آب خنک!
خانم قطبی همسایه ماست. از آن دسته زنانی است که نمیخواهد باور کند پیری امری غیر قابل گریز است. تمام تلاشش را میکند که کهنسالیاش را بپوشاند ولی متاسفانه در رسیدن به این هدف اصلا موفق نیست. ناخنهایش را لاک جگری رنگ میزند و هر هفته آرایشگاه میرود تا سر و صورتش را رنگ و لعاب تازهای ببخشد. هر موقع که با او برای سر و سامان دادن به امور ساختمان همکلام میشوم مانند نقاشیهای گوتیک عیسی مسیح(ع) انگشتانش را بالا میگیرد و با لحن عشوهگرانه میگوید: من که دفعه قبل گفتم، باید پول بیشتری خرج این ساختمان کرد... همه چیزش را میتوان فهمید الا شلوار ساپورت و فربگی چند لایهاش!! نه اهل کتاب است و نه اهل هیچ مقوله فرهنگی دیگر. فرزندانش خارج از کشور بهسر میبرند و همسرش از دنیا رفته. تنها زندگی میکند. املاکش را اجاره میدهد و زندگی روبراهی دارد. بیدغدغه. به گمانم یکی از عجیبترین شخصیتهایی است که در زندگی توفیق زیارتش را داشتهام. امروز چند کارگر را برای تعمیر و جوشکاری پنجرههای واحدش اجیر کرده بود تا مگر اندکی بر زیبایی ظاهری ساختمان بیفزاید. البته با شناختی که من از سلیقه کج و معوج خانم قطبی سراغ دارم بعید میدانم اتفاق خاصی رخ دهد. کارگران بخت برگشته باید در طول کار نعرههای تیز و تند سرکار علیه را تحمل کنند. اصلا تحمل چنین فداکاری را در خودم نمیبینم. یعنی در هیچکس جز این کارگران مفلوک. همان طور که انتظارش میرفت آنقدر سر و صدا از واحد خانم قطبی به بیرون جهید که مجبور شدم برای دادن چند تذکر جانانه و جدی وارد میدان شوم. جلوی آینه ایستادم تا با ابرو بالا و پایین کردن، تمرین خشونت کنم. در هر کاری به حول و قوه الهی موفق هستم الا این یک رقم. به محض اینکه در خانه را باز کردم مشتی جیغ از دهان همان خانم فربه کهنسال که ذکر توصیفاتش به همراه شلوار ساپورت گذشت، اصابت کرد به پرده گوشم. ناخودآگاه دهانم به مقیاس بسیار بزرگی باز شد و فریاد رعدآسایم تمام آپارتمان را فرا گرفت. کارگران دست از کار کشیدند و سر کارگر با چهرهای آفتاب سوخته و دستان پینه بستهاش، همان طور که اخم بر پیشانیاش جا خوش کرده بود، روبهرویم ایستاد و گفت: آقا دهنت رو آنقدر باز میکنی پشه میره توشها؟
کارگرها خندیدند یعنی به من خندیدند. خانم قطبی هم مانند معمول، شکر خند ظریف و نجیبی کرد و باقیمانده رژه لبش را که اکنون با آب دهانش مخلوط شده بود از گوشه لبش پاک کرد. مثل زلزلهزدگان بم گیج و مبهوت و بدون تحرک در مقابل هیکل تنومند سرکارگر به لکنتزبان افتادم. گفتم آقای محترم اینجا آپارتمان است. شما میدانید در آپارتمان باید چگونه رفتار کرد؟ باید مراقب باشیم تا مزاحم آرامش دیگران نشویم. سرکارگر انگشت اشاره دست راستش را تا بند اول داخل گوشش کرد و بعد از فارغ شدن از یک خارش مبسوط و طویل به آرامی گفت: من هنوز نگران پشهها هستم. دو مرتبه همه به من خندیدند. دوست داشتم یک کشیده تند و تیز نثار صورت زمخت سرکارگر میکردم تا همه حساب کار دستشان بیاید ولی ترجیح دادم بر اعصابم مسلط باشم. گمان میکنم این تساهل و تسامح از صدقه سر عشق و علاقهام به عینکی بود که روی صورتم نشسته بود. به هر حال علاقه نداشتم که با موچین، خرده شیشههای عینک بدقوارهام را از روی مردمک چشم جمعآوری کنم. زبان فرو بستم و هیچ نگفتم. مقابل در منزل ایستادم. در حالی که خونم به جوش آمده بود توانایی مقابله در خود نمیدیدم. سپر انداخته، تسلیم تقدیر بودم. رفتار نامتعارف سرکارگر با کارگرها برایم رنجآور بود. فحش و پرخاش از دهانش نمیافتاد. به همه تشر میزد و با خانم قطبی گرم میگرفت. عجیبتر این بود که دیدم عتاب، طعن و کنایه که در منش احمد آقا، همان سرکار تنومند، تهنشین شده برای کارگرها دلنشین و دلسوزانه تلقی میشود و حتی زمانی که لگدی از جانب ایشان حواله کارگرها میگردد هیچ ناله و حتی صدای ضعیفی از حلقوم آنها به گوش نمیرسد. گویی حقشان است که کتک بخورند و هیچ اعتراضی نکنند. از آنجا که انساندوستی جزء لاینفک رفتار ما ایرانیهاست و اگر حافظه شعریمان از هر شعری تهی گردد همچنان به یاد داریم که سعدی بزرگ فرمود: بنیآدم اعضای یکدیگرند... از حق آسایش خود گذشتم! و به آسایش و احترام کارگرها اندیشیدم.
