Quantcast
Channel: صفحه ۸ - روزنامه جهان صنعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

8

$
0
0

آدم معمولی

بزرگ‌ترین آرزوی یک ورزشکار موتور‌سوار چه می‌تواند باشد؟ قهرمانی؟ شکستن رکورد جهان؟ قهرمانی المپیک؟
خب همه‌ اینها می‌تواند درست باشد‌ به شرطی که او ذاتا یک آدم درجه 2 نباشد.
«جانی» موتور‌سوار درجه ‌دویی بود که تا اینجای کار که 30 سال عمر کرده بود و دیگر چیزی به غروب خورشید نه چندان پرفروغ عمر ورزشی حرفه‌ای‌اش باقی نمانده بود، حتی یک قهرمانی هم به دست نیاورده و در حال حاضر بزرگ‌ترین و شاید قابل دسترس‌ترین آرزویش داشتن یک لقب مناسب برای خودش بود تا بعد از بازنشستگی یا حتی مرگش، مردم شهر کوچک زادگاهش او را با آن لقب به یاد بیاورند.
«هی جوون! ژست پشت موتور نشستنت منو یاد جانی تیزرو می‌ندازه.»
یا
«هیشکی یادش نمی‌یاد کسی تونسته باشه به گرد جانی تندباد رسیده باشه.»
فقط می‌خواست چیزی باشد بیشتر از «جانی پا گُنده»‌ای که در حال حاضر بود، لقبی که مطلقا ربطی به حرفه‌اش نداشت و شاید سال‌ها بعد اگر کودکی اسمش را می‌شنید فکر می‌کرد او یک دلقک سیرک بوده و کسی یاد شکستگی‌ها و زخم و زیلی‌هایی که روی تنش داشت نمی‌افتاد.
در واقع جانی برای درجه 2 بودن انتخاب شده بود. آن لعنتی‌ها کارشان را خوب بلد هستند. وقتی که برای اولین بار در تست انتخابی تیم شرکت کرده بود و از بین 84 نفری که آنجا بودند فقط او و فلیکس و مایک انتخاب شده بودند، احتمالا آخرین تجربه‌ سیر کردن روی ابرهای او بود‌ چون سه روز بعد وقتی برای اولین بار با او قرارداد بسته شد، مدیر ورزشی تیم بعد از نیم ساعت گپ به ظاهر دوستانه با آنها روی چارپایه رفت-اگرچه در یک جمع سه نفره، نیازی به این کار نبود- و اعلام کرد: «طبق سیاست باشگاه ما، از بین سه نفری که توی هر مسابقه شرکت می‌کنن، دو نفر برای اول شدن می‌جنگن. استراتژی ما اینه که اگه یکی شون نتونست اول بشه دومی بتونه جبران کنه. و اما نفر سوم، نفر سوم نباید به فکر بردن باشه. باید یک دور از نفرات اول عقب باشه و وقتی رقیبای دو نفر اول ما نزدیکش شدن باید یه جوری سعی کنه مزاحم شون بشه تا نتونن از اونا جلو بزنن. مفهومه؟ جانی؟ تو با افتخار اون نفر سوم هستی و باید اعلام کنم تو هم توی تمامی موفقیت‌های آینده‌ فلیکس و مایک سهم داری.»
فلیکس و مایک به لطف برخوردهای ساختگی و سد راه‌هایی که جانی برای رقیبانشان ایجاد می‌کرد تبدیل شدند به «فلیکس سریع‌السیر» و «مایک شگفت‌انگیز»‌، با کلی کاپ و مدال و محبوبیت و جانی هم نه چندان ناراضی از دستمزدش، در مسافرت‌هایی که برای شرکت در مسابقات می‌رفتند مسوولیت گرفتن عکس از آنها در کنار هوادارانشان را بر عهده داشت.
