73 سالگی احمدرضا احمدی: هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود
احمدرضا احمدی 30 اردیبهشت 1319 در کرمان به دنیا آمد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود و پنج فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود.
احمدرضا تحصیل را در دبستان کاویانی کرمان شروع کرد و پس از آمدن خانواده به تهران در 1326 در دبستان ادب و صفوی، دوره ابتدایی را به پایان رساند و به دبیرستان دارالفنون رفت و دیپلم گرفت. احمدرضا احمدی به رسم آن سالها دوره خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان پشت سر گذاشت.
احمدی در 1343 همراه با گروهی از هنرمندان از جمله نادر ابراهیمی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی و اکبر رادی، گروه ادبی طرفه را با هدف دفاع از هنر موجنو بنیاد نهاد. انتشار دو شماره از مجله طرفه و چند کتاب در زمینه شعر و داستان در زمره فعالیتهای این گروه شناسایی میشوند.
آشنایی عمیق با ادبیات کلاسیک ایران و شعر نیما، دستمایه و ابزاری بود تا احمدرضا احمدی حرکت متفاوتی را در شعر معاصر شروع کند. او سرودن شعر را از 20 سالگی بهطور جدی آغاز کرد. در 1341 نخستین مجموعه شعرش را با عنوان «طرح» به بازار فرستاد که بسیار مورد توجه قرار گرفت و بعدها در 1371 در مجموعه دیگری بهنام «همه آن سالها» هم به چاپ رسید. انتشار دو مجموعه «روزنامه شیشهای» و «وقت خوب مصائب» در 1343 و 1347 نام احمدرضا احمدی را به عنوان شاعری نوپرداز و متفاوت بر سر زبانها انداخت.
در سالهای دهه 40 خورشیدی، احمدرضا احمدی جدا از بازی در فیلم پستچی به کارگردانی داریوش مهرجویی به عنوان دستیار کارگردان در ساخت فیلم متفاوت و به تعبیری وابسته به موج نو سینمای ایران، پنجره، در کنار جلال مقدم به تجربه تازهای دست یافت.
احمدرضا احمدی در 1349 در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد تا 1358 به عنوان مدیر تولید موسیقی برای صفحه و نوار فعالیت کرد و سپس تا زمان بازنشستگی در 1373 در بخش انتشارات کانون ویراستار بود.
«مجموعه صدای شاعر» که به معرفی شعر معاصر و کلاسیک ایران میپرداخت و «مجموعه آوازهای فولکلور ایران» از جمله کارهایی است که به همت احمدی در کانون به انجام رسید، ضمن اینکه «تدوین ردیف موسیقی ایرانی» و «مجموعه زندگی و آثار موسیقیدانان ایران و جهان» را هم باید به کارهای موسیقایی دوران حضور او در کانون اضافه کرد.
احمدرضا احمدی را میتوان و باید هنرمندی چندکاره دانست؛ از شعر و داستان (به ویژه برای کودکان) تا موسیقی و حضور در سینما، در زمینه زیادی از هنر، توانایی و تلاش خود را به خوبی به نمایش گذاشته است.
اگر قرار به شمارش و توضیح حتی کوتاه آثار او در میان باشد به قول معروف، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد بود. او شاعری است که از موسیقی میگوید. موسیقیشناسی است که برای کودکان کتاب مینویسد، نویسندهای که با سینما میانه خوبی دارد.
احمدی که در شناخت و تفسیر موسیقی توانایی دارد، میگوید: در موسیقی ایرانی تحول رخ نداده است به عبارتی هفت دستگاه دایم تکرار میشوند. تلاشهایی برای تحول بخشیدن صورت گرفته است بهطور مثال کامکار سعی خود را کرده اما انعطاف لازم را نداشت چهبسا در نسلهای آینده موسقی ایرانی شیوه ارتباط خود را با اشعاری چون کارهای سپهری یا مثنوی پیدا کند. شاید موسیقی ما به یک نیما احتیاج دارد. علینقی وزیری تا حدی این کار را با ارکستر انجام داد، اما تکرار بود و ریشه نگرفت.
