Quantcast
Channel: صفحه ۸ - روزنامه جهان صنعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

8

$
0
0

71 شمع روشن برای مارتین اسکورسیزی: دار و دسته نیویورکی

مارتین اسکورسیزی در زمره بزرگان دنیای سینما دسته‌بندی می‌شود، هستند کسانی در میان سینما‌شناسان و سینما‌دوستان که پا فراتر نهاده و او را در کنار کارگردان نابغه‌ای چون آلفرد هیچکاک، یکی از بهترین‌های سینما، می‌دانند.
سخن از هیچکاک سلطان فیلم‌های دلهره‌آور و تعلیق‌برانگیز به میان آمد، انگلیسی، آمریکایی شده دنیای سینما با وجود خلق برخی از شاهکارهای هنر هفتم، از جمله «روح»، «پرندگان» و «پنجره‌ای رو به حیاط»، هرگز صاحب اسکار نشد اما اسکورسیزی که با پنج بار نامزدی اسکار، دستش از این مجسمه کوچک و افتخارآور کوتاه مانده بود و به تعبیری در دایره بی‌اسکاری دور خودش می‌چرخید، سرانجام از این دایره بیرون آمد و نامش در زمره اسکاری‌های تاریخ سینما به ثبت رسید.

مارتین اسکورسیزی در 17 نوامبر 1942 در منطقه ایتالیایی‌های آمریکا، یعنی کوئینز نیویورک به دنیا آمد.نیویورک دهه 40 و 50 میلادی، حیاط خلوت جنایت‌کاران و گانگسترها بود و اسکورسیزی در محله‌هایی بزرگ شد که پاتوق ایتالیایی‌های خلافکار بود، شرایطی که باعث شد تا در ذهن و شخصیت اسکورسیزی همواره ردپایی از گانگسترها بر جای بماند و در فیلم‌هایش، هر کدام به گونه‌ای نمود عینی داشته باشد.
در فیلم «رفقای خوب» محصول 1990، قهرمان اصلی ماجرا در سکانسی که به دوران نوجوانی‌اش برمی‌گردد، این‌گونه می‌گوید: «برای من گانگستر بودن بهتر از رییس‌جمهور آمریکا شدن است...» شرایط زندگی و آگاهی از این واقعیت که جامعه، بی‌رحم است و دانستن این واقعیت عذاب‌آور که همواره ضعیف زیر دست و پای قوی نابود می‌شود، همه‌و‌همه زیرساخت همیشگی فیلم‌های مارتین اسکورسیزی را بنیاد نهادند.

مارتین تنها فرزند خانواده، کودکی ضعیف و رنجور بود و به خاطر بیماری آسم، بیشتر اوقات، تنها در خانه به سر می‌برد. در دوران کودکی تفکر مذهبی و حضور در کلیسا، وجه ممتاز زندگی او را تشکیل می‌داد‌ اما رفته‌رفته با رفتن به سینما همراه با پدرش، حال و هوایش عوض شد و آرزوی کشیش شدن را رها کرد و از مدرسه علوم مذهبی، یک راست به دانشگاه فیلمسازی نیویورک رفت و در 1966 مدرک تحصیلی‌اش را دریافت کرد.
پدر و مادر مارتین که از فیلم‌ساز شدن پسرشان‌ چندان راضی نبودند، گاه به طعنه او را دیوانه می‌‌خواندند اما زمان به سود فیلمساز بزرگ آینده حرکت می‌کرد و پدر و مادرش رفته‌رفته طرفدار کارهای او شدند تا جایی که در برخی از ساخته‌های اسکورسیزی از جمله «رفقای خوب»، نقش‌های کوچکی را هم بازی کردند.

اسکورسیزی پس از دریافت لیسانس در کاگردانی سینما در 1963، وارد ارتش شد و به عنوان تفنگدار دریایی‌ به ویتنام رفت. پس از بازگشت از جنگ، شروع به ساخت فیلم‌های کوتاه کرد که با اقبال فراوان هم روبه‌رو شد. از مشهورترین کارهای او در این دوره می‌توان به «ریش‌تراشی بزرگ» محصول 1967 اشاره کرد، در این فیلم شش دقیقه‌ای، مردی بی‌نام برای تراشیدن ریش وارد حمام می‌شود و با اصرار بر ادامه ریش‌تراشی، زخم‌های عمیقی در صورتش ایجاد می‌شود و کار به جایی می‌رسد که با تیغ گلو و گردن خود را می‌برد. فیلم با نمایی از خون مرد جوان که روی زمین و بدن او می‌ریزد، به پایان می‌رسد.
با توجه به شرایط اجتماعی دهه 60 آمریکا و نارضایتی جامعه از جنگ ویتنام، برخی فیلم‌های کوتاه اسکورسیزی از جمله «ریش‌تراشی» یا «ویتنام 67» بسیار مورد توجه قرار گرفتند.