کارگر سیاهچرده ضعیفالجثهای را که به سختی دستگاه جوش حمل میکرد کنار کشیده و خیلی آرام در گوشش نجوا کردم که: مرد مومن چرا هیچی به این غول بیابونی نمیگی؟! مگر شخصیتت را از آب جوی گرفتی که به هر بیسر و پایی اجازه میدهی آن را لگدمال کند؟ مگر تو آزادی اراده نداری؟ چرا تو دهنش نمیزنی؟ کارگر با همان چهره دوستداشتنی لبخندی زد و با لهجه عربی گفت: عمو جون گفتی چی چی نداری؟ گفتم: هیچی عزیزم... به کارت برس. عرق از جبیناش پاک کرد و گفت: من هر چی بلدم احمد آقا بهم یاد داده. احمد آقا فحش و بد و بیراه از دهناش نمیافته اما قلب پاکی داره. اگر با احمد آقا کار نکنم چی کار کنم؟ عمو جون آب خنک داری؟ الان خیلی میچسبه. برگشتم داخل منزل تا برای کارگرها آب خنک درست کنم.
با خودم فکر میکردم یعنی چی فحش از دهناش نمیافته اما قلب پاکی داره؟!
درآمد 3 میلیارد دلاری جامجهانی برای گردشگری برزیل
ایسنا- وزیر گردشگری برزیل پیشبینی کرد مسابقات جامجهانی نزدیک به سه میلیارد دلار برای این بخش ارزآوری داشته باشد.
وینیسیوس لاگس، وزیر گردشگری برزیل اعلام کرد، گردشگران داخلی و خارجی برزیل در مسابقات شهرهای میزبان جامجهانی به طور مجموع نزدیک به 7/6 میلیارد ریال برزیل برابر با 97/2 میلیارد دلار درآمدزایی داشته باشند.
«لاگس» در کنفرانس خبری روز دوشنبه اعلام کرد: این رقم شامل کل مبالغی است که گردشگران برای اقامت سفرهای بین شهری، رستورانها و فروشگاهها هزینه خواهند کرد. از آنجایی که شهر ریودوژانیرو میزبان تعداد بیشتری از بازیهای مهم است، پیشبینی میشود میزان کل درآمدها در این شهر به یک میلیارد ریال برزیل برسد.
مسابقات جامجهانی فوتبال که در سراسر جهان بیشترین تماشاچی را دارد، 7/3 میلیون گردشگر داخلی و خارجی را به 12 شهر میزبان مسابقات جذب کرده است که 600 هزار نفر از این تعداد را گردشگران خارجی تشکیل میدهند.
وزیر گردشگری برزیل در ادامه با اشاره به پتانسیلهای توریستی برزیل و ورود شش میلیون گردشگر خارجی در سال گفت: هدف ما معرفی برزیل به عنوان یکی از مقاصد توریستی مهم جهان است.
گردشگران خارجی تنها در تعطیلات پایان هفته گذشته در شهر ریودوژانیرو و در جریان مسابقه دو تیم آرژانتین و بوسنی، حدود 50 میلیون دلار برای گردشگری برزیل درآمدزایی خالص داشتهاند.
مسابقات جامجهانی فوتبال 2014 از 12 ژوئن در برزیل آغاز شده و تا 13 جولای ادامه خواهد داشت.
