در سالهای آغازین دهه 40 خورشیدی و در شرایطی که به خاطر بسته بودن فضای سیاسی و التهاب و دلشورهای که زیر پوست جامعه ایران میدوید، هنرمندان کشور خود را مجبور میدیدند که حرفهایشان، آنچه در ذهن و دلشان میگذشت را با ابهام، ایهام و در یک کلام با پیچیدن در بافت استعاره و دوگانگی مفهوم عرضه کنند.
در این دوران شعر بلندی به تعبیری منظومهای با نام «آبی، خاکستری، سیاه» به صورت دستنوشته و در جمع دانشجویان و گروههای مخالف حکومت، دست به دست میچرخید و فرازهایی از آن به شعار تظاهرات دانشگاهی بدل شده میشد.
من اگر بنشینم/ تو اگر بنشینی/ چه کسی برخیزد؟/ چه کسی با دشمن بستیزد؟/ چه کسی پنجه در پنجه هر دشمن/ در آویزد؟...
***
سالهای میانی دهه 40 خورشیدی و من دانشجوی دانشکده حقوق علوم سیاسی دانشگاه تهران بودم. در میان استادهای برجسته و نامداری که من شاگردشان بودم، زندهیاد حمید عنایت از نادر بزرگانی بود که در خارج از محیط درس و مشق در گردهماییهای دانشجویی حضور مییافت و با صداقت و صراحت مثالزدنی به بحث و گفتوگو درباره مسایل اجتماعی میپرداخت.
درست یادم میآید در یکی از این جلسات- زمستان 48- موضوع بحث پیرامون شاعری و مساله کهنه و نو بودن شعر میچرخید.
در آن شب، زندهیاد حمید عنایت، دفتر شعری در دست داشت که بسیار تعریف میکرد و آن را میپسندید؛ استاد باور داشت به خاطر شیوه بیان، کلام دوگانه عاشقانه و اجتماعی و آهنگ دلنشینی که دارد بهعنوان یکی از نمونههای موفق ادبیات ایران، ماندگار خواهد بود.
منظومه «آبی، خاکستری، سیاه» نام دفتر شعری بود که در آن شب سرد زمستانی سال 48 در یکی از رستورانهای نزدیک شمیران در تهران یخ زده، حمید عنایت با علاقه از آن سخن میگفت.
سراینده منظومه، حمید مصدق بود که با بسیاری از حاضران در آن با هم بودن زمستانی، همدانشکده بود.
دوگانگی مضموم و شیوه سرائیش «آبی، خاکستری، سیاه» گفتوگو زیادی میان دوستان برانگیخت؛ دوستی که صدایی بسیار خوش آهنگ داشت، پیش درآمد کتاب را میخواند؛
تو به من خندیدی/ و نمیدانستی/ من به چه دلهره از باغچه همسایه/ سیب را دزدیدم/ باغبان از پس من تند دوید/ سیب را دست تو دید/ غضبآلوده به من کرد نگاه/ سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک/ و تو رفتی و هنوز/ سالهاست که در گوش من آرام، آرام/ خشخش گام تو تکرارکنان/ میدهد آزارم/ و من اندیشهکنان/ غرق این پندارم/ که چرا/ خانه کوچک ما/ سیب نداشت.
در آن شب همچنان به یادماندنی، در آن زمستانی که تهران زیر لایه سنگینی از برف و یخ به آفتاب صبحگاهی امید بسته بود؛
بحث میان طرفداران شعر عاشقانه و اجتماعی بالا گرفته بود که زنده یاد حمید عنایت بار دیگر بر اهمیت دوگانگی «آبی، خاکستری، سیاه» انگشت گذاشت و از یکی از همراهان خواست که بخش دیگری از کتاب را بخواند؛
چه کسی میخواهد/ من و تو ما نشویم/ خانهاش ویران باد/ من اگر ما نشوم، تنهایم/ تو اگر ما نشوی، خویشتنی/ از کجا که من و تو/ شور یکپارچگی را در شرق/ باز برپا نکنیم/ از کجا که من و تو مشت رسوایان را وانکنیم...
دوستی که شعر را میخواند سکوت کرد، سکوت او در هیاهوی رستوران با سکوت جمع همراه شد. پس از لحظهای او ادامه داد؛
من اگر برخیزم/ تو اگر برخیزی/ همه برمیخیزند...