شاید از خواص جادویی عدد 10 روی انسان‌ها باشد که درست در روزی که باشگاه جشنی را به مناسبت دهمین سالگرد حضور آنها در تیم ترتیب داده بود، فکر انجام یک کار غیر‌منتظره به سر جانی زد؛ یعنی درست نقطه‌ای از بدنش که در این سال‌ها سه بار با شدت به زمین کناره‌های پیست کوبیده شده بود و اگر ناچار نبود اندامی دیگر را به عنوان مرکز تصمیم‌گیری بدنش انتخاب می‌کرد. پاگنده در تمام طول مدت جشن با خودش فکر کرد او را تبدیل به یک روبات وظیفه‌شناس کرده‌اند و هر چه فکر کرد جایی را پیدا نکرد که بتواند از این ظلم آشکار در حق خودش به آنها شکایت کند، پس تصمیم خودش را گرفت.
تمام 10 روزی که تا مسابقه مانده بود را به امید هدفی که داشت گذراند و هر روز در انجام تصمیمش مصمم‌تر می‌شد. همین 10 سال را هم زیادی دوام آورده و این وضع را تحمل کرده بود. به خودش قول داد جبران کند.
«10 سال عمر به خودم بدهکارم. ولی قول میدم جبران کنم. یه شهر به من افتخار می‌کنن. زنده باد جانی تیزرو.»...
روز مسابقه، بر عکس مسابقه‌های قبلی نبض شقیقه‌اش از فرط هیجان و استرس به برجستگی می‌زد. توی رختکن لباس فرم آبی نفتی و نقره‌ای تیم را پوشیدند و همگی برای شنیدن آخرین صحبت‌های مربی به خط شدند. خوب که به حرف‌های مربی گوش نکرد کلاه کیپ آبی را روی سرش محکم کرد و با موتورش رفت تا توی خط شروع مسابقه بایستد. طبق معمول مایک و فلیکس که چند خطی جلوتر بودند برگشتند و با چشمک برای او آرزوی موفقیت کردند. البته خیلی ساده‌لوحانه بود اگر نمی‌فهمید آنها با این کارشان در واقع برای خودشان آرزوی موفقیت می‌کنند.
شمارش معکوس داوران که شروع شد آنقدر در هیاهوی ورزشگاه و جو مسابقه حل شد که یادش رفت چه می‌خواست بکند.
حاضرید؟
«امروز فرق می‌کنه...»
سه...
«من امروز دیگه نباید...»
دو...
«نباید چی؟ نباید چی بکنم؟»
یک...
«حواستُ جمع کن جانی، اه. باید یادت بیاد.»
حرکت...
وقتی 10 سال مداوم مسوولیت انجام یک کار ثابت بر گردن شما باشد، دیگر شرطی می‌شوید... مثل جانی که فراموش کرد مسابقه‌ آن روز مثل مسابقات دیگر نیست. طبق معمول چندان سرعت نگرفت تا مایک و فلیکس خودشان را جدا کنند و او یک دور ازشان عقب بیفتد.
با بی‌تفاوتی که همیشه اوایل مسابقه داشت به موتورسوارانی که برای رسیدن به اول صف خودشان را به آب و آتش می‌زدند و از او رد می‌شدند نگاه می‌کرد. خورشید انگار یک‌راست به کلاه نقره‌ای و آبی مایک و فلیکس می‌تابید و نورش کمانه می‌کرد توی چشم‌های جانی. اواخر دور اول بود که کم‌کم هوشیار شد و یادش آمد به خودش قول داده در این مسابقه اول بشود. این‌طوری فردا حتما روزنامه‌ها یک لقب جدید به او می‌دادند. لابد تیتر می‌زدند جانی تیزرو قهرمان شد و دیگر اثری از آن دو تا مفت‌خور توی تیتر روزنامه‌ها نبود.
