گفت و گویی منتشر نشده با زنده یاد حمید مصدق: دوره غزل سرآمده است
در سال 1371 مدیر گروه زبان و ادبیات دانشگاه آزاد بودم. افتخار داشتم که در خدمت اساتید بزرگی باشم چون دکتر بهزادی، دکتر گذشتی، دکتر طبیبیان، دکتر احمد رنجبر، دکتر مرزآبادی و بزرگوارانی که در دوره تحصیل استاد من بودند و خواهند بود.
در این دوره دانشجویانی تربیت شدند که امروزه چشم و چراغ کشورند و هرکدام مدیری هستند از مدیران موفق کشور.
از جمله این مدیران خانم مهرنوش شفیعی شهربابکی که فوقلیسانس ادبیات است و هنرهای زیبا فرهیختهای آگاه به آیین سخن، آشنا به کتاب و کتابت.
آنچه در زیر میآید کار تحقیقی است که ایشان با مصاحبهای با شادروان حمید مصدق در سال 1371 انجام داد. هزار نکته از شعر، ادب، هنر و حضور بارقه نور الهی در ادب و هنر گذری است در زمان و 20 سالی که گذشت؛ 20 سالی که از لحاظ سنی بزرگ شدیم کاش که بعد از معرفت و آگاهی نیز به بزرگی میرسیدیم.
مهرنوش شفیعی را از مصاحبهاش بیشتر خواهید شناخت که حالا مدیر شرکت آیدی آلیست است و در کارش موفق.
دکتر سید جلال ابراهیمی
«حمید مصدق» سراینده مجموعه «تارهایی» و صاحب نمونهای از لطیفترین اشعار تغزلی معاصر است. او متولد سال 1318 و تحصیلکرده در رشته حقوق میباشد که هماکنون به کار وکالت مشغول است، از دیگر فعالیتهای او تدریس در دانشگاه را میتوان نام برد.
ما را به گرمی پذیرفت و پاسخمان گفت، محبتش را قدر میدانیم.
آقای مصدق از سابقه کار ادبی خودتان برایمان بگویید.
کتاب «تارهایی» نشان میدهد که اولین منظومه «درفش کاویان» بوده که سال 40 ساخته شده و سال 41 چاپ شده است. گرچه قبل از آن هم من شعر میگفتم ولی از انتشار آنها خودداری میکردم من از همان آغازگرایش به منظومهسرایی داشتم چون در منظومه امکان طرح مسایل مختلف است. منتها منظومهها به روشهای متفاوت سروده میشوند. در منظومه قصد بیان و طرح اندیشه خاصی وجود دارد به همین دلیل به آن نام شعر اطلاق نمیشود. درفش کاویان، یک منظومه است یا بیان یک اسطوره تاریخی یا بهتر بگوییم دوبارهسازی یک اسطوره است. چون اسطوره کاوه و ضحاک را فردوسی بیان کرده در اشعار شعرای گذشته هم به آن اشاره زیادی شده است چرا ما منظومهای را که فردوسی گفته است بازگو کنیم؟ آیا او ناقص گفته است؟ یا ما کامل میخواهیم بگوییم؟ نه. مطلقا چنین نیست. اما گاهی مسایل معاصر را که نمیتوان آشکار ذکر کرد باید در قالب اسطوره بیان کرد که اینکه در این منظومه میبینیم که شاعر و سراینده در حقیقت اول از دوران کودکی خود یاد میکند که در کنار مادر بوده و این داستان را مادر برای او تعریف کرده است و این روزگار دلپذیر عمر اوست ولی بعد مادرش را از دست داده و از دست رفتن مادر با ضایع شدن آرامش عمومی کشور همزمان است، شاعر در درآمد شعر موضوع شخصی خود و محیط را مطرح میکند وقتی این درآمد را با زندگی شاعر تطبیق میدهیم، میبینیم که تقریبا منظور شاعر بیان سالهای قبل و بعد از 32 است از اینجا وارد داستان اسطورهای میشویم، یعنی مردمی که قبلا زندگی شاد