اسکورسیزی در 1967، نخستین فیلم بلند خود که پایان‌نامه دانشجویی او هم به حساب می‌آید یعنی «چه کسی در خانه من را می‌زند» را کلید زد، فیلمی سیاه و سفید که تمام و کمال شیوه کار و مضمون مورد علاقه اسکورسیزی را برای همیشه شکل داد: علاقه و اشتیاقی که بعدها در نخستین فیلم مهم او به نام «خیابان‌های پایین شهر» به روشنی نمود پیدا کرد. زندگی خیابانی ایتالیایی‌های آمریکایی‌شده در نیویورک همراه با تدوین سریع و موسیقی تند الکترونیکی در پس‌زمینه و در نهایت مرد اول فیلم، ضد‌قهرمانی درگیر ماجراهای روزانه، مردی در تله افتاده همه‌و‌همه به نشانه‌های آشنای کارهای بعدی اسکورسیزی بدل شدند، نشانه‌هایی که در سال‌های دهه 70 میلادی در کارهای سینماگران خلاقی چون فرانسیس فوردکاپولا، برایان دی پالما، جورج لوکاس و استیون اسپیلبرگ، هم دیده می‌شود.
 مارتین اسکورسیزی در دوره‌ای کار خود را آغاز کرد که موج نو سینمای آمریکا به رهبری کارگردان‌هایی چون کاپولا، لوکاس، دی پالما و اسپیلبرگ یا به تعبیری «بچه‌های بد اخلاق سینما» آثار درخشانی را به وجود آورده بودند.
 
با «خیابان‌های پایین شهر» بود که مارتین اسکورسیزی، سبک و سیاق خاص خود را پیدا کرد و تا امروز هم آن را ادامه می‌دهد. موضوع و محتوای فیلم‌های اسکورسیزی، دور محور شخصیت‌های ایتالیایی و ایرلندی در جامعه آمریکا می‌چرخد که با مفاهیمی چون جنایت، گناه و مسخ انسان آمیخته می‌گردد، فیلم‌هایی سرشار از خشونت خاص جامعه آمریکایی که دست آخر با رستگاری همراه می‌شوند.
اسکورسیزی که به کارگردانی فیلم‌های خشن و خونبار هم معروف است گاه اسیر تیغ سانسور هم می‌شود. قهرمان فیلم‌های اسکورسیزی برای رسیدن به رستگاری ناچار باید از مسیر خون و مرگ و مثله‌کردن روح و جسم آدم‌ها بگذرد تا به رستگاری برسد. نگاه تند و تیز اسکورسیزی به جامعه آمریکایی و خشونت حاکم بر روابط مهاجران به ویژه در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم که به گونه‌ای بالطبع و خصلت آدم‌ها هم برمی‌گردد، مخالفانی برای او دست و پا کرد که سال‌ها او را از گرفتن اسکار محروم کرده بودند.
 
اسکورسیزی کارنامه پرباری دارد؛ بیش از 30 فیلم کوتاه و بلند که اگر نگوییم همه آنها اما به واقع برخی از آنها را می‌توان و باید در زمره شاهکارهای هنر هفتم به حساب آورد.
«خیابان‌های پایین شهر»، «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین»، «رفقای خوب»، «رنگ پول»، «دار و دسته نیویورکی» و «رفتگان» فیلم‌هایی هستند که سبک و سیاق استاد سینما را به‌روشنی بر پیشانی خود دارند.
اسکورسیزی که پس از پنج بار ناکامی در اسکار در نهایت با فیلم «رفتگان» (محصول 2006) در 2007 مجسمه افتخار را در دست گرفت در فتح انواع و اقسام جشنواره‌های سینمایی و کسب جوایز ریز و درشت هم ید طولایی دارد.
 
