به بهانه اکران فیلم درمیشیان در جشنواره برلین: من عصبانیم، شما چطور؟
گروه فرهنگ- هیات انتخاب جشنواره فیلم برلین از بین دو فیلم «چند متر مکعب عشق» ساخته جمشید محمودی و «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان، فیلم عصبانی نیستم را برای وررد به جشنواره برگزید.
فیلم درمیشیان روزهای پرحاشیهای را میگذراند. نمایش فیلم در جشنواره فجر و کاندیدا شدنش در بخشهای مختلف سر و صداهای زیادی به پا کرد. در روز آخر و ساعت پایانی اختتامیه هم با فشار مسوولان جشنواره، درمیشیان که خود تهیهکننده فیلم بود، از بخش جوایز انصراف داد. حتی شنیده شده سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد را نوید محمودزاده، بازیگر این فیلم برده بود که به خاطر انصراف از بخش جوایز به رضا عطاران داده شد.
این چندمینبار است که مسوولان دولت تدبیر و امید مرعوب تیتر چند خبرگزاری خاص میشوند، قبلترش در مورد مسوول روابط عمومی جشنواره تئاتر فجر هم همین اتفاق افتاد. کلیدواژه منتقدان هم دفاع از فتنه سال 88 است. آنها میگویند فیلم درمیشیان آشکارا از اتفاقات آن سال و معترضانش دفاع میکند. آنقدر دامنه این انتقادات را زیاد کردند که کیفیت فیلم زیر غبار حاشیهها پنهان شد. حالا فیلم درمیشیان ولعی در بینندگان ایجاد میکند که قبلتر وجود نداشته. شاید داوران جشنواره فیلم برلین هم مرعوب همین انتقادها و حاشیههای فیلم شدند وگرنه بر کسی پوشیده نیست که فیلم جمشید محمودی فیلم بهتر و خوشساختتری است.
فیلم درمیشیان درباره دانشجوی کرد ستارهداری است که سالهاست از دانشگاه دور بوده، کار و شغل درستی ندارد و در رابطه عاطفیاش دچار مشکل است. پدر دختر برای آینده او آرزوهای زیادی دارد که پسر توان انجام آن را ندارد. اول سراغ فیلمنامه برویم بهتر است. فیلم مصداق بارز بلند کردن چند هندوانه با یک دست است. درمیشیان خواسته در مورد تمام معضلات این چند سال صحبت کند.
کلیدواژه هم هشت سالی که گذشت است؛ هشت سالی که دانشجویان ستارهدار شدند، هشت سالی که بازار کار از بین رفت و دلالی شغل پرطرفداری شد. فروش تمامی در این هشت سال به خاطر مشکلات مالی افزایش پیدا کرد، دزدی زیاد شد، اختلاس و روابط فامیلی در اقتصاد ریشه دواند و افسردگی مانند خوره به جان جوانان افتاد. ناگفته پیداست اگر بخواهی تمام این موارد را در کنار داستان عاشقانه دو جوان فیلم بگنجانی هیچوقت نمیتوانی از سطح عبور کنی.
مجبوری به تیپسازی راضی شوی؛ اینکه هر کسی بیاید و برایت سخنرانی کند و برود. قصهای شکل نگیرد، شخصیتها عمق پیدا نکنند، فقط مترسکی باشند از ما به ازای خارجیشان. نفهمی قبل و بعدشان چه میشود. شاید اینطور فیلمنامهنویسی با اسم فیلم جور در بیاید، ولی دلیل بر درست بودن سیر داستانی نیست. فیلمنامه نقاط ضعف فراوانی دارد، پرداختن به تمام این موضوعات را شاید بتوان در سریالی 20 قسمتی جمع کرد نه در فیلمی دو ساعته.
شاید تا حدی کارگردانی نقاط ضعف فیلمنامه را پوشانده، دیگر از حرکات سریع و سردردآور فیلم قبلی درمیشیان، یعنی بغض خبری نیست. هرچند باز هم در تصویربرداری اختلافی بین درمیشیان و دیگر فیلمسازان میبینیم، انگار فیلم روایت مستندگونهای دارد. نمونهاش را در فیلمهای سینمایی به یاد ندارم، ولی در مستندها به خاطر دارم حرکات سریع دوربین و تعویض جای کاراکتر در لحظه. درمیشیان توانسته شخصیت عصبی و در حقیقت روانی نقش اول را با این حرکات تا حدی در بیاورد. از بازی محمودزاده هم نباید بگذریم.
