Quantcast
Channel: صفحه ۸ - روزنامه جهان صنعت
Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554

8

$
0
0

دیدار با جعفر شهری در یک صبح پاییزی : روزی روزگاری  طهران

جعفر شهری که خود را شعرباف، شعری‌باف و شهری‌باف هم نامیده در یکی از عقب‌افتاده‌ترین مناطق تهران به نام عود‌لاجان و در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد.
پدر شهری به روایت خودش، خشن، تندخو، کینه‌توز، خودخواه، ستم‌کار، دروغ‌گو، زن‌باره و در یک کلام پر از عیب و پستی بود، مردی که در کودکی از فرزند و همسرش جدا شد‌ و آنها را بی‌سرپرست رها کرد.
شهری با یادآوری خاطرات بد و رنج‌آوری از پدر و شوهر مادرش که پس از پدر گرفتار او شد، در برخی نوشته‌هایش به ویژه در کتاب «گزنه» زندگینامه خود را در قالب داستانی جذاب نقل می‌کند. شهری درباره پدرش می‌نویسد: «پهلوان‌پنبه‌ای بود که فقط زورش به ضعیف می‌رسید. پدری که از بزرگی و سرپرستی فقط تنبیه و توبیخ و زجر و شکنجه را آموخته بود...»
بدگویی‌های شهری از پدر تمامی ندارد تا جایی که در گزنه می‌نویسد: «اگرچه پدرم بود، لیکن ابلهی بود که تالی او مگر مادرش، یعنی جده‌ام را معرفی می‌نمایم».
شهری هر اندازه که از پدر، بد می‌گوید برعکس از مادر به نیکی یاد می‌کند و او را زنی فهیم، ملایم و با روحیه‌ای سازگار معرفی می‌نماید. در «گزنه»، شهری از پدر مادرش این‌گونه یاد می‌کند: «تا زنده باشم از پدر دل آزرده می‌باشم و به مادرم رحمت می‌فرستم که از آن نیش‌ها چشیده و از این نوش‌ها خورده‌ام.»

در کنار آشفتگی‌های خانوادگی، همراه با نامهربانی‌های پدر و شوهر مادرش، آن‌گونه که از برخی نوشته‌هایش برمی‌آید، شهری با فقر ویران‌کننده‌ای هم در کودکی و جوانی‌اش روبه‌رو بوده است، شرایطی که باعث می‌شود تا شهری برای به دست آوردن چیزی بخور و نمیر و سیر کردن شکم خود و کمک به خانواده و در نهایت تحمیل نشدن به پدر و مادر و بعدها شوهر ننه، به قول خودش مانند «گاو خرمن‌کوب و اسب عصاری» کار می‌‌کرده است، در کتاب «شکر تلخ» می‌نویسد که «دایم در گرد خود در گردش» بوده و به غیر از «تلاش معاش و پر کردن آخور اطرافیان نان‌فهم زبان‌نفهم، مجال تفکر و اندیشه دیگر نداشته» است.
فقر خانواده و کار کردن برای به دست آوردن چیزی بخور و نمیر و سیر کردن شکم خود و کمک به خانواده و سربار پدر و مادر و دیگران نبودن، او را از رفتن به مدرسه و تحصیل رسمی بازداشت تا جایی که در مجموع سه سال، آن هم پراکنده و گاه و بی‌گاه به مدرسه رفت.
شهری در گزنه می‌نویسد: «هر روز یا لنگ کاغذ و قلم و مداد و دفتر و کتاب بودم یا ماهانه‌ام نرسیده بود که زیرچوب و فلک می‌افتادم. همیشه به شدت دستم باد کرده و پشت ناخن‌هایم سیاه بود. از بس که چوب خورده بودم».
آن روزی که شهری را از مدرسه بیرون انداختند و قرار شد که دیگر به مدرسه نرود، به قول خودش «مثل آن بود که خدا دنیا را به او داده است».