«راننده تاکسی» و «نیویورک، نیویورک» دو فیلمی بودند که برای نخستین بار مرا با کارهای اسکورسیزی آشنا کرد. سال 78 میلادی یکی، دو سالی از رفتن من به فرانسه برای ادامه تحصیل می‌گذشت. یکی از سینما‌های کوچک پاریس در محله سن‌ژرمن، نزدیک دانشگاه سوربن که اسمش از ذهنم پریده، جشنواره کارهای اسکورسیزی را راه انداخته بود؛ فیلم‌ها بیشتر به زبان اصلی با زیرنویس فرانسه به نمایش درمی‌آمد، آنجا بود که این دو فیلم را برای نخستین بار دیدم.
«راننده تاکسی» (1976) با بازی به یادماندنی رابرت دنیرو همراه با جودی فاستر که آنچنان شناخته‌شده نبود، سرگشتگی و به تعبیری هیچ انگاری یک سرباز سابق جنگ ویتنام را روایت می‌کند؛ سربازی سرگردان که در محله منهتن، راننده تاکسی است که با نجات دختر خردسالی از چنگ تبهکاران، «خود» خود را پیدا می‌کند. او که عشق را گم کرده با دل‌بستن به زنی که در شهرداری کار می‌کند بار دیگر درگیر
عاطفه می‌شود.
شیوه کارگردانی اسکورسیزی در «راننده تاکسی» استفاده از کات‌های پرش‌دار، نورپردازی سیال و برخورداری از حرکات آهسته و تمرکز بر حالت‌های روحی شخصیت نخست با گذشت سال‌ها همچنان مورد تحسین منتقدان و دوستداران سینما قرار دارد. ناگفته نماند بازی درخشان رابرت دنیرو و جودی فاستر یکی از عوامل مهم در موفقیت «راننده تاکسی» به حساب می‌آید.
«نیویورک، نیویورک» که به دنبال موفقیت «راننده تاکسی» و به عنوان نخستین فیلم پرهزینه اسکورسیزی به سبک موزیکال رایج‌هالیوود ساخته شد با شکست تجاری و انتقادی روبه‌رو شد اما اسکورسیزی با اشتیاق و خلوص تمام می‌خواست نسبت به زادگاهش نیویورک و نمایش‌های موزیکال برادوی ادای دین کرده باشد. رابرت دنیرو و مینه لی بازیگران اصلی بودند.
 
 «دار و دسته نیویورکی» (2002) و «رفتگان» (2006) در کنار «راننده تاکسی» سه فیلم مورد علاقه من هستند. به دنبال ساخت مستندی درباره سینمای ایتالیا در 1999، اسکورسیزی پروژه «دار و دسته نیویورکی» را تحت تاثیر کارگردان‌های بزرگ سینمای ایتالیا از جمله لوکینو ویسکونتی به دست گرفت که در 2002 با بودجه‌ای افزون بر یکصد میلیون دلار به نمایش درآمد. فیلم به نیویورک قرن نوزدهم می‌پردازد و بر بخش متفاوت زندگی اجتماعی آن دوره تمرکز می‌کند.
«دار و دسته نیویورکی» در 2003 نامزد 10 اسکار شد از جمله بهترین کارگردانی که اسکورسیزی آن را این بار به رومن پولانسکی باخت. لئوناردو دی‌کاپریو با این فیلم همکاری خود را با اسکورسیزی شروع کرد اما دانیل دی‌لوئیس در نقش بیل قصاب، آنقدر با قدرت و درخشان ظاهر شد که حضور دیگران در فیلم چندان به چشم نیامد.
 