در آن شب زمستانی سال 48، برف شروع به باریدن کرده بود، بیرون رستوران، های نفسهایمان یخ میزد. خداحافظی بود و به امید دیدار و زمزمهای که از دوردست میآمد؛
چه کسی میخواهد/ من و تو ما نشویم/ خانهاش ویران باد
***
پائیز 49 بود «در انتظار گودو» نوشته معروف ساموئل بکت در یک تالار نمایشی در خیابان وزرای آن سالها روی صحنه رفته بود. در یکی از سانسها که ویژه دانشجویان دانشکده حقوق و علوم سیاسی بود در سالن انتظار، دانشجویان در حال تحصیل و عدهای از فارغالتحصیلان جمع بودند، یکی از دوستان مرا به آقایی سی و یکی دو ساله که لبخندی بر لب داشت معرفی کرد؛ او که میدانست من به «آبی، خاکستری، سیاه» علاقه دارم، با استفاده از فرصت، مرا برای نخستین بار با هم دانشکدهای پیشین، حمید مصدق آشنا کرد.
***
به مناسبت نخستین سالگرد وفات اخوان ثالث در منزل حمید مصدق در کوی نویسندگان، مراسمی برپا بود. در فرصتی اندک که در اختیار داشتم با شاعر «آبی، خاکستری، سیاه» از علاقهام به این منظومه و اینکه دلم میخواهد با او دیدار و گفتوگو داشته باشم، حرف زدم و حمید مصدق هم با مهربانی پیشنهاد مرا قبول کرد و یکی، دو هفته بعد به لطف استادم، محمد بلوری امکان شناخت بیشتر و بهتر از حمید مصدق به دست آمد.
***
پس از آن شب زمستانی 48، سوالی در ذهنم جای گرفته بود که رهایم نمیکرد؛ دلم میخواست از سراینده «آبی، خاکستری، سیاه» بپرسم آقای شاعر، واقعا عاشق بودید که این منظومه را خلق کردید یا میخواستید شعر عاشقانه بگویید.
دیدار و گفتوگو با حمید مصدق در مهر 70، فرصتی بود تا جوابم را از دهان سراینده «آبی، خاکستری، سیاه» بشنوم. در آن روز در منزل استاد بلوری، حمید مصدق حکایت کرد که سالها پیش که به خاطر شغل پدرش در اصفهان زندگی میکرد، عاشق دختری میشود که هیچگاه امکان دیدار رودرروی با او و بروز عشق و علاقهاش را به دست نمیآورد، فقط نگاهی از پشت پنجره از بالای دیوار همسایگی و همین و بس. و بعد هم که دختر از خانوادهای ثروتمند بود ازدواج میکند و یاد و خاطره و غم عشقش برای حمید مصدق میماند.
در آن دیدار از حمید مصدق در مورد مقبولیت «آبی، خاکستری، سیاه» پرسیدم و شاعر گفت: یکی از دلایل استقبال از این منظومه و چاپهای متعددی که از آن به عمل آمده، همانا دوگانگی در مفهوم آن است چراکه در قالب شعر عاشقانه، حرفهای اجتماعی هم زدهام. پس از این استدلال حمید مصدق این چند مصرع را خواند:
چه کسی میخواهد/ من و تو ما نشویم/ خانهاش ویران باد!/ من اگر ما نشوم، تنهایم/ تو اگر ما نشوی، خویشتنی...
در آن گفتوگوی مفصل که در شمارههای آبان و آذر 70، ماهنامه دانش و فن به چاپ رسید و در طول این سالها چند بار به عناوین گوناگون در برخی نشریات هم به آن استناد شده است. درباره مسایل مختلف شعر و شاعری حرف زدیم، حمید مصدق بر این باور بود برای بیان مسایل اجتماعی، روی آوردن محض شعار، کارساز و ماندگار نخواهد بود. نمونههای بسیاری از اینگونه اجتماعی گفتنها را دیدهایم که یک روزه از بین رفتهاند چراکه از دل برنخواستهاند تا در دل بنشینند.
