یک دهنکجی اجمالی: نگاهی به مجموعه داستان «گرمازدگی»
سال 88 یا 89 بود که برای تماشای یک مجموعه نقاشی با عنوان «گرمازدگی» که شنیده بودم در مکتبهایپررئالیسم ترسیم شده به یک گالری رفتم. «فراواقع نمایی» را همیشه در نقاشان معاصر ایرانی به شدت دوست داشتهام اما وقتی آن بعدازظهر به گالری خلوت مورد نظرم رسیدم شاید برای اولینبار از دیدن چند اثر ایرانی ترسی آرام و کنایهآمیز را حس کردم که مثل یک جور سحر و جادو عمل میکرد. من با آدمهایی مواجه بودم که با قیافههای مغموم، گاهی بیتفاوت و بیاحساس و گاهی لبریز از خشم و اندوهی که توان ابراز آن را نداشتند به چشمهای تماشاگرانشان خیره شده بودند و از دماغ همهشان خون یا خون آبهای کمرنگ جاری بود. اما آن تصاویر را با وجود شیفتگی عظیمی که در من ایجاد کرده بودند رفته رفته فراموش کردم تا اینکه چند سال بعد مجموعه داستان «گرمازدگی» فرشته احمدی را پشت ویترین یک کتابفروشی دیدم. نمیدانم سیر انتخاب یکی از تابلوهای آن نمایشگاه برای طرح روی جلد چطور گذشته است اما وقتی فقط یکی از داستانهای مجموعه را میخوانی در مسیر اطمینان به یک انتخاب درست قرار میگیری.
همزمان با خواندن داستانهای مجموعه «گرمازدگی» جسته گریخته نقدهایی وبلاگی درباره این مجموعه در جراید میخواندم. در آن نقدها اغلب به این نکته که داستانهای این مجموعه یادآور انسان معناگریخته عصر حاضر و کلنجار او با بیمعنایی زندگی است، اشاره کرده بودند. به اینکه چقدر بحران روابط پوشالی و زندگی کسالت بار شهری خوب در این مجموعه بازتاب داده شده. چقدر ملال زندگی روزمره و ناامیدی انسان مدرن برای یافتن کورسوی امیدی در این داستانها موج میزند و چندین یاوه دیگر شبیه همین جملات. اگر این جملات را 20 سال پیش در توصیف ادبیات داستانی فارسی در نیمه اول دهه 70 میدیدیم بدونشک نمیتوانستیم با این شجاعت آنها را یاوه و خزعبل بخوانیم. اما در این 20 سال آنقدر از بیمعنایی زندگی و بار سنگین ملال یومیه نوشتیم که همان چهار، پنج هزار خواننده ادبیات فارسی را مایوس کردیم و حتی حال خودمان را هم به هم زدیم. نه؛ اگر «گرمازدگی» تکرار همان حرفهای صد من یک غاز چند سال اخیر بود قطعا نه تنها ارزشی نمیداشت که حتی کارنامه نویسندهای که دو رمان قابل قبول «پری فراموشی» و «جنگل پنیر» را خدشهدار میکرد. در عوض میخواهم با اطمینان خاطر بگویم که در این مجموعه داستان نیرمندی وجود دارد با عنوان «بیسروپا» که اجازه میخواهم آن را در حد یکی از بهترین داستان کوتاههای فارسی سالهای اخیر مهم و درخور مطالعه بدانم. «بیسروپا» داستانی ساده است که خیلی زود ممکن است از سوی مخاطبی که حتی تیزبین و موشکاف است به نظر سطحی و تکراری بیاید: یک مرد و یک زن. باز هم یک مجتمع یا یک شهرک. سکوتهای طولانی، بحران روابط دوستانه و چند تصویرسازی و شخصیت پردازی خرفت دیگر. ولی «بیسروپا» هرگز در دامی که خود برای خود آماده کرده فرو نمیافتد چراکه این داستان به حق نماینده گونهای از داستان کوتاه ساده و سرراست است که بیتردید باید پس از انباشتی از داستانهایی که به ملال زندگی شهری پرداختهاند، نوشته میشد. «بیسروپا» آذرخش کمنوری است که در آسمان ادبیات ما درخشیدن آغاز کرده و با کمال وضوح فریاد میزند که «ملال زندگی شهری» را به یک پله بالاتر سوق داده است؛ جایی که این اصطلاح آزارنده دیگر یک یاوه لبریز از بلاهت و سادهباوری نباشد بلکه بتواند تبدیل به طعنهای شود از جنس طعنهای که تابلوهای آدمهای خون دماغشده به تماشاگران خود میزدند.
