم فراتر میبرد. زن در رمان «روز حلزون» اما چگونه است؟ آخرین جملات شیرین/پسرک را با هم بخوانیم: «تمام زندگی تو قبلا توی یک فیلم اتفاق افتاده. حالا تو هی تهران را بدو. هزار بار از ستارخان که وسط دایره شهر است، بدو به 1360 طرف. به یک ساعت مانده به 1360 درجه» (ص: 159) و آخرین جمله افسون: « به نظر تو دمپاییهای نارنجیام را خسرو کجا انداخته؟» (ص: 160) کلاف سردرگم و تکرار دوباره گمگشتگی!
شاید خانم عبدی دارد کلافی را نشان میدهد که هست، ایرادش کجاست؟ ایرادش اینجاست که به نظر میرسد زن ایرانی امروز، بیش از آنچه هست نیازمند آن چیزی است که باید باشد و نیست، و اگر این رسالت نویسنده نیست، لااقل میتواند محلی برای تامل او باشد. ممکن است دغدغهای بزرگترین دغدغه یک جامعه بوده و بحرانی بدیهیترین بحران یک جامعه باشد و نویسنده نیز دقیقا دست بر همان بگذارد اما به شکوه و گلایه بسنده کند؟!
اسفبارترین بخش این تکرار آنجاست که زن استقلال جوی ایران امروز، که به زعم اغلب متفکرین حوزههای جامعهشناسی سیاسی و روانشناسی اجتماعی جنبش نامنظم غالب را پیش میبرد، برای تعریف و بازتعریف هویتش به سراغ مرد میرود! اگرچه افسون میگوید، اگر خسرو بود هم کسی مثل وحید شده بود، اما همچنان خواب گردو و یاد خسرو امانش را بریده، زن باز هم در این رمان هویتش را با دیگری تعریف میکند و این دیگری کیست؟ دوباره مرد و هزار باره مرد.
به شیوه پرداخت اثر میپردازم: «روز حلزون» -لااقل- با دو راوی پیش میرود. راوی نخست رمان، شیرین خواهر خسرو، لب مرز متولد شده، دقیقا یک دقیقه مانده به دهه شصت، انتخاب هوشمندانهای است، جهان او به شکل اغراقآمیزی با فیلم و سینما گرهخورده، پسر مورد علاقهاش فیلم میفروشد، آدمها و وقایع اطرافش را مدام با فیلمهایی که دیده مطابقت میدهد، اینگونه و به شکل درگیرانهای خود و اندیشههایش را در حین روایت تولید و بازتولید میکند، این اغراق با آنکه در فرازهایی شخصیتها را برملاکرده یا موقعیتهایی را میسازد واقعا اغراقی دلبرانه نیست، به دو نمونه از آنها اشاره میکنم: «دهان لیلا اندازه غار دارآباد باز مانده. . . وقتی بیدار میشود، مثل باربارا استرایسند توی فیلم دکتر جون سلام، یک ریز حرف میزند»، «این ابروهای پاچهبزی را فرم میدهد. . . مثل ابروی ماهایا پتروسیان توی فیلم ناصرالدین شاه. . . لبهای باریکت را گوشتی میکند مثل آنجلینا جولی. . . » از این دست فراوان است.
شیرین با پسرک که صدایی برخاسته از درون اوست گفتوگو میکند، پسرک برآیند زنده به گور شدن دخترانگی شیرینی است که پس از مفقودالاثر شدن خسرو زنده به گور شد، پسرک تا پایان رمان، شیرین را همراهی میکند و آخرین جمله شیرین را هم بر زبان میراند، مخاطب پس از مدتی همنشینی با شیرین به آسانی ماهیت پسرک را درمییابد اما نویسنده همچنان اصرار دارد تکرار کند که این پسر از دخترانگی شکستخورده شیرین متولد شده، «. . . لیلا خوب میگفت. دختری که بیشترش پسر است» (ص: 44) «دختری که نصف بیشترش پسر است. . . دارد به زور برای خودش عشق دست و پا میکند» (ص: 54) عدم اعتماد نویسنده به مخاطبش آزاردهنده است.