داشتهاند و با شروع حکومت ضحاک ناآرام میشوند و ظلم تا جایی پیش میرود که مردم با رهبری یک کارگر و یک فرد از توده مردم انقلاب پیروزمندانهای را شکل میدهند. این پیروزی آرزوی شاعر است کمااینکه در قسمت پایانی به زندگی شخصی بازگشته و میگوید ما هنوز در خواب هستیم، یعنی ما هنوز به پیروزی نرسیدهایم نکتهای که درباره اصل داستان کاوه و ضحاک قابل تعمق است این است که در شاهنامه ضحاک کشته نمیشود چون مردم باور داشتهاند که ضحاک مردی روحانی است و ریختن خون او شوم است پس او را در دماوند به زنجیر میکشند در اینجا خود فردوسی قصد دارد تداوم ظلم را در طول تاریخ بیان کند و من بعدها در یکی از اشعار دیگرم اشاره میکنم که ضحاک بندها را گسسته و در زمان ما دوباره بنای ظلم را گذاشته و آرزو میکنم ای کاش امروز که کاوهای نیست خود مردم جای کاوه را بگیرند و اینبار به جای زندانی کردن ضحاک، او را از بین ببرند این سروده را به این جهت منظومه مینامیم که فکر و ایدهای را به نظم کشیده است اما شعر نیست چون وجه اصلی شعر حضور احساس است، این منظومه میشد که به نثر روایت شود منتها چون کاربرد نثر و تاثیر آن به اندازه نظم نیست و حضور وزن به خودی خود موثر است این سروده به صورت نظم درآمده است. دومین منظومه که در حقیقت شعری بلند است یک برداشت کاملا احساسی میباشد که مشخص است این شاعر در طول این شعر درگیر یک ماجرای عاطفی بوده و روابط خود را با عشق (بهطور مجرد) و با معشوق بیان میکند منتها شاعر در عین حال که درگیر عشق است، مسایل اجتماعی را هم فراموش نکرده است، این نشاندهنده آن است که یک انسان هم میتواند عاشق باشد، هم وطنش را دوست داشته باشد، هم عقاید مذهبی یا سیاسی داشته باشد. این است که شاعر در همان زمانی که به شدت اسیر عشق است چون گذشته سیاسی داشته (که همان منظومه کاوه نشانهای از طرز اندیشه اجتماعی و سیاسی اوست) مسوولیت اجتماعی خود را از یاد نمیبرد و این موضوع را در آخر منظومه به صراحت میبینیم.
در درآمدی که «آبی- خاکستری- سیاه» دارد مساله اقتصاد مطرح میشود (توهین خندیدی/ و نمیدانستی/ من به چه دلهره از باغچه همسایه/ سیب را دزدیدم...) شاعر در اینجا میخواهد بگوید که اقتصاد حتی در عشق هم نقش دارد. سیب دلیلی بر دارایی و توانایی اوست، یعنی اگر شاعر سیب داشت چهبسا معشوق را هم میداشت نکتهای که در آن منظومه برای من روشن شد این بود که شعر حالتی دوگانه به خود گرفته بود، یعنی یک مصرع در عین حال که عاشقانه بود سیاسی هم بود و مثلا وقتی میگوید «چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم؟/ خانهاش ویران باد» دو معنا در آن است، از یک طرف وقتی که سیاسی آن را معنا کنیم و از طرفی در بعد عاشقانه آن که این برای من کشف تازهای بود و سعی کردم که بعدها تا آنجا که امکان دارد اینطور شعر بگویم که شعر از دیدگاههای مختلف بررسی شود چون احساس میکنم شعر اگر صرفا سیاسی باشد گاهی جنبه شعاری پیدا میکند، شعار تداوم نخواهد داشت، شعار برای رفع یک نیاز آنی است. فرض کنیم آن سری شعارهایی که