Quantcast
Channel: صفحه ۸ - روزنامه جهان صنعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

8

$
0
0

قطار تکان می‌خورد

- خانم...فق...
صدای زیر دخترک فال فروش، به دنیای آدم‌ها پرتابم می‌کند.
-... تومنه. یه دستمال کاغذی هم توش داره. می‌خرید خانم؟
تشکیل تصویر گردنی کج با پس زمینه کاپشن‌هایی تیره رنگ و دو سه دست زمخت آویزان در شبکیه چشمانم، لبخند را بر گوشه لبانم می‌نشاند.
روسری آبی با گل‌های خاکستری رنگ که به شکل بامزه‌ای به سر دخترک بسته شده است، خانه پدری‌ام را روی شیشه قطار مترو نقاشی می‌کند.
مادرم به قولی که داده بود عمل کرده و برایم یک روسری آبی با گل‌های تقریبا سیاه رنگ خریده بود البته من هم کاری کرده بودم کارستان و بالاخره تنها خواهرش را خاله صدا زده بودم.
همیشه وقتی خاله‌ام می‌آمد، خودم را پنهان می‌کردم تا برود. نمی‌دانم چرا، ولی از او خجالت می‌کشیدم. انگار یک پسر‌بچه هم سن و سال خودم که من خیلی دوستش دارم به خانه‌مان آمده باشد.
روی ایوان خانه نشسته بودیم و خاله‌ام روسری را به سرم بسته بود. من که هم از شوق روسری و هم از شرم خاله، صورتم بدجوری گل انداخته بود، سعی می‌کردم لباس جدیدم را به جوجو نشان بدهم. جوجو‌ نامی بود که روی ماهی سیاه کوچولوی حوض خانه‌مان گذاشته بودم.
- آره خانم خوشگله. چه روسری قشنگی داری. چقدر باید بدم، فرشته کوچولو؟
- پونصد تومنه خانم. بفرما...
تکان ناگهانی قطار تلاشم را برای برداشتن فال بی‌نتیجه می‌گذارد. اتفاق عجیب اما، ناپدید شدن دخترک است. چشمانم به تکاپو می‌افتند تا دخترک فرز را پیدا کنند. پیدا نمی‌شود‌ ولی یک چیز بدجور به چشمم می‌آید که تا آن لحظه توجهم را جلب نکرده بود. تعداد زیاد دستفروش‌ها در قطار که همه چیز می‌فروشند؛ از مسواک‌های تقلبی اورال- بی تا بدلیجات که برقی در چشمانم می‌اندازند. وسوسه می‌شوم تا مردی را که فریاد می‌زند: «دستبندهای طلا، نقره، تیتانیوم...» صدا بزنم، که هیکلی تنومند مانع می‌شود.
 کت و شلوار خاکستری شیکی به تن دارد که همیشه دوست داشتم‌ همسرم هم چنین لباسی بپوشد.
چشمانم از تعجب گرد می‌شوند. مرد شیک‌پوش دستفروش است. جلد مدارک می‌فروشد.
اضطراب به سراغم می‌آید. به دنیای کفش‌ها پناه می‌برم. دنیای آرامش‌بخش کفش‌ها‌ اما گویا غریبه‌ای به این دنیا نفوذ کرده است؛ یک جفت دمپایی جلوبسته قرمز‌رنگ. حس کنجکاوی بر اضطرابم غلبه می‌کند. سرم را بالا می‌آورم تا صاحب غریبه‌ها را ببینم.
گویی منتظر بود تا نگاهمان تلاقی پیدا کند. دست چپش را از جیب پالتوی خاکستری‌اش بیرون می‌آورد، نشانم می‌دهد و شروع به صحبت می‌کند.