راوی دوم افسون است. دختر همسایه و عاشق/معشوقه جوان مفقود، یک روانشناس توانا، مدرس دانشگاه که برنامه تلویزیونی پرطرفداری نیز دارد، او با وحید ازدواج کرده، مردی ظاهرا موفق و نه چندان عمیق که به هیچ وجه افسون و جهانش را درک نمیکند. کسب موفقیت اولویت زندگی وحید است، مقدار قابل توجهی از آن را نیز به دست آورده اما همچنان بیشتر میخواهد. نویسنده در کوتاهمدت شکل و شمایل رابطه افسون و وحید را میسازد، به خوبی هم این کار را میکند، هر دو شخصیت را عالی معرفی میکند، اما باز هم به مخاطبش اعتماد ندارد و همه چیز را برایش توضیح میدهد. (ص 113).
با این همه جدیترین ضعف اثر را دخالت نویسنده در متن میدانم. همه جا و به شکل آزاردهندهای ردپای نویسنده دیده میشود، در نامه خسرو آمده: «این شیوه نامه نگاریی که تو برپا کردی، دمار از روزگار من درآورده، یک طرف منم با تمام بیهنری و یک طرف تو که خدای قلمی» سختش است که نامه بنویسد، اما نویسنده قلم به دست خسرو میدهد و خود جای او مینشیند، نتیجهاش میشود نامه واقعا دلبرانهای که یک نویسنده نوشته نه خسرو. لیلا و شیرین نیز مدام حرفهای نویسنده را تکرار میکنند و مخاطب از خود میپرسد این عزیزان ساده این همه پیچیدهگویی را از کجا میآورند؟ (ص: 69-62) این جمله را شیرین وسط یک مکالمه به لیلا میگوید: «صبرکن، دارم بالا میآورم تمام نالههای این اتاق را» (ص: 90) همین مساله درباره شکل و شیوه حرف زدن وحید و افسون نیز قابل تعمیم است، هرچند که تحصیلات آنها پوشش خوبی برای پنهان کردن این دخالت به نظر میرسد. شخصیت خلقشده توسط هر نویسنده حقوقی دارد، حرفهایی دارد که اگر آنها را نزند اثر ناتمام میماند.
شیوه بدیع و کاملا اهلیشده نویسنده در توصیف و بیان آنچه میخواهد، نقطه قوت این اثر به شمار میآید: «پشت چراغ قرمز چهارراه زرتشت، خیابان ولیعصر دارد میدود. تو و خیابان زرتشت باید صبر کنید. . . » این کتاب پر است از تعابیر و توصیفات زیبا و جذاب، «رواننویس روی میزم را برمیدارم. . . سر رواننویس پهن است. میتواند جای بیل کار کند. میتواند تاریخ معاصر را شخم بزند. » (ص: 102) «روز حلزون» آنقدر از این اشارات دارد که هر صفحهاش نویسنده توانمندی را به ما یادآوری میکند، به خوانندگان قول میدهم که از هر چه لذت نبرند، از شیوه تعابیر و توصیفات کیف خواهند کرد و البته که لااقل یکبار خواندن این اثر را به همه توصیه میکنم. بخش جذاب دیگر، شخصیتپردازی بسیار دقیق افسون است، چنانکه در کنار باقی شخصیتها کاملا قابل درک و لمس و ساخته و پرداخته شده است و میتوان بابت خلقش به نویسنده تبریک ویژهای گفت.
نویسنده در برخی بخشهای داستان مخاطب را شگفتزده میکند اما مستی حاصل از این شگفتزدگی به نظر ماندگار نمیرسد و دلیل عدم مانایی این مستی را میتوان در ذات موضوع اثر جستوجو و کنکاش کرد. بیصبرانه منتظر مطالعه اثر تازهای از این قلم شیوا هستم و امیدوارم در آثار بعدی، زن ایرانی در جهان تازهای قدم بردارد تا بتوانیم یکبار زن ایرانی هر دهه را بینیاز به عصای موسی (مرد) و متکی بر خویش ملاقات کنیم. امیدوارم سرکار خانم عبدی به مخاطبش اعتماد بیشتری کند، اعتماد اجتماعی منجر به سرمایه اجتماعی میشود و شاید سرمایهمان آنقدر شد که توانستیم صنفی، اتحادیهای، چیزی برای نویسندگان دست و پا کنیم!