اول مشروطیت انتخاب میشد امروز به کار نمیآیند شعار مثل روزنامه است که مصرف روزمره دارد در حالی که شعر همیشه مصداق دارد و اگر شعر همراه با غم اجتماعی، مضمونی احساسی داشته باشد موفق است و چون قسمتهایی از این منظومه بسیار موفق بود من در منظومههای بعدی سعی کردم این حالت را حفظ کنم این است که منظومه بعدی من «در رهگذار باد» از لحاظ فرم آمیختهای است بین «درفش کاویان» و «آبی- خاکستری- سیاه» در این منظومه چون شاعر چند سالی از عمرش گذشته شعر کمی قویتر شده است بعد از «در رهگذار باد»، «از جداییها» را میبینیم که دو بخش مجزاست؛ بخش اول بیشتر بیان عاطفی است و بخش دوم مسایل اجتماعی است. اصولا در منظومه امکان طرح مسایل بیشتری است این نه به معنی آن است که شعر کوتاه ناپسند است اگر شعر کوتاه زبان خود داشته باشد، خوب است. البته منظومهسرایی کار بسیار خطرناکی است برای اینکه انسان ممکن است دچار زیادهگویی شود و از زیادهگویی هم ملال حاصل میشود در دو سال اخیر خیلیها منظومه ساختهاند چون چند تا موفق شدهاند بعضیها فکر کردهاند علت عدم موفقیت قالب شعر کوتاه است ولی اکثر منظومههای ارایه شده توفیقی نداشتهاند چون اغلب دچار زیادهگویی شدهاند. موضوع اصلی موضوعی مختصر بوده که آن را طولانی کردهاند و همان موضوع را اگر در قالب کوتاه میگفت شاید اثرش بیشتر بود من از سال 51 که منظومه از جداییها را ساختم دیگر فرصت منظومهسرایی به آن مفهوم را پیدا نکردم از آن زمان شاید شعر هم کمتر گفتهام. . .
گرایش شما به غزل هم بیشتر شده. . .
خوب من غزل زیاد ساختهام. ولی معتقدم دوره غزل تقریبا سر آمده و چون قالب تقریبا محتوی را تعیین میکند و چون غزل در بین مردم با محتوایی خاص جا افتاده است دیگر قالب غزل قابل استفاده نیست البته ما در غزل کسانی مثل سیمین بهبهانی هم که شاعر موفقی است، داریم. او در غزل انقلابی کرده است گاهی اگر غزل خوبی هم گفته شود اشکالی ندارد مثلا آقای ابتهاج غزلهای خیلی خوبی گفته ولی نوآوری خاصی در غزل نکرده است، غزلهای او را اگر مقایسه کنیم یک کلمه از غزلهایش نیست که در دیوان حافظ نباشد یعنی با همان واژههای حافظ است البته گاهی آنقدر زیبا شده که ممکن است با غزل حافظ اشتباه شود اما در نهایت اگر موفق شود حافظ ثانی میشود. من فکر میکنم ابتهاج اول بودن بهتر از حافظ ثانی بودن است گرچه این مقام کمی نیست به شرطی که موفق شود چون کار ساده نیست اما اگر موفق شود کاری کرده که قبلا انجام شده است.
من منظومهای را دو سال قبل شروع کردهام به نام منظومه «هستی» که قسمت اول و دوم آن در کتاب «تارهایی» چاپ شده است. منظور من از ساختن آن ارایه یک دید تاریخی است. از ابتدای هستی و بشریت که بهطور سریع تا امروز پیش میآید معروف است که شخصی به ناپلئون اعتراض میکرد که شما با این همه کشت و کشتار پاسخ تاریخ را چه میدهی؟ ناپلئون پاسخ میدهد اگر پیروز شدیم تاریخ را هم خودمان مینویسیم تاریخ را خود قدرتمندان نوشتهاند و اگر کسی مطالعه داشته باشد، میبینید تاریخ واقعی غیر از تاریخ مکتوب است.