- سلام خانم. این حلقه رو می‌بینید. طلاش 24 عیاره. خواهش می‌کنم با دکمه پالتوتون عوضش کنید. ببینید یکی از دکمه‌های پالتوم کنده شده که داره بدجوری اذیتم می‌کنه. خواهش می‌کنم خانم. طلای 24 عیاره به خدا.
به اطراف نگاه می‌کنم تا ببینم کسی از این درخواست دهانش وانمانده است. چشمانم پاسخی نمی‌یابند.
حلقه ازدواجم را نشانش می‌دهم تا متوجه شود که نیازی به حلقه‌اش ندارم، جدا‌ از اینکه حلقه‌اش مردانه هم هست.
اما یک چیز بیشتر از درخواست عجیبش متعجبم کرده است؛ چتری خاکستری که بالای سرش نگه داشته است.
تکان ناگهانی دوباره‌ قطار مانع می‌شود تا علامت سوال ذهنم برطرف شود. معمولا وقتی به ایستگاهی نزدیک می‌شویم، چنین تکان‌هایی می‌خورد.
دوباره به مرد دمپایی‌پوش نگاه می‌کنم. چتری در دستش نیست. احتمالا تکان قطار سبب افتادنش شده است. رنگ پالتوی مرد هم تیره‌تر به نظر می‌رسد.
سر و صدایی که در انتهای کوپه به راه افتاده است، توجهم را به سمت راست جلب می‌کند. تعداد زیادی دستفروش کارشان را رها کرده‌اند و فکر می‌کنم به یک دعوای مردانه نگاه می‌کنند. این بار کنجکاوی زنانه‌ام چندان انتظار نمی‌کشد. یکی از مردها کنار می‌رود و من به سکسکه می‌افتم. آخرین باری که به سکسکه افتاده بودم، زمانی بود که همسرم با یک ماسک وحشتناک من را ترسانده بود.
دو مرد اصلی دعوا، صحنه وحشتناکی را  به وجود آورده‌اند. یکی دست راستش از بازو بریده شده و در دستان دیگری دستی بریده شده از بازو قرار دارد. خونی در صحنه دیده نمی‌شود.
وحشت زیاد، اختیار عضلات گردنم را از من گرفته است تا اینکه دو شلوار راه‌راه خاکستری ناجی چشمان می‌شوند و سکسکه‌ام متوقف می‌شود. دو دستفروش راجع به همین دعوا صحبت می‌کنند.
- مثل اینکه معامله جوش خورده بوده. طرف دستش رو بریده و داده به اون یکی. حالا اون یکی میگه ته سیگارش تو تکون‌های قطار افتاده. بیچاره بی‌دست هم بدجوری آمپر چسبو...
- خانم. خانم. یه لحظه به من توجه کنید. خانم با شما هست...
صدا از سمت چپ می‌آید. رو بر می‌گردانم. دهانم از ترس تا حدی باز می‌ماند که مجالی برای آغاز سکسکه نمی‌ماند. پیرمردی که کنارم نشسته بود، توده‌ای مچاله را به سمت من گرفته است.
- ممنون که توجه کردید. این قلب منه. حاضرم در از‌ای یک قطره ا...
به جلو پرتاب می‌شوم. حتما به یک ایستگاه رسیده‌ایم. پیرمرد دیگر به من نگاه نمی‌کند. دست‌های دو مرد انتهای کوپه دیده نمی‌شوند.
گوش‌هایم به دنبال صدا می‌گردند. چشم‌هایم چیزی نمی‌یابند. این لب‌های من است که می‌جنبد و واژه‌ها را به بیرون سرازیر می‌کنند.
اعلام نام ایستگاه توسط گوینده ‌مترو متوجه‌ام می‌کند که از شر تکان‌های گاه و بی‌گاه قطار خلاص شده‌ام.
به سرعت از قطار پیاده می‌شوم.
امشب شب نامزدی من است و من هنوز به آرایشگاه نرفته‌ام که خود را برازنده داماد کنم.