جعفر شهری در بیرون از خانه و به دور از جمع خانواده، در میان مردم کوچه و خیابان بزرگ شد و پرورش یافت. آنچه از خواندن و نوشتن و فرهنگ و معارف یاد گرفت، از مدرسه مردم کوچه و بازار بود. سوادآموزی و به دست آوردن اطلاعات ادبی و فرهنگی او داستانی دارد طولانی و جذاب و عبرت‌آموز که شهری در ‌گزنه‌ آن را شرح می‌دهد؛ «هنگام شاگردی در یک دکان ریخته‌گری که قاشق و چنگال می‌ساخت، شهری پسر مالک دکان را در رفت و آمد به مدرسه در خیابان لختی- سعدی امروز- که آن زمان جای ناامنی بود، همراهی می‌کرد. روزی شهری از پسر صاحب کار که در بالاخانه دکان با خانواده‌اش زندگی می‌کرد، خواست که به او کتاب‌هایی بدهد و در خواندن و معنی کردن لغات کمکش کند. پسر صاحب کار کتاب‌هایی به شهری داد و شهری هم، همراه با سوهان زدن و دنده‌کاری، کتاب می‌خواند و لغات دشوار را می‌نوشت و در مراجعت از مدرسه معانی آنها را از پسر صاحب کار‌ می‌پرسید. روزی که استاد شوق شهری را به خواندن و نوشتن دید، کار را به او کنترات داد و به شاگردش اجازه داد پس از تمام کردن کار، در اختیار خود باشد.»
از آن پس بود که زندگی جعفر شهری زیر و رو شد، پسرک مدرسه‌نرفته و بی‌سواد، اوقات بیکاری زیر سقف درگاه، روبه‌روی دکان می‌ایستاد و از پسر مالک که در بالاخانه دکانی زیر کرسی می‌نشست و در اتاقش را باز می‌گذاشت و بلند و بلند می‌خواند، درس می‌گرفت.
شهری نوجوان با پشت کار و همتی بلند، با اشتیاق و عشقی باور‌نکردنی، در بهار سال بعد، با پسر صاحب‌کارش که کلاس دوازده بود، در دانستن نظم و نثر برابری می‌کرد.
شهری دیگر می‌توانست شعر بگوید و مطلب بنویسد. در آن هنگام پسر صاحب‌کار، چند قطعه از شعرهای او را برای چاپ به روزنامه‌ها فرستاد.

شهری برای گذران زندگی به کارهای گوناگونی دست یازید؛ از ریخته‌گری و شاگردی در کارگاه نقاشی تا بساط کردن در کوچه و بازار و شاگردی در یک دکان دلاکی، شرایطی که باعث شد تا با گذر از لایه‌های بیرونی و نفوذ به عمق جامعه به عنوان یک کاوشگر روابط اجتماعی، یک پژوهشگر تاریخ اجتماعی تهران و در نهایت نویسنده‌ای با قلم و زبانی روان شناخته شود.
شهری در ‌گزنه‌ روزگار شاگردی در دکان دلاکی را به شیرینی روایت می‌کند؛ در آن روزگار، دوران جوانی شهری، نزدیک به 80 سال پیش، دلاک‌ها- کارگردان حمام‌های عمومی که سر و تن مردم را می‌شستند- به انواع هنرها آراسته بودند؛ از سلمانی و رگ‌زنی تا طبابت و جراحی و گاه جن‌گیری و رمالی توسط دلاک‌ها انجام می‌شد.
شهری به عنوان شاگرد دلاک‌ برخی از معارف ادبی و علوم را آموخت و اطلاعات پیشین خود را کامل کرد. او در ‌گزنه‌ از استاد خود می‌نویسد: «مردی بود با اطلاع و نیک‌اندیش و نوع‌دوست».
آموخته‌ها و مهارت‌هایی که شهری از شاگردی در دوران کودکی تا جوانی در پیشه‌های متفاوت یاد گرفته بود در زندگی برایش سودمند افتاد و به قول خودش به خاطر این «همه کارگی» خود را بی‌نیاز از دیگران می‌دانست.
شهری با دست یازیدن به انواع پیشه و فن و تن دادن به شاگردی صاحب مهارت و سرمایه‌ای شد معنوی و مادی که او را تا مقام استادی بالا برد و در زندگی به جایگاهی رسانه که بچه فقیر عودلاجان، محله‌ای در جنوب تهران، نزدیک میدان سر قبر آقا، صاحب آن‌چنان رفاهی شد که به تلافی روزگار نداری، در بهترین مناطق بالای تهران، همسایه ثروتمندان و کاخ‌نشینان شد.
شهری در دوران زندگی با گروه‌ وسیعی از آدم‌ها از طبقات مختلف اجتماعی آشنا شد و با بسیاری طرح دوستی ریخت و رفت‌و‌آمد برقرار کرد، این نوع زندگی اجتماعی و داشتن روابط نزدیک و گسترده با اقشار متنوع و تامل در آداب و رسوم و شیوه زندگی و روابط اجتماعی آنها، از او یک تهران‌شناس‌ تمام و کمال و یک نویسنده راوی‌گرای ساخت.