و هنگامی که نوبت به شعر و شاعری میرسد، نگاه متفاوتی را عرضه میکند. در شعر هیچ شاعری واژههای خاص وجود ندارد، بلکه دیدگاه نو مطرح میشود. در نسل شاعران ما فروغ فرخزاد و سهراب سپهری تلاش کردهاند تا از استحاله شدن برخی از واژهها در قالب شعر جلوگیری کنند. نثر خوب یا بد وجود ندارد بلکه تفکر خوب یا بد وجود دارد. در این میان سپهری از به کار گرفتن تجربیات دیگران پرهیز کرد؛ مشخصهای که بزرگترین مزیت ادبی او به حساب میآید.
احمدرضا احمدی که منتخب شعرهای سپهری به همت او منتشر شده در مورد چگونگی گزینش شعرها میگوید: در میان اشعار سهراب «دومنظومه» را ترجیح میدهم. به نظر من مبنای حیات و تفکر اوست. من هم از «دومنظومه» شروع کردم. برای پایان کار هم «صدای پای آب» را انتخاب کردم. در واقع از آخر به اول رسیدم و در هر دفتر ارتباط میان کل «هشت کتاب» را هم حفظ کردم.
احمدرضا احمدی در گفتوگویی با ماهنامه دانش و فن (اردیبهشت 70- شماره 51) میگوید: «در نسل گذشته، تنها دو شاعر جستوجوگر وجود داشتند که هرگز توقف هم نکردند؛ سپهری و فروغ فرخزاد...» و در ارتباط با سپهری اضافه میکند: «سهراب از معدود هنرمندان ایرانی بود که هجوم فرهنگی غرب را به جوامع شرقی دریافته بود. من امضای سپهری را عصارهای از فرهنگ و خط ایرانی میدانم و نقاشیهایش را یک مینیاتور خلاصه شده از فرهنگ و طبیعت ایران...»
احمدرضا احمدی باور خود را در مورد شعر اینگونه بیان میکند: «شعر مانند اسکناس است و اگر پشتوانه فلسفی و ادبی داشته باشد، رایج است در غیر این صورت رایج نخواهد شد. شعر اگر فاقد تفکر و اندیشه باشد به جملات آهنگین و رمانتیک تبدیل میشود که از برقراری ارتباط با دنیای اطراف عاجز میماند.»
«دفترهای سالخوردگی» حاصل دهه 80 و «دفترهای واپسین» از سال 90 به این سوی و «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود» و «ویرانههای دل را به یاد میسپارم» در زمینه شعر... «پسرک تنها روی برف» و «روزهای آخر پاییز بود» در میان آثار فراوان او در مقوله شعر و قصه برای کودکان و در میان کارهای احمدی به صورت ضبط صدا و تصویر «فریدون مشیری، شاعر» و «محمد قاضی، مترجم» را به عنوان مشت نمونه خروار دوست میدارم و برمیگزینم ضمن اینکه شعرخوانی در آلبوم تنهایی ساخته فریبرز لاچینی، دکلمه «اشعار سپهری» و فیلمهای پستچی و پنجره را هم بسیار دوست میدارم.
با تئاتر شوخی دارند
منیژه محامدی * - هر چهار سال یکبار و در آستانه انتخابات منتظریم ببینیم مدیر جدید از کلاهش برایمان چه بازی جدیدی در خواهد آورد و عدهای هم میپرسند در این چهار سالی که گذشت و بد هم گذشت و شما تجربه کسب کردید چشم اندازتان نسبت به آینده چیست؟ از مدیر بعدی چه انتظاری دارید...