گاز شدیدی داد و سرعتش را زیاد کرد. از چند نفری رد شد و به اواسط صف رسید. چشمش به مربیش افتاد که با حرکت دست به او اشاره می‌زد آرام‌تر حرکت کند. تا جایی که می‌توانست گاز داد. سر پیچ‌ها چند نفر دیگر را هم جا گذاشت. حالا پنج شش نفری جلویش بودند و او در حالت طبیعی نمی‌توانست از آنها جلو بزند. ذهنش رفت سمت کاری که در این 10 سال انجام دادنش را خوب یاد گرفته بود. خودش را می‌رساند درست پشت موتور جلویی و ناگهان با چرخ جلواش ضربه‌ای به چرخ عقبش می‌زد و موتورسوار که انتظار این برخورد به ظاهر غیر‌عمد را نداشت واژگون می‌شد. مایک را هم با همین حقه جا گذاشت. حالا فقط دو نفر از اون جلوتر بودند که یکی‌شان فلیکس بود. چشمش به مربی‌اش افتاد که حالا دو دستش را دیوانه‌وار در هوا تکان می‌داد و نمی‌دانست چه اتفاقی دارد می‌افتد‌. جمعیت هم از این روش مسابقه ‌او خوششان نیامده بود و با هر سبقتش او را هو می‌کردند. سر پیچ با تمام توانش نفر دوم را هم رد کرد و حالا درست پشت سر فلیکس بود که مشخص بود اینقدر حواسش به مسابقه بوده که متوجه اتفاقات پشت سرش نیست.
فلیکس برگشت تا مایک را پشت سرش ببیند و آسوده باقی مسیر را طی کند که با دیدن جانی، ماتش برد و یک لحظه شتابش کم شد. همین بهترین فرصت برای جانی بود تا از او سبقت بگیرد. فلیکس که حالا قضیه را فهمیده بود دو سه بار سعی کرد از او سبقت بگیرد، ولی جانی با تجربه‌ای 10 ساله در سد کردن راه مانع شد تا اینکه یک جا بالاخره با بریدن راه فلیکس او را به سمت چمن‌های دور پیست منحرف کرد.
مربی‌اش روی چارپایه ‌نحیفی که آشکارا تحمل آن همه عصبانیت را نداشت نشسته بود و سرش را بین دو دستش گرفته بود و تلافی بر هم زدن قاعده ‌بازی جانی را سر کلاهی خالی می‌کرد که زیر لگدهایش داشت له می‌شد. جانی این صحنه را در حالی می‌دید که مطلقا کم شدن امتیاز مایک و فلیکس در جدول برایش مهم نبود. این روبات برای اولین بار فقط خودش برای خودش مهم بود.
هر چه به آخرهای مسیر نزدیک می‌شد صدای سوت و هو کردن تماشاگران بیشتر می‌شد. مردمی که آمده بودند زیر این آفتاب داغ از هیجان یک مسابقه‌ موتورسواری لذت ببرند اما ناگهان وسط‌های مسابقه یک احمق بی نام و نشان معلوم نیست از کجا سر و کله اش پیدا شده و به جای موتور سواری یک مسابقه‌ خروس جنگی تحویل شان داده بود.
از خط پایان که گذشت، کاپ را که گرفت، از بین دشنام‌ها و چیزهایی که تماشاگرها به سمتش پرت می‌کردند هم که گذشت، شب که شد، فردا صبح که رسید، روزنامه با خطّی درشت تیتر زد:
«‌شگفتی بزرگ... فلیکس سریع السیر و مایک شگفت انگیز هیچ کدام قهرمان نشدند!»