منبع:
www. persiannovel. com
حال وخیم مترجم «صد سال تنهایی»؛ کار بهمن فرزانه به بیمارستان کشید
مهر- ستاره فرزانه، خواهر بهمن فرزانه درباره وضعیت جسمی این مترجم پیشکسوت گفت که آقای فرزانه از روز جمعه در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان طالقانی بستری شده و الان هم وضعیت خوبی ندارد. او عفونت شدید ریه دارد و وضعیت تنفسی خوبی ندارد و در واقع تنفس او با دستگاه انجام میشود.
وی همچنین از شدت گرفتن بیماری دیابت فرزانه همزمان با عفونت شدید ریه خبر داد و افزود: قرار است امروز پزشکان آقای فرزانه در یک جلسه مشترک به تصمیمی جامع درباره او برسند و اعلام کنند که چه کار میخواهند یا میتوانند برای او بکنند؟
خواهر این مترجم پیشکسوت درباره احتمال قطع عضو او به دلیل پیشرفت بیماری دیابتش هم گفت که این موضوع هم در جلسه امروز مطرح میشود تا ببینند چه کاری به صلاح اوست که آنها انجام دهند.
همچنین به گفته ستاره فرزانه، برادر او در عین اینکه در بیمارستان طالقانی تهران تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار دارد در هوشیاری کامل به سر میبرد و ممنوعالملاقات هم نیست او (خواهرش) به عنوان همراه کنار برادرش حضور دارد.
در همین حال مهرداد کوشا شوهرخواهر بهمن فرزانه درباره وضعیت جسمی این مترجم پیشکسوت کشورمان به مهر گفت: از حدود چند ماه پیش بیماری دیابت آقای فرزانه شدید شد طوری که دیگر نمیتوانست سر پا بایستد و پای چپش از قسمت انگشتانش شروع کرد به سیاه شدن.
وی افزود: این سومین باری است که آقای فرزانه در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری میشود. دوره قبل زمانی که مرخص شد، کمی حالش بهبود پیدا کرده بود ولی این بار وضعیت او چندان تعریفی ندارد.
شوهرخواهر بهمن فرزانه، قطع عضو فرزانه (از پای چپش) را اجتناب ناپذیر خواند و در عین حال گفت: برای اینکه عمل جراحی صورت بگیرد باید همه پزشکان از جمله پزشک قلب، پزشک ریه و پزشک مربوط به بیماری دیابت، نظر موافق بدهند که فعلا دکتر ریه او نظر مثبت را نداده است.
کوشا اضافه کرد: پزشکان آقای فرزانه در حال بررسی همه جوانب موضوع هستند و ظاهرا قرار است امروز نظرشان را اعلام کنند و بگویند تا کی میتوان او را با آنتی بیوتیک نگه داشت؟ و آیا میشود این عفونت را از ریه او خارج کرد؟
بهمن فرزانه سال 1317 به دنیا آمد و در حال حاضر 75 سال عمر دارد. این مترجم در کنار نگارش آثاری داستانی، کتابهایی را از گابریل گارسیا مارکز، آلبا دسس پدس، گراتزیا کوزیما دلدا، لوئیچی پیراندلو، آنا کریستی، اینیاتسیو سیلونه، رولد دال، گابریل دانونزیو، واسکو پراتولینی، ایروینگ استون، جین استون و... به فارسی برگردانده که «صد سال تنهایی» نوشته مارکز معروفترین آنهاست.
انتصاب مدیر کل جدید اداره کتاب
اتحادیه ناشران: تجربیات شجاعی امیدوار کننده است
مهر- اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، موضع خود را درباره انتصاب علی شجاعی صائین به عنوان مدیرکل جدید اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد.
محمود آموزگار، دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران در پاسخ به این سوال که اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران چه موضعی در قبال انتصاب مدیرکل جدید در اداره کتاب وزارت ارشاد دارد، گفت: اگر به تجربه مدیریت آقای شجاعی صائین در خانه کتاب نگاهی افکنده شود، مشخص میشود که خانه کتاب در این دوره فعالیتهای قابل توجهی انجام داده و پروژههای مفیدی را در دستور کار خود قرار داده است.
دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران سپس درباره انتصاب شجاعی صائین به سمت مدیرکل اداره کتاب یادآور شد: انتخاب فرد، تعیینکننده نیست بلکه مهم اجرای سیاستهای درست و قانونی است که البته همه باید بپذیرند قوانین به صورت کامل و دقیق اجرا شوند و ما نیز همواره اجرای قانون را مطالبه کردهایم.