میدانید ماجرا از چه قرار است؟ ماجرا این است که من خسته شدهام از اینکه هر چهار سال یکبار بخواهم وظایف مدیران محترم را برشمارم. اصلا خندهام میگیرد که چرا من باید وظایف مدیران را بگویم.
همهمان میدانیم آنها به وظایف خود آشنایی ندارند، شاید هم دارند اما نمیخواهند و نمیتوانند و شاید هم یادشان میرود که عمل کنند. مثل همیشه ما مشکل بودجه داریم، مشکل سالن داریم، مشکل ممیزی داریم و از همه مهمتر مشکل عدم تفاهمان هم که الا ماشاءالله بیداد میکند.
دوستان! وظایف مسوولان روشن است و باید نسبت به وظایفشان احساس مسوولیت کنند که نمیکنند، باید به وظایفشان عمل کنند که نمیکنند و ما میبینیم که فقط و فقط سوءاستفاده از وظایف میشود.
وقتی قانون مشخصی وجود دارد، وقتی بودجه مشخص است و همه از آن مطلع هستند و معاونت هنری باید طبق آن قانون و بودجه پیش برود دیگر شرح وظایف آنها فقط و فقط آب در هاون کوبیدن است. میدانید چرا؟ چون به فکر خودشان هستند و مسایل جیبشان با این بودجهها حل شدنی نیست.
ما عادت کردهایم که آدمهایی که صلاحیت کار کردن را ندارند بر مسند کار ببینیم. آنها فقط توانستند یک کارشان را به ثمر برسانند و بهترین کارشان هم همین بود آنها کمر به نابودی تئاتر حرفهای بسته بودند که به خاطر همت بلندشان این اتفاق افتاد.
این همه آن چیزی بود که آقای شاهآبادی با ما کرد حالا هم اگر قرار است یک آدم جدید بیاید و همین کارها را بکند، اصلا آمدن و نیامدنش چه فرقی برای من میکند؟ آنقدر که خستهمان کردهاند امیدی هم نداریم... این ماجرا به حالا هم برنمیگردد، ما همیشه تئاتری مصیبتزده داشتیم اما در دوران اصلاحات کسانی مثل آقای کاظمی، آقای سلیمی و فدایی آمدند که هنر را میشناختند و چقدر حالا جایشان خالی است اما حالا دیگر با تئاتر شوخی دارند و چهار سال شاهکار را داشتیم...
* کارگردان تئاتر
داستان خانه سینما ادامه دارد
مینو قاسمی- از روزی که خانه سینما تعطیل شد و بهانهشان هم بندهایی از اساسنامه بود که مغایر با قوانین میپنداشتند تا امروز بیش از یک سال و نیم میگذرد. خانه سینما تعطیل شد و تنها گروه صنفی معتبر سینمایی که توانسته بود تمام اصناف را گرد هم جمع کند از هم پاشیده شد. ساختمان خانه سینمای شماره 2 که قرار بود محل رفت و آمد سینمادوستان باشد تنها به برگزاری جلسات نهچندان رسمی تن داد و دفتر مرکزی خانه سینما هم تبدیل به محل توزیع گوشت و اقلام پروتئینی شد.
اینها همهاش در طول کمی بیشتر از یک سال رخ داد. خیلیها میگویند تمام اتفاقاتی که برای سینما افتاد و توانستند فیلمهایش را از پرده پایین بکشند، اختلافات ادامهدار حوزه هنری و سازمان سینمایی، اختلاسهای عجیب و غریب در سازمان سینمایی و ایجاد موانع در راه سینماگران همهاش به خاطر تعطیلی خانه سینما بود.
