Quantcast
Channel: صفحه ۸ - روزنامه جهان صنعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

8

$
0
0

روی دریا

«شرلی»، کتاب جدیدش را بست و کنار گذاشت‌. صفحاتش بوی محلول دهان‌شوی می‌داد‌.
برچسب قیمتش هم کنده شده و لکه چسبناک کوچکی پشت جلد باقی گذاشته بود که کلی پرز به آن چسبیده بود‌. شرلی سعی کرد این خرابکاری کوچک را با ناخنش تمیز کند ولی این‌ کار فایده چندانی نداشت‌ اگر مادرش اینجا بود حتما از پد لاک‌پاک‌کن استفاده می‌کرد‌ اصلا این روش او برای پاک کردن هر چیز چسبناکی بود که دوروبرش می‌دید‌ اما مسلما در خانه پدربزرگ، خبری از پد لاک پاک‌کن نبود‌.
وقتی شرلی و پدرش به این خانه ساحلی رسیدند، پدر او را به یکی از اتاق‌ها فرستاد تا بتواند چند دقیقه در آشپزخانه با پیرمرد تنها باشد‌. حالا پدربزرگ چمدان جمع‌ و ‌جور شرلی را به اتاق پشتی می‌برد و پدرش که کف زمین چنباتمه زده و با لبخند نگاهش می‌کرد‌. یکی از دندان‌های پدر، تیره از بقیه بود‌. چطور قبلا متوجه نشده بود!
پدر گفت‌: «خب شل، بالاخره رسیدیم! این هم یک هفته عالی با پدربزرگ که قولش را قبلا داده بودم.‌ فقط شما دو تا با هم مودب باشید و پیرمرد را اذیت نکن‌. خدا را چه دیدی، شاید حتی تو را برای قایق‌سواری هم ببرد‌.»
شرلی خنده‌اش گرفت‌. خوب می‌دانست که احتیاجی به رفتار خوب نیست‌. این کار همیشه‌شان بود به قول پدربزرگ تابستان جان می‌دهد برای قایق‌سواری‌.
پدر بلند شد و دستی روی سرش کشید و رفت که کلاه محلی مورد علاقه شرلی را از صندوق عقب ماشین بیاورد‌ مادر از این کلاه متنفر بود و همیشه آن را ته صندوق عقب می‌انداخت‌ شاید امیدوار بود که طی یکی از سفرها، سربه نیست شود و دیگر چشمش به آن نیفتد‌.
کلاه برای شرلی خیلی بزرگ بود و جلوی چشم‌هایش را می‌گرفت‌ پدر مجبور شد لبه‌های کلاه را تا بزند تا چشم‌های روشن دختر کوچولو نمایان شوند‌.
«حالا شدی یک ملوان تمام عیار»
احمقانه بود‌. مسلما شرلی هیچ شباهتی به یک ملوان واقعی نداشت‌ او فقط هشت سال و نیمش بود و معلوم است ملوانی به این جوانی وجود ندارد‌ با این‌حال لبه کلاه را به سمت دیگر چرخاند، صدایش را کلفت کرد و گفت: «هی! رفیق» پدرش خندید اما لب‌هایش زود جمع شدند انگار که برای خندیدن احتیاج به تلاشی داشت که مافوق توانش بود‌.
شرلی رفتن پدر را از پنجره اتاق نشیمن تماشا کرد‌ بعد به ‌آرامی کلاهش را از سر برداشت و دوباره مشغول تمیز کردن قسمت چسبناک پشت کتابش شد‌.
پدربزرگ همین که وارد خانه شد به نوه‌اش پیشنهاد کرد کمی چرت بزند تا خستگی راه از تنش دربرود‌. نمی‌توانست بیشتر از این صبر کند بنابراین با هیجان گفت: «فردا می‌خواهم ببرمت قایق سواری‌. باید قبل از طلوع آفتاب از خواب بیدار شوی، اگر الان استراحت نکنی، فردا خسته و کوفته خواهی بود‌.»
شرلی که واقعا خسته بود، از این ایده استقبال کرد‌. کتاب را روی مبل انداخت و به اتاقی که پدربزرگ برایش آماده کرده بود، رفت‌. روی تخت دراز کشید و همانطور که داشت به قایق سواری فکر می‌کرد، خوابش برد‌.
شامشان‌ هات‌داگ و سیب‌زمینی سرخ کرده بود که شرلی با اشتهای فراوان خورد و بعدش در آغوش پدربزرگ مشغول تماشای تلویزیون شد و متوجه نشد که چطور وسط سریال «آدام 12» خوابش برد‌.
صبح روز بعد با نور چراغ اتاق خواب بیدار شد‌ هوا هنوز تاریک بود اما پدربزرگ آماده و لباس پوشیده، منتظر او بود‌.
«شل بیدار شو! مگر نمی‌خواهی ماهی بگیری؟ خب باید قبل از اینکه از خواب بیدار شودند، برویم سروقتشان‌.»
