Quantcast
Channel: صفحه ۸ - روزنامه جهان صنعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

8

$
0
0

86 سالگی هوشنگ ابتهاج؛ سایه: تو بخوان نغمه ناخوانده من

هرگاه که صحبت از «سایه» پیش می‌آید و یکی دو باری هم که به مناسبت‌های متفاوت، درباره او نوشته‌ام، همواره با یک خاطره مشترک از یک شعر کوتاه از این شاعر بزرگ ایران زمین، همراه بوده است، چنان که آخرین بار که به مناسبت انتشار کتاب «پیرپرنیان اندیش» در همین صفحه درباره سایه نوشتم از این خاطره سخن به میان آمد و اینک هم که ششم اسفند، هشتاد و ششمین سالگرد تولد هوشنگ ابتهاج مناسبت دیگری فراهم آورد تا از سایه یادی به میان آید، این خاطره مرا رها نمی‌کند.
***
سال‌های میانی دهه 30 خورشیدی و به خاطر نبود امکان ادامه تحصیل در محل کار پدرم، در شهر ساوه من به تهران نزد خانواده مادری‌ام فرستاده شدم. یکی از بعد ظهرهای داغ 1336 بود؛ دایی‌ام، زنده یاد حسن شهرزاد، شاعر و روزنامه‌نگار در حالی که خود را آماده می‌کرد برای دیدن دوستان و گشت و گذار در لاله‌زار و استانبول و سرک کشیدن به پاتوق‌های روشنفکری آن دوران، از خانه بیرون برود، زیر لب شعری را زمزمه می‌کرد که نمی‌دانم چرا من نوجوان، من هنوز بی‌خبر از عشق و عاشقی و وفاداری و جفاکاری را به سوی خود کشید، دایی‌ام زمزمه می‌کرد:
بسترم/ صدف خالی یک تنهایی است
و توچون مروارید/ گردن آویز کسان دگری
آن روز نمی‌دانستم، شعر را چه کسی سروده اما پس از بارها و بارها شنیدن و خواندن، فهمیدم، شاعر «ه- الف- سایه» نام دارد.
***
هنگامی که کتاب «پیرپرنیان اندیش» به دستم رسید، خاطره «صدف خالی» دوباره در ذهنم جان گرفت و صفحات کتاب را پس و پیش کردم تا شاید در جایی، سایه از این شعر حرف زده باشد. در این جست‌و‌جو به صفحه 681 رسیدم؛ عنوان مطلب این بود؛ «شعر بی‌معنا!» کنجکاو شدم و شروع به خواندن کردم؛ از قول گفت‌و‌گو‌کننده‌ها با سایه آمده بود؛  به شعر معروف  «احساس» می‌رسیم؛ بسترم صدف خالی یک تنهایی است/ و تو چون مروارید/ گردن آویز کسان دگری...»
هر قدر عنوان مطلب توی ذوقم زده بود، خواندن شعر مورد علاقه‌ام مرا خوشحال کرده که او با اشتیاق به خواندن ادامه دادم؛ «منتظریم که سایه نکته‌ای، خاطره‌ای درباره این شعر بگوید...» اشتیاق و انتظار مرا رها نمی‌کرد، دلم می‌خواست بدانم، گوینده احساس درباره شعر مورد علاقه من چه می‌گوید:
«... یه بار جایی مهمان بودیم و یه عده جمع بودن از جمله آقای محمد زهری دوست شاعر من. خانم زهری گفت: حالا که سایه هست ببینین مقصود نیما از این شعر چه بوده؛ شهر ری را؛ ری را ... صدا می‌آید امشب... سایه ادامه می‌دهد: «یه دوستی داریم از اون توده‌ای‌های متعصب خشک که مارکس رو هم به مارکسیست بودن قبول نداره ... این دوست ما گفت که ری را یه شعر سیاسی هست...»
 من که دلم می‌خواست سایه هر چه زودتر به اصل موضوع برسد و برود سر وقت شعر احساس، به همین خاطر، سطرها را به سرعت رد کردم تا رسیدم به جایی که شاعر در جواب دوست متعصب خود گفت: «... نمی‌گم این شعر سیاسی نیست، من استنباط سیاسی ازش ندارم...» بی‌تابی دست از سرم بر نمی‌داشت، دیگر صبر برایم معنا نداشت چراکه سایه در آستانه رسیدن به اصل موضوع بود:
«... دوستم یه چیزی گفت و من حماقت کردم، گفتم؛ بسترم/ صدف خالی یک تنهایی است...»
و من با خودم ادامه دادم؛ و تو چون مروارید...
***
سایه در صفحه 683 کتاب
«پیرپرنیان اندیش» پس از آنکه کلی با دوست متعصب خود درباره سیاسی نبودن و بودن آن بحث می‌کند در جواب او که اصرار داشت، این شعر را به ماجرای ویتنام وصل کند، خطاب به دوستش این‌گونه نقل خاطره می‌کند؛ «فقط می‌توم بگم به حضرت عباس من این قصد و نداشتم، وقتی من این شعر رو گفتم هنوز واقعه ویتنام اتفاق نیفتاده بود. شعر من تاریخ داره...»
***
در 21 دی 1331 خورشیدی، سایه و کیوان (دوست چپ‌گرای شاعر که اعلام می‌شود) و شاملو در کافه‌ای نشسته بودند که شعر مورد علاقه‌ من خلق می‌شود سایه در صفحه 683 کتاب مورد بحث می‌گوید: «من این شعر رو، روی کاغذ سیگار نوشتم. شاملو قلمو از من گرفت، بالاش نوشت» «احساس!» یه علامت تعجب هم گذاشت...»
و من سطرهای بعدی را بارها و بارها خواندم تا شاید از زبان و کلام سایه دریابم که این «احساس» یا به قول من «مروارید» از کجا آمد و به کجا رفت! اما تلاشی به قول قدما «عبث» و بود و بس دست آخر به این نتیجه رسیدم که بهتر است مثل خود شاعر باشم و «معنای شعر را به عهده مخاطب بگذارم» و خودم را خلاص کنم اما از شما چه پنهان، حس و حال «احساس» و به تعبیر بنده «مروارید» با گذشت 56 سال با این حرف‌ها، عوض نمی‌شود، برداشت من، با گذر از سال‌ها، به یک نوستالژی از جنس سنگ خارا بدل شده است.
***
استاد شفیعی کندکنی در مقدمه برگزیده اشعار ح.الف.‌سایه با نام آینه در آینه می‌نویسد: «... کمتر حافظه فرهیخه‌ای است که شعری از روزگار‌ ما به یاد داشته باشد و در میان ذخایر‌ش نمونه‌هایی از شعر و غزل سایه نباشد...»
بدون چسباندن مفهوم «فرهیخته» به خودم، من به شعر سایه اعتقاد دارم و در فهرست شعرهای مورد علاقه‌ام، در کنار «احساس» شعرهای بسیاری از سایه هم جای دارند، «ارغوان» یکی از شعرهای مورد علاقه‌ خود سایه، این‌گونه تمام می‌شود؛