«رفتگان» (Departed) اما ماجرای دیگری است در سال 2006 اسکورسیزی تمام القاب و جوایز و در یک کلام هرچه افتخار بود، همه را جمع کرده بود اما جای مجسمه اسکار در گنجه او همچنان خالی می‌نمود.
«رفتگان» غوغا برپا کرد؛ بازسازی فیلمی از سینمای هنگ‌کنگ توسط استاد سینما، فیلمسازی که خود استاد خلق خشونت و کالبدشکافی روح خشونت در جامعه آمریکایی است.
هنگامی که گلدن‌گلوب برای بار دوم به اسکورسیزی جایزه داد، آکادمی هم به خود آمد تا سرانجام نخستین اسکار به استاد و
پیر سینما اهدا شود.
مثلث «دی‌کاپریو، نیکلسون و دمون» در یکی دیگر از شاهکارهای اسکورسیزی صحنه‌های درخشانی را مقابل چشمان حیرت‌زده
به نمایش می‌گذارد.
دی‌کاپریو که روزگاری به‌عنوان یک «پسربچه خوشگل» در تایتانیک ظاهر شد، اینک به عنوان یک پای اصلی کارهای اسکورسیزی پس از دنیرو که اگر اشتباه نکنم هفت بار با استاد کار کرده هنر خود را هم به رخ می‌کشد.
هنگامی که «رفتگان» تازه در آمریکا و اروپا اکران شده بود، من در یک سفر کوتاه به آن سوی آب‌ها در خانه به تماشای آن نشستم. در «رفتگان» و در حد اعلای خشونت، دوربین اسکورسیزی روی چهره شخصیت‌های فیلم به دنبال رگه‌های عاطفی از روح و
روان آدم‌ها می‌گردد.

«جزیره شاتر» (2010) «هوگو» (2011) و «گرگ وال‌استریت» (2012)، آخرین کارهای اسکورسیزی به حساب می‌آیند. در فیلم آخری با بازی دی‌کاپریو، استاد به موضوع روز، به دنیای بی‌رحم سرمایه‌‌داری می‌پردازد، با خشونتی که زیر پوست جامعه در دهه دوم از هزاره سوم میلادی بی‌وقفه می‌جوشد.
در مورد زندگی خصوصی مارتین اسکورسیزی از فورد کاپولا البته به شوخی نقل است که او به این خاطر پشتکار دارد و دنبال پول است، چون باید خرج خانواده‌ای بزرگ و همچنین چهار همسر سابقش را تامین کند.
اسکورسیزی در 1999 برای پنجمین بار ازدواج کرد. او از پنج ازدواج خود، سه فرزند دارد.

17 نوامبر 2013، مارتین اسکورسیزی،
71 ساله شد.

 