 

رقابت 5 کارگردان در بهترین نوبت اکران سال
مهر- اکران نوروزی سال 93 سینمای ایران با نمایش پنج فیلم سینمایی «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا در گروه سینمایی آزادی، «طبقه حساس» به کارگردانی کمال تبریزی در گروه سینمایی استقلال، «معراجی‌ها» به کارگردانی مسعود ده‌نمکی در گروه سینمایی قدس، «خط ویژه» به کارگردانی مصطفی کیایی در گروه سینمایی آفریقا، «با دیگران» به کارگردانی ناصر ضمیری در گروه سینمایی فرهنگ شکل می‌گیرد.
می‌توان گفت با آغاز اکران «خط ویژه» از دیروز در سینماهای تهران به نوعی اکران نوروزی هم کلید خورده است و با پیوستن «طبقه حساس» از امروز شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد. البته فیلم «معراجی‌ها» نیز چند هفته‌ای است که روی پرده رفته و فروش خوبی داشته است. علاقه‌مندان به فیلم‌های نوروزی می‌توانند چهارشنبه هفته آینده منتظر دیگر فیلم‌هایی باشند که قرار است به اکران نوروزی بپیوندند.
فیلم سینمایی «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا که در سی‌و‌دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر توانست جوایزی را از آن خود کند، روایتی از زندگی مصطفی چمران از روز ۲۵ تا ۲۷ مردادماه ۱۳۵۸ است.
در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون فریبرز عرب‌نیا، سعید راد، مریلا زارعی، بابک حمیدیان، مهدی سلطانی، اسماعیل سلطانیان، امیررضا دلاوری، خسرو شهراز، مژگان خالقی، پیام لاریان و رضا نوری حضور دارند.
فیلم سینمایی «طبقه حساس» به کارگردانی کمال تبریزی‌ یک فیلم کمدی است که فیلمنامه آن توسط پیمان قاسم‌خانی نوشته شده است و داستان مردی را روایت می‌کند که بعد از مرگ همسرش او را در یک قبر دو طبقه دفن می‌کند‌ اما پس از مدتی که سر مزار همسرش می‌رود متوجه می‌شود به اشتباه مردی غریبه در آن مکان دفن شده است. رضا عطاران، پانته‌آ بهرام، بهاره رهنما، پیمان قاسم‌خانی، هوتن شکیبا، بهرام ابراهیمی، سوگل قلاتیان، محمد بحرانی، بهادر مالکی، کاظم سیاحی، عرفان ناصری، لیلی فرهاد‌پور، نادر فلاح‌ و شبیر پرستار‌ با حضور افتخاری آزاده صمدی از بازیگران جدیدترین ساخته کمال تبریزی به شمار می‌روند.
فیلم سینمایی «معراجی‌ها» به کارگردانی مسعود ده‌نمکی 11 روز است که در سینماهای کشور در حال اکران است و در نوبت اکران نوروزی به نمایش خود ادامه می‌دهد.
اکبر عبدی، حمید لولایی، رضا رویگری، دانیال عبادی، برزو ارجمند، سیدمهرداد ضیایی، غلامحسین لطفی، مجید شهریاری، اصغر نقی‌زاده، اسماعیل سلطانیان، بهاره افشاری، مریم کاویانی و لاله صبوری بازیگران این فیلم هستند.
فیلم سینمایی «خط ویژه» به کارگردانی مصطفی کیایی در سی‌و‌دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را از آن خود کرد. «خط ویژه» یک فیلم اجتماعی و شهری است که به مسایل جوانان و جامعه امروز می‌پردازد. داستان فیلم روایت مقطعی از زندگی چند جوان است که پول هنگفتی به دست می‌آورند و...
در این فیلم‌ هانیه توسلی، مصطفی زمانی، میترا حجار، هومن سیدی، میلاد کی‌مرام، محسن کیائی و... بازی می‌کنند. خواننده تیتراژ اول این فیلم سینا حجازی و تیتراژ پایانی رضا یزدانی است.
فیلم سینمایی «با دیگران» به کارگردانی ناصر ضمیری نیز در سی‌و‌دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر به نمایش درآمده است.
این فیلم سینمایی داستان زنی به نام آرزو است که به دلیل سقط جنین‌های مکرر امید خود را به داشتن فرزند از دست داده است و زندگی مشترک او با امیرحسین در شرایط بحرانی قرار دارد.
هنگامه قاضیانی، بابک حمیدیان، حسن محجوب، لیلا زارع و حمیدرضا آذرنگ از جمله بازیگران این فیلم سینمایی هستند.

 

نگاهی به مجموعه شعر «تو درخت لیمو، من درخت سپیده‌دم» سروده الهام اسلامی
که یهو تموم شد!