آموزگار در عین حال گفت: البته ویژگیهای فردی کسی که به این سمت منصوب میشود، میتواند در اجرای هر چه بهتر قوانین، مفید و موثر باشد.
وی گفت: ادارهکل کتاب در قدم اول ناگزیر از اجرای کامل و بدون نقص ضوابط نشر مصوب فروردین 1389 شورای عالی انقلاب فرهنگی است که البته مهمترین رکن آن تشکیل هیاتهای نظارت موضوع مواد «5» و «6» ضوابط نشر است که مقرر کرده ممیزی تحت نظارت و مدیریت این دو هیات (هیات نظارت بر کتابهای بزرگسال و هیات نظارت بر کتابهای کودکان و نوجوان) اجرا شوند.
دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران ادامه داد: اداره کتاب در گام دوم باید بررسی و اصلاح اشکالات حقوقی موجود در ضوابط نشر را در دستور کار خود قرار دهد و این وظیفه دیگر مدیرکل جدید اداره کتاب وزارت ارشاد است.
آموزگار سپس گفت: البته من به آقای شجاعی صائین پیشنهاد میکنم که همان رویه حسنه خود را در خانه کتاب ادامه دهد و از اهالی قلم و نشر به منظور بحث و بررسی انتقال فرآیند ممیزی کتاب از مجوز پیش از انتشار به نظارت و رسیدگی قوه قضاییه بر آن، دعوت به عمل آورد.
وی در پایان گفت: بدیهی است آقای شجاعی صائین در این مسوولیت به مساعدت و یاری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون فرهنگی متکی است و البته اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران نیز در اجرای موارد فوق از هیچ کوششی دریغ نخواهد کرد.
شجاعی صائین آبانماه 1386 با حکم محسن پرویز معاون وقت امور فرهنگی وزارت ارشاد به عنوان مدیرعامل موسسه خانه کتاب منصوب شد و در شش سال گذشته در این سمت فعالیت داشته است.
شاهرخ گیوا : مدیران محافظهکار به مدیران تحولطلب ترجیح داده میشوند
ایلنا- شاهرخ گیوا، نویسنده وضعیت حوزه نشر و کتاب را در تضاد با امیدواریها و شعارهای تحولطلبانهای دانست و یادآور شد: این وضعیت متفاوت از شرایطی است که انتظار تحقق یافتنش را داشتیم.
وی ضمن بیان این مطلب که اگر اوضاع و احوال به همین شکل ادامه پیدا کند، طولی نمیکشد که سرخوردگی بزرگی گریبان نویسندگان و اهالی نشر را خواهد گرفت، گفت: البته من از همان ابتدا چندان به شعارها و ادعاها خوشبین نبودم زیرا مساله ممیزی فراتر از اختیارات یک مدیر و حتی یک دولت است.
گیوا ادامه داد: ممیزی همیشه بوده؛ حالا در دولتهای مختلف از شدت آن کاسته یا بر آن افزوده میشود. دلیلش هم وجود جریانها و تودههای سازمانیافته یا نیمه سازمانیافتهای است که در جامعه حضور دارند و خواهان این گرفت و گیرها هستند!
وی ضمن ارایه مثالی خاطرنشان کرد: چند درصد از مردم در این مملکت خواستار آزادی قلم هستند و دغدغه این را دارند که ممنوعیتها برداشته شود؟ طبیعتا وقتی این دغدغه، دغدغه اکثریت نیست، تداوم یافتن آن اتفاق دور از ذهن نیست.
نویسنده رمان «اندوه مونالیزا» و «مونالیزای منتشر» ادامه داد: در مقابل برخی از جریانها هستند که اتفاقا دغدغهشان سانسور و همین سختگیریهاست. مثلا خبر دارم که یکی دو ماه قبل کتابی با مجوز رسمی ارشاد منتشر شد اما ناشر از سوی برخی افراد مورد تهدید قرار گرفت که این کتاب را باید از بازار جمع کنی!