***
از آن شب سرد زمستانی 48، حرف و سوال دیگری هم در دلم مانده بود که دیدار دو سه ساعته با حمید مصدق، امکان آن را فراهم کرد از شاعر پرسیدم: «آبی، خاکستری، سیاه» چگونه اجتماعی شد و شاعر عاشق گفت: «در چند ماهی که سرگرم سرودن این منظومه بودم، به قول معروف در را به روی خودم بسته بودم، از دیدن دوست و آشنا گریز داشتم و بهطور کلی خودم را حبس کرده بودم اما زمانی که رو به اتمام بود، یکباره به این فکر افتادم که نکند دوستان و یاران دانشکده و دوره مبارزات سیاسی، کار مرا تمامشده بدانند و تصور کنند که حمید مصدق، عشق را یکسره بر عقاید و مسایل سیاسی و اجتماعی ترجیح داده است. این بود که آخر منظومه را این چنین سرودم:
تو مپندار که خاموشی من/ هست برهان فراموشی من/ من اگر برخیزم/ تو اگر برخیزی/ همه برمیخیزند
حمید مصدق در همان گفتوگو بر این باور بود که عدهای با زور میخواهند یک احساس عاشقانه یا اجتماعی را بیان کنند، درحالی که با بیان آنچه که نمیشناسند و لمس نکردهاند خودشان و خوانندگانشان را گول میزنند.
***
منظومه «آبی، خاکستری، سیاه» اگر تا این اندازه مورد اقبال قرار گرفته و به چاپهای متعدد رسیده و دست آخر در زمره آثار ماندگار شعر معاصر فارسی طبقهبندی میشود سرایندهاش باید عاشق باشد، باید فرزند رویدادهای اجتماعی کشورش باشد، در غیر این صورت حرفش به جایی نمیرسید.
***
یکی دو هفته پیش برای انجام یک کار اداری باید به دانشکده داروسازی دانشگاه تهران میرفتم. کارم که تمام شد به یاد سالهای خوش دانشکده با خود گفتم چه خوب است، یکبار دیگر دور دانشکده حقوق و علومسیاسی بگردم؛ این گشت چند دقیقهای یک دنیا یاد و خاطره را مانند فیلمی با دور تند، از جلوی چشمهایم گذر داد و باعث شد تا دوباره حس و حالی بیشتر مخصوص سالهای کهنسالی، یعنی آن نوستالژی گلوگیر دوباره به سراغم بیاید.
صبح روز بعد که طبق معمول نگاهی به کتابخانه کوچکم انداختم، دستم بیاختیار به طرف منظومه «آبی، خاکستری، سیاه» رفت و صدای مبهمی در گوشم پیچید:
چه کسی میخواهد/ من و تو ما نشویم
***
«آبی، خاکستری، سیاه» اینگونه شروع میشود
در شبان غم تنهایی خویش/ عابد چشم سخنگوی توام
و اینگونه تمام میشود؛
تو مپندار که خاموشی من/ هست برهان فراموشی من
«سنگ سلام» برگزیده جایزه جهانی زیباترین کتاب جهان: بایرامی لوح تقدیر لایپزیک را به خانه آورد
ایبنا- رمان «سنگ سلام» نوشته محمدرضا بایرامی به عنوان برگزیده مسابقه زیباترین طراحی کتاب دنیا در سال 2014 معرفی شد.رمان «سنگ سلام» نوشته محمدرضا بایرامی و با طراحی جلد مجید زارع که در پاییز سالجاری از سوی انتشارات بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان منتشر شده بود، لوح تقدیر پنجاهویکمین دوره جایزه جهانی زیباترین کتاب را برای نخستینبار به ایران آورد. در این دوره از جایزه لایپزیک، 14 اثر از میان 576 کتاب به مرحله نهایی راه یافتند که از کشورهای ایران، سوییس، آلمان، اتریش، چین، لهستان، هلند، نروژ و ژاپن ارایه شده بودند. مراسم اهدای این جایزه 50 ساله که با بررسی و داوری برجستهترین کتابهای سراسر دنیا برقرار است، جمعه 14 مارس 2014 (23 اسفند 1392) همزمان با نمایشگاه کتاب لایپزیک آلمان در این شهر برگزار میشود. در این مراسم مدیرعامل بنیاد و مدیرمسوول انتشارات با دعوت رسمی از سوی مسوولان این جایزه شرکت خواهند داشت.کتاب «ترکههای درخت آلبالو» نوشته اکبر خلیلی نیز تنها اثر دیگری از ایران بوده که در میان 57 نامزد نهایی به چشم میخورد. سال گذشته نیز کتاب «دخیل عشق» نوشته مریم بصیری از انتشارات عصر داستان برای اولین بار نام ایران را در فهرست نامزدهای نهایی دریافت این جایزه قرار داده بود.«سنگ سلام» روایت سفر چند جوان به روستایی است که هر ساله با مراسم مذهبی- سنتی خود، بسیاری را از گوشه و کنار کشور جذب میکنند اما در این مسیر مسایل و مشکلاتی گریبان مسافران داستان را میگیرد تا با بهجا آوردن رسم رفاقت و دوستی و خطرکردن برای یکدیگر، حکمتهایی از زندگی را با خود به ارمغان ببرند. محمدرضا بایرامی متولد 1340 در اردبیل است. بایرامی با کتاب «کوه مرا صدا زد» توانست جایزه خرس طلایی و جایزه کبرای آبی سوییس و نیز جایزه کتاب سال سوییس را از آن خود کند. خانم «یوتا همیل رایش» کتاب کوه «مرا صدا زد» بایرامی را به آلمانی ترجمه کرده است. وی یکی از بهترین داستاننویسان کودک و نوجوان ۲۰ سال اخیر و رییس خانه داستان ایران است. «سنگ سلام» با شمارگان دو هزار و 100 نسخه در 240 صفحه و به بهای 11 هزار تومان روانه کتابفروشیها شده است.