انصافا نقشش را خوب بازی کرده. فیلم هرچه ضربه خورده از فیلمنامه است. شاید بتوان اسم فیلم را «من عجله دارم» هم گذاشت، چون انگار همه چیز قرار است در دو ساعت رفع و رجوع شود. طراحی صحنه و قاببندی و دیگر مسایل چندان قابل تعریف نیست. در حقیقت فیلم درمیشیان در بین آثار امسال جشنواره فیلم فجر متوسط بود، نه بیشتر و نه کمتر. اگر منتقدانی که همیشه منتظرند تا به بهانهای به دولت و موج ایجادشده در کشور بتازند، بر ضعفهای ساختاری فیلم دست میگذاشتند حق را به آنها میدادیم.
اینکه فیلم را ول کنی و به خاطر تفاوت دیدگاه ناجوانمردانه بر فیلم بتازی کار درستی نیست. هرچند خیلی هم فیلم درمیشیان ضرر نکرده و مطمئنا در بخش بینالملل تماشاچیان خودش را دارا خواهد بود، آن هم نه به لطف کیفیت خارقالعادهاش بلکه به خاطر شانتاژ عدهای بیسواد که نه سینما میفهمند و نه هنر و فقط به دنبال تحمیل نظر خود هستند. قاعدتا اعتدال چیزی جز دفاع از حقیقت نیست، نباید حقیقت را فدای مصلحت کرد، عقبنشینی و باز هم عقبنشینی، نتیجه روشنی ندارد.
به بهانه اکران فیلم «ماهی و گربه» ساخته شهرام مکری؛ با سبیل وارد نشوید!
محمدجواد تاجالدین - له و لورده شدیم، تنها تعریفی که میشود از اتفاقات صف فیلم «ماهی و گربه» پشت در سینما فلسطین گفت. آخرین روز نمایش بود. علاقهمندان مکری که بیشتر از جوانان بودند، از ساعت 10 صبح پشت در سینما فلسطین صف بستند، در حالی که فیلم ساعت 10 شب نمایش داده میشد. شاید اگر میدانستیم سینما تک خانه هنرمندان هم قرار است روز 26 بهمنماه فیلم مکری را نمایش دهد با حرص و ولع کمتری به سینما هجوم میبردیم.
از استقبال مردمی میشد فهمید با فیلم دست و پا بستهای طرف نیستیم. وقتی مطمئنتر میشویم که با کسانی که در صف ایستادند چند دقیقهای گپ میزنیم، همهشان یا سینما میخوانند یا طرفدار پر و پا قرص سینما هستند هرچند بعضیها اداهای انتلکتیشان را همیشه با خود حمل میکنند.
مکری را از قبل میشناختم، فیلم کوتاه طوفان سنجاقکش را دیده بودم و ازمحدوده دایرهاش چیزهایی به گوشم خورده بود. حالا او با ماهی و گربه در جشنواره فیلم فجر بود، فیلمی که توانسته جوایز بینالمللی بسیاری برایش دست و پا کند.