خبر خوش مجید سرسنگی در مراسم نکوداشت شهناز: اهدای لژیون دونور به محمدرضا شجریان
گروه فرهنگ- مراسم نکوداشت زندهیاد جلیل شهناز، نوازنده صاحبنام موسیقی ایرانی بعدازظهر سهشنبه
27 خردادماه با حضور تعداد زیادی از علاقهمندان موسیقی در تالار جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
محمدرضا شجریان، خواننده موسیقی ایرانی در این مراسم در تجلیل از مقام هنری استاد جلیل شهناز گفت: من سالهاست که با ساز شهناز زندگی میکنم. وقتی جلیل شهناز ساز میزند گویی داستانی را تعریف میکند که تمامی موضوع این داستان در موتیفهای اثر موسیقاییاش تعریف میشود. او تصویری را برای ما ایجاد میکند که گویی معشوقی در حال حرف زدن است و با وقار از شرایط عشق خود سخن میگوید.
این خواننده آواز ایرانی ادامه داد: هر وقت صدای ساز جلیل شهناز را میشنوم چشمهایم را میبندم و تمام آن چیزی را که او در این اثر موسیقایی خود خلق کرده میبینم. تا امروز کمتر نوازندهای را دیدم که اینگونه تصویری ساز بزند و به نظر من جلیل شهناز خدای این کار بود. موتیفهایی که او انتخاب میکرد همه از یک جنس بود و کمتر نوازنده اینچنین با حوصله در عرصه موسیقی یافت میشود که مطلب را تا آخر دنبال میکند.
شجریان افزود: این ساز شهناز در من زندگی میکند و من در آن زندگی میکنم. من اجزای ساز او را به خوبی شناختم و دیدم که چه میکند. منطقی که او در نوازندگی کارهایش داشت منطقی عجیب و غریب بود که او را تبدیل به جلیل شهناز بزرگ کرد. من امیدوارم که جوانان هنرمند سرزمین ما این نوع ساز زدن را یاد بگیرند.
این خواننده موسیقی ایرانی گفت: فرقی که بین ساز جلیل شهناز با هنرمندی نوازندگان امروزی وجود دارد کاملا مشهود است. شما از روی ساز شهناز میتوانید بفهمید که در آن دوره تاریخی چه اتفاقی افتاده است. به معنای دقیقتر فرم نوازندگی جلیل شهناز طوری بود که شما تاثیرات اجتماعی آن دوران را کاملا احساس میکنید.وی گفت: شما در آثار شهناز آرامش و وقار میبینید اما امروز جوانان ما همگی به سراغ تکنیک و قدرت رفتند و من وقتی ریشهیابی کردم مشاهده کردم مسایل سیاسی روی هنرمند تاثیرگذار بوده که اینچنین گستاخانه، خشمگین و معترض ساز میزند. این امر به ویژه در جوانان هنرمند امروز ما نمود بیشتری دارد و من امیدوارم آرامشی که در ساز جلیل شهناز وجود داشت در ساز این جوانان نیز وجود داشته باشد تا این آرامش به جامعه هم آرامش دهد.
مجید سرسنگی در این مراسم متنی را آماده کرده بود که برای حاضران خواند. او گفت: عصر درخشانی که با حضور این نوازندگان جان گرفته بود اکنون رو به افول است که اگر این تعداد هنرمند فرهیخته نبودند معلوم نبود چه اتفاقی بیفتد. هنرمندانی چون شهناز به واسطه تجربه به جایگاهی رسیدهاند که آنها را یگانه و یکتا میکند و دارای شاخصههایی هستند که آنها را مطرح میکنند.
مدیرعامل خانه هنرمندان ادامه داد: شخصیت بر مبنای سلوک عارفانه یکی از مهمترین ویژگیهای شهناز بود و پیگیری و ممارست در اعتلای هویتهای ملی از دیگر ویژگیهای اوست.
سرسنگی در پایان سخنانش نیز خبری خوش به اهالی موسیقی داد و آن هم اعطای نشان شوالیه به محمدرضا شجریان در آیندهای نزدیک بود.
حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی نیز در این مراسم حضور داشت و گفت: احساس نمیکنیم که شهناز از میان ما رفته، یاد او همیشه جاری و ساری است.
وی که نزد محمدرضا شجریان شاگردی کرده است، در ادامه سخنانش گفت: زمانی که در محضر استاد شجریان بودیم همیشه اصرار داشت که ساز شهناز را بشنویم و حفظ کنیم، کمتر کسی مثل شجریان نگاه آوازی به ساز شهناز داشت.