در «بیسروپا» با سه شخصیت به نامهای کیوان، سوری و لادن روبهرو میشویم. ماجرا از این قرار است: در فضای باز یک مجتمع- یا شهرک- مجسمه نیم تنهای -گویا از جنس تراورتن سفید- پیدا شده که یک نفر میخواهد آن را به یک آدم دیگر هدیه بدهد. باقی ماجرا سر تردیدهای کوچکی در راه برداشتن مجسمه میگذرد اما واقعا این مجسمه آسیبدیده و دیلاغ مگر چه ارزشی داشته که توانسته دستمایه یک داستان قرار گیرد؟ اگر مجسمه «بیسروپا» را نماینده- و نه استعارهای- برای لذتهای کوچک و پنهانی زندگی فلاکتبارمان بدانیم اهمیت آن رفتهرفته آشکار میشود. در شرایطی که دیوانسالاری زندگی شهری نوعی نظم و ترتیب نیمبند را به ما دیکته میکند پرداختن به اموراتی که با وجود حفظ سکوت خدشهناپذیر و فروتنی ناگزیر خود آن نظم را به سخره میگیرند همیشه هیجانانگیز و فرحبخش بوده است. از اینرو است که میخواهم آن مجسمه بیسروپا را به حاکمی برهنه تشبیه کنم و کیوان را پسربچهای بدانم که جرات میکند، فریاد بزند: «حاکم برهنه است!» در انتهای داستان وقتی در جریان انتقال مجسمه از حیاط مجتمع به اتومبیل باران میبارد کیوان با تصور اینکه باران ممکن است باعث شود مجسمه زنگ بزند کیفور میشود. چون هر چه این نماینده سرپیچی از نظم مضحک زندگی مفلوکتر باشد تاثیر شادیآورش بیشتر میشود. چون آن مجسمه که قرار است یک «دهنکجی» اجمالی به قوانین شهر باشد هر چه بیشتر صدمه ببیند جایگاهی مستحکمتر پیدا میکند. از طرفی دیگر، نوشتن از این سرپیچی کوچک باید برای نویسنده با تهوری بزرگ همراه شود. علاقه به این لحظات کمیاب که با چنگ زدن به آنها میتوانیم از زیر بار مسخره بودن زندگیمان شانه خالی کنیم اغلب با این احساس همراه است: «بعید است کسی من را درک کند. حتی اگر کسی هم پیدا شود، بعید است با هم بتوانیم اسمی روی احساسمان بگذاریم» به همین خاطر است که نوشتن درباره احساساتی که هنوز آنقدر آن را دستمالی نکردهایم که بتوانیم نامی برایش انتخاب کنیم، میتواند بسیار سخت باشد. « بیسروپا» به راحتی میتوانست به داستانی نارسا و بیاصالت تبدیل شود تنها اگر نویسنده آن کمر به چپاندن معنی داستان در دهان مخاطبش میکرد. در داستانهایی از این دست شیرفهم شدن فقط زمانی رخ میدهد که نویسنده هیچ تمایل آشکاری برای تحمیل کردن بداعت داستانش به خواننده نداشته باشد. تمایلی که گاه با خشم- شاید مثل داستان گرمازدگی و جدول اصطلاحات از همین مجموعه- گاهی با تکرار (مثل داستان میرزابنویس) و گاه با چلاندن بیحد و اندازه میل گذشته دوستی یا نوستالژی (مثل داستان لانه اسکواتر) خود را نمایان میکند اما با این حال سایر داستانهای مجموعه «گرمازدگی» به هیچوجه داستانهای بدی نیستند، تنها متانت و بیتفاوتی «بیسروپا» را کم دارند. شکیبایی چیرهدستانهای که «بیسروپا» را برای من به یک نمونه کامل از داستان کوتاه پستمدرن فارسی تبدیل میکند. یک نمونه به ظاهر ساده که میتواند به عنوان پداگوژی فروتنانهای برای آنچه داستان کوتاه ایرانی در عصر حاضر میتواند انجام دهد، باشد.
