نامهای از خدا
«من خدا هستم. امروز میخواهم تمام مشکلهای تو را حل کنم. به یاد داشته باش که من نیازی به کمک تو ندارم. اگر در زندگی در شرایطی قرار گرفتی که هیچ کاری از دستت برنمیآید، تلاش نکن که این شرایط را از بین ببری. با مهربانی مشکلت را درون جعبهای قرار بده به نام (مخصوص خدا). مطمئن باش بالاخره مشکلت را حل خواهم کرد. اما نه در زمانی که تو میخواهی. بلکه در زمانی که خودم صلاح میدانم. پس از اینکه مشکلت را درون جعبهای قرار دادی دیگر نگران هیچ چیز نباش؛ در عوض خودت را مشغول کارهای لذتبخش و شادیآور زندگی کن...»
- قم؟
- بله.
- چند؟
- هزار تومن.
سوار شدم. از لحن حرف زدن راننده خیلی خوشم اومد.
- آقا سلفچگون؟
- میخام برم قم.
- رو پل پیاده میشم.
- بیا بالا.
از ساعت 13 کمی گذشته بود که سه نفری از اراک راه افتادیم. یه نمایشنامه از تو کیفم درآوردم و شروع کردم به خوندن.
«... اگر توی ترافیک گیر کردی ناامید نشو! در دنیا انسانهایی وجود دارند که رانندگی برایشان یک رویای دستنیافتنی است. آیا امروز در محل کار، روز خستهکنندهای داشتی؟ به شخصی فکر کن که سالهاست از محل کارش اخراج شده است...»
من و آقای راننده جلو نشسته بودیم و مسافر سلفچگان عقب. جلوی ماشین پراید دو کتاب بود. یکی (شیمی مدرن) که مال انتشارات (امیرکبیر) بود با جلدی قرمز رنگ و دیگری هم در مورد شیمی بود که اسمش یادم نیست. آقای راننده گفت: «تلفن ندارید؟» موبایلم رو از جیبم درآوردم.
- بفرمایین.
- ببخشیدا! آخه تا برسم تهران بستن و رفتن. پولشو از کرایت کم میکنم.
- خواهش میکنم. این چه حرفیه؟! بفرمایین.
شمارشو گفت و براش گرفتم. از کسی که پشت خط بود خواست تا مادهای شیمیایی را برایش تهیه کند. نمیدانم چی شد که گفت:... الان زندانم... اول فکر کردم منظورش اینه که کارمند زندانه. اما بعد فهمیدم که یه زندانیه.
«... آیا از اینکه در رابطه عشقیات موفق نبودهای ناراحتی؟ به افرادی فکر کن که هیچگاه نتوانستهاند لذت عشق ورزیدن را درک کنند و هیچگاه کسی عاشقشان نبوده است...»
آقای راننده، آقای مهندس بود. قبل از انقلاب لیسانس پرستاری گرفته بود و بعد از انقلاب لیسانس مهندسی شیمی. میگفت حتی یک روز هم برای کسی کار نکردم. میگفت برای پیشرفت و موفقیت باید «خلاقیت» داشت. گفتم خلاقیت فرزند «علاقه» است. قبول داشت. چند کیلومتر که رفتیم یه نفر کنار جاده دست تکون داد میخواست بره پمپ بنزین. چند صد متر جلوتر پیاده شد. آقای مهندس ازش کرایه نگرفت. وقتی علاقمو به حرفاش دید و متوجه شد که دانشجوی رشته نمایشم با علاقه بیشتری به حرف زدن ادامه داد. طوری که تا قم با هم حرف زدیم.
«... حسرت میخوری چرا از تعطیلات خوب استفاده نکردی؟ به زنی فکر کن که در اتاق زیر پله نشسته هفت روز هفته12 ساعت در روز کار میکند تا غذای فرزندانش را تامین کند. ماشینت خراب شده و مجبور شدی چندین مایل پیاده بروی؟ به شخصی فکر کن که فلج است و آرزومند فرصتی است تا بتواند چند قدم راه برود...»