همچنین در پایان مراسم از دو هنرمند یعنی زیدالله طلوعی و داود گنجهای که تولدشان در خردادماه بود، تجلیل شد. بخش دیگری از این مراسم به اجرای علی اصغر شاهزیدی با همراهی شهرام میرجلالی اختصاص داشت.
نمایش «گاو» در فرهنگسرای نیاوران
ایرنا- نسخه ترمیم شده فیلم سینمایی «گاو» ساخته ماندگار و جریانساز داریوش مهرجویی برای نخستین بار در ایران و به صورت دیجیتال و پس از 45 سال روز جمعه 30 خردادماه 93 در فرهنگسرای نیاوران به نمایش درمیآید. فیلم گاو با مشارکت و همکاری سازمان سینمایی، فیلمخانه ملی ایران و لابراتوار پیشگامان سینمای آریا بازسازی فیلم، تصحیح رنگ و نور شده است.
نخستین نمایش نسخه مرمت شده و دیجیتال فیلم «گاو» (ساخته داریوش مهرجویی) در سینما «رفله» (پاریس) صورت گرفته است.
فیلم «گاو» براساس داستان «عزاداران بیل» اثر غلامحسین ساعدی و با بازی عزتالله انتظامی، علی نصیریان، جعفر والی، جمشید مشایخی، مرحوم فیروز بهجت محمدی، عزتالله رمضانی فر، خسرو شجاعزاده، مرحوم پرویز فنیزاده، مرحوم مهین شهابی و مرحوم عصمت صفوی ساخته شده است.
دستهای از مورخان و منتقدان سینمایی «گاو» که محصول سال 1348 است را در کنار «قیصر» ساخته مسعود کیمیایی و «آرامش در حضور دیگران» ساخته ناصر تقوایی سه فیلم اصلی پایهگذار جریان نوین سینمای ایران تلقی کردهاند.
«ردکارپت» آماده اکران در ماه رمضان
مهر- در حالی که شورای صنفی از بررسی پیشنهاد اکران «رد کارپت» در ماه رمضان خبر میدهد، تهیهکننده این فیلم نیز از آمادگی برای اکران در این ماه خبر میدهد.
احمد احمدی، تهیهکننده فیلم «ردکارپت» درباره اظهارنظر سخنگوی شورای صنفی نمایش که از بررسی اکران این فیلم در ماه مبارک رمضان خبر داده بود، گفت: مساله اکران این فیلم در ماه مبارک رمضان به ما پیشنهاد شد و با پیگیریهایی که انجام شد تصمیم گرفتیم این فیلم را در صورت موافقت شورای صنفی نمایش در ماه مبارک رمضان روی پرده ببریم.
وی ادامه داد: من معتقدم فیلم خوب تماشاگر خود را پیدا خواهد کرد و فیلمی که تکلیفش با خودش روشن باشد میتواند در جذب مخاطب موفق عمل کند. این ترس باید از دل تهیهکنندگان بیرون رود و نمایش فیلمهای خود را منوط به یک فصل خاص از اکران نکنند.
این عکاس سینمایی در پایان عنوان کرد: تکلیف نهایی اکران «رد کارپت» در ماه مبارک رمضان تا دو، سه روز آینده مشخص خواهد شد. ما آمادگی کامل برای اکران داریم و تمام مواد تبلیغی فیلم هم آماده شده است. البته اکران فیلمهای اینچنینی نیازمند حمایت است و اگر در اکران از فیلمهایی همانند «رد کارپت» حمایت نکنند، کسی دیگر برای اکران فیلمهایش در فصلهایی که مخاطب کمتری دارد اقدام نمیکند.
«ته خیار» مرادیکرمانی میرسد
ایسنا- هوشنگ مرادیکرمانی از انتشار کتاب داستانی «ته خیار» خبر داد. این کتاب مجموعه بیش از 30 داستان کوتاه است که مرادی کرمانی خود آنها را زهرخند میخواند.
این نویسنده پیشکسوت در توضیحی درباره این کتاب گفت: بیشتر داستانهای این مجموعه زهرخندهایی هستند که به موضوعات غمانگیز همچون مرگ، بیماری و پیری میپردازند ولی از آنجایی که «پشت هر فاجعهای کمدیای نهفته است» من در این مجموعه به جنبههای طنز این واقعیتها پرداختهام.