فریدون عموزاده خلیلی در نشست اهل ادب با معاون فرهنگی ارشاد: شان نویسندگان این نیست که دوسال منتظر مجوز کتابشان بمانند
گروه فرهنگ- شامگاه 27 آبان‌ماه تعدادی از نویسندگان و شاعران که در چند سال اخیر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان
درجه یک هنری گرفته‌اند، به سرای اهل قلم خانه‌کتاب آمده بودند تا در رابطه با مسایل مختلف فرهنگی و به ویژه ادبیات با معاون فرهنگی وزارت ارشاد سخن بگویند.
علاوه بر موضوع چگونگی اهدای نشان هنری به اهل قلم و آمدن نام و آثار شاعرانی چون فروغ و شاملو و‌...، مهم‌ترین بحثی که در این جلسه به آن پرداخته شد‌ بحث ممیزی بود و پرچمدار بسط و اهمام به آن‌ فریدون عموزاده خلیلی، نویسنده کودک و نوجوان، سردبیر هفته‌نامه چلچراغ، معاون سازمان ملی جوانان در دولت اصلاحات و از نخستین اعضای حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود.
فریدون عموزاده خلیلی درباره لزوم بازسازی حرمت و کرامت آسیب‌دیدگان اهل فرهنگ و قلم سخن گفت: «بحث آسیب‌شناسی مهم‌تر از مدرک است و در این سال‌ها هیچ نشانه‌ای از اینکه اهل فرهنگ و صاحبان قلم حرمت ببینند و به صدر بنشینند، نبوده است‌ بنابراین در این سال‌ها بحث حرمت به اهالی فرهنگ در میان نبوده است. وقتی برای اثر فکر و اندیشه کسی که 30 سال کار کرده است، یک جوان 21 ساله تصمیم می‌گیرد و به هیچ‌کس هم پاسخگو نیست، وضعیت فرهنگ چنین می‌شود.»
وی سپس خاطره‌ای از قیصر امین‌پور در سال 84 در زمانی که در انتشارات علمی و فرهنگی بود‌ه، بیان کرد که در این ماجرا یک جوان 22 ساله به اثری که از سوی قیصر امین‌پور برای چاپ تصویب شده است، ایراد می‌گیرد و باعث می‌شود که قیصر از آنجا برود. عموزاده خلیلی همچنین گفت: «بازگرداندن حرمت با یک مدرک به دست نمی‌آید.»
وی در ادامه خاطره‌ای از محمود دولت‌آبادی و چگونگی برخورد محترمانه مسوولان وزارت‌ فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره اصلاحات با او بیان کرد.
عموزاده خلیلی همچنین گفت: «معتقدم سانسور به این مفهوم که در حال اجراست، نباید وجود داشته باشد و حذف آن یعنی حرمت گذاشتن به نویسندگان. باید ممیزی را به خود نویسندگان واگذار کنیم‌ نه سلیقه‌های شخصی.»
وی در ادامه گفت: «باید کار ممیزی را تصحیح کنید‌ چون شان نویسندگان این نیست که دو سال منتظر یک کتاب بمانند. اگر این روند مجوز گرفتن حل شود، فضای مثبت و پرانرژی برای اهالی قلم به وجود می‌آید‌ ولی اگر وضعیت عمومی فرهنگ در جامعه این‌طور باشد که هست، نشان و مدرک هم هیچ فایده‌ای ندارد.»همچنین عموزاده خلیلی در پاسخ به اظهارات یکی از حضار درباره مهم نبودن مساله ممیزی عنوان کرد: «ممیزی اصلا مساله سطحی نیست. بله ممیزی مساله مملکت نیست‌ ولی مساله اصلی نویسنده‌ها که هست. ما اینجا نیامده‌ایم در مورد وضعیت مملکت حرف بزنیم، آمده‌ایم درباره اینکه چگونه کتاب چاپ کنیم، صحبت کنیم. از قضا ممیزی از مهم‌ترین موضوعات ماست‌ چون زمانی که مثلا کتاب آقای بایرمی ممیزی می‌شود، ضررش برای ادبیات انقلاب بسیار بیشتر است.  مثلا کجای آثار احمدرضا احمدی مستهجن است؟ او جزو اولین نسل شاعران کودک ماست، مدتی مریض بود، اما در بستر بیماری تمام دغدغه‌اش گرفتن مجوز کتاب‌هایش از ارشاد بود. این درحالی است که آثار او بسیار لطیف هستند و در ارشاد مانده‌اند‌ بنابراین ممیزی مهم است.»
عموزاده خلیلی ادامه داد: « ابتذال فقط ابتذال فکری نیست‌ بلکه ابتذال در فرم هم هست. الان بسیاری از بودجه‌هایی که ارشاد و وزارت آموزش‌و‌پرورش به انتشار کتاب‌هایی با رویکرد مذهبی و انقلابی اختصاص می‌دهند، در واقع حرام و تلف می‌شود‌ چون نتیجه آن آثاری است که بسیار ضعیف هستند و بچه‌ها حتی نگاهی هم به آنها نمی‌اندازند. فقط مگر به ضرب و زور آنها را به بچه‌ها بدهند، البته می‌گویند تیراژ بالا بوده است. اما این‌گونه نیست و این کتاب‌ها را خودشان به زور به بچه‌ها می‌دهند چون می‌بینیم که بچه‌ها کتاب‌ها را نمی‌خوانند. آن‌وقت این تلف کردن پول بیت‌المال نیست؟ ابتذال این است که زمانی که نویسنده بلد نیست داستان بگوید و حتی شخصیت و پی‌رنگ و... را نمی‌شناسد، فقط به خاطر اینکه موضوع کارش مربوط به انقلاب است، به آن بودجه می‌دهند.»
وی افزود: «اینها به انقلاب هم جفا کردند، چون همه ادبیات ایران ادبیات انقلاب نیست و من اینجا باید از آن بخش دیگر هم دفاع کنم. اصلا مگر می‌شود بقیه ادبیات را تعطیل کنیم تا تنها ادبیات انقلاب باقی بماند؟ مگر می‌توان فردوسی را حذف کرد؟ مگر او ادبیات انقلاب بوده است؟ اصلا فرهنگ ایرانی- اسلامی مگر غیر از حافظ و سعدی و فردوسی است؟»
عموزاده خلیلی سپس گفت: «ادبیات ایران تنها ادبیات این 30 سال نیست و بودجه مملکت نباید به ادبیاتی که ما تعریف کرده‌ایم، اختصاص پیدا کند. معتقدم شعر احمدرضا احمدی جزو لطیف‌ترین شعرهاست و روح انسان با خواندن آن‌ تعالی پیدا می‌کند. آیا ما نباید از آن حمایت کنیم و فقط بگوییم ادبیات انقلاب، آن هم نه رسمش بلکه تنها اسمش؟»