مهندس اواخر دهه 60 مدرک نوآوری گرفته بود. بابت تولید مادهای که پیش از آن از نمونه آلمانیش استفاده میشد. نمونه آلمانی 98% خلوص داشت و نمونه تولیدی مهندس 3/99%. به علاوه با قیمتی نزدیک به نصف قیمت نمونه آلمانی. مورد مصرف این ماده در تولید لعاب کاشی و چینی و موزائیک و از این دست بود اما هیچ کارخانهای حاضر به ریسک استفاده از ماده تولیدی مهندس نبود چراکه باید این ماده را در کوره میریختند و نتیجه استفاده از این ماده پس از 10 روز مشخص میشد که اگر جواب نمیداد، کارخانه مجبور میشد ضرر سنگینی را متحمل شود. مهندس سرانجام توانست با کارخانهای قرارداد ببندد، مقداری از ماده تولیدی خود را به رایگان در اختیار آن کارخانه قرار داد، به همراه چکی سفیدامضا جهت جبران خسارتهای احتمالی کارخانه.
ماده تولیدی مهندس از آزمون سرافراز بیرون آمد و موفقیت مالی و اعتباری چشمگیری را برایش به همراه داشت.
«... خود را در آینه نگاه کردی و یک موی سفید دیگر پیدا کردی؟ به بیمار سرطانی که تحت شیمیدرمانی است فکر کن. او آرزو دارد مویی داشته باشد تا آن را در آینه نگاه کند...»
مهندس میگفت به هر چیزی که آرزویش را داری خواهی رسید؛ اگر به باورش برسی. میگفت تکرار یک آرزو آن را به ناخودآگاهت می فرستد و دست یافتنش را تسهیل میکند. میگفت خیلیها فکر میکنند که خدایی آن بالا نشسته تا ما با دعا از او چیزی بخواهیم و او بگوید: «بفرمایید»! مهندس معتقد بود که دعا و تکرار خواستن یک چیز، به انسان کمک میکند تا به باور نیل به آن آرزو برسد و دستیابی به آن آرزو به ناخودآگاهش رود. اینگونه وصل، سهل میشود.
مهندس خیلی سیگار میکشید. تا قم هفت، هشت نخ سیگارpall mall کشید.
مهندس گفت: «حدود دو ساله که از خشمم استفاده نکردم. منی که قبل از این در محیط کار و خانه و همه جا، روزی چند بار از خشمم استفاده میکردم.»
روی پل سلفچگان مسافر عقبی پیاده شد. از آن به بعد با صمیمیت بیشتری با مهندس گفتوگو کردم.
مهندس داستان زندانی شدنش را نیز برایم گفت.
«... خود را گیج و سردرگم یافتهای؟ به این میاندیشی که اصلا زندگی برای چیست؟ هدف من چیست؟ شکرگزار باش! کسانی هستند که آنقدر عمر کوتاهی دارند که فرصت فکر کردن به این پرسشها را هرگز پیدا نمیکنند...»
مهندس نوعی باروت اختراع کرده که نگهداری آن بسیار کمخطرتر از باروت معمولی است. اگر چه قدرت تخریب باروت مهندس بالاست، اما ارزش نظامی ندارد چون استفاده از آن نیازمند فعل و انفعالاتی نهچندان پیچیده است. مهندس هیچ آشنایی را در اراک ندارد. تهرانی است. اولینبار هم با بچههای اطلاعات و با چشمانی بسته به اراک آمده است. اختراع این باروت مهندس را پس از طی مسیر پرپیچ و خم قضایی به هفت سال زندان محکوم کرده است.
مهندس تند نمیرفت.
گفتم: «چرا اراک موندین؟»
گفت: «آخه عادت کردم. با بچههای اینجا آشنا شدم.» گفتم: «خب خانواده و دلتنگی و ملاقات و اینها چه؟»
گفت: «هر 40،50 روز چند روزی مرخصی میروم. الان هم یه 30،40 روزی میشه که مرخصیام.»
گفتم: «چطور؟»
گفت: «دنبال کارهای تاسیس یک کارخانه تولید مواد شوینده در زندان هستم که هم برای زندانیان اشتغالزایی به همراه دارد و هم...»
مهندس مشغول نوشتن یک کتاب است در مورد زندانیان. آمادگی خودم را برای کمک در نشر کتابش اعلام کردم و از او خواستم تا از داستان زندگیاش استفاده کنم.