بلند شد و با حواس‌پرتی شلوار جین و لباس آستین بلندی را پوشید که مادرش برای همین کار داخل چمدان گذاشته بود البته شرلی از این لباس متنفر بود و از اینکه مجبور بود در گرمای تابستان خودش را مثل یک مومیایی بپوشاند، نفرت داشت‌. اما می‌دانست که مادرش حق دارد؛ کرم ضدآفتاب به‌تنهایی نمی‌توانست از بدن لطیف او در برابر آفتاب سوزان محافظت کند‌ به سمت قایق رفتند‌ پدربزرگ ظرف مخصوص یخ را برداشته و باقی خریدها دست شرلی بود‌. قایق پدربزرگ او بزرگ‌ترین قایق بندر نبود اما جزو کوچک‌ترین هم به حساب نمی‌آمد.‌ وقتی سوار قایق شدند، شرلی روی یکی از صندلی‌های جلوی قایق نشست.‌ اولین بار بود که می‌توانست هرجایی که دلش می‌خواهد، بنشیند و امیدوار بود پدربزرگ متوجه این موضوع نشود‌.
پدربزرگ با چیزهایی ور می‌رفت که شرلی سردر نمی‌آورد.‌ قایق با صدای عجیب ‌و ‌غریبی روشن شد‌ همه در بندر به آنها زل زده بودند اما وقتی راه افتادند، صدا کمتر شد‌.
هوا داشت کم‌کم روشن می‌شد و دخترک به خط افق زل زده بود‌. ناگهان پدربزرگ را دید که جلویش ایستاده و لبخند کجی روی لب دارد‌.
«شل، کلاهت را فراموش نکنی! می‌دانی که پدرت خیلی ناراحت می‌شود اگر بفهمد آن را روی سرت نگذاشتی‌.»
وقتی کاملا از بندر دور شدند پدربزرگ سرعت قایق را کمتر کرد، از روی صندلی‌اش بلند شد و گفت‌: «خب کاپیتان، سکان دست شما!» سپس شرلی را بلند کرد و روی صندلی مقابل سکان گذاشت‌.
«فعلا همین‌طور مستقیم برو تا من تور را توی آب بیندازم.»
شرلی اصلا متوجه گذشت زمان نشد و نفهمید کی وقت ناهار رسید و با صدای پدربزرگ که می‌گفت «وقتشه کمی غذا بخوریم» به خودش آمد‌. سکان را رها کرد، به عقب قایق رفت و در حالی که به موج‌های دریا و تور ماهیگیری خیره شده بود، یاد دیروز صبح افتاد. هوا هنوز تاریک بود که مادر از خواب بیدارش کرد و توی گوشش زمزمه کرد: «بیدار شو تنبل خانم! برایت یک سورپرایز دارم‌.
قرار شده این هفته را با پدربزرگ بگذرانی! خیلی عالیه، نه؟ بابا صبح تو را به آنجا می‌برد‌. عجله نکن، من لباس‌هایت را جمع کردم‌ لباس قایقرانی‌ات را هم گذاشتم‌ تا تو لباس بپوشی، صبحانه هم حاضر می‌شود‌.»
شرلی با چشم‌های نیمه بسته به صندلی کنار تخت نگاه انداخته و لباس‌هایش را دیده بود که مادرش اتو کرده بود‌. رفتار مادرش کمی عجیب بود؛ بعد از صبحانه شرلی را محکم در آغوش کشیده و گفته بود: «هفته دیگر می‌بینمت، عزیزم‌.» شرلی می‌خواست خودش را از بغل او خلاص کند ولی مادر او را محکم‌تر به سینه‌اش فشار می‌داد وقتی بالاخره راه‌ افتاده‌ بودند، مادرش را دیده بود که کنار در ایستاده و رفتنشان را نگاه می‌کرد اما دست تکان نمی‌داد‌.
رفتار پدرش هم در طول مسیر خیلی عجیب بود‌. انگار جایی اشتباهی مرتکب شده بود و حالا می‌خواست جبرانش کند‌. خلاف همیشه به او اجازه داد که سرش را بیرون ببرد تا باد در موهایش بپیچد‌. وقتی با رادیو و دکمه‌هایش بازی می‌کرد، حرفی نزد و وقتی برای بنزین زدن توقف کردند، یک کتاب هم برایش خرید‌.
دلشوره گرفته بود‌. یک چیزی سر جایش نبود‌. به پدربزرگش نگاه کرد‌ روی صندلی ولو شده و معلوم نبود به چه چیزی فکر می‌کند‌. پدربزرگ حتما همه چیز را می‌دانست اما حتی یک کلمه هم نگفته بود‌. شرلی در همین فکرها بود که فریاد پیرمرد بلند شد: «هی شل، چیزی گیرمان نیامده؟ ماهی‌ها هنوز توی تور نیفتاده‌اند؟»
شرلی سرش را تکان داد و رویش را برگرداند‌. نمی‌خواست جوابش را بدهد‌. یک چیزی این وسط اشتباه بود. ‌طعم گسی دهان و گلویش را پر کرد‌ حتما اتفاقی افتاده بود که نمی‌خواستند شرلی خبردار شود‌. به خطی که دریا و آسمان را از هم جدا می‌کرد، خیره شده بود و متوجه جسم شناور نارنجی نشد که از کنار قایق گذشت و دور شد‌.