میگویند اصغر فرهادی سینمای ایران را با درامش به جهانیان معرفی میکند و شهرام مکری با نبوغش. با این پیشزمینه وارد سالن سینما شدیم، با تنی کوفته و اعصابی خرد شده، بگذریم.اولین نکتهای که باعث جلب توجهت میشود نوع ساخت فیلم است. مکری فیلم دو ساعت و چند دقیقهایاش را در یک پلان سکانس گرفته، یعنی فیلم کات ندارد. اگر بازیگری در دقیقه 20 دچار اشتباهی شود، همه چیز از اول شروع خواهد شد. اولین کلمهای که بعد از شنیدن این تعریف به ذهنم رسید شجاعت بود! همیشه میگویند اولین چیزی که به ذهنت میرسد، بهترینشان است. مکری شجاعت دارد. شجاعت دارد تا داستانش را آنطور که میخواهد تعریف کند. شجاعت دارد تا به روش خودش کارگردانی کند. وقتی شجاعت با نبوغ و سواد گره میخورد، نتیجهاش دیدنی است.از بازیهای فیلم که بگذریم، داستان تا آخر روی صندلی سینما میخکوبت میکند. فیلم با نریشنی شروع میشود که داستانش را لو میدهد. در سال 1377 رستورانی جنگلی در شمال کشور به خاطر فروش گوشت غیراحشام تعطیل شد. همزمان دختر جوانی هم در آن محل مفقود شده بود. کارگردان به تو جواب قاطعی نمیدهد، در ادامه میگوید هیچوقت معلوم نشد آیا گم شدن دختر و بسته شدن رستوران با هم ارتباطی داشتند یا نه. باز هم کارگردان میخش را اول فیلم میکوبد! فیلم داستان ترسناکی دارد، با توجه به این نکته که بخشیاش واقعی است. حالا دیگر بار فیلم از روی داستان برداشته میشود و روی کارگردانی میافتد. عدهای جوان برای برگزاری فستیوال بادبادک به دریاچهای خوش منظره پناه بردند. دو مرد عجیب و صاحب رستوران کنارشان پرسه میزنند. فیلم دو ساعته مکری روایت 10 دقیقهای اتفاقات اطراف دریاچه است. انگار مکری میخواهد کارگردانی به روش دایرهای را به نام خودش ثبت کند. دو جوان کنار چادر با هم بحث میکنند و 200 متر آن طرفتر، دو جوان دیگر بر سر بادبادک کلنجار میروند، دوربین اتفاقات بین دو جوان نزدیک چادر را میگیرد، بعد راه میافتد دنبال یکی از آنها، وقتی آن سوی دریاچه میرسیم و سراغ دو جوانی میرویم که دارند با بادبادکشان کلنجار میروند، میبینیم آن دو جوان قبلی کنار چادر ایستادهاند، یعنی ما دور خودمان و آنها میچرخیم و زمان کوتاهی از اتفاقات آن محل را چند بار و چند بار پشت هم و از دید آدمهای آنجا مرور میکنیم! برای دفعه ششم که یک دیالوگ را از زبان مردان رستوراندار میشنوی به سبیلت هجوم میبری. آنقدر فیلم جذبت میکند که متوجه نمیشوی نصف سبیلهایت را کندی!
انتظار نداری کارگردانی ایرانی کلیشههای مرسوم اطرافت را بشکند. شاید اگر این فیلم را یک خارجی میساخت آنقدر جذبت نمیکرد. ولی یک ایرانی داستان را آنطور که میخواهد روایت میکند. دنیای خودش را ساخته، نمیترسد از اینکه کاراکتر دو قولویی در فیلم داشته باشد که یکی دست چپ ندارد و یک دست راست و تکمیلکننده ساختار دایرهای فیلماند. فیلم ارزش دیدن چند باره را دارد. اینکه بنشینی، در خاموشی سینما روی صندلی لم بدهی و ببینی که تخیل فیلمساز انتهایی ندارد. حتما نباید از نقطه ایکس به نقطه ایگرگ برویم. میشود در مدیوم سینما تجربه کرد، ساخت و زیبا هم ساخت.
پرفروشهای یک کتابفروشی: نویسندگان زن
گروه فرهنگ- نگاهی به فهرست کوتاه پرفروشهای اخیر فروشگاه مرکزی شهر کتاب نشان میدهد نویسندگان زن و داستانهای زنان از محبوبیت قابلتوجهی در بین کتابخوانها برخوردارند.
1- دوزخ یا inferno نام کتابی رازآلود و هیجانی از نویسنده معروف دن براون است. این چهارمین کتاب از مجموعه کتابهای ماجراجوییهای پروفسور رابرت لانگدون است که در هفتم می۲۰۱۳ در آمریکا به چاپ رسیده است. داستان این رمان در فلورانس ایتالیا اتفاق میافتد و رابرت لنگدون تنها کسی است که میتواند جهان را از یک تهدید بزرگ نجات دهد. سبک نوشتاری دن براون در این رمان نیز مانند آثاری است که پیش از این مخاطبان ایرانی در کتابهایی مانند «نماد گمشده» و «راز داوینچی» با آن آشنا شده بودند. وی در اینباره گفت: این نویسنده موضوعی را دستمایه خلق رمان قرار میدهد و آن را با ترکیب تاریخ و هنر پرورش میدهد. بستر داستان او بخش «دوزخ» کتاب کمدی الهی دانته است و «دن براون» در قالب داستانی پرکشش به نمادپردازی مشغول است و اطلاعات زیادی را به مخاطب میدهد.