نویسنده «قصههای مجید» درباره گروه مخاطبان کتاب تازهاش گفت که من در موقع نوشتن مخاطب خود را تعیین نمیکنم. درست مثل سبزیفروش که برای خریدارش مشخص نمیکند که خیار را در اختیار چه کسی و با چه ویژگیهایی قرار دهد، همه میتوانند از آن استفاده کنند.
«ته خیار» عنوان یکی از داستانهای این مجموعه است که پیشتر در مراسم بزرگداشت سلیم نیساری خوانده و بعدها در مجله «داستان» چاپ شده است.
این مجموعه داستان قرار است در انتشارات معین منتشر شود.
دو کتاب مرادی کرمانی نیز به تازگی در همین نشر تجدید چاپ شدهاند؛ «قصههای مجید» (چاپ بیستوششم) و «شما که غریبه نیستید» (چاپ نوزدهم).
چاپ چهارم «ژانیگل» پس از 8 سال وقفه
ایلنا- چاپ چهارم رمان «ژانیگل» اثر مشهور ابراهیم احمد پس از هشت سال وقفه در صدور مجوز نشر به زودی توسط نشر علم در صدمین سال تولد نویسنده منتشر میشود.
بخش اول این رمان در سال 1356 توسط محمد قاضی و احمد قاضی یک بار توسط نشر آگاه منتشر شده بود اما ترجمه کامل عرفان قانعی فرد براساس نسخه ویرایش شده 1972 و با مقدمه کمال فواد به همراه رمان دوم «ترور در دادگاه» است.
«ژانی گل» رمانی سیاسی- اجتماعی نوشته ابراهیم احمد است که جزو نخستین رمانهای بنیادی ادبیات معاصر به شمار میآید. ژانی گل سال 1956- دو سال قبل از فروپاشی حکومت شاهنشاهیهاشمی در عراق و کودتای عبدالکریم قاسم- به رشته تحریر درآمده است. منتقدان ادبی معتقدند که رُمان در ادبیات معاصر کردستان با نوشتن ژانی گل متولد شد.
ابراهیم احمد، دوستدار ایران و ایرانی- کرد عراق است، پدر همسر جلال طالبانی و متولد بهار سال 1914. وی تحصیلات خود را در رشته حقوق در دانشگاه بغداد به پایان رسانید. احمد فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی فراوانی را در کردستان عراق داشت و در ادبیات و تاریخ معاصر کردستان عراق چهرهای مشهور به شمار میرود. وی در سال 1956 دو سال قبل از فروپاشی حکومت شاهنشاهی هاشمی در عراق این رمان را تحت تاثیر اصول رئالیسم اجتماعی به رشته تحریر درآورد.
«خار و گل» آخرین اثر این نویسنده کرد است که در سال 2000 در لندن درگذشت.
خلیلی رییس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
مهر- شب 27 خردادماه انتخابات داخلی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برای انتخاب رییس، نایب رییس، دبیر، خزانهدار و بازرس با حضور جمعی از نویسندگان در محل این انجمن برگزار شد.
در این مراسم فریدون عموزاده خلیلی به عنوان رییس، محمود برآبادی نایبرییس، مصطفی خرامان بازرس، جعفر توزندهجانی خزانهدار و معصومه انصاریان به عنوان دبیر و سخنگوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان مشخص شدند.
اعضای جدید هفدهمین مجمع عمومی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان عصر روز پنجشنبه 22 خردادماه با حضور جمع کثیری از دستاندرکاران حوزه کودک در محل این انجمن انتخاب شدند.
در این انتخابات 11 نفر از اعضای پیشین انجمن برای راهیابی به ترکیب هیاتمدیره کاندیدا شده بودند که پس از رایگیری نویسندگانی چون فریدون عموزاده خلیلی با کسب 107 رای، محمود برآبادی با کسب 93 رای، جعفر توزنده جانی با کسب 92 رای، معصومه انصاریان با کسب 88 رای، حدیث لزر غلامی با کسب 71 رای، جمالالدین اکرمی با کسب 71 رای و حسین شیخالاسلامی با کسب 71 رای به هیات مدیره راه یافتند.
در این انتخابات مصطفی خرامان و نلی محجوب هر کدام با کسب 89 رای و مهدی طهوری با 73 رای به عنوان بازرسان انجمن شناخته شدند و مهدی رجبی با کسب 46 رای و منیژه اسلامی هم با کسب 36 رای به عنوان اعضای اول و دوم کمیته بازرسی این انجمن آغاز به کار کردند.