 

با وجود اکران در اسفندماه
فروش 120 میلیون تومانی پله آخر
گروه فرهنگ- آخرین فیلم علی مصفا که سال گذشته در جشنواره سی‌ام فیلم فجر با استقبال زیاد منتقدان روبه‌رو شد، این روزها اکران شده است‌؛ فیلمی که ماجرای بازیگری را تعریف می‌کند که بعد از مرگ همسرش، نمی‌تواند خنده‌های عصبی خود را مقابل دوربین کنترل کند و توانایی بازی کردن مقابل دوربین ندارد‌، روایتی غیرخطی که از زاویه نگاه مرد مرده داستان نقل می‌شود‌.
وقتی قرارداد اکران این فیلم بعد از یک ماه کشمکش به دلیل مشکلات ادامه‌دار اکران سینماها در ماه اسفند قطعی شد، خیلی‌ها امیدی به فروش بالای آن نداشتند‌ اما این فیلم با فروش 120 میلیون تومانی‌اش تا روز گذشته توانست یکی از معدود مثال‌های نقض اکران در ماه اسفند باشد‌، ماهی که به دلیل قرار گرفتن بین برگزاری جشنواره فجر و اکران نوروزی به «فصل مرده اکران» شهرت دارد و فیلم‌های اکران شده در این زمان معمولا شانس بالایی برای دیده شدن ندارد اما فیلم جدید علی مصفا نه تنها مورد تایید و استقبال منتقدان سینما قرار گرفته است بلکه مخاطبان هم آن را دوست داشته‌اند و این روزها به تماشای آن نشسته‌اند‌.
مرتضی شایسته (پخش‌کننده این فیلم سینمایی) درباره همین موضوع به ایلنا گفته است: «این فیلم با اکران خوبی مواجه شده و فروش آن تاکنون از مرز 120 میلیون تومان گذشته است،‌ این میزان فروش برای این فیلم تاکنون راضی‌کننده است‌.
 اینکه گفته می‌شود فیلم‌ها در اسفندماه با استقبال مواجه نمی‌شوند فقط یک فرضیه است‌، میزان استقبال از یک فیلم یا عدم استقبال مخاطبان از فیلم به کیفیت خود فیلم بازمی‌گردد‌.
 زمان اکران و فصل اکران یک فیلم تاثیر اندکی در میزان فروش فیلم دارد و فقط ممکن است کمی آمار را بالا یا پایین کند اما آنچه در فروش یک فیلم موثر است فقط کیفیت خود فیلم است و فیلم خوب هر وقت اکران شود، می‌فروشد‌.»
تهیه‌کنندگی فیلم سینمایی «پله آخر» بر عهده خود علی مصفاست و سرمایه این فیلم توسط این کارگردان تهیه شده است‌.