«جاده است و جنون جوانی و...» اینها را محمود دولت‌آبادی می‌گفت. درباره تصادف غم‌انگیز غلامرضا بروسان که منجر به درگذشت او و خانواده‌اش شد. انگار شعر تمام شاعرانی که عمرشان مثل گل کوتاه و مثل آه دردمند است، از سفر زودهنگام آنها خبر می‌دهد. برای همین است که فروغ فرخزاد در سن و سال جوانی می‌گوید: «مرگ من روزی فرا خواهد رسید» یا «پرواز را به‌خاطر بسپار/ پرنده مردنی‌ست» وگرنه چرا شاعری به سن فروغ باید به مرگ فکر کند؟! یا قیصر امین‌پور که انگار می‌دانست در یک «سه‌شنبه تلخ و بی‌حوصله» که «خدا کوه را آفرید» از دنیا خداحافظی می‌کند. غلامرضا بروسان هم عنوان کتاب شعر تحسین شده خودش را گذاشته بود «مرثیه‌ برای درختی که به پهلو افتاده است» این اما آغاز قصه تلخ شاعر است و می‌خواهم به‌جای پرداختن به شعرهای خوب بروسان که خوانندگان خودش را پیدا کرده است، درباره شعرهای همسر او الهام اسلامی حرف بزنم که در همین واقعه از دنیا رفت. او نیز درباره مرگ خودش شعرهای زیادی گفته بود؛ از جمله:
گناه بزرگی‌ست مرگ
تنها گذاشتن تو و بچه‌ها
اشیا فراموشی را به تعویق می‌اندازند
نمی‌گذارند فراموشم کنی
قابلمه‌ها، دفتر شعرم
و پالتوی قهوه‌ای که آن‌همه دوستش داشتم
با آنها چه خواهی کرد؟! (ص 54)
شعر بالا را از کتاب آخر الهام اسلامی یعنی «تو درخت لیمو، من درخت سپیده‌دم» که انتشارات مروارید چاپ کرده، انتخاب کردم که متاسفانه بعد از درگذشت وی منتشر شد، اما اگر بخواهیم به حرف فروغ گوش کنیم و پرنده را از یاد ببریم و پرواز را به‌خاطر بسپاریم، باید لابه‌لای همین کتاب دنبال زندگی بگردیم:
سرگرم زندگی بود
که یهو تموم شد
مث تموم شدن کیسه برنج
یا روغن نباتی. (ص 20)
شعرهای الهام اسلامی ساده است و زبانی صمیمی و امروزی دارد. اسلامی هم از شاعران طرفدار ساده‌نویسی بود. این اما به‌معنای سهل‌انگاری نیست و تنها با خواندن شعری که پشت جلد کتاب نیز منتشر شده، می‌توان به عمق آثار او پی برد:
جدایی آن‌قدر سخت نبود
که نتوانیم شعری بگوییم
یا گرسنگی را از یاد ببریم
چه‌قدر وحشتناک است
که جدایی
زیادی هم سخت نیست. (ص 9)
چیزی که شعرهای الهام اسلامی را از سایر شاعران زن معاصر که هنوز درگیر فرم و بازی‌های پیچیده زبانی هستند، متمایز می‌کند؛ حس زلال و صادقانه نسبت به زندگی از چشم یک زن ایرانی است. شعرهای او آن‌قدر زنانه هستند که گاهی یاد آینه‌ای می‌افتیم که فروغ در برابر زندگی خودش گرفته بود و در شعرهایش انعکاس می‌داد و این آینه همان است که شاملو می‌گفت: «یکسره خود زندگی‌ست...:»
بعضی‌ها پنجره را باز می‌کنند و فریاد می‌کشند
بعضی‌ها پرده را می‌کشند و گریه می‌کنند (ص 63)
الهام اسلامی با وجود روح غمگین و شعرهای تلخ و متاثرکننده‌اش، مثل هر انسان دیگری، گاهی هم از دریچه طنز به دنیا نگاه می‌کند و اتفاقا در این شعرها هم که تعدادشان کم نیست، موفق است:
مامانم می‌گه:
«خدایا از جوونا حمایت کن»
این‌جوریه دیگه
اگه من هفت سالم بود
واسه بچه‌ها دعای کرد (ص 24)
احساسات و عواطف الهام اسلامی آن‌قدر پاک و دوست‌داشتنی است که می‌توان کتاب آخر شاعر را از لحاظ «اومانیسم» (انسان‌گرایی» بررسی کرد. شعرهایی که از این دنیا توقعی ندارند جز اینکه مهربانی را به جهان تزریق کنند:
دل خوشی از جنگ نداشتیم
نه من
و نه سربازی که مرا کشته بود (ص 40)
در شعر دیگری نیز با موضوع «جنگ»، شاعر بدون شعارزدگی به این بحران روز جهان می‌پردازد و نشان می‌دهد که مخاطب امروز در این باره نیز، نگاه بی‌ریای انسانی می‌خواهد؛ نه ایدئولوژی‌های خشک و تندی که منجر به دوری انسان‌ها از همدیگر می‌شوند.:
ما به جنگ نرفتیم
در شالیزار ماندیم
و برنج غمگین به عمل آوردیم. (ص 34)
مجموعه شعر «تو درخت لیمو، من درخت سپیده‌دم» کتاب پیشنهادی من برای مطالعه در ایام نوروز است‌ به‌خصوص که این شعرها کوتاه و موجز هستند و تنها زمانی کشْ آمده‌اند که مضمون ایجاب می‌کند:
صدای گریه می‌آمد
حالا شب است و هنوز صدای گریه می‌آید
من فکر می‌کنم
گریه گاهی خودش را ادامه می‌دهد.
(ص 7)