من در بعضی از مسایل تاریخی شک کردم که نباید به اینگونه که تاریخ گزارش داده باشد. البته این یک برخورد احساسی است و یک تحقیق تاریخی نیست تصمیم گرفتم که گذشته بشریت را تا به امروز به صورت صحنه صحنه بیان کنم و فرم شعر به این صورت است که روح من از جسم خارج میشود. اولین برخورد در شعر در زمینه ایجاد هستی است هیچ کس نمیتواند بگوید که آغاز آفرینش به چه صورت بوده است البته یک فرضیههای علمی است ولی به هر حال بیانش خیلی دشوار میباشد مثلا باید بگوییم از هیچ شروع شده حالا خود هیچ قابل بحث است که چیست همانطور که منتشر شده در کتاب «تارهایی» تا مرحلهای است که به هر حال نور یا مبدا هستی با قدرت خود شیطان و سایر فرشتگان را میآفریند و آفرینش جهان رخ میدهد و بهطوری که در تورات هم نقل شده خداوند بعد از شش روز که جهان را آفرید یک روز را استراحت کرده است بعد از این استراحت آفرینش انسان است که منتشر نشده به عقیده من خداوند به این دلیل انسان را میآفریند که تنهاست هیچکس نیست که خداوند بتواند خودش را با او در میان بگذارد به همین جهت انسان را آفریده و از نفس خود در او دمیده است. در قرآن هم به این موضوع اشاره شده که «نفخت فیه روحی» این مزیتی است که انسان به سایر موجودات دارد، یعنی انسان بارقه ایزدی را با خودش دارد و بعد مساله عشق است که در قرآن هم هست که عشق را بر کوهها و بر همه آفریدههای دیگر عرضه کردند و هیچکس نتوانست تاب تحمل عشق را بیاورد و فقط انسان این هدیه الهی را قبول کرد «بارامانت» که حافظ به آن اشاره میکند همان بار عشق است. از اینجا درمییابیم که عشق چیز کمی نیست چون من خودم در گذشته لااقل از کنار این مساله رد شدهام و کمی احساسش کردهام، درک میکنم که چقدر عشق عظیم است و بعد مسالهای که همه ملائک به امر خدا به انسان سجده میکنند جز شیطان. شیطان به نوبهخود عاشق است و حاضر نیست در مقابل غیر خدا سجده کند و به همین جهت هم شیطان را زاهدترین زاهدان میگویند و حتی عرفای ما (مثل سنایی) شیطان را ستایش کردهاند و حتی ما قوم شیطانپرستان داریم. البته آنها جنبه پرستش مثل بت را ندارند آنها ستایشکنندگان شیطان هستند من در منظومهای که کار کردهام علاقهمندم بگویم در حقیقت انسان خودش شیطانتر از شیطان است و شیطان کارهای نیست. اعمال انسان توسط خود او انجام شده نه شیطان، جنگها، قتلها و تجاوزها همه اعمال انسان بودهاند ولی هر کس خطای خود را به دیگری نسبت میدهد.
چیزی شبیه به بحثی که عینالقضاه در التمهیدات دارد.
بله صحنههایی از تاریخ را هم بیان کردهام. مثلا در تاریخ معمولا از سلطان جلالالدین خوارزمشاه ستایش شده در حالی که من جلالالدین را باعث ویرانی ایران میدانم نه مغول را. یا شاه عباس کبیر را با لقب کبیر خواندهاند در حالی که او یکی از بزرگترین جانیان تاریخ بوده یک چنین حرکتی دارم و برمیگردم به دوره معاصر. هنوز البته تمام نشده و اگر عمری باقی بماند این روح دوباره به جسم من بازمیگردد.
فکر میکنید چقدر طول بکشد؟
فکر میکنم خیلی کار دارد. یک سروده نسبتا مفصلی میشود و بعد احتیاج به پیرایش زیاد دارد. تا اینکه من چقدر از آن را بسازم، چقدرش را تغییر دهم و چقدر را بگذارم. احتمالا حدود دو یا سه سال طول میکشد.
ممکن است در این فاصله قسمتهایی از آن را چاپ کنید؟
بله مجموعه شعر کوچکی هست که من در این مجموعه شیوههای جدیدی را در شعر گرفتهام که کاملا با سبک من در گذشته متفاوت است و بعد از عید چاپ خواهد شد. یکی، دو قسمت از این منظومه را اگر حاضر باشد با آن چاپ میکنم. برای بررسی نظر خوانندگان در بعضی نشریات هم ممکن است چاپ شود.
بله چون این یکی دو قسمت خیلی کوتاه هستند. آدم به آستانه یک بحث وارد و شعر تمام میشود.