همه چیز درباره سریالهای نوروزی : 4 سریال طنز از 4 شبکه رسانه ملی
گروه فرهنگ- نوروز امسال یک کارگردان کهنهکار، یک کارگردان جوان ، یک کارگردان طنز و یک بانوی کارگردان در نشاندن مخاطبان نوروزی پای سریالهای طنز با هم رقابت خواهند کرد.
1- سریال «پایتخت» به کارگردانی سیروس مقدم است که امسال شاهد سومین سری آن خواهیم بود، اثری که مردم دیگر با تک تک شخصیتهایش خاطره دارند و شخصیتپردازی دقیق و نزدیک به زندگی واقعی آنها را دوستداشتنی و ملموس کرده است به ویژه آنکه کارگردان صاحب سبک و باسابقهای چون مقدم این اثر را میسازد.
اخیرا گروه بدلکاری فرادید که چند اثر سینمایی از جمله
«خط ویژه» را در جشنواره داشتهاند، تصاویر هلیشات «پایتخت» را ضبط کردند. همچنین جلوههای ویژهای در اثر بود که در شیرگاه مازندران با حضور اورژانس و آتشنشانی بدون هیچ مشکلی تصویربرداری شد. گرچه قرار بود در این سری عوامل سفری به خارج از کشور داشته باشند و لوکیشنهای مرتبط نیز در ترکیه بازبینی شد اما هنوز این بخش قطعی نشده است و لوکیشنها براساس آنچه نویسندگان مینویسند مشخص میشود.
معضل دقیقه 90 بودن مثل همیشه دامنگیر سریالهای مناسبتی است و با توجه به اینکه این سریال آنتن نوروزی دارد، عوامل مجبور بودند سرمای 12 درجه زیر صفر استان مازندران و بیآبی و بیگازی را در کنار هموطنان شمالی تحمل کنند و کار را ادامه دهند بنابراین ضبط «پایتخت» در سرمای 12 درجه زیر صفر هم ادامه داشت.
در خلاصه داستان سری سوم «پایتخت» آمده است: در شب عروسی ارسطو حادثهای روی میدهد که باعث میشود نقی که از چند ماه قبل بیکار است، پریشان و افسرده شود. او با تشویق خانواده به ورزش کشتی که در جوانی به آن مشغول بوده روی میآورد و پا در مسابقات کشتی پیشکسوتان میگذارد اما ماجرایی در خلال کشتی پیش میآید که نقی و خانوادهاش را وارد ماجراهایی تازهتر میکند.
محسن تنابنده، احمد مهرانفر، ریما رامینفر، سارا و نیکا فوقانیاصل و علیرضا خمسه بازیگران اصلی این سریال هستند.
همچنین هنرمندانی چون مهران احمدی، نسرین نصرتی، هومن حاجیعبدالهی و جمعی از بازیگران تئاتر بهعنوان بازیگران مهمان در این اثر حاضر شدهاند.
2- شبکه 2 سیما سریال «خوب، بد، زشت» را برای نوروز خود در نظر گرفته است، اثری به کارگردانی منوچهر هادی که رمضان 91 سریال «خداحافظ بچه» را روی آنتن شبکه 3 سیما داشت و نشان داد میتواند مردم را در مناسبتی یک ماهه پای تلویزیون بنشاند.