2- بعضی از کتابها پیش از آنکه به پیشخوان کتابفروشی برسند، فراموش میشوند بعضی اما میمانند حتی در روزگار بیرونق کتاب در سرزمین ما.
«چهل نامه کوتاه به همسرم» از آن دسته کتابهایی است که فراموش نمیشوند، هر از چندی تجدید چاپ هم میشوند و گاهگاه به فهرست پرفروشهای یک کتابفروشی هم میرسند. نادر ابراهیمی نهتنها در
«چهل نامه کوتاه به همسرم» بلکه در سایر آثارش نیز همچون «آتش بدون دود» یا «بر جادههای آبی سرخ» و... جایگاه ویژهای به زن میدهد. در «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» اگرچه زن داستان مسبب ویرانی یک عشق رویایی و یک پیوند ازلی است اما ابراهیمی باز بسیار به مخاطبش فرصت میدهد تا او را دوست داشته باشد. در آثار نادر ابرهیمی، اگرچه مردان غیور با دلاوریهای شورانگیز و عشقهای آتشینشان نقشهای ماندگار میآفرینند اما به شکلی اسطورهای، زنان در داستانهای او گویی مرکز جهانند. در این میان
«چهل نامه کوتاه به همسرم»، مجموعه نامههای نادر ابراهیمی است به همسرش که شاید الهامبخش او در این همه ستایش از زنان بوده است.
3- یکی از جریانهای غالب و مهم در ادبیات معاصر فرانسه را زنان داستاننویس این کشور از دهه 90 میلادی رقم زدهاند. در این میان آنا گاوالدا، شهرزاد داستانپردازان فرانسوی است که با قصههایش قلب خوانندگان را تسخیر کرده است.
مجموعه داستان «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» شامل 12 داستان کوتاه است. داستانهایی که با وجود سادگی باعث مشغولیت ذهنی خواننده میشوند. ضمن اینکه این کتاب تا سال 2007 - اولین سال انتشار خود- (ماه سپتامبر ) یکصد هزار نسخه در فرانسه فروش داشته است و تا این تاریخ به 20 زبان ترجمه شده و در فرانسه و بلژیک چند جایزه معتبر را به خود اختصاص داده است.
آنا گاوالدا نویسندهای است که به سادگی از آنچه در دور و برمان میگذرد، مینویسد؛ بیحذف و اضافه. داستانهای وی به راحتی هر چه تمامتر احساسات آدمهای داستانش را نشان میدهند. آنها در عین سادگی لایهدار و عمیق هستند. روزمرگیها و ریزترین تفکرات ذهن یک انسان زیر ذرهبین اندیشه او قرار گرفتهاند. تلاش نمیکند شگفتزدهمان کند. در واقع «آنِ» این داستانها، همین بی«آن» بودنشان است. روزمرگیهایی که تلخ، یا شیرین، همینند که هستند؛ صادقانه و حقیقی. روزنامه ماری فرانس درباره این کتاب نوشته است: «داستانها هم خارقالعادهاند هم گزنده و در عین حال غمانگیز. گلی زیبا با خارهای زیاد.» یا شاید به قول خود گاوالدا، «واقعیات ناخوشایندی که به آرامی از آنها سخن رفته است»، هر چند که کتاب داستانهای خوشایند هم دارد.
4- مترجم دردها نخستین اثر از جومپا لاهیری نویسنده هندیتبار آمریکایی است که با همین نخستین اثرش، برنده جایزه ادبی پولیتزر در سال ۲۰۰۰ شد. جومپا لاهیری طی شش سال تحصیل در بوستون شروع به نگارش داستان کوتاه کرد و بعدها ۹ داستان از آنها نخستین مجموعه داستانیاش به نام «مترجم دردها» را شکل داد. در این داستانها موقعیتهایی چون مشکلات ازدواج، ناامیدی و قطع ارتباط میان نسلهای مهاجران روایت میشوند. لاهیری میگوید: «در ابتدا که این داستانها را مینوشتم هرگز نسبت به ترسیم زندگی آمریکاییهای هندیتبار خودآگاه نبودم و بدون تصمیم قبلی این داستانها با کاراکترهایی هندیتبار شکل گرفتند. در واقع انگیزه اصلی که مرا به این سمت برد مخلوط کردن و آزمودن پیوند دو دنیا چون هند و آمریکاست که من به آنها تعلق دارم؛ امری که پیش از نگارش یافتن روی صفحه کاغذ برای انجام آن شجاعت یا بلوغ کافی نداشتم».