 

«ماهی و گربه» بهترین فیلم جشنواره لیسبون
فارس- جشنواره فیلم لیسبون شب گذشته با اعلام بهترین‌هایش به کارخود پایان داد و فیلم «ماهی و گربه»
به کارگردانی شهرام مکری از ایران موفق شد جایزه بهترین فیلم را از این جشنواره دریافت کند. «ماهی و گربه» در کنار 11 فیلم مطرح دیگر از کشورهای مختلف دنیا در این جشنواره به نمایش درآمد و در نهایت با نظر هیات داوران، جایزه بهترین فیلم این جشنواره به ماهی و گربه اهدا شد.
سه فیلم از فستیوال برلین به نام ‌هایسیه نوکا محصول کشور آلمان، ویکتوریا و فلورانس، اره وخرس محصول کشور کانادا و بچه گربه کنجکاو از آلمان، به همراه سه فیلم از فستیوال کن بالای بلندی محصول فرانسه با بازی ایزابل هوپر از بخش هفته کارگردانان کن، ایستادن ضربان قلب محصول کشور آمریکا از بخش خارج مسابقه کن، نبرد سولفرینو از هفته منتقدان کن محصول فرانسه، و دو فیلم از فستیوال لوکارنو به نام‌های وقتی شب دربخارست سقوط می‌کند و١٢ سالگی کوتاه است محصول آمریکا رقبای اصلی «ماهی و گربه» بودند. استقبال تماشاگران فیلم ماهی و گربه در جشنواره لیسبون پرتغال خارج از انتظار بود و آنها ساخت این فیلم را از سوی کارگردان ایرانی ستودند. در مراسم اختتامیه جشنواره لیسبون، جایزه فیلم «ماهی و گربه» را ژولیت بینوش بازیگر سرشناس فرانسوی به شهرام مکری برای ساخت این فیلم اهدا کرد.
مراسم اختتامیه فستیوال لیسبون با حضور سینماگران و هنرمندان سرشناسی چون ژولیت بینوش، ژراردوپاردیو، پل استر، وونگ کاروای جیمزگری، عبدالطیف کشیشه و الیا سلیمان برگزار شد. همچنین  از جیمزگری و سوخورف برای مرور آثارش درجشنواره تقدیر به عمل آمد.

معرفی هیات انتخاب بخش بین‌الملل جشنواره فجر
ایلنا- هیات انتخاب بخش بین‌الملل سی‌و‌دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر کار بازبینی آثار ارسال‌شده به این بخش جشنواره را آغاز کرد.
علی مصفا، ناصر عنصری، حسین معززی‌نیا، احمد امینی و منصور ضابطیان اعضای هیات انتخاب بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر امسال را تشکیل می‌دهند. این افراد کار ارزیابی و انتخاب آثار رسیده در این بخش را آغاز کرده و قرار است از بین فیلم‌های ارسال شده از جهان، آثار برگزیده را انتخاب کنند. بخش سینمای بین‌الملل شامل دو بخش رقابتی جام‌جهان‌نما و سینمای سعادت و بخش غیر‌رقابتی نمایش‌های ویژه است.