نوشته‌‌های جعفر شهری را می‌توان به هفت گروه تقسیم کرد: داستان کوتاه و بلند، تاریخ اجتماعی، ادبیات شفاهی، سفرنامه، زندگینامه، پزشکی عامه و مطالب دینی.
روایت است که شهری نخستین نوشته‌اش را در 13 سالگی چاپ کرده‌ اما از چگونگی آن اطلاعاتی در دست نیست.
در جوانی با نام مستعار برای برخی جراید از جمله نشریه فکاهی توفیق مطلب می‌نوشت.
شهری اهل یادداشت‌برداری نبود و هر آنچه می‌نوشت، از حافظه و ذهن قوی و ماندگار او برمی‌آمد، و روی کاغذ می‌رفت...شهری ساده‌نویس بود، بی‌پروا و تند و تیز می‌نوشت و رمز و رازها و حرف و حدیث‌های زیبا و زشت، پاکیزه و ناپاک زندگی مردم تهران را افشا می‌کرد.
آثار شهری تاریخ اجتماعی و فرهنگ عامه تهران را بازتاب می‌دهد و خلق و خو و خصلت تهرانی‌ها را در خانه و خانواده در کوچه و بازار، زیرگذر و درون قهوه‌خانه‌ها، در هنگامه بزم و شادمانی، در محیط کار و در نهایت زندگی پنهان و آشکار آنها را با قلمی روان و با شیوه روایی،
حکایت می‌کند.

«حاجی در فرنگ» نخستین نوشته جعفر شهری در 1344 خورشیدی منتشر شد. در این کتاب دو جلدی نویسنده به شرح سفر خود به مکه و اروپا می‌پردازد. سفرنامه دیگری هم با عنوان «حاجی دوباره» از او در دست است که در 1356 خورشیدی به بازار آمد.
«شکر تلخ» و «گزنه» دو داستان بلند از شهری است که در سال‌های پایانی دهه 40 خورشیدی به بازار آمدند، ضمن اینکه مجموعه داستانی هم با عنوان «انسیه خانم» از او باقی مانده است.
در آخرین اثر داستانی او که نام پر معنای «قلم و سرنوشت» را بر پیشانی خود دارد، شهری با گذر و گریزی در زندگی خود، بریده‌هایی از دوران میان سالی‌اش را برای مخاطب بازگو می‌کند. این کتاب در 1384 خورشیدی، چند سال پس از مرگ نویسنده منتشر شد.
«شکر تلخ» و «گزنه»، زندگی تلخ و سرشار از درد و بی‌تابی زنان و مردان تهرانی در سال‌های پایانی دوره قاجار را آشکار می‌کند، شهری در این دو اثر، آینه‌ای مقابل زندگی خود نشانده است.
داستان‌های شهری، در قالب تعریف‌شده داستان‌نویسی نمی‌گنجند، بلکه به‌نوعی به قصه‌گویی و روایت نفس پهلو می‌زند.

شهری دو کتاب به نام‌های «اعجاز طب و درمان» و «حکیم خانواده» دارد که در آنها به پزشکی عامه، طبابت سنتی، درمان بیماری‌ها و خواص خوراکی‌ها می‌پردازد. از او اثری هم با عنوان «کتاب علی» باقی مانده که ترجمه و شرح کلمات امام اول شیعیان در نهج‌البلاغه را دربرمی‌گیرد.