ایوبی به پشت صحنه فیلم فرمان آرا رفت
ایلنا- حجت‌الله ایوبی‌، معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رییس سازمان سینمایی باهمراهی هیاتی از  جمهوری عراق از پشت صحنه فیلم جدید بهمن فرمان آرا بازدید کردند.
عوامل و دست اندرکاران تولید فیلم «دلم می‌خواد...» به کارگردانی بهمن فرمان آرا که در حال حاضر به روزهای پایانی فیلمبرداری نزدیک می‌شود، شامگاه سه‌شنبه 13 اسفندماه در پارک «آب و آتش» تهران میزبان ‌حجت‌‌الله ایوبی‌ و هیات مهمان از جمهوری عراق بودند.
در این دیدار ‌علی تقی‌پور‌ تهیه‌کننده، امید سهرابی‌ نویسنده فیلمنامه، رضا کیانیان‌ بازیگر اصلی و ‌بهمن فرمان‌آرا‌ کارگردان فیلم «دلم می‌خواد...» توضیحاتی را درباره روند تولید این فیلم به مهمانان عراقی و رییس سازمان سینمایی ارایه کردند.دکتر ‌حجت‌الله ایوبی پیش از این نیز در روند بازدیدهایش از پشت صحنه فیلم‌های سینمایی‌ در تاریخ پنجشنبه 24 بهمن‌ از پشت صحنه فیلم
«آتش‌بس 2» به کارگردانی تهمینه میلانی بازدید و با عوامل این فیلم درباره روند تولید گفت و گو کرد.
ایوبی همچنین در برنامه‌های آتی خود نیز بازدید از پشت صحنه دیگر فیلم‌های سینمایی را در دستور کار قرار داده است.

‌«هیپوفیز» و «پسر نافرمان» در ایرانشهر می‌مانند
مهر-تماشاخانه ایرانشهر تا پایان سال‌جاری میزبان اجرای عمومی نمایش‌های «هیپوفیز» و «بازگشت پسر نافرمان» است که در سالن‌های استاد ناظرزاده کرمانی و استاد حمید سمندریان این مجموعه تئاتری روی صحنه می‌روند.
نمایش‌های پایان فصل زمستان تماشاخانه ایرانشهر که قرار است تا انتهای سال‌جاری روی صحنه بروند، نمایش «بازگشت پسر نافرمان» نوشته محمد چرمشیر به کارگردانی علی راضی در سالن سمندریان و نمایش «هیپوفیز» با بازنویسی و کارگردانی کوروش نریمانی در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر است.
کارگردان‌های فروردین و اردیبهشت سال 93 نیز که تماشاخانه ایرانشهر، میزبان آنها خواهد بود سیما تیرانداز و رضا گوران هستند. در سالن استاد سمندریان نمایش «سه روایت از زندگی» نوشته یاسمینا رضا به کارگردانی سیما تیرانداز روی صحنه می‌رود. این نمایشنامه یکی از متون شناخته شده یاسمینا رضا است که سه روایت از زندگی دو زوج را در موقعیتی یکسان به تصویر می‌کشد.رضا گوران نیز نمایشنامه‌ «مرداب روی بام» را با نگاه به نمایشنامه «دونا رزیتا» لورکا نوشته‌ و از 17 فروردین مهمان سالن استاد ناظرزاده تماشاخانه ایرانشهر می‌شود.

محسن چاوشی با «پاروی بی‌قایق» به آب می‌زند
ایسنا- هفتمین آلبوم موسیقی محسن چاوشی بهار سال آینده منتشر خواهد شد. انتشار آلبوم «پاروی بی‌قایق»‌ که قرار بود تا پایان سال با صدای چاوشی به بازار عرضه شود به اوایل سال آینده موکول شد.
از ویژگی‌های این آلبوم می‌توان به حضور چهره‌هایی چون روزبه بمانی و بهروز فدوی اشاره کرد.«دوستت داشتم» با ترانه‌ای از محسن صفا و آهنگ و تنظیم محسن چاوشی یکی از قطعات این آلبوم است که پیش از این از طریق اینترنت منتشر شد و مورد استقبال هواداران این خواننده قرار گرفت.«من خود آن سیزدهم» عنوان آلبوم قبلی چاوشی بود که با محوریت کلام شعرای کلاسیک ساخته و منتشر شد.
چاوشی که از سال 87 با انتشار آلبوم «یه شاخه نیلوفر» به طور رسمی وارد عرصه موسیقی شد‌ تاکنون هیچ اجرای زنده‌ای نداشته است و همین باعث شده عده‌ای بگویند، چاوشی توان اجرای زنده را ندارد و نمی‌تواند بدون افکت‌های کامپیوتری بخواند!اما این در حالی است که چاوشی معتقد است که بهتر از هر کسی در اجرای زنده مهارت دارد.