 

سالروز میلاد عمران صلاحی
مرا به نام کوچکم صدا بزن
«درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن!»
امروز سالروز میلاد عمران صلاحی، نویسنده، شاعر و طنزپردازی است که به دلیل نوشته‌هایش برای مجلات آدینه، دنیای سخن و کارنامه با عنوان «حالا حکایت ماست» به آقای حکایتی مشهور شد‌.
عمران صلاحی نوشتن را با مجله توفیق و بعد از دوستی و آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ شروع کرد‌. بعد از آن به سراغ پژوهش در حوزه طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با همکاری بیژن اسدی‌پور منتشر کرد که مجموعه‌ای از طنزهای معاصر بود، او اشعار جدی و عاشقانه هم نوشته است‌.
عمران صلاحی روز ۱۱ مهرماه ۱۳۸۵ با احساس درد در قفسه‌سینه راهی بیمارستان شد‌. همان شب پزشکان از بهبود وضعیت او قطع امید کردند و صبح همان روز صلاحی از دنیا رفت‌.
حالا حکایت ماست، ‌ای نسیم سحری، ملانصرالدین، خنده‌سازان و خنده‌پردازان، مرا به نام کوچکم صدا کن و‌.‌.‌. از جمله آثار مکتوب عمران صلاحی است‌.

 

خانه سینما در صورت پاسخ رییس‌جمهور بازگشایی می‌شود
مهر- نماینده خانه سینما در کمیته اصلاح اساسنامه این خانه اعلام کرد در صورتی که اساسنامه تحویل شده به دفتر ریاست‌جمهوری نهایی شود، خانه سینما تا شب عید بازگشایی می‌شود‌.
فرهاد توحیدی، رییس هیات‌مددیره خانه سینما پیش از انحلال و نماینده این خانه در کمیته هفت‌نفره اصلاح اساسنامه گفت: خوشبختانه تمامی جلسات اصلاح اساسنامه خانه سینما با تفاهم طرفین برگزار شد‌ البته ممکن بود در برخی موارد مشکلاتی با هم داشته باشیم اما با بحث و ارایه نظرات آنها را هم حل می‌کردیم‌. جلسه رسمی کمیته اصلاح اساسنامه خانه سینما دوشنبه 30 بهمن‌ماه برگزار شد و ما به عنوان نمایندگان خانه سینما در این کمیته این اساسنامه را امضا کردیم‌. نماینده خانه سینما در کمیته اصلاح اساسنامه تاکید کرد: امیدواریم خانه سینما با اصلاح اساسنامه برای نوروز 92 بازگشایی شود تا این خبر خوبی برای اهالی سینما باشد‌. به گفته توحیدی، روز دوشنبه 7 اسفندماه متن کامل اساسنامه اصلاح شده خانه سینما مشتمل بر «57» ماده و «29» تبصره در 18 صفحه همراه با نامه‌ای که گزارش عملکرد کمیته هفت نفره‌ اصلاح اساسنامه خانه سینما را در برداشته به رییس دفتر نهاد ریاست‌جمهوری تحویل شده است‌.
این کمیته هفت نفره متشکل از فرهاد توحیدی، جمال خندان و ابراهیم مختاری به عنوان نمایندگان خانه سینما و جمال شورجه، ابوالقاسم طالبی و عباس بابویهی به عنوان نمایندگان سازمان سینمایی و مسعود جعفری‌جوزانی به عنوان نماینده نهاد ریاست‌جمهوری و سخنگوی این کمیته بودند که در فاصله چند ماه مساله اساسنامه جدید خانه سینما را پیگیری کردند و به نتیجه رساندند و حال باید دید دفتر ریاست‌جمهوری چه زمان و چگونه به این مساله رسیدگی می‌کند‌.