او این بار به شبکه 2 آمده که گرچه مخاطب کمتری از شبکه 3 دارد اما آثار پرطرفداری چون «کلاه قرمزی» از آن پخش میشود.
در این سریال سه خواهر هستند که بهاره رهنما، بهنوش بختیاری و سوسن پرور نقش آنها را بازی میکنند و نکته جالب اینکه آنها با نام خودشان در سریال حضور دارند.
این سریال که فیلمنامه آن را بابک کایدان بر اساس طرحی از محسن کیایی نوشته است، رویکردی طنز دارد و درباره جوانی به نام «بهادر» است که فقط یک ماه فرصت دارد که تا قبل از عید، رضایت خانوادهاش را برای رفتن به خواستگاری جلب کند. نقش بهادر را امین حیایی بازی میکند و عمده بخشهای این سریال در منطقه طرشت تهران تصویربرداری شده است. حسین آقا پدر بهادر با بازی حسین محب اهرى است.
3- شبکه 3 سریالی خواهد داشت که متن آن را برزو نیکنژاد، فیلمنامهنویس و دستیار کارگردان باسابقه سینما و تلویزیون نوشته است.
وی که امسال نخستین فیلم سینماییاش را در جشنواره فیلم فجر شرکت داده بود، فضای «روزای بد، در» را متفاوت با آخرین نوشتهاش «دودکش» میداند و میگوید: آن سریال فضای خودش را داشت اما اینجا هم آدمها از جنس آدمهای دور و برمان هستند؛ افرادی ساده با زندگی ساده و اتفاقاتی که پیرامونشان رخ میدهد.
ابتدا قرار بود مهران مهام با همراهی ایرج محمدی این سریال را به کارگردانی محمدحسین لطیفی برای پخش در نوروز 93 از شبکه سه سیما تهیهکنندگی کنند و مرجانه گلچین هم گزینه اصلی برای ایفای نقش اول زن این سریال بود.
اما با پایان کار محمدحسین لطیفی در سریال «زمانی برای عاشقی» ویژه دهه محرم شبکه تهران، وی اعلام کرد میخواهد مدتی از تلویزیون فاصله بگیرد و خستگی در کند. بنابراین ساخت این سریال به سعید آقاخانی رسید. گلچین هم که درگیر «شاهگوش» بود و مریم امیرجلالی به جای او آمد.
ماجرای «روزای بد، در» مربوط به یک سرایدار مدرسه است که شب عید پس از 30 سال حکم بازنشستگیاش میآید و اتفاقاتی در این زمینه رخ میدهد. فرزند او در آستانه ازدواج است و قرار بوده مراسم عروسی او را در مدرسه بگیرند و...
هومن برق نورد، بیژن بنفشه خواه، مریم امیرجلالی، مهران رجبی، مهرناز بیات، محمدرضا شیرخانلو، لاچین دربندی، غلامرضا نیکخواه، امیررضا میرآقا، شیما سلیمی، حامد اخباری و سادیا جلالیپور بازیگران این سریال تلویزیونی هستند.
3- شبکه تهران که «باغ سرهنگ» آخرین سریالی بود که از آن روی آنتن رفت، ساخت سریال نوروزیاش را نیز به عوامل همین سریال سپرده است و فلورا سام این روزها
«ما فرشته نیستیم» را به تهیهکنندگی همسرش مجید اوجی در فرحزاد برای نوروز میسازد.
زندان قصر لوکیشن قبلی این سریال بود که درباره تعطیلات نوروزی 4 زندانی ساخته میشود.
این مجموعه دارای لایههای طنز اجتماعی است و روایتگر تعدادی از زندانیان است که برای رفتن به مرخصی در نوروز تلاش میکنند اما با مرخصی چهار نفر از آنها در حالی که استحقاق دارند، موافقت نمیشود. در ادامه ماجراهایی برای این افراد در تعطیلات پیش میآید...
محمدرضا شریفینیا، گوهر خیراندیش، علی صادقی، برزو ارجمند، غلامحسین لطفی، نادر سلیمانی و داریوش موفق از بازیگران اصلی این مجموعه هستند.