نگرشی نو به سیاست فرهنگی: سیاست فرهنگی از دیدگاه مطالعات فرهنگی
گروه فرهنگ - مطالعات فرهنگی به مثابه حرکتی دانشگاهی، درصدد فهم و مداخله در رابطه میان «قدرت» و «فرهنگ» است. مطالعات فرهنگی، تولید، توزیع و مصرف و بازنمایی فرهنگ را نقطه پیچیده و پرتنشی میداند که چندگانگی نیروها در آن نهفته است. کتاب نگرشی نو به سیاست فرهنگی، سیلست فرهنگی از دیدگاه مطالعات فرهنگی، اثر جدید نعمتاله فاضلی و مرتضی قلیچ است که به تازگی انتشارات تیسا آن را روانه بازار نشر کرده است. نوشتار حاضر به معرفی این کتاب میپردازد.
این کتاب با هدف ارایه رویکرد و نگرش تازه به سیاست فرهنگی نوشته شده است. منظور از نگرش تازه در اینجا نگرش متفاوت به سیاست فرهنگی در فضای گفتمانهای سیاست فرهنگی در ایران امروز است. ما اگر بخواهیم از منظر گفتمانی به فضای مطالعات سیاست فرهنگی در ایران نگاه کنیم، میتوان گفت که جریان اصلی و گفتمان غالب در سیاست فرهنگی یا در حوزه مطالعات سیاست فرهنگی «گفتمان مدیریتی» است. گفتمان مدیریتی عبارت است از گفتمانی که هدف آن ارایه خدمات به سیاستگذاری فرهنگی است. ما هنگام مطالعه مباحث سیاست فرهنگی باید بین سه مقوله تفکیک قائل بشویم: 1- تحلیل سیاستگذاری، 2- خدمات سیاستگذاری، 3- موضعگیری در سیاستگذاری. در ایران از همان ابتدای شکلگیری مطالعات سیاستگذاری در تمام حوزهها از جمله سیاست فرهنگی، گفتارهای تولیدشده در دو مقوله خدمات سیاستگذاری و موضعگیری نسبت به سیاستگذاریها قرار میگیرد.
رویکرد جدید به سیاست فرهنگی این است که بهجای رویکرد مدیریتی، رویکرد مطالعات فرهنگی مطرح شود. در رویکرد مطالعات فرهنگی در سیاستگذاری فرهنگی هدف این است که به نوعی سازمانها و مراکز و نهادهای مرتبط و دخیل در فرهنگ، تجزیه و تحلیل و ارزیابی شود. در سیاستگذاری از منظر مطالعات فرهنگی تلاش میشود که بهجای اینکه ما صرفا به بحثهای کارشناسی، فنی و بوروکراتیک تکیه کنیم، تکیه اصلی بر این باشد که مردم، جامعه و گروههای مختلف چه تلقی و برداشتی از فعالیتها و برنامههای فرهنگی دارند و در واقع سیاست فرهنگی را براساس آنچه جامعه، گروههای اجتماعی میفهمند دنبال میکند.
بهطور مشخص رویکرد مطالعات فرهنگی، رویکردی است که به شیوهای دموکراتیکتر مسایل فرهنگی را تجزیه و تحلیل میکند. در این دیدگاه توجه خاصی به جایگاه و نقش دولت، حکومت و تمام فعالیتهای سازمانیافته در زمینه تولید و توزیع و کاربست فرهنگ و نمادهای فرهنگی و نقش آنها در شیوه زندگی مردم و نهادها میشود.
همچنین تلاش شده کتاب با نثری ساده و روان نوشته شود تا خواننده بتواند بدون دشواری و پیچیدگی زبان علمی کتاب را بفهمد و بخواند و از آن لذت ببرد. این کتاب، نخستین کتابی است که سیاست فرهنگی را از منظر مطالعات فرهنگی به ایرانیان معرفی میکند. اولین بودن کتاب هم حسن دارد و هم نقطهضعف. حسن از این جهت دارد که نوآوری برای خواننده ایرانی دارد و نقطه ضعف آن این است که این دیدگاه تاکنون در ایران شناخته نشده است و خواننده نمیتواند تمام مباحث مرتبط با موضوع را در منابع فارسی پیدا کند. همچنین چون منابع، متون و اطلاعات نادری در این زمینه وجود دارد، به همین دلیل کمتر این فرصت وجود دارد که به کمک دانش انباشته شده موجود بحثها درباره ایران را پیش ببرد.