در کنار همه این آثار، اما جعفر شهری دو کتاب به نام‌های «طهران قدیم» (1371 خورشیدی) و «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» (1367-1368 خورشیدی) از خود بر جای نهاده که حاصل و عصاره یک عمر درنگ و کاوش در زندگی تهران و تهرانی‌ها را پیش روی مخاطب می‌گستراند.
«طهران قدیم» را شهری به تشویق سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، پژوهشگر معروف «فرهنگ عامه» در پنج جلد نگاشته است. روایت است که شهری از 1329 خورشیدی به فراهم آوردن مطالب تاریخ تهران سرگرم بوده است زمانی که در بالاخانه آرایشگاه مردانه‌ای به نام سیما در خیابان بوذر جمهری، میان سقاخانه نوروزخان و مسجد سلطانی، حوالی خیابان خیام می‌نشست و می‌نوشت. البته در ارتباط با مساله، نقل‌قول‌ها متفاوت است از جمله اینکه آمده است، در آن دوران و در بالاخانه آرایشگاه سیما، جعفر شهری سرگرم نگارش کتاب «حاجی در فرنگ» بوده است.

تاریخ اجتماعی تهران، در واقع یک دانشنامه جامع و کامل است که در آن از انواع پیشه و صنعت، از چگونگی کسب و کار و زندگی و گذران شب و روز مردم تهران، بر مبنای تاریخ شفاهی و دانسته‌های شخصی و تجربیات نویسنده، سخن به میان می‌آید. شهری کتاب دیگری هم دارد به نام «قند و نمک» که ضرب‌المثل‌های تهرانی به زبان محاوره در آن گرد آمده‌اند.می‌گویند فکر نخستین خلق «قند و نمک» در ذهن شهری در سفری به انگلیس و اقامت کوتاهش در لندن شکل گرفته است. روزی در گفت‌و‌گو با عروسش بر سر سفره غذا به ارزش و اعتبار ضرب‌المثل‌های فارسی و نقش اجتماعی و آموزشی آن در جامعه پی می‌برد و در برگشت به ایران به گردآوری ضرب‌المثل‌های متداول تهرانی می‌پردازد.
برای‌ بچه‌های تهران برای کسانی که تهران را از سال‌های آغازین دهه 1300 خورشیدی به یاد دارند، برای آنهایی که سال‌های پرالتهاب و سرنوشت‌ساز دهه 20 و 30 خورشیدی تهران را می‌شناسند برای همه کسانی که تهران، فرق ندارد، دیروز یا امروز را دوست می‌دارند و برای پسرکی که تهران را، جنوب شهر را مثل کف  دستش می‌شناسد، نوشته‌های جعفر شهری یک رنگ و بوی دیگری دارد.
برای پسرک کهنسالی که جنوب تهران، راه‌آهن، پشت خط، میدان اعدام، چهارراه‌ مولوی، زیر‌گذر لوطی، زیر بازارچه شاپور، بوذر جمهری، سبزه میدان، بازار مسگرها‌ و امیریه را مثل کف دستش می‌شناسد و دوستشان می‌دارد، کتاب‌های جعفر شهری برایش‌ یادآور روزگاری است که نوستالژی آن گلویش را می‌فشارد.
جعفر شهری حتما عمارت کلاه‌فرنگی در میدان منیریه، چسبیده به ابوسعید در امیریه آن سال‌ها را می‌شناخته که این‌گونه «طهران قدیم» را مقابل چشم‌های بچه‌های تهران می‌کشاند.

جعفر شهری در 1293 خورشیدی به دنیا آمد و در آذر 1378 خورشیدی پای در رکاب رفتن گذاشت.

 