خوب همان شروع قسمت اول خیلی مهم و مشکل بود و بقیه قسمتها سادهتر خواهد بود. به هر حال مسایلی است که گذشته. آنها را یا به همان صورت قبول میکنیم یا نه. دیگر سرگردانی «چه بگویم» نخواهیم داشت.
سوالی که برای خیلیها مطرح است درباره شغل شاعر است و اینکه تا چه حد شغل او در آثارش جلوه دارد؟
سوال خوبی بود. اگر دقت کرده باشید نه تنها در ایران بلکه در فرانسه هم بهترین نویسندگان و شاعران حقوق خواندهاند. شاید به این دلیل که در رشته حقوق مسایل اجتماعی خیلی مطرح است و از طرف دیگر تا ادبیات ندانی نمیتوانید متون حقوقی را مطالعه کنید و از قضا کسانی که ادبیات خواندهاند آنقدر گرفتار متون کهن میشوند و هیبت گذشته ادبیات آنها را منکوب میکند که امکان نواندیشی پیدا نمیکنند. ما کمتر شاعر و نویسنده بزرگی از دانشکده ادبیات داریم. البته محققان برجستهای مثل مرحوم معین و جلال همایی داریم ولی کسانی که ابداعی داشته باشند بسیار کم هستند.
ولی آیا نوع کار شما برای روحیه شما کمی خشن نیست؟
نه اتفاقا کار من، من را خیلی خوب با دردهای مردم آشنا میکند. همه چیز را نمیتوان از راه کتاب درک کرد. باید عملا درگیر شد. وکالت به من امکان شنیدن دقیقترین و پنهانیترین مشکلات مردم را میدهد. مضافا به اینکه من هر نوع وکالت را نمیپذیرم و بیشتر سعی میکنم از شغل خود در جهت کمک به اهل ادب و مسایل اجتماعی آنها استفاده کنم.
پس گرایش فردی و شغلتان را درهم آمیختهاید؟ یک سازگاری نسبی!
من هنوز معلم هستم و در دانشگاه با تیپ جوان در ارتباط هستم. از جنبه دیگر با اینکه از سال 50 پروانه وکالت گرفتهام ولی کار وکالت را دقیقا از بعد از انقلاب شروع کردم. در سه سال تعطیلی دانشگاه این کار شروع شد که بعد من را جذب خود کرد. صرفنظر از جذابیت آن، من از نظر مالی هم با یک حقوق دانشگاه نمیتوانستم زندگیام را تامین کنم. متاسفانه در کشور ما کار هنرمند هنوز به جایی نرسیده که از راه هنر زندگی کند.
پس سوال را کمی وسیعتر کنم. میشود پرسید چقدر جامعه در کار شما نقش داشته؟ تشویق یا...!
این بحث بستگی به روحیه شاعر دارد. بعضی از هنرمندان درونگرا هستند، کاری به جامعه ندارند و فقط به مسایل درونی خودشان میپردازند اما بعضی برونگرا هستند و طبیعتا بیشتر به جامعه برخورد داشته آن را درک میکنند و این در آثارشان بازتاب دارد.
در این راستا کدامیک از اشعارتان را به بقیه ترجیح میدهید؟
این یک کمی مشکل است. به هر حال اثر مورد توجه قرار گرفته که منتشر شده است. قسمتی از «در رهگذار» که در کنار زاینده رود شاعر با سایه خودش حرکت میکند، این قسمت به علت اینکه بیان یک دوره تاریخی، سیاسی است و سایه کنایه از نسل گذشته و شاعر کنایه از نسل معاصر است با هم گفتوگو میکنند. مضافا اینکه این شعر از لحاظ هنری آمیزهای از سینما و شعر است و قسمتی که سفری است به جریرهای نامسکون که منظور خاک است و در حقیقت نفت که از ایران میرود. در عین حال معشوق هم به همراه شاعر است. در اینجا شعر کاملا دوگانه میباشد، یعنی از یک طرف معشوق شاعر است و رقیب او دلالی که سعی میکند بین شاعر و معشوق را به هم بزند. از طرف دیگر معشوق ایران است، رقیب در اینجا آمریکاست و دلال سیاست و استعماری انگلیس است و خود شاعر ملت ایران است. عاقبت شاعر ناراحت میشود که چرا پدرانش باید قراردادهایی را امضا کنند که او زیربار اسارت باشد به همین جهت میگوید که «من با بطالت پدرم/ هرگز بیعت نمیکنم.» در عین حال در زندگی شخصی هم نشانی است که پدر شاعر حاضر نشده فداکاری کند و تسهیلات مالی فراهم تا شاعر با معشوق خود ازدواج کند، این دو قسمت شاید کمی موفق باشد.