اما مسوولان به این نتیجه رسیدند که نبودن خانه سینما از چند جهت به نفعشان نیست. آنها فهمیدند در کنار تمام افتخاراتشان اینکه در تاریخ چهار ساله کاریشان ثبت بشود که خانه سینما در دوره آنها تعطیل شده دیگر شاهکار خواهد بود. آنها فهمیدند که به تنهایی نمیتوانند مشکلات را حل کنند و با ریشسفیدی دفتر ریاستجمهوری قرار شد هیاتی برای تغییر اساسنامه خانه سینما تشکیل شود. مدیرعامل خانه سینما به نمایندگی از اصناف این راه را قبول کرد. از آبان سال 91 قرار شد منتظر بازگشایی خانه سینما باشیم اما این اتفاق نیفتاد و اهالی خانه سینما طی نامهای عطای بازگشایی را به لقایش بخشیدند. در شرایطی که دولت دهم ظاهرا اصرار دارد این بحران را تا پیش از پایان کارش در مردادماه امسال به سامانی برساند، همچنان مدیران محترم سازمان سینمایی در این امر تعلل میکنند. اواخر سال گذشته گفتند که در صورت بازگشایی خانه سینما، باید نام جدید «خانه سینمای جمهوری اسلامی ایران» را یدک بکشد؛ حرفی که مبنای حقوقی و عرفی روشنی ندارد. مگر نه اینکه همه ما در جمهوری اسلامی ایران زندگی و فعالیت میکنیم و باید تابع قوانین موجود باشیم؟ پس این پسوند چه معنایی دارد؟ مگر خانه تئاتر یا خانه موسیقی با چنین پسوندی فعالند؟
از اینها که بگذریم حرف و حدیثهای چند روز اخیر نشان میدهد مدیران سازمان سینمایی کشور اصرار چندانی به حفظ تمامیت و یکپارچگی صنوف بیست و چندگانه خانه سینما در دوران پس از بازگشایی ندارند. سنگهای متعددی که به بهانه واهی «قانونی شدن صنوف» پیش پای خانه سینما انداخته میشود، بزرگترین مانع بازگشت خانه سینما به دوران گذشته است. خانه سینما سازمانی غیردولتی است و به طریق اولی انجمنهای زیرمجموعه آن نیز تشکیلاتی مردمی محسوب میشوند. حال این همه اصرار مدیران ذیربط برای مفهوم مبهم «قانونی شدن» چه معنایی میتواند داشته باشد، نکتهای است که مدیران محترم سازمان سینمایی هرگز پاسخی روشن به آن ندادهاند. اگر «قانونی شدن» از نگاه آقایان به معنی زیر سلطه دولت رفتن این انجمنهای صنفی باشد، آنگاه اساسا خانه سینما چه کارکردی میتواند یا باید داشته باشد؟
آقای مهدی عظیمیمیرآبادی، معاون محترم فعالیتهای سازمان سینمایی در گفتوگویی اعلام کرده تا زمانی که همه صنوف سینمایی زیر چتر سازمان سینمایی وزارت ارشاد جمع نشوند، روند بازگشایی خانه سینما را با حداقل صنوف پیگیری خواهند کرد. پرسش اینجاست که در صورت بازگشایی خانه سینما با حضور تنها نیمی از صنوف، چه نفعی برای سینمای ایران خواهد داشت؟ صنوفی که بحق میخواهند استقلال صنفی خود را حفظ کنند و از دولتی شدن پرهیز دارند، در این وضعیت چه سرنوشتی خواهند داشت؟ در چنین وضعیتی امتناع سازمان سینمایی از بازگشایی خانه سینما با حضور تمامی صنوف پیشین، آیا معنایی جز لجبازی و عدم تمکین نسبت به دستورات رییس دولت دارد؟ نزدیک به یک ماه دیگر انتخابات ریاستجمهوری در پیش است و دولت تغییر خواهد کرد. آیا این همه تعلل و سنگاندازی معنایی جز اجرای سیاست زمین سوخته و تحویل دادن ویرانهای از خانواده سینما به دولت بعدی و وزارت ارشاد دارد؟ زمان به سرعت در حال گذار است و گروه کنونی با گردآوری برخی انشعابات انجمنهای صنفی (و نه صنوف اصلی پیشین خانه سینما) میکوشد نام خود را به عنوان گروهی که منشای خیر شده و خانه سینما را بازگشایی کرده در تاریخ ثبت کند، اما با روند کنونی نهتنها اجماعی فراگیر میان صنوف واقعی و اصلی شکل نخواهد گرفت، بلکه نام تیم مدیریت فعلی تنها به عنوان کسانی که خانه سینما را به تعطیلی کشاندند در یادها باقی خواهد ماند.