یاد حافظ در هند با حضور محمود دولت‎آبادی و بهاءالدین خرمشاهی: حافظ شاعر تمام جهان است
شارحان هندی حافظ، مراسمی بود که  با همکاری مجله بخارا، موسسه فرهنگی هنری ملت، سفارت هند در ایران و انجمن دوستی ایران و هند تدارک دیده شده بود، عصر دوشنبه 11 آذر ماه 1392 برابر با دوم دسامبر 2013 در سفارت هند برگزار شد. دکتر رضا والا این نشست را با خیرمقدم به حاضران‌ به ویژه به دی.پی.سری واستوا، سفیر هند در ایران، محمود دولت‌آبادی و بهاءالدین خرمشاهی آغاز کرد.
در این جلسه علی دهباشی درباره خرمشاهی چنین گفت: «استاد خرمشاهی دانشی مردی است که در هر زمینه کار کرده، آثار ارزشمندی را خلق کرده و ما دیگر مثل استاد خرمشاهی نداریم. در مطالعات حافظ‎پژوهی متجاوز از 14 کتاب و بیش از یکصد مقاله نوشته‎اند که فقط یکی از کتاب‌های ایشان «حافظ‎نامه» در دو مجلد به چاپ سی و چندم رسیده است و همین‌طور کتاب ارزشمند «ذهن و زبان حافظ» و... »
سپس نوبت به بهاءالدین خرمشاهی رسید تا درباره شارحان هندی دیوان حافظ سخن بگوید: «نکته‎‌ مهمی که در ابتدا باید به آن اشاره کنم آن است که دیوان حافظ پیش از آنکه در ایران منتشر شود، نخستین بار در 1791 در کلکته به چاپ رسید.
و ظاهرا کهن‎ترین کتابی که مطلبی از زندگی حافظ در آن آمده، کتاب لطایف اشرفی است که یک عارف مقیم هندوستان به نام سید اشرف الدین جهانگیر سمنانی نوشته است. اگر چه در بخش‎هایی از این کتاب از دیدار سید اشرف‎الدین با حافظ که با عنوان «‌مجذوب شیرازی» از او یاد می‎کند صحبت کرده است. آذری توسی شاعر دیگر پارسی گوی است که در دربار سلاطین دکن از حافظ به تفصیل یاد کرده:« کمتر از یک قرن از درگذشت حافظ ابراهیم قوام فاروقی در شرفنامه منیری یا فرهنگ ابراهیمی از حافظ اشعاری را نقل کرده است. بنا به شواهدی شاعران بزرگ هند متاثر از اشعار حافظ بوده‎اند‌ و ظاهرا باید اشعار حافظ از همان زمان حیات وی به هندوستان رسیده باشد‌ و توجه شعرای فارسی زبان آنجا را برانگیخته باشد‌. شواهدی از این دست: شکر شکن شوند همه طوطیان هند/ زین قند پارسی که به بنگاله می‎رود.
و حتی محمد گلندام در مقدمه حافظ اشاره کرده است که غزل‎های حافظ به اقالیم ترکستان و هندوستان هم رسیده است.
یکی از دلایل اصلی اقبال حافظ در هند توجه شاهان گورکانی هند و عادل شاهیان بیجاپور به غزلیات حافظ بوده است‌ و نسخه‎های بسیار در دوره اکبرشاه، جهانگیر شاه و بسیاری از پادشاهان دیگر از حافظ به دست آمده است. یکی دیگر از زمینه‎های اقبال حافظ در هندوستان این است که نویسندگان فارسی زبان این سرزمین از حافط تاثیر گرفته‎اند و آثار خود را با اشعار حافظ تزئین کرده‎اند. اشاره به اشعار حافظ و توسل به او را در تمام تالیفات شعری این سرزمین می‎شود دید. شرح‎ها و تفسیرهای حافظ هم الاماشاءالله وجود دارد و دیوان حافظ به زبان‎های بنگالی، پنجابی‌، هندی مراتهی و انگلیسی چاپ شده است و بیش از 30 ترجمه از حافظ به این زبان‎ها وجود دارد و به همین نسبت هم شرح بر دیوان حافظ نوشته شده است و تا 50 سال پیش 400 نسخه خطی حافظ در کتابخانه‎های هند موجود بوده است.»
دی.پی.سری واستوا نیز حافظ را شاعری جهانی خواند و گفت: «حافظ تنها شاعر شما نیست، در هند نیز بسیار گرانقدر است. او شاعر تمام آسیا و البته شاعر تمام جهان محسوب می‎شود. بین ایران و هند پیوندهای زبانی و فرهنگی وجود داشته است و ارتباط‎هایی هم در بخش عرفان و فلسفه همواره بین این دو سرزمین وجود داشته. عرفان اسلامی از طریق زبان فارسی به هند راه پیدا کرد و حافظ به اتفاق آرا به عنوان یکی از بزرگ‎ترین شاعران عرفانی شناخته می‎شود. میراث عرفانی حافظ از طریق غزل‎هایش در تمام جهان پراکنده شده است. حافظ از جایگاه بسیار مهمی در هند برخوردار است. رویداد بسیار بزرگی که از سوی بسیاری از مورخان ادبی تایید شده این است که حافظ از سوی برخی از پادشاهان به هند دعوت شده است. سلطان قیاس‎الدین از بنگال از حافظ دعوت کرد اما حافظ علاقه‎ای نداشت که این مسافت طولانی را طی کند. اما به دلیل احترام گذاشتن به دعوت سلطان قیاس‎الدین غزلی برای او فرستاد: «شکرکن شوند همه طوطیان هند/ زین قند پارسی که به بنگاله می‎رود.» تعداد زیادی از غزل‎های حافظ در هند مورد استفاده قرار می‎گیرد و همچنین توسط خوانندگان هندی استفاده می‎شود. حافظ الهام‎بخش بسیاری از شخصیت‎های بزرگ همچون تاگور در هند بوده است. در پایان با حضور محمود دولت آبادی و سفیر هند یک شال و نسخه‎ای نفیس از دیوان حافظ که به تازگی در علیگر هند به چاپ رسیده به بهاءالدین خرمشاهی و علی دهباشی اهدا‌ شد و کمال گلستانی نیز قلم‎هایی را به رسم یادبود به دی.پی‌.سری واستوا‌، سفیر هند و بهاءالدین خرمشاهی اهدا کرد.