یکسری بحث درباره شعرای معاصر توسط آقای بلاچاهی انجام شده که شاعران مطرح دورهها را بررسی کردهاند. به نظر ایشان بعد از انقلاب شاعر مطرحی نبوده و شاعران قبلی هم فعالیتی نداشتهاند!
این تحول و انقلاب آنقدر سریع و ناگهانی بود که همه را بهت زده کرد. به همین دلیل ما اوایل انقلاب با سکوت مواجه میشویم. بعد از آن تا جایی که من آشنایی دارم خیلیها آثاری را ساخته ولی منتشر نکردهاند یا قابل انتشار نبوده یا شرایط پذیرا نبوده یا فکر کردهاند زبان و بیانشان نیاز به یک تحول داشته. به نظر من حالا وقتی است که ببینیم عدهای کار کردهاند یا نه، قضاوت آن هم با دیگران است.
از بین شاعران هم دوره خود کدامیک را پیشرو میدانید؟
مسلما از نیما که بنیانگذار شعر نو بود بگذریم، اخوان از موفقترینها بود. شاملو هم. خصوصا که با کار ژورنالیستی آشنا بود. شاملو یک هنرمند چند بعدی است از ترجمه و تحقیق فولکلور و شعر و به هر حال در ادبیات ما فرد مطرحی است و این را نمیشود منکر شد. فروغ اوایل کار با آثار سبکی شروع کرد ولی به قله رفیعی رسید و با در گذشتش کار او نیمه تمام ماند. به نظر میرسد اگر کارش ادامه مییافت به موفقیت میرسید و «تولدی دیگر» نشانهای از آن است. درباره سهراب سپهری تبلیغ زیادی شده. در مجموع «هشت کتاب» این اواخر به بعد خاصی رسیده است و از بیوزنی رها شده اما به وزن خاصی نرسیده و نوعی تجرد در شعرش دیده میشود. اما کار او نظم هنری پیدا نکرد. در همان شعر «صدای پای آب» اگر 10 مصراع را بالا پایین کنید هیچ مشکلی پیش نمیآید. متاسفانه به علت روانی شعر او خیلیها به سبک او روی آوردهاند بدون آنکه تخیل او را داشته باشد و تقریبا کپی شعر او را ارایه میدهند و بعد در این چند سال اخیر به علت اینکه تنها شاعری است که دستگاه او را پذیرفته و به علت اینکه مرده است بدون اینکه منکر ارزشهای شعری او باشم، هیاهوی اطراف او را قبول ندارم. اینکه میگویند شعرش عرفانی است قبول ندارم شعر او مطلقا عرفانی نیست، یعنی اگر کسی گفت که «حجرالاسود من، روشنی باغچه است» این عرفان نیست، عرفان تعریف دارد، سابقه دارد.
شاید به دلیل گرایش او به بودیسم و عرفان خاور دور این طور برداشت شده.
نه آن طور هم نبوده هرچند نقاش بود و سفری هم به ژاپن کرد ولی من در شعرش عرفان شرقی را ندیدم. دلیل نیست که هر کس به ژاپن رفت و برگشت با عرفان شرق آشنا شود. شعر سپهری بیشتر شبیه نقاشی و نقاشی او بیشتر شبیه شعر است و چون نقاش بوده در شعر او تصویر زیاد میبینیم اما این شعر فاقد محتوای اجتماعی و حتی عاشقانه است البته چند شعر موفق هم داشته مثل «آب را گل نکنیم»...
شاید چون شعر بار اجتماعی دارد!