اظهارنظر وزیر ارشاد درباره نشر چشمه
ایسنا- علی جنتی درباره پایان تعلیق نشر چشمه گفت: نشر چشمه در هیات بدوی محکوم شده بود و در هیات تجدیدنظر، تجدید نظری صورت گرفت و رای آن 24 ماه محرومیت این نشر از نشر کتاب بود که بعد از 24 ماه، این ناشر میتواند به کار خود ادامه دهد. این 24 ماه از همان زمانی که نشر چشمه تعلیق شده، حساب شده است. وزیر ارشاد در پاسخ به پرسش درباره وضعیت حضور نشر چشمه در بیستوهفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران گفت: قاعدتا باید نشر چشمه در نمایشگاه کتاب شرکت کند و منعی برای آن وجود ندارد.
وزیر ارشاد در حالی این اظهارات را مطرح کرد که برخی پایان مهلت ثبتنام در نمایشگاه کتاب را مانع حضور این ناشر در نمایشگاه کتاب پیشرو عنوان کردهاند.
مسوول روابط عمومی نشر چشمه درباره حضور نداشتن این نشر در نمایشگاه کتاب آینده که در اردیبهشتماه برگزار میشود، میگوید: با توجه به قوانین نمایشگاه کتاب، ما میتوانیم در نمایشگاه شرکت کنیم و به لحاظ قانونی در این زمینه مشکلی نداریم اما با توجه به اینکه بسیاری از کتابهای نشر چشمه تجدید چاپ نشدهاند و برای حضور در نمایشگاه کتاب آماده نیستند، ترجیح میدهیم در نمایشگاه کتاب آینده حضور نداشته باشیم.
فعالیت نشر چشمه که در دو سال گذشته به حالت تعلیق درآمده بود میتواند از بیستوچهارم اسفندماه سالجاری فعالیت خود را آغاز کند.
آلبوم مشترک شجریان و پورناظری
مهر- انتشار نخستین محصول همکاری تهمورس پورناظری و همایون شجریان درحالی در سکوت خبری پیش میرفت که حالا جزییاتی تازه از این پروژه منتشر شده است.
شنیده میشود این آلبوم نهتنها یکی از متفاوتترین آوازهای همایون شجریان بلکه یکی از متفاوتترین آلبومهای فعالان موسیقی سنتی ایران در سالهای اخیر است و در آن چیزی غیر از آنچه تا به حال در آلبومهای موسیقی ایرانی مرسوم بوده، خواهیم شنید.
در این آلبوم که در نهایت «نه فرشتهام، نه شیطان» نام گرفت، تعدادی از سرشناسترین نوازندگان موسیقی جهان به هنرنمایی پرداختهاند. هنرمندان برجستهای چون پدرو ائوستاچه (نوازنده سازهای بادی)، جیمی جانسون (نوازنده گیتار باس) و... که حضور این چهرهها در کنار نوازندگان سازهای ایرانی و آواز همایون شجریان میتواند ترکیب شنیدنی و جذابی برای علاقهمندان موسیقی ایران و حتی شنوندگان خارجی پدید آورد.
تهمورس پورناظری موسیقی این آلبوم را به کلی در استودیوی فنتزی استودیو راسم امریکا و آواز همایون را در استودیو شمس تهران ضبط کرده است. «نه فرشتهام، نه شیطان» مراحل نهایی آمادهسازی را پشتسر گذاشته و پیشبینی میشود تا اوایل اسفندماه راهی بازار موسیقی شود.
مهناز افشار؛ دبیر هنری دوره آیین سوارکاری هنرمندان
ایلنا- مهناز افشار، بازیگر تئاتر و سینما به عنوان دبیر هنری نخستین دوره آیین سوارکاری هنرمندان ایران انتخاب شد.
این برنامه دوم اسفندماه (جمعه) در مجموعه سوارکاری دشت بهشت کرج برگزار میشود.