این کتاب را باید به شیوه خاصی استفاده کرد. خواننده باید رویکردهای مطالعات فرهنگی و سیاست فرهنگی را بشناسد. این نکته را باید در نظر داشت که مباحثی که در این کتاب ارایه شده کامل نیستند و تنها در سطح طرح مساله هستند و قطعا کمبودها و مشکلات زیادی در هر کدام از بحثها داریم. به عنوان اولین کتاب، ارایه دیدگاه و طرح مساله است تا تشریح نکات ضروری یا ارایه دانشی همهجانبه درباره این دیدگاه.
معرفی فصول کتاب
این کتاب از 9 فصل تشکیل شده که فصل اول آن به مفاهیم نظری و ضرورتهای عملی سیاست فرهنگی اختصاص پیدا کرده است. تلاش این فصل پاسخ به این پرسش است که آیا اساسا چیزی به نام سیاست فرهنگی به لحاظ نظری امکانپذیر است یا خیر. آیا میشود فرهنگ را انتظام بخشید و جهت داد؟
فرهنگ را آیا میتوان در چشماندازی خودآگاهانه، برنامهریزی و مهندسی شده جلو برد و متحول کرد؟ دو دیدگاه کاملا متفاوت وجود دارد؛ دیدگاهی که در آن معتقدند امکانپذیر نیست و دیدگاهی که معتقدند امکانپذیر است، ارزیابی انتقادی شده و نشان میدهد که به هر حال در عمل همه دولتها حتی دولتهایی که ظاهرا سیاست فرهنگی ندارند در فرهنگ مداخله میکنند. در این فصل فهم متفاوتی از سیاست فرهنگی ارایه شده و اینکه در همه جا سیاست فرهنگی وجود دارد.
فصل دوم به توضیح این موضوع اختصاص دارد که اساسا مطالعات فرهنگی که ما از درون آن سعی داریم سیاست فرهنگی را باز تعریف و تشریح کنیم، چیست و در چهارچوب گفتمان مطالعات فرهنگی، سیاست فرهنگی چه جایگاهی دارد. تاریخچه گفتمان مطالعات فرهنگی از سالهای 1964 به بعد مرور شد و اینکه چطور در مطالعات فرهنگی کلاسیک، سیاست فرهنگی جایگاهی نداشت اما به تدریج در سالهای 1990 به بعد چرخشی در مطالعات فرهنگی به وجود آمد و سیاست فرهنگی هم در دستور کار مطالعات فرهنگی قرار گرفت.
فصل سوم با ارایه دو نمونه از سیاست فرهنگی ابزاری و انتقادی در واقع نشان داده که این دو رویکرد چه شباهتها و تفاوتهایی با هم دارند.
در فصل چهارم به بحث در زمینه مناسبات میان ایدئولوژی و سیاست فرهنگی پرداخته و با ارایه نمونهای از کشورهای مختلف در جهان امروز نشان میدهد که چطور ایدئولوژیهای متفاوت بر سیاست فرهنگی تاثیر گذاشتهاند. در انتهای فصل به این موضوع پرداخته شده که مفهوم ایدئولوژی در گفتمان مطالعات فرهنگی چه تعریفی دارد و افرادی مثل آلتوسر یا ژان بشلر یا جان تامسون و دیگران از مفهوم ایدئولوژی و نسبت آن را سیاستگذاری فرهنگی چه میگویند.
فصل پنجم به گفتمانها و انواع سیاست فرهنگی اختصاص دارد. در این فصل سنخشناسی سیاست فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته و بعد از آن سه گفتمان اصلی سیاست فرهنگی شرح داده شده است. گفتمان دولتی، گفتمان بازار و گفتمان ارتباطی و مدنی کههابرماس مطرح میکند.
در ششمین فصل کتاب به طور خاص به کشورهای اروپایی و غرب پرداخته و مبانی منطقی سیاست فرهنگی در کشورهایی مانند فرانسه، ایالات متحده و سوئد را به تفکیک توضیح میدهد و شباهتها و تفاوتهای آن مورد شرح و بسط قرار گرفته است. به هر حال فهم سیاست فرهنگی مستلزم این است که پژوهشهای تطبیقی انجام شود.