بله کمی و چند شعر دیگرش
در مورد آقای اخوان...
در آینده تصمیم دارم اگر فرصتی بشود کتابی درباره اخوان بنویسم. چون او به گردن ادبیات فارسی حق دارد.
جشنواره سی و یکم فیلم فجر افتتاح میشود
گروه فرهنگ- آیین افتتاحیه سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر امروز ۱۱ بهمنماه از ساعت ۱۹ در تالار وحدت آغاز میشود.
در این مراسم که با حضور سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، جواد شمقدری رییس سازمان سینمایی، محمدرضا عباسیان دبیر جشنواره فیلم فجر و جمعی از مدیران و فیلمسازان کشور برگزار میشود در بخش بزرگداشت هنرمندان از جمشید مشایخی، جهانگیر الماسی، مهری شیرازی و نادر طالبزاده تقدیر میشود. همچنین در این مراسم جوایز بخش اقلام تبلیغی اهدا و از سه نقاش پیشکسوت که سردر سینماها را نقاشی میکردند نیز تقدیر خواهد شد.
اکران «آقای الف» در برج میلاد منتفی شد
مهر- امکان اکران فیلم سهبعدی «آقای الف» ساخته علی عطشانی در برج میلاد به دلیل مهیا نشدن عینکهای ویژه میسر نشد.
علی عطشانی با ابراز تاسف از اینکه امکان سختافزاری برای نمایش نخستین فیلم سهبعدی ایران در سینمای رسانهها در جشنواره فجر وجود ندارد، گفت: ما و مدیران جشنواره فجر برای فراهم کردن امکان نمایش «آقای الف» در برج میلاد خیلی تلاش کردیم اما به دلیل اینکه شرایط تهیه عینک برای این فیلم مهیا نشد نمیتوانیم «آقای الف» را در برج میلاد نمایش دهیم.
دبیرخانه جشنواره فجر برای رفع این مشکل روز پنجشنبه 12 بهمنماه ساعت 10 صبح این فیلم را در ایوان شمس به نمایش درمیآورد و میتوان گفت که جشنواره فیلم فجر با نمایش «آقای الف» رسما کار اکران فیلمهایش را آغاز میکند.
این فیلم در بخش سینمای سهبعدی سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر در کنار 20 فیلم خارجی در دو سالن ایوان شمس و آزادی روی پرده میرود. این بخش که سال گذشته با استقبال زیادی روبهرو شد به صورت غیررقابتی برگزار میشود. در این فیلم پوریا پورسرخ ایفای نقش «آقای الف» شخصیت اصلی داستان را برعهده خواهد داشت و لیلا اوتادی، مهران رجبی، خشایار راد، حسام شجاعی، مریم پورفاطمی، امین عامری، ایمان خطیبزاده و با معرفی شاهین نجومی و با حضور مهدی مقدم (خواننده پاپ) در این اثر به ایفای نقش پرداختهاند.
انتظار میرفت این فیلم در بخش مسابقه سینمای ایران فجر نیز حضور داشته باشد ولی نظرهیات انتخاب این نبود.
نمایش «دکلره» دوباره به صحنه میرود
گروه فرهنگ- منولوگ «دکلره» از روز یکشنبه ۱۵ بهمنماه اجراهای دوباره خود را آغاز میکند.
این نمایش نوشته و کار مهدی کوشکی از اعضای گروه تئاتر «لیو» است و محمد حسن معجونی، سرپرست این گروه طراحی دکور آن را بر عهده داشته است.
در منولوگ «دکلره»، لیلی رشیدی، آوا شریفی، مهدی کوشکی ، صحرا فتحی بازی میکنند. طراح پوستر و بروشور این نمایش صالح تسبیحی است.
به گزارش روابطعمومی گروه تئاتر «لیو»، نمایش «دکلره» در دور اول اجراهای خود از ۱۹ شهریور تا هفتم مهرماه سالجاری در تالار انتظامی خانه هنرمندان ایران با ظرفیت ۸۰ نفر، میزبان بیش از ۱۹۰۰ تماشاگر بود و با استقبال چشمگیر مخاطبان خود مواجه شد. «دکلره» همچنین یکی از نمایشهای برگزیده فستیوال «مونولیو» در سال ۱۳۹۰ بود. این منولوگ از تاریخ یادشده هر روز بجز شنبهها ساعت ۱۷ در لابی سالن اصلی تئاترشهر به روی صحنه خواهد رفت.