کلاه‌قرمزی و بچه ننه ضبط رادیویی می‌شود
ایسنا- فیلم سینمایی «کلاه قرمزی و بچه ننه» برای نوروز 92 نمایش رادیویی می‌شود‌. فرشاد آذرنیا، سردبیر برنامه «رادیو فیلم» گفت: سریال «سلطان و شبان» و 20 فیلم سینمایی را برای نوروز 92 نمایش رادیویی خواهیم کرد‌. وی افزود:
«خوابم میاد»، «خواب زمستانی‌»، «شب یلدا‌»، «خاموشی دریا»،‌ «محیا» و «کلاه قرمزی و بچه ننه» از جمله فیلم‌های سینمایی است که برای ایام عید آماده می‌کنیم‌. این سردبیر رادیو ادامه داد: این نمایش‌ها از 25 اسفندماه تا 15 فروردین از شبکه رادیو نمایش پخش خواهند شد‌. آذرنیا در پایان خاطرنشان کرد: طی روزهای اخیر قسمت‌هایی از سریال «کلاه پهلوی» و فیلم‌های سینمایی نوروز را ضبط کردیم‌.

نمایشگاه جدید موزه هنرهای معاصر تهران
گروه فرهنگ- نمایش آثار استادان و فارغ‌التحصیلان هنرستان هنرهای زیبا به مناسب 60 سالگی تاسیس این هنرستان از روز 20 اسفندماه تا 26 اردیبهشت‌ماه در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار می‌شود‌. بنا به گزارش روابط‌عمومی موزه هنرهای معاصر تهران، همزمان با برپایی مراسم بزرگداشت 60 سالگی هنرستان هنرهای زیبا‌، آثار تولید شده توسط استادان و فارغ‌التحصیلان این هنرستان‌ها که بخشی از این آثار متعلق به گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران و گنجینه هنرستان هنرهای زیبا است از روز 20 اسفندماه در موزه هنرهای معاصر تهران افتتاح می‌شود‌. در این نمایشگاه علاوه بر نمایش آثار فارغ‌التحصیلان، استادان و هنرآموختگان‌، سلسله نشست‌های تخصصی موضوعی با حضور هنرمندان آن رشته برای تجلیل از پیشکسوتان در رشته‌های مختلف و مرتبط با هنرهای تجسمی در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار می‌شود‌. در این نمایشگاه آثار هنرمندانی همچون یعقوب امدادیان- محمدباقر آقامیری- محمدابراهیم جعفری- محسن وزیری‌مقدم- مجید مهرگان- غلامحسین نامی- رعنا فرنود- مهدی حسینی- ناهید سالیانی- حسین علی ذابحی- کامبیز درمبخش- کورش شیشه‌گران- پریوش گنجی- جعفر نجیبی- منوچهر معتبر- جلال متولی و‌.‌.‌. به نمایش در می‌آید‌. یادآوری می‌شود نمایشگاه آثار فارغ‌التحصیلان از روز 20 اسفندماه ساعت 16 در موزه هنرهای معاصر تهران افتتاح و تا 26 اردیبهشت‌ماه 92 ادامه دارد‌.