از پیشنهادهایم خوشحال شد و استقبال کرد. آدرسش را در اراک، شماره موبایل شریکش و تلفن خانه تهرانش را در اختیارم قرار داد. من هم کارتم را به او دادم.
«خود را قربانی بداخلاقی، بدخلقی و بیتوجهی دیگران یافتهای؟ به یاد داشته باش همیشه اوضاع میتواند از این بدتر باشد. خوشحال باش که تو مثل آنها نیستی.
این نامه را برای دوستان خود بفرست. شاید بدون اینکه خودت بفهمی بتوانی زندگی او را بهبود ببخشی.
خدا
«مهندس از خدا برایم گفت. گفت خدایی که میشناختم یک خدای ارثی بود. خدایی نامهربان که گویی تنها مجازات میکند اما چند سالی است خدایی را شناختم که مهربان است. خدایی که از او انرژی میگیرم.
گفتم: «مهندس چه پارسال که دانشجوی گرمسار بودم و چه امسال که دانشجوی اراکم خیلی تو جاده بودم. همسفرهای جالبی هم داشتم. لیسانس حقوق، دکترای ادبیات و عضو هیات علمی دانشگاه قم، دانشجوی دانشگاه علوم و فنون هوایی شهید ستاری، پیرمردی روستایی و چه و چه. اما شما خاطرانگیزترین همسفرم هستین...»
مهندس خیلی چیزها برایم گفت. تا نزدیکی خانه مرا رساند. مسیرش بود. ازم کرایه نگرفت. وقتی پیاده شدم، گفت وایسا. از صندوق عقب پوشهای درآورد. پوشه پر بود از دستنوشتههای زندانش. برگهای تایپ شده را جست و به من هدیه داد. از نوشتههای خودش بود. از او خواستم تا امضایش کند. برایم نوشت: «تقدیم به دوست عزیزم عرفان جون 12/9/84»
ناپدریها برای «خانه پدری» عیاری
خبر احتمال اکران محدود و بدون سانسور فیلم «خانه پدری» در گروه «هنر و تجربه» درحالی به گوش میرسد که کیانوش عیاری از اتفاقات پیش آمده برای فیلمش پس از چهار سال، چنان دچار دلزدگی شده که حتی نگارش فیلم جدید خود را هم رها کرده است.
«خانه پدری» همان فیلمی است که میگویند خشونت صحنه ابتداییاش مانع از اکران آن شده ولی تقریبا واضح است که خشونت، تنها بهانهای برای نمایش ندادن آخرین ساخته کیانوش عیاری است و فیلمهایی از این دست به اهرم فشاری از سوی تندروها به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تبدیل شدهاند.
در کنار فیلمهای توقیفی که در سازمان سینمایی وزارت فرهنگ ماندهاند، شاید بتوان وضعیت «خانه پدری» را کمی متفاوتتر از آثار دیگری مانند «آشغالهای دوستداشتنی»، «گزارش یک جشن»، «خیابانهای آرام» و... دانست. این فیلم فقط به دلیل اینکه گفته میشود صحنه ابتدایی آن خشن است، موفق به دریافت مجوز اکران نشده درحالی که با تغییر دولت و روی کار آمدن رویه اعتدال و تدبیر انتظار بر این بود که تمام فیلمهای توقیفی از جمله «خانه پدری» زودتر امکان نمایش پیدا کنند.
اگر بخواهیم نگاهی کوتاه بر آنچه باعث توقیف «خانه پدری» شد داشته باشیم، شاید پیش از هرچیز باید به کنار کشیدن «ناجا» که سرمایهگذار ساخت فیلم بود، اشاره کرد؛ جایی که مسوولان «ناجی هنر» پس از نمایش فیلم در جشنواره ونیز و تحسین مدیر فستیوال از حمایت از این اثر به دلیل همان «خشونت» پا پس کشیدند و در نهایت سهم خود را واگذار کردند.