تمدید پیشفروش بلیتهای نمایش «تن تن»
گروه فرهنگ- پیشفروش بلیتهای نمایش «تنتن و راز قصر مونداس» به دلیل استقبال تماشاگران تا پایان هفته تمدید شد.
بلیتهای نمایش «تن تن و راز قصر مونداس» به پایان رسید و گروه نمایشی پیشفروش سری دوم بلیتها را با تعدادی محدود آغاز میکند.
این نمایش که زنگ افتتاح آن را ابراهیم حقیقی نواخت، روز هشتم بهمنماه در سالن شماره یک تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رفت و اجرای آن تا پایان اسفندماه هر روز بجز شنبهها ساعت 19:30 ادامه دارد.
قهرمان اصلی داستان این نمایش، «تنتن» خبرنگاری است زیرک و ماجراجو که با کمک سگ وفادار خود «میلو» به گوشه و کنار دنیا سفر میکند تا با کنجکاوی در مسایل پیچیده و مشکوک به کشف حقایق بپردازد. آروند دشتآرای قصد دارد تا از این داستان مهم تصویری اجرای متفاوتی داشته باشد.
حسن معجونی، سعید چنگیزیان، محسن حسینی، طناز طباطبایی، سحر دولتشاهی و... از بازیگران این نمایش هستند.
حسامالدین سراج با مخاطبانش گفتوگو میکند
ایسنا- حسامالدین سراج، خواننده و نوازنده موسیقی ایرانی در سری نشستهای گفتوگوی هنری شهر کتاب حضور پیدا کرده و درباره آثارش سخن میگوید.
این نشست روز جمعه 13 بهمنماه در ساعت 18 در فروشگاه مرکزی برگزار خواهد شد.
سراج که به تازگی کنسرت «وداع» را به مناسبت اربعین حسینی برگزار کرده است، در این نشست درباره موسیقی ایرانی و آثارش با مخاطبان به گفتوگو مینشیند. حسامالدین سراج متولد ۱۳۳۷ در اصفهان و دارای کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه شهید بهشتی و دکترای پژوهش هنر از دانشگاه هنر است.
این هنرمند علاوه بر آواز در برخی از آثارش آهنگسازی را نیز برعهده داشته است. وی نوازنده سنتور و سه تار نیز هست و در کنار خوانندگی و نوازندگی به تدریس هم اشتغال داشته است.
«رویای وصل»، «وداع»، «عشق و مستی»، «نازنین یار»، «ماه نو»، «آینه و آه»، «قصه گیسو» و «خوشا سرو» برخی از آثار منتشر شده این هنرمند هستند.
ساخت فیلم سینمایی «متل قو» ادامه دارد
گروه فرهنگ- با سپری شدن 16جلسه از فیلمبرداری متل قو، فیلمبرداری تازهترین اثر سینمایی مسعود نوابی از نیمه گذشت.
در سکانسهای مربوط به شمال دانیال عبادی، مجید حاجیزاده، تینا آخوندتبار، سولماز حصاری، جواد یحیوی، میثم رازفر، مهروز ناصرشریف و کیانوش گرامی جلوی دوربین رفتند و از این بین بازی سولماز حصاری، مجید حاجیزاده و جواد یحیوی به پایان رسید. پیشبینی میشود فیلمبرداری به مدیریت مرتضی پورصمدی تا نیمه بهمنماه به پایان برسد. تدوین این اثر سینمایی را نازنین مفخم برعهده دارد.
متل قو محصول نیکان فیلم به تهیهکنندگی بیژن امکانیان است. در خلاصه داستان «متل قو» آمده است: «همه فکر میکنند امید و سایه برای هم آفریده شدهاند اما تنها نقطه مشترک آنها تنفر از ازدواج و مسوولیت بچهدار شدن است...»