تو بخوان نغمه ناخوانده من
 ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من

 

دلخوری حاتمی کیا و سرنوشت رستاخیز : ‌ ایوبی واکنش نشان دادایلنا- حجت‌الله ایوبی (رییس سازمان سینمایی) که شب گذشته
(ششم اسفند) برای حضور در جشن تصویر سال در این مراسم حضور پیدا کرده بود در پاسخ به سوالی درباره اظهارات اخیر حاتمی‌کیا گفت: من واقعا می‌خواهم بدانم حاتمی‌کیا چرا مظلوم است. ما اگر بدانیم ایشان چرا مظلوم است، سعی می‌کنیم که مظلومیتش را برطرف کنیم. من در مشهد با ایشان صحبت کردم و حرف‌های ایشان را شنیدم و واقعا دوست ندارم اهالی سینما مظلوم باشند.
ایوبی گفت: حاتمی‌کیا فیلمسازی است که در همه دوره‌ها مورد احترام بوده است. همین فیلم «چ» نیز در دوره قبلی ساخته شده است و همه هزینه‌ها را هم دولت قبلی داد. او نیز برای این فیلم تجلیل شد و مورد احترام است.
وی ادامه داد: من حوصله‌ام زیاد است. ما جشنواره‌ای داریم به نام فیلم فجر که بسیار مهم است و یک آیین باشکوه برای سینمای ایران است. افرادی هم داوطلبانه فیلم‌شان را به جشنواره می‌دهند. درکنارشان افرادی جشنواره را قبول ندارند. چنین افرادی علی‌القاعده نباید فیلمشان را در جشنواره شرکت دهند تا مورد داوری قرار گیرد. اما وقتی فیلم درمعرض داوری قرار می‌گیرد و بعد از داوری‌ حرف‌هایی زده می‌شود که یک عده از آن سوءاستفاده کنند، بد است. هیچ وقت کسی مجبور نبوده حتما فیلمش را به جشنواره فیلم فجر بدهد یا حتما داورها را قبول داشته باشد.ایوبی افزود: ما به خاطر سینما نباید کاری کنیم که التهابات بیشتر شود. زمانی که جمعی به عنوان داور انتخاب می‌شوند و ما آنها را قبول می‌کنیم و خودمان را در معرض داوران قرار می‌دهیم؛ کار درستی انجام شده است.وی در پاسخ به این سوال که قبل از جشنواره تلاش زیادی شد که همه سینماگران کنار هم باشند و حتی تلاش‌هایی شد برای اینکه مخالفان هم راضی شوند اما امروز گروهی از سینماگران که طرفدار جناح موافق هستند‌ ناراضی‌اند، گفت: ما قرار است یاد بگیریم مصلحت سینما را به مصحلت شخصی خودمان و یک فیلم ترجیح بدهیم. جوانی مثل درمیشیان خیلی خوب عمل کرد و نشان داد که مصلحت سینما خیلی مهم‌تر از مصلحت فیلمش و حتی خودش است. در آن جلسه افتتاحیه هم من گفتم تدبیر و اعتدال کار بسیار دشواری است و ما داریم این کار دشوار را با کمک خود همین اهالی سینما انجام می‌دهیم. درباره نمایش فیلم‌هایی همچون عصبانی نیستم و آشغال‌های دوست‌داشتنی هم به خوبی و سرجای خودش تصمیم می‌گیریم.
ایوبی در پاسخ به این سوال که گروهی از سینماگران مصلحت را بیشتر به کوتاه آمدن تشبیه می‌کنند، گفت: مرز بین کوتاه آمدن و مصلحت‌اندیشی‌ بسیار باریک و دقیق است. دیگران تصمیمات ما را به کوتاه آمدن تفسیر کنند اما ما آن را به مصلحت‌اندیشی تفسیر می‌کنیم. ما پای حرف‌های خودمان ایستادیم و می‌ایستیم و سینماگران اصلا نگران نباشند.
وی درباره فیلم رستاخیز نیز گفت: با آیت‌الله سیستانی دیدار نداشتیم اما با نمایندگان ایشان در قم دیدار داشتیم. با سایر علما هم دیدار داشتیم. با آنها برای فیلم رستاخیز و جشنواره فیلم فجر گفت‌وگو کردیم. با هدف رفع برخی سوءتفاهم‌هایی که ایجاد شده‌ هم در مشهد و هم در قم ملاقات‌های مهمی داشتیم. سینمای کشور به این گفت‌وگوها نیازمند است.
ایوبی افزود: امکان دارد فیلم رستاخیز را برای خودشان یا افراد مورد وثوق‌ علما نشان دهیم و فیلم در جلسات کارشناسی بررسی شود. این فیلم حاصل تلاش یک دهه است و نگران هستیم این تلاش‌ها بدون دلیل و برای بعضی تسویه حساب‌های جناحی و گروهی فدا شود و از بین برود. پشت بعضی از این اعتراضات نیات سیاسی نیز وجود دارد. امروز فضای بسیار خوبی است و امیدواریم که مشکلات فیلم حل شود و فیلم به نمایش دربیاید.