به این ترتیب در دولت دهم مدیران سینمایی وقت اعلام کردند که باید صحنههای ابتدایی فیلم حذف شود تا مجوز نمایش صادر شود اما این اتفاق نیفتاد تا به دولت یازدهم رسیدیم. در همان ماههای اول فعالیت مدیران جدید، کیانوش عیاری با رییس سازمان سینمایی یا به قول خودش «مرد مهربان» دیدار کرد و این استنباط برایش ایجاد شد که حجتالله ایوبی با «خانه پدری» مشکلی ندارد اما انگار ماجرا پیچیدهتر از چیزی بود که تصور میشد، چراکه وی مدتی قبل اعلام کرد با «صحنه بسیار خشن فیلم مشکل دارد و قرار نبوده باب خشونت در سینما باز شود.» این نکته را هم باید خاطرنشان کرد که در تمام چند سالی که از ساخت این فیلم میگذرد، برداشتهای مختلفی از سیاسی گرفته تا مذهبی نسبت به «خانه پدری» مطرح شده و حتی انگ تکفیری بودن هم به آن خورده است. درحالی که عیاری بارها و بارها تاکید کرده، دغدغه طرح این آسیب اجتماعی را که هنوز هم در گوشه و کنار این مملکت شاهد آن هستیم از 30 سال پیش تاکنون داشته و به هیچ وجه قصد سیاهنمایی نداشته است.
البته اگر «خشونت» را هم بخواهیم جدی بگیریم باید این نکته را مدنظر داشت که پیاز داغ این داستان به قدری زیاد شده که احتمالا کسانی که فیلم را ندیدهاند از «خانه پدری» تصور «اره»ای تیزتر دارند ولی قطعا وقتی فیلم را ببینند متوجه خواهند شد که این فیلم هیولایی که به نظر میرسد نیست، مخصوصا اینکه بارها از تلویزیون صحنههای به مراتب خشنتر پخش شده است و خود عیاری هم تاکید دارد که وجود صحنه ابتدایی فیلم با تمام شوکی که به تماشاگر وارد میکند برای درک آرامش ادامه فیلم ضروری است.
با درنظر گرفتن تمام این جریانات و وقایعی که برسر نمایش این فیلم رخ داده به نظر میرسد «خانه پدری» قربانی یک جریان فرامتنی شده و خشونت فقط بخش کوچکی از انتقادها و شاید بیشتر یک بهانه برای اکران نشدن آن باشد ضمن اینکه نباید فراموش کرد با استیضاح و برکناری وزیر علوم، نوک پیکان انتقادات به سمت علی جنتی تیزتر شده و عدهای دلواپس که مخالف سیاستهای وزارت فرهنگ و به ویژه معاونت سینماییاش هستند، گوش تیز کردهاند که خبری از اکران فیلمهای به اصطلاح مشکلدار بشنوند.
با این حال باید دید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با اکران بدون حذف این فیلم در سینماها، هرچند محدود و با تعیین شرایط سنی، موافقت میکند یا اینکه باز هم مجبور به نگه داشتن این فیلم در توقیف میشود؟!
«قصهها»ی بنیاعتماد در ونیز
ایسنا- فیلم «قصهها» ساخته رخشان بیاعتماد امروز و در دومین روز برگزاری جشنواره ونیز در بخش رقابتی به روی پرده میرود.
طبق برنامه نمایش اعلام شده از سوی برگزارکنندگان هفتادویکمین جشنواره فیلم ونیز، فیلم «قصهها» به کارگردانی رخشان بنیاعتماد از ایران به عنوان یکی از 20 فیلم رقابتکننده برای شیر طلا امروز در چهار سالن و در ساعات 9 و 11 صبح و 17:15 و 18 بعد از ظهر به روی پرده میرود. فیلم «قصهها» در سال 90 با نگاهی به شخصیت فیلمهای قبلی بنیاعتماد ساخته شده و در آن بازیگرانی چون گلاب آدینه، صابر ابر، فرهاد اصلانی، بابک حمیدیان، نگار جواهریان، ریما رامینفر، حبیب رضایی، عاطفه رضوی، مهراوه شریفینیا، محمدرضا فروتن، شاهرخ فروتنیان، باران کوثری، پیمان معادی، فاطمه معتمدآریا، حسن معجونی، مهدی هاشمی و... ایفای نقش کردهاند.