انتشار کتاب  جدید از شاهرخ مسکوب
ایسنا- کتابی از شاهرخ مسکوب هفت سال بعد از درگذشت این نویسنده منتشر شد‌.
کتاب «شکاریم یکسر همه پیش مرگ؛ جستارها، گفتارها و نوشتارهایی از شاهرخ مسکوب» از سوی نشر نی منتشر شده است.‌ این اثر مقاله‌های مسکوب در حوزه فرهنگ ایران و ادبیات فارسی را دربرمی‌گیرد که آنها را در برخی مجله‌های خارج از ایران منتشر کرده بود‌. ناشر در این‌باره می‌نویسد: شاهرخ مسکوب بیش و پیش از هر چیز خود را جستارنویس (essayiste) می‌دانست نه محقق: «محقق به هیزم و خاکستر توجه دارد، جستارنویس به آتش»‌. نمونه برجسته جستارهایش «ارمغان مور» بود که در سال‌های پایانی عمر نوشت‌. خود او با فروتنی همیشگی‌اش می‌گوید: «این چیزهایی که من می‌نویسم، تحقیق به معنای کلاسیک نیست‌.‌.‌. کارم فکر کردن به ادبیات خودمان است، چه غنایی، چه حماسی‌. برای این کار باید پژوهش کرد اما سختی کار در این است که بعد حاصل تمام این سوادی را که به دست‌ آمده به فراموشی سپرد‌ آدم باید یاد بگیرد اقوال این و آن را دور بریزد و فقط بینش آنها را بگیرد‌.» از همین‌رو این اثر هم دنباله همان جستار‌های پیشین اوست‌. «مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار»، «سوگ سیاوش در مرگ و رستاخیز»، «در کوی دوست»، «ملیت و زبان»، «گفت‌وگو در باغ»، «چند گفتار در فرهنگ ایران»، «داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع»، «خواب و خاموشی»، «درباره سیاست و فرهنگ»، «سفر در خواب»، «کارنامه ناتمام»، «روزها در راه»، «ارمغان مور» و «سوگ مادر» از کتاب‌های تالیفی این نویسنده است‌. او همچنین کتاب‌های «ادیب شهریار»، «ادیپوس در کلنوس» اثر سوفوکل و «پرومته‌ در زنجیر» اثر آشیلوس را به فارسی ترجمه کرده است‌.

امیدی به اکران «خرس» در ایران نیست
مهر- به گفته تهیه‌کننده فیلم «خرس»، هرچند جلسات مختلفی برای اکران این فیلم با مسوولان سینمایی برگزار شده اما امیدی به اکران عمومی این اثر نیست‌. جواد نوروزبیگی تهیه‌کننده سینما در گفت‌وگو با مهر درباره اکران فیلم سینمایی «خرس» به کارگردانی خسرو معصومی گفت: دو شب پیش مسوولان سازمان سینمایی برای اکران فیلم سینمایی خرس جلسه‌ای داشتند که هنوز نتیجه این جلسه به ما اعلام نشده است‌. وی افزود: هر چند در دو ماه گذشته جلسات مختلفی با حضور مسوولان سازمان سینمایی و خسرو معصومی و من برگزار شده است اما همچنان امیدی به اکران این فیلم سینمایی ندارم‌. نوروزبیگی در پاسخ به این پرسش که برگزاری جلسات مختلف ممکن است نشانه امیدی برای اکران این فیلم باشد، عنوان کرد: هرچند این جلسات برگزار می‌شود اما مهم نتیجه آنهاست که چندان رضایت‌بخش نبود‌. «خرس» داستان مرد رزمنده‌ای است که پس از سال‌ها اسارت در هنگام بازگشت به منزل با ازدواج همسرش روبه‌رو می‌شود‌. پرویز پرستویی، مریلا زارعی، فرهاد اصلانی، علی اوسیوند، ناصر آقایی و مائده طهماسبی از جمله بازیگران این فیلم هستند این فیلم در جشنواره‌های مختلفی از جمله جشنواره فیلم شانگهای برگزیده شده است‌.




Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

Latest Images

Trending Articles