حالا خبر تازه این است که آقای عظیمی پیشنهاد تازهای دارد؛ هیات پیگیری بازگشایی خانه سینما از سازمان سینمایی درخواست کرد که «نماینده یا نمایندگانی منسوب به هیاتمدیره و خانه سینمای سابق» به ترکیب این هیات اضافه شوند.
مهدی عظیمیمیرآبادی، معاون فعالیتهای سازمان سینمایی و مسوول هیات پیگیری بازگشایی خانه سینما با اعلام این مطلب بیان کرد: چهارمین جلسه هیات پیگیری بازگشایی خانه سینما، شنبه 28 اردیبهشتماه برگزار شد و در آن جلسه از سازمان سینمایی درخواست کردند از افرادی که منسوب به خانه سینمای قبل هستند، دعوت کنیم تا در این هیات حضور داشته باشند.
وی درباره دلیل این هیات برای ارایه چنین درخواستی توضیح داد: این هیات با توجه به اینکه میخواست حُسن نیت خود را نشان دهد و همچنین به منظور جلوگیری از تفرقه و به تعبیری عدم بهرهبرداری سیاسی از بازگشایی خانه سینما، چنین درخواستی را مطرح کرد تا بتواند با تعامل بیشتر کار خود را پیش ببرد.
معاون فعالیتهای سازمان سینمایی افزود: در این درخواست، اعضای هیات بازگشایی خانه سینما از سازمان سینمایی خواستهاند که از افراد منتسب به خانه سینمای قبلی، هیاتمدیره و صنوف آن دعوت کنیم تا علاوه بر حضور در هیات بازگشایی خانه سینما در جلسات آن نیز حاضر شوند.
معاون رییس سازمان سینمایی درباره نظر این سازمان و رییس آن پیرامون این درخواست بیان کرد: ما اکنون در حال بررسی این تقاضا هستیم که ببینیم آیا اجابت چنین درخواستی شدنی است یا خیر و اگر میتوان آن را قبول کرد، نحوه اجرایی شدنش چگونه خواهد شد.
اما فرهاد توحیدی، رییس هیاتمدیره خانه سینما میگوید: ترجیح میدهم حرفی نزنم جز اینکه ما اصلا این هیات را به رسمیت نمیشناسیم و تعجیلی هم برای باز شدن خانه سینما در دولت دهم نداریم.
و این داستان همچنان ادامه دارد...
اکران فیلم «گذشته» به تعویق افتاد
مهر- اکران فیلم سینمایی «گذشته» ساخته اصغر فرهادی در سینماهای ایران به تعویق افتاد.
حبیب کاوش، سخنگوی شورای صنفی نمایش درباره تصمیمگیری برای نمایش فیلم جدید اصغر فرهادی در جلسه این شورا اظهار کرد: به دلیل اینکه زیرنویس فیلم «گذشته» آماده نیست و دوستان میخواهند خیلی دقیق روی آن کار کنند و همچنین به دلیل اینکه اکنون در فصل امتحانها هستیم، نمایش فیلم «گذشته» آخرین ساخته اصغر فرهادی، یکی دو هفته عقب میافتد.
وی درباره زمان قطعی نمایش این فیلم و اینکه آیا پس از تعطیلات نیمه خردادماه اکران خواهد شد؟ گفت: در اینباره گمانهزنی نکنید؛ زمان قطعی اکران فیلم را در آینده اعلام خواهیم کرد.