شریفینیا که نامش در سریال منصور است به همراه خواهرش، پری که نقش او را خیراندیش بازی میکند، دو نفر از این زندانیها هستند. علی صادقی هم نقش سعید زندانی دیگر را بازی میکند، در ایام عید به مرخصی میآید. نقش زندانی چهارم را هم برزو ارجمند بازی میکند که نامش در سریال مجید است. نادر سلیمانی و داریوش موفق هم نقش آدمهایی را بازی میکنند که با ایجاد اتفاقاتی باعث میشوند این چهار زندانی در کنار هم قرار گیرند و اتفاقاتی را شکل دهند.
پایان فیلمبرداری «شهر موشها» تا پایان سال
مهر- منیژه حکمت، تهیهکننده از پایان فیلمبرداری شهر موشها همزمان با پایان سال خبر داد. وی با بیان این مطلب که فیلمبرداری فیلم سینمایی «شهر موشها» به کارگردانی مرضیه برومند 27 اسفندماه به پایان میرسد، گفت که در حال حاضر گروه فیلمبرداری در دزفول مستقر هستند تا سکانسهای خارجی این فیلم سینمایی را جلوی دوربین ببرند.وی ادامه داد: سکانسهای باقیمانده که در دزفول فیلمبرداری میشود، مربوط به مقر شخصیت «اسمش رو نبر» در «شهر موشها» است. همچنین در این سکانسها بچه موشها قرار است دنیای بیرون را کشف کنند.حکمت در پایان گفت: برای موسیقی این فیلم سینمایی اتفاق بسیار خوبی رخ داده است و بهرام دهقانیار با وسواس بسیار هفت ترانه زیبا را برای «شهر موشها» ساخته است.
فیلمبرداری فیلم سینمایی «شهر موشها» از پنجم مهرماه سالجاری به کارگردانی مرضیه برومند و تهیهکنندگی مشترک منیژه حکمت و علی سرتیپی در چهار آشیانه هواپیما در بوستان ولایت آغاز شده است. نویسندگی این فیلم سینمایی را فرهاد توحیدی برعهده داشته است.
پخش تلویزیونی مراسم اسکار رکورد شکست
ایسنا- پوشش تلویزیونی مراسم اعطای جوایز آکادمی اسکار 2014 با جذب 43 میلیون مخاطب رکورد یک دهه گذشته را شکست.
43 میلیون بیننده تلویزیون در آمریکا مراسم معرفی برندگان جوایز معتبر آکادمی علوم و هنرهای اسکار را دنبال کردند و رکورد جدیدی را طی 10 سال گذشته به ثبت رساندند.
به گزارش هالیوود ریپورتر، تعداد تماشاگران تلویزیونی مراسم امسال دو میلیون و 500 هزار نفر نسبت به سال گذشته افزایش یافت. تعداد مخاطبان بین 18 تا 49 سال این رویداد هنری هم شش درصد رشد داشته است.آمارها نشان میدهد، تعداد مخاطبان تلویزیونی اسکار 2014 که با اجرای «آلن دی جنرس» برگزار شد، بیشتر جوانان و مردان هستند. سال گذشته پخش سه ساعت و 10 دقیقهای اسکار 40 میلیون و 400 هزار بیننده را پای تلویزیونها نشاند.«دی جنرس» پیش از این در سال 2007 میزبانی مراسم اعطای جوایز اسکار را بر عهده داشت. در آن دوره 40 میلیون و 200هزار تماشاگر تلویزیون این رویداد را پیگیری کردند.
گزینه شعر ساوجی با انتخاب سیمین بهبهانی
ایلنا- گزینهای از سرودههای مهدی مظفریساوجی که در واقع شعرهای این شاعر از آغاز دهه 80 تا به امروز را شامل میشوند، توسط سیمین بهبهانی انتخاب شده و با نشر نگاه به بازار میآید.
مظفری ساوجی در مورد این کتاب توضیح داد: سیمین بهبهانی از میان چهار مجموعه شعر من که پیشتر منتشر شده و مجموعهای که در دست انتشار دارم، شعرهایی را انتخاب کرده که قرار است توسط نشر نگاه به چاپ برسد.این شاعر ضمن بیان این مطلب که این گزینه شعر با سه مقدمه از سوی سیمین بهبهانی آغاز میشود، گفت: خوشبختانه این گزینه شعر که «زندگی چیزی کم دارد» از سوی ارشاد مجوز گرفته است. این کتاب شعرهای من در سه قالب نیمایی، سپید و غزل را شامل میشود و تقریبا 280 صفحه خواهد داشت.