راه‌اندازی فستیوال ادبیات جنایی جدید
مهر- دانشگاه نورتومبریا با راه‌اندازی یک جشنواره جدید برای ادبیات جنایی، قصد دارد تا امکانات بیشتری برای دوستداران این ژانر فراهم آورد.این جشنواره که با نام «کرایم استوری» (داستان جنایی) فعالیت خواهد کرد‌ در دانشگاه نورتومبریا و در فاصله 31 ماه می تا اول ماه ژوئن برپا خواهد شد. در این جشنواره کارگاه‌هایی برای بحث و بررسی و نیز تمرکز بر ماجراهای جنایی و توسعه جایگاه آن در سیستم قضایی جنایی در نظر گرفته شده است.
دانشگاه نورتومبریا در مراسم رونمایی از رمان جنایی «خیابان‌هاربور» نوشته آن کلیوز با اعلام این خبر افزود، این نویسنده برای برنامه‌ریزی وظایف این جشنواره انتخاب شده است.
پیتر گوتریج، نویسنده و منتقد ادبیات جنایی نشریه آبزرور از دیگر دست‌اندرکاران راه‌اندازی این جشنواره خواهد بود. در همین حال متخصصان‌ از جمله استادان دانشگاه نورتومبریا که با سیستم قضایی جنایی همکاری دارند‌ نیز به پربارتر شدن بخش‌های مختلف این جشنواره کمک خواهند کرد و از تجربیاتشان در این زمینه سخن حواهند گفت.
بررسی عناصر روند جنایی، مانند تجزیه و تحلیل‌های تخصصی نیز از موضوع‌هایی می‌باشد که از همین حالا برای کارگاه‌های این جشنواره پیش‌بینی شده است.به گفته دست‌اندرکاران این جشنواره، این رویداد فرهنگی مکانی بالقوه برای گسترش توجه به داستان‌های جنایی و جلب توجه دوستداران این ژانر است.

انتشار دو کتاب مصطفی مستور در مصر
ایسنا- مصطفی مستور از ترجمه دو کتاب خود به زبان عربی و در دست انتشار بودن آنها در مصر خبر داد.
این نویسنده درباره انتشار دو کتابش در مصر گفت:
«استخوان خوک و دست‌های جذامی» و «روی ماه خداوند را ببوس» در مصر به زبان عربی ترجمه شده‌اند؛ کتاب اول در ماه می ‌2014 و کتاب دوم تا پایان سال 2014 منتشر خواهد شد.آثار داستانی «استخوان خوک و دست‌های جذامی» تاکنون به زبان‌های ترکی، روسی و ترکی آذربایجانی ترجمه شده است، «روی ماه خداوند را ببوس» هم به زبان‌های ترکی، روسی، اندونزیایی و بوسنیایی ترجمه شده است.مستور همچنین گفت: «روی ماه خداوند را ببوس» به تازگی در نشر مرکز به چاپ چهل‌وهفتم رسیده است.مصطفی مستور‌زاده سال 1343 در اهواز است و کارشناسی مهندسی عمران و کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دارد.از میان آثار این نویسنده می‌توان به مجموعه داستان‌های «چند روایت معتبر»، «حکایت عشقی بی‌قاف، بی‌شین، بی‌نقطه»، «عشق روی پیاده‌رو»، «من دانای کل هستم»، «تهران در بعدازظهر»، رمان‌های «استخوان خوک و دست‌های جذامی» و «سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگار»، کتاب‌ «مبانی داستان کوتاه» و ترجمه «فاصله و داستان‌های دیگر» و «پاکت‌ها و چند داستان دیگر» از ریموند کارور اشاره کرد.




Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

Trending Articles