هفتادویکمین جشنواره فیلم ونیز از 27 اوت با نمایش فیلم «مرد پرنده یا فضیلت غیرمنتظره نادانی» ساخته «آلخاندرو گونزالز ایناریتو»، کارگردان سرشناس مکزیکی آغاز به کار کرد و تا ششم سپتامبر ادامه خواهد داشت. همچنین فیلم «ملبورن» ساخته «نیما جاویدی» که اولین حضور بینالمللی خود را تجربه میکند نیز به عنوان فیلم افتتاحیه بخش هفته منتقدین ونیز فردا و پس فردا در دو نوبت به روی پرده خواهد رفت.
رضا کیانیان برنامه سطل آب یخ را لغو کرد
ایلنا- در پی دعوت رضا کیانیان از تمامی مردم برای حضور در بیمارستان محک به منظور مشارکت در برنامه متفاوت او برای پیوستن به کمپین سطل یخ در روز یکشنبه 9 شهریور ساعت 14، این هنرمند ضمن اعلام لغو این رویداد از تمام مردم خواست تا در روز یادشده به منظور حفظ آرامش و آسایش کودکان معصوم مبتلا به سرطان به بیمارستان محک مراجعه نکنند.
کیانیان گفت: به علت استقبال گسترده مردم نیکوکار برای حضور در این برنامه و با توجه به اینکه اولویت و دغدغه اصلی همه ما تامین رفاه و آسایش کودکان مبتلا به سرطان تحت حمایت محک است و از آنجا که تجمع تعداد زیادی از افراد در این محیط بیمارستانی مناسب شرایط جسمی و روحی این کودکان عزیز نیست، لذا لغو این برنامه را به اطلاع همه هموطنان عزیز میرسانم و از همگان تقاضا دارم به این بیمارستان مراجعه نکنند. محک ضمن قدردانی از تمامی یاوران نیکاندیشی که با قلمی یا قدمی یا درمی همراه کودکان مبتلا به سرطان و تمامی انسانهایی که نیاز به همراهی و حمایت دارند، هستند؛ امید دارد با تداوم اعتماد، عشق و مشارکت همه اعضای خانواده بزرگ این سازمان هر روز در مسیر ارتقای کمی و کیفی حمایتها از فرزندانش گام بردارد.
رضا کیانیان به درخواست مهناز افشار برای پیوستن به کمپین سطل آب یخ پاسخ مثبت داده و اعلام کرده بود که این برنامه را به شکلی خاص در مقابل بیمارستان محک اجرا میکند.
موزه «انتظامی» میزبان جشنواره تئاتر عروسکی
مهر- مجید جوزانی، مدیرعامل خانه موزه «انتظامی» با اشاره به پایان مراحل ساختوساز این مکان فرهنگی هنری و آغاز بهرهبرداری از آن طی چند روز آینده، از میزبانی این موزه برای برگزاری پانزدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی تهران- مبارک خبر داد.
جوزانی در این باره گفت: در حقیقت این مکان فرهنگی هنری رسما آماده بهرهبرداری شده و در حال حاضر نیز ما پذیرای مردم و افرادی که میخواهند از این موزه بازدید کنند، هستیم.
تنها نواقص کوچکی مثل رفع نقص آبرسانی یا مشکلات برقی باقی مانده که طی چند روز آینده این مشکلات نیز برطرف شده و موزه آماده افتتاح میشود.
وی درباره برگزاری مراسم افتتاحیه برای خانه موزه «انتظامی» توضیح داد: قرار نیست مراسم افتتاحیهای رسمی برای خانه موزه داشته باشیم اما خبر خوش اینکه این مکان قرار است میزبان برگزاری پانزدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی تهران- مبارک باشد که قرار است اواخر شهریورماه برگزار شود بنابراین ممکن است شاهد برنامههای عروسکی در خانه موزه «انتظامی» باشیم.
مدیرعامل این مکان فرهنگی هنری یادآور شد: احتمالا بعد از پایان جشنواره تئاتر عروسکی نیز قرار است با اجرای یک اثر نمایشی تالار «نام آوران تئاتر ایران» نیز که یک سالن نمایشی بلک باکس است، افتتاح شود. پیش از این قرار بود خانه موزه «انتظامی» در خردادماه سال جاری با برگزاری مراسم افتتاحیه به صورت رسمی آغاز به کار کند که این امر میسر نشد.