همچنین مهناز افشار با دعوت از تمامی هنرمندان سوارکار ایران برای حضور در این آیین گفت: سوارکاری در کنار رشتههای دیگری چون شنا و تیراندازی جزو ورزشهای سفارش شده بوده که لازم است هنرمندان نیز به سهم خود به فراگیری و انجام آن مبادرت ورزند. سوارکاری یکی از جذابترین رشتههای ورزشی انفرادی در عصر حاضر بوده که در ایران بهویژه نزد هنرمندان از جایگاه برجستهای برخوردار است. در اولین دوره آیین سوارکاری هنرمندان سوارکار ایران از مبتدی تا حرفهای میکوشند تا در کنار یکدیگر فضای همدلی و صمیمانهای شکل داده و توانمندیهایشان را درعرصهای غیر از هنر به معرض نمایش بگذارند.
او از تشکیل هیات سوارکاری هنرمندان در آینده نزدیک خبر داد و گفت: پس از برگزاری این آیین سوارکاری و با مشخص شدن هنرمندان متبحر در این زمینه، تعاونی هنرمندان معاصر بنا دارد تیم سوارکاری هنرمندان را ایجاد کرده و در آینده برنامههای مشابهی را برگزار کند.
جشنواره فیلمهای ایرانی در صربستان آغاز شد
ایرنا- پس از جشنواره فیلمهای سینمای ایران در بلگراد، نویساد شهر دیگر صربستان میزبان جشنواره فیلمهای ایرانی شد.
افتتاحیه جشنواره فیلمهای سینمای ایران با اجرای موسیقی سنتی گروه آوای کرمانشاه، اعزامی از سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و با حضور مشتاقان و علاقهمندان به فرهنگ و هنر ایرانی، در سالن خانه فرهنگی جوانان شهر آغاز شد.رایزن فرهنگی کشورمان در صربستان با قدردانی از شهرداری و مسوولان خانه فرهنگی جوانان نویساد گفت: سینمای ایران سرشار از مفاهیم بلند آسمانی و توجه به مبانی فطری انسانی و درصدد تحکیم بنیههای اجتماعی است. هرکه با سینمای ایران آشنایی مختصری بیابد بیدرنگ به آن دلبسته میشود و با شوق و ذوق به تماشای فیلمهای ایرانی مینشیند. رایزن فرهنگی ایران از موسیقی سنتی کشورمان نیز به عنوان هنری ریشهدار و غنی یاد کرد و گفت: اشعار بزرگانی چون حافظ و سعدی و مولانا و نظامی موجبات بالندگی و شکوفایی موسیقی ایرانی را سبب شدهاند.وانیا ووچنویچ، معاون فرهنگی شهردار نویساد نیز در این مراسم از ایران به عنوان کشوری با تمدن درخشان و فرهنگ شکوفا یاد کرد و گفت: ما هماکنون در آغاز راه برای یک همکاری جامع با مرکز فرهنگی ایران برای برنامههای گسترده هستیم و علاقهمندیم تا این ارتباط را عمیقا تقویت و تحکیم کنیم. معرفی فرهنگ و هنر ایرانی برای مردم نویساد یک فرصت ارزشمند است و ما همه تلاش خود را به کار میبریم تا همکاریمان تنها به همین رویداد محدود نشود بلکه روزبهروز گسترش یابد.
اجرای ویژه جشنواره موسیقی فجر برگزار شد
فارس- اجرای ویژه جشنواره موسیقی فجر با حضور علی جنتی وزیر ارشاد، علی مرادخانی معاونت هنری وزارت ارشاد، حجتالاسلام دعایی مدیرمسوول روزنامه اطلاعات، احمد مسجدجامعی رییس شورای شهر تهران، علی ترابی مدیر انجمن موسیقی ایران، حجتالله ایوبی رییس سازمان سینمایی، حسن ریاحی دبیر جشنواره و هنرمندانی چون هوشنگ ظریف در تالار وحدت برگزار شد.
در ابتدای این مراسم بعد از تلاوت آیاتی چند از کلامالله مجید، ارکستر آکادمیک تهران به رهبری امین سالمی به اجرای برنامه پرداختند و سه قطعه از ساختههای همایون خرم اجرا کردند. بابک خزایی و شهریار بلوچستانی خوانندگان این ارکستر بودند.
در ادامه این برنامه گروه تئاتر «پاپتیها» به اجرای برنامه پرداختند. بیست و نهمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر از 24 بهمنماه آغاز شده و تا اول اسفندماه ادامه دارد.