وی گفت: با این حساب اولا ما باید انتظاراتمان را از مدیران دولتی کم کنیم. ثانیا مدیران و مسوولان هم به جای شعارهای قشنگ و امیدوارکننده، گروهها و اندیشههای مخالف را به تحمل و اعتدال تشویق کنند. اما متاسفانه نقدی که به مسوولان در اینباره وارد است، این است که به جای بالا بردن ظرفیت مخالفان و افراطیها، ترجیح میدهند حوزه نشر را محدود کنند.
این نویسنده که معتقد است وزارت ارشاد همواره از بیرون و توسط نهادهای دیگر تحت فشار بوده و هست، گفت: همین فشارها باعث شده که مدیران محافظه کار به مدیران ساختارشکن و تحول طلب ترجیح داده شوند. به نظر من انتصاب آقای شجاعی صائین هم به عنوان مدیرکل دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی (اداره کتاب) به همین خاطر است.
زندگی اسطوره منچستر یونایتد کتاب میشود
ایسنا- کتاب زندگینامه روی کین، ستاره پیشین تیم فوتبال منچستر یونایتد به قلم رادی دویل رماننویس سرشناس نوشته میشود.
رادی دویل، نویسنده ایرلندی برنده بوکر قرارداد نگارش زندگینامه روی کین، هافبک سابق تیم منچستر یونایتد را امضا کرد. به نظر میرسد کین قصد دارد در این اثر به انتقاداتی که الکس فرگوسن در کتاب خاطرات خود به وی وارد کرده، پاسخ دهد.
دویل داستاننویس و فیلمنامهنویس معروف ایرلندی است که در سال 1993 جایزه معتبر بینالمللی بوکر را به خود اختصاص داد. روی کین پیش از این، یک کتاب دیگر از شرححال خود به چاپ رسانده بود که با نقدهای منفی بسیاری مواجه شد. «نیمه دوم» قرار است در فصل پاییز منتشر شود.
به گزارش گاردین، کین در سال 2005 پس از مصاحبهای بحثبرانگیز که در آن هم تیمیهایش را به باد انتقاد گرفته بود، منچستر یونایتد را ترک کرد. الکس فرگوسن که بهتازگی کتابش را روانه بازار کرده در شرححال خود، کین را «فردی افراطی» دانسته که تاثیرات منفیاش روی تیم روزبهروز افزایش مییافته است. مربی سابق این تیم فوتبال انگلیسی در ادامه نوشته است: سختترین بخش بدن «روی» زبانش است. او وحشیترین زبانی را دارد که بشود تصور کرد.
کتاب فرگوسن تاکنون فروش فوقالعادهای داشته تا جایی که عنوان پرفروشترین کتاب سال 2013 را به دست آورد. در تعطیلات کریسمس این اثر 648 هزار جلد فروخت.
«از تهران تا بهشت» نماینده ایران در روتردام
ایسنا- دومین فیلم بلند ابوالفضل صفاری نماینده ایران در چهل و سومین دوره جشنواره فیلم روتردام است. «از تهران تا بهشت» پس از دو حضور بینالمللی در مونترال و سیدنی، در یکی از مهمترین جشنوارههای هنری اروپا حضور دارد و صفاری به همراه چند نفر از عوامل فیلم در جشنواره روتردام حضور خواهند یافت.
طبق اعلام روابط عمومی این پروژه، چهل و سومین دوره جشنواره فیلم روتردام از دوم تا 12 بهمنماه سالجاری در روتردام هلند برگزار میشود و «از تهران تا بهشت» در روزهای پنجم، هفتم و یازدهم بهمن برای علاقهمندان در سالن اصلی جشنواره اکران خواهد شد.
بازیگران فیلم «از تهران تا بهشت» عبارتند از: مهناز افشار، جعفر والی، علیرضا خمسه، مهران احمدی، سیدصدرا یوسفی، فرزین صابونی، اشکان صفاری، شبنم فرشادجو، مسعود مهرگان، مهدی عباسی، سروش طاهری، علی باقری، نازنین پورحدادی.
آغاز بخش رادیو تئاتر جشنواره از ۵ بهمن
ایلنا- بخش رادیو تئاتر سی و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر از پنجم تا 12 بهمن به مدت یک هفته برگزار میشود. ایوب آقاخانی، مدیر بخش رادیو تئاتر زمان برپایی اجراهای رادیویی جشنواره سیودوم را دومین هفته برپایی جشنواره از 5 تا 12 بهمنماه اعلام کرد.