 

پل چوبی، فیلمی درباره احوال مردم یک روزگار
«پل چوبی» مهدی کرمپور، سرانجام به اکران رسید، همچنان که مدیران قبلی وزارت فرهنگ گفته بودند، بعد از رفتن آنها. شاید آنها فراموش کرده بودند که مدیران می‌روند و می‌آیند و هنرمندان و آثارشان می‌مانند اما اکران پل چوبی در این روزها با آن خط و نشان‌هایی که در دولت پیشین برایش کشیده شده بود‌ این اصل خوشایند را به یاد ما آورد.
پل چوبی فیلمی است پر از رنگ‌های خوب و قاب‌های چشم‌نواز و قصه‌ای تماشایی و بازیگر‌های نامی و بازی‌های دیدنی اما از همه اینها مهم‌تر پنجره‌ای است که به زندگی واقعی ما آدم‌های این روزگار باز می‌کند. این فیلم جدای آنکه برای امروز ما تماشایی و نوستالژیک است، فیلمی است که باید 50 سال دیگر هم دیده شود و شاید در سال‌های بعد و بعدتر از آنکه دیگر چه کسی است که نداند تاریخ یک‌بار در کتاب‌های تاریخی نوشته می‌شود و یک‌بار‌ آن هم واقعی‌تر و ملموس‌تر و انسان محور‌تر در رمان‌ها و فیلم‌ها و عکس‌ها و نقاشی‌ها و شعرها...
پل چوبی با اکران نخستش در جشنواره سی‌ام فجر در بهمن‌ماه سال 90، اولین روایتگر واقعه‌ای بود که دو سال پیش در زندگی آدم‌های زیادی از اهالی این سرزمین رخ داد، روایتگری به معنای واقعی. قضاوتی نداشت، موضعی نمی‌گرفت، حکم صادر نمی‌کرد، جانبدار کسی نبود اما از همه اینها مهم‌تر بود که توانست تغییر و تحولات یک زندگی خانوادگی را در بستر اتفاقاتی که جامعه را به تلاطم کشانده بود، به نمایش درآورد و نشان دهد که تو هر قدر هم دور باشی و دامنت را بالا نگه داری تا در سیلی که جاری شده آلوده نشوی، ماجرا تو را با خودش می‌برد.
اوج رویارویی با این حقیقت تکان‌دهنده را در سکانسی می‌بینیم که نقش اول مرد داستان (بهرام رادان) بعد از بدرقه همسرش در کافه فرودگاه نشسته و بر خلاف تمام جمعیتی که مشغول تماشای یکی از مناظره‌های جنجالی سال 88 بین کاندیداهای ریاست جمهوری‌اند، او روی به سوی دیگری دارد. انگار نمی‌داند که در شهر چه خبر است و اصلا نمی‌خواهد که بداند، این را قصه پیشتر در فیلم برای تو گفته است. او به دلایلی از هرگونه فعالیت سیاسی و حتی آگاهی در این حوزه بیزار شده...
به زودی اما تماشاگر پل چوبی خواهد دید که گاهی خواستن توانستن نیست و او هر قدر برای دور بودن بیشتر تلاش می‌کند کمتر دور می‌شود و چند هفته بعد مردی که حتی نمی‌خواست که کمترین دانسته‌ای درباره آنچه در سرزمینش می‌گذرد، داشته باشد، در میانه آنها گرفتار است. با همه اینها اما وقایع سال 88 موضوع اصلی این فیلم نیست. موضوع اصلی‌ زندگی است. زندگی آدم‌هایی که می‌شود گفت هم‌نسلان خود کارگردان و نویسنده پل چوبی‌اند و آنها از قضا هم‌نسلانشان را به خوبی می‌شناسند و با آنها زیسته‌اند و برای همین است که ادای ساختن فیلمی درباره بچه‌های این نسل و فهمیدن دغدغه‌هایشان را در نمی‌آورند‌ چون خودشان درست در وسط این داستان زندگی می‌کنند. اتفاقی که در تهران، تهران مهدی کرم‌پور نیز رخ داد و از اتفاق آن فیلم سال 88 اکران شد و تصویری از نسلی را به پرده سینما کشاند که هر بیننده‌ای از آن‌ همزادی برای خودش در آن فیلم پیدا می‌کرد.
می‌شود گفت ویژگی تاریخی که از آن سخن رفت در هر دو‌ این فیلم‌ها مشترک بود. فیلم‌هایی که 50 سال دیگر، نه ماوقع سیاسی و اجتماعی یک کشور که احوال آدم‌ها را در برش‌های مهمی از تاریخ این سرزمین بازگو می‌کند که حقیقت تاریخ است.

 

تقاضای نماینده مجلس از رییس دولت یازدهم: روحانی خروج هدایای ریاست جمهوری از موزه سعد‌آباد را پیگیری کند

میراث فرهنگی- حاشیه‌های دولتی هشت ساله در چند روز و چند ماه تمام نمی‌شود. چند ساعت بیشتر به پایان کار دولت دهم باقی‌مانده بود که خبر خروج تعدادی از هدایای ریاست جمهوری از کاخ سعد‌آباد روی خروجی برخی سایت‌ها و خبرگزاری‌ها قرار گرفت. حالا یکی از نماینده‌های مجلس از روحانی می‌خواهد این موضوع را پیگیری کند.
کمال‌الدین پیرموذن، نماینده مردم اردبیل در مجلس ضمن ابراز خوشحالی از حضور نجفی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به موضوع خارج کردن هدایای‌ ریاست جمهوری از کاخ سعد‌آباد اشاره می‌کند و تاکید دارد «احمدی نژاد و نزدیکانش اجازه چنین کاری را ندارند.»بر‌اساس اخباری که منتشر شد تعداد زیادی از هدایای مربوط به دولت‌های نهم و دهم جمع‌آوری شدند و شبانه از ساختمان 240 کاخ سعد‌آباد به محلی نا‌معلوم منتقل شدند. نکته جالب این بود که مسوولان روابط عمومی ریاست جمهوری و همچنین مسوول روابط عمومی کاخ سعدآباد در مقابل پیگیری‌ها‌ درباره تعداد و مقصد هدایایی که از کاخ سعد‌آباد خارج شدند، اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند. اخبار ضد و نقیض بسیاری درباره تعداد و مکان انتقال این هدایا منتشر شد‌ اما هیچ‌کدام از این اخبار رسمی و قطعی نبودند.حالا حدود یک ماه است که از آغاز به کار حسن روحانی در مقام ریاست جمهوری می‌گذرد. همچنین چند روز است که محمد‌علی نجفی که نتوانسته بود نظر نمایندگان مجلس برای حضور در وزارت آموزش و پرورش جلب کند، به عنوان رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کارش را آغاز کرده و این روزها مشغول جابه‌جایی افراد در این سازمان است. به گفته پیرموذن، نزدیکان احمدی‌نژاد با همکاری ملک‌زاده که تا چند روز پیش رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود، بسیاری از هدایای دوران هشت ساله ریاست جمهوری‌اش را از مجموعه سعد‌آباد خارج کرده است. او تاکید دارد «مسوولان دولت دهم اجازه خروج این هدایا را نداشته‌اند» و این کار را به مثابه زدن چوب حراج به ثروت ملی می‌داند.
به گفته پیرموذن، هدایایی که به رییس‌جمهور اهدا می‌شود در مقابل هدایایی است که رییس‌جمهور ما به مسوولان کشورهای دیگر می‌دهد که منابع مالی هدایای اهدایی از کیسه مردم برداشته می‌شود.
نماینده اردبیل در ادامه به مصوبه‌ای اشاره می‌کند که در دوران ریاست جمهوری اکبر‌هاشمی رفسنجانی تصویب شده است که بر اساس این مصوبه «هدایایی که از سوی مقامات کشورهای دیگر به ریاست جمهوری داده می‌شود‌ به این دلیل که به جایگاه حقوقی رییس‌جمهور داده می‌شود نه به شخص رییس‌جمهور باید به عنوان بیت‌المال نگهداری شوند».
بر‌اساس یکی از مصوبات دولت در سال 70 اهدا و دریافت هدایا بین رییس‌جمهور ایران و دیگر مقام‌های خارجی به تشخیص رییس‌جمهور است. بر این اساس رییس‌جمهور اختیار دارد هدایا را نزد خود نگاه دارد یا به موزه یادمان ریاست جمهوری اهدا کند.او در ادامه اظهاراتش به روایتی از حضرت علی اشاره می‌کند و می‌گوید انتظار داریم آقای روحانی، همانطور که حضرت علی فرموده‌اند که اگر بیت‌المال در کابین زنان باشد، آن را می‌گیرم، این موضوع خروج هدایای ریاست جمهوری از سعدآباد را پیگیری کند. مجلس نیز باید در این پیگیری، پشتیبان رییس‌جمهور باشد. بازگرداندن این هدایا که ارزش بسیار بالایی دارند‌ از وظایف ریاست‌جمهوری است.
‌پیر موذن همچنین با انتقاد از اعطای مدال‌ها و هدایای چند میلیون تومانی به برخی اعضای هیات دولت دهم در آخرین روزهای دولت، می‌گوید: چطور آقایان چنین پول‌هایی به اطرافیان خود می‌دهند درحالی که برخی از مردم کشور پول خریدن پنیر ندارند.
وی تاکید دارد که «مسوولان دولت گذشته باید در این باره توضیح دهند» و می‌گوید: من به عنوان نماینده مردم می‌خواهم بدانم این هدایا کجا برده شده است؟ باید رفع ابهام کنند. ما هزینه‌های زیادی برای هدایا داده‌ایم.
 ساختمان 240 مجموعه سعدآباد تهران در دوم خرداد سال 84 با عنوان «موزه یادمان ریاست جمهوری» به محلی برای نگهداری کل هدایایی اختصاص یافت که «سید محمد خاتمی» در دو دوره ریاست جمهوری خود در داخل و خارج از کشور دریافت کرده بود. این محل از همان زمان تحت نظارت سازمان اسناد و کتابخانه ملی قرار گرفت. اما پس آغاز دولت احمدی‌نژاد، اسفندیار رحیم مشایی حق بهره‌برداری از این موزه را از کتابخانه ملی گرفت و به سازمان میراث فرهنگی واگذار کرد.

 

اکران نسخه دوبله شده «گذشته» از امروز
ایسنا- علی سرتیپی، مدیرعامل موسسه فیلمیران‌ گفت که اقدامات فنی برای تهیه کپی‌های نسخه دوبله شده فیلم «گذشته» انجام شده است و از امروز این فیلم در سینماهای تهران و شهرستان‌ها نمایش داده می‌شود.در حال حاضر قرار است در تهران شش سالن نسخه دوبله شده «گذشته» را اکران کنند و احتمالا تعداد این سینماها افزایش پیدا خواهد کرد.
سینماهای نمایش‌دهنده نسخه دوبله شده «گذشته» عبارتند از ملت، آزادی، فلسطین، زندگی و موزه سینما.
سرتیپی ادامه داد: اکران فیلم «پل چوبی» به کارگردانی مهدی کرم‌پور از ششم شهریور‌ماه در سینماها به سرگروهی سینما «قدس» در تهران آغاز شده است.«پل چوبی» با بازی مهران مدیری، بهرام رادان و... در جشنواره فجر دو سال قبل نمایش داده شد اما تا به امروز به واسطه تحریم حوزه هنری، امکان اکران عمومی پیدا نکرده بود.

پایان نگارش فیلمنامه سریال «دا» پنج ماه دیگر
مهر- همایون اسعدیان که قرار است بر اساس کتاب دفاع مقدسی «دا» سریالی بسازد، این روزها مشغول تکمیل فیلمنامه است و می‌گوید این مرحله تا پنج ماه دیگر تمام خواهد شد.
همایون اسعدیان با بیان این مطلب که دومین بازنویسی سریال «دا» تا آخر شهریور به پایان می‌رسد، گفت: با توجه به اینکه سیناپس‌های نوشته شده بسیار کامل است، نگارش فیلمنامه این سریال تا پنج ماه دیگر تمام خواهد شد.وی ادامه داد: در حال حاضر مشغول بازنویسی قسمت به قسمت متن این سریال هستیم و با توجه به آنچه نوشته شده، این سریال در 21 قسمت ساخته می‌شود.کارگردان فیلم سینمایی «طلا و مس» در پاسخ به اینکه تا چه اندازه از همکاری و مشورت سیده‌زهرا حسینی راوی کتاب «دا» استفاده کرده است، گفت: در ابتدای نگارش فیلمنامه اولیه جلساتی را با او داشتیم، اما اینکه به عنوان مشاور از او یا تدوینگر کتاب استفاده کنیم، باید بگویم خیر.اسعدیان در پایان گفت: این سریال محصول حوزه هنری است و تا آنجا که خبر دارم هنوز تصمیمی درباره شبکه پخش این سریال گرفته نشده است. همچنین تصمیمی برای واگذاری نقش‌ها به بازیگران هم گرفته نشده است و این مراحل را بعد از تکمیل فیلمنامه پشت سر می‌گذاریم.«دا» خاطرات سیده زهرا حسینی در مورد جنگ عراق با ایران و به اهتمام سیده اعظم حسینی است که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده ‌است.

ضربتی‌ترین اقدام در سازمان میراث فرهنگی
ایسنا- مهدی حجت، قائم‌مقام سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در پاسخ به اینکه ضربتی‌‌ترین اقدامی‌ که در این سازمان انجام خواهد شد، چیست؟ گفت: بجز برنامه‌های عمومی‌‌ که به صورت بلندمدت باید اجرا شوند، مهم‌ترین کاری که در اولویت قرار دارد و از همین امروز باید آن را دنبال کنیم، تهیه برنامه 100 روزه‌ای است که تمام دستگاه‌ها موظف به اعلام آن هستند.
حجت همچنین گفت: رییس‌جمهور طی بخشنامه‌ای از همه دستگاه‌ها از جمله سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خواسته‌اند که یک برنامه 100 روزه را که البته منتج به رفاه عمومی باشد، آماده کنند. برای تهیه این برنامه ممکن است اقدامات مختلفی به‌منظور کاهش تخریب بناهای تاریخی یا خروج آثار از فهرست ثبت ملی لحاظ شوند که اینها هر کدام در نوع خود یک اقدام فرهنگی خواهند بود. ما در این 100 روز به دنبال این هستیم که چگونه می‌توانیم مشکلاتی را که مردم در ارتباط با سازمان میراث فرهنگی پیدا کرده‌ بودند، تقلیل دهیم.
معاون میراث فرهنگی کشور ادامه داد: کاهش مشکلات مردم در ارتباط با این سازمان، تلاش جدی برای استقرار معقول فیزیکی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و نیز نگاه مجدد به وضعیت موزه‌هایی که به دلایلی تخلیه شده بودند و باید دوباره کار خود را شروع کنند‌ از جمله اقداماتی است که در این 100 روز پیگیری می‌شوند.قائم‌مقام سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در پایان گفت: در این راستا تهیه این برنامه را در اداره‌های مختلف سازمان در دستور کار قرار داده‌ایم و تا روز شنبه (9 شهریورماه) آن را جمع‌بندی خواهیم کرد.

«مرد بالشی» تنها دو روز دیگر روی صحنه است
مهر- محمد یعقوبی که این روزها نمایش «مرد بالشی» را در فرهنگسرای ارسباران اجرا می‌کند درباره تعداد اجراهای باقیمانده و احتمال تمدید اجرای این نمایش گفت: نمایش «مرد بالشی» در فرهنگسرای ارسباران تا روز جمعه هشتم شهریورماه اجرا دارد و دیگر تمدید نخواهد شد.
وی درباره استقبال مخاطب و تبلیغات انجام شده برای اجرای «مرد بالشی» در فرهنگسرای ارسباران گفت: خوشبختانه بیش از حد انتظار ما مخاطبان در فرهنگسرای ارسباران از اجرای نمایش «مرد بالشی» استقبال کردند. در خارج از فضای فرهنگسرا هم یکی از بیلبوردهای تبلیغاتی به نمایش «مرد بالشی» اختصاص داشت.سرپرست گروه «تئاتر این روزها» درباره احتمال اجرای مجدد نمایش «مرد بالشی» در تهران و شهرهای دیگر گفت: متاسفانه در حال حاضر در تهران نمی‌توانیم این اثر را اجرا کنیم چون بازیگران مشغول پروژه‌های دیگر می‌شوند. ما آمادگی خود را برای اجرای «مرد بالشی» در شهرستان‌ها اعلام می‌کنیم و امیدواریم اتفاقی که برای نمایش «خشکسالی و دروغ» در شیراز رخ داد برای این نمایش رخ ندهد.

توحیدی: امکان فعالیت همزمان دو خانه سینما یک سوءتفاهم بیشتر نیست
فرهاد توحیدی گفت: وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مسایل مربوط به سینما را به آقای ایوبی واگذار کردند و از نظر ما موضوع کاملا روشن است‌. از نظر حیطه کار صنفی‌، خانه سینما یکی بیشتر نمی‌تواند باشد؛ خانه سینمایی که حدود 20 سال قبل تاسیس شد و با بی‌تدبیری در دولت دهم به دست معاونت سینمایی بسته شد. مطابق وعده‌های انتخاباتی دکتر روحانی، خانه سینما باید باز شود و به فوریت هم باید باز شود؛ یعنی همانطور که وعده داده بودند در مدت فعالیت یک ماهه اول‌ دولت، خانه سینما باید باز شود.توحیدی، رییس هیات‌مدیره‌ خانه سینما‌ در ادامه با تاکید بر اینکه هیچ ایده دیگری جز این موضوع پذیرفته نیست، گفت: مطابق دستور موقت شعبه 27 دادگاه حقوقی عمومی، وزارت ارشاد، معاونت سینمایی، دفتر ثبت شرکت‌ها و تشکل جدیدی که تحت عنوان خانه اصناف سینمایی ایران تاسیس شده است حق ثبت تشکیلاتی را با عنوان خانه سینما ندارند‌ بنابراین روشن است که موضوع فعالیت همزمان دو خانه سینما کاملا منتفی است.




Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

Trending Articles