خوانندگان پاپ تا پایان سال در برج میلاد کنسرت نمی‌دهند
ایسنا- هر ساله پس از پایان ایام سوگواری محرم و صفر، بسیاری کنسرت‌ها از راه می‌رسند و هنرمندان عرصه موسیقی در یک ماراتن نفس‌گیر در سالن‌های مختلف شهر اجراهای خود را به روی صحنه می‌برند.
از این میان خوانندگان پاپ بیشترین سهم را به خود اختصاص می‌دهند و خیلی از آنها با بیش از سه سانس کنسرت به استقبال مخاطبانشان می‌روند و این در حالی است که سالن همایش‌های برج میلاد تهران با گنجایش و ظرفیت بالایش بیش از سایر سالن‌ها میزبان خوانندگان پاپ است اما به تازگی خبر رسیده که برج‌میلاد تهران به دلیل تعدد برنامه‌های فرهنگی این مجموعه قصد دارد تا پایان سال به استقبال هیچ‌یک از خوانندگان پاپ نرود و تمرکزش روی کنسرت‌های موسیقی اصیل و ملی ایران باشد.
مدیر روابط عمومی برج میلاد تهران درباره دلایل این تصمیم توضیح داد: پس از ایام سوگواری، برج میلاد میزبان جشنواره‌های فیلم و موسیقی فجر خواهد بود و میان این ایام تا عید نوروز با محاسبات ایام وفات و...فقط حدود 15 شب می‌توانیم در سالن همایش‌ها کنسرت داشته باشیم. جعفری ادامه داد: با این روزهای محدود و ممکن برای اجرای کنسرت، حدود 80 درخواست داشته‌ایم که از این میان 60 درخواست مربوط به موسیقی پاپ و از طرفی حدود 20 درخواست برای کنسرت موسیقی سنتی است بنابراین برای جلوگیری از سوء‌تفاهم‌ها و اجحاف نکردن در حق هیچ‌یک از هنرمندان تصمیم گرفتیم، سالن همایش‌ها را به گروه‌های موسیقی اصیل ایرانی اختصاص دهیم. وی افزود: همچنین می‌توانیم از این فرصت به نفع موسیقی اصیل ایرانی استفاده کنیم اما به امید خدا پس از عید نوروز میزبان همه هنرمندان این عرصه خواهیم بود.

نام فیلم بهرام توکلی تغییر کرد
ایسنا- فیلمبرداری جدیدترین فیلم بهرام توکلی با نام «بیگانه» اوایل آذرماه آغاز می‌شود. کارگردان فیلم «اینجا بدون من»، این روزها مشغول آماده کردن لوکیشن و تمرین با بازیگران برای شروع فیلمبرداری تازه‌ترین اثر خود است. این فیلم که پیش از این «یک داستان خانوادگی» نام داشت، با موافقت مسوولان ارشاد به «بیگانه» تغییر نام پیدا کرد و از ابتدای آذر کلید می‌خورد. مهناز افشار، امیر جعفری،‌ پانته‌آ بهرام و هومن برق‌نورد بازیگران فیلم «بیگانه» هستند. توکلی که پیش از این فیلم‌های «پابرهنه در بهشت»، «پرسه در مه» و «اینجا بدون من» را ساخته این روزها فیلم «آسمان زرد کم‌عمق» را بر پرده سینماها دارد و در تلاش است تا «بیگانه» را به سی‌و‌دومین جشنوار فیلم فجر برساند.

سید فیلد در 77 سالگی درگذشت
خبرآنلاین- سید فیلد یکشنبه 17 نوامبر بر اثر کم‌خونی همولیتیک (تخریب زودتر از موعد گلبول‌های قرمز خون) در خانه خود در بورلی هیلز درگذشت. همسر، خانواده و دوستان فیلد هنگام مرگ در کنارش بودند. او 77 ساله بود.
فیلد نویسنده هشت کتاب پرفروش در حوزه فیلمنامه‌نویسی است. اولین کتاب با عنوان «فیلمنامه» نخستین بار در 1979 منتشر شد. این کتاب به 23 زبان ترجمه شد و در صدها دانشکده و دانشگاه در سراسر دنیا تدریس می‌شود.سید فیلد متولد 19 دسامبر 1935 در‌ هالیوود بود. او در 1960 از دانشگاه کالیفرنیا‌ی برکلی در رشته ادبیات انگلیسی لیسانس گرفت. فیلد دوران کاری خود را در وولپر پروداکشنز در واحد کشتیرانی آغاز کرد و هفته‌ای 75 دلار دستمزد می‌گرفت.
او در ادامه شروع به تحقیق و نگارش فیلمنامه مجموعه تلویزیونی «بیوگرافی» کرد و همزمان در پروژه‌های دیگر وولپر پروداکشنز مشغول کار شد. فیلد که سی‌ان‌ان به او لقب «مرشد تمام فیلمنامه‌نویسان» داده بود، اولین نویسنده‌ای بود که الگوی ساختار سه‌پرده‌ای در فیلمنامه را تعریف کرد، الگویی که اکنون یکی از رایج‌ترین الگوهای فیلمنامه‌نویسی است.




Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

Trending Articles