هفتمین فصل کتاب به مساله مهم سیاست فرهنگی در جهان امروز اختصاص دارد؛ یعنی مساله جهانی شدن. این فصل نشان میدهد که در اثر جهانی شدن فرهنگی کشورهای جهان چه سیاستگذاری فرهنگی در حوزه فرهنگی انجام دادهاند. در واقع چهار الگوی نظری سیاستگذاری فرهنگی در زمینه جهانی شدن فرهنگ معرفی و نقد شده است.
هشتمین فصل کتاب به سیاست فرهنگی در ایران اختصاص دارد که در اینجا تلاش شده تا یک خوانشی از سیاست فرهنگی در ایران و به ویژه ایران امروز ارایه شود و چالشهایی که سیاست فرهنگی کشورما با آن روبهرو است را با جزییات و دقت زیادی به بحث گذاشته است.
آخرین فصل کتاب در واقع عنوان برنامهریزی فرهنگی برای توسعه شهری و شهرهای خلاق است و مقالهای است که کالین مرسر آن را نوشته و در این کتاب به فارسی برگردانده است. این مقاله در واقع به نوعی به فضاهای پسامدرن امروزی وارد میشود و با توجه به مفاهیم و تحولاتی که حوزه برنامهریزی شهری بهخصوص داشته است سیاست فرهنگی را در فضاهای پسامدرن توضیح میدهد و مسایلی مثل شهرهای خلاق و برنامهریزی برای این نوع شهرها و چرخش فرهنگی در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای شهری را تشریح میکند.
پوستر بیست و نهمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر
ایرنا- این پوستر را کیانوش غریبپور طراح باسابقه کشورمان طراحی کرده است و در آن از سازهای موسیقی ایرانی و کلاسیک و نیز شاخصههای مرتبط با موسیقی استفاده شده است. غریبپور برای سومین سال پیاپی طراحی پوستر جشنواره موسیقی فجر را برعهده داشته است. وی متولد 1348 و فارغالتحصیل رشته گرافیک از دانشگاه هنر است و به عنوان طراح گرافیک، تصویرگر و مدیر هنری شهرت دارد. وی از سال 68 فعالیت خود را در زمینه تصویرگری مطبوعات و ادبیات کودک آغاز کرد و جوایز متعددی در جشنوارههای مختلف داخلی و بینالمللی به دست آورد. عضویت هیات بنیانگذار و دبیر دایمی جشنواره تصویرگری شاهکارهای ادبی ایران، مدیر هنری نشر افق و کانون فرهنگی هنری نیداوود و عضو هیاتمدیره انجمن طراحان پوستر تئاتر ایران در کارنامه فعالیتهای غریبپور به چشم میخورد.
بیست و نهمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر 24 بهمن تا یکم اسفندماه به دبیری حسن ریاحی برگزار میشود.
«شیفتگی»، «اشباح»، «رنج و سرمستی» و «معراجیها» در فجر
ایلنا- هیات انتخاب سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر پیشتر اسامی ۲۲ فیلم در بخش سودای سیمرغ و همچنین بخش نگاه نو را اعلام کرده است. دبیر جشنواره فیلم فجر طی نشستی خبری اعلام کرد که تا تاریخ ۲۰ دیماه احتمال دارد تعدادی دیگر فیلم به جشنواره فیلم فجر اضافه شود و تعداد فیلمها در بخش سودای سیمرغ به ۲۵ فیلم برسد.
شب 20 دیماه هیات انتخاب آخرین نظرات خود را اعلام کرده و جمعبندیهای خود را نهایی کرد. براساس شنیدههای ایلنا، فیلمهای سینمایی شیفتگی به کارگردانی علی زمانی عصمتی، اشباح به کارگردانی داریوش مهرجویی، آرایش غلیظ به کارگردانی حمید نعمتالله و همچنین رنج و سرمستی به کارگردان جهانگیر الماسی به عنوان گزینههای اصلی فیلمهایی که در جشنواره فیلم فجر حضور دارند، مطرح شدهاند.
همچنین فیلم سینمایی معراجیها به کارگردانی مسعود دهنمکی احتمالا در جشنواره حضور دارد. این احتمال از آنجا ناشی میشود که در چند روز گذشته انفجار مواد منفجره در پشت صحنه این فیلم و کشته شدن تعدادی از عوامل فیلم جامعه سینمایی را داغدار کرده است. همچنین جشنواره فیلم فجر به احتمال فراوان برای محمدجواد شریفیراد (طراح جلوههای ویژه سینمای ایران) بزرگداشتی برگزار میکند.