 

بعد از قیصر نوبت شاملو، اخوان و فروغ است
ایلنا- مراسم رونمایی از سردیس قیصر امین‌پور، عصر دوشنبه ۱۱ آذرماه با حضور جمعی از مسوولان و اهالی قلم در میدان قیصر امین‌پور واقع در سعادت‌آباد تهران برگزار شد.
احمد مسجدجامعی در این مراسم گفت: هدف اصلی از نصب چنین تندیسی، دیده شدن است اما نمی‌دانم آیا میان این همه تابلو و رنگ، این تندیس دیده خواهد شد یا خیر. جالب است که قیصر در طول زندگی‌اش همواره از برجسته شدن پرهیز داشت، حتی با پیشنهاد نامگذاری یک میدان در کرمانشاه به نامش، مخالفت کرد. ولی با وجود این از بسیاری چهره‌های دیگر مطرح‌تر و ماندگار‌تر شد! قیصر. شاعر ایران، شاعر انسان و شاعر آیین بود و جمع شدن این ویژگی‌ها در او، نشانگر رفتار و فرهنگ ایرانی است که باعث ماندگاری او شد.
سهیل محمودی نیز گفت: در مسیر که می‌آمدم یکی از هنرمندان از من پرسید چرا قیصر؟ من به او جواب دادم البته قیصر هنرمند بسیار خوبی بود اما این روند باید برای هنرمندان و چهره‌های برجسته دیگر نیز انجام شود. به عنوان مثال، چرا نباید میدانی در شهر رشت به نام اکبر رادی شود و یا چرا نباید در سبزوار، خیابان محمود دولت آبادی داشته باشیم؟
محمودی همچنین سایه و سپانلو را از چهره‌های شایسته برای نامگذاری میادین و خیابان‌ها شهر هستند، اظهار داشت: چرا نباید در زمان حیات این بزرگان، از آنها تقدیر کرد؟ حال آنکه حرکاتی از این دست بر قدر و منزلت آنان چیزی اضافه نمی‌کند بلکه ما نیازمند افتخار کردن به آنها هستیم.
فاطمه راکعی با تاکید بر ارزش‌های اخلاقی و هنری قیصر امین‌پور گفت: یکی از آرزوهای ما همیشه این بوده که مسوولان فرهنگی کشورمان و اعضای شورای اسلامی شهر تهران انسان‌های فرهنگی باشند. بنابراین وجود افرادی مانند احمد مسجدجامعی در شورای شهر، اتفاق بسیار امیدوار‌کننده‌ای است.