سخنگوی شورای صنفی همچنین درباره تصمیم دیگری که در جلسه شورای صنفی نمایش گرفته شد، توضیح داد: از چهارشنبه هفته آینده (هشتم خردادماه) فیلم سینمایی «چه خوبه برگشتی» به کارگردانی داریوش مهرجویی در گروه سینمایی «استقلال» جایگزین فیلم سینمایی «ملکه» خواهد شد.
راهاندازی خانه هنرمندان سالمند
ایسنا- مدیرعامل خانه تئاتر از امضای تفاهمنامهای با سازمان بهزیستی برای راهاندازی خانه هنرمندان سالمند خبر داد.
ایرج راد گفت: آقای دکتر نبینژاد، مسوول پیگیری خانه هنرمندان سالمند در بهزیستی در تماسی با خانه تئاتر اعلام کرد که هفته آینده تفاهمنامهای میان ما و آنها امضا میشود و براساس آن در دو، سه ماه آینده خانه هنرمندان سالمند مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
نایب رییس هیاتمدیره خانه تئاتر که چندی پیش با همراهی عزتالله انتظامی از مکان انتخاب شده برای خانه هنرمندان سالمند بازدید کرده بود، یادآور شد: ساختمانی که چندی پیش بازدید کردیم، ساختمانی نوساز است که تقریبا آماده شده و فقط نیازمند تغییرات تکمیلی است که قرار است تا دو ماه آینده به بهرهبرداری برسد.
راد در بخش دیگری از این گفتوگو درباره اضافه شدن تبصرهای برای بیمه هنرمندان زن و مرد بالای 45 و 50 سال که قبلا هم پیگیری شده بود، افزود: هنوز در این مورد اتفاقی نیفتاده اما تنها راهی که قدری پروسه درمان هنرمندان بیمار را تسریع میکند، استفاده آنها از بیمه ایرانیان است.
وی توضیح داد: هنرمندانی که بیمه نیستند میتوانند از بیمه ایرانیان استفاده کنند. این بیمه چیزی شبیه بیمه خدمات درمانی است و هنرمندان با پرداخت مبلغ اندکی به عنوان حق عضویت از خدمات درمانی بهرهمند خواهند شد ضمن اینکه این افراد میتوانند از بیمه تکمیلی هم استفاده کنند.
این هنرمند تئاتر در عین حال یادآور شد: این بیمه شامل پوشش بیمه بازنشستگی و ازکارافتادگی نخواهد شد اما در هر حال دوستانی داشتهایم که با مراجعه به بیمه ایرانیان مشکلشان برای بیمه تکمیلی حل شده است و از خدمات درمانی هم بهرهمند شدهاند.
انتخابات اجرای یک نمایش را به تاخیر انداخت
ایسنا- نمایش «پایتخت ریودوژانیرو کجاست» به کارگردانی نیما دهقانی که قرار بود از اول خرداد به روی صحنه برود به علت کمبود سالن اجرا نمیشود.
دهقانی گفت: نمایش جدید من به نام «پایتخت ریودوژانیرو کجاست» با صحبتهایی که انجام شده بود، قرار بود از اول خردادماه در تالار «حافظ» اجرا شود اما بعدا به ما گفته شد به خاطر نبود سالن و همچنین برگزاری انتخابات نمیتوانیم نمایشمان را اجرا کنیم و ما هم منتظر هستیم تا نمایشمان را بعد از انتخابات اجرا کنیم.
وی افزود: حتی بعد از این اتفاق قرار شد تا نمایشمان را به شیراز ببریم و در آنجا اجرا کنیم اما آنها گفتند قبل از اینکه نمایش در تهران اجرا شود، نمیتوانند اجازه اجرایش را در شیراز بدهند.
دهقانی یادآور شد: در حال حاضر مشکل اصلی تئاتر ما کمبود سالن است که نمایش ما هم امروز دچار آن است.