وی گفت: در بخش رادیو تئاتر 93 اثر توسط هیات انتخاب متشکل از فرشاد آذرنیا، فریدون محرابی و خود من ارزیابی شده و حداکثر 14 اثر برای اجرا در جشنواره معرفی خواهند شد.
این نویسنده و کارگردان تئاتر از پخش همزمان اجراهای رادیوتئاتر در رادیو نمایش خبرداده و اظهار داشت: بخش رادیو تئاتر در تماشاخانه
«سه نقطه» برگزار میشود و هر نمایش به طور همزمان از شبکه رادیو نمایش و به طور سراسری پخش خواهد شد.
سیودومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با دبیری قادر آشنا از 24 دیماه تا 12 بهمنماه در تهران و دیگر استانهای کشور برگزار میشود.
اصغر فرهادی مهمان ویژه «امیرکاستاریکا»
ایسنا- اصغر فرهادی در جشنواره فیلم امیر کاستاریکا در دهکدهای کوچک در صربستان حضور مییابد. اصغر فرهادی فیلمساز ایرانی برنده اسکار در جشنواره فیلمی که به همت امیر کاستاریکا، فیلمساز صربستانی برگزار میشود، حضور خواهد داشت. وی به عنوان مهمان ویژه در جشنوارهای که هر ساله در یک دهکده کوچک در صربستان برگزار میشود، شرکت میکند.
به گزارش اینساید صربیا، این جشنواره در دهکده کوستندورف که کاستاریکا آن را در سال ۲۰۰۶ ساخته و در نزدیکی مرز صربستان با بوسنی واقع شده از ۱۸ تا ۲۳ ژانویه (28 دیماه تا سوم بهمنماه) برگزار میشود و ریاست هیات داوران آن نیز بر عهده برنیس بژو، بازیگر فرانسوی فیلم «گذشته» فرهادی است که قرار است در روز نخست جشنواره به نمایش درآید.
اصغر فرهادی بههمراه فرانسوا اوزون، فیلمساز فرانسوی، پائولو سرنتینو، کارگردان ایتالیایی، تیهری فرمو از مسوولان جشنواره کن و همچنین یانوش کامینسکی، فیلمبردار مشهور لهستانی در این جشنواره حضور دارند. جایزههای این جشنواره، تخممرغ طلایی، نقرهای و برنز است و در کنار نمایش فیلمها طی پنج روز کنسرتهای موسیقی توسط گروههای مختلف از جمله یک گروه موسیقی که خود کاستاریکا در آن نوازندگی میکنند، برگزار میشوند.
فرهادی در گذشته نیز از مهمانان ویژه کاستاریکا بود که در کنار نمایش «درباره الی» در بخش خارج از مسابقه، کارگاه فیلم در جشنواره او برگزار کرد. عباس کیارستمی دیگر فیلمساز ایرانی و برنده نخل طلای کن نیز در گذشته به عنوان مهمان ویژه و یکی از سخنرانان اصلی به جشنواره کاستاریکا دعوت شده و فیلم «کپی برابر اصل» وی نیز در این جشنواره به نماش درآمده است.
«انارهای نارس» برای رقابت در فجر آماده میشود
مهر- مراحل میکس و صداگذاری فیلم سینمایی «انارهای نارس» ساخته مجیدرضا مصطفوی به پایان رسید تا این فیلم برای حضور در جشنواره فجر آماده نمایش شود.
به گزارش مهر، مراحل میکس و صدا گذاری اولین ساخته بلند سینمایی مصطفوی کارگردان جوان سینمای ایران که هماکنون در دو بخش سودای سیمرغ و نگاه نو سی و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور دارد، توسط بهمن اردلان در استودیو بهمن به اتمام رسید.
همچنین کار ساخت جلوههای بصری «انارهای نارس» هم توسط فرید ناظر فصیحی به پایان رسیده است و این فیلم به زودی آماده نمایش خواهد شد.
«انارهای نارس» به همراه «چند متر مکعب عشق» ساخته جمشید محمودی تنها نمایندگان نگاه نو در بخش سودای سیمرغ فجر هستند که در کنار کارگردانان مطرح سینمای ایران به رقابت میپردازند.
در خلاصه داستان «انارهای نارس» آمده است: آدمی که منتظر است هیچ نشانی ندارد... هیچ نشانه خاصی... فقط با هر صدایی برمیگردد...