مظفری ساوجی همچنین درمورد «غزل اجتماعی معاصر» گفت: این کتاب سه جلدی در واقع به بررسی غزل فارسی از ابتدا تا امروز اختصاص پیدا کرده و یک بخش از آن آنتولوژی غزل اجتماعی معاصر است که به سه بخش 1285(انقلاب مشروطه) تا 1332(کودتای 28 مرداد)، 1332 تا 1357(انقلاب اسلامی) و 1357 تا 1384(پایان دولت اصلاحات) تقسیم شده است.وی در پایان در مورد وضعیت این کتاب پژوهشی گفت: انتشار این کتاب نیز به انتشارات نگاه سپرده شده و همچنان منتظر صدور مجوز انتشار آن هستیم.
«یخ زده» ۴۰۰ میلیون دلاری میشود
فارس- پیشبینی میشود فروش فیلم انیمیشن «یخزده» با دریافت اسکار بهترین فیلم انیمیشن سال، طی روزهای آینده بالاتر برود. «یخزده» تا به حال 389 میلیون دلار در این محل فروش کرده است.
این درحالی است که روز قبل اعلام شد فروش کلی جهانی آن (هم آمریکا و هم بقیه کشورهای دنیا) به یک میلیارد دلار رسیده است. تحلیلگران اقتصادی سینما با توجه به استقبال بالای تماشاگران آمریکای شمالی از فیلم، پیشبینی یک فروش کلی 450 میلیون دلاری برای آن میکنند. آنها مدتی قبل گفتند احتمال بسیار زیادی وجود دارد که این فیلم بتواند به فروشی بالاتر از فروش رقیب خود «من نفرتانگیز 2» دست پیدا کند.
دومین قسمت انیمیشن کامپیوتری «من نفرتانگیز» که فصل تابستان روی پرده سینماها رفت در آمریکای شمالی فروشی 368 میلیون دلاری داشت. منتقدان سینمایی از این دو فیلم بهعنوان رقبای اصلی دریافت جایزه بهترین انیمیشن سال در دو مراسم سالانه اسکار و گلدن کلوب اسم میبردند.
«یخزده» با هزینه تولید 150 میلیون دلاری تهیه شده و کمپانی والت دیزنی آن را به تنهایی و بدون همکاری یار همیشگی خود شرکت کامپیوتری پیکسار تهیه کرده است.
اشکان خطیبی با «سیب طلایی» میآید
مهر- اشکان خطیبی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون درباره کارگردانی ویژهبرنامه سال تحویل شبکه یک گفت که یک رویکرد متفاوت را برای این برنامه انتخاب کردهایم و قرار است برنامهای فرهنگی و مفرح داشته باشیم. این هنرمند در این باره که با توجه به کارگردانی برنامه سال تحویل شبکه پنج توسط رامبد جوان، حالا این دو رقیب یکدیگر هستند، گفت: من اهل رقابت نیستم. در این خصوص که دیگر دوستان چطور کار میکنند هم سوالی نکردم و فکر میکنم اگر آنچه را به نظرم درستتر است، انجام بدهم موفقتر خواهم بود.
خطیبی ادامه داد: البته بگویم با حضور دوستان هنرمندی چون بهروز صفاریان، علی سرابی، سیامک انصاری، سحر دولتشاهی و امیر پوریا که در این کار هستند هر کدام باری را اضافه میکنند و من بیشتر هماهنگی را برعهده دارم. در واقع همه دست به دست هم میدهیم تا اتفاق خوبی رخ دهد.
این برنامه با نام «سیب طلایی» به تهیهکنندگی احسان ارغوانی و اجرای پدرام کریمی از ساعت 8 صبح 29 اسفندماه تا سه بامداد یکم فروردینماه از شبکه اول سیما پخش میشود.
در کنار آیتمهای تولیدی این برنامه، احتمال پخش کنسرت نیز در آن وجود دارد و این اتفاق برای اولین بار رخ خواهد داد. برای تیتراژ این برنامه نیز قرار است سه خواننده مطرح کشور بخوانند.
داستان درباره دختر نوجوانی است که با چند دوست انسانی و حیوانی خود در سرمای سخت و پربرف زمستان، راهی قلهای پربرف میشود تا یک ماجراجویی هیجانانگیز را تجربه کند. هدف او از این سفر، نجات جان خواهر بزرگترش از دام یک ماجرای عجیب و غریب است.