زندگی سمندریان و روستا جلو‌ دوربین
مهر- محمدعلی سجادی کارگردان سینما از ساخت فیلم مستند «حمید همای» با مروری بر زندگی هنری و شخصی زنده‌یاد حمید سمندریان و هما روستا خبر داد.محمدعلی سجادی، کارگردان سینما درباره ساخت فیلم مستند «حمید همای» گفت: ساخت این فیلم مستند نوعی واگویه شخصی بوده است چراکه من خودم را وامدار حمید سمندریان و هما روستا در عرصه فرهنگ و هنر می‌دانم و با ساخت این فیلم مستند ارادتم را به این دو هنرمند عزیز بیان کردم. البته امیدوارم این مستند حق مطلب را درباره این بزرگواران ادا کند.این کارگردان سینما درباره پیشرفت ساخت این فیلم مستند توضیح داد: هنوز اول راه هستم و تنها چهار روز از تصویربرداری کل کار انجام شده و قرار است ادامه کار پس از بازگشت خانم روستا از سفر از سر گرفته شود.سجادی در پاسخ به اینکه آیا این مستند به جشنواره فیلم فجر می‌رسد، گفت: به طور قطع این مستند به جشنواره فیلم فجر نخواهد رسید چون همان‌گونه که گفتم هنوز در آغاز راه هستم اما قرار است به مناسبت نکوداشت هما روستا بخش‌هایی از این فیلم مستند را به شکل کلیپ آماده و در مراسم‌های ویژه نکوداشت‌ها پخش کنند.
وی در ادامه گفت: ساخت این فیلم مستند در ادامه تجربه‌های مستندسازی‌ام است و امیدوارم اثر خوبی از آب درآید. البته نا‌گفته نماند فیلم مستند و تجربی «سیاوشان» را برای حضور در جشنواره فیلم فجر ارسال کرده‌ام. این فیلم یک اثر تجربی است که روایتی آزاد دارد و در ادامه تجربیات مستندسازی‌ام است.سجادی در پایان بیان کرد: چند طرح فیلمنامه سینمایی آماده کار دارم که امیدوارم شرایط تولید فیلم نسبت به گذشته بهتر شود تا بتوانم فیلم تازه‌ای در حوزه سینمای بلند بسازم.

«سیاووش» کاندیدای بهترین بازی مستقل جهان
ایلنا- پس از افتخار‌آفرینی بازی آسمان‌دژ در رقابت‌های بازی‌های آنلاین و کسب عنوان بهترین بازیMMO  مستقل سال، این‌بار بازی رایانه‌ای سیاووش کاندیدای بهترین بازی مستقل جهان شد. رقابت‌های بین‌المللی بهترین بازی مستقل جهان چند روزی است که آغاز شده است. این رقابت‌ها بین بازی‌های مستقل جهان در وب‌سایت رسمی IndieDB. com که مرجع بازی‌های مستقل جهان است، برگزار می‌شود. اسپاسنر اصلی وب‌سایت Desura (یکی از بر‌ترین فروشگاه‌های اینترنتی بازی) است.
جایزه این رقابت‌ها ۱۵۰۰۰ دلار است که به ۱۰ بازی بر‌تر اعطا‌ می‌شود. مهم‌تر از جایزه اعتبار بین‌المللی بازی‌های انتخاب شده است که باعث مطرح شدن و فروش این بازی‌ها در مقیاس بین‌المللی خواهد شد.

مهرجویی: از بیمارستان و پزشک معالج «ژیلا» شکایت می‌کنم
ایسنا- داریوش مهرجویی گفت از بیمارستانی که خواهرش (ژیلا مهرجویی) در آن بستری بوده است و پزشک معالجش در محاکم قضایی شکایت خواهد کرد.
این کارگردان سینمای ایران که به‌شدت از درگذشت ژیلا مهرجویی خواهرش متاثر است، گفت: خواهرم مشکلش طوری نبود که حتما عمل شود اما پزشک معالج برای اینکه پول خودش را بگیرد، این کار را کرد.
وی ادامه داد: ژیلا می‌توانست سال‌ها زندگی کند و به مرگ طبیعی از دنیا برود اما متاسفانه عملش کردند و چند روز پس از عمل هم در همان بیمارستان، ساعت 6 صبح‌ کسی حواسش به او نبوده است و دچار افت فشار می‌شود و از دنیا می‌رود. به همین دلیل من به خاطر سهل‌انگاری دکتر «م.» جراح قلب و بیمارستان «ل.» از آنها به دادگاه شکایت خواهم کرد. مهرجویی در مراسم یادبود خواهرش ژیلا مهرجویی طراح صحنه و لباس سینمای ایران هم به‌شدت از وضعیت آلودگی هوا شکایت کرد و گفت: آلودگی هوا همه را دارد می‌کشد. رییس محیط‌زیست این مملکت باید به ما جواب بدهد نه اینکه فقط حرف بزند. شهردار عزیز کاری بکن همه دارند‌ می‌میرند.
ژیلا مهرجویی طراح صحنه و لباس سینمای ایران به‌تازگی بر اثر افت فشار پس از عمل جراحی قلب در یکی از بیمارستان‌های تهران از دنیا رفت.




Viewing all articles
Browse latest Browse all 1554