اسامی این فیلمها در حالی با گمانه جدی مطرح میشود که دو فیلم اشباح و آرایش غلیظ همچنان در مرحله فیلمبرداری است.
«آسمان زرد کم عمق» و «دهلیز» صدرنشین شدند
ایسنا- نامزدهای بهترین آثار سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر به انتخاب انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران معرفی شدند.
کمیته جشن این انجمن همچون سال گذشته با جمعآوری آرای بیش از 80 منتقد و نویسنده سینمایی، نامزدهای دریافت تندیس در 12 رشته را از میان تمامی فیلمهای به نمایش درآمده در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر اعلام کرد. با توجه به جمعبندی آرا، در هر رشته پنج نامزد و در یک رشته با توجه به نزدیکی آرا، شش نامزد معرفی شده و تندیس و جوایز برگزیدگان در هفتمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران اهدا خواهد شد.
در میان کاندیداهای معرفی شده از سوی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران، «آسمان زرد کمعمق» با هشت بار نامزدی صدرنشین است و «دهلیز» با هفت بار نامزدی، «حوض نقاشی»، «دربند» و «استرداد» با شش بار نامزدی، «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» با پنج بار نامزدی، «پرویز» با چهار بار نامزدی، «کلاس هنرپیشگی»، «قاعده تصادف»، «جیب بر خیابان جنوبی» و «سر به مهر» با سه بار نامزدی، «خسته نباشید» با دو بار نامزدی و «ترنج»، «تنهای تنهای تنها»، «به خاطر پونه»، «گناهکاران» و «من عاشق سپیده صبحام» با یک بار نامزدی در ردههای بعدی قرار دارند. هفتمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران چهارشنبه 25 دیماه ساعت 17 در ایوان شمس برگزار میشود.
خرمآباد میزبان گروه موسیقی کامکارها
ایرنا- گروه موسیقی کامکارها قرار بود مهرماه سالجاری در خرمآباد برنامه داشته باشد که به دلیل عارضه قلبی اردوان کامکار یکی از نوازندههای گروه، این برنامه به دیماه موکل شد. با اخذ مجوزهای لازم برای کنسرت این گروه توسط موسسه فرهنگی هنری ققنوس کامکارها خود را برای نخستین اجرای خود در سال 92 آماده میکنند. هوشنگ کامکار همچون دیگر کنسرتها سرپرستی گروه را برعهده دارد و محمد حسین توتونچیان به عنوان کنسرتگذار این برنامه ایفای نقش خواهند کرد.
استاد علیرضا فرهمند، روزنامهنگار پیشکسوت درگذشت
استاد فرهمند، روزنامهنگار پیشکسوت و مترجم رمان ریشهها (الکس هیلی) صبح روز شنبه در پی تحمل دوره سخت بیماری سرطان ریه درگذشت.به گزارش عصرایران، وی که متولد سال 1319 بود در سالهای پیش از انقلاب، دبیری سرویس بینالملل روزنامه کیهان را برعهده داشت.فرهمند در سالهای پس از انقلاب در بخش نشریات تخصصی به فعالیت پرداخت و بنیانگذار و گرداننده نشریات بسیاری در این حوزه بود.وی به غیر از «ریشهها» کتاب «ساعت نحس» را که موضوعی مشابه درباره خودبرتربینی غربیها دارد، ترجمه کرده و یکی از سه مترجم کتاب «عقاب در ماه نشست» بوده است.فرهمند علاوه بر اشراف و تسلط کمنظیر بر فنون روزنامهنگاری، تاریخ ایران و جهان و مکاتب فلسفی، در زمینه تاریخ جهانگشایی اروپاییان غربی، از سقوط قسطنطنیه در سال 1453 میلادی تا مرگ ملکه ویکتوریا در سال 1991 میلادی تخصص ویژه داشت.
برخی از استادان روزنامهنگاری ایران از او با عنوان «مولف شفاهی» یاد کردهاند اما استاد فرهمند که به شهرتگریزی نیز شناخته میشد در این اواخر دستاورد بسیاری از تجارب و پژوهشها و نیز دیدگاههای خود را در قالب نامههایی به نزدیکان خود مکتوب کرده بود.گفتنی است، مراسم تدفین علیرضا فرهمند در انتظار بازگشت یکی از برادران وی از خارج از کشور برای حضور در مراسم تدفین و ترحیم با چند روز تاخیر انجام خواهد شد.