این کارگردان درباره داستان این نمایش گفت: داستان درباره یک مسابقه تلویزیونی است که سه نفر شرکتکننده دارد.
دهقانی ادامه داد: «پایتخت ریودوژانیرو کجاست» تجربه جدیدی در زمینه دیالوگنویسی است چون دیالوگ مستقیمی میان افراد وجود ندارد.
شبنم مقدمی، رویا میرعلمی، باران کوثری، علیرضا محمدی، حسام محمودی و امیر عزیزی از جمله بازیگران این نمایش هستند و فرشاد سپاس تهیهکنندگی آن را برعهده دارد.
نیما دهقانی پیشتر نمایشهای «من و تلخک» و «شیوه صحیح استفاده از دستگاه» را اجرا کرده که هر دو نمایش مورد توجه تماشاگران تئاتر قرار گرفته است.
نمایش مجدد «هیروشیما عشق من» در کن
مهر- جشنواره فیلم کن دیروز با نمایش فیلم «هیروشیما عشق من» در بخش کلاسیکها، یاد این فیلم را زنده کرد.
نمایش نسخه بازسازیشده فیلم «هیروشیما عشق من» ساخته آلن رنه با بازی امانوئلا ریوا برای قدردانی یادآوری یکی از مهمترین فیلمهای کلاسیک، در شصت و ششمین جشنواره کن به نمایش درآمد.
آلن رنه، کارگردان مشهور فرانسوی سال 2009 در جشنواره کن برای یک عمر دستاوردهای هنریاش یک جایزه ویژه دریافت کرد و ریوا بازیگر فیلم «عشق» میشاییلهانکه نیز سال پیش جایزه اسکار را برای بازی در این فیلم گرفت این دو با همکاری هم 54 سال پیش با فیلم «هیروشیما عشق من» در جشنواره کن سال 1959 حضور داشتند.
این فیلم در دوازدهمین دوره جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و به گفته منتقدان، مثل یک بمب سینمایی صدا کرد. این فیلم در فضای پس از جنگ، با موضوع و سبک ویژه سینماییاش دقیقا دنیایی را هدف گرفته بود که کاملا همه ارزشهایش واژگون شده بود. آلن رنه با همکاری مارگریت دوراس در کسوت نویسنده این فیلم، سبکی را با روایتهای جسورانه در پیش گرفته بودند که در آن زمان به منزله اتفاقی در دنیای سینما بود.
درگذشت احمد جورقانیان، آرشیویست فیلم
ایلنا- احمد جورقانیان از علاقهمندان فیلم و سینما که بسیاری از تهیهکنندگان و نویسندگان سینمایی وی را به عنوان بزرگترین آرشیودار فیلم در ایران میشناسند، روز دوشنبه 30 اردیبهشتماه پس از یک دوره بیماری درگذشت.
احمد جورقانیان تحصیلات آکادمیک خود را در رشته هنر با دریافت لیسانس از دانشکده هنرهای زیبا به پایان برد به صورتی که در دورهای حتی همکلاس عزتالله انتظامی بود. جورقانیان از همان قبل از انقلاب علاقه خاصی به جمعآوری فیلمهای سینمایی که از بار هنری و سینمایی خوبی برخوردار بود، از خود نشان میداد به صورتی که تمامی فیلمهایی را که زمان نمایش آنها به پایان رسیده بود یا صاحبان اصلی آنها دیگر علاقهای به نگهداری آنها نداشتند، تهیه و نگهداری میکرد.
جورقانیان مالکیت فیلمها را خریداری میکرد و در این میان حتی فیلمهایی را که بعضا باید نابود میشدند و اصطلاحا به آنها گفته میشدند باید تبر زده شوند، تهیه میکرد و به کمک همکارانش برای نمایش و آمادهسازی مهیا میکرد. جورقانیان که سال پیش به دلیل سکته مغزی دچار مشکلات شده بود، روز دوشنبه درگذشت و دیروز تشییع شد.