 

نگاهی به  کاندیداهای اسکار (3):فیلم «او» (Her‌): ساخته اسپایک جونز: این فقط یک سیستم عامل نیست!
«او» اسم تازه و آوانگاردی برای عنوان یک فیلم است. یک فیلم علمی‌ـ‌ تخیلی که اصلا توی چشم نمی‌زند و در کنار بار درام خودش، بار کمدی نیز دارد! اغلب فیلم‌های علمی‌-‌ تخیلی خالی از عاطفه و احساس هستند و بیشتر بر مبنای منطق علمی ساخته می‌شوند. فیلم او اما برخلاف دیگر فیلم‌های این ژانر، علاوه بر حفظ بار علمی و تخیلی فیلمنامه، از بار عاطفی زیادی برخوردار است. موضوع فیلم درباره مردی تنهاست که به تازگی از همسرش جدا شده. تئودور (با بازی روان خواکین فینیکس) که مدام لحظه‌های خوش زندگی با همسرش را به‌یاد می‌آورد، از این جدایی به ستوه آمده و با توجه به کارش و علاقه‌ای که به برنامه‌نویسی و ساخت نرم‌افزار و به‌خصوص بازی رایانه‌ای دارد (تا جایی که می‌گوید نمی‌تواند بین عشق‌بازی و بازی رایانه‌ای ارجحیت قائل شود!)، یک سیستم عامل طراحی می‌کند با صدای یک زن به‌نام سامانتا! و صداپیشگی اسکارلت جوهانسون که بدون حضور فیزیکی در فیلم، مانند یک بازیگر رادیویی یا دوبلور درجه یک، موفق به بازی بی‌نظیری شده است. خنده‌ها، گریه‌ها و صدای خش‌دار جوهانسون آنقدر طبیعی جلوه می‌نماید که تازه راز محبوبیتش را نزد وودی آلن آشکار می‌سازد که بزرگ‌ترین همکاری مشترک آنها در فیلم شاهکار «مچ پوینت» است.
او داستان سرگردانی و یاس فلسفی و تنهایی انسان معاصر است؛ همان واژه‌های کلیشه‌ای که البته در این فیلم نمودی تازه و بکر پیدا کرده و به‌درستی نمایش داده شده‌اند. انگار میان آن ‌همه آسمانخراش و برج و ساختمان و تکنولوژی و ابزار دنیای مدرن، کسی هست که هنوز به‌دنبال زندگی می‌گردد. انگار کسی زندگی‌اش را لابه‌لای این دنیا گم کرده و حالا می‌خواهد با نیروی عشق به زندگی‌اش برگردد؛ یک مرد آرام و دوست‌داشتنی که در تلخ‌ترین ساعات زندگی‌اش لبخند به لب دارد و امیدوارانه منتظر است. شاید منتظر همان لذتی که هر انسان باید از زندگی کوتاه‌مدت خود ببرد؛ لذتی که یکی از دوستانش که مثل او شکست عشقی خورده‌ با گریه به او یادآوری می‌کند و جمله تاکیدی «گور باباش!» به‌معنای بی‌خیالی نسبت به تمام غم‌وغصه‌های دنیا و شاد و رها بودن تا همیشه...
ارتباط عاطفی میان یک سیستم عامل با صدای زن و یک انسان مذکر واقعی، سوژه‌ای نیست که به ذهن هر نویسنده‌ای برسد. باید خیلی خلاق و خوش‌فکر بود تا درباره چنین سوژه‌ای فیلم‌نامه نوشت و فیلم ساخت. اسپایک جونز همان نویسنده و کارگردان هنرمند است که فیلمی علمی‌-‌‌ تخیلی آمیخته با اشک‌ها و لبخندهای زندگی ساخته؛ یک فیلم فانتزی که نشان می‌دهد تکنولوژی با انسان معنا پیدا می‌کند و هر اختراع بزرگی بدون حضور انسان، هیچ و پوچ است.
شخصیت‌پردازی تئودور بسیار پخته و فکر شده است. شخصیتی با روحیه شاعرانه و لطیف در حدی که همکارش به او می‌گوید: «تردید ندارم که بخشی از وجود تو زن است!». تئودور اگرچه از بعضی رفتارهای خود در گذشته و به‌خصوص زندگی مشترکش پشیمان شده، اما همچنان امیدوارانه خودش را باور دارد و در صحنه‌ای از فیلم می‌گوید: «بعضی وقتا چیزایی می‌نویسم که نویسنده مورد علاقه خودم می‌شم!»‌ زیباترین دیالوگ فیلم اما این جمله است: «اون‌قدر دلم برات تنگ شده که همه‌جام درد می‌کنه.»
فیلم او امسال نامزد سه جایزه گلدن گلوب شد که عبارتند از: «بهترین فیلم، بهترین فیلم‌نامه و بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی» که موفق به دریافت یکی از آن‌ها یعنی «بهترین فیلم‌نامه» شد. او همچنین در اُسکار سال 2014 در پنج رشته «بهترین فیلم بلند، بهترین فیلم‌نامه اصلی، بهترین موسیقی متن، بهترین ترانه (ترانه ماه) و بهترین طراحی تولید» نامزد دریافت جایزه شده است.

 

بزرگداشت سیمین دانشور در خانه هنرمندان
ایلنا- بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان؛ مراسم بزرگداشت سیمین دانشور را یکشنبه 18 اسفند ساعت 14:30 در تالار شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار می‌کند.
مراسم بزرگداشت «سیمین دانشور» با عنوان «با سیمین 1300-1390» همزمان با دومین سالگرد درگذشت این نویسنده شهیر ایرانی با حضور دکتر عباس صالحی، معاون امور فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از پیشکسوتان، نویسندگان و هنرمندان برگزار می‌شود.
غلامرضا امامی، سیمین پناهی‌فرد، حسین پاینده، حسین‌علی قبادی و احمد مسجدجامعی در این مراسم سخنرانی می‌کنند.
خوانش بخشی از رمان «سووشون» همراه با اجرای موسیقی زنده و پخش بخشی از مستند «بی سرو سیمین» ساخته سیدجواد میرهاشمی نیز از دیگر برنامه‌های «با سیمین 1300-1390» خواهد بود.

یک کافه کتاب دیگر در تهران تعطیل شد
مهر- کافه کتاب «ترنجستان سروش» واقع در تهران که حوالی زمستان سال گذشته شروع به فعالیت کرده بود، اوایل هفته جاری و در پی اخطار کتبی اداره اماکن تعطیل شد.
به گفته یکی از مسوولان ترنجستان سروش، این اخطار کتبی در پی شکایت اتحادیه کافه‌داران تهران و به دلیل آنچه تداخل صنفی خوانده شده‌ در کافه کتاب یادشده به مرحله اجرا درآمده است.
وی از این اتفاق اظهار تاسف کرد و گفت: تعطیلی کافه کتاب یادشده در حالی صورت می‌گیرد که در آن کشیدن سیگار و قلیان ممنوع بوده و تنها قهوه و چایی به مراجعان سرو می‌شده است.
تعطیلی کافه کتاب آن و بیکار شدن دو نفر از کسانی که در آن فعالیت می‌کردند در حالی است که به گفته وی، بسیاری از مراجعان آن که عموما اقشار فرهنگی جامعه را شامل می‌شوند‌ به سبب ناراضی بودن از فضای پردود چایخانه‌های سطح شهر به چنین مکان‌هایی
(کافه کتاب‌ها) مراجعه می‌کنند.
فروشگاه ترنجستان سروش وابسته به شرکتی به نام «ترنج» است که این مکان را از انتشارات سروش که زیر نظر صدا‌و‌سیما اداره می‌شود، اجاره کرده است. این فروشگاه در خیابان انقلاب، بین خیابان ابوریحان و فلسطین واقع شده است.
در همین حال شنیده‌ها از احتمال تعطیلی سایر کافه کتاب‌ها به دستور اداره اماکن حکایت دارد. با این حال محمدعلی جعفریه، مدیر نشر ثالث که کافه کتاب آن جزو یکی از اماکنی بود که گفته می‌شد اخطار تعطیلی گرفته است، وقوع چنین اتفاقی را تا این لحظه رد کرد.

تاکید مدیر شبکه دو  بر آمدن «کلاه قرمزی»
ایسنا- مدیر شبکه دو سیما در نشست خبری اعلام برنامه‌های نوروز ۹۳‌ اعلام کرد که سری جدید «کلاه قرمزی» از شبکه دو سیما پخش می‌شود.
خبر ساخت «کلاه قرمزی» برای نوروز 93 در حالی از سوی مدیر شبکه دو سیما عنوان می‌شود که پیش از این ایرج طهماسب به خبر ساخت مجموعه «کلاه قرمزی» برای نوروز 93 که در بخش‌های خبری سیما عنوان شد، واکنش نشان داده بود.
با این حال طی روزهای اخیر باز هم خبر پخش «کلاه قرمزی» در نوروز 93 قوت گرفت و حمید مدرسی، ‌تهیه‌کننده‌ هم احتمال پخش این مجموعه در نوروز امسال را چندان دور از ذهن ندانسته بود.
تهیه‌کننده «کلاه قرمزی» از مشخص شدن تکلیف پخش این مجموعه نوروزی در آینده‌ای نزدیک خبر داده و گفته است که دوست ندارند «کلاه قرمزی» را از خانه‌اش جدا کنند.
علی زارعان، مدیر گروه کودک و خردسال شبکه دو هم تابستان امسال درباره تولید «کلاه قرمزی 93» گفته بود: در حال مذاکره با تهیه‌کننده و عوامل مجموعه برای تولید پروژه ویژه نوروز 93 هستیم تا شیوه تولید و مسایل پیرامونی آن مشخص شود. سال آینده پروژه‌ای بزرگتر از حد معمول خواهیم داشت و در همین زمینه مذاکرات ادامه دارد.
وی افزود: اگرچه هنوز به نتیجه جدی نرسیده‌ایم که بتوانیم آن را قطعی اعلام کنیم اما مجوز ساخت صادر و کارهای مقدماتی انجام شده است اما به راحتی نمی‌توانیم اعلام نتیجه کنیم.

شبی با موسیقی فنلاند در خانه هنرمندان
ایرنا- برنامه شبی با موسیقی فنلاند روز شنبه-10 اسفندماه- در خانه هنرمندان ایران و با موضوع سیبلیوس آهنگساز سرشناس فنلاندی برگزار می‌شود.
دراین برنامه که از ساعت 17 شنبه آینده آغاز می‌شود پروفسور اروتاراستی از دانشگاه هلسینکی درباره سیبلیوس و موسیقی فنلاند سخنرانی خواهد کرد.
ژان سیبلیوس، آهنگساز فنلاندی که در بین سال‌های 1865 تا 1957 می‌زیسته از محبوب‌ترین چهره‌های موسیقی کلاسیک در قرن 19 و اوایل قرن بیستم بوده است.
مهم‌ترین آثار سیبلیوس، هفت سمفونی و کنسرتو ویولن است‌ البته آثار فینلادیا و والس تریست وی نیز بسیار محبوبند.
محبوبیت و توانایی این آهنگساز بزرگ به اندازه‌ا‌ی در کشور فنلاند مورد توجه است که نام این هنرمند را بر روی کنسرواتوآر هلسینکی گذاشته‌اند‌.
ژان سیبلیوس در خانواده‌ای سوئدی زبان در شهر هامنلینای فنلاند که در آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود، به دنیا آمد.
دوران جوانی وی مصادف با اوج گیری احساسات میهن‌پرستانه در فنلاند بود و اندیشه سیاسی و آثار هنری‌اش از این دوره تاثیر گرفت.
پس از پایان تحصیل در دبیرستان، شروع به تحصیل حقوق کرد ولی علاقه وی به موسیقی باعث شد که حقوق را رها کند و به مدرسه موسیقی هلسینکی (که اکنون مدرسه موسیقی سیبلیوس نام دارد) برود.
سپس تحصیل موسیقی را در برلین و وین ادامه داد و به فنلاند برگشت. در سال 1897 به وی امتیاز تشویقی ویژه هنرمندان داده شد تا قادر باشد وقت خود را صرف آهنگسازی کند.
برنامه شبی با موسیقی فنلاند با همکاری سفارت فنلاند در تهران و خانه هنرمندان ایران تدارک دیده